خورشید یکی از ایزدان و آفرینندگان است. | پژوهشهای ایرانی.دریای پارس.

خورشید یکی از ایزدان و آفرینندگان است.

در ادیان ابتدایی ایران و هند خورشید جایگاه مقدسی دارد. خورشید یکی از ایزدان  و آفرینندگان است. برابر متون مقدس هندی  خورشید مرکز عالم هستی است.بر فراز خورشید افلاک غیرمتجلّی و غیر ظاهر قرار دارند که حوزه‌ی حکمرانی حاکم اعظم کائنات است و تحت آن، کرات و سپرهای متجلّی واقع شده‌اند،یعنی جایگاه خورشید،حدّ پیوند دومرتبه‌ی‌ وجود(متجلّی و نامتجلّی)است و اوست که نماینده‌ی هردو وادی به حساب‌ می‌آید،چنانکه در مهابهاراتا می‌خوانیم:

“خورشید دروازه و جاده‌ی سیر به سوی‌ خدایان است.”

خورشید برای انسان اوّلیه،نیرومندترین عنصر هستی و مهربان‌ترین آنان‌ بوده که در نتیجه باید جزو اولین خدایان نیز بوده باشد.زندگی و مرگ انسان‌ نخستین به بود یا نبود خورشید بستگی داشت،لذا خورشید خاستگاه نور،نیروی‌ روحانی و قوای فکری و دماغی و سرچشمه‌ی نیروی طبیعی بود.

در متون ودایی آمده است:”خورشید الوهیّت ظاهر،چشم جهان و پدیدآورنده‌ی‌ روز است.هیچ معبودی را یارای برابری با او نیست.اوست منبع زمان،سیارات، ستارگان،افلاک و سپهر…خدایان حیات‌ (Rudras) ،باد (vayu) ،آتش‌ (Agni) و دیگر خدایان،بخشی از او هستند.

خورشید در عصر اوپانیشادها،مرتبه‌ای رفیع و والا داشت.در”اوپانیشاد”مریدی‌ نزد مرشد خویش رفته،ا زاو درباره‌ی تعداد خدایان پرستش می‌کند.مرشد پاسخ‌ می‌گوید:”به راستی فقط 33 خدا وجود دارد،دیگران تجلّیات اینانند.این 33 خدا عبارتند از 8″واسو”11″رودراه‌”و 21″آدی‌تیا”به اضافه‌”ایندرا”و”پراجاپتی‌”

“واسوها”67عبارتند از:آتش،خاک،باد،هوا،آسمان،ماه،خورشید و ستارگان.اینها را به دلیل‌”واسو”گفته‌اند که تمامی عالم برپایه‌ی آنان استوار گردیده است.

خورشید مقدس   در کرمانشاه ایران

خورشید در اوپانیشاد یکی از چهار عنصر مقدّس تشکیل‌دهنده‌ی فضاست:”فضا را هم که چهار جهت دارد،باید به نام برهما پرستید…این چهار از لحاظ ارباب انواع یا مقدّسین،یکی آتش است،یکی آسمان و دو دیگر باد و آفتاب…

در بخش‌”چاوند و کیه‌”از”اوپانیشادها که حاوی مسایل عرفانی مذهب هندوست، خورشید از اصوات سرود عارفانه‌ای است که تمام سامن‌ها به واسطه‌ی او تقدیس‌ شده‌اند.

براساس اوپانیشادها،به هنگام خلقت وقتی سوریا یا خورشید آشکار می‌گردید، فریاد سرور از همه‌ی موجودات برخاست؛زیرا ظهور خورشید معادل ظهور لذایذ بود و به همین دلیل است که هنگام طلوع و غروب آفتاب،آوای نیایش به گوش‌ می‌رسد و سیر همه‌ی نیازها به سوی اوست.خورشید،روح گیتی است.نورانی بودن‌ خورشید به نیروی بینایی تشبیه شده؛او را چشم میترا،و رونا،اگنی و دیگر خدایان‌ دانسته‌اند.

مشهورترین نام‌های خورشید چنین‌اند: Surya (درخشان)، Aditya (گستره‌ی‌ ازلی)، Aja…ekaPada (بزیک-سمبل کیفیات)، Pavaka (خالص‌کننده)، Jivam (منبع حیات)، Jayanta (پیروز)، Ravi (تجزیه‌کننده).18

اوشاس‌ (Us?a?s)

اوشاس(پگاه)در ریگ ودا الهه‌ی سحرگاه است:زنی زیبا یا جوان که هر روز صبح،پیکر زیبای خویش را برای نظاره‌ی جهانیان عرضه می‌دارد.همیشه‌ جوان است و بیدارکننده‌ی تمام موجودات.بدن او را صد ارابه‌ی زیبا به پیش‌ می‌برند.28اوشاس در پس خود سوریا را به گستره‌ی آسمان می‌آورد.38برخی‌ وی را همسر یا معشوقه‌ی سوریا می‌دانند و گردونه‌ی او چون سوریا درخشان‌ است و حمل‌کنندگان آن هفت ماده‌گاو سرخ‌فام‌اند.

 

مطابق آیه قران حضرت ابراهیم نیز مدتی خورشید و ماه را می پرستید ولی با سوالات مختلفی که برایش پیش آمد  اعتقاد به اینکه خورشید خدای باشد را رها کرد چون خورشید نیز افول و غروب می کرد.

ایزدِ خورشید در نظر بعضی اقوام نرینه بود و نزد برخی دیگر مادینه. بعضی ملل در مجموعة خدایان خود، ایزد خورشید را زیر دست خدای برتر یا خدای آسمان قرار می‎دادند، ولی در برخی نقاط دیگر، خدای خورشید کاملاً جای خدای آسمان را می‎گرفت (بریتانیکا، ذیل پرستش طبیعت ). 

در هند باستان خدای خورشید را  سریا (ثریا )سوریه می‎نامیدند که خود را به 12 شکل آشکار می‎کند و یکی از آن صورتها (صورت نهم) ویشنو است (هیستینگز، ذیل برهمنیزم). در وداها خورشید به نامهای مختلف خوانده شده و سرودها بسیار در ستایش او باقی‎مانده است. اسطوره‎های هندی، خورشید پسر آسمان است، دارای گردونه‎ای است که 7 اسب آن را در سراسر جهان می‎کشند و سحر گردونه بان اوست. خورشید در مسیر خود، ظلمت و نیروهای اهریمنی را از جهان دور می‎کند، مایة حیات و رشد و ادامة بقای موجودات است و ارواح مردگان را به جهان دیگر رهبری می‎کند. امروزه نیز خورشید در میان پیروان مذاهب مختلف هندویی دارای حرمت خاص است، و در ادعیه و عبادات روزانة هندوان ستایش می‎شود (هیستینگز، ذیل خورشید، ماه، ستارگان در آیین هندویی) . در سده‎های اولیة مسیحی، مهرپرستی ایرانی به سرزمین هند راه یافت و با پرستش سوریه درهم آمیخت و مذهبی جدید مبتنی بر پرستش خورشید در آنجا پدید آمد که تا حدود سدة 5 و 6ق/11 و 12م ادامه داشت (مجتبائی، 77، 78). 
در ایران قدیم، دست کم از زمان زردشت به بعد، همیشه اهوره مزدا یا اورمزد خدای بزرگ به شمار می‎آمده و پرستیده می‎شده است، اما بعضی عوامل طبیعی همچون، آب، آتش، خورشید و ماه در کنار برخی مفاهیم انتزاعی از قبیل «مهر» (پیمان) و «سروش» (اطاعت) نیز به اصطلاح زردشتیان ایزد به شمار می‎آمده‎اند. بنابراین تا آنجا که از اسناد و مدارک برمی‎آید، ایرانیان هیچ گاه آفتاب یا خورشید را به عنوان «خدای مطلق» نمی‎پرستیدند، اما پیش از زرتشت یکی از برترین خدایان آنان به شمار می‎رفت که سرچشمة نور و گرمی در جهان و نگهبان نیکیها و براندازنده ظلمت و شرّ و تباهی بود. خورشید (در اوستا هور ، هوره خشسْته و در پهلوی خور ) همانند ایزدان دیگر نیایش خاص خود را داشته و چشم اهورامزدا خوانده شده است (یسنا 1، بند 11). یشت ششم یا خورشید یشت به خورشید اختصاص دارد و «خورشید نیایش» یکی از نیایشهای زردشتی است که در صبح و ظهر و عصر خوانده می‎شود. در مینوی خود (ص 70) آمده است که هر روز باید 3 بار، در برابر خورشید همانند نیایش آنان در برابر آتش است. خورشید در آسمان مانند آتش در زمین سرچشمة نور و روشنایی و گرمی است. از دیرزمان خورشید با ایزدمهر (ایزدپیمان در ایران قدیم) ارتباط نزدیک داشته است، زیرا ایزدمهر پیش از برامدن خورشید در سپیده دم ظاهر می‎شود و همراه خورشید برای نظارت بر پیمانها از شرق به غرب می‎رود (یشتها، مهریشت، بند 13). همین ارتباط نزدیک موجب شده است که در ادبیات پهلوی (مثلاً در مینوی خرد، 26) و نیز فارسی، «مهر» در معنی خورشید به کار می‎رود. 
یونانیان باستان خورشید را هلیوس می‎نامیدند و آن را به این نام نیز به نام «آپولو» ستایش می‎کردند. آپولو خدای نور و پاسدار پاکی و نظم و قانون بود و با پیکانهای خود نیروهای ظلمت و بدیها و بیماریها را دور می‎کرد (آمریکانا، ذیل اپولو ، هلیوس ). رومیان خورشید را با نام سول می‎ستودند و آن را یکی از نیاکان آسمانی شهر رم می‎دانستند (بریتانیکا، ذیل دین رومی )، ولی خورشیدپرستی در آنجا با پرستش میترا به اوج خود رسید و مهر لقب خورشیدِ شکست ناپذیر یافت. چندتن از امپراتوران روم پیش از مسیحیت خورشیدپرست بودند و پرستش خورشید دین رسمی دولت روم بود (همانجا). 
مردم چین خورشید را یکی از ایزدان خود می‎شمرده و دربارة آن افسانه‎هایی داشته‎اند. در ژاپن از محبوبترین خدایان، ایزد بانوی خورشید یا آماتراسو اومیکامی بوده و هنو در میان پیروان دین شینتو اهمیت بسیار دارد، و امپراتور ژاپن فرزند او تصور می‎شود (هیستینگز، ذیل خدا در آیین ژاپنی ؛ بریتانیکا، ذیل پرستش طبیعت؛ آمریکانا، ذیل دین در ژاپن . 
در مصر باستان

در مصر خورشید از قدرتهای آفرینندة جهان بود و به نامهای رع و اتن و نامهای دیگر، در نواحی مختلف این سرزمین پرستیده می‎شد. فراعنة مصر خود را فرزندان رع و تجسم آن می‎دانستند، و در سدة 14ق م یکی از فراعنة مصر به نام اخن اتن خورشیدپرستی توحیدی را بنیاد نهاد و پرستشهای دیگر را منسوخ ساخت و یک چند اَتِن به عنوان تنها ایزد و خداوند اعظم در سراسر مصر پرستیده می‎شد (هیستینگز، ذیل دین مصری ؛ آمریکانا، ذیل رع ). 
در بین‎النهرین، آشوریان و بابلیان و کلدانیان چون بسیاری دیگر از اقوام باستانی، خدای خورشید (شمس یا سمس ) را مذکر می‎دانستند. در اساطیر بابلی شمش، «نور خدایان»، خدای عدالت و قانون هم بود و نیروی نگهبان عدالت و قانون تصور می‎شد (در نقوش بابلی، حمورابی، قانون نامة معروف خود را از دست شمش می‎گیرد).

بابلیان وی را «داور آسمانها و زمین» می‎دانستند و معبدش را «خانة داوری در جهان» می‎نامیدند (دورانت، 154؛ آمریکانا، ذیل شمش). کنعانیان قدیم نیز چون اقوام سامی دیگر، خورشید را به نام شمش می‎پرستیدند (هیستینگز، ذیل کنعانیان ). 
اعراب برعکس برادران سامی خود، «شمس» را مؤنث می‎دانستند. بعضی از آنان برای الهة شمس بُتی ساخته بودند و آن را نیایش می‎کردند. ین بت قدمت بسیار بسیار داشت (ابن‎کلبی، 89). نام «عبدشمس» و نیز «امرشمس» که در میان آنان رواج داشت (همانجا؛ هیستینگز، ذیل اعراب باستان ). حاکی از عبادت این الهه است،

چنانکه «عبدالشارق» نیز ظاهراً معلوم می‎کند که خورشید طالع نزد آنان همچون یک خدا تصور می‎شده است . خدای خورشید نزد اهالی «تَدْمُر» (پالمیر ) واقع در میانة صحرای سوریه به 2 نام ملک بیل و یرحی بول خوانده می‎شد (بریتانیکا، ذیل دینهای عربی ؛ هیستینگز، ذیل پالمیریان ). در شهر «حَضْر» واقع در بین‎النهرین، شمس بالاترین خدایان بود، تا جایی که آن شهر را «شهر خورشید» (مدینه‎الشمس) می‎خواندند، ولی در اینجا شمس مذکر بود، نه مؤنث (شوقی، 24). صابئین نیز در بین‎النهرین از کسانی بودند که ماه و خورشید و سایر اجرام سماوی را عبادت می‎کردند و در این باره آراء و آداب و اسطوره‎های خاص داشتند. 

خورشیدپرستی در قران و از دیدگاه ادیان ابراهیمی

آفتاب پرستی، یا آیین پرستش خورشید،  اسلام آن را فریب شیطان، گمراهی و از اعمال کافران دانسته است. پرستش مظاهر و قوای طبیعت از دیرباز در میان اقوام ابتدایی جهان معمول بوده است؛ از میان آن مظاهر، خورشید به سبب اهمیتی که در طبیعت و در زندگانی مردمان دارد، حرمت و قداست خاص یافته است، و به صورتهای مختلف بدان تشخّص و الوهیّت داده‎اند. از این روست که تقریباً در همة تمدنهای باستانی اسطوره‎ها و تصورات گوناگون دربارة خورشید وجود داشته و اثار پرستش این جرم اسمانی از دورترین ایام باقی‎مانده است. تصاویر نمادهای خورشیدی از عصر حجر جدید گواه قدمت این امر است (آمریکانا). 
قرآن کریم به ما خبر می‎دهد که در زمان سلیمان پیامبر(ع)، در سرزمین سبا، مردم و دستگاه حکومتی آنجا آفتاب را می‎پرسیده‎اند (نمل/27/24)، لیکن باتوجه به خصوصیت کاملاً توحیدی اسلام، طبیعی است که این عمل مردود است: آیة 37 از سورة فصلت سجده کردن به سوی خورشید (و ماه) را صریحاً منع کرده است و بسیاری از مفسران چون امام فخر رازی، آیة مزبور را دربارة مجوس (و صابئین) می‎دانند که خورشید و اجرام نورانی آسمان را قبله گاه خود قرار داده‎اند (27/129؛ و نیز میبدی، 8/536). به هر تقدیر، در قرآن مجید مردم سبا و یا کسانی از آنان که به پرستش خورشید دل خوش داشته و معبودانی جز خداوند برای خود گرفته بودند از کافران شمرده شده‎اند (نمل/27/43). 
از پیغمبر(ص) نقل کرده‎اند که ایشان نماز به آفتاب هنگام طلوع آن را به کفار نسبت داده‎اند (شیخ مفید، 36). در جای دیگر پرستش خورشید و ماه را در کنار پرستش خدایان دروغین (طواغیت) جای داده‎اند (بخاری، 1/195، 8/179، 180). مؤید این حدیث، نص قرآن مجید است که پرستش خورشید را گمراهی و برخاسته از فریب شیطان می‎داند (نمل/27/24). پیغمبر(ص) نیز در خبری پرستش خورشید (و ماه) رابه گونه‎ای با شیطان مربوط دانسته و این فعل را از آنجا که از قیاس ناشی شده، عملی شیطانی شمرده است (دارمی، 1/65). 
قرآن کریم در سرگذشت ابراهیم(ع) در منع پرستش کواکب و اجرام سماوی، چنین استدلال می‎کند که خورشید از «آفلین» است و آنچه افول کند نمی‎تواند اله و معبود باشد (انعام/6/76-78). به گفتة مفسران آنچه افول کند مُحْدَث است و محدثات شایستة پرستش نیستند (طبرسی، 2/323، 324؛ فخر رازی، 13/54). هم در قرآن و هم در احادیث نبوی خورشید، ایتی از آیات خداوند است (فیصلت/41/37؛ مالک‎بن‎انس، 1/186؛ ابن‎حنبل، 3/318) و جز نشانة کوچکی از قدرت پروردگار چیزی نیست. 
نام خورشید (شمس) در قرآن 33 بار تکرار شده است. خورشید، از آنِ خداوند است، چنانکه در قرآن بارها امده که هرچه در آسمانها و زمین است از آنِ اوست (مثلاً بقره/2/284، 255؛ آل عمران/3/109؛ نساء/4/126، 131؛ مائده/5/40؛ توبه/9/116 و …) و خورشید خود آفریده‎ای است چون دیگر آفریدگان و پرودگار خویش را تسبیح می‎گوید: «هرچه در اسمان و زمین است ـ ازجمله خورشید و ماه و ستارگان ـ خدا را سجده می‎کنند یعنی مقهور سنن اویند» (رعد/13/15: نحل/16/49؛ حج/22/18). 
خورشید (و ماه) مُسخّر ارادة خداوند است (رعد/13/2؛ اعراف/7/54؛ عنکبوت/29/61) و خدا آنها را برای انسان مسخر کرده است (نحل/16/12). پیغمبر اکرم(ص) در جایی خورشید را مأمور امر الهی دانسته‎اند (ابن‎حنبل، 2/318؛ بخاری، 4/57) که جز اطاعت فرمان الهی کاری نمی‎کنند. نظم کنونی حرکت خورشید (که در قرآن از آن به شنا کردن تغبیر شده: یس/36/40) نیز ابدی نیست و به تقدیر خداوند است؛ ولی با اینهمه، در قرآن کریم از خورشید با احترام یاد شده و خداوند به آن سوگند یاد می‎کند (الشمس/91/1). 
به هر حال خورشید هرچه باشد، زمانی سرد و خاموش خواهد شد (تکویر/81/1). از پیغمبر اکرم(ص) نقل است که در روز قیامت خورشید و ماه درهم پیچیده و تاریک (مکوّران) خواهند گردید (بخاری، 4/75)، چنانکه در آن هنگام، بنا بر قرآن مجید، آفتاب و ماه جمع می‎شوند (قیامه/75(9) و هر دو بی‎نور خواهند شد (میبدی، 10/302). این اشاره‎ای است به تغییرات عظیم کیهانی در آخرالزمان، و دلیل بر باطل بودن پرستش هر معبودی که خود مخلوق و فناپذیر باشد. 
سرانجام، در اسلام دستور داده شده که به هنگام کسوف (خورشید گرفتگی) نماز آیات بخوانند و معنای این حکم آن است که به هنگام حدوث هر نوع حادثة کیهانی ـ همچون همه اوقات دیگر ـ فقط باید به خداوند یکتا توجه داشت. 

Sol, the Sun,

تثلیث هندو

اندیشه‌ی خدایان سه‌گانه،ریشه در باورهای کهن هندی دارد.به نظر می‌رسد که خاستگاه آن در کیش‌های خورشیدی باشد.خورشید سه‌گانه با گرمی‌ پرتوهای خود،آفریننده؛بانور خرد،پاسدار و با نورهای سوزان خود،ویرانگر و سوزان است.سه‌گانه‌گرایی در اساطیر هندو به اشکال گوناگون نمایان می‌شود: وارونا48،میترا58،و آریامان‌68جای خود را به اگنی،وایو و سوریا می‌دهند و وایو نیز جای خود را به ایندرا وامی‌گذارد.این خدایان در نقش سه خدای برتر، ظاهر شده،گه ترکیبی هستند از خدای یگانه که جهان را شامل می‌شود:اگنی‌ خدای زمین،وایو یا ایندرا خدای‌جو و فضای میانه و سوریا خدای آسمان.با این‌ همه تثلیث هندو معرّف ایده‌ی جدیدی از پیوند و یگانگی،پاسداری و تباهی‌ است که با آن مفهوم گردش دورانی زندگی،مرگ و زایش دیگربار معنی می‌یابد.

ویشنو

از خدایان فرودست ودایی و تجلّی انوار خورشید است.مهمترین کار او در وداها پیمودن سه گام یا مرحله‌ی مشهور است که با آن هفت آسمان را درمی‌نوردد و اندازه می‌گیرد.بعضی این سه گام را مکان‌های خورشید به هنگام طلوع،اوج و غروب دانسته‌اند.78برخی آن را جلوه‌های نور در آتش،آذرخش و خورشید مانند دانسته‌اند.ویشنو در وداها خالق روشنایی دانسته شده،سه گام او را موجب‌ پیدایی نور در زمین(به شکل آتش)،در هوا(به صورت آذرخش)و در آسمان(به‌ گونه‌ی خورشید)می‌دانسته‌اند.

 

خورشید در اساطیر هند

تمدّن هند یکی از کهن‌ترین تمدّن‌های سرتاسر تاریخ بشری است.در نتیجه،گستردگی اساطیر آن نیز سراسر دوران تاریخی و پیش از آن را تحت‌ سیطره دارد.اسطوره‌های هندی هنوز بخشی از فرهنگ زنده‌ی توده‌ی مردم‌ هند و ادب‌آموختگان این بوم‌وبر است.

خاستگاه ادیان هندی،پرستش طبیعت و نیروهای آن است.این ادیان،سپس به‌ طرف تفکّرات فلسفی تمایل و تکامل پیدا کرده،با گذر از اوپانیشادها*به گونه‌ی‌ علم الاساطیر متأخر هندی درآمده است.76تفکّر مذهبی کنونی هند زاییده‌ی این‌ اساطیر است.از جمله نیروهای طبیعی خورشید است.

در  هند خدای خورشید  بانام سوریا شناخته می‌شود و یکی از مهم‌ترین خدایان و دایی محسوب می‌شود. این خدا از یکسو تجلی عظمت آتش الهی AGNI است و از دیگر سوی منبع و منشاء نور، گرما. حیات و معرفت است. اشراف سوریا به جهان با برج‌های دوازده گانة خورشید در طول سال نسبت دارد. سوریا مرکز عالم خلقت است که درمرز سپهرهای متفاوت قرار گرفته است. برفراز خورشید، افلاک غیر متجلی و غیر ظاهر قرار دارند که حوزة حکمرانی حاکم اعظم کائنات است و تحت آن کرات و سپهرهای ظاهر (چون ماه و زمینو دیگر سیارات) واقع شده‌اند. پس جایگاه خورشید حد اتصال دو مرتبة وجود (متجلی و نامتجلی) است و او نمایندة هر دو وادی به شمار می‌رود. خورشید برای انسان بدوی قوی‌ترین عنصر وجود و مهربان ترین قوای طبیعت بوده و قاعدتاً می‌بایست جزو اولین خدایان و معبودان برای او بوده باشد. حیات و بقای انسان بدوی به حضور خورشید متکی بوده و لذا خورشید که منشاء نور، قدرت روحانی و قوای فکری و نیروهای طبیعی بوده نزدیک‌ترین پدیده به ذات جاودانی الهی شمرده می‌شد.» «هر آنچه که از آغاز تا انجام بوده و خواهد بود از خورشید نشأت گرفته .

درجة تقدس خورشید گاه به مرتبة‌فرد اولیه می‌رسد و با قربانی کیهانی یکی می‌شود. پروردگار تولید نسل‌ها به خورشید تبدیل می‌شود و همة موجودات زنده از او متولد می‌گردند، او توسط انوار تابناک خود به غذا و غلات جان می‌بخشد، وقتی که خورشید طلوع می‌کند به ربع شرقی وارد می‌شود و بقای موجودات را به شعاع های خود تضمین می‌کند، آنگاه جهات غرب و جنوب و شمال و بالا و پایین را و هر آنچه که در میان آنهاست منور می‌سازد.» «خورشید روح جهان است ،منور بودن خورشید به نیروها بینایی تشبیه شده و او را چشم میترا، وارونا، آگنی و دیگر خدایان دانسته‌اند. سوریای هندی (خدای خورشید) گاه با هورای ایرانی که چشمان اهورامزدا است مطابقت دارد. البته خورشید حیات بخش گاه نیز با صفت نابودکننده بیان شده، «در آخرالزمان خورشید همة جهان را خشک و از هستی ساقط می‌کند.»

صفات ظاهری سوریا

parssea.org

«در آئین هندو سه خورشید خدائی ودائی یعنی سوریا، سوینزی و یرسوت تبدیل به یک خدا و جذب سوریا می‌شوند.» سوریا در آئین هندو خیرخواه انسان و نماد او صلیب شکسته‌ای است که نشانة بخشندگی است. او را کشندة اهریمنان می‌دانند. در خصوص صفات ظاهری خدای خورشید اشارات زیادی است و اکثر شمایل‌ها و تصاویر آنان بر اساس تجویز همین متون شکل می‌یابند. «خدای خورشید گیسوان و ریشی طلایی دارد. تمام وجود او حتی نوک ناخن‌هایش مشعشع و تاباناس.تچشمانش قهوه‌ای رنگ است او مرتبه ای ورای تمام شیاطین دارد. پس هر که وی را بشناسد و صفات او را دریابد خود به مرتبه‌ای رفیع تر از جایگاه کل شیاطین ارتقاء می‌یابد. گردن او به شکل صدف لاک‌پشت است او با دستبند و تاجی زرین خود را آراسته و ازتلألوی آن زوایای آسمان منور می‌گردد.» خورشید دو بازوی بلند و یک بازوی کوتاه دارد (منظور شعاع‌های خورشید است) او چکمه‌های بلند به پا دارد و کمربند مرصع به کمر بسته. سوار برارابه ای از طلا در دل تاریکی سیر می‌کند و فانی و جاوید را در مکان‌های مناسب خویش قرار می‌دهد. ارابة سوریان یک چرخ دارد و توسط چهار یا هفت اسب مادیان کشیده می‌شود و گاهی نیز یک اسب هفت سر که در شعاع های نور محصور گشته‌اند، ارابة سوریا را پیش می‌برند و سوریا برگل نیلوفری بر فراز این ارابة زرین می‌نشیند. «ارابه ران خورشید آرونا به معنی سرخ فام نام دارد … او در جلوی سوریا بر روی ارابه می‌ایستد و جهان را از شدت خشم سوزندة خورشید در امان نگه می‌دارد. سوریا در معابدی که به معابد خورشید شهرت دارند عبادت می‌شود وفور سنگ درهند و رواج هنر حجاری موجب گشته که اکثر تندیس‌ها در سنگ‌های موجود در مناطق مختلف ساخته شوند و به همین خاطر اکثر تندیس‌های بجای مانده از سوریا از سنگ هستند.»

نام‌های خورشید

«مشهورترین نام های خورشید عبارتند داز: سوریا یعنی درخشنده و از ریشة Surya که آن هم از ریشه Sur یا Swar به معنی درخشش و تابش اخذ شده است و نام دیگر خورشید آدی تیا یعنی گسترة‌ازلی و نیز به مفهوم منبع و منشاء نیز آمده است». نمادهای سوریا گردش نظام کائنات از دیرباز در نمادهای باستانی خاورمیانه رواج داشته است. یکی از نمادهای غیر شمایلی در هند چرخ دارما است که به طور انتزاعی به معبود اشاره دارد. چرخ یا گردونه یا دیسک خورشیدی مظهری از خداوند است. «مادامی که چرخ کائنات بر محوراصلی‌اش که همان قانونمندی ازلی هستی است استوار باشد خللی در نظام هستی رخ نمی‌دهد» این صفحة مشعشع در هنگام مقابله با نیروهای تاریکی و ضد یزدانی به سلاحی مهلک تبدیل می‌شودو در این حالت چون تیغة برنده شمشیری جاودانی که همان لبة تیز عقل مطلق است می‌درخشد و سر از تن نیروهای جهل جدا می‌کند. «در برخی موارد این آلت به چرخی با شش شعاع تبدیل می‌شود. این چرخ از گردش گردونة حیات، سپری شدن زمان، طی شدن روز، ماه و سال و ظهور و افول ادوار هستی حکایت می‌کند.» شش شعاع این چرخ اشاره به شش جهت (چپ، راست، پیش، پس،‌بالا و پایین) دارد که همگی حول یک نقطه و محور که همان نقطه اتکاء هستی است در گردش می‌باشند. اگر مرکز چرخ جابجا شود و محور آن از جای خود حرکت کند نظام کائنات فرو می‌ریزد. به اعتقاد بودائیان چرخ از پنج اصل ترکیب شده است که همان پنج عنصر (خاک، زمین، آب،‌آتش و باد) تلقی می‌شوند.»

یک نماد ساده‌شده از چرخ دارما

چلیپا یا گردونة مهر

 

نماد دیگر خورشید پرستی و میترائیسم در اعتقاد آریائیان همان چلیپا یا گردونة مهر است، که به اعتقاد پیشینیان دربردارنده نیروهای آسمانی بوده و کاربردی وسیع دارد. این نشانه در هر منطقه‌ای مفهومی خاصی داشته است در ایران و هند و نزد قوم آریایی مظهر و نشانه خورشید بوده است. آنان معتقد هستند که هر شاخه از این علامت جایگاه یکی از عناصر چهارگانه است.

بدین ترتیب چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می‌کنند. این نشانه در ایران به شاهین و فروهر نیز بسیار نزدیک است.مرکز این نشان،‌ نماد مرکزیت و وحدت الهی است و این هما گردونه‌ای است که مهر بر آن می‌نشیند و چهار اسب سفید نامیرای مینوی آنرا می‌کشند. چلیپا و صلیب در تمدن ایرانی و هندی جایگاه بسیار رفیعی دارد

صلیب در تخت جمشید و در نقش رستم  بسیار بکار رفته ولی قدمت ان در ایران و تمدن سیلک به بیشتر از 5 هزار سال برمی گردد خورسید بصورت اشعه هایی در  اشکال مختلف ترسیم می شده است و در نهایت آن را به 4 اشعه خلاصه کرده اند که شکل صلیب  به خود گرفته است قبرهای نقش رستم که حدود 70 متر طول دارد شکل صلیب است و این اشکال تصادفی نیست بلکه کاملا حساب شده و بر اساس محاسبات و بخاطر تقدس انجام شده است گمان می رود نقش رستم قبل از اینکه در اختیار هخامنشیان و ساسانیان قرار بگیرد مکان مقدسی برای میترایی ها بوده است. بسیاری از نمادهای میترایی به مسیحیت راه یافته است از جمله درخت سرو و بعید نیست که صلیب مسیحیان نیز از نمادهای میترایی گرفته شده باشد و بعدها آن را به صلیب کشیده شدن مسیح مرتبط کرده باشند چون صلیب قبطی ها  قدمت بیشتری از دین مسیحیت دارد.

نمادهایی که نشان خوشید بوده‌اند

چلیپای شکسته از تمدن هند

«حلقه در آئین میترائیسم حلقه خود نمای از چرخ است. مقدس و نشانة پیمان ناگسستنی و اتحاد و وابستگی است. از سوی دیگر حلقه که نشان ویژه میترا بوده بی‌گمان از هالة نور خورشید گرفته شده است. دایره ای ازنور که ایزد مهررا محاط می‌ساخت. زیرا وی ایزد نور و روشنایی بود.» ـزیگزاک: زیگزاک‌های پیاپی نمادی برای اشعه‌های خورشید هستند. ـ گل لوتوس: این گل را اصلاحاً گل خورشید نیز می‌گویند. این گل متعلق به مهر و سمبل آفتاب و نیروی آنکه نگهدارنده زمین است. گل سویا – گل سویا نیز از مظاهر خورشید است. سرو: درخت سرو یا کاج ویژة خورشید است. درختی همیشه سبز و با طراوت. نشانة بهار و در عین حال مظهر و جنبة مطرح و مثبت زندگی است.»

  • چلیپا نیز از نمادهای خورشید بوده است. صلیب شکسته در فلات ایران و هند از دوره های بسیار کهن به عنوان نماد رایج بوده است که آنرا به گردونه خورشید و نماد خورشید مرتبط می دانند.

چند نمونه از آثار بجای مانده از نقش خدای خورشید

« یک نمونه از این نقش‌ها، پیک رغولدیس بودا است در بامیان.در زیر یکی از طاق‌های این دیوار تزئینات وسیعی بکار رفته که موضوع آن مستقیماً ارتباط دارد با خدای خورشید. در این نقش خدای خورشید برگردونه ای است که چهار اسب بالدار آنرا می‌کشند و اسبان دو به دو در طرفین بحالت نیمرخ قرارگرفته اند . هاله بزرگی دور خدا را فرا گرفته و شعاع های کوتاهی دارد که این یادآور هاله‌‌های شعاع دار ایرانی است. هم چنین شمشیر دراز و نیزه ای که خدا در دست دارد و شنل بزرگ او که در قسمت سینه بسته می‌شود و نیز چهرة اطرافیان او که همگی ریشدار و حالت جدی دارند همه جزئیاتی از هنر ساسانی را نشان می‌دهند.» «نمونة دیگر نقش برجسته‌ای از ماتورا است که خدای سوریا را سوار بر گردونة خود نشان می‌دهد هم چنین تندیس مرمر سفید سوریا در عبادتگاه برهمنی خیرخانه در منطقه کابل که مربوط است به قرون پنجم و ششم میلادی نمونة دیگری از این نقش‌ها می‌باشد. در این نمونة اخیر نیز باز تاثیر هنر ایرانی بوضوح می‌توان مشاهده نمود، از آن جمله لباس و جامة خدا و دستیاران او، و حتی حالت کسی که به خدای خورشید تاجی رااهداء می‌کند از سنت ایرانی مایه گرفته است.»

در ایران نیز نماد خورشید در نقش برجسته ها به صورت گردونة مهر یا خورشید (چلیپا) ‌ دایره، چرخ و یا گل لوتوس و هم چنین نقوش حیوانی و گیاهی چندی نیز هستند که به عنوان نماد خورشید شناخته می‌شوند از آن جمله شیر، بزکوهی، عقاب یا شاهین، گاو … و نیز سرو و کاج می‌باشند. «اگر چه در ایران یک نمونه نقش برجسته نیز وجود دارد که نشانگر موجود مافوق طبیعی باگرزی در دست و هاله‌ای دور سرش، روی گل نیلوفر ستاره مانندی که نماد کهن آفتاب پرستی است ایستاده و این همانا مهر خدای خورشید است که در نقش برجسته‌های طاق بستان به چشم می‌خورد. این نقش برجسته مربوط است به سلطنت اردشیر دوم و از آنجایی که اردشیر دوم جانشین عادی و طبیعی شاپور دوم نبود، به همین دلیل مهر که به معنی عهد و پیمان بود، در پیکر نگارة او حضور دارد تا بدین گونه بازگوکنندة پیمان اردشیر دوم و شاپور دوم باشد تا در زمان مناسب تاج و تخت به شاپور سوم منتقل شود.» از دیگر نمادهایی که در سالهای اخیر به خورشید منسوب شده است شکل صلیب و یا   است که به آن نام  داده اند.

تقدس خورشید در میان اقوام مختلف

تقدس  در اقوام متعددی بوده و در برخی از فرهنگ‌ها نشانه‌های این اعتقاد باقی مانده است.در بین النهرین «شمس یاشاماش» ایزد خورشید را می‌پرستیدند، این ایزد در دستش شیئی را نگاه می‌داشت که به تیغة اره همانند بود و سوار برگردونه‌اش به سوی باختر می‌راند. در مصر خورشید، عنوان بزرگ‌ترین خدا را داشت و بنام رع (Re) مشهور بود. «قوم سلت EOL یعنی ستاره خورشید را پرستش می‌کردند و خدای خورشید فنیقیان همانند نام ستاره خورشید در لغت قوم سلت EL می‌باشد. قوم اینکا دارای معبد خورشید بوده که دیوارهایش پوشیده از ورقه‌های طلا بوده و الان در سرزمین پرو واقع است. همچنین هرم خورشیدی بسیار با شکوهی از تمدن قوم از تک در مکزیک باقیمانده است.» توجه به خورشید در نزد ایرانیان باستان امری معمول بود و تقدس خورشید به صورت آشکارا ظاهراً تا زمان روی کار آمدن ساسانیان ادامه داشت. این تقدیس به صورت وسیعی در ادبیات فارسی هم منعکس شده است. احترام به خورشید در قرآن مجید هم دیده می‌شود و حتی اسم یکی از سوره‌های مبارکة قرآن به این نام است.

خورشید و مهر

«از زمانی که بشر به زندگی کشاورزی روی آورد و دریافت که نورو حرارت خورشید سبب باروری زمین و پرورش گیاهان و موجب گرم کردن و نیرو بخشیدن به انسان می‌شود. خورشید به جای ماه ستایش شد .خورشید باگرما و نور خود در روز باعث نابودی دیوها و پلیدی ها می‌شد خورشید مظهر گرما، نور،خشکی و تابستان بود. ازگل‌ها و گیاهان، نیلوفر آبی (لوتوس) و گل آفتابگردان، از درختان نخل و سرو و کاج نمادهای خورشید هستند. از عناصر، آتش و از رنگها سرخ و زرد و از فلزات طلا منصوب به خورشید هستند. شکل هندسی مربوط به خورشید دایره است.» «سنت پرستش مهر به دوران‌های بسیار کهن برمی‌گردد. در هند دوران و دایی نام او بصورت «میتره» بامفهوم پیمان و دوستی ظاهر می‌شود و یکی از خدایان گروه فرمانروا است و با «ورونه» جفت جاویدانی را تشکیل می‌دهند که از سوی مردم به یاری خوانده می‌شوند در سنت هندی نیز میترا گردونه‌ای درخشان و اقامتگاهی زرین دارد. میترا در سنت دینی زردتشتی در مقامی پایین تراز اهورامزدا قرار می‌گیرد و آفریدة اومحسوب می‌شود تا از آفرینش او پاسداری کند. او خدای پیمان است و وظیفة مهم او نظارت بر همة پیمان‌هاست. او ایزد فروغ و روشنایی و از بزرگترین ایزدان آیین زردتشتی محسوب می‌شود.» «میتره ـ ورونه زوج خدایی جوان هستند که چشمان آنها خورشید می‌باشد. منزلگاهشان زرین و در آسمان است. آنان شهریاران و فرمانروایان مطلق کیهان اند. این زوج خدا پدید آورندة آذرخش و باران‌اند.البته باید گفت که مهرو خورشید متفاوت است، مهر یامیترا پیش از خورشید ظاهر می‌شود و همراهی او با خورشید باعث شده است که بعدها مهر معنی خورشید پیداکند.»

نوشته دکتر محمد عجم

 

Comments are closed.