نصوص القرانیه و بحر فارس | پژوهشهای ایرانی

نصوص القرانیه و بحر فارس

 

موسى و خضر
60 . وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً
61 . فَلَمّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً
موسى به دوست خود گفت: «دست از جستجوبرنمى دارم تا به محل تلاقى دو دریا برسم; هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم»!

ماجراى «اصحاب کهف» که قبل از این گفته شد، داستان موسى و خضر، و داستان ذو القرنین که بعد از این مى آید.

1. «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 13، ص278 ; «نور الثقلین»، ج 3، ص270.

در تفسیر این آیه علامه طباطبایی(ره) می نویسد:«و در باره اینکه مجمع البحرین کجاست؟ بعضی گفته اند: منتهی الیه دریای روم (مدیترانه) از ناحیه شرقی و منتهی الیه خلیج فارس از ناحیه غربی است، که بنا بر این مقصود از مجمع البحرین آن قسمت از زمین است که به یک اعتبار در آخر شرقی مدیترانه و به اعتبار دیگر در آخر غربی خلیج فارس قرار دارد و به نوعی مجاز آن را محل اجتماع دو دریا خوانده اند.»

٩۵ % من المفسران اشاروا الی ان مجمع البحرین بحر فارس و بحر روم  بعضی المتخرین اشارو الی بحر فارس  مضییق هرمز و بحر محیط

نشیر هنا الی بعض تفاسیر “مجمع البحرین” الذی اشارو الی  «بحر فارس و روم» :

قرن 1: ابن عباس، عبدا… بن عباس، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر، ص249 مجاهد بن جبر مخزومی، تفسیر الامام مجاهد بن جبر، دارالفکر الاسلامی الحدینه، 1368

قرن 2: فراء ابوزکریا یحیی بن زیاد، معانی القرآن، دارالمصریه للتألیف و الترجمه – مصر، چاپ اول، بی تا، ج 2، ص 154 قرن 3: عبدا… بن محمد، تفسیر ابن وهب المسمی الواضح فی تفسیر القرآن الکریم، دارالکتب العلمیه، 1424 ق، ج1، ص477 صنعانی، عبدالرزاق بن همام، تفسیر القرآن العزیز المسمی تفسیر عبدالرزاق، دارالمعرفه، 1411 ق، ج1، ص341

قرن 4: سمرقندی نصربن محمد بن احمد، بحرالعلوم.، ج 2، ص 354 طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه – بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ج 15، ص 176

قرن 5: الماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، تفسیر الماوردی، دارالکتب العلمیه، مؤسسه الکتب الثقافیه، ج 3، ص157 طوسی محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 7، ص 66 سور آبادی ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادی، فرهنگ نشر نو – تهران، چاپ اول، 1380 ش، ج 2، ص 1436 ثعلبی نیشابوری ابواسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، دار}حیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1422 ق، ج 6، ص 180

قرن 6: نیشابوری محمود بن ابوالحسن، ایجازالبیان عن معانی القرآن، دارالغرب الاسلامی – بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج 2، ص 527 طبرسی فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم – تهران، چاپ اول، 1377 ش، ج 2، ص 371 ابن جوزی ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، دارالکتاب العربی – بیروت، چاپ اول، 1422 ق، ج 3، ص 95 زمخشری محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتاب العربی – بیروت، چاپ سوم، 1407 ق، ج 2، ص 731 رشیدالدین میبدی احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، انتشارات امیر کبیر – تهران، چاپ پنجم، 1371 ش، ج 5، ص 715 طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو – تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 6، ص 741 ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، دارالکتب العلمیه – بیروت، چاپ اول، 1422ق، ج 3، ص 527 بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ اول، 1420ق، ج 3، ص 203 ابن ادریس حلی ابو عبدا… محمد بن احمد، المنتخب من تفسیر التبیان، کتابخانه آیة ا… مرعشی نجفی – قم، چاپ اول، 1409 ق،، ج 2، ص 83 قرن 7: قرطبی محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، انتشارات ناصر خسرو – تهران، چاپ اول، 1364 ش، ج 11، ص 9

قرن 8: بیضاوی عبدا… بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، داراحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ اول، (1418ق)، ج 3، ص 286 ابن جزی غرناطی محمد بن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، شرکت دارالارقم بن ابی الارقم – بیروت، چاپ اول، 1416 ق، ج 1، ص 469

قرن 9: ثعالبی عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ اول، 1418ق، ج 3، ص 534 قرن 10: خطیب شربینی، محمد بن احمد، تفسیر القرآن الکریم المسمی السراج المنیر، داراحیاء التراث العربی، 1425ق، ج4، ص62

کاشانی ملا فتح ا…، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی – تهران، 1336 ش، ج 5، ص 354

نخجوانی نعمت ا… بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، داررکابی للنشر – مصر، چاپ اول، 1999 م، ج 1، ص 485

قرن 11:

-فیض کاشانی ملا محسن، ا≤صفی فی تفسیرالقرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی – قم، چاپ اول، 1418 ق، ج 2، ص 720 فیض کاشانی ملا محسن، تفسیر الصافی، انتشارات الصدر – تهران، چاپ دوم، 1415 ق، ج 3، ص 248 کاشانی محمد بن مرتضی، تفسیر المعین، کتابخانه آیة ا… مرعشی نجفی – قم، چاپ اول، 1410 ق، ج 2، ص 768

– شریف لاهیجی محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، دفتر نشر داد – تهران، چاپ اول، 1373 ش، ج 2، ص 911

-عاملی علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، دارالقرآن الکریم – قم، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 238 قرن 12: حقی بروسوی اسماعیل، تفسیر روح البیان، دارالفکر – بیروت، بی تا، ج 5، ص 263 قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی – تهران، چاپ اول، 1368 ش، ج 8، ص 100 قرن 13: ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، دکتر حسن عباس زکی – قاهره، 1419ق، ج 3، ص 284 شبر سید عبد ا…، تفسیر القرآن الکریم(شبر)، دارالبلاغة للطباعة والنشر – بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ص 295 مظهری محمد ثناءا…، التفسیر المظهری، مکتبة رشدیه – پاکستان، 1412ق، ج 6، ص شبر سید عبد ا…، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، مکتبه الالفین – کویت، چاپ اول، 1407 ق، ج 4، ص 87

آلوسی سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه – بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج 8، ص 294 شوکانی محمد بن علی، فتح القدیر، دارابن کثیر، دارالکلم الطیب – دمشق، بیروت، چاپ اول، 1414 ق، ج 3، ص 352 قرن 14: سبزواری نجفی محمد بن حبیب ا…، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، دارالتعارف للمطبوعات – بیروت، چاپ اول، 1419 ق، ص 305 ملاحویش آل غازی عبدالقادر، بیان المعانی، مطبعة الترقی – دمشق، چاپ اول، 1382ق، ج 4، ص 190 حسینی شاه عبدالعظیمی حسین بن احمد، تفسیر اثنی عشری، انتشارات میقات – تهران، چاپ اول، 1363 ش، ج 8، ص 82

گنابادی سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات – بیروت، چاپ دوم، 1408 ق، ج 2، ص 470 عاملی ابراهیم، تفسیر عاملی، انتشارات صدوق – تهران، 1360 ش، ج 6، ص 6

بانوی اصفهانی سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، نهضت زنان مسلمان – تهران، 1361 ش، ج 8، ص 56 نووی جاوی محمد بن عمر، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، دارالکتب العلمیه – بیروت، چاپ اول، 1417 ق، ج 1، ص 654

* سوره الرحمن آیه 19

«دو دریای مختلف (شور و شیرین یا گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند.» علامه طباطبایی بعد از نقل برخی از تفاسیر موجود درباره این آیه می نویسد: « قابل قبول ترین تفسیری که درباره این دو آیه بیان کرده اند این است که مراد از دو دریا، دو دریای معین نیست، بلکه دو نوع دریاست؛ .» آیة ا… مکارم شیرازی نیز پس از نقل این قول که منظور از دو دریا، دریای فارس و دریای روم است، آن را این گونه رد می کند که امروز می دانیم این هر دو دریا آب شور دارد و برزخی در میان آن دو نیست. در هر صورت بعضی از مفسران در تفاسیر خود یکی از این دو بحر را خلیج فارس دانسته اند که در ذیل به معرفی برخی از آنها می پردازیم:

قرن 4 طبری ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه – بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ج 27، ص 75 قرن 5 طوسی محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 9، ص 469 ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی بیروت، چاپ اول، 1422 ق، ج 9، ص 181 قرن 6 نیشابوری محمود بن ابوالحسن، ایجازالبیان عن معانی القرآن، دارالغرب الاسلامی – بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج 2، ص 786 ابوالفتوح رازی حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی – مشهد، 1408 ق، ج 18، ص 253 ابن جوزی ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، دارالکتاب العربی – بیروت، چاپ اول، 1422 ق ج 4، ص 209 ابن عطیه اندلسی عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، دارالکتب العلمیه – بیروت، چاپ اول، 1422ق، ج 5، ص 227 قرن 8: بیضاوی عبدا… بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، دارالاحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ اول، (1418ق)، ج 5، ص: 171 قرن 14: عاملی ابراهیم، تفسیر عاملی، انتشارات صدوق – تهران، 1360 ش، ج 8، ص: 142

* سوره نمل آیه 61

در تفسیر «وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً» گفته اند حاجزا جزیرة العرب است که میان دریای پارس و دریای روم قرار دارد؛ از جمله تفاسیری که این نقل را ذکر کرده اند، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

قرن 5

سور آبادی ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادی، فرهنگ نشر نو – تهران، چاپ اول، 1380 ش، ج 3، ص 1784

قرن 6

رشیدالدین میبدی احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، انتشارات امیر کبیر – تهران، چاپ پنجم، 1371 ش، ج 7، ص 240 قرن 8 بیضاوی عبدا… بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، داراحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ اول، (1418ق)، ج 4، ص 164 اندلسی ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، دارالفکر – بیروت، 1420 ق، ج 8، ص 258

قرن 9:

کاشفی سبزواری حسین بن علی، مواهب علیه، سازمان چاپ وانتشارات اقبال – تهران، 1369 ش، ص 844

قرن 10: کاشانی ملا فتح ا…، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی – تهران، 1336 ش، ج 7، ص: 27 کاشانی ملا فتح ا…، زبدة التفاسیر، بنیاد معارف اسلامی – قم، چاپ اول، 1423 ق، ج 5، ص: 115

قرن 13: ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، دکتر حسن عباس زکی – قاهره، 1419ق. قرن 14: حسینی شاه عبدالعظیمی حسین بن احمد، تفسیر اثنی عشری، انتشارات میقات – تهران، چاپ اول، 1363 ش، ج 10، ص: 68

بحرین (1) («دو دریا») ، مفهومی که پنج بار در قرآن (یک بار در حالت رفع ، فاطر: 12) آمده است . دو دریا یکی به خوشگواری و شیرینی ، و دیگری به شوری و تلخی (فاطر: 12؛ فرقان : 53) وصف شده است . از هر دو گوشت تازه و زینت آلات ] «حِلْیَه » [ به دست می آید، و کشتیهایی در آنها دیده می شود (فاطر: 12). طبری ( تفسیر ، ذیل فرقان : 53) می گوید: صفات خوشگوار و شیرین به آب رودخانه ها و باران ، و شور و تلخ به آب دریاها اشاره دارد.

مانعی که «برزخ » (فرقان : 53؛ الرحمن : 20) و «حاجز» (نمل : 61) نامیده شده است ، این دو دریا را از یکدیگر جدا می کند.  اینکه در آسمان و بر روی زمین دریایی است که با برزخی از هم جدا شده اند (طبری ، تفسیر ، ذیل الرحمن : 20). اغلب آراء بیشتر جنبة جغرافیایی دارد و غالباً چنین می انگارند که منظور از دو دریا بحر روم (مدیترانه ) و اقیانوس هند و یا بحر فارس و بحراحمر است ؛ ولی قرآن (لقمان : 27) از هفت دریا یاد می کند
از محل التقای دو دریا، یعنی «مجمع البحرین »، تنها یک بار در قرآن (کهف : 60 ] آیة 61 به صورت «مَجْمَعَ بَیْنِهِما» [ ) یاد شده است . برخی از مفسّران آن را محلّ التقای بحر فارس و بحر روم دانسته اند (رجوع کنید به بیضاوی ، طبری ، نَسفی ، زمخشری و …). دیگران محل التقای دو دریا را باب المندب ، یعنی جایی که دریای اردن و بحراحمر به هم می پیوندند، یا (مثلاً قرطبی ، الجامع ، ذیل کهف : 61) در محل تنگة جبل طارق دانسته اند.

مفسّران در تعیین این دو دریا اختلاف دارند، اما بیشتر آنان از دو دریای مشخّص مثل بحرروم و بحرفارس ، بحر قلزُم و بحر محیط نام برده اند. بیضاوی (ج 4، ص 120) قولی را نقل می کند که طبق آن مراد از دو دریا همان موسی و خضر است که یکی از دانش ظاهری و دیگری از دانش باطنی آکنده بود.این قول ، اگر چه به ابن عبّاس هم نسبت داده شده است ، با آیات مجاور آن سازگاری ندارد و قرطُبی (ج 11، ص 9) آن را ضعیف خوانده است .

در چهار آیة دیگر (فرقان : 53، نمل : 61، فاطر: 12، رحمن : 19) بحرین به عنوان نشانه ای از قدرت و تدبیر خداوند و نمونه ای از نعمتهای او معرفی شده است .  دربارة این دو دریا و به هم آمدن آنها و چگونگی در نیامیختن آب یکی با آب دیگری و برزخِ (حاجز) موجود میان آن دو، اقوال مختلفی ذکر شده است که عمدتاً به سه دسته تقسیم می شود: 1) مراد از بحرین دو دریای معیّن ، مانند دریای فارس و روم (مدیترانه )، دریای روم و هند، دریای آسمان و زمین ، دریای مشرق و مغرب است . بر اساس این قول ، که غالباً از مفسّران نخستین نقل شده ، برزخ بر یکی از معانیِ خشکی بین دو دریا، جزایر، فاصلة زمانی دنیا تا آخرت که نظام کنونی جهان در آن دگرگون می شود، آنچه بین زمین و آسمان است ، سرزمین حجاز و سرانجام ، عاملی نشأت گرفته از قدرت الهی ، تطبیق شده است .

2.باران و برف و دریا

3) مجموعة آبهای شیرین که بخش اعظم آنها در مخازن زیر زمین جای دارد، و رودها و چشمه ها را از سویی و مجموعة آبهای شور دریاها را از سوی دیگر پدید می آورد. ۴- دو دریا اشاره به حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام اللّه علیها دارد.

سیدقطب (ج 6، ص 494)  مراد از بحر در آن آیه را همة دریاهای روی زمین می داند.

منابع : علاوه بر قرآن ؛ تفاسیر از جمله : محمودبن عبدالله آلوسی ، روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم و السبع المثانی ، بیروت ] بی تا. [ ؛ ابن جوزی ، زاد المسیر فی علم التفسیر ، بیروت 1404/1984؛

– ابن عبّاس ، تنویرالمقباس من تفسیرابن عباس ، لاِ بن طاهر محمدبن یعقوب فیروز آبادی ، در مجمع التفاسیر ، استانبول 1404/1984؛ هاشم بن سلیمان بحرانی ، البرهان فی تفسیرالقرآن ، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی ، تهران 1334 ش ؛ عبدالله بن عمر بیضاوی ، انوار التنزیل و اسرار التأویل ، در مجمع التفاسیر ،

استانبول 1404/1984؛ علی بن محمد خازن ، لباب التأویل فی معانی التنزیل ، در مجمع التفاسیر ، استانبول 1404/1984؛ محمودبن عمر زمخشری ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ] بی تا. [ ؛ محمد حسین طباطبائی ، المیزان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1390ـ1394/ 1971ـ1974؛ فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد عارف زین ، صیدا 1333ـ1356/ 1914ـ1937؛ محمدبن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400ـ1403/ 1980ـ1983؛ محمدبن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی ، بیروت ] بی تا. [ ؛ محمدبن عمر فخر رازی ، التفسیر الکبیر ، قاهره ] بی تا. [ ، چاپ افست تهران ] بی تا. [ ؛ 8محمدبن احمد قرطبی ، الجامع لاحکام القرآن ، چاپ افست تهران 1364 ش ؛ سید قطب ، فی ظلال القرآن ، بیروت 1386/1967؛ عبدالله بن احمد نسفی ، مدارک التنزیل و حقائق التأویل ، در مجمع التفاسیر ، استانبول 1404/1984، ذیل آیات مطرح شده در متن ؛ نیز

– عبدالله تاج ، «تفسیر آیات 19 و 20 سورة الرحمن » (جزوه دستنویس )؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت 1403، ج 13، ص 281، ج 57، ص 25ـ27.

منبع:

– انسایکلوبدیا اسلامیکا

– کتاب اسناد نام خلیج فارس میراثی کهن و جاودان، محمد عجم، تهران ، ١٣٨٨ ،

نویسنده :  : ٧:٥۸ ‎ب.ظ ; پنجشنبه ٤ شهریور ،۱۳۸٩

Comments نظرات (0)

 

 

جامعة طیبة السعودیة بالمدینة المنورة تستخدم خریطة مماثلة للتی إستخدمتها الإدارة المرکزیة للإحصاء بدولة الکویت، والتی فیه إسم «الخلیج الفارسی» باللغة الإنجلیزیة.

وذکر موقع صحیفة “سبق” السعودیة أنه تم رصد الخریطة التی یمکن الدخول إلیها عن طریق رابط العمادات المساندة ومن ثم رابط عمادة شؤون أعضاء هیئة التدریس والموظفین ورابط “عن المدینة المنورة.

وقالت الصحیفة قبل یومین أن الخریطة التی طبع علیها إسم أحد مواقع الإنترنت حملت إسم “خریطة المملکة العربیة السعودیة” وجاءت “ضمن معلومات عن موقع المدینة المنورة والسطح والجغرافیا الطبیعیة للمنطقة والمساحة والمناخ والسکان.

کما إستخدم الإدارة المرکزیة للإحصاء بدولة الکویت مسمى الخلیج الفارسی على خریطة الکویت ضمن الکتیبات التی تصدرها الإدارة وعلى موقعها الإلکترونی.

وکانت مجلة “صحة الشرقیة” وهی مجلة حکومیة تابعة للشؤون الصحیة بالمنطقة الشرقیة وتحت إشراف وزارة الصحة فی عددها الصادر بمناسبة مرور 25 عامًا على تولی الأمیر محمد بن فهد إمارة المنطقة الشرقیة أثارت: حالة من الارتباک لدى البعض فی السعودیة، بعد أن ضمّنت فی عددها المشار إلیه صورة خارطة تحوی عبارة “الخلیج الفارسی” باللغة الإنجلیزیة.

وقد زامن هذا جدلاً واسعًا فی الکویت إثر قیام شخص “مجهول” بتغییر کتابة لافتة إسم شارع من أکبر شوارع العاصمة إلى “الخلیج الفارسی”، ما یعنی أن التعبیر بالـ”الخلیج الفارسی” الوارد فی مجلة “صحة الشرقیة” قد یکون متعمدًا هو الآخر.

نویسنده :  : ٧:٤٦ ‎ب.ظ ; پنجشنبه ٤ شهریور ،۱۳۸٩

Comments نظرات (0)

 

بحر فارس فی نصوص العربیه
    
نویسنده :  : ۸:٠٦ ‎ب.ظ ; پنجشنبه ۱٥ اردیبهشت ،۱۳۸٤

Comments نظرات (0)

 

بحر فارس فی کتاب أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم هی 1 صفحة
الصفحة النص
78 من بحر الفارسی … ثلاثمائة بیت یصعد إلى بعضها الفارس بفرسه وإلى کلها بدلیل، … مسرى. وأما وضعه فأن بحر الروم على تخومه الشمالیة وبحر … الواحات. وطول مصر من بحر الروم إلى النوبة أقل من … اثنتا عشرة وللدخلة فیه عند بحر القلزم أربع مراحل.
الکتاب المؤلف التکرار
أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم المقدسی 1
إحیاء علوم الدین أبو حامد الغزالی 1
الإحاطة فی أخبار غرناطة لسان الدین بن الخطیب 1
الأخبار الطوال أبو حنیفة الدینوری 1
السلوک لمعرفة دول الملوک المقریزی 1
الکامل فی التاریخ ابن الأثیر 2
المواعظ والاعتبار المقریزی 1
تاریخ الرسل والملوک الطبری 2
إعجاز القرآن الباقلانی 1
یتیمة الدهر الثعالبی 1
شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید 1
صبح الأعشى القلقشندی 1
لسان العرب ابن منظور 1
معجم البلدان یاقوت الحموی 3
نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق الادریسی 1
نهایة الأرب فی فنون الأدب النویری 2
وفیات الأعیان ابن خلکان 2
تاریخ ابن خلدون ابن خلدون 1
خزانة الأدب عبد القادر البغدادی 1
دلائل الإعجاز الجرجانی 1
 
علوم القرآن
کتب الأدب

القرآن الکریم , أسباب نزول القرآن ، إعجاز القرآن ،أسرار ترتیب القرآن ، تفسیر القرطبی ، 

الأغانی , البخلاء ,البیان و التبیین العقد الفرید ،   صبح  الاعشى ، 

کتب الجغرافیا و الرحلات
کتب التاریخ

المسالک والممالک ، معجم البلدان ، رحلة ابن بطوطة،  احسن   التقاسیم فی معرفة الاقالیم ،

الطبقات الکبرى ، الکامل فی التاریخ ، المغازی،    تاریخ   الاسلام ، …

کتب التراجم
کتب الحدیث

السیرة النبویة ، أسد الغابة ، الضوء اللامع ، سیر أعلام النبلاء ,الإستیعاب فی معرفة الأصحاب ، 

ریاض الصالحین ، الکبائر ،ربیع الأبرار ،    الجرح والتعدیل ، 

کتب الأنساب
کتب الفلسفة و المنطق

الانساب ، جمهرة انساب العرب ، نهایة الارب فی معرفة أنساب العرب ، 

تهافت الفلاسفة ، طوق الحمامة ، کتاب فی المنطق ، 

کتب الفقه
علوم اللغة

الأحکام السلطانیة ، الرسالة ، الأخلاق و السیر، روضة الطالبین ، 

أساس البلاغة ، الخصائص ، فقه اللغة ،البدیع ،إعراب القرآن ، 

کتب الطب
کتب العقیدة

الجامع لمفردات الأدویة والأغذیةالقانون فی الطب ، شرح تشریح القانون ، 

المنقذ من الضلال ، الإقتصاد فی الإعتقاد ،إستخراج الجدال من القرآن الکریم ، 

کتب التصوف
کتب تفسیر الأحلام

إحیاء علوم الدین ، الحکم العطائیة ، الفتوحات المکیة ، اللطائف ، 

تعطیر الأنام فی تفسیر الأحلام ، تفسیر الأحلام ،

کتب البیبلوغرافیا
علوم مختلفة

الفهرست ، کشف الظنون ، هدیة العارفین ، 

مفاتیح العلوم ، المناظر ، الریاضیات ، الجماهر فی معرفة الجواهر ، 

 

نویسنده :  : ۳:۱۳ ‎ق.ظ ; جمعه ٢۸ اسفند ،۱۳۸۳

Comments نظرات (0)

 

تألیف : یاقوت الحموی

إقرأ الکتاب


 

قصة الکتاب :
الکتاب الذی یحق للإسلام أن یفخر به کل الفخر کما قال (کارّا دُه فو) فی کتابه: (مفکرو الإسلام) ویرى کراتشکوفسکی أنه أفضل مصنف لمؤلف عربی فی العصور الوسطى، وذلک فی فصل عقده فی کتابه (تاریخ الأدب الجغرافی ج1ص335 ) تکلم فیه عن جهود المستشرقین فی التنویه بالکتاب، وفی مقدمتهم (فرین) (ت1823). طبع الکتاب لأول مرة فی ألمانیا سنة 1866م بعنایة وستنفیلد، ثم فی مصر 1906 بعنایة الخانجی، وألحق به عام 1907 مستدرکاً فی جدید البلدان بعنوان (منجم العمران). وقد قدم یاقوت لکتابه بتعریف فی تسع صفحات، أتبعها بخمسة أبواب تتصل بالجغرافیا، اشتملت على التعریف بمصطلحات الکتاب. ورجع فیه کما أفاد الشیخ بکر أبو زید فی کتابه (إتحاف الخلان بمعارف معجم البلدان) إلى (251) کتاباً، انظرهم ص1047 من کتاب الإتحاف. ویکشف یاقوت عن سبب تألیفه أنه لما کان فی مجلس السمعانی بمرو الشاهجان =ترکمانستان= سنة 615هـ أنکر علیه أحد الجلساء ضبطه لکلمة: (حباشة) ولم یجد فی خزائن مرو العشر کتاباً یذکرها، وکان فی واحدة من هذه الخزائن وهی الخزانة العزیزیة اثنا عشر ألف مجلد. قال: (فألقی حینئذ فی روعی افتقار العالم إلى کتاب فی هذا الشان..لیکون فی مثل هذه الظلمة هادیا، وإلى ضوء الصواب داعیا) قال: (وأکثر فوائد هذا الکتاب مما جمعته من تلک الخزائن، وکان لا یفارق منزلی منها مئتا مجلد. وأقمت فیها ثلاثة أعوام، وترکتها سنة 616هـ على أحسن ما یکون.. ولولا ما عراها من الخراب من ورود التتر لما فارقتها إلى الممات) فارق یاقوت مرو إلى خوارزم، فلبث فیها شهوراً ثم فارقها إلى إربل، ولم یطب له المقام فیها، فترکها إلى الموصل، ومنها بعث برسالته إلى القفطی وزیر حلب، یستعتبه فیها ویذکر ما لقیه فی أسفاره (انظر إنباه الرواة 4/ 80) فاستدعاه إلیه، ووجد عند الوزیر الفرصة لإتمام معجم البلدان، ففرغ من مسودته یوم 20/ صفر /621هـ وأهداه إلى خزانة الوزیر، وشرع فی تبییضه یوم 21 / محرم 625 ومات أثناء التبییض یوم 20 / رمضان / 626هـ. وفی تعلیقاته على بعض فصول الکتاب ما یکشف عن حمیة إسلامیة کانت تحدوه فی کتابة المعجم. انظر کلامه آخر مادة القدوم. ویلاحظ أنه لم یحج ولم یأت جزیرة العرب، وکل ما ذکره عن المعالم الشریفة نقله من کتب الجغرافیین قبله. وقد أتى الجاسر على تصویب الکثیر من أخطائه فی کتابه: (التصحیف فی أسماء المواضع) وانظر مجلة العرب (س28 ص433 وس30 ص721).

 

(وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا)

الفرقان: 53].تفسیر مرج البحرین ىر تفاسیر

لطبری :
حدثنا بشر، قال: ثنا یزید، قال: ثنا سعید، عن قتادة، قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ) فالبحران: بحر فارس، وبحر الروم.
حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتادة( مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ) قال: بحر فارس وبحر الروم.
وأولى الأقوال فی ذلک عندی بالصواب قول من قال: عُنی به بحر السماء، وبحر الأرض، وذلک أن الله قال( یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ )، واللؤلؤ والمرجان إنما یخرج من أصداف بحر الأرض عن قطَرْ ماء السماء، فمعلوم أن ذلک بحر الأرض وبحر السماء.
وقوله بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ )، یقول تعالى ذکره: بینهما حاجز وبعدٌ، لا یُفسد أحدهما صاحبه فیبغی بذلک علیه، وکل شیء کان بین شیئین فهو برزخ عند العرب، وما بین الدنیا والآخرة برزخ.
وبنحو الذی قلنا فی ذلک قال أهل التأویل.
* ذکر من قال ذلک:
حدثنا ابن حُمید، قال: ثنا یعقوب، عن جعفر، عن ابن أبزى( بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ ): لا یبغی أحدهما على صاحبه.

قال: ثنا یحیى بن واضح، قال: ثنا فطر، عن مجاهد، قوله بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ ) قال: بینهما حاجز من الله، لا یبغی أحدهما على الآخر. .. 

تفسیر القرطبی – سورة الفرقان – الآیات (49- 67)

   

تفسیر القرطبی
سورة الفرقان
الآیات (49- 67)

الشیخ/ عبد الکریم الخضیر

الحمد لله رب العالمین، وصلى الله وسلم على نبینا محمد وعلى آله وصحبه.
قال الإمام القرطبی -رحمه الله- تعالى-:
قوله تعالى: {لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا وَنُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرًا} 
[(49) سورة الفرقان].
قوله تعالى: {لِنُحْیِیَ بِهِ} أی بالمطر، {بَلْدَةً مَّیْتًا} بالجدوبة والمحل وعدم النبات، قال کعب: المطر روح الأرض یحییها الله به، وقال: {مَّیْتًا} ولم یقل میتة لأن معنى البلدة والبلد واحد، وقاله الزجاج وقیل: أراد بالبلد المکان.

قوله تعالى: {وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ} [(53) سورة الفرقان] عاد الکلام إلى ذکر النعم، و{مَرَجَ} خلّى وخلط وأرسل، قال مجاهد: أرسلهما وأفاض أحدها فی الآخر، وقال ابن عرفة: {مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ} أی خلطهما فهما یلتقیان، یقال: مرجته إذا خلطتَه، ومرَج ومرِج الدین..
یعنی على الضبطین.
والأمر اختلط واضطرب، ومنه قوله تعالى: {فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ} [(5) سورة ق] ومنه قوله -علیه الصلاة والسلام- لعبد الله بن عمرو بن العاص: ((إذا رأیت الناس مرجت عهودهم، وخفت أماناتهم، وکانوا هکذا وهکذا)) وشبَّک بین أصابعه فقلت له: کیف أصنع عند ذلک جعلنی الله فداک؟ قال: ((إلزم بیتک، واملک علیک لسانک، وخذ بما تعرف ودع ما تنکر، وعلیک بخاصة أمر نفسک، ودع عنک أمر العامة)) خرجه النسائی وأبو داود وغیرهما.
فی الحدیث الآخر بمعناه: ((إذا رأیت شحاً مطاعاً، وهوىً متبعاً، ودنیا مؤثرة، فعلیک بخویصة نفسک، ودع عنک أمر العامة)).
وقال الأزهری: {مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ} [(53) سورة الفرقان] خلى بینهما، یقال: مَرجْتُ الدابة إذا خلیتها ترعى، وقال ثعلب: المرج الإجراء، فقوله: {مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ} أی أجراهما، وقال الأخفش: یقول قوم: أمرج البحرین مثل مرج فعل وأفعل بمعنى، {هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ} [(53) سورة الفرقان] أی حلو شدید العذوبة،{وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ} أی فیه ملوحة ومرارة، وروی عن طلحة أنه قرأ: {وهذا مَلِح} بفتح المیم وکسر اللام، {وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا} أی حاجزاً من قدرته لا یغلب أحدهما على صاحبه.
مَلِح، یعنی صیغة مبالغة مثل حذر، یعنی شدید الملوحة، بالغ الملوحة.
کما قال فی سورة الرحمن {مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ} [(19-20) سورة الرحمن] .
{وَحِجْرًا مَّحْجُورًا} أی ستراً مستوراً یمنع أحدهما من الاختلاط بالآخر، فالبرزخ الحاجز والحجر المانع.
وقال الحسن: یعنی بحر فارس وبحر الروم، وقال ابن عباس وابن جبیر: یعنی بحر السماء وبحر الأرض.
قال ابن عباس: یلتقیان فی کل عام وبینهما برزخ قضاء من قضائه، {وَحِجْرًا مَّحْجُورًا} حراماً محرماً أن یعذب هذا الملح بالعذب أو یملح هذا العذب بالملح.
طالب: یلتقیان أین؟ بحر فارس والروم؟

التی تصب الحلو، الماء الحلو من الأنهار والمالح، ولا یختلط هذا ولا هذا.

د. زغلول راغب النجار

بحر المحیط وبحر فارس وبحر الصین والهند  تفسیر ‏(‏ الفرقان‏:53)..‏ ذکرابن کثیر‏(‏ یرحمه الله‏)‏ ما نصه‏:…‏ وقوله تعالی‏:(‏ وهو الذی مرج البحرین هذا عذب فرات وهذا ملح أجاج‏)‏ أی خلق الماءین الحلو والمالح‏,‏ فالحلو کالأنهار والعیون والآبار‏.‏ قاله ابن جریج واختاره‏,‏ وهذا المعنی لا شک فیه‏,‏ فإنه لیس فی الوجود بحر ساکن وهو عذب فرات‏,‏ والله‏(‏ سبحانه وتعالی‏)‏ إنما أخبر بالواقع لینبه العباد إلی نعمه علیهم لیشکروه‏,‏ فالبحر العذب فرقه الله تعالی بین خلقه لاحتیاجهم إلیه أنهارا أو عیونا فی کل أرض‏,‏ بحسب حاجتهم وکفایتهم لأنفسهم وأراضیهم‏,‏ وقوله تعالی‏:(‏ وهذا ملح أجاج‏)‏ أی مالح‏,‏ مر‏,‏ زعاف لا یستساغ‏,‏ وذلک کالبحار المعروفة فی المشارق والمغارب‏,‏ البحر المحیط وبحر فارس وبحر الصین والهند وبحر الروم وبحر الخزر‏,‏ وما شاکلها وشابهها من البحار الساکنة التی لا تجری‏,‏ ولکن تموج وتضطرب وتلتطم فی زمن الشتاء وشدة الریاح‏,‏ ومنها ما فیه مد وجزر‏,‏ ففی أول کل شهر یحصل منها مد وفیض‏,‏ فإذا شرع الشهر فی النقصان جزرت حتی ترجع إلی غایتها الأولی‏,‏  وقوله تعالی‏:(‏ وجعل بین البحرین حاجزا أإله مع الله بل أکثرهم لا یعلمون‏)…..‏

وجاء فی تفسیر الجلالین‏(‏ رحم الله کاتبیه‏)‏ ما نصه‏:(‏ وهو الذی مرج البحرین‏)‏ أرسلهما متجاورین‏(‏ هذا عذب فرات‏)‏ شدید العذوبة‏(‏ وهذا ملح أجاج‏)‏ شدید الملوحة‏(‏ وجعل بینهما برزخا‏)‏ حاجزا لا یختلط أحدهما بالآخر‏(‏ وحجرا محجورا‏)‏ سترا ممنوعا به اختلاطهما‏…..‏ وجاء فی تفسیر الظلال‏(‏ رحم الله کاتبه‏)‏ ما نصه‏:…‏ وهو الذی ترک البحرین‏,‏ الفرات العذب والملح المر‏,‏ یجریان ویلتقیان‏,‏ فلا یختلطان ولا یمتزجان‏,‏ إنما یکون بینهما برزخ وحاجز من طبیعتهما التی فطرها الله‏.‏ فمجاری الأنهار غالبا أعلی من سطح البحر‏,‏ ومن ثم فالنهر العذب هو الذی یصب فی البحر الملح‏,‏ ولا یقع العکس إلا شذوذا‏,‏ وبهذا التقدیر الدقیق لا یطغی البحر ـوهو أضخم وأغزرـ علی النهر الذی منه الحیاة للناس والأنعام والنبات‏,‏ ولا یکون هذا التقدیر مصادفة عابرة وهو یطرد هذا الاطراد‏.‏ إنما یتم بإرادة الخالق الذی أنشأ هذا الکون لغایة تحققها نوامیسه فی دقة وإحکام‏..‏
وقد روعی فی نوامیس هذا الکون ألا تطغی میاه المحیطات الملحة لا علی الأنهار ولا علی الیابسة حتی فی حالات المد والجزر التی تحدث من جاذبیة القمر للماء الذی علی سطح الأرض‏,‏ ویرتفع بها الماء ارتفاعا عظیما‏..‏ وجاء فی صفوة البیان لمعانی القرآن‏(‏ رحم الله کاتبه‏)‏ ما نصه‏:(‏ مرج البحرین‏…)‏ أرسل البحرین‏:‏ العذب والملح فی مجاریهما متجاورین‏;‏ کما ترسل الخیل فی المرج‏.‏ یقال‏:‏ مرج الدابة یمرجها‏,‏ أرسلها ترعی‏.‏ أو خلطهما فأمرج أحدهما فی الآخر وأفاضه فیه‏;‏ من المرج وأصله الخلط‏.‏ یقال‏:‏ مرج أمرهم یمرج‏,‏ اختلط‏;‏ ومنه قیل للمرعی‏:‏ مرج‏;‏ لاجتماع أخلاط من الدواب فیه‏.‏
‏(‏ عذب فرات‏)‏ شدید العذوبة‏,‏ مائل إلی الحلاوة وهو ماء الأنهار‏.‏ وسمی فراتا لأنه یفرت العطش‏,‏ أی یقطعه ویکسره‏.(‏ ملح أجاج‏)‏ شدید الملوحة والمرارة‏,‏ وهو ماء البحار‏.‏ سمی أجاجا من الأجیج وهو تلهب النار‏,‏ لأن شربه بزید العطش‏.(‏ وبرزخا‏)‏ حاجزا عظیما من الأرض‏,‏ یمنع بغی أحدهما علی الآخر‏;‏ لحفظ حیاة الإنسان والنبات‏;‏ کما قال تعالی‏:(‏ بینهما برزخ لا یبغیان‏).(‏ وحجرا محجورا‏)‏ أی وجعل کل واحد منهما حراما محرما علی الآخر أن یفسده‏.‏ والمراد‏:‏ لزوم کل منهما صفته‏;‏ فلا ینقلب العذب فی مکانه ملحا ولا الملح فی مکانه عذبا‏..‏ وذکر أصحاب المنتخب فی تفسیر القرآن الکریم‏(‏ جزاهم الله خیرا‏)‏ ما نصه‏:‏ والله هو الذی أجری البحرین‏:‏ البحر العذب والبحر الملح‏,‏ وجعل المجری لکل واحد یجاور المجری الآخر‏,‏ ومع ذلک لا یختلطان‏,‏ نعمة ورحمة بالناس‏..‏
وجاء فی تعلیق الخبراء العلمیین بالهامش ما یلی‏:..‏ قد تشیر هذه الآیة إلی نعمة الله علی عباده بعدم اختلاط الماء الملح المتسرب من البحار فی الصخور القریبة من الشاطئ بالماء العذب المتسرب إلیها من البر اختلاطا تاما بل إنهما یلتقیان مجرد تلاق یطفو العذب منها فوق الملح کأن بینهما برزخا یمنع بغی أحدهما علی الآخر‏,‏ وحجرا محجورا‏,‏ أی حاجزا خفیا مستورا لا نراه‏..‏ ولیس هذا فقط بل إن هناک قانونا ثابتا یحکم هذه العلاقة ویتحکم فیها لمصلحة البشر ممن یسکنون فی تلک المناطق وتتوقف حیاتهم علی توافر الماء العذب‏,‏ فقد ثبت أن طبقة الماء العذب العلیا یزداد سمکها مع زیادة الارتفاع عن منسوب البحر بعلاقة منتظمة حتی إنه یمکن حساب العمق الأقصی للماء العذب الذی یمکن الوصول إلیه‏.‏ فهو یساوی قدر الفرق بین منسوب الأرض ومنسوب البحر أربعین مرة‏..‏
وجاء فی صفوة التفاسیر‏(‏ جزی الله کاتبه خیر الجزاء‏)‏ ما نصه‏:(‏ وهو الذی مرج البحرین‏)‏ أی هو تعالی بقدرته خلی وأرسل البحرین متجاورین متلاصقین بحیث لا یتمازجان‏(‏ هذا عذب فرات‏)‏ أی شدید العذوبة قاطع للعطش من فرط عذوبته‏(‏ وهذا ملح أجاج‏)‏ أی بلیغ الملوحة‏,‏ مر شدید المرارة‏(‏ وجعل بینهما برزخا‏)‏ أی جعل بینهما حاجزا من قدرته لا یغلب أحدهما علی الآخر‏(‏ وحجرا محجورا‏)‏ أی ومنعا من وصول أثر أحدهما إلی الآخر وامتزاجه به‏…..‏
الدلالات اللفظیة لبعض کلمات الآیة الکریمة:
‏(1)(‏ مرج‏):‏ ذکرت معاجم اللغة‏(‏ کمعجم ابن فارس‏)‏ أن المیم‏,‏ والراء‏,‏ والجیم أصل صحیح یدل علی المجیء والذهاب والاضطراب‏,‏ وقالوا‏:(‏ مرج‏)‏ الخاتم فی الإصبع أی قلق واضطرب لاتساعه عن حجم الإصبع‏;‏ ومنه قیل‏:(‏ مرجت‏)‏ أمانات القوم وعهودهم أی اضطربت واختلطت‏;‏ و‏(‏مرج‏)‏ الأمر اختلط‏,‏ ومنه الهرج والمرج‏,‏ وأمر‏(‏ مریج‏)‏ أی مختلط‏,‏ و‏(‏المرج‏)‏ فی اللغة هو مرعی الدواب‏,‏ أی الأرض التی یکثر فیها النبات فتمرج فیه الدواب وتختلط‏;‏ ولذلک قیل‏:(‏ مرج‏)‏ الدابة و‏(‏أمرجها‏)‏ أی أرسلها ترعی وتختلط بغیرها من الحیوانات فی المرعی فـ‏(‏مرجت‏),‏ لأن أصل‏(‏ المرج‏)‏ هو الخلط‏,‏ و‏(‏المروج‏)‏ هو الاختلاط‏,‏ وقوله‏(‏ تعالی‏):(‏ مرج البحرین‏)‏ أی أفاض أحدهما بالآخر‏,‏ وجعلهما یختلطان دون امتزاج کامل أی دون أن یلتبس أحدهما بالآخر التباسا کاملا‏..‏ و‏(‏مارج‏)‏ من نار أی‏:‏ لهب من نیران مختلطة لا دخان لها‏..‏البحار فیها علی الیابسة إلی مسافات تزید علی حدودها الحالیة بمئات من الکیلومترات‏,‏ وذلک بارتفاع منسوب الماء فی البحار والمحیطات‏,‏ بل إن الأرض قد بدأت بمحیط غامر غمرا کاملا لسطحها‏,‏ ثم بدأت الیابسة فی التکون بفعل الأنشطة البرکانیة المندفعة من قاع ذلک المحیط الغامر علی هیئة جزیرة برکانیة ظلت تنمو حتی کونت القارة الأم‏,‏ التی بدأت فی التفتت إلی مکوناتها الحالیة من القارات السبع منذ نحو مائتی ملیون سنة مضت‏..‏ ومع استمرار نشاط الحرکات الداخلیة للأرض‏,‏ وانعکاس ذلک علی تحرک ألواح غلافها الصخری‏,‏ وما صاحبه من هزات أرضیة‏,‏ وثورات برکانیة ومتداخلات ناریة‏,‏ تکونت السلاسل الجبلیة التی أعطت سطح الأرض تضاریسه الشامخة‏,‏ ولولا تلک التضاریس

مجمع البحرین

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا {60} فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا {61} الکهف

الدرّ المنثور:[ أخرج عبد الرزاق وابن المنذر وابن أبی حاتم، عن قتادة فی قوله: {مجمع البحرین} قال:بحر فارس والروم، هما بحر المشرق والمغرب.وأخرج ابن أبی حاتم عن الربیع بن أنس مثله. وأخرج ابن المنذر وابن أبی حاتم، عن أبی بن کعب فی قوله: {مجمع البحرین} قال: أفریقیة. وأخرج ابن أبی حاتم عن محمد بن کعب فی قوله: {مجمع البحرین} قال: طنجة. وأخرج ابن أبی حاتم عن السدی فی قوله: {مجمع البحرین} قال: الکر والرس، حیث یصبان فی البحر]. الجامع لأحکام القرآن:[ وقال مجاهد قال ابن عطیة: وهو ذراع یخرج من البحر المحیط من شمال إلى جنوب فی أرض فارس من وراء أذربیجان، فالرکن الذی لاجتماع البحرین مما یلی بر الشام هو مجمع البحرین على هذا القول. وقیل: هما بحر الأردن وبحر القلزم. وقال بعض أهل العلم: هو بحر الأندلس من البحر المحیط؛ حکاه النقاش؛ وهذا مما یذکر کثیرا]. وقیل بلاد البحرین أو شط العرب،وقیل بلاد الشام. ظلال القرآن :[ وقیل هما الاحمر والمتوسط،ومجمعهما فی منطقة البحیرات المرة وبحیرة التماسیح أو أنه مجمع خلیجی العقبة والسویس فی البحر الأحمر]، وفی فضائل مصر المحروسة، لابن الکندی،ص 23-24: [وبها(أی:مصر) مجمع البحرین، وهو البرزخ الذی ذکره تعالى (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ، بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ )، وقال تعالى (وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا) وهما بحرا الصین والروم، والحاجز بینهما مسیرة لیلة ما بین القلزم والفرما. ولیس یتقاربان فی بلد من البلدان تقاربهما بهذا الموضع، وبینهما فی السفر مسیرة شهر]. وبرحلة ابن بطوطة: [ص 136: ومدینة البصرة إحدى أمهات العراق الشهیرة الذکر .. لما کانت مجمع البحرین :الأجاج والعذب .. ، وفی ص 499: وهکذا إلى أن وصلنا مدینة صین کَلان وهی مدینة صین الصین .. وهناک یصب نهر آب حیاة فی البحر یسمونه مجمع البحرین]. وقال الأمام الرازی لیس فی اللفظ ما یدل على تعیین هذین البحرین فإن صح بالخبر الصحیح شیء فذلک وإلا فالأولى السکوت عنه (التفسیر الکبیر ج21 ص145).

والبحران لعلهما: البحر [ المتوسط] ونهر [النیل] ، فقد یُقصد بالبحرین النوع لا العدد. وربما اعترض البعض على جعل نهر النیل بحراً ، ولکنها حقیقة لا جدال فیها.[اللسان: ابن سیده: وکلُّ نهر عظیم بَحْرٌ. الزجاج: وکل نهر لا ینقطع ماؤُه، فهو بحر. قال الأَزهری: کل نهر لا ینقطع ماؤه مثل دِجْلَةَ والنِّیل وما أَشبههما من الأَنهار العذبة الکبار، فهو بَحْرٌ].

وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ {12} فاطر

وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا {53}الفرقان

وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ {61} النمل

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ {19} بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ {20} الرحمن

الآیات الکریمة تتحدث عن نوعین من البحار ،أحدهما نهر عذب فرات والآخر کما نعرفه ،بحر ملح أجاج.

والعبارة بالآیة : [مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ] ، قد تکون مکان التقاء بحر النیل مع البحر الکبیر (المتوسط)، أی بشکل عام سواحل دلتا مصر الشمالیة على بحر الروم.

وتغدق علینا الآیات بهذه العبارة الرائعة :[ مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا] ، مما یرجّح وجود أکثر من [مجمع] واحد ، فلم یقل القرآن : المجمع ، (وکأنه المجمع الوحید للنهر مع البحر) ،ولکن : [مجمع].

والمجمع کلمة قد تعنی مکان أو بقعة من الساحل ( یجتمع) بها النهر مع البحر،وحیث [یصب] عندها النهر فی البحر.

ونهر النیل قرب القاهرة یتفرّق ویتوزّع إلى أنهر أو أبحر أصغر، و بعد مسافة لیست بالقصیرة تصب کل تلک الفروع فی البحر الأکبر (المتوسط).

فلعل کل نقطة تجمّع (تلاقِ) بین تلک الفروع والبحر المتوسط هی [مجمع] (أی أن تلک الأنهر الصغیرة تشکّل [ مجامع] مع البحر المتوسط عند تلاقیها معه،ولیس مجمعاً واحداً) .

فقد یکون ذلک معنى [مجمع بینهما]، أی [أحد] تلک المجامع. فمجامع بحری النیل والمتوسط ، قد تکون هی تلک [المصبّات] التی یصب عندها النهر فی البحر.

وقد کانت عدیدة فی زمن موسى علیه السلام [الفرعون بزمن موسى یرجّح أن یکون رمسیس الثانی الذی حکم خلال الفترة : 1279 ـ 1213 ق.م ] .

وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ{51} الزخرف

وقیل کانت خمسة ،کما کتب هیرودتس (484 ـ 425 ق.م).

( and small these are in comparison, for of the rivers which heaped up the soil in those regions none is worthy to be compared in volume with a single one of the mouths of the Nile, which has five mouths. Moreover there are other rivers also, not in size at all equal to the Nile,..) .An Account of Egypt By Herodotus. (mouth: the place where a river enters the sea.) The Concise Oxford Dictionary

ونقلاً عن کتاب رمسیس الثانی ،صفحة 10،تألیف کنت ا . کتشن،: [فی ذلک الوقت (1300ق.م)، کان النیل یتفرع إلى عدة أفرع ، ولم یتبق من ذلک کله الآن سوى فرعین یصبان فی البحر المتوسط ،هما فرعا رشید غرباً ودمیاط شرقاً،ولکن فی 1300 ق.م کان للنیل ثلاثة أفرع رئیسیة بخلاف قناتین على الأقل وکلها تصب فی البحر المتوسط].

ونعلم أن موسى کان یعیش بمصر (ونشأ بها). إذن لعل موسى کان فی مکان ما فی الوجه البحری (الدلتا) على شط أحد تلک الأنهر (أفرع بحر النیل). ویحتمل أنه واصل المسیر نحو الشمال حتى بلغ البحر المتوسط عند نقطة اجتماع (مصبّ) ذلک الفرع (أحد أفرع النیل) مع البحر، أی حیث یصبّ فیه. وأذن لعل موسى قد وجد العبد الصالح قرب ساحل البحر المتوسط (یحتمل جداً أن یکون المجمع شرقیاً نحو فلسطین والشام).

فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا {62} الکهف

إذا افترضنا أن موسى بدأ مسیره فی نفس الیوم ،وسار حتى وقت الغداء،و قد تجاوز المجمع (المصب). فقد یشیر ذلک أن مکان موسى الذی انطلق منه کان فی بقعة ما ،لا تبعد کثیراً عن الساحل (نقطة التقاء فرع النهر مع البحر).فیحتمل أن یکون موسى قد انطلق من نواحی عاصمة مصر آنذاک (بى رع مسّ: أقصى شمال شرق مصر) قاعدة مُلک الفرعون: رع مسّ سُ ، (رمسیس 2)، التی لا تبعد عن البحر سوى قدر مرحلة أو دونها.

ورحلة السفینة قد تکون نحو سواحل لبنان وفلسطین وربما نحو جزر وسواحل شرق المتوسط عموماً.

والآیة الکریمة التالیة ربما تشیر لطبیعة الوضع القلق فی تلک الفترة :

وَکَانَ وَرَاءهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا {79} الکهف

ومن کتاب (رمسیس الثانی ،فرعون المجد والانتصار،ترجمة د.أحمد زهیر أمین): ص 66 [ .. من خلال نقش سجله (رمسیس 2) على نصب تذکاری: هاهو من أمکنه تشتیت المقاتلین البحریین ، وأصبحت الدلتا آمنة،وجاوزت شهرته البحر،والشرادنة الخبثاء الذین لم یعرف أحد من قبل کیف یتصدى لهم ،أتوا من البحر بکل جرأة على متن سفنهم البحریة من قلب البحر،لم یکن یقف فی وجههم شیء من قبل،لکنه قهرهم بذراعه القویة (یقصد الجیش) وساقهم إلى مصر! .. رمسیس الثانی]. فقد اجتاحت سواحل شرق المتوسط آنذاک شعوب همجیة من نحو الیونان وإیطالیه عُرفت تاریخیاً باسم شعوب البحر، ظهرت غزواتها بوضوح بعد موت الفرعون رمسیس الثانی بفترة بسیطة (قیل أول ذکر لها بعهد ابنه مرنبتاح) واستمرت حوالی القرن حتى عهد رمسیس الثالث الذی صدها عن مصر بصعوبة بالغة.

ففی عهد موسى علیه السلام أو بُعیده ظهرت بوادر اضطرابات فی تحرکات الشعوب وهجراتها وکثرت القرصنة البحریة فی المتوسط وعدم الأمن خاصة بعد انهیار قوة مصر وهیمنتها بعد کفرهم بموسى علیه السلام.

حامد العولقی

بحر فارس و روم فی تفسیر  اهل السنه أیه کهف 60

* تفسیر بحر العلوم/ السمرقندی (ت 375 هـ)

{ لا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَیْنِ } أی: بحر الملح وهو بحر فارس وبحر الروم والبحر العذب وقد قیل: معناه: آتی الموضع الذی یجتمع فیه بین العالمین یعنی: موسى والخضر وهما بحران فی العلم والتفسیر الأول أصح لأنه ذکر بعد هذا حدیث البحر { أَوْ أَمْضِىَ حُقُباً } أی: زماناً ودهراً وقال الکلبی: الحقب الواحد ثمانون سنة

* تفسیرابن عباس به انکلیسی Tanwîr al-Miqbâs min Tafsîr Ibn ‘Abbâs


{ Allah then mentioned the story of Moses with Khidr. It so happened that it came to Moses’s mind that there is no servant on the face of the earth who is more knowledgeable than him. And so Allah said to Moses: ” I have a servant on earth who is more obedient to Me and more knowledgeable than you, and this servant is Khidr “. Moses said: ” O Lord! Guide me to him “. He said: ” Take with you salted fish and walk along the sea shores until you find a rock in which there is the fountain of life. Sprinkle some of the water on the fish until it comes back to life. There you will meet Khidr “. Allah said: (And when Moses said unto his servant) his servant was Shajardah Joshua ben Nun, an Israelite nobleman. He was his servant in the sense that he kept his company and served him: (I will not give up until I reach the point where the two rivers meet) where sea water meets with river water, i.e. where the Persian Gulf and the Mediterranean Sea meet, (though I march on for ages) or I will continue going on for years.
تفسیر Tafsir al-Jalalayn


{ وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لاۤ أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً }

And, mention, when Moses, son of Amram (‘Imrān), said to his lad, Joshua son of Nun (Yūsha‘ bin Nūn), who used to follow him around, serve him and acquire knowledge from him, ‘I will not give up, I will not stop journeying, until I have reached the juncture of the two seas — the point where the Byzantine sea and the Persian sea meet, beyond the east, — though I march on for ages’, for a very long time before reaching it, if it be far.


Tafsir al-Jalalayn, trans. Feras Hamza
© 2010 Royal Aal al-Bayt Institute for Islamic Thought, Amman, Jordan () ® All Rights Reserved

* تفسیر النکت والعیون/ الماوردی (ت 450 هـ) مصنف و مدقق

{ لا أبرح حتى أبلغ مجمع البحرین } فیه ثلاثة أقاویل:

أحدها: یعنی بحر الروم وبحر فارس، أحدهما قبل المشرق، والآخر قبل المغرب وحکى الطبری أنه لیس فی الأرض مکان أکثر ماء منه.

والقول الثانی: هو بحر أرمینیة مما یلی الأبواب.

الثالث: الخضرُ وإلیاس، وهما بحران فی العلم، حکاه السدی.

{ أو أمضی حُقباً } فیه خمسة أوجه:

أحدها: أن الحقب ثمانون سنة، قاله عبد الله بن عمر.

الثانی: سبعون سنة، قاله مجاهد.

الثالث: أن الحقب الزمان، قاله قتادة.

الرابع: أنه الدهر، قاله ابن عباس، ومنه قول امرىء القیس:

نحن الملوک وأبناء الملوک، لنا مِلکٌ به عاش هذا الناس أحقابا

الخامس: أنه سنة بلغة قیس، قاله الکلبی. وفی قوله { لا أبْرحُ } تأویلان:

أحدهما: لا أفارقک، ومنه قول الشاعر:

إذا أنت لم تبرح تؤدی أمانةً وتحمل أُخرى أثقلتک الودائع

الثانی: لا أزال، قاله الفراء، ومنه قول الشاعر:

وأبرح ما أدام اللهُ قومی بحمد الله منتطقاً مجیداً

* تفسیر تفسیر القرآن/ الفیروز آبادی (ت817 هـ) بحر فارس و بحر روم

* تفسیر تفسیر مجاهد / مجاهد بن جبر المخزومی (ت 104 هـ)

* تفسیر معالم التنزیل/ البغوی (ت 516 هـ

* تفسیر المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز/ ابن عطیة (ت 546 هـ)

* تفسیر زاد المسیر فی علم التفسیر/ ابن الجوزی (ت 597 هـ)

* تفسیر تفسیر القرآن/ ابن عبد السلام (ت 660 هـ)


وکانا قد تزودا سمکاً مالحاً فذلک قوله عزّ وجلّ: { وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ } بن عمران { لِفَتَاهُ }: صاحبه یوشع بن نون بن إفرائیم بن یوسف. وقیل: فتاه أخو یوشع، کان معه فی سفره. وقیل: فتاه عبده ومملوکه: { لاۤ أَبْرَحُ }: لا أزال أسیر { حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَیْنِ } ، قال قتادة: بحر فارس والروم مما یلی المشرق. وقال محمد بن کعب: طنجة. وقال أُبّی بن کعب: أفریقیة، { أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً } وجمعه أحقاب: دهراً أو زماناً.

* تفسیر تفسیر مجاهد / مجاهد بن جبر المخزومی (ت 104 هـ)

تفسیر الدر المصون/السمین الحلبی (ت 756 هـ)

* تفسیر التسهیل لعلوم التنزیل / ابن جزی الغرناطی (ت 741 هـ) مصنف و مدقق


{ ومجمع البحرین: عند طنجة حیث یجتمع البحر المحیط والبحر الخارج منه، وهو بحر الأندلس وقیل: هو مجمع بحر فارس وبحر الروم فی المشرق { أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً } أی زماناً طویلاً، والحقب بضم القاف وإسکانها ثمانون سنة، وقیل زمان غیر محدود وقیل: هی جمع حقبة وهی السنة { فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا } الضمیر فی بلغا لموسى وفتاه والضمیر فی بینهما للبحرین { نَسِیَا حُوتَهُمَا } نسب النسیان إلیهما، وإنما کان النسیان من الفتى وحده کما تقول فعل بنو فلان کذا: إذا فعله واحد منهم وقیل: نسی الفتى أن یقدمه ونسی موسى أن یأمره فیه بشیء { فَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی ٱلْبَحْرِ سَرَباً } فاعل اتخذ الحوت، والمعنى أنه سار فی البحر فقیل: إن الحوت کان میتاً مملوحاً ثم صار حیاً بإذن الله، ووقع فی الماء فسار فیه.

* تفسیر غریب القرآن / زید بن علی (ت 120 هـ) مصنف و مدقق مرحلة اولى


وقوله تعالى: { حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَیْنِ } قال الإِمامُ زید بن علی علیهما السَّلامُ: وهو بَحرُ فَارس وبَحر الرّوم. وقالَ الخِضرُ والیَاسُ هما بَحران فِی العِلمِ.

وقوله تعالى: { أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً } معناه دهرٌ وجَمعهُما أَحقابٌ. والحِقَبُ: السّنونُ. واحدُها حِقْبَةٌ. وقال: حَولاً.

* تفسیر التفسیر الکبیر / للإمام الطبرانی (ت 360 هـ) مصنف و مدقق


قراءة الآیة
فتح صفحة القرآن
الانتقال الى صفحة القرآن
فقال: تأخذُ معکَ حُوتاً وتَمضی إلى شَاطِئ البحرِ، فحیث ما فقدتَ الحوتَ فهو ثَمَّ، فأخذ حوتاً من السَّمکِ، وجعلهُ فی مکتلٍ وانطلقَ معه بفتاهُ یوشعَ بن نون إلى شاطئِ البحرِ، فأَوَیَا إلى صخرةٍ عندَها ماءٌ یسمى ماءُ عینِ الحیاة، فجلسَ یوشعُ یتوضَّأُ من تلکَ العینِ، فانتضحَ من ذلک الماءِ على الحوتِ فحَییَ، فوثبَ فی الماءِ، وَاتَّخَذ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً؛ أی اتخذ الحوتُ طریقاً فی البحرِ مسْلَکاً یَابساً).

وَقِیْلَ: معنى قولهِ (سَرَباً) أی ذاهِباً، فقامَ یوشعُ حین رأى ذلک مِن الحوت، وذهبَ إلى موسى لیخبرَهُ بذلکَ، وذهبَا یومَهُما ذلکَ حتى صلَّیا الظهرَ مِن الغدِ، فتَعِبَ موسى، فقَالَ لِفَتَاهُ: آتِنَا غَدَاءَنَا لَقْدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذا نَصَباً؛ أی تَعَباً.

ومعنى الآیة: وإذ قالَ موسى لفتاهُ لا أزالُ أمضِی حتى أبلُغَ مجمع البحرین الموضعَ الذی یلتقِی فیه بحرُ فارسَ والرومِ أو أمضِیَ سنینَ کثیرة، والْحُقَبُ جمعُ أحْقَابٍ، والأحقابُ جمع الحِقْبِ، والْحِقْبُ ثَمَانُونَ سنةً، وَقِیْلَ: سبعونَ سنةً بلُغة قریشٍ، وسُمی یوشعُ فَتَاهُ؛ لأنه کان یخدمهُ ویلازمهُ فی الْحَضَرِ والسَّفرِ للتعلُّم منه.

: إن لِی عبداً بمجمع البحرینِ هو أعلمُ منکَ، قال موسى: یا رب کیفَ لِی بهِ، یا رب دُلَّنِی علیه .
التالی:  بحر فارس فی کامل فی التاریخ لابن اثیر


 

نویسنده :  : ۳:٠۱ ‎ق.ظ ; جمعه ٢۸ اسفند ،۱۳۸۳

Comments نظرات (1)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.