نلسون ماندلا و سامورا ماشل دو انقلابی تاریخ ساز | پژوهشهای ایرانی

نلسون ماندلا و سامورا ماشل دو انقلابی تاریخ ساز

امروز در سفارت آفریقای جنوبی حاضر شدم و دفتر یادبود نلسون ماندلا را امضا کردم در دفتر جملات زیر را نوشتم.

Nelson Mandela’s fight for freedom and justice  inspired the world.

When I was a  young journalist one of the first article that I wrote and published was in defence of  nelson Mandela I could never believe that 2 years later he will be freed and the apartid regime  would be  vanished .

His work and words  , remind us all to work toward Justice , peace and equality.

He will never die  he is alive  as Saadi Shirazi (1195–1226)  Said in a Persian poem :

سعدیا  مرد نکونام نمیرد هرگز-  مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.

Good man will never die . the dead is a person whom  is not  respected by the  people

as also  Nelson Mandela himself  said  :

  “ When a man has done what he considers to be his duty to his people and his country, he can rest in peace. I believe I have made that effort and that is, therefore, why I will sleep for the eternity.”

“For to be free is not merely to cast off one’s chains, but to live in a way that respects and enhances the freedom of others.”

 

 

نلسون ماندلا زندانی طویل المدت حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی، و کسی که بعدها رئیس جمهور کشورش شد، درگذشت.

ماندلا را  من دو بار از نزدیک دیدم یکبار در تهران  که برای سفر رسمی آمده بود و بار دوم در سال 1998  در فرودگاه موزامبیک ماپوتو- هنگامیکه وی در پاویون منتظر سوار شدن هواپیما بود و همسرش گارسیا ماشل نیز همراه او بود. من با آنها احوال پرسی کردم وگفتم که  در دفاع از ماندلا  2 سال قبل از آزادی اش مقاله نوشته ام.

 

نلسون ماندلا، متولد ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ بود . در زمان مرگ ۹۴ ساله بود.زمانی که نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال از زندان آزاد شد، ذهن و خیال مردمان سراسر جهان را تسخیر کرده بود. نلسون رولی هلاهلا ماندلا در منطقه ای روستایی ترانسکی در آفریقای جنوبی بدنیا آمد. خانواده او از حکام محلی بودند که بخش زیادی از املاکشان را استعمارگران تصاحب کرده بودند. پدر بزرگ او پادشاه قبیله تمبو بود. پدرش هم از روسای قبیله بود. ولی سرنوشت خود او انقلاب بود و نه سلطنت. مادر او به مسیحیت، فرقه متدیست گروید و برای پسرش که در هنگام تولد رولی هلا هلا ماندلا نام گرفته بود، نام جدید نلسون را انتخاب کرد.

وقتی نلسون نه ساله بود پدرش درگذشت و بعد از آن رهبری و ریاست از طریق ایجاد اجماع را از نایب الحکومه اش در قبیله یاد گرفت. بعد از تحصیل در مدارس شبانه روزی که در آن سرود “خدا شاه را حفظ کند” (سرود ملی بریتانیا) را می خواندند، به تنها دانشگاه مخصوص سیاهان در آفریقای جنوبی رفت. از همانجا شروع به طغیان کرد، از دانشگاه اخراج شد و از ژوهانسبورگ سر درآورد. در آنجا یک اولدزموبیل سوار می شد، لباس های شیک می پوشید و حقوقدان شد.

او اولین سیاهپوستی شد که در آفریقای جنوبی دفتر وکالت تأسیس کرد.

در دهه ۵۰ میلادی رفته رفته قوانین آپارتاید (تبعیض نژادی) اِعمال می شد و فعالیت ماندلا در کنگره ملی آفریقا بیشتر می شد. دوست او آلیستر اسپارکس، که از خبرنگاران قدیمی آفریقای جنوبی بود، می گفت ماندلای جوان از پیشروان جنبش بود و سعی می کرد آن را به سازمانی جنگنده تر مبدل کند.

هیلاری کلینتون به دیدار ماندلا رفته بود

ولی او خیلی زود بخاطر سیاست های تبعیض نژادی با دولت وقت درگیر شد. این سیاست ها سیاهپوستان را از بخش عمده ای از حقوقشان محروم می کرد و آنها را به زندگی در نقاط محدود و کوچکی از کشور وادار می کرد.

ماندلا مرتبا دستگیر و از فعالیت سیاسی منع می شد. اما لحظه ای که در در سال ۱۹۶۰ در شارپ ویل شاهد آتش گشودن پلیس بروی معترضان شد، نقطه عطفی در زندگی او شد.

دیوار خوابگاه دانشجویی که به آن پناه برده بود هدف چندین گلوله قرار گرفت.

شصت و هفت نفر از معترضان علیه قوانین محدودیت آمد و شد برای سیاهپوستان بر اثر تیراندازی پلیس کشته شدند.

او در آن زمان دریافت که اعتراضات مسالمت آمیز به بن بست رسیده است.

او به سفیدپوستان کمونیست آفریقای جنوبی نزدیک شد و به این ترتیب دیدگاه خاص خود را پیدا کرد که در آن سفیدپوستان و سیاهپوستان می بایست در یک آفریقای جنوبی نوین در کنار هم زندگی کنند. یکی از آنها جو اسلوو بود که دخترش، گیلیان، ملاقاتی بین آنها در همان موقع را به یاد می آورد.

در آن زمان زندگی شخصی ماندلا هم بالاخره سر و سامان گرفت. او و همسر اولش از هم جدا شدند. ولی او با یک مددکار اجتماعی ۲۲ ساله به اسم وینی مادیکیزلا آشنا شد. او بعدها گفت “من هم به او ابراز علاقه می کردم و هم به سیاست علاقمندش می کردم”.

او شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا را بنیان نهاد و در الجزایر برای جنگ های چریکی آموزش دید.

انقلاب در راه بود. ماندلا به کنگره ملی آفریقا گفت نمی توان با دستان خالی جلوی حمله یک حیوان وحشی را گرفت. کنگره ملی آفریقا یک شاخه نظامی بنام اوکونتو وی سیزوه (نیزه ملت) ایجاد کرد که رهبر آن ماندلا بود. ولی جو اسلوو می گوید “حتی یک تپانچه نداشتیم”. آمینا کاچالیا، بیوه یوسف کاچالیا (یک فعال هندی) به یاد می آورد چگونه ماندلا در لباس نگهبان شب به خانه آنها می آمد.

زمانی که نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال از زندان آزاد شد، ذهن و خیال مردمان سراسر جهان را تسخیر کرده بود

برنامه حمله به املاک بود ولی ماندلا در زندگینامه اش به قلم خودش می گوید آنها حاضر بودند پا را یک قدم هم فراتر بگذارند و دست به اقدامات چریکی و تروریستی بزنند. او ریشی شبیه ریش [فیدل] کاسترو گذاشت. در اوت ۱۹۶۲ پلیس خودروی او را متوقف کرد و او دستگیر شد. او به زندان جزیره روبن در آبهای نزدیک کیپ تاون فرستاده شد، آنهم در حالی که زندانبانانش در بالای قفس او ادرار می کردند.

یک سال بعد مزرعه ای که در ریوونیا، در حاشیه ژوهانسبورگ پایگاه مبارزه مسلحانه بود، مورد حمله مأموران پلیسی قرار گرفت که در یک وانت لباسشویی پنهان شده بودند. طرح های شورشی که بنا بود سوزانده شده باشند در آنجا پیدا شدند. ماندلا و همرزمانش به خیانت متهم شدند و با مجازات اعدام روبرو بودند. ولی او دادگاه پرونده ریوونیا را به یکی از بهترین لحظاتش تبدیل کرد. او در یک سخنرانی چهار ساعته اعلام کرد “من آرمان جامعه ای دموکراتیک و آزاد را گرامی داشته ام” و در حالی که به قاضی نگاه می کرد گفت “این آرمانیست که امیدوارم برایش زندگی کنم و آن را بدست آورم. ولی در عین حال حاضرم اگر لازم باشد برای آن بمیرم”.

قاضی کورتس دی وت حکم اعدام صادر نکرد. او معتقد بود که طرح های انقلاب آماده شده بودند، اما مورد توافق قرار نگرفته بودند. نلسون ماندلا به حبس ابد محکوم شد. او چهل و شش ساله بود.

او نزدیک بیست سال را در جزیره خالی از سکنه روبن گذراند. ولی امتناع سرفرازانه او از تسلیم در مقابل تهدیدات باعث احترام فزاینده به او شد. با شدت گرفتن شورش ها در دهه ۸۰، مقامات آفریقای جنوبی دریافتند که او شاید تنها کسی باشد که ممکن است بتوانند با او کار کنند. او در فوریه ۱۹۹۰ آزاد شد و در یک سخنرانی پرشور در برابر هزاران تن از طرفدارانش قول داد کشور را بسوی صلح و آشتی هدایت کند.

رهبر انقلابی موزامبیک که از استعمار پرتغال کشور را نجات داد از مریدان ماندلا بود او یک چپ کمونیست بود اما  ماندلا را  رهبر ضد استعمار و پیشوای خود می دانست. 

هواپیمای سامورا ماشال بر اثر حمله موشک رژیم آپارتاید سرنگون شد. اما کمی بعد  ماندلا نیز از زندان آزاد شد. گارسیا همسر سامورا ماشل  نیز یک انقلابی دو آتشه بود که بخاطر انقلاب  همسر سامورا ماشل شده بود . وقتی ماندلا آزاد شد   او به تیم ماندلا پیوست و در سال 1998  با ماندلا  ازدواج کرد  مشاور و همسر وفادار وی نیز بود.

Graca Machel, World Economic Forum on Africa 2010.jpg

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.