به او (امام خمینی) گفتم شما چرا خلیج فارس می گویید، این خلیج عربی است. | پژوهشهای ایرانی

به او (امام خمینی) گفتم شما چرا خلیج فارس می گویید، این خلیج عربی است.

اکنون بیست و نهمین بخش از مصاحبه  سرگرد جلودعبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت معمر قذافی:

persian gulf 1war

شما چگونه از انقلاب اسلامی ایران حمایت می کردید؟ چه قبل از این که ]امام[ خمینی به ایران برسد و چه بعد از آن؟

ما هم حمایت هم حمایت مادی و هم حمایت نظامی می کردیم. حتی وقتی که من نزد ]امام[ خمینی آمدم، آدم جوانی بودم، به او گفتم شما چگونه خلیج فارس می گویید، این خلیج عربی است. ]امام[ خمینی مرا به سخره گرفت. (لبخند رضایت(. ]امام[ خمینی واقعا رهبر بود. از همه لحاظ واقعا رهبر بود و با جوابش مرا خجالت زده کرد. جوابم را این گونه داد که یک کاعذ آورد، رویش خلیج ]فارس[ را کشید و به من گفت شما آنجا هستید و  ما این جا هستیم پس این خلیج فارس است. گفتم که پس باید به آن خلیج اسلامی بگوییم. گفت که ای عبدالسلام ما مشکلمان الآن این نیست. مشکل ما این است که الآن امریکایی ها در آن هستند بگذار آنها را بیرون کنیم بعدا بر سر اسم آن به توافق می رسیم. ما سر چیزی اختلاف داریم که هیچ نیازی به وجود آن اختلاف نیست. و به این ترتیب مرا خجالت زده کرد.

روابط ایران و لیبی به بهترین حالت خود رسید. حتی لیبی به ایران موشک داد تا ایران بتواند به کمک آنها بغداد را هدف قرار دهد. پایتخت مهم و اساسی جهان عرب. چگونه این اتفاق افتاد در حالی که شما ادعای رهبری قومیت عربی را داشتید؟

حقیقت این است که روابط ما با انقلاب ایرانی روابطی بسیار قدیمی بود. تا این اندازه که شاه از طریق علی بوتو، نخست وزیر پاکستان به ما پیام می فرستاد که موشک هایتان را از من دور کنید. ما به او جواب می دادیم که این موشک های ما نیست موشک های خود شاه است. و وقتی که من از ایران دیدن کردم امام آیت الله خامنه ای و آقای رفسنجانی به من گفتند که ما انقلاب فاتح را در زندان گرامی می داشتیم و شاه بابت آن ما را در زندان مجازات می کرد. یعنی می خواهم بگویم که روابط ما با ایران بسیار عمیق بوده است. و حقیقت این است که ما تعجب کردیم، ما قومیت عربی را اعتقاد داشتیم ولی نه به آن مفهومی که برخی ها می گویند. نژادپرستانه و تعصب آمیز نبود بلکه اعتقاد ما متکی به مفهموم پیشرفت و انقلاب و اشتراکی بود. ما می گفتیم که شاه پلیس منطقه است و حتی اجازه نمی داد اعراب منطقه اعم از عراق و عربستان و غیره اسم خلیج عر.بی  را بیاورند چه برسد به آن که بخواهند درباره آن تصمیم بگیرند. و حقیقت این است که شاه ایران..

بیشتر به فکر اسرائیل بود.

بله بیشتر به فکر اسرائیل بود و این که چگونه امنیت آن تامین شود. او به آنها نفت می داد و سفارت اسرائیل را افتتاح کرد و..

استاد عبدالسلام با وجود این که در ایران انقلاب شد، ایران انقلابی در مفاهیمی که متعلق به ماهیت اساسی ایران بود، تفاوت چندانی با قبل از آن نکرد و همچنان با اعراب اختلافاتش پابرجا ماند.

برای همین آن چه به مواضع ما باز می گشت ما می بایست طرح غربی – صهیونیستی که به دنبال جنگ ایران و اعراب بود را از بین می بردیم. برای همین احساس کردیم که نقش لیبی بسیار مهم است. برای این که باید این توطئه را از بین می برد و اجازه نمی داد چنین درگیری ای رخ دهد. حتی میان نیروهای اجتماعی انقلابی طالب پیشرفت و نیروهای رجعت طلبی. و امریکایی ها در گزارش هایی که وزارت امور خارجه شان تهیه کرد، تاکید کردند که لیبی طرح ما را برای این که جنگ خالصی میان ایران و اعراب در بگیرد را از بین برد. قطعا ما به برادرانمان در انقلاب اسلامی ایران سلاح می دادیم. و به اسم خودمان هم به آنها سلاح می دادیم. قطعا وقتی که صدام موشک باران آنها را آغاز کرد آنها از ما تقاضای موشک های اسکاد کردند..

آیا درست است که این تقاضا از طریق سوریه صورت گرفت؟

نه نه نه. این حرف صحیح نیست.

هماهنگی مستقیما با خودتان انجام می شد؟

بله، هیئتی نزد ما آمد و این تقاضا را مطرح کرد. معمر نسبت به دادن این موشک ها مردد بود. می گفت نمی شود این کار را کرد. چگونه می شود یک پایتخت عربی با موشک های لیبی هدف قرار بگیرد. اما من به او فشار آوردم و این من بودم که گفتم تصمیم ارسال آنها اتخاذ شود و گفتم باید حتما فرستاده شود..

روزملی خلیجفارس 1392

با روحیه قومیت عربی تو چگونه می توانستی چنین چیزی را قبول کنی؟

من به تو گفتم. این یک نزاع انقلابی و اجتماعی بود. این رویکرد من بود و بر اساس آن این تصمیم را گرفتم و به ایران موشک ها را تحویل دادم. این مساله را فقط با ایران برخورد نکردیم دقیقا مشابه آن را در سودان نیز مواجه شدیم. دقیقا مثل همین مساله را. در آن جا نیز دقیقا با همین رویکرد برخورد کردیم.

اما آیا فکر نمی کنی این فقط برداشت شخصی توست و دیگران این گونه تفسیر می کنند که یک پایتخت عربی با موشک های لیبیایی هدف قرار گرفته است؟

نه من این را خوب می فهمم. من به تصمیمی که گرفتم اطمینان دارم و واقعا با اعتقاد آن را اتخاذ کردم. با اطمینان و اعتقاد کامل چنین تصمیمی را گرفتم. و نه الآن نه فردا و نه هیچ وقت دیگر هم پشیمان نیستم که چرا چنین تصمیمی را گرفتم. برای این که این تصمیم واقعا مهم بود. اتخاذ چنین تصمیمی واقعا مهم بود. چون اگر احساس می کردیم که انقلاب ایران سقوط می کند آن گاه هیچ وقت دیگر نمی توانستیم تصور کنیم که سلطه غرب در منطقه و خلیج (فارس)  با کمک آن چیزی که به آن نام کشورهای معتدل عربی می دهند، شکست بخورد. آنها می خواستند به کمک همین کشورها انقلاب اسلامی را شکست بدهند و ما باید جلوی این شکست را به هر قیمتی می گرفتیم. تصور کن اگر انقلاب ایران شکست می خورد، حال و روز منطقه چگونه می بود. آن گاه واقعا بد می شد.

ولی موشک های شما سربازان عراقی را کشتند؟

بله کشتند. خوب جنگ بود. این طبیعت جنگ است. در جنگ عده ای می میرند. این طبیعت جنگ است.

تو یکی از طرفداران پر و پا قرص دادن موشک به ایران برای حمله به عراق بودی. تو همچنین یکی از طرفداران پر و پا قرص جنگ در چاد بودی. چه نگاهی داشتید که باعث شد لیبی سال ها وارد این درگیری چاد شود؟

نه بحث بر سر این نبود. من بیشتر از همه پافشاری داشتم ولی در عین حال مخالف آن هم بودم. یعنی من این گونه بودم که اولا..

آقای عبدالسلام تو فرماندهی جنگ از جانب لیبی را در چاد بر عهده داشتی؟

بله صحیح است. اما لازم است بدانی که حتی ملک ادریس یعنی نظام پادشاهی نیز به مسلمانان چاد کمک می کرد. و حتی برای پادشاه چاد مخفیانه نامه می نوشت. به او در تقابلات سیاسی اش کمک می کرد و از او حمایت مالی به عمل می آورد. اما در آن موقع امکانات لیبی واقعا ساده و کم بود. علاوه بر آن ما خود نیز با مردم چاد تداخل داشتیم. یعنی در زمان ترک ها و در جهت های مختلف با یکدیگر تداخلات بسیاری داشتیم. یعنی ارتباطات و آمیختگی های بسیاری میان لیبیایی ها و چادی ها به ویژه در شمال وجود داشت. بنابراین حتی حکومت پادشاهی هم از حرکت آزادیبخش اسلامی چاد حمایت می کرد. طبیعتا ما هم آمدیم تا این روند را تکمیل کنیم بر این اساس که می گفتیم چگونه می شود یک و نیم میلیون مسیحی بر 9 میلیون مسلمان حکومت کنند. این مساله حتی از لحاظ دموکراتیک که غرب برای آن شعار می دهد و تبلیغ می کند هم قابل قبول نیست.

و وقتی که من به چاد به جمینا رسیدم به نیجریه رفتم. آن موقع چیگاری، رئیس جمهور بود. او رئیس جمهوری مدنی و منتخب بود که مسلمان هم نبود. به او گفتم برادر برای تو عیب است که تو رئیس جمهور بزرگترین کشور در آفریقا هستی و این مشکلات را داری. ما شش میلیون نفر هستیم و مساحتمان دو میلیون کیلومتر است نیازی به کمک دیگران نداریم بلکه داریم به مسلمانان کمک هم می کنیم تا به قدرت برسند.ما هیچ مصالحی در چاد نداریم و نخواهیم داشت.. بعد از آن او با من قهر کرد و به من گفت که من نمی توانم حرف تو را جدی بگیرم، تو نژادپرست و دروغ گو هستی. و هم زمان به من گفت که لازم بود که شما مسلمانان نمونه قدرت ما باشید اما شما عرب ها بدترین نمونه آنها هستید. این طور به من گفت. بعد از آن با عصبانیت مسیرش را عوض کرد و رفت نزد روزنامه نگاران

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.