ايرانيان و تمدن سواحیلی شرق آفريقا | پژوهشهای ایرانی.دریای پارس.

ايرانيان و تمدن سواحیلی شرق آفريقا

                         

             

                        نقش ايرانيان در گسترش اسلام به شرق آفريقا  منتشر شده در روزنامه همشهری  17-18 – خرداد  1380 دکتر محمد عجم 

 

مقدمه  

 از انجا كه مر‎دمان مناطق شرقي و مركزي افريقا تا 100 سال قبل فاقد كتاب بو‎ده اند در خصوص تاريخ گذشتگان انها ابهاماتي وجود دارد ودر در سالهاي اخير جهت رفع اين نقايص تلاشهاي زيادي صورت گرفته است. 

منبع اصلي مطالعات تاريخي درشرق افريقا متمركز است بر :

1 – نوشته هاي وقايع اتفاقيه ‎درسواحل شرقي وسفرنامه سياحاني كه به منطقه تمدن سواحيلي وار‎د شده اند.

2 – يافته هاي باستان شناسي

3 – انسان شناسي ( انتروپالوژلي )

4 – زبان شناسي و مطالعه  اشتراكات زبان هاي بومي

5 – ‎داستانهاي شفاهي ، سنت ها ؛ افسانه ها و اعتقا‎دات بوميان

اسلام در شرق افريقا مرهون تجار و بازرگانان مسلماني است كه از خليج فارس به شرق افريقا و اقيانوس هند تردد داشتند.

پس از رحلت پيامبر اسلام  در سال 632 ميلادي در كمتر از 20 سال سرزمين ايران شامات و شمال افريقا بطور يكبارچه فتح گرديد .

در سال 636 بيت المقدس و شامات در سال 646 سرزمين مصر و در سال 652 سرزمين ايران فتح شد . اسلام در همان 3 قرن اول هجري در شمال قاره آفريقا بسرعت گسترش يافت و در سال 1300 بربرها پادشاهي اسلامي عظيمي را در شمال افريقا بنا نهادند .

اما در شرق افريقا اسلام بتدريج ارائه گرديد . تردد تجار از خليج فارس و سواحل درياي عمان و هند به شرق افريقا اگر چه محدود بوده است ولي سابقه اي دو هزار ساله دارد و در دوره قبل از اسلام نشانه هائي از ورود و اقامت مردماني از اندونزي به سواحل ماداگاسكار وجود دارد . مردمان اوليه ساكن در سواحل شرق افريقا سياه پوستاني بوده اند كه متشكل از چهار قوم عمده ميشوند .

 

1 – بانتوها  2 – كوشات ها  3 – نيلوتيك ها  4 – هاميتس ها 

 دریای پارس

سپس عده معدودي از مردمان عرب ، پارس و اندونزيائي قبل از اسلام در اين مناطق سكونت گزيده اند ولي ظهور اسلام نقطه عطفي درگسترش مهاجرت به افريقا محسوب ميشود .

شايد اولين مسلماناني كه وارد شاخ افريقا شدند 80 نفر از ياران رسول اكرم بودند كه در اثر سخت گيري هاي قريش از مكه به حبشه هجرت كردند .

سپس درقرن هشتم ميلادي مسلماناني از 4 جهت به شرق افريقا وارد شدند و عموما سكونت اختيار كردند .

 1 – مسلماناني كه از شبه جزيره عربي و از طريق تنگه باب المندب وارد شاخ افريقا شدند در زمان خلافت عبدالملك بن مروان عده اي از اعراب از جمله تعدادي از افرا‎ د قبيله ازدعمان به رهبري سليمان و سعيد جلندي به شاخ افريقا مهاجرت و در انجا سكونت كردند .

در سالهاي حدود 729 تا 730 عده اي از پيروان زيدبن حسين بن علي ابن ابيطالب از احساء بحرين به سومالي هجرت و در شهرهاي مگاديشو و باراوا سكونت كردند .

 2 – عده اي از مسلمانان مصري از طريق درياي سرخ وارد شاخ افريقا شدند .

 3 – در سالهاي 900 تا 1000 ميلادي عده اي از بازرگانان و مردمان پارس ( شيرازي ) به شرق و جنوب افريقا مهاجرت كردند .

 4 – عده اي از مردمان سومالي در سالهاي 1200 – 1100 ميلادي بداخل افريقا مهاجرت كردند و بنظر ميرسد اين عده همان اقوا م باتوتسي بودند كه به سوي شمال كنيا – اوگاندا و رواندا مهاجرت كرده اند و در اينكه انها مسلمان بوده اند ترديد وجود دارد .

ظهور اسلام در شبه جزيره عربي و گسترش اسلام در طول 50 سال صدر اسلام به ساير مناطق از جمله ايران ، شامات ، شرق اروپا و شمال افريقا ، نقطه عطفي در تردد و مهاجرت محسوب ميشود و بر خلاف داخل قاره افريقا كه بدليل جنگلي بودن ، حيوانات وحشي و مگس تسه تسه و مالاريا و ستيزه جوئي قبايل ، از دسترس بيگانگان در امان مانده بود ، مناطق ساحلي از سالهاي 700 ميلادي با ورود اولين موج افراد بيگانه مواجهه گرديد، كه عموما مسلماناني ازسواحل ايران و منطقه عربي بودند . اين مسلمانان ، كتابت ، قانون ، ادبيات فلسفه ، معماري و علوم و دانشهاي روز را به افريقا اوردند و اسلام عامل مهمي در ايجاد وحدت و انتشار علوم گرديد .عربها ، ايراني ها و هندي ها كه تجارت منطقه ساحلي را در دست داشتند همگي مسلمان بودند و اگر چه هر كدام با يكدير رقابت ها و دشمني هائي داشتند ولي دين اسلام و اداب مشترك انها  را به هم پيوند ميداد .

اختلافات درميان مسلمانان گاهي منجر به مهاجرت ميگر‎ديد كه بخشي از مها‍جرتهاي مسلمانان به افريقا ناشي از اختلافات ديني انها در سرزمينهاي مادري شان بود . از جمله انها مي توان به شيعيان زيدي اشاره كرد كه اوايل قرن هشتم در مگاديشو و باراوا سكونت كرده اند .

JNU-Delhi University (50)

يكي از سرشناس ترين اقوام مسلمان شيرازيها بوده اند كه بين سالهاي 900 تا 980 وارد افريقا شده و بتدريج تاقرن دوازدهم از مگاديشو تا سواحل موزامبيك در تمامي سواحل شرق افريقا پراكنده شدند ، انها با ازدواج با اقوام بومي بيشتر اصالت بومي به خود گرفتند و تاثيرات شگرفي بر تمدن سواحيلي گذاشتند ، سپس ايرانيهاي ديگري از بنادر             كيس و سيراف  و  چاه بهار به اين مجمومه پيوستند و قوم افروشيرازي را بوجود اوردند در بسياري از شهرها افرو شيرازيها سلطنت و حكومت برپا كردند و امپراطوري زنگ را تشكيل دادند بسياري از اين سلاطين از جمله سلطان كيلوا ، زنگبار و مافيا به نام خود سكه ضرب ميكردند ، در اين تمدن صنايع فلزي ، ظروف سازي ،حصير سازي و فرش و پارچه بافي شكل گرفت و ساخت اشكال متنوع عاجي و شكل دهي به طلا رونق قابل ملاحظه اي يافت و بويژه شهر كيلوا طلاهاي وارده از سفالا را بخوبي شكل داده و به ساير مناطق و حتي از طريق ايران و يا مصر به اروپا صادر ميكردند و تجارت پاياپاي در سراسر سواحل افريقاي شرقي با ايران و هند صورت ميكرفت با شروع بادهاي موسومي       به طرف جنوب كه از نوامبر تااوريل صورت ميگرفت تجار از خليج فارس و درياي پارس( عمان) به شرق و جنوب افريقا مي امدند و با تغيير جهت باد از طرف        كه از ماه مي تا اكتبر ادامه داشت به خليج فارس بر مي گشتند .

با گسترش اسلام در سواحل شمالي قاره افريقا و سواحل هند از سالهاي 1300 ميلادي ، تجارت در سراسر اقيانوس هند توسط مسلمانان خليج فارس كنترل و اداره ميشد همين تجار مسلمان ، اسلام را از شاخ آفريقا  تا سواحل مالزي ، اندونزي  و فيليپن گسترش دادند بطوريكه ابن بطوطه وقتي در سال   1312  از سواحل افريقا بازديد كرد و تمامي مردم را مسلمان هاي معتقدي يافت و اين ناشي از ازدواجهايي بود كه ميان مهاجرين ايراني و عربي با بوميان صورت ميگرفت . از اختلاط فرهنك ايراني ، عربي و بوميان زبان و فرهنگ سواحيلي بوجود امد .

 

                                           تمدن سواحيلي

 

از مگاديشو تا سفالا و كيپ دلگادو موزامبيك 36 شهر ساحلي و جزيره اي وجود دارد كه مردمان ان داراي اداب ، رسوم ، فرهنگ ، مذهب و زبان مشتركي هستند كه به ان فرهنگ و تمدن سواحيلي ميگويند اين فرهنگ  و تمدن به داخل قاره افريقا نيز نفوذ پيدا كرده و منطقه شرق افريقا را در برميگرد .

تاريخ نگاران غربي همگي متفق القول هستند كه يكي از معروفترين اقوامي كه در ساختار و شكل گيري تمدن اسلامي سواحيلي نقش داشته اند وافرو شيرازيها بوده اند .

شيرازيها اكر چه خود تاجر نبوده اند بلكه با كمك تجار خليج فارس بسوي شرق افريقا امده اند ولي در رونق تجارت سهم عمده اي داشته اند ، خاندان شيرازي نسبت به ساير خاندانهائي ايراني كه به شرق افريقا امدند از نام و شهرت بيشتري برخوردار شدند شايد يك دليل ان بود كه انها در شيراز از مقام و منصب و حكومت برخوردار بوده اند و انها از ابتداي ورود  به شرق افريقا با بوميان دراميختند و با انها ازدواجهاي فاميلي داشتند و مورد احترام مردم واقع شدند ، از ازدواجهاي ميان شيرازيها و بوميان نسلي بوجود امده است كه به انها افروشيرازي ميگويند اين قوم حدود 400 سال بر سواحل شرقي افريقا حكومت كرده اند ، هنوز نيز مناضب امور را در زنگبار دردست دارند .

بعضي از محققين غربي اعتقاد دارند كه اولين مسلماناني كه وارد شرق افريقا شده اند كساني بوده اند كه از مجازات هاي اسلامي از بلاد خود گريخته اند .

اين مطلب شايد درمورد شيعيان زيدي و يا بعضي تجار مسلماناني كه از خليج فارس امده اند صحت داشته باشد اما در مورد هجرت خاندان شيرازي  4 نظريه مختلف وجود دارد كه هيچكدام مربوط به مجازات هاي اسلامي نمي شود .

در خصوص سال ورود خاندان شيرازي و انگيزه مسافرت انها اتفاق نظر وجود ندارد شايد نزديكترين تاريخ با توجه به بعضي يافته هاي باستان شناسي ؛ سال 970 تا 1000 ميلادي باشد. بعضي اعتقاد دارند كه خاندان شيرازي براي فرار از حمله مغول به افريقا هجرت كرده اند .حمله چنگيزخان به ايران 1220 تا 1221 ميلادي صورت گرفته است وي  از مسير خراسان و اصفهان و تبريز بسوي تركيه امروزي رفته است . بنابراين استان فارس در معرض حمله چنگيز قرار نداشته است ؛ بعلاوه اينكه در شرق افريقا قرن يازده ميلادي اسلام به يك دين غالب تبديل شده بود در حاليكه بسياري از نويسندگان خاندان شيرازي را جزء اولين مسلمانان وارد به افريقا دانسته اند و حتي مساجد و اثاري از معماري انها وجود دارد  مانند مسجد كيزيمكيزي (کاظم قاضی)  كه هزار سال قدمت دارد بنابراين مستدلترين تاريخ اين است كه حدود سالهاي 980 تا 1000 ميلادي سلطان علي بن سليمان شيرازي  با كشتي همراه با بار و وسايل زندگي و6 نفر از فرزندانش به منطقه امده است يكي از فرزندان دختر وي بنام فاطمه نيز همراه وي بوده است يكي از همراهان ديگر سلطان علي ، موسي بن عمراني بدون بوده است در خصوص علت   وانگيزه مهاجرت وي 4 دليل مختلف ذكر شده است عبدالعزيز الفهمي در كتاب ايرانيان در شرق افريقا معتقد است كه شيرازي ها شيعه بوده و بخاطر حمله طغرل سلجوقي از شيراز گريخته و به افريقا سفر كرده است (1055 ميلادي ) در وب سايت زنزبارنت اورده شده است كه :

سلطان علي حاكم شيراز (975 ميلادي) خوابي ترسناك ديده بود كه تعبير ان اين بود كه زلزله اي وحشتناك زندگي وي را به باد فنا خواهد داد . لذا وي با تمام فرزندان خود از طريق كشتي و با استفاده از بادهاي موسومي عازم افريقا شد ، بعضي نيز معتقدند كه مادر وي سياه پوست و حبشي بوده است . و اين مطلب انگيزه وي را براي سفر به افريقا شكل داده است بعضي نيز اعتقاد دارند وي به قصد عزيمت به هند سفر را شروع كرد ولي بادهاي موسومي وي را به افريقا برده است . تجارت طلا و سوداگري نيز از دلايل ديگري است كه ثبت شده است .

بهر حال وي در كيلوا بار كشتي را پياده كرد و به سراغ رئيس دهكده رفت ؛ او مريمبا نام داشت. سلطان علي تقاضاي محلي براي سكونت كرد، رئيس مريمبا، منطقه  كيساواني را به سلطان علي داد . و هدايائي از سلطان علي دريافت كرد . سپس سلطا ن علي با دختر مريمبا ازدواج كرد و زندگي مسالمت اميزي با مردم بومي داشت . اصولا ايرانيها بدليل اعتقادات شيعي ازدواج موقت را جايز مي شمردند و همين موضوع باعث ازدواج هاي متعدد ايرانيها در افريقا شده است .

بازرگانان ايراني عموما در ابتداي امر انگيزه تبلغ اسلام نداشتند درتمام اين دوران تجارت پارچه ، ادويه ، ظروف سفالي ، از منطقه خليج فارس ادامه داشت و بتدريج دين انها مورد پذيرش نزديكان واقع شد. بزرگ ابن شهريار رامهرمزي سياح قرن ده ميلادي در يادداشتهاي خود چنين اورده است :

يك گروه از ايرانيان كه در سواحل منطقه اي كه امروز موزامبيك ناميده ميشود پياده شدند مقامات محلي انها را دستگير و نزد حاكم منطقه بردند ، حاكم به انها اجازه داد كه به سفر خود ادامه دهند انها از حاكم تقاضا كردند كه به كشتي انها بيايد تا به او پاداش دهند ولي وي را سوار بر كشتي كرده و در عمان بفروش رساندند . وي در عمان دين اسلام را پذيرفت  و ازادي خود را بدست مي اورد . و به منطقه خود باز ميگردد . از قضا چند سال بعد ايرانياني كه به او نيرنگ زده بودند گرفتار شده و به دادگاه وي برده ميشوند ، ايرانيها از ديدن وي وحشت زده ميشوند كه چگونه برگشته است . وخود را براي مجازات و انتقام سختي ازسوي وي آماده مي كردند اما بر خلاف انتظار ، حاكم انها راعفو ميكند و اظهار ميدارد كه اقدام انها باعث سعادت وي و مسلمان شدن وي گرديد ه است .

در دوره حكومت اسلامي افرو شيرازيها شكوفائي انواع هنرها در اوج خود بود اين هنرها نسبت به زمان و مكان ان  دوره تاريخي، شكوه خاص خود را داشت .و ساختمانها و معماري ايراني واسلامي در سراسر سواحل شرق افريقا رونق گرفت، مساجدي عظيم ساخته شد و با فرشها ، ظروف سفالي و شيشه اي ايراني مزين گرديد .

تا سال 1498 نفوذ فرهنگ ايراني و اسلامي در حد كمال خود قرار داشت  و دهكده كيلوا دردوره حكومت خاندان علي ابن حسن شيرازي به يك شهر متمدن ثروتمند ساحلي تبديل شد كه بورس طلا و كنترل تجارت طلاي كل منطقه را در اختيار داشت .

حسن ابن سليمان اول در حدود سالهاي 1270 مسجد جامع  عظيم كيلوا را ساخت و كاخ عظيمي را بنا نهاد كه در دوره حسن بن سليمان دوم درسال 1310 به اوج عظمت خود رسيد اين كاخ كه بعدها توسط پرتغاليها تخريب گرديد كعبه        (قبه) حسني نام داشت .

سلطان كيلوا و مافيا مسلماناني شيفته و جهاد گر بودند و براي مسلمان نمودن مردم مناطق داخلي ماموراني را اعزام ميكردند و بنا بر نوشته ابن بطوطه گويا دراين رابطه جنگلهائي نيز با بوميان داشته اند .

در سال 1490 از عظمت و قدرت شهر كيلوا كاسته شد علت ان اين بود كه جنگ هاي بوميان

در سوفالاي موزامبيك ، استخراج و تجارت طلا را در انجا مختل نموده بود و تجارت بين سفالا و كيلوا متوقف شده بود در اين سالها، در عوض ممباسا قدرتمند تر ميشد .زنگبار و پمبا نيز جزء اولين شهرهائي بودند كه بيگانگان ( ايرانيان و عربها ) در ان ساكن شدند . زنگبار و پمبا از پادشاهي كيلوا مستقل بودند و فرمانروايان مستقلي داشتند و با سلطان كيلوا بويژه در تجارت طلا رقابت ميكردند ، سلطان زنگبار و پمبا در سالهاي 1400 بنام خود سكه زده است . ممباسا نيز در قرن پانزدهم رونق گرفت و به يك شهر مهم تبديل شد و سلطان مستقل خود را داشت كه از كيلوا تبعيت نمي كرد شهر ماليندي نيز همراه با ممباسا رونق گرفت . اما ميان حاكم ماليندي وممباسا رقابت و حسادت و دشمني وجود داشت . اگر چه همه اين حكام مسلمان بودند و خود را سلطان مي ناميدند ولي گاهي رقابت ميان انها به نزاع هاي خونيني منجر ميشد‎ .

از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم حاكميت مسلمانان ( افروشيرازي ) در سواحل شرقي باعث  رونق تجارت گرديد و اين منطقه را به يك منطقه ثروتمند تبديل كرد و علاوه بر شهر هاي قديمي تر مثل مگاديشو ، حداقل 30 شهر ديگر در طول سواحل شرقي افريقا رونق و گسترش يافتند كه در همه انها فرهنگ اسلامي حاكم بود و حاكميت همگي انها در اختيار افرو ايراني و يا افرو شيرازي بود .

كيلوا منطقه اي كه سلطان علي بر انها وارد شد تا قرن 14 ميلادي به يكي از بزرگترين و مسالمت اميز ترين پادشاهي هاي منطقه تبديل شد و خاندان شيرازي 400 سال در اين شهر حكومت و فرمانروائي داشتند و دين اسلام را مذهب رسمي مردم قرار دادند .

اما  ورود پرتغاليها ي  كاتوليك ارامش منطقه را برهم زد ، پرتغاليها در سال 1502 با خشونت سعي كردند كه تجارت منطقه را در اختيار خود بگيرند و مردم را كاتوليك و مطيع واتيكان نمايند. انها   در سال 1560 قلعه جيزر را در ممباسا  بنا نهادند و بناي جنگ و درگيري را با حكام منطقه شروع كردند و سعي كردند كه شكل مذهبي به درگيري هاي خود بدهند. انها قادر شدند با كمك سلاحهاي پيشرفته تر خود، حاكميت منطقه را بدست اورند اما بي رحمي انها در غارت و چپاول مردم مانع پيشرفت مسيحيت در منطقه شد و مسلمانان توانستند با كمك سربازان عماني و ايراني در سال 1689 قلعه جيزز را فتح و به سلطه پرتغاليها پايان دهند و تا پايان قرن هفده پرتغاليها سلطه استعماري خود را در منطقه از دست دادند و مجددا مسلمانان بر منطقه حاكم شدند حتي هنگاميكه انگليسي ها در قرن 18 و 19 وارد منطقه شدند فرمانروائي مسلمانان را پذيرفتند و تلاش انها براي مسيحي كردن مردم بيهوده و عبث ماند . به هر حال قلعه جيزز در ممباسا نمادي از رقابت ها و نزاعهاي مسيحيان مسلمانان است . و هم اكنون روزانه نظر صدها توريست خارجي را به خود جلب ميكند  بدون شك ايرانيها نقش اساسي و مهمي در گسترش اسلام به منطقه سواحل شرق افريقا داشتند چهار قرن حاكميت خاندان شيرازي در شرق افريقا ، سنگ بناي گسترش اسلام درسواحل شرق افريقا را گذاشت سپس شهرهاي ممباسا ، زنگبار ، مافيا ، كيلوا ، كيسمايو  نقش بارزي در صدور فرهنگ سواحيلي و اسلامي به قلب افريقا ايفاء كردند .

اصولا انچه شيرازيها و اعراب را به سرزمين اصلي خود وصل ميكرد اسلام بود ، شيرازيها هنرها ، صنايع و ابزارهاي جديدي را به منطقه معرفي كردند ولي اساسي ترين كار انها ارائه اسلام در منطقه بود .

مسلماناني كه در شرق افريقا زندگي مي كردند تجارت اصلي منطقه را در دست داشتند و از سواحل شرق افريقا تا كنگو ، رواندا و زامبيا در حال تجارت بودند و همين تجار براي اولين بار اسلام را وارد مناطقي مانند اوگاندا ، شرق كنگو ، بروندي ، رواندا غرب تانزانيا و زامبيا نمودند. . از انجا كه اسلام دين وحدانيت ، برادري و نفي امتيازات قومي و نژادي بود و با سنت هاي مردمان بومي نيز تضاد چنداني نداشت ، بزودي در شرق افريقا محبوبيت يافت و اسلام در اواخر قرن 11 ميلادي نه تنها در شمال افريقا بلكه در شرق و غرب افريقا نيز به عنوان دين غالب درامد .

تا سال 1880 اسلام در يك سوم قاره افريقا ريشه گرفته بود و از اين دوره بود كه استعمار انگليس با روشهاي جديد و از جمله به بهانه جلوگيري از خريد و فروش برده تلاش كرد جاي خالي پرتغاليها ي كاتوليك را پر كند و اسلام را به مبارزه بطلبد. تا سال 1807 كه انگليسها برده داري را لغو كردند حداقل 15 ميليون برده سياه پوست از قاره افريقا به اروپا و امريكا منتقل شده بودند و تا سال 1900كه عملا برده داري از رونق افتاد، صدها هزار نفر ديگر نيز در شرق آفريقا مورد تجارت واقع شدند .

                                           ورود پرتغاليها

 

در پاسخ به اين سوال كه چرا پرتغاليها به سوي شرق افريقا عزيمت كردند ، حداقل سه دليل اساسي وجود دارد .اولين و مهمترين ان انگيزه مذهبي است ، تجارت و توسعه طلبي نيز از اهداف انها بوده است از هنگاميكه عربها درسال 711 اسپانيارد يا سرزمين پرتغاليها را فتح نمودندعربها بسياري از مسيحيان را بتقل رسانده و يا وادار به پذيرش اسلام كردند بنابراين مسيحيان كاتوليك منطقه همواره در صدد انتقام جوئي از مسلمانان و عربها بودند و چندين جنگ مذهبي ميان انها صورت گرفت و از سالهاي 1085 مسيحيان موفق شدند مسلمانان را تا حدودي به عقب برانند ،  ميان كاتوليك ها داستاني وجود داشت كه پادشاه مسيحيي در افريقا بنام                            وجود دارد كه پرتغاليها  اميدوار بودند كه اين پادشاه انها را در حمله به مسلمانان ياري دهد ولي چنين پادشاهي  اصولا وجود خارجي نداشت واحتمالا شايد اين توهم ناشي از امپراتوري حبشه بوده است . به هر حال پس از تحولات مذهبي عصر رنساني در اروپا بسياري از اروپائي ها بدنبال كشف سرزمين هاي ناشناخته بودند تا بر ثروت و قدرت خود بيفزايند. پس از مرگ هنري شاه پرتغال در سال 1460 ، جانشين او جوان دوم از درامدهاي مالياتي راضي نبود و تصميم گرفت ارزوي تشكيل يك امپراطوري ميسحيي در غرب افريقا را عملي سازد . وي بدين منظور در سال 1481 ‎ديوگود ازامبوجا را مامور كرد كه به اسكان پرتغاليها در غرب افريقا بپردازد درسال 1495 جوان دوم مرد و جانشين او مانوئل  راه  او را براي اسكان پرتغاليها و در انحصار گرفتن تجارت سواحل افريقا  دنبال كرد و در سال 1497 به واسكادوگا ما ( 1524 – 1469 ) ماموريت داد كه مسيحي كردن مردم شرق افريقا را پيگيري نمايد و مسير را بررسي كند .

براساس پيمان                      در سال 1494 پرتغال و اسپانيا توافق كردند كه تجارت  ئمستعمره سازي قاره امريكا را اسپانيائيها وقاره  افريقا را پرتغاليها دنبال كنند .

سه كشتي نسبتا عظيم براي واسكادوگاما كه دريانوردي نترس و بي رحم و يك مسيحيي متعصب بود تدارك شد و او سفر خود را در هشتم جولاي 1497 شروع كرد . او در اثر اشتباه محاسبه درگرد باد گرفتار شد و 9000 كيلومتر را بدور خود چرخيد اما به هرحال او در مي 1498 به بندر موسمبيك رسيد كه حاكم ان مسلمان ايراني تبار بود وي ازدوگوما پذيرايي كرد .

ولي سپس متوجه شد كه انها همگي صليب به گردن دارند و كشتي انها با صليب هايي عظيمي تزئين شده است در نتيجه افرادي را براي تعقيب و كشتن انها اعزام كرد . دوگاما وقتي به ممباسا رسيد حاكم ايراني تبار ممباسا در صدد قتل انها بر امد در نتيجه انها به سوي ماليندي رفتند در انجا متوجه شدند كه سلطان ماليندي بنام سيد علي دشمن سلطان ممباسا است . در نتيجه سيد علي وقتي شنيد كه سلطان ممباسا در صدد قتل دوگاما برامده است ، وي را مورد عنايت قرار داد و اذوقه و مواد لازم در اختيار او قرارداد و يكي از خبره ترين دريا نوردان خود را بنام احمد بن ماجد كه گجراتي الاصل بود راهمراه انها كرد تا انها را سوي هند راهنمائي كند احمد انها را در كوتاه ترين مسير در طول 24 روز به بمبي رساند .

دوگاما در مسير برگشت مجددا نزد حاكم ماليندي امد و از وي كمك گرفت سپس مستقيم بسوي پرتغال برگشت و گزارش سفر خود را به كينگ امانوئل داد ، شاه از گزارش دوگاما متوجه شد كه تجارت در شرق افريقا بسيار سودمند است . اما اكثر مناطق ساحلي و تجارت سود اور طلا در اختيار مسلمانان قرار دارد و به منظور بر خورداري از تجارت طلاي سفالا ناچار به جنگ با مسلمانان خواهد بود .

در سال 1500 پدروالوارش كابرال  تلاش كرد كه سفالا و طلاي منطقه را دراختيار خود بگيرد ولي شكست خورد .

اما در سال 1502 دوگاما با يك ناوگان متشكل از 19 كشتي مجهز به توپ به منقطه برگشت ابتدا به شهر ثروتمند و استراتژيك كيلوا رفت و كاخ حاكم را تصرف و سلطان ابراهيم شيرازي را زنداني نمود اما سلطان با خواسته دوگاما مبني بر پذيرش سيادت پرتغال و پرداخت ماليات به پرتغال موافقت نمود در نتيجه دوگاما مجددا وي را در پست خود ابقاء كرد و مسير خود را بسوي هند ادامه داد ولي سلطان ابراهيم سپس از پرداخت ماليات خودداري كرد .

درسال 1503 روي لورينكوراواسكو ، حكام ايراني تبار، مافيا ، زنگبار و چند جزيره ساحلي را مجبور ساخت كه سيادت پرتغال را بپذيرند ، ورود ناوگانهاي پرتغالي به شرق افريقا نظم 500 ساله تجارت را برهم زد و در تجارت منطقه ركود ايجاد نمود.

نوشته : محمد عجـــم   1379

 

 

 

             

                  نقش ايرانيان خليج فارس در توسعه مبادلات تجاري و گسترش اسلام به شرق آفريقا 

 

مقدمه  

 

 

از انجا كه مر‎دمان مناطق جنوب شرقي و مركزي افريقا تا دوره استعمار فاقد كتاب بو‎ده اند در خصوص تاريخ گذشتگان انها ابهاماتي وجود دارد ودر در سالهاي اخير جهت رفع اين نقايص تلاشهاي زيادي صورت گرفته است. 

منبع اصلي مطالعات تاريخي درشرق افريقا متمركز است بر :

1 – نوشته هاي وقايع اتفاقيه ‎درسواحل شرقي وسفرنامه سياحاني كه به منطقه تمدن سواحيلي وار‎د شده اند.

2 – يافته هاي باستان شناسي

3 – انسان شناسي ( انتروپالوژلي )

4 – زبان شناسي و مطالعه  اشتراكات زبان هاي بومي

5 – ‎داستانهاي شفاهي ، سنت ها ؛ افسانه ها و اعتقا‎دات بوميان

اسلام در شرق افريقا مرهون تجار و بازرگانان مسلماني است كه از خليج فارس به شرق افريقا و اقيانوس هند تردد داشتند.

پس از رحلت پيامبر اسلام  در سال 632 ميلادي در كمتر از 20 سال سرزمين ايران شامات و شمال افريقا بطور يكبارچه فتح گرديد .

در سال 636 بيت المقدس و شامات در سال 646 سرزمين مصر و در سال 652 سرزمين ايران فتح شد . اسلام در همان 3 قرن اول هجري در شمال قاره آفريقا بسرعت گسترش يافت و در سال 1300 بربرها پادشاهي اسلامي عظيمي را در شمال افريقا بنا نهادند .

اما در شرق افريقا اسلام بتدريج ارائه گرديد . تردد تجار از خليج فارس و سواحل درياي عمان و هند به شرق افريقا اگر چه محدود بوده است ولي سابقه اي دو هزار ساله دارد و در دوره قبل از اسلام نشانه هائي از ورود و اقامت مردماني از اندونزي به سواحل ماداگاسكار وجود دارد . مردمان اوليه ساكن در سواحل شرق افريقا سياه پوستاني بوده اند كه متشكل از چهار قوم عمده ميشوند .

 

1 – بانتوها  2 – كوشات ها  3 – نيلوتيك ها  4 – هاميتس ها 

 

سپس عده معدودي از مردمان عرب ، پارس و اندونزيائي قبل از اسلام در اين مناطق سكونت گزيده اند ولي ظهور اسلام نقطه عطفي درگسترش مهاجرت به افريقا محسوب ميشود .

شايد اولين مسلماناني كه وارد شاخ افريقا شدند 80 نفر از ياران رسول اكرم بودند كه در اثر سخت گيري هاي قريش از مكه به حبشه هجرت كردند .

سپس درقرن هشتم ميلادي مسلماناني از 4 جهت به شرق افريقا وارد شدند و عموما سكونت اختيار كردند .

 

1 – مسلماناني كه از شبه جزيره عربي و از طريق تنگه باب المندب وارد شاخ افريقا شدند در زمان خلافت عبدالملك بن مروان عده اي از اعراب از جمله تعدادي از افرا‎ د قبيله ازدعمان به رهبري سليمان و سعيد جلندي به شاخ افريقا مهاجرت و در انجا سكونت كردند .

در سالهاي حدود 729 تا 730 عده اي از پيروان زيدبن حسين بن علي ابن ابيطالب از احساء بحرين به سومالي هجرت و در شهرهاي مگاديشو و باراوا سكونت كردند .

 

2 – عده اي از مسلمانان مصري از طريق درياي سرخ وارد شاخ افريقا شدند .

 

3 – در سالهاي 900 تا 1000 ميلادي عده اي از بازرگانان و مردمان پارس ( شيرازي ) به شرق و جنوب افريقا مهاجرت كردند .

 

4 – عده اي از مردمان سومالي در سالهاي 1200 – 1100 ميلادي بداخل افريقا مهاجرت كردند و بنظر ميرسد اين عده همان اقوا م باتوتسي بودند كه به سوي شمال كنيا – اوگاندا و رواندا مهاجرت كرده اند و در اينكه انها مسلمان بوده اند ترديد وجود دارد .

ظهور اسلام در شبه جزيره عربي و گسترش اسلام در طول 50 سال صدر اسلام به ساير مناطق از جمله ايران ، شامات ، شرق اروپا و شمال افريقا ، نقطه عطفي در تردد و مهاجرت محسوب ميشود و بر خلاف داخل قاره افريقا كه بدليل جنگلي بودن ، حيوانات وحشي و مگس تسه تسه و مالاريا و ستيزه جوئي قبايل ، از دسترس بيگانگان در امان مانده بود ، مناطق ساحلي از سالهاي 700 ميلادي با ورود اولين موج افراد بيگانه مواجهه گرديد، كه عموما مسلماناني ازسواحل ايران و منطقه عربي بودند . اين مسلمانان ، كتابت ، قانون ، ادبيات فلسفه ، معماري و علوم و دانشهاي روز را به افريقا اوردند و اسلام عامل مهمي در ايجاد وحدت و انتشار علوم گرديد .عربها ، ايراني ها و هندي ها كه تجارت منطقه ساحلي را در دست داشتند همگي مسلمان بودند و اگر چه هر كدام با يكدير رقابت ها و دشمني هائي داشتند ولي دين اسلام و اداب مشترك انها  را به هم پيوند ميداد .

اختلافات درميان مسلمانان گاهي منجر به مهاجرت ميگر‎ديد كه بخشي از مها‍جرتهاي مسلمانان به افريقا ناشي از اختلافات ديني انها در سرزمينهاي مادري شان بود . از جمله انها مي توان به شيعيان زيدي اشاره كرد كه اوايل قرن هشتم در مگاديشو و باراوا سكونت كرده اند .

يكي از سرشناس ترين اقوام مسلمان شيرازيها بوده اند كه بين سالهاي 900 تا 980 وارد افريقا شده و بتدريج تاقرن دوازدهم از مگاديشو تا سواحل موزامبيك در تمامي سواحل شرق افريقا پراكنده شدند ، انها با ازدواج با اقوام بومي بيشتر اصالت بومي به خود گرفتند و تاثيرات شگرفي بر تمدن سواحيلي گذاشتند ، سپس ايرانيهاي ديگري از بنادر             كيس و سيراف  و  چاه بهار به اين مجمومه پيوستند و قوم افروشيرازي را بوجود اوردند در بسياري از شهرها افرو شيرازيها سلطنت و حكومت برپا كردند و امپراطوري زنگ را تشكيل دادند بسياري از اين سلاطين از جمله سلطان كيلوا ، زنگبار و مافيا به نام خود سكه ضرب ميكردند ، در اين تمدن صنايع فلزي ، ظروف سازي ،حصير سازي و فرش و پارچه بافي شكل گرفت و ساخت اشكال متنوع عاجي و شكل دهي به طلا رونق قابل ملاحظه اي يافت و بويژه شهر كيلوا طلاهاي وارده از سفالا را بخوبي شكل داده و به ساير مناطق و حتي از طريق ايران و يا مصر به اروپا صادر ميكردند و تجارت پاياپاي در سراسر سواحل افريقاي شرقي با ايران و هند صورت ميكرفت با شروع بادهاي موسومي       به طرف جنوب كه از نوامبر تااوريل صورت ميگرفت تجار از خليج فارس و درياي پارس( عمان) به شرق و جنوب افريقا مي امدند و با تغيير جهت باد از طرف        كه از ماه مي تا اكتبر ادامه داشت به خليج فارس بر مي گشتند .

با گسترش اسلام در سواحل شمالي قاره افريقا و سواحل هند از سالهاي 1300 ميلادي ، تجارت در سراسر اقيانوس هند توسط مسلمانان خليج فارس كنترل و اداره ميشد همين تجار مسلمان ، اسلام را از شاخ آفريقا  تا سواحل مالزي ، اندونزي  و فيليپن گسترش دادند بطوريكه ابن بطوطه وقتي در سال   1312  از سواحل افريقا بازديد كرد و تمامي مردم را مسلمان هاي معتقدي يافت و اين ناشي از ازدواجهايي بود كه ميان مهاجرين ايراني و عربي با بوميان صورت ميگرفت . از اختلاط فرهنك ايراني ، عربي و بوميان زبان و فرهنگ سواحيلي بوجود امد .

 

                                           تمدن سواحيلي

 

از مگاديشو تا سفالا و كيپ دلگادو موزامبيك 36 شهر ساحلي و جزيره اي وجود دارد كه مردمان ان داراي اداب ، رسوم ، فرهنگ ، مذهب و زبان مشتركي هستند كه به ان فرهنگ و تمدن سواحيلي ميگويند اين فرهنگ  و تمدن به داخل قاره افريقا نيز نفوذ پيدا كرده و منطقه شرق افريقا را در برميگرد .

تاريخ نگاران غربي همگي متفق القول هستند كه يكي از معروفترين اقوامي كه در ساختار و شكل گيري تمدن اسلامي سواحيلي نقش داشته اند وافرو شيرازيها بوده اند .

شيرازيها اكر چه خود تاجر نبوده اند بلكه با كمك تجار خليج فارس بسوي شرق افريقا امده اند ولي در رونق تجارت سهم عمده اي داشته اند ، خاندان شيرازي نسبت به ساير خاندانهائي ايراني كه به شرق افريقا امدند از نام و شهرت بيشتري برخوردار شدند شايد يك دليل ان بود كه انها در شيراز از مقام و منصب و حكومت برخوردار بوده اند و انها از ابتداي ورود  به شرق افريقا با بوميان دراميختند و با انها ازدواجهاي فاميلي داشتند و مورد احترام مردم واقع شدند ، از ازدواجهاي ميان شيرازيها و بوميان نسلي بوجود امده است كه به انها افروشيرازي ميگويند اين قوم حدود 400 سال بر سواحل شرقي افريقا حكومت كرده اند ، هنوز نيز مناضب امور را در زنگبار دردست دارند .

بعضي از محققين غربي اعتقاد دارند كه اولين مسلماناني كه وارد شرق افريقا شده اند كساني بوده اند كه از مجازات هاي اسلامي از بلاد خود گريخته اند .

اين مطلب شايد درمورد شيعيان زيدي و يا بعضي تجار مسلماناني كه از خليج فارس امده اند صحت داشته باشد اما در مورد هجرت خاندان شيرازي  4 نظريه مختلف وجود دارد كه هيچكدام مربوط به مجازات هاي اسلامي نمي شود .

در خصوص سال ورود خاندان شيرازي و انگيزه مسافرت انها اتفاق نظر وجود ندارد شايد نزديكترين تاريخ با توجه به بعضي يافته هاي باستان شناسي ؛ سال 970 تا 1000 ميلادي باشد. بعضي اعتقاد دارند كه خاندان شيرازي براي فرار از حمله مغول به افريقا هجرت كرده اند .حمله چنگيزخان به ايران 1220 تا 1221 ميلادي صورت گرفته است وي  از مسير خراسان و اصفهان و تبريز بسوي تركيه امروزي رفته است . بنابراين استان فارس در معرض حمله چنگيز قرار نداشته است ؛ بعلاوه اينكه در شرق افريقا قرن يازده ميلادي اسلام به يك دين غالب تبديل شده بود در حاليكه بسياري از نويسندگان خاندان شيرازي را جزء اولين مسلمانان وارد به افريقا دانسته اند و حتي مساجد و اثاري از معماري انها وجود دارد  مانند مسجد كيزيمكيزي كه هزار سال قدمت دارد بنابراين مستدلترين تاريخ اين است كه حدود سالهاي 980 تا 1000 ميلادي سلطان علي بن سليمان شيرازي  با كشتي همراه با بار و وسايل زندگي و6 نفر از فرزندانش به منطقه امده است يكي از فرزندان دختر وي بنام فاطمه نيز همراه وي بوده است يكي از همراهان ديگر سلطان علي ، موسي بن عمراني بدون بوده است در خصوص علت   وانگيزه مهاجرت وي 4 دليل مختلف ذكر شده است عبدالعزيز الفهمي در كتاب ايرانيان در شرق افريقا معتقد است كه شيرازي ها شيعه بوده و بخاطر حمله طغرل سلجوقي از شيراز گريخته و به افريقا سفر كرده است (1055 ميلادي ) در وب سايت زنزبارنت اورده شده است كه :

سلطان علي حاكم شيراز (975 ميلادي) خوابي ترسناك ديده بود كه تعبير ان اين بود كه زلزله اي وحشتناك زندگي وي را به باد فنا خواهد داد . لذا وي با تمام فرزندان خود از طريق كشتي و با استفاده از بادهاي موسومي عازم افريقا شد ، بعضي نيز معتقدند كه مادر وي سياه پوست و حبشي بوده است . و اين مطلب انگيزه وي را براي سفر به افريقا شكل داده است بعضي نيز اعتقاد دارند وي به قصد عزيمت به هند سفر را شروع كرد ولي بادهاي موسومي وي را به افريقا برده است . تجارت طلا و سوداگري نيز از دلايل ديگري است كه ثبت شده است .

بهر حال وي در كيلوا بار كشتي را پياده كرد و به سراغ رئيس دهكده رفت ؛ او مريمبا نام داشت. سلطان علي تقاضاي محلي براي سكونت كرد، رئيس مريمبا، منطقه  كيساواني را به سلطان علي داد . و هدايائي از سلطان علي دريافت كرد . سپس سلطا ن علي با دختر مريمبا ازدواج كرد و زندگي مسالمت اميزي با مردم بومي داشت . اصولا ايرانيها بدليل اعتقادات شيعي ازدواج موقت را جايز مي شمردند و همين موضوع باعث ازدواج هاي متعدد ايرانيها در افريقا شده است .

بازرگانان ايراني عموما در ابتداي امر انگيزه تبلغ اسلام نداشتند درتمام اين دوران تجارت پارچه ، ادويه ، ظروف سفالي ، از منطقه خليج فارس ادامه داشت و بتدريج دين انها مورد پذيرش نزديكان واقع شد. بزرگ ابن شهريار رامهرمزي سياح قرن ده ميلادي در يادداشتهاي خود چنين اورده است :

يك گروه از ايرانيان كه در سواحل منطقه اي كه امروز موزامبيك ناميده ميشود پياده شدند مقامات محلي انها را دستگير و نزد حاكم منطقه بردند ، حاكم به انها اجازه داد كه به سفر خود ادامه دهند انها از حاكم تقاضا كردند كه به كشتي انها بيايد تا به او پاداش دهند ولي وي را سوار بر كشتي كرده و در عمان بفروش رساندند او به عراق و مکه و از آمجا به مصر برده شد در مصر آزاد شد و از طریق رود نیل به زادگاهش برگشت. از قضا چند سال بعد ايرانياني كه به او نيرنگ زده بودند گرفتار شده و به دادگاه وي برده ميشوند ، ايرانيها از ديدن وي وحشت زده ميشوند كه چگونه برگشته است . وخود را براي مجازات و انتقام سختي ازسوي وي آماده مي كردند اما بر خلاف انتظار ، حاكم انها راعفو ميكند و اظهار ميدارد كه اقدام انها باعث سعادت وي و مسلمان شدن وي گرديد ه است .

در دوره حكومت اسلامي افرو شيرازيها شكوفائي انواع هنرها در اوج خود بود اين هنرها نسبت به زمان و مكان ان  دوره تاريخي، شكوه خاص خود را داشت .و ساختمانها و معماري ايراني واسلامي در سراسر سواحل شرق افريقا رونق گرفت، مساجدي عظيم ساخته شد و با فرشها ، ظروف سفالي و شيشه اي ايراني مزين گرديد .

تا سال 1498 نفوذ فرهنگ ايراني و اسلامي در حد كمال خود قرار داشت  و دهكده كيلوا دردوره حكومت خاندان علي ابن حسن شيرازي به يك شهر متمدن ثروتمند ساحلي تبديل شد كه بورس طلا و كنترل تجارت طلاي كل منطقه را در اختيار داشت .

حسن ابن سليمان اول در حدود سالهاي 1270 مسجد جامع  عظيم كيلوا را ساخت و كاخ عظيمي را بنا نهاد كه در دوره حسن بن سليمان دوم درسال 1310 به اوج عظمت خود رسيد اين كاخ كه بعدها توسط پرتغاليها تخريب گرديد كعبه        (قبه) حسني نام داشت .

سلطان كيلوا و مافيا مسلماناني شيفته و جهاد گر بودند و براي مسلمان نمودن مردم مناطق داخلي ماموراني را اعزام ميكردند و بنا بر نوشته ابن بطوطه گويا دراين رابطه جنگلهائي نيز با بوميان داشته اند .

در سال 1490 از عظمت و قدرت شهر كيلوا كاسته شد علت ان اين بود كه جنگ هاي بوميان

در سوفالاي موزامبيك ، استخراج و تجارت طلا را در انجا مختل نموده بود و تجارت بين سفالا و كيلوا متوقف شده بود در اين سالها، در عوض ممباسا قدرتمند تر ميشد .زنگبار و پمبا نيز جزء اولين شهرهائي بودند كه بيگانگان ( ايرانيان و عربها ) در ان ساكن شدند . زنگبار و پمبا از پادشاهي كيلوا مستقل بودند و فرمانروايان مستقلي داشتند و با سلطان كيلوا بويژه در تجارت طلا رقابت ميكردند ، سلطان زنگبار و پمبا در سالهاي 1400 بنام خود سكه زده است . ممباسا نيز در قرن پانزدهم رونق گرفت و به يك شهر مهم تبديل شد و سلطان مستقل خود را داشت كه از كيلوا تبعيت نمي كرد شهر ماليندي نيز همراه با ممباسا رونق گرفت . اما ميان حاكم ماليندي وممباسا رقابت و حسادت و دشمني وجود داشت . اگر چه همه اين حكام مسلمان بودند و خود را سلطان مي ناميدند ولي گاهي رقابت ميان انها به نزاع هاي خونيني منجر ميشد‎ .

از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم حاكميت مسلمانان ( افروشيرازي ) در سواحل شرقي باعث  رونق تجارت گرديد و اين منطقه را به يك منطقه ثروتمند تبديل كرد و علاوه بر شهر هاي قديمي تر مثل مگاديشو ، حداقل 30 شهر ديگر در طول سواحل شرقي افريقا رونق و گسترش يافتند كه در همه انها فرهنگ اسلامي حاكم بود و حاكميت همگي انها در اختيار افرو ايراني و يا افرو شيرازي بود .

كيلوا منطقه اي كه سلطان علي بر انها وارد شد تا قرن 14 ميلادي به يكي از بزرگترين و مسالمت اميز ترين پادشاهي هاي منطقه تبديل شد و خاندان شيرازي 400 سال در اين شهر حكومت و فرمانروائي داشتند و دين اسلام را مذهب رسمي مردم قرار دادند .

اما  ورود پرتغاليها ي  كاتوليك ارامش منطقه را برهم زد ، پرتغاليها در سال 1502 با خشونت سعي كردند كه تجارت منطقه را در اختيار خود بگيرند و مردم را كاتوليك و مطيع واتيكان نمايند. انها   در سال 1560 قلعه جيزر را در ممباسا  بنا نهادند و بناي جنگ و درگيري را با حكام منطقه شروع كردند و سعي كردند كه شكل مذهبي به درگيري هاي خود بدهند. انها قادر شدند با كمك سلاحهاي پيشرفته تر خود، حاكميت منطقه را بدست اورند اما بي رحمي انها در غارت و چپاول مردم مانع پيشرفت مسيحيت در منطقه شد و مسلمانان توانستند با كمك سربازان عماني و ايراني در سال 1689 قلعه جيزز را فتح و به سلطه پرتغاليها پايان دهند و تا پايان قرن هفده پرتغاليها سلطه استعماري خود را در منطقه از دست دادند و مجددا مسلمانان بر منطقه حاكم شدند حتي هنگاميكه انگليسي ها در قرن 18 و 19 وارد منطقه شدند فرمانروائي مسلمانان را پذيرفتند و تلاش انها براي مسيحي كردن مردم بيهوده و عبث ماند . به هر حال قلعه جيزز در ممباسا نمادي از رقابت ها و نزاعهاي مسيحيان مسلمانان است . و هم اكنون روزانه نظر صدها توريست خارجي را به خود جلب ميكند  بدون شك ايرانيها نقش اساسي و مهمي در گسترش اسلام به منطقه سواحل شرق افريقا داشتند چهار قرن حاكميت خاندان شيرازي در شرق افريقا ، سنگ بناي گسترش اسلام درسواحل شرق افريقا را گذاشت سپس شهرهاي ممباسا ، زنگبار ، مافيا ، كيلوا ، كيسمايو  نقش بارزي در صدور فرهنگ سواحيلي و اسلامي به قلب افريقا ايفاء كردند .

اصولا انچه شيرازيها و اعراب را به سرزمين اصلي خود وصل ميكرد اسلام بود ، شيرازيها هنرها ، صنايع و ابزارهاي جديدي را به منطقه معرفي كردند ولي اساسي ترين كار انها ارائه اسلام در منطقه بود .

مسلماناني كه در شرق افريقا زندگي مي كردند تجارت اصلي منطقه را در دست داشتند و از سواحل شرق افريقا تا كنگو ، رواندا و زامبيا در حال تجارت بودند و همين تجار براي اولين بار اسلام را وارد مناطقي مانند اوگاندا ، شرق كنگو ، بروندي ، رواندا غرب تانزانيا و زامبيا نمودند. . از انجا كه اسلام دين وحدانيت ، برادري و نفي امتيازات قومي و نژادي بود و با سنت هاي مردمان بومي نيز تضاد چنداني نداشت ، بزودي در شرق افريقا محبوبيت يافت و اسلام در اواخر قرن 11 ميلادي نه تنها در شمال افريقا بلكه در شرق و غرب افريقا نيز به عنوان دين غالب درامد .

تا سال 1880 اسلام در يك سوم قاره افريقا ريشه گرفته بود و از اين دوره بود كه استعمار انگليس با روشهاي جديد و از جمله به بهانه جلوگيري از خريد و فروش برده تلاش كرد جاي خالي پرتغاليها ي كاتوليك را پر كند و اسلام را به مبارزه بطلبد. تا سال 1807 كه انگليسها برده داري را لغو كردند حداقل 15 ميليون برده سياه پوست از قاره افريقا به اروپا و امريكا منتقل شده بودند و تا سال 1900كه عملا برده داري از رونق افتاد، صدها هزار نفر ديگر نيز در شرق آفريقا مورد تجارت واقع شدند .

 

 

                                          ورود پرتغاليها

 

در پاسخ به اين سوال كه چرا پرتغاليها به سوي شرق افريقا عزيمت كردند ، حداقل سه دليل اساسي وجود دارد .اولين و مهمترين ان انگيزه مذهبي است ، تجارت و توسعه طلبي نيز از اهداف انها بوده است از هنگاميكه عربها درسال 711 اسپانيارد يا سرزمين پرتغاليها را فتح نمودندعربها بسياري از مسيحيان را بتقل رسانده و يا وادار به پذيرش اسلام كردند بنابراين مسيحيان كاتوليك منطقه همواره در صدد انتقام جوئي از مسلمانان و عربها بودند و چندين جنگ مذهبي ميان انها صورت گرفت و از سالهاي 1085 مسيحيان موفق شدند مسلمانان را تا حدودي به عقب برانند ،  ميان كاتوليك ها داستاني وجود داشت كه پادشاه مسيحيي در افريقا بنام                            وجود دارد كه پرتغاليها  اميدوار بودند كه اين پادشاه انها را در حمله به مسلمانان ياري دهد ولي چنين پادشاهي  اصولا وجود خارجي نداشت واحتمالا شايد اين توهم ناشي از امپراتوري حبشه بوده است . به هر حال پس از تحولات مذهبي عصر رنساني در اروپا بسياري از اروپائي ها بدنبال كشف سرزمين هاي ناشناخته بودند تا بر ثروت و قدرت خود بيفزايند. پس از مرگ هنري شاه پرتغال در سال 1460 ، جانشين او جوان دوم از درامدهاي مالياتي راضي نبود و تصميم گرفت ارزوي تشكيل يك امپراطوري ميسحيي در غرب افريقا را عملي سازد . وي بدين منظور در سال 1481 ‎ديوگود ازامبوجا را مامور كرد كه به اسكان پرتغاليها در غرب افريقا بپردازد درسال 1495 جوان دوم مرد و جانشين او مانوئل  راه  او را براي اسكان پرتغاليها و در انحصار گرفتن تجارت سواحل افريقا  دنبال كرد و در سال 1497 به واسكادوگا ما ( 1524 – 1469 ) ماموريت داد كه مسيحي كردن مردم شرق افريقا را پيگيري نمايد و مسير را بررسي كند .

براساس پيمان                      در سال 1494 پرتغال و اسپانيا توافق كردند كه تجارت  مستعمره سازي قاره امريكا را اسپانيائيها وقاره  افريقا را پرتغاليها دنبال كنند .

سه كشتي نسبتا عظيم براي واسكادوگاما كه دريانوردي نترس و بي رحم و يك مسيحيي متعصب بود تدارك شد و او سفر خود را در هشتم جولاي 1497 شروع كرد . او در اثر اشتباه محاسبه درگرد باد گرفتار شد و 9000 كيلومتر را بدور خود چرخيد اما به هرحال او در مي 1498 به بندر موسمبيك رسيد كه حاكم ان مسلمان ايراني تبار بود وي ازدوگوما پذيرايي كرد .

ولي سپس متوجه شد كه انها همگي صليب به گردن دارند و كشتي انها با صليب هايي عظيمي تزئين شده است در نتيجه افرادي را براي تعقيب و كشتن انها اعزام كرد . دوگاما وقتي به ممباسا رسيد حاكم ايراني تبار ممباسا در صدد قتل انها بر امد در نتيجه انها به سوي ماليندي رفتند در انجا متوجه شدند كه سلطان ماليندي بنام سيد علي دشمن سلطان ممباسا است . در نتيجه سيد علي وقتي شنيد كه سلطان ممباسا در صدد قتل دوگاما برامده است ، وي را مورد عنايت قرار داد و اذوقه و مواد لازم در اختيار او قرارداد و يكي از خبره ترين دريا نوردان خود را بنام احمد بن ماجد كه گجراتي الاصل بود راهمراه انها كرد تا انها را سوي هند راهنمائي كند احمد انها را در كوتاه ترين مسير در طول 24 روز به بمبي رساند .

دوگاما در مسير برگشت مجددا نزد حاكم ماليندي امد و از وي كمك گرفت سپس مستقيم بسوي پرتغال برگشت و گزارش سفر خود را به كينگ امانوئل داد ، شاه از گزارش دوگاما متوجه شد كه تجارت در شرق افريقا بسيار سودمند است . اما اكثر مناطق ساحلي و تجارت سود اور طلا در اختيار مسلمانان قرار دارد و به منظور بر خورداري از تجارت طلاي سفالا ناچار به جنگ با مسلمانان خواهد بود .

در سال 1500 پدروالوارش كابرال  تلاش كرد كه سفالا و طلاي منطقه را دراختيار خود بگيرد ولي شكست خورد .

اما در سال 1502 دوگاما با يك ناوگان متشكل از 19 كشتي مجهز به توپ به منقطه برگشت ابتدا به شهر ثروتمند و استراتژيك كيلوا رفت و كاخ حاكم را تصرف و سلطان ابراهيم شيرازي را زنداني نمود اما سلطان با خواسته دوگاما مبني بر پذيرش سيادت پرتغال و پرداخت ماليات به پرتغال موافقت نمود در نتيجه دوگاما مجددا وي را در پست خود ابقاء كرد و مسير خود را بسوي هند ادامه داد ولي سلطان ابراهيم سپس از پرداخت ماليات خودداري كرد .

درسال 1503 روي لورينكوراواسكو ، حكام ايراني تبار، مافيا ، زنگبار و چند جزيره ساحلي را مجبور ساخت كه سيادت پرتغال را بپذيرند ، ورود ناوگانهاي پرتغالي به شرق افريقا نظم 500 ساله تجارت را برهم زد و در تجارت منطقه ركود ايجاد نمود.ادامه دارد

نوشته : محمد عجـــم   1379.

  تاريخچه روابط متقابل ايران و آفريقا

File:King of Swaziland.jpg

 انسانهاي نخستين همواره در جستجوي شكار، غذا،چراگاه و مناطق امن از محلي به محل ديگر در حركت بوده و همين ترددها ، مهاجرتها واثرات متقابل فرهنگي ، قومي و زباني ، اولين تمدنهاي بشر را شكل داده است . تمدنهاي اوليه ، مصر ، بين النهرين ، ايران ، مديترانه ، چين و هند هر كدام بنوعي بر ديگري تاثير گذاشته و يا تاثير پذيرفته است . همانطور كه تمدن شوش SUSA هفت هزار سال قبل بر تمدنهاي همسايه تاثير داشت . فرهنگ و تمدن مقدونيه ها ، اعراب ، تركها و مغولها نيز در طول چند قرن حاكميت آنها بر ايران ، اثرپذيري متقابلي داشته اند ، تشابهه عقيدتي ميان ميترا خداي ايرانيان و  راو  خداي مصريان و كلمات مشترك در اين تمدنها نشانگر تاثيرات متقابل است

بين 7 الي 10 هزار سال قبل گسترده ترين مهاجرت بشراز شمال اروپا بسوي فلات ايران صورت گرفت است. آنها براي فرار از يخبندان اروپا در جستجوي مناطق گرمتري ابتدا در سواحل درياي خرز سكونت اختيار كردند و سپس به سراسر منطقه فلات ايران پراكنده شدند.آقاي دكتر درخشاني در كتابي به زبان آلماني تحت عنوان آريائيان در منابع كهن با بررسي دهها متن كهن در ديرينه ترين شواهد نوشتاري ملتهاي خاور باستان به پژوهش پرداخته و اثبات ميكند كه ايرانيان از هزاره چهارم پيش از ميلاد بويژه قوم آريائي امرد ، آمور و هخا از خاور فلات ايران بسوي باختر كوچ نموده و در شمال ميانرودان سوريه و فلسطين و مصر ساكن شده كه در نوشته هاي مصري از آنها بنام منتو و آمو ياد شده است وي اثبات ميكند كه كلمه موذرايه) مصر( كه به مصر سفلا اطلاق ميشود كلمه آريائي است وي از صدها كلمه و نام جغرافيائي در سرزمين شامات و مصر ياد ميكند كه ريشه آريائي دارند بخشي از قوم ايراني به مصر مهاجرت نموده و در ساختار تمدن پيش دودماني مصر ) هزاره چهارم پيش از ميلاد ( بويژه در توليد مس و آلياژ مس ارسينكي نقش سازنده اي داشته اند اقامت آريائيها در فلسطين به عنوان ميهن دوم بگونه پيوسته تا دوران تاريخي ادامه داشته است .شهر اورشيلم يا اوروسالم كانون مهم سياسي فرهنگي و بازرگاني آريائيان پارسي بوده است .

آريائيان ايراني تبار پس از رانده شدن از مصر در ميانه هزاره دوم پيش از ميلاد بر سراسر فلسطين و سوريه حكومت ميكرده اند و حتي در اسناد مصري نام پلستين از كلمه  پلست (پارس)گرفته شده است .)1(

همچنين در كتاب آداب و رسوم نوروز نويسنده بخشي از كتاب را به برگزاري مراسم نوروز در شبه جزيره عربي و درشهر مدينه و همچنين در نزد مردمان مصر قديم و قبطيان اختصاص داده است و استنادات وي نشان ميدهد كه نوروز و مهرگان ) مهرجان ( نزد اعراب قبل از اسلام هم رايج بوده است .)2(

دومين مهاجرت مهم انسان،حركت بانتوهاازشمال غرب آفريقابه سراسراين قاره است كه 3000 قبل صورت گرفته است)3(

2550 سال قبل كوروش حكومت هاي محلي مادها و آشوري ها را مطيع ساخته و با فتح آسياي ميانه ، بخشي از چين ، بخشي از هند و شرق اروپا امپراتوري پارس را بنيان گذاشت .

پس از كوروش در دوران كامبيز يا كمبوجيه و داريوش سپاه ايران از سرزمين مصر به شمال حبشه يا Abyssinia رسيدند و سپس تا Napata ) سودان فعلي پيش رفتند و ازسال500 قبل از ميلاد تا 404 قبل از ميلاد بر سراسر مصر نوبيا حكومت كردند ولي نظر به مصايب صحرا و گرفتاريهاي آن پس از تلفات زياد، سپاه ايران از سودان به مصر برگشت . داريوش براي سرعت به مبادلات تجاري و مسافرتهاي ميان درياي سرخ و مديترانه دستور حفر كانال سوئز را صادر كرد ، خشايارشا نيز دستور داد كه يك كشتي مسير درياي سرخ و شاخ آفريقا را بسوي درياي مديترانه مورد مسافرت و جهت يابي قرار دهد اما اين سفر پژوهشي بدليلي ناكام ماند . و هيئت اكتشافي ايران پس از رسيدن به تنگه موزامبيك از ادامه سفر منصرف شد.)4(

در دوران اشكاني و ساساني توجه به آفريقا كمتر بوده است با حاكميت اعراب بر ايران ، در دوره خلفاي اموي و عباسي مسافرت گروهي و دسته جمعي بعضي از ايرانيان به سوي هند ، عمان و شرق آفريقا حجم و سرعت بيشتري يافت . اما مسافرت شيرازيها و در راس آن علي ابن حسين شيرازي موضوعي ثبت شده و شناخته شده در تاريخ شرق آفريقا است .

ايران نه تنها از اين دوره پل ارتباط ميان آسياي دور ،قفقاز، اروپا و خاور ميانه بوده است بلكه پل ارتباط ميان اين سه قاره با آفريقا نيز محسوب ميشده است .در سفر نامه پريپلوس دو هزار سال قبل از منطقه اي در سواحل شمالي كنيا نام برده شده است كه اين جزيره در اختيار پارسها بوده است ، اين سياح يوناني درياي پارس ) عمان ( و خليج فارس را توصيف و حكام آن را پارسي نماميده است .وي در بخش 33 سفرنامه خود آورده است :

در ادامه Asich هفت جزيره وجود دارد كه Zenobian  (آفريقا شمال كنيا)  ناميده ميشود در آن طرف تر يك منطقه به نام Barbarous وجود دارد كه به Zenobian تعلق ندارد بلكه متعلق به پارسها ميباشد. سپس وي در خصوص خليج فارس چنين ميگويد: خليج پارس دريائي طولاني به دورن خشكي است و در انتهاي آن شهري به نام آپولوگوس وجود دارد كه در آن قانون حاكم است. در برگشت ، پس از شش روز دريانوردي به منطقه ديگر پارسي ميرسيم كه عمان نام دارد يك شهر بعد از عمان وجود دارد كه مردمان آن پارس هستند.از عمانا كالاهاي تجاري زيادي به Zenobian ) شمال كنيا ( برده ميشود و از آنجا براي عربها و پارسها برده به عمانا مي آورند .)5(

 شبكه وب سايت BBC در بخش تاريخ آفريقا ، از نوشته هاي بزرگ اين شهريار رامهرموزي سياح قرن ده ميلادي (915 ) داستاني نقل كرده است كه براساس آن سرنشينان يك كشتي ايراني حاكم منطقه موزامبيك فعلي را با خدعه به كشتي آورده و سپس وي را در عمان بفروش ميرسانند حاكم مذكور دين اسلام آورده و آزادي خود را باز مييابد و به ديار خود برگشته ومردم را به آئين اسلام دعوت ميكند )6(

درسال 139 پيش از ميلد ، خان وودي امپراتور چين سفيري بنام جانگ چين را بسوي ايران فرستاد ، شايد بتوان گفت هيئت همراه او از اولين كاروانهائي بودند كه جاده ابريشم را به ثبت رسانده اند جاده ابريشم قديمي ترين راه تجاري ، فرهنگي و گفتگوي ميان فرهنگها بوده است . از اين جاده كه بعضي آثار كاروانها و سنگ فرشهاي آن در خراسان وجود دارد ابريشم چين نه تنها از طريق ايران به اروپا و شامات ارسال ميشده است بلكه اين ابريشم و ادويه چين وهند به آفريقا نيز منتقل ميشده است.7)( همزمان با جاده ابريشم يك مسير تجاري ميان شامات و شبه جزيره عربي و شاخ آفريقا وجود داشته است كه در چند آيه قرآن از اين مسيرها و سفرها به عنوان رحله الشتاء و صيف نام برده شده است .بر اساس اسناد معتبر تاريخي پيامبر اسلام نيز به همراه كاروانهاي تجاري در اين مسير سفر داشته اند و اين نشان ميدهد كه شام ،جنوب شبه جزيره عربي و چين از طريق اين خطوط مواصلتي باهم ارتباط داشته اند.با مراجعه به حداقل 50 كتاب در خصوص تاريخ آفريقا ، در مي يابيم كه نويسندگان آنها، روابط ومبادلت ميان آفريقا ، آسيا و اروپا را حداكثر هزار سال اخير مرتبط ميسازد.

در خصوص روابط فرهنگي ايران و آفريقا سفر نامه نويسندگان غربي تاريخچه اين روابط را به 500 سال قبل يا حداكثر هزار سال قبل ميدانند ولي به اعتقاد ما اين روابط به بيشتر از دو هزار سال قبل برميگردد . بويژه اين روابط با منطقه جغرافيائي مصر بسيار طولاني تر است ، چنانچه بعضي از مجسمه هاي يافته شده از پرسپوليس در مصر ساخته شده و به ايران منتقل شده اند . در كتب مقدس مسيحي ثبت است كه اولين كسانيكه در بيت الحلم به عيسي ايمان آوردند سه نفر دانشمند بودند يكي پارس ديگري بين النهري و سومي )هاميتس( از اتيوپي بود اين سه نفر با هم از منطقه اي دور كه شاخ آفريقا است به فلسطين )بيت اللحم( رفته بودند .

ميدانيم كه تاريخ اسلام از فردي بزرگ كه همواره در كنار حضرت رسول يار و مشاور ايشان بوده است ياد ميكند او سلمان فارسي است پيامبر در عظمت وي سخنها گفته  و وي را جزء اهل بيت شمرده است . فرد ديگري كه به بزرگي از او ياد شده بلال حبشي است . حضور بلال سياه پوست و سلمان فارسي در مكه ومدينه در كنار رسول نشانگر و حكايت از وجود بلالها و سلمانهاي زيادي در منطقه عربي و آفريقا ميكند.

يك محقق تاجيكي حدود يكصد كلمه از قرآن استخراج كرده است كه ريشه فارسي دارند ، مانند كلمه سراج كه در اصل چراغ بوده است . اين نشان ميدهد كه مبادلات فرهنگي و تجاري ميان ايران و شبه جزيره عربي به سالها پيش از ظهوراسلام برميگردد)8( در منطقه شاخ آفريقا قبل از ظهوراسلام تمدن بزرگي وجود داشته است پادشاه منطقه بنام ابرهه تصميم به حمله و نابودي مكه را ميگيرد ابرهه همراه با سپاهي از فيل هاي غول پيكر به مكه حمله ميكند، بعضي از مفسران ، يمن را منطقه پادشاهي ابرهه ميدانند ولي ميدانيم كه هيچ مدرك تاريخي و يا نشانه اي از حيات فيل در شبه جزيره عربي و شاخ آفريقا وجود ندارد و زيستگاه فيل ها در منطقه جنگلي ، پرعلوفه و پرباران زير صحرا قرار دارد . بنابراين تفسيري كه ابرهه فرستاده نجاشي پادشاه حبشه بوده است دقيق تر است واصول اين پادشاهي با تاريخ اتيوپي تطبيق ميكند .)9( در تاريخ ايتوپي مسائل زيادي در خصوص روابط ميان شرق آفريقا با منطقه خاورميانه وجود دارد .

در انجيل ثبت است كه ملكه صبا SHEBA به اورشيلم رفت و سليمان شاه را ملاقات كرد تا از او مملكتداري و سياست بياموزد ، صبا از سليمان فرزندي آورد بنام منليك . وي ARK 10 فرمان موسي را به اتيوپي آورد منليك سلسله پادشاهي را آغاز كرد كه تاهاياسلسي به مدت 3000 سال طول كشيد بعضي انسان شناسان اعتقاد دارند يهوديهاي فلشه موجود در ايتوپي از اصل آشوري هستند .همانطور كه يهوديان فارسي زبان بخارا نيز آشوري هستند. گفته ميشود آشوري ها هنگاميكه مورد ستم حكام بين النهرين قرار گرفتند جمعي بسوي ايران و آسياي ميانه وگروهي به شرق آفريقا مهاجرت كردند . دهها نفر از ملاحان و جهانگردان اروپائي در خصوص سفر به سرزمين آفريقامطلب نوشته اند ، نوشته هاي آنها عموما بر اين پايه استوار است كه آنها در آفريقا با مردماني وحشي و برهنه روبرو بوده اند ، تنها يكي از جهانگردان پرتغالي در قرن شانزدهم هنگام رسيدن به زنگبار خبر از وجود ساختمانهاي سنگي و مردماني پوشيده با لباسهاي

فاخر داده است .

در 50 سال اخير در ميان سياهان آمريكا و آفريقا تلاش براي كسب هويت برتر،آنها را به اين نتيجه رسانده است كه مردمان آفريقا زماني با تمدن بوده اند و از رنسانس آفريقا ياد ميكنند اين جريان فكري خواستار رستاخيز آفريقا و رسيدن و يا برگشت به عصر طلائي آفريقا است . شايد بتوان تابوامبكي را سخنگوي اين نهضت فكري دانست البته اين ايده، مخالفان خود را دارد ولي چند تحقيق علمي تا حدودي اين فرضيه را اثبات ميكند اول اينكه در 30 سال گذشته انسان شناسان اسكلت هائي را در آفريقا كشف كرده اند كه عمر انسان اوليه راتا 6 ميليون سال به قبل ميبرد در حاليكه تا 100 سال قبل اعتقاد محكمي در ميان بعضي از مسيحيان وجود داشت كه عمر انسان 6 هزار سال است ، از سوي ديگر دانشمندان بر اين نكته كه قديمي ترين تمدن در سواحل رود نيل  مصر ، سودان و اتيوپي شكل گرفته اتفاق نظر دارند .اما در خصوص اينكه آيا اين تمدن ساخته نژاد سفيد بوده است و يا سياه حداقل چهار نظريه مختلف وجود دارد .يكي از اين نظريات مبتني براين است كه پارسها در شكل گيري تمدن باستان مصر نقش بارزي داشته اند .

در يك برنامه مستند تلويزيوني پروفسور هنري لويس گيت محقق تمدن آفريقا در دانشگاه هاروارد در تلش براي اثبات و كسب هويت قديمي آفريقا 6 سفر علمي به همراه يك تيم از تلويزيون بي بي سي انجام داده است وي تمام آفريقا را دور زده و به كنكاش پيرامون آثار تمدنهاي قديمي آفريقا پرداخته است .

وي ضمن بررسي تمدن مصر اثبات ميكند كه چند نفر از فراعنه ، نوبيان و سياه پوست بوده اند  وي سپس در سفر به اتيوپي معتقد است كه باغ عدن در منطقه آديس آبابا واقع است )2( وي همچنين از آثاري باستاني در سنگال ، غنا و زيمباوه بازديد كرده است . در سفر به زنگبار وي  وارد شهر قديمي اونگوجا شده و از مسجد KIZIMKAZI ديدن ميكند ، تمام مردم مدعي هستند كه اجداد آنها پارس هستند در اين مسجد در تابلوئي سنگي با خط كوفي بر آن نوشته شده ) تم بناء هذه المسجد سنه خمس مائه من هجره ( مطابق با سال 1107 ميلدي . وي معتقد است كه مردمان خليج فارس از 2000 سال قبل به اين منطقه رفت و آمد داشته اند ، اما اين پروفسور از اينكه مردمان سياه پوست و تيره رنگ  در آنجا خود را پارس و يا عرب ميدانند ناراحت است . در خصوص مسجد اعتقاد قوي وجود دارد كه اين مسجد بدستور سلطاني بنام كي زاد و توسط معماري بنام كي زي ساخته شده است .

عبدالعزيز عبدالسلم در كتاب ايرانيان در شرق آفريقا به اين موضوع اشاره كرده است اعتقاد قوي وجود دارد كه اولين بار معماري و خانه سازي با سنگ و ساروج را ايرانيان در شرق آفريقا رايج كردند .

تيم پروفسور گيت كه سفر اكتشافي و علمي خود را از جزيره لمو در شمال كنيا شروع كرده است به خرابه هاي شهر شانگا ميرود وي از راهنماي بومي در مورد اين شهر و كاخ موسوم به دعوت سوال ميكند آنها جواب ميدهند كه اين ساختمان را پارسها به كمك سواحيلي ها ساخته اند ، پروفسور گيت از عظمت اين بناء شگفت زده ميشود . سپس از شهر مخروبه اي بنام كورا KUWA در جزيره مافيا كه خرابه هاي آن وجود داردوسپس از شهر تنگه نيز كه به جزيره شيرازيها معروف است ودر آن آثار تمدن ايراني وجود دارد واز شهر كيلواكه آثاري ازمسجد و قصر سلطان سليمان بن علي شيرازي موجود است و درسال 1200 ميلدي ساخته شده ديدن مي كند.)10( پروفسور علي مزروعي محقق مطالعات آفريقا نيز در يك برنامه مستند براي BBC معتقد است كه روابط مردمان خاورميانه و پارسها با آفريقا بسيار قديمي تر از فرضيه هاي موجود است .علاوه بر پايه گذاري شهرهاي تنگه و كيلوا ايرانياني كه خود را شيرازي معرفي كرده اند بناي اوليه زنگبار را گذاشته اند ، از تاريخ ورود اولين ايرانيها به زنگبار اطلاعي نيست ولي حداقل از هشتصد سال سابقه حضور آنها اسناد مكتوب وجود دارد . تلويزيون ابوظبي نيز در يك سريال مستند در خصوص سواحل شرق آفريقا ضمن نمايش منطقه قديمي مومباسا به بناي اين شهر توسط شيرازيهاو عماني ها اشاره ميكند .متاسفانه عدم وجود سفر نامه و يا نوشتارهاي مشروح توسط سياحان ايراني و عرب مانع شناخت دقيق زمان و كيفيت مهاجرت ايرانيها به شرق آفريقا شده است برخلف ايرانيها، اروپايي ها با سه ابزار مهم وارد آفريقا شدند .

1- سلاح 2 – قلم  3 – انگيزه ، اروپائي ها اصول ماجراجوياني بودند كه براي كسب شهرت و ثروت و طلا انگيزه هاي قوي داشتند آنها با اتكاء به سلاحهاي جنگي به عمق جنگلهاي آفريقا رسوخ كردند و شرح وقايع و جغرافيا و راههاي ارتباطي و فرهنگ مردم را مكتوب نمودند ، اين مكتوبات به افراد بعدي كه عموما مسيونرهاي مذهبي بودند كمك شاياني كرد . اما متاسفانه مكتوباتي از ايرانيان مهاجر باقي نمانده است. وتقريباهمه اروپائي هاآنها را به جهت شباهت پوشش و شباهت تكلم ، عرب خوانده اند(11) در خصوص قديمي ترين افرادي كه از خود آثاري برجاي گذاشته اند ازعلي ابن حسين شيرازي و فرزندان وي نام برده ميشود وي و فرزندانش نزديك به 4 قرن بر سواحل شرقي آفريقا از مگادشيو تا بندر ناكال و بندر موسي بيك و كيپ دلگادو در موزامبيك و مجمع الجزاير كمور سيطره ونفوذ داشته و پادشاهي زنگبار را پايه گذاري نموده است . در خصوص  تاريخ دقيق ورود وي و انگيزه هاي آنها حد اقل 4 نظريه وجود دارد كه باتوجه به اين نظريات و يافته هاي باستانشناسي ميتوان گفتد كه آنها در سالهاي 975 تا 1000 ميلادي ابتدا در كيلوا ساكن شده وسپس با توسعه حاكميت خود از مجموعه سلطان نشين هاي  افرو ايراني، امپراطوري زنگبار را بوجود آورده اند. با ورود مهاجرين پرتغالي كه در سالهاي 1500 ميلدي اوج گرفت ، رقابت ميان شيرازيها)عجمو( و پرتغالي ها شدت ميگيرد و درسه دوره ميان آنهاجنگ درمي گيرد ، براي اولين بار در سال1503  ميان مسلمانان و مسيحيان پرتغالي جنگ در ميگيرد ، پرتغالي هادر حمله به شهرزنگبار شكست مي خورند  ولي دو سال بعد به شهر كيلواحمله مي كنند وتمام وسايل شهر و از جمله مسجد جامع و كاخ سلطان سليمان شيرازي را تخريب و غارت مي كنند وغنايم ارزشمندي از جمله يك قالي نفيس ايراني  را به همراه ساير غنايم نزد شاه پرتغال مي فرستند.

در اين  جنگ برهبري فرانسيسكو آلميدا با مسلمانان ،مسلمانان شكست خورده و حاكميت شهرهاي ساحلي بدست پرتغاليها مي افتد. ظلم وبيدادگري پرتغاليها بحدي غير قابل تحمل مي شود كه مسلمانان قيامهاي متعددي را عليه پرتغاليها صورت مي دهند ولي همگي از جمله قيام 1528 ممباسا و قيهم 1569 پته با شكست مواجه مي شود.در سال 1588 ناوگان امير علي باي كه از مصر جهت كمك به مسلمانان آمده بود نيز در هم شكسته شد .در سال 1614 سلطان حسن ابن احمد شيرازي كه بنام پرتغاليها حكومت مي كرد بدليل اعتراض وي نسبت به بيدادگريهاي پرتغاليها با توطئه آنها به قتل رسيد.در سال 1631 پشر نامبرده يوسف شيرازي حاكم ممباسا قيام نمود ولي شكست خورد وبا كشتي متواري شد.  پرتغاليها از سال 1589 قلعه جيزز در ممباسا را مقر حاكميت خود قرار دادندو ستم كاري و اجحافات پرتغالي ها آنچنان عرصه را بر مسلمانان تنگ ميكند كه  قيام هاي متعدد اقتصاد شهرهاي ساحلي را بكلي فلج مي كندو در شهرهاي ساحلي كارشكني  عليه پرتغاليها ادامه مي يابد. )12(

مسلمانان از كشورهاي اسلامي تقاضاي كمك نمودند در سال 1585 امير علي باي به همراه 5 كشتي جنگي از سوي حاكم مصري سلطان عثماني جهت كمك به مسلمانان به منطقه آمد اما قيام مردم از سوي پرتغالي ها به خاك و خون كشيده شد .

در سال 1631 سلطان يوسف بن حسن بن احمد شيرازي در ممباسا عليه پرتغاليها قيام كرد ولي شكست خورد و مجبور به فرار شد در سال 1622 ايرانيها جزيره هرمرز را از پرتغاليها باز پس گفتند و درسال 1650 عماني ها با كمك ايرانيها فارس و بلوچ پرتغاليها را از مسقط و سواحل عمان بيرون راندند.  و بلاخره درسال 1696 فرمانرواي عمان سيف ابن سلطان در راس يك سپاه چهار هزار نفري متشكل از ايرانيها و عمانيها به ممباسا حمله نموده وقلعه جيزز را پس از 33 ماه محاصره در دسامبر 1698 فتح نمودند و پرتغاليها رااز تمامي سواحل تا موزامبيك وادار به عقب نشيني كردند .13 بعضي از مسلمانان در اين دوره از سواحل به عمق آفريقا مهاجرت ميكنند و يك راه تجاري ميان زنگبار تابورا – يوجي جي و سواحل درياچه تانگانيكا و درياچه ويكتوريا ايجاد ميكنند اين مسيرها سپس توسط  مكتشفين اروپائي از جمله اسپك وكاپيتان گرانت بل كمك راهنمايان  بلوچ تبار مورد استفاده قرارگرفت. همين مسير تجاري بوده است كه احمد بن ابراهيم يك ايراني بلوچ تبار درسال 1844 وارد دربار شاه اوگاندا شده و او را به اسلام دعوت كرد . احمد بن ابراهيم آنچنان تاثيري در پادشاه گذاشت كه وي در اجتماع نمايندگان خود از سراسر اوگاندا ، خواست كه مسلمان شوند و آنها همگي به دين اسلام گرويدند. شاه موتسه اول دين اسلام را از سال 1862 تا 1875 مذهب رسمي اوگاندا قرار داد . اما ورود مسيونرهاي استعماگر بزودي مسير تاريخي اسلام را در اوگاندا تغيير دادند و به كشتارهاي سال 1885 دامن زدند .

 پادشاه عمان به تقاضاي ايراني تبارهااقدام به اعزام نيرو نمود. بسياري از افراد ارتش سلطنتي عمان را بلوچهاي ايراني تشكيل ميداده اند و در جنگ عليه پرتغال شجاعت قابل توجهي از خود بروز داده اند .سلطان عمان سيد سعيدبن سلطان منطقه را تحت نفوذ خود قرارداده و حتي در سالهاي 1832 تا 1840 پايتخت خود را از مسقط به زنگبار منتقل ميكند .يكي از همسران وي شهرزاد بيگم نوه فتحعلي شاه قاجار بوده است .)14( در سفرنامه پريپلوس  عمان سرز مين پارسي ناميده شده است  و حتي در حال حاضر نيز ايراني تبارها در مناصب دولتي نقش دارند بطور مثال  دكتر علي محمد موسي وزير بهداشت عمان بلوچ وايراني تبار واز شهر قصرخان مي باشد. حاكميت سلطان عمان ديري نپاييد اوج گيري رقابت هاي فرانسويها ، آلماني ها و انگليسي ها درشرق آفريقا ، باعث تضعيف موقعيت سلطان شد و انگليسي ها كه خود از سردمداران برده داري بودند ، تجارت برده را در زنگبار بهانه خوبي براي سركوبي و تضعيف حاكميت اعراب ديدند انگليس ها در اين معركه پيروز شدند و به سلطه اعراب پايان دادند و بلخره در سال 1885 طبق معاهده برلين حدود و ثغور جغرافيائي استعمار گران ترسيم شد و در اين تقسيم بندي زنگبار ، پمبا،تنگه و ممباسا در حوزه استعمار انگليس و دارالسلم ، سرزمين تانگانيكا در حوزه نفوذ آلمان و سومالي در قلمرو ايتاليا قرار گرفت .

هفته نامه ايست آفريكا در شماره 5 فوريه 2001 خود درخصوص زنگبار چنين نوشته است :

 پدر رهبر فعلي زنگبار رئيس جمهور اماني عبيد كاروم Amani Abeid Karum  از قوم افرو شيرازي  در قيام خونين 1964 عليه اعراب قدرت را بدست گرفت وبا نايرره رهبر استقلل تانگانيكا پيمان اتحاد بست و كشور جديد تان +زنيا بوجود آمد.  وي در سال 1972 ترور شد. زنگبار با جمعيت يك ميليوني خود به بازار برده شرق آفريقا مشهور است . زنگبار در سال 1896 نيز حوادث خونباري را گذراند بعداز مرگ سلطان حامد ، بر سر جانشيني وي نبردي ميان عمويش حمود و خالد در گرفت . جمعيت اصلي جزيره اصل ) ISLES ( را شيرازيها يا پارسهاي مخلوط با بوميان تشكيل ميدهد . اين افراد در جزيره Unguja يونگوجا اكثريت را تشكيل ميدهند ، عربها و هنديها و بانتوها نيز در اين جزاير حضور چشمگيري دارند 90% مردم مسلمان هستند در اولين انتخابات در سال 1957 حزب افروشيرازي ASP به رهبري رهبر فقيد عابدي اماني كاروم 1/60 درصد آراء را به خود اختصاص داد و اولين نخست وزير پس از استقلل شد .

در انتخابات 1961 حزب شيرازي ASP)( 10 كرسي حزب ZNP ) حزب ملي زنگبار ( 9 كرسي و ZPPP حزب خلق بمبا سه كرسي بدست آورد .

بعد از پيروزي حزب شيرازي در سال 1964 اين حزب قانون اساسي ISLES و احزاب را ملغي و تنها حزب شيرازي را حزب رسمي اعلم نمود .

لذا حزب ZNP و ZPPP بناي دشمني را با حزب شيرازي گذاشتند در سال 1995 مجددا سيستم چند حزبي برقرار شد .

ولي بعدا 18 نفر از رهبران حزب CUF دستگير و زنداني شدند بدنبال انتخابات اكتبر 2000 رئيس جمهور اماني كروم از حزب شيرازي دستور آزادي مخالفين را صادر كرد .(( در طول سه ماه گذشته اين جزيره بستر ناآرامي هاي خونيني بوده است از آنجا كه زنگبار محل تلقي فرهنگهاي مختلف بوده است و از 500 سال قبل مردماني از سراسر آفريقا و بويژه از كنگو ، رواندا ، اوگاندا و موزامبيك به اين بندر رفت و آمد داشته اند و اين شهر رونق تجاري ويژه اي داشته است . تنوع قومي نيز در اين جزيره زياد است كه متاسفانه ريشه بعضي ناآرامي ها در مسائل قومي آن نهفته است .)14(

با اين مختصر در مييابيم كه فارسها نقش بارزي در صحنه روابط فرهنگي باشرق آفريقا داشته اند .

در تيرماه 1377 هنگاميكه سفير ج.ا.ا در موزامبيك در ملاقات با رئيس جمهور آقاي جواكيم چيسيانو راجع به موزامبيك صحبت ميكرد وي موزامبيك را موسامبيك تلفظ ميكرد ، چيسانو به وي گفت شما موزامبيك را درست تلفظ ميكنيد ، ميدانيد كه موزامبيك در اصل موسي بن بيگ بوده است موسي بن بيگ  فارس بوده است وقتي واسكادو گاما به سواحل موزامبيك رسيده است با حكومت موسي بن بيك مواجهه شده است و اين منطقه را موسمبيك ناميده است سپس تلفظ كلمه به موزامبيك تغيير كرده است البته اين مطلب در كتب تاريخي موزامبيك  ديده بوديم ولي براي ما جالب بود كه رئيس جمهور نيز براين امر واقف بود . بيك و بيگ اسامي هستند كه بيشتر در شرق ايران رايج است و به احتمال يقين موسي بن بيك و گروه وي از بلوچستان ايران به اين منطقه سفر كرده اند در موزامبيك بويژه در مناطق سواحل شمالي آن ايراني تبارها جمعيت قابل ملاحظه اي هستند اما آنها برخلاف شيرازيها هويت ايراني خود را حفظ نكرده اند و فاقد تشكل خاصي هستند اصول ايرانيها از خوزستان ، فارس و بلوچستان ابتدا به مسقط مهاجرت نموده و در مسير دريائي خود با استفاده از بادهاي موسمي براه افتاده و در حاشيه ساحل در مكانهائي مختلفي توقف داشته اند آنها مدتي را در مسقط بسربرده و پس از حركت از مسقط ، در سلاله ، مكلا ، آلولا ، مگاديشو كيسمايو ، ممباسا و زنگبار توقف داشته اند .

براساس اظهارات يكي از ملاحان كه 30 سال قبل براي اينجانب تعريف ميكرد وي به همراه عده اي ديگر حدود 70 سال قبل با قايق بادباني و به منظور تجارت به زنگبار سفر نموده بود وي اظهار ميداشت كه سفر آنها 6 ماه رفت و 6 ماه برگشت به مدت يكسال به طول مي انجاميده است .

اصول تجار، در اكثر بنادر و شهرهاي ساحلي آفريقا مجبور به توقف و استراحت بوده اند و اين توقف ها درفرهنگ پذيري افراد از يكديگر تاثيرات شگرفي برجاي ميگذاشته است . 700 سال قبل سعدي شيرازي در بوستان از زنگبار نام برده است و كلمه سياه زنگي در ادبيات ايران يك واژه قديمي است . زنگي يعني تيره رنگ و زنگبار يعني محل سياهان ، بخش زيادي از شاهنامه فردوسي كه هزار سال از تدوين آن ميگذرد به تاريخ ملت هاي چين ، روم ، توران ، بربرستان ، كابلستان و خزر اختصاص دارد ولي وي به آفريقا و بويژه سرزمين مصر و يمن نيزاشاره دارد در شاهنامه حدود 400 نام جغرافيائي كه به مكانهائي در اروپا ، آسيا و آفريقا اشاره دارد آمده است . از جمله در چندين جا از رود نيل ياد كرده است چنانچه ميگويد بجوشيد لشگر چو درياي نيل ، عبارت درياي نيل كه همان رود نيل است نشان ميدهد كه مردمان آن دوره با آفريقا آشنا بوده اند . يا فضلوي در شعر ديگري ميگويد . به روم و به مصر و به ارگنج اضطراب افتاد هم به حد عراق و هم به سرحد گرگان ،محدوده جغرافيائي مكانهائي را كه شاهنامه نام برده در سمت غرب ايران شامل ، روم ، يونان ، سوريه فلسطين ، اسپانيا ، مصر ، سواحل درياي سرخ ، بربرستان ، سودان ، حبشه ميشده است.)15( ابن بطوطه نيز در سفرهاي 770 – 740 هجري كه از شاخ آفريقا ، شرق اروپا ، قفقاز ، شرق خراسان و سرزمين هاي هند ودر سال 1331 ميلدي شهرهاي ساحلي شرق آفريقا را پيموده است ،از مردمان  وتمدن شهرهاي كيلوا،تنگه وزنگبار با عظمت ياد كرده است. )16(

 

اثرات فرهنگ و زبان فارسي

 از دوره حكومت شيرازيها بر سواحل شرقي آفريقا بويژه در شهرهاي ممباسا ، پمپا، زنگبار ومافيا آثار معماري گرانبهائي برجاي مانده است كه از مراكز توريستي آفريقا است . مسجد كيزيمكزي در جزيره اونگوجا خرابه هاي شهر Kilwa خرابه هاي شهر كووا Kuwa در جزيره مافيا ، خرابه هاي جزيره شيرازي در حومه شهر تنــگه تانزانيا ، شهر سوخته Souhta در حومه ماليندي در كنيا ، حمام Kidichi در حومه زنگبار ، دروازه هشت ستون در زنگبار ، توپ فروزاني ، مقبره شريف بن حسن در كيزيمكزي ، مسجد كالول در زنگبار مسجد شيرازي در جنوب ممباسا از جمله اين آثار تاريخي است .17)(

حداقل 500 كلمه از زبان فارسي در زبان سواحيلي كه مهمترين زبان بومي آفريقا محسوب ميشود وجود دارد بسياري از اين كلمات واژه هاي مشترك ميان زبان فارسي و عربي هستند و تعدادي نيز بين عربي ،فارسي و هندي مشترك هستند بنابراين بدرستي معلوم نيست كه آيا اين كلمات را عربها ، ايرانيها و يا هنديها وارد زبان سواحيلي كرده اند .

كلماتي مانند سفر ، ساعت ، معلم ،سلامت، كتاب ، قلم ، تاريخ ، محل ، جمعه ، صبح ، مهندس ، سفارت ، سياست ، غايب و امثال اينها كلماتي هستند كه در زبان فارسي ، عربي و هندي مشترك هستند ، اما نكته جالب اينكه نحوه تلفظ اين كلمات در سواحيلي كامل فارسي است و نه عربي ، اما كلمات زيادي وجود دارد كه فقط منحصر به زبان فارسي است مانند آيا ، برابر ، برف ، شلوغ ، صابون ، رنگ ، مركز ، نجيب زاده ، بعد ازظهر، سالم، كاكا، كاكو ) برادر (

حدود 5000 كلمه فارسي و یا از طریق فارسی در زبان عربي وجود دارد و دههاكلمه نيز مشترك در دو زبان فارسي و عربي وجود دارد كه بسختي ميتوان ريشه فارسي بودن يا عربي بودن آن را تشخيص داد . همچنين كلمات مشترك زيادي ميان زبانهاي هندي وفارسي و زبانهاي اروپائي و فارسي وجود دارد كه نشانگر تبادل فرهنگي و فرهنگ پذيري متقابل اين ملت هاست مردم و فرهنگ ايراني پس از پذيرش اسلام در سالهاي 20 تا 30 هجرت ، در دهه هاي بعد خود به عنوان مبلغان اسلام بسياري از كلمات عربي و اصطلحات قرآني را به منطقه شبه قاره هند و آسياي ميانه و قفقاز برده اند .

مردم و تاريخ كهن ايران و مهاجرتها و سفرهاي مردمان آن به اقصي نقاط عالم باعث شده است كه ما ميراث مشتركي نه تنها با مردمان عرب خليج فارس و كشورهاي همسايه و آسياي ميانه و قفقاز داشته باشيم بلكه اين ميراث مشترك در شرق و شمال آفريقا نيز وجود دارد .

جشن نوروز ايران نه تنها در ، پاكستان ، بخشي از هند ، افغانستان ، تاجيكستان ، قرقيزستان ، قزاقستان ، آذربايجان و تركيه بلكه در شرق آفريقا نيز رايج است و ايرانيهاي مقيم زنگبار اين روز را سبك ايراني ها جشن ميگيرند .18

 

                                   تاريخچه روابط ديپلماتيك نوين ايران با آفريقا

 علي رغم پيشينه قديمي مبادلات فرهنگي ميان ايرانيها و آفريقا .  روابط ديپلماتيك ايران و آفريقا سابقه طولاني ندارد ، دولت ايران براي اولين بار در سال 1320 متوجه ضرورت مبادله سفير با كشورهاي آ فريقائي زير صحرا شد. هنگاميكه رضا شاه در شهريور 20 توسط ارتش انگليس به جزيره موريس وسپس به ژوهانسبورگ برده شده ، در ژوهانسبورگ دولت ايران ساختمان دو طبقه براي اقامت رضاشاه خريداري كرد كه طبقه دوم آن محل اقامت رضاشاه و طبقه اول محل اداري و روابط ديپلماتيك بود ، مقامات ايراني و خانواده سلطنت كه قصد مسافرت به ژوهانسبورگ را داشتند اجبارا بايد از مسير لندن كنيا ، ژوهانسبورگ سفر ميكردند ، در نايروبي بدليل عدم پرواز گاهي اقامت آنها چند هفته بطول ميكشيد ، دولت ساختماني را در نايروبي به منظور اقامت هيئت هاي ايراني خريداري كرد ، در ژوهانسبورگ ساختمان ديگر نيز توسط اشرف خريداري گرديد . در سال 1349 دكتر احمدي تهراني رسما به عنوان سفير به ژوهانسبورگ اعزام شد.

تاريخ امضاي قرارداد روابط ديپلماتيك ميان ايران و كشورهاي آفريقائي به قرار ذيل است :

1 – غنا 1281 هجري شمسي – سفير : صمدخان ممتاز السلطنه

2 – كنيا 1287 هجري شمسي – سفير : حسين اشراقي

3 – مصر 1300 هجري شمسي – فتح ا.. پاكروان

4 – كامرون 1304 هجري شمسي – محمد حسين يوناني

5 – ليبريا 1325 هجري شمسي – حسين منتظم

6 – اتيوپي 1329 هجري شمسي – عباس خليلي

7 – تونس 1336 هجري شمسي – عبدالاحد يكتا  

8 – سوازيلند ولستو 1349 هجري شمسي – دكتر احمد تهران اكريديته

9 – سودان 1351 هجري شمسي – ارسلان نيرنوري

10 – سومالي 1351 هجري شمسي – علي محمد افشار

11 – زئير كنگو 1351 هجري شمسي – محمد صلحي

12 – گامبيا 1351 هجري شمسي – اكريديته

13 – نيجريه 1352 هجري شمسي – جمشيد مفتاح

14 – بنين ، بروندي و زامبيا 1353 هجري شمسي – اكريديته

15 – گابن 1353 هجري شمسي – عبدالحسن مفتاح

16 – مالت 1353 هجري شمسي – اكريديته

17 – ساحل عاج 1354 هجري شمسي – عباس ملك مدني

18 – ولتاي عليا 1354 هجري شمسي – اكريديته

19 – نيجر 1354 هجري شمسي – اكريديته

20 – گينه بيسائو 1355 هجري شمسي – جمشيد مفتاح

21 – كمور 1355 هجري شمسي – اكريديته

22 – جيبوتي 1356 هجري شمسي – اكريديته)

 

اين تمام اطلاعات و روابط ميان ايران و آفريقا قبل از انقلاب اسلامي بوده است . در دوره قبل از انقلاب روابط ديپلماتيك ويا روابط فرهنگي واقتصادي فعالي با هيحيك از كشورهاي آفريقايي وجود نداشته است ،شايد مورد روابط گرم ايران و حبشه ) ايتيوپي (  در زمان شاه استثناء باشد.اما پيروزي انقلاب اسلامي نقطه عطفي در تاريخ روابط ميان ايران و آفريقا است .بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ، روابط با رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي قطع شد و روابط دوستانه اي با كشورهاي خط مقدم جبهه عليه نژاد پرستي شروع شد ، زيمباوه ، موزامبيك ، ناميبيا اولين كشورهائي بودند كه ج.ا.ا با آنها روابط ديپلماتيك برقرار كرد .

 نوشته: محمد عجم 1379

همچنین نگاه شود به  سفرنامه آفریقا و هند 

 منابع :

 1379  .ادامه دارد

 

 

 

 

 

 

 

Comments are closed.