وهابيت، القاعده وتهديد ايران | خلیج فارس

وهابیت، القاعده وتهدید ایران

 

موجودیت غبارآلودی که القاعده نام دارد مشتق از بدویتی باده نشین و روان پریش است به همین دلیل در ذات خود دشمن مدنیت است و تروریزم و دهشت افکنی را این افراد به صورت غیر دولتی و بین المللی درآورده و بعد از جنگی مخفی و دیرینه این بار به طور آشکار به ایران اعلا م جنگ داده است! ابوعمربغدادی جانشین ابومصعب زرقاوی و رئیس گروه تروریستی «امارت اسلا می عراق» در بیانیه ای اعلا م داشته است که اگر ایرانیان (که وی آنها را فارس ها می نامد) ظرف دو ماه به حمایت از دولت کنونی و برگزیده مردم عراق از طریق رای عمومی پایان ندهد جنگ سختی در انتظار آنان خواهد بود!

اعدام سربازان

بدیهی است که القاعده اگر چه بر ضد وهابیگری  سنتی و درباری خاندان سعودی حتی در برخی مواقع به اقدام نظامی نیز دست زده است اما خود محصول و مخلوق همان وهابیت است. القاعده که همچون وهابیگری رسمی پیرو اندیشه ابن تیمیه که عقل را تعطیل کرده و اطاعت از شیوخ خود خوانده را واجب اعلا م کرده به دلیل خوی بدوی خود اساسا از دیرباز با مدنیت شهرنشینی ایرانی به دلیل پوپایی فکری این مدنیت دارای دشمنی است; مدنیتی که اساسابر اصل سنت مرضیه «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» استوار است و علی رغم این اعلا م جنگ القاعده، به دلیل زمینه های عقیدتی مشخص به دنبال منافعی در حوزه ژئوپلیتیک است. القاعده و اعتقادات سلفی طالبانی برآنند تا با برافروختن آتش جنگ فرقه ای به حوزه مدنیت ایرانی هجوم برده آن را ضعیف ساخته و از قدرت جذب آن بکاهند و بر منابع این حوزه مدنی چنگ اندازی کنند.

اگر به رابطه تنگاتنگ عربستان و پاکستان به دقت نگریسته شود و همچنین به پدیده طالبان که محصول مشترک مدارس عربستان – پاکستان است و به نقش مناطق قبایلی پاکستان در پرورش طالبان، جنگجویان و قاچاقچیان فراملی دقت شود مفهوم این اعلان جنگ بهتر درک می شود.

این افراد به سوی مناطق قبایلی به گفته محمدعجم مفسر الشرق الا وسط در سال های ۱۹۸۰ از ۲۵ کشور به صورت نیروی هماهنگ بسیج می شدند تا در چارچوب انگیزه های وهابی – طالبانی بر ضد شوروی به جنگ بپردازند. امروز نیز از همه سوی جهان و به ویژه از مناطق همسایه ایران نیروهایی به این مناطق قبایل اعزام می شوند. جوهر آموزشی این نیروهای فراملی (پاکستانی، یمنی، سعودی، افغانی، چینی، چچن، ازبک، ترک، عراقی و…) اساسا وهابیگری سلفی گرا با گرایشات تند ضد ایرانی است. دوستی گذشته و شاید حال حمیدگل، بن لادن، شاهزاده ترکی الفیصل هسته اساسی این اتحاد است. از طریق مناطق قبایلی افراد طلبه، قاچاقچی، تروریست و جنگجوها در چارچوب طرح استراتژیک پاکستانی – سعودی قصد چنگ اندازی به آسیای مرکزی را دارند. حزب فراملی تحریر و طالبان بومی (طاهر یولداشف ازبک ساکن مناطق قبایلی) عوامل این پروژه هستند.

سیمورهرش در نیویورکر می نویسد بندر بن سلطان بر آن است بنا به کمک و حمایت دیک چنی محور سیا – القاعده ۱۹۸۰ را دوباره مهیا کند و آن را بر ضد ایران فعال نماید. (شماره مورخ پنجم – مارس ۲۰۰۷).

عربستان، پاکستان، افغانستان، جمهوری های آسیای مرکزی، قفقاز (جنگجویان چچن خود را وهابی می خوانند)، القاعده موجود اما خاموش ترکیه، القاعده عراق، به این ترتیب ایران در محاصره است.

البته ایرانیان پاد زهرهای موثر خود را دارند. باید گفت اگر نیروهای حکومتی – امنیتی دارای وظایف آنی گوناگون، قصد عقیم ساختن این پروژه های شوم را داشته باشند در درازمدت وظیفه اصلی از آن جامعه مدنی است که با ثبات بخشیدن حیات خود در جهان اندیشه و کار و جنبش کار اجتماعی خود (سندیکایی – دانشجویی – زنان) صورت های جدیدی از مدنیت را می طلبد و هم خون اعصار گذشته ملت ها و همسایگان را از طریق آمیزش فرهنگی جذب نمایند. تحدید جامعه مدنی اثراتی بر روی القاعده دارد. یعنی هر چه فضای فکری بسته تری حاکم باشد زمینه های رشد القاعده فراهم تر خواهد شد و بر عکس، با آزادی اندیشه های موثر فضایی برای آنان باقی نخواهد ماند.

ویسنده : امیر مدنی. روزنامه مردم سالاری ۲۰۰۷٫ 

نسخه شماره ۱۵۷۴ – ۱۳۸۶/۰۵/۰۱ –

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>