توانایی زبان فارسی در ساختن واژه های نو – چگونه واژگان عربی را تشخیص دهیم | پژوهشهای ایرانی

توانایی زبان فارسی در ساختن واژه های نو – چگونه واژگان عربی را تشخیص دهیم

خط و طریق نوشتن و تلفظ کلماتی که امروزه در زبان فارسی می نویسیم کمی با دوره فتح علی آخوند زاده  اصلاح شده اما  هنوز هم حرفهای آخوندزاده بر فارسی صادق است او می گوید:

(نوشته های داخل پرانتز برای روشن شدن  فهم است.)

Shimla In5Jul2013  (39)

اگر درست دقت کرده باشیم ما تنها به واسطه حروف نمی‌خوانیم بلکه به معاونت (کمک) عادت (تجربه) و صور ( چهره/تصویر) الفاظ (نوشته) مثل اهل ختا (چین) و قدمای خلق مصر به خواندن قادر می‌شویم.

چقدر وقت گرانمایه در سر این عادت ضایع می‌شود و مع هذا باز صحت قرائت کتب عربیه و ضبط اعراب فاءالفعل و عین‌الفعل کل الفاظ در این زبان به غیر اهل لسان کما ینبغی میسر نمی‌باشد.

این کیفیت بدین قرار نمی‌توانست ماند. چونکه خلاف حقیقت و طبیعت است. لامحاله تجدید در الفبا خط اسلام وقوع‌پذیر می‌شد، خواه بعد از پانصد سال در عصر سلاطین آینده اما من به تجدیدش سبقت کردم و جمیع اشکالات مذکوره را بالکلیه رفع نمودم. چنانکه از الفبا جدید ملاحظه خواهد شد سبب تجدید به مرتبه‌ای واضح است که احتیاج به بیان مشروح ندارد. همین قدر کافی‌‌ست که به واسطه این الفباء تازه کل طایفه اسلام در اندک مدت به خواندن و نوشتن السنه خودشان قادر خواهند شد، خصوص-ن طایفه اناث فقط به واسطه این خط جدید به تحصیل سواد توانا خواهد داشت. لکن این نوع تجدید در صورتی متضمن فایده خواهد گشت که از طرف تاجدار ذیشوکت اسلام و صاحب مملکت بزرگ در باب تعلیمش صرف همت گردد. لهذا من این الفبا جدید را به نظر اولیای دولت علیه عثمانیه معروض داشته استدعا می‌نمایم که آن را در مجلس مشورت‌خانه علوم ملاحظه فرموده باشند. اگر دلایل مبینه من در نظر ارکان مشورتخانه معقول افتد مقرر دارند که این الفباء جدید به چاپ برسد و در میان طوایف اسلامیه منتشر گردد و در مدارس به تعلیمش، در جنب خط سابق، اهتمام رود. غرض از این تجدید، تغییر خط سابق نیست چونکه این امر به واسطه موانع کثیره غایت تعذر دارد، بلکه منظور این است که در میان ملت اسلام این خط جدید نیز یکی از خطوط مختلفه اسلامیه محسوب شود به خاطر اینکه:

اول-ن بعض اصناف مردم به سبب صعوبت خط سابق و عدم استطاعت در تعلم آن که بی مرور مدت طویله میسر نمی‌گردد بدین خط جدید تحصیل سواد نتوانند کرد و امور معیشت خودشان را از پیش خواهند کرد.
ثانی-ن پاره‌ای کتب که از علوم ملل خارجه به السنه اسلامیه ترجمه می‌شود و اسماء اماکن و اقالیم و اصطلاحات طبیه و امثال آنها که به واسطه خط سابق مصرح نمی‌گردد و هم کتب لغات که اشتقاق کلمات آنها با خط سابق صراحت-ن وضوح نمی‌یابد در این خط جدید چاپ تواند یافت.
یقین حاصل است که این نوع تجدید هرگز مخالف شرع شریف نخواهد شد و علمای گرام در تعلیمش ممانعت نخواهند کرد؛ زیرا که چند صد سال قبل از این خط کوفی تغییر یافت و علما به تغییرش رضا دادند. امید چنان است که به تعلیم این خط جدید نیز در جنب خط قدیم رضا بدهند. خصوص-ن که مرام از این خط جدید فایده‌ی عموم ملت است. علمای گرام البته به حال بیچار بی‌سوادان دلسوزی خواهند داشت که غرق دریای ظلمت و بی‌خبری‌اند و از لذت روحانی بالکلیه محروم. نه به گذشته واقف‌اند، نه به آینده عارف. هرچه با چشم می‌بینند و با گوش می‌شنوند تنها آن را می‌دانند. از این جهت علوم و صنایع در ملت اسلام ترقی نداشته آن-ن فآن-ن تنزل و تناقص می‌پذیرد…
لهذا من این الفبا را به نظر اولیای دولت ایران معروض می‌دارم.

==============

ما در نوشتن اسامی نباید از عربها تقلید کنیم  به دو دلیل

1- زیرا آنها از اعراب استفاده می کنند اما در زبان فارسی اعراب رایج نیست مثلا بجای نوشتن مرسی  (رئیس جمهور مصر ) باید بنویسیم مورسی. 

زیرا وقتی بنویسیم مرسی  این کلمه به 5 جور غلط تلفظ می شود  در حالیکه مورسی  نزدیک ترین تلفظ دقیق   است.عربها بیشتر صداها را نمی نویسند و بصورت تجربی آن را تلفظ می کنند. 

2- آنها  صداها  گ چ پ ژ را ندارند  و اسامی را تغییر می دهند

مثلا  به گولان می گویند جولان  به گرگان می گویند جرجان – به کاشگر می گویند کاشغر  به آنکارا می گویند آنقره  و … آلپو= حلب – موزامبیک = موزامبیق – گرانادا= غرناطه –  چین = صین – ژاپن = یابان  – کاسپین = قزوین –  در زبان فارسی ما باید اسامی را از زبان اصلی تلفظ  تقلید کنیم  و نه بصورت عربی

ب- بسیاری از کلمات و اسامی غیر عربی را عربها با صدای عربی تلفظ می کنند مانند  اطو که  واژه غیر عربی است و باید اتو تلفظ و نوشته شود  یا کلمه ایلام  که واژه غیر عربی است اما آن را عیلام می نویسند و این  غلط است  چرا که واژه  عیلام را عربها در دو قرن اخیر  از ترجمه ELAMITE   نگارش کرده اند و  اروپاییان ایلام را با صدای باریک و نرم ایلام تلفظ می کنند و نه با صدای خشن  ته حلقی عربی.

 در زبان فارسی باید هرچه می توانیم تعداد بیشتری صداها و واژ ها را بنویسیم  مثلا گوزن  را باید بنویسیم گاوزن – مرفین – باید بنویسیم مورفین –  تا آنجا که می شود نباید صدایی را نا نوشته باقی گذاشت. بجای گرز باید نوشت گورز .  بجای گرده باید نوشت گورده (کمر)

 

باید بجای صدای   کسره  (  ه  ) را بکار بریم  مثلا بجای کرمان  باید بنویسیم  که رمان 

همیشه برای صدای  آی کشیده باید    آ    استفاده کنیم   مانند آبآدآن . بآرآن . بآزآر

برای فتحه باید  همواره  ”  ا   ”   این علامت” ا ” هیچگاه نباید بصورت آی (آ  )   تلفظ شود  بلکه همواره باید  صدای  أ  تلفظ شود

  مانند  بجای برنامه   باید بنویسیم  بارنآمه –  بارنامه  به معنی  کالا نامه را باید بصورت بآرنآمه  بنویسیم 

 

 

 

 

عجم زند کردم

2- توانایی زبان در ساختن واژه های نو

این پیداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفه ای نو می روید و باغبانان را می باید که نامی بر آن نهند و زبان را می باید که توان چنین نامگذاری همواره باشد و این نیز پیداست که همه زبانهای آریایی (که ریشه در اوستا و سانسکریت دارند) از چنین ویژگی برخوردارند و به همین روی دیدار کردن واژه تازه در این زبانها دشوار نمی نماید، اما این ویژگی در زبان فارسی ویژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان این زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، یک واژه را بر می گزینیم و پیوندهای گونه گون آن را با واژه های دیگر باز می بینیم و چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء “سر” می آغازیم:

سربریده ، سرپا (نشستن، یا ایستادن)، سرپایی (کفش خانه)، سرپا گرفتن (کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی یا چشمه یا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش می بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، یا آرمانی بیدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدایی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان (کسی که سر خود را در راه کسی، یا آرمانی بیدرنگ می افشاند)، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی او را به فرزندی بپذیرد)، سر راهی (خوراکی یا چیزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سرآغاز، سرانجام، سرمنزل، سردرختی (میوه)، سرچاه، سرکوب (دشمنان را با سپاهی شکست دادن و از میان بردن)، سرکوفت (کار بد کسی را به او گوشزد کردن)، سر ستیزه (کسی که نبرد را می آغازد)، سرپناه، سراسر، سرستون، سر بر کف (جانسپار، آمادهء مرگ)، سر بدار (سر+ به + دار، کسی که پیش از انجام کاری آمادهء مرگ است)، سر آشفته، سراسیمه، سرگیجه، سرگشته، (کسی که دیگری او را در کارش سرگشته کرده)، سرگردان (کسی که خودش در کار خویش سرگردان است)، سربینه (جایگاه خنک در گرمابه – جایگاه رختکن)، سرسنگین، سرسبک (سبکسر)، سربند (دستمال یا شال که بر سر می بندند)، سر بندی (مشغول کردن)، سر هم بندی، سر شور (صابون سر، یا گِل سر)، سر پر شور، سرِ خرمن (کنار خرمن)، سرخرمن (هنگام خرمن کردن، تیر ماه)، سر پنجه (نیرومند)، سردست، سرِ دست (گرفتن در کشتی)، سر دواندن، سرخاراندن (در کاری اندیشیدن یا درنگ کردن)، سر بر زانو (غم گرفتن)، سراسر (همگی کسان یا چیزهایی که در یک جا هستند)، سراپای (همگی چیزها از سر تا به پای)، سر بسر (دو چیز را که هم ارزش باشند با یکدیگر عوض کردن)، سر به سر گذاشتن، سرگرم، سر سودا، سرِ هم، سر کج، سر جوش، سرچین (میوه یا سبزی)، سر سخن، سردار، سرپوشیده (پنهان)، سرشمار، سرشبان (چوپان بزرگ چند گله)، سر شب، سر پرستار، سر سری، سردستی ( خوراک زود آمده شده)، سر سیری، سر خر، سر خاک (گورستان)، سر پُر (گونه ای تفنگ که آن را از سر لوله پر می کردند)، سر گز (کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش (سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن (راهی را در پیش گرفتن)، سر بر نهاندن (بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درویش)، سر تاجدار (پادشاه)، سر تاجوار (سر شایستهء تاج، پادشاه)، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشین…

و چون فهرست واژه های پیوسته با سر، پیوسته شد، روشن می شود که زبانهای دیگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زیرا که در هیچ یک از فرهنگهای زبانهای جهان تا یک دهم چنین پدیده ای نیز پدیدار نیست.

 

 

3- ساده بودن زبان

این نیز پیداست که دانشمندان در زبان دانشی خویش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ، گزیده ای از آن می گویند یا نشانه ای برای آن بر می گزینند، چونان Sin برای سینوس،P برای فشار،E برای نیرو و … با اینهمه باز میشاید که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود، خود نیز ساده تر بوده است تا با همراهی با این نشانه های ساده، زمان، توان، دفتر و دیوان کمتر برای بازگفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.

ویژه آن که این زمان را، زمان رایانه (کامپیوتر) می خوانند و از خورشید نمایانتر این که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همین واژه Computer بیاغازیم که در فرهنگستان دویم ایران، به جای آن، رایانه را برگزیدند. این واژه ریشه در راینیتن پهلوی دارد که «اندیشیدن دربارهء چیزی یا کاری و کم و بسیار و چه و چون آن را سنجیدن برای به انجام رسانیدن آن» باشد!

خود بنگرید که این انبوه اندیشه و کردار را چگونه در راینیتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپیوتر از نُه واکه و چهار آوا (سیلاب) برآمده است، باز آن که رایانه ایرانی از شش واکه و سه آوا پدیدار گشته است و خود در سادگی خویش سخن می گوید. گذشته از آن که اگر من به جای گزینندگان این واژه بودم رایان (همچون گریان، روان) را برای آن برمی گزیدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پایانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رایان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نیز می بود و در آینده نیز شاید که چنین شود.

اکنون می باید که به روی دیگر این واژه بنگریم:

کامپیوتر به شمار و شمار گری آن چشم دارد و رایان چنان که بر شمردیم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزیدن آن!

پرویز ناتل خانلری در “زبانشناسی و زبان فارسی” سنجیده است که واژه های زبان فارسی بیشتر یک آوایی یا دو آوایی اند و این نشان سایش و ساده تر شدن زبان فارسی است.

واژه های یک آوایی فارسی چونان: آب، در، دار، پشت، رو.

واژه های دو آوایی آن چونان: آبی، دربار، دارکوب، پشتی، رویداد … کمر، پرهیز، پرداخت…

کارگر ایرانی در برابر فوندانسیون فرانسوی، “پی” را به کار می برد.

بانوی خانهء ایرانی در برابر برد انگلیسی، “نان” می گوید.

کشاورز ایرانی به جای واتر انگلیسی، “آب” بر زبان می راند و رانندهء ایرانی به جای Comfortable واژهء “آسان” یا آسوده را پیش می کشد.

زبانهای ایرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پیموده اند و در این راه دراز، از هر سنگی رنگی پذیرفته اند و از هر پیچی، آهنگی … و “سوده” و “ساده” به زمان شکوفایی سخن فارسی رسیده اند و بر لب و کام زبان شیرین دهنان ایرانی غلتیده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنایی و سعدی گذشته اند…برگرفته از رویۀ فیسبوک بنیاد نیشابور.

 

 

 Shimla In5Jul2013  (43)

 

چگونه بفهمیم کدام کلمات عربی است یا فارسی؟

  به  هیچ عنوان قاعده مشخصی برای پاسخ به این سوال نیست. زیرا بسیاری از کلمات  عربی تغییر یافته از پارسی و یا زبانهای دیگر است ولی بگونه ای تغییر کرده که در همه جا آنها را عربی می نامند  مثلا کلمه  صورت- جمع آن صور  است  – صابون – سوق (سووگ)   پرده (برقع)  نهی و منهی و ممنوع و … 

کسی که زبان شناس عربی نباشد باور نخواهد کرد که اینها از  فارسی  گرفته شده مانند صورت که تغییر یافته چهره  است که به صورة تبدیل شده و مصور – صور خیال و دهها واژه از آنها ساخته شده  یا مثلا الجص  همان واژه  گچ فارسی است  می بینید که از گچ هیچ  حرفی در معرب شدن باقی نمانده است.  حالا مجصص و دهها کلمه از آن ساخته شده چطور بتوان ثابت کرد که مجصص ریشه فارسی دارد.  یا مثلا فن – فنانه – فنون  ریشه فارسی دارد اصل آن پن  / پند است که تبدیل به فن شده است اصلا خود فن یک واژه فارسی است.

( مراجعه شود به کتاب 5000 واژگان عربی برگرفته شده از فارسی – دکتر عجم)

 

اما بطور کلی می توان گفت :

الف:

حروف با تلفظهای سخت  حلقی و ته زبانی و یا نوک زبانی مانند  ث – ح – ط- ظ- ض – ذ-  ق  از حروف زبان پارسی نیست . در فارسی   س- ت – ز – غ   با تلفط آرام دارند و برای تلفظ نیاز به  کج کردن دهن و زبان و بالا و پایین کردن حلق و حلقوم نیست .  
حرف (ث) : اکثر واژه هایی که دارای ث است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و … که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

حرف (ح): اکثر واژه هایی که دارای ح است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند کلمه ی حوله که درست آن هوله است وبه گمان نزدیک به یقین ریشه ی هندی دارد و به معنی (پُرزدار ) است . عرب به هوله (حوله) می گوید : مِنشَفة در سعودی / خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق / بِشکیر یا فوطة در سوریه .واژه حول و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و هوش است. هولی /حولی یعنی خانه کردهای فهلوی یا فَیلی هنوز به خانه می گویند هاوش که با house در انگلیسی همانندی دارد.

حرف (ذ) : اکثر واژه هایی که دارای ذ است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . کلمات فارسی را هرگز نباید با ذ  نوشت مانند گذراندن  باید نوشت گزراندن –  واژه هایی مانند. استاذ- و کلمات فارسی گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذیرش ، پذیرفتن ، آذین، گنبذ (امروزه گنبد خوانده می شود.)ذانستن ( که امروزه دانستن تلفظ می شود. اما کردها ، لَکها و برخی دیگر از اقوام ایرانی ذانستن را زانستن تلفظ می کنند. مانند تالشی ها که به (می دانم) می گویند ( زُنُـمzonom) و کردها می گویند ( اَزانِـم یا زانِـم یا مَزانِم یا دَزانِم )

حرف(ص): اکثر واژه هایی که دارای ص است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند صین عربی شده چین – صومالی عربی شده سومالی . كاسه  را  عربها می گویند قصعة  – و عدد شصت و عدد صد که عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.

صندلی نیز بی جهت با صاد نوشته شده و البته عربی شده ی چَندَل است. عرب به صندلی می گوید کُرسی که خود فارسی است ، مَقعَد و در گویش محلی عراق و سوریه اِسکَملی .

صابون هم در اصل واژه ای فارسی است و درست آن سابون است و این واژه از فارسی سابیدن است به بیشتر زبانهای جهان رفته مثلاً soap در انگلیسی همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد می نویسیم.اصفهان نیز معرّب یعنی عربی شده ی اَسپَدانـه یا سپاهان است.

حروف( ض/ظ /ع ): اکثر واژه هایی که دارای ض/ظ/ع است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند ایلام که عربها عیلام  می گویند.  ض  صدایی بین د و ز دارد مثلا ماه رمضان  را ایرانی ها ماه رمزان تلفظ می کنند و لی عربها آن را ماه رمدان/ رمضان تلفظ می کنند. تلفظ  ض ظ برای ایرانی ها ابدا امکان پذیر نیست. برای همین خیلی زود یک عرب زبان می فهمد که شما حتی اگر دکترای عربی هم باشید لهجه فارسی دارید.  ض  ظ  تنها صدای عربی  است که هیچ ملیتی دیگر نمی تواند آن را تلفظ کند. حتی آقایان علما و آیت الله ها 

و در فارسی چنین صداهایی و حروف وجود نداردوبرای فارسی زبانان قابل تلفظ نیست . به ویژه ضاد تا جایی که عرب ها به الناطقین بالضادمعروفند زیرا این مخرج ویژه عرب است نه دیگر مردمان نژاد سامی.

حرف(ط) : بیشتر واژه هایی که دارای ط   است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . ط تلفظی بین د و ت  دارد .

مانند طاشکند عربی شده از تاشکند. بلیط از بلیت فرانسه. خارطه عربی شده از کارته. موریطانی  که در اصل موریتانی است.  طازج  اصل آن فارسی(  تازه ) است .

مانند گرناداعربی شده به قرناطه و کوردبای عربی شده به قر طبه
جنجالی ترین حرف در املای کلمات است . مخرج طاء تنها ویژه واژه های عربی است و در فارسی ط نداریم و واژه هایی که با ط نوشته می شوند یا عربی اند و یا اگر عربی نیستند غلط املایی هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران ،تالش ، استهبان و توس را نادرست نمی نویسد. البته هنوز تبس را به غلط  طبس می نویسند 

اما بلیت واژه ای فرانسوی است . تایر tire واژه ای انگلیسی است . اتاق اصل آن اتاگ است . تپش فارسی است و دلیلی ندارد که آن ها را نادرست بنویسیم و امروزه دیگر این واژه ها را درست می نویسند مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.

حرف( ق ): بیشتر واژه هایی که دارای ق است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است. مانند سوق که عربی شده سوگ  soug  است . سوگ در زبان فارسی به معنای تونل است و به ساباتهایی گفته می شد که در آن بازار وجود داشت. مانند بازار تهران . چهار سوگ  یعنی چهار راه  که در زبان عربی نیز جار سو به کار می برند.

مانند کردبای که به قرطبه تبدیل شده یا آنکارا که به آنقره معرب شده یا موزمبیک که به موزمبیق معرب شده یا کسیین که به قزوین معرب شده است. قفقاز از کوکیژیا معرب شده است و …

ق از حروف عربی است. در فارسی قاف را نمی توان ته حلقی تلفظ کرد و آن را غ نرم تلفظ می کنیم . مانند دوغ

قاف ویژه واژه های عربی و یا معرب شده است.

 

واژه های عربی دارای ریشه ی اغلب سه حرفی و دارای وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسیم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخیص واژه ی عربی الاصل دارای قاف کار ساده ای است .

اما دیگر کلمات قاف دار یا تغییر یافته از صداهای گ – ک عجمی هستندمانند گرناداعربی شده به قرناطه و کوردبای عربی شده به قر طبه –  فوگان = فقاع –  كاسه = قصعة

– و یا ترکی اند و یا مغولی و . مانند قره قروت: کشک سیاه / قره قویونلو : صاحبان گوسفند سیاه/ قره گوزلو: دارنده ی چشم سیاه / قزل آلا : ماهی طلایی

کلماتی مانند آقا ،قلدر ، قرمساق نیز مغولی اند. کلمه قوری نیز روسی است اصلاً قوری ،کتری ، سماور ، استکان همه واژه های روسی اند و اینها زمان قاجاریه و در دوره صدارت اعظمی امیر کبیر وارد ایران شدند . کلماتی مانند قند و قهرمان و قباد معرب کند کهرمان و کَواذ هستند همان گونه که کرماشان یا کرمانشاه را عرب قرماسان یا قَرمسین تلفظ می کرده اما امروزه ما ایرانیان کرمانشاه یا کرماشان را قرماسان یا قرمسین تلفظ نمی کنیم اما کواذ را قباد می گوییم و این تأثیر زبان عربی بر فارسی است.

حروف چهارگانه ( گ /چ/ پ / ژ ) :

نیز در عربی فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . واژگان فارسی که  گچ پژ  در معربات یا حذف می شوند و یا تبدیل مانند خونگر = خونجر- خنجر- گچ = جص – ژامه = جامه. پارسی = فارسی – پاریس = باریس – ژاپن = یابان –  هرزه گوین – هرزک . گوگل = جوجل – پارکینگ = بارکنک  

مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر و چهره – سپاس  … البته اغلب چنین است و موارد اندکی نیز امکان دارد از دیگر زبانها باشد مانند پینگ پونگ که چینی است . یا چاخان و خپل که مغولی اند . اشتباه نکنید چاخان ترکی نیست . مغولی است زیرا در ترکی به دروغ می گویند یالان .یا پارتی partyکلمه ای انگلیسی است و آپارتمان واژه ای فرانسوی است.

شاید بپرسید پس سایر حروف مانند الف ب ت ج د ر ز س ش ف ک ل م ن و ه ی چگونه هستند ؟ پاسخ شما این است که اینها  تقریبا حروف مشترک در سراسر زبانهای جهان است . هرچند برخی اقوام بعضی حروف را ندارند و به گونه دیگر ادا می کنند . مانند حرف ر که در فرانسه غ گفته می شود و یا همین ر در چین ل خوانده می شود.   ج  در بعضی ربانها خ و یا ی تلفظ می شود مانند جوان – یوان – خوان – یوسف – ژوزف / جوسف – خوزه .

وزن کلمات-

از روی وزن کلمات نیز می توان فارسی بودن یا عربی بودن را تشخیص داد. 

 کلماتی که بر وزن جمع مکسر عربی .(افعال –  فعول – ) – اعمال – شموس – نجوم – ارامل  و یا  واژگان با جمع  – ات – ین  مانند بنات  – طالبات – مومنین – مومنات  – مسلمین – مسلمات فارسی نیستند و عربی هستند . وزن قاعده و قواعد عربی است البته قانون و قوانین . البته  قانون عربی شده از کانون است و معرب است. 

  تعدادی از  وزنهای جمع مکسر عربی معرب  شده از فارسی و عجمی هستند و عربی اصیل نیستند.  مثلا اکراد- جمع کرد- ابناک – جمع بانک – بنوک جمع بانک – ارائک  جمع اریکه واژه فارسی است. ابراج  جمع برج و ریشه اصلی آن بورگ / فورگ / بوزورگ است.  اقلاع  جمع قلعه  اصل آن قله و کله فارسی است. 

قاعده ب :

بعضی صداها در زبان عربی کنار هم قرار نمی گیرند.

 ب 2-  قواعد مذكور قرار ذيل است :

  1. هيچگاه دريك واژة اصلى عربى { ج } و { ق } با هم نمي گنجند . ازينجاست كه ميتوان گفت واژه هاى المنجنيق ، القباجور ، القبج و الجلاهق واژه هاى بيگانه اند .

 2. در يك واژة اصلى عربى هيچگاه { ص } و { ج } با هم نمي آيند . پس واژه هاى الجص (گچ) ، الصولجان ، الصهريج ، الصوبج و الصنج واژه هاى عربى الاصل نيستند .

 3. در زبان عربى واژه يي وجود ندارد كه دران پس از { ن } حرف { ر } آمده باشد . ازينرو به اين نتيجه ميرسيم كه واژه هاى نرجس ، نربيش ، نرد و … واژه هاى معرب اند .

 4. در واژه هاى اصلى عربى بعد از حرف { د } هيچگاه حرف { ز } نمي تواند بیاید ؛ لذا واژة (مهندز)  دزفول (دژپول) و امثال آن عربى نبوده و از جملة واژه هاى بيگانه شمرده ميشوند .

 5. واژه هاى عربى هيچگاه { ز } يا { ذ } را در اجتماع با { س } نمي پذيرند . پس ميتوان حكم كردكه واژة { ساذج  (ساده ابله ) } – تازج و همگونه هايش اصليت عربى ندارد .

 6. هيچگاه در يك كلمة اصلى عربى { ط } با { ج } ديده نشده است ، بدين ملحوظ واژه هاى طاجن ، طازج  (تازه ) و … واژه هايي اندكه از زبان بيگانه داخل زبان عربى شده اند .

 7. واژه هاى رباعى الاصل و خماسى الاصل در زبان عربى هميشه داراى يكى از حروف زلاقه – كه عبارتند از : ل ، ر ، ن ، م ، ف ، ب – میباشند ، تنها واژه ء ( عسجد ) – كه به معناى طلاست – ازين امر مستثنى ميباشد . ( 19 ، ص ص 4 – 5 )

8 – در زبان عربی کلمات  اسامی با حروف عله  و – ا- ی  شروع نمی شود.  مثلا عجم   با ع شروع شده و نشان می دهد که این واژه عربی اصیل نیست و معربات است.  اصل آن جم بوده تبدیل به الجم و سپس به عجم تغییر یافته است. مانند عروج  که اصل آن ارج بوده است. 

 

منبع دریای پارس

 

چگونه واژگان عربی را از فارسی تشخیص دهیم.

توانایی زبان فارسی در ساختن واژه های نو – چگونه واژگان عربی را تشخیص دهیم

پاره ای از  واژگان که در زبان فارسی وجود دارد و به  اشتباه و یا عمدا عربی و یا بیگانه پنداشته می شوند.  Holocaust

اطلاع بیشتر

 روزنامه همشهری، ۲۲آبان ۱۳۸۵

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند  به نقل از حوزه هنری دکترعجم– پارس سی

تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هنددکترعجم دیلمستان

تاثیر و نقش زبان فارسی در زبانهای شبه قاره هند.   

  • تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هنددکتر عجم سایت آفتاب
  • زبان “اردو” بر آمده از مشترکات فارسی و هندی است. مصاحبه دکتر عجم  

 

پژوهشی درتاثیر ونقش زبان فارسی برزبانهای شبه قاره هند/ آرشیو

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.