نامهای سرزمین ایران | پژوهشهای ایرانی

نامهای سرزمین ایران

ایران در تمام روزگاران گذشته در زبان فارسی  و در داخل  جغرافیای  همسایگان ایران نام داشته است این را اسناد تاریخی گواهی می کنند .

یکی از سخیف ترین نظریات محافل  تجزیه طلب و تحریف گر تاریخ را به بحث و گفتگو بنشینیم . نظریه ای بی اساس و بدور از واقعیت ، یعنی نبود کشوری بنام ایران تا قبل از سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی ، مبحثی که همواره با پروپاگاندای عجیب مورد تاکید نوشتاری و گفتاری محافل پان ترکی ، پان کردی و پان عربی قرار می گیرد و بهترین و مستدل ترین دلیل در جهت اثبات کوته فکری و عدم داشتن دانش حداقلی پیروان اندیشه های مذکور می باشد.  دولت ایران در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی از تمامی دولت های اروپایی و غربی خواست تا از بکار بردن نمونه های زبان های غربی نام ایران خوداری نموده و همانند همه ی ایرانیان و همه ی دولت های تاریخی ایران  از نام و کلمه ایران استفاده بکنند البته لازم بذکر است این موضوع تنها مختص کشور های غربی بوده است چرا که همواره در تمامی منابع عربی موجود و نیز منابع امپراطوری عثمانی نام ایران بدرستی بکار برده شده است . در همین راستا بخشی از مقاله دکتر سعید نفیسی که در تاریخ ۱۰ دی ماه ۱۳۱۳ در تهران منتشر گردید در پی می آید : (( حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیده‌ایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند.)) در ادامه بحث جهت پاسخگویی قاطع به همه یاوه سرایی های چند ساله اخیر منسوبین اندیشه های کزایی تجزیه طلب بر آنیم تا به بررسی و کنکاش در اسناد رسمی امپراطوری عثمانی موجود در آرشیو دولتی نخست وزیری کشور ترکیه بپردازیم . امید است انتشار اسناد مذکور از آرشیو دولتی کشور ترکیه که بعنوان قبله گاه و میعاد گاه پانترک ها محسوب می شود جوابی درخور برای همه ی خائنین وطن فروش تجزیه طلب باشد.

نگارند اسناد مذکور را در سه بخش مورد بررسی و ترجمه قرار داده است :

 
بخش اول : نقشه های تاریخی موجود در آرشیو نخست ویزری ترکیه ،بخش امپراطوری عثمانی
 
بخش دوم : تصاویر و عکس های موجود در آرشیو نخست ویزری ترکیه، بخش امپراطوری عثمانی
بخش سوم : مکتوبات و اسناد نوشتاری موجود در آرشیو نخست وزیری ترکیه ، بخش امپراطوری عثمانی

 

پس از استخراج و بررسی جز به جز اسناد مذکور ، موارد و سند های مرتبط از زبان ترکی عثمانی و ترکی استانبولی به زبان پارسی توسط نگارنده مقاله برگرداند شده و تنها بخش بسیار کوچکی از حجم زیاد اسناد موجود گلچین و ارائه  گردید..

بخش اول : بررسی نام ایران و جغرافیای  آن در نقشه های رسمی دولت عثمانی 

نقشه های جغرافیایی باقی مانده از امپراتوری عثمانی که در آن ممالک ایران زمین ذکر شده است و خلیج فارس به نام بحر پارس آورده شده است. سرزمینهای ایران در این نقشه به رنگ زرد نشان داده شده است و کشورهایی که امروز به کمک استعمار انگلیس تجزیه شده اند و منکر تاریخ ایرانی خود می باشند همگی بخشی از سرزمین ایران زمین هستند. کشورهایی همچون: بحرین، جمهوری آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، کردستان عراق، مناطق شیعه نشین عراق و…


نقشه ای اختصاصی از حدود جغرافیایی و مرز های ایران ترسیم
شده توسط دولت عثمانی ، در این نقشه نام ایران و بخش ها و شهر های مختلف آن به وضوح دیده می شود توجه کنید به منطقه شیعه نشین عربستان و بحرین و بصره و شرق عراق .

 
 
جهت دیدن نقشه در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائیدو یا آنرا از اینجا دانلود کنید:
…:

اطلاعات بیشتر: )


مورد شماره دو : نقشه ای دیگر متعلق به سال های پایانی امپراطوری عثمانی که در آن همسایگان نیز به تصویر کشده شده است و نام ایران به وضوح در سمت راست نقشه قابل مشاهده است.
 
جهت دیدن نقشه در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره سه : نقشه از حدود شبه جزیره عرب ترسیم شده در دولت عثمانی که به وضوح نام ایران در سمت راست بالای تصویر قابل مشاهده است.

 
جهت دیدن نقشه در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره چهار : نقشه ای دیگر از دولت عثمانی که نام ایران درسمت راست تصویر به وضوح قابل مشاهده است

جهت دیدن نقشه در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره پنج : نقشه ای دیگر از حدود مرزی ایران و روسیه و دولت عثمانی ترسیم شده در دولت عثمانی ، نام ایران در سمت راست قسمت پائین نقشه به وضوح قابل مشاهده است.

 جهت دیدن نقشه در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

پس از بررسی نقشه های تاریخی امپراطوری عثمانی که نشانگر حدود جغرافیایی ایران با نام و نشان اصلی خود یعنی (( ایران )) می باشد قصد داریم به بررسی تصاویر و عکس های تاریخی موجود در آرشیو دولتی نخست وزیری ترکیه بپردازیم

بخش دوم : بررسی نام ایران در تصاویر و عکس های تاریخی دولت عثمانی 

مورد شماره یک : تصویری از روی جلد تفاهم نامه مرزی بین دولت عثمانی و دولت ایران نسخه متعلق به دولت عثمانی

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره دو : تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن نوشته شده در پائین تصویر ( اعضای منتخب مجلس ایران )

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
مورد شماره سه : تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن ترکی عثمانی  پائین تصویر ( پیریم خان که در جریان مشروطیت ایران فداکاری های بسیار نموده در حال عزیمت به زنجان جهت سرکوب اشرار)
 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره چهار : تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی متعلق به نمایندگی کشتیرانی دولت عثمانی در بندر بوشهر ایران

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره پنج : تصویری از آرشیو دولت عثمانی با موضوع اعضای تاثیر گذار در مشروطه ایران

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره شش : تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن ترکی عثمانی پائین عکس ( تصویری  متعلق به اختشاشات ایران. آزادی خواهانی که از طرف ماموران شاه دستگیر و شکنجه شده اند )

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره هفت : تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن ترکی عثمانی پائین عکس ( بنای بهارستان که بعنوان مجلس نمایندگان منتخب ایران بوسیله توپ تخریب شد )

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره هشت :  تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن ترکی عثمانی پائین عکس ( مجاهدین ایران ستارخان و باقر خان با افراد تحت امرشان )

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 

مورد شماره نه :  تصویری دیگر از آرشیو دولت عثمانی . ترجمه متن ترکی عثمانی پائین عکس (مراسم گشایش مجلس ایران )

 جهت دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
بخش سوم : بررسی نام ایران در مکتوبات و اسناد نوشتاری تاریخی امپراطوری عثمانی
سند شماره یک : سندی به تاریخ 1899/4/6 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن وزارت امور خارجه دولت عثمانی شرایط موافقت خود را با احداث قرنطیه دولت ایران در مسیر ورودی دریایی خلیج بصره اعلام میدارد.
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید
 
سند شماره دو : سندی به تاریخ 1862/6/15 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن موافقت شاه عثمانی با تعمیر حرم امام موسی کاظم با بودجه اختصاصی از طرف شاه ایران اعلام می شود .

 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره سه : سندی به تاریخ 1878/12/29 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن درخواستی جهت بهبود مسیر و راه شهر ترابزن  عثمانی به شهر خوی در ایران جهت تسهیل تجارت بین دولت های غربی و ایران مطرح میگردد.
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
 
 
 
 
سند شماره چهار : سندی به تاریخ 1884/1/12 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن از طرف شاه ایران مبلغ 400 لیره به آسیب دیدگان آتشسوزی در استانبول از طریق سفارت عثمانی در تهران ارسال گردیده است.
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره پنج : سندی به تاریخ 1883/10/18 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن دولت های ایران و عثمانی موافقت نامه برقراری روابط پستی امضا نموده اند .
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره شش : سندی به تاریخ 1886/7/1 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن از طرف دولت عثمانی اجازه قبول نشان شیرو خورشید تزئین شده با جواهرات به امیر مکه داده می شود این نشان را شاه ایران به امیر مکه اهدا کرده است .
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره هفت : سندی به تاریخ 1889/6/26 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن دستورات لازم جهت همراهی عمه شاه ایران که بمنظور انجام مناسک حج عازم مکه گردیده است از سوی دولت عثمانی صادر گردیده است .
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره هشت : سندی به تاریخ 1893/5/29 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن اجازه تعمیرات و بازسازی به مدرسه ایرانیان شهر استانبول از طرف دولت عثمانی داده می شود .
 جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره نه : سندی به تاریخ 1894/4/1 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن دستور حل و رسیدگی به موضوع درخواست پناهندگی حنفی های ساکن منطقه تالش ایران صادر شده است البته با دقت تمام تا موجبات شکایت و دلخوری دولت ایران فراهم نگردد.
  جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره ده : سندی به تاریخ 1896/11/26 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن دولت عثمانی اجازه میدهد تا خانه علی اکبر خان در شهر ارزروم جهت فرزندان اتباع ایرانی ساکن این شهر به مدرسه تبدیل گردد .
 
جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره یازده : سندی به تاریخ 1901/1/8 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن نتایج گفتگوی صدراعظم دولت ایران با وزیر امور خارجه دولت عثمانی به اطلاع شاه عثمانی میرسد .
 
جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره دوازده : سندی به تاریخ 1901/1/8 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن خواست شاه ایران برای برطرف کردن برخی مسائل پیش آمده در روابط دو کشور مطرح گردیده است.
جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره سیزده : سندی به تاریخ 1907/9/25 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن سفارت دولت عثمانی در تهران  گزارشی از سخنرانی های مجلس ایران را که بر علیه دولت عثمانی صورت گرفته است را به استانبول ارسال نموده است.
 
جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
سند شماره چهارده : سندی به تاریخ 1917/2/25 میلادی از آرشیو دولت عثمانی که طی آن درخواست قطعی دولت ایران برای خروج قوای عثمانی از خاک ایران را به اطلاع دولت مرکزی عثمانی میرسد.
 
جهت دیدن تصویر سند در اندازه واقعی بر روی آن کلیک نمائید 
 
در پایان سخن ضمن تاکید مجدد بر اسناد بی شمار و غیر قابل انکار در حوزه موضوع مورد بحث امید آن می رود با بسط و گسترش فضای مطالعاتی پیرامون منابع تاریخی غیر قابل خدشه و دست اول مستند و نیز افزایش آگاهی های عمومی نزد مردم عزیز ایرانزمین ، زمینه و امکان هر گونه سواستفاد از سوی افراد تجزیه  طلب وابسته به بیگانه که سودای خدشه دار کردن تمامیت ارضی خاک پاک ایران را دارند گرفته شود .
چو ایران نباشد تن من مباد….

آشنایی با نام‌های سرزمین ایران

 همشهری آنلاین – محمد عجم:
بنابر اسناد تاریخی، شواهد، قراین، فرهنگ شفاهی، کشفیات باستانشناسی و زبانشناسی می‌توان گفت 4 نام برای کشور ایران بکار رفته است.

این نام‌ها عبارتند از:

1. سرزمین جم  – مملکت العجم (در ادبیات عرب)

2. میدیا در ادبیات اروپایی

3. سرزمین پارس در ادبیات اروپا (مملکت فارس در ادبیات عربی و فارسی)

4. کشور (اریانا، ایراک، اراک، عراق و  ایلام) از نظر زبانشناسی  ریشه‌های واحدی دارند).

اینکه کدام اسم قدیمی‌تر و حدود جغرافیایی هرکدام چه محدوده‌ای بوده است مورد اختلاف است. اما واژه ایران تنها واژه‌ای است که تقریبا در تمام دورهای تاریخی رایج بوده است.

الف – معنی جم و  عجم چیست؟

واژه عجم (Ajam-Ajaam- Hajam) در زبان فارسی و در بیشتر زبانهای آسیایی مانند هندی، اردو، پشتو، بلوچی، کردی، ترکی و … معنی ایرانی و زبان فارسی می‌‌دهد اما در زبان عربی امروزه به معنی غیر عرب بکار می‌‌رود در برهه‌ای از تاریخ به معنای کسی که زبان فصیح عربی را متوجه نمی‌شد می‌‌گفتند. در دوره بنی امیه این کلمه کاربرد تحقیر آمیز داشت ، کاربرد تحقیر آمیز این واژه در ادبیات عرب اکنون جایگاهی ندارد.

عجم بصورت هجم و هخم و هیم نیز تلفظ شده است. همانطور که “است” به هست تبدیل شده  اجم نیز به هجم و هخم تبدیل شده است و  احتمال دارد بین واژه هخامنش و و کلمه عجم ارتباط وجود داشته باشد. زیرا کلمه جم Yam  و یم که ریشه اصلی عجم هستند در زبان لاتین بصورت خ Haxâm تلفظ می‌‌شود همانطورکه Javier – javan-     هم به صورت خوان و خاویر و هم بصورت یوان  و یاویر  تلفظ می شوند.گفتنی است که در زبان فارسی  کلماتی مانند یار و  ایار به عیار تبدیل شده  و جم و اجم نیز به عجم تبدیل شده یا مثلا  ایلا و عیلام  بنا بر این ع در عجم  حرف  معرب شده ای است 

این فرضیه  مطرح است که بین عجم و هخم ارتباط اتیمولوژی وجود داشته باشد زیرا در قدیمی‌ترین متون فارسی ،جمشیدیان، جم ،عجمیان و عجمان داریم. اماواژه هخامنشیان در ادبیات فارسی بعد از اسلام اصلا نیست.

بعضی کلمه جم، یم و یما را از یک ریشه  دانسته‌اند که  در زبان‌های کهن ایرانی به معنی آب و دریا بکار رفته‌اند. اجم عربی شده جم است وبا  اضافه شدن ال حرف تعریف عربی بصورت الجم در آمده و چون ل قبل از ج خوانده نمی‌شود  بصورت اجم و سپس عجم  در آمده است   در کتب ادبی و تاریخ ایران ما با اسامی  افراد متعدد به نام جم و جمشید بر می خوریم که  قدیمی ترین آن  می تواند نام پادشاهانی در دوره های  قبل از پارسی باشد.

جم که در اوستا، یم و در زبان پهلوی و کردی جمشید و جمشیر و جم و گاهی هجم بیان شده است از اولین پادشاهان و پیامبران ایرانی ثبت شده که بر اساس نوشته ها و داستانهای شفاهی و کتب خداینامه ها، اختراع لباس، نگارگری، کشف فلز، ساختن گرمابه، پزشکی و جشن نوروز را به او نسبت داده اند صفات این پادشاه شباهت زیادی به نوح در قران دارد و بعضی وی را با حضرت سلیمان یکی دانسته اند.

جم برادر زاده شالخ و پسر ویوندگیهان (جیهان) بود.نخستین کسی که نوروز را برقرار ساخت و درجات مالکین را معین نمود و علامت حکومتی را تصویب کرد سیم و زر و سایر فلزات را استخراج نمود وابزار و آلاتی از آهن ساخت و اسب و دیگر چارپایان سواری را رام کرد و مروارید صید نمود و مشک و عنبر و دیگر مواد خوشبو را تحصیل کرد و قصرها بنا نمود و آب انبار ساخت و قنات حفر کرد کیا جم پسر ویوند جهان یعنی نگهدارنده صلح پسر ارفخشاد پسر سام پسر نوح بود پایه این کارها آن بود که او در نوروز دنیا را تصرف کرد و نواحی ایرانشهر یعنی اراضی بابل را آباد کرد نوروز آغاز استقرار قدرت او بود.

در مورد جم ، عجم  و مملکت عجم ادبا ، شعرای  و جغرافیا نویسان زیادی مطلب گفته اند که در مجموع کاربرد این واژه را در 60 کتاب کلاسیک عربی و فارسی می توان یافت .

در زبان فارسی  هم اکنون نیز عجم مترادف با ایرانی و زبان فارسی است.  اعراب در دوره ای از تاریخ، ایران را بلاد عجم  و خلیج فارس را بحر العجم می نامیدند.

جم و ا ل جم در دوره قبل از اسلام به ایران وایرانیان اطلاق می شده است ولی در ادبیات سده‌های میانه‌ی عربی، به غیر عربان امپراتوری هم  اطلاق می‌شد، و از آن معنی و مفهوم های زیاد دیگری نیز ساخته شده است مانند «عَجَمَه» «به طور غیر واضحی سخن گفتن، جویده سخن گفتن»  بدین ترتیب، از «عَجَم، عُجْم» (= ناروشن سخن‌گویان)، غیرعربان مراد شده است. بدین ترتیب، اصطلاح «عجم»  بعدها برای اشاره به همه‌ی گویندگان زبان‌های غیرعربی – که با فاتحان عرب تماس و ارتباط یافته بودند – به کار برده می‌شد و در یک دوره مفهوم تحقیر آمیز پیدا کرد.

حتا طرف‌دار بزرگ اصل عرب، «جاحظ»، “کتاب التسویه بین العرب و العجم” را در این باره نوشت:”پس از آن که چنین گفت‌وگویی‌ها در مورد عرب و عجم فروخاموشید، وایرانیان   با شمار نفوس و توانمندی‌های‌شان، به جایگاهی برتر و مقتدر در جهان اسلام دست یافتند، «عجم» صرفاً به اصطلاحی قومی و جغرافیایی تبدیل شد؛ از این رو، در کتاب‌های جغرافیایی دوره‌ی سلجوقی و پس از آن، بین‌النهرین را با عنوان «عراق عربی» اراق (عرب شده اراک است و اراک شکل دیگری از  تلفظ  ایران می باشد)، در تقابل با شمال غربی ایران یا «جبال» (ماد باستان)، که «عراق عجمی»( ایراک عجمی) خوانده شده، می‌یابیم .

بنابر این کشور جم شاید قدیمی ترین نام ایران باشد که عربهای دوره جاهلییت آنرا معرب نموده ، اجم و عجم گفتند و کلمات عجمه عجمو اعجمی و الاعاجم را از آن ساختند.و سپس در دوره های بعدی عجم و اعجمی را در معنی های مختلف بکار بردند ابتدا این کلمه را اختصاصا برای ایرانیان و مترادف با فارسی بکار می بردند در صده های بعد از اسلام این کلمه کاربد بیشتری پیدا کرد و گاهی به خود اعراب نیز عجمی می گویند مثلا به شیعیان بحرین و عمان عجمی می گویند یا عراقی ها به مردم خوزستان عجم می گفتند در یک دوره به زرتشتیان و یا به مجوس عجم می گفتند در بعضی موارد به مردم خراسان عجم گفته اند بطور بسیار معدودی به آذری ها نیز ترکان عجم گفته اند به ایرانی تبارهای شرق آفریقا نیز عجمو و عجمی می گویند. ولی امروزه کلمه عجم بیشتر به معنی غیر عرب بکار می رود.

ب – میدیا یا ماد

نام سرزمین وسیعی است که شامل تمام مناطق کردنشین فعلی و استانهای مرکزی ایران  می شده است  برای چندین سده برای سرزمین فعلی ایران بویژه  بخش اصلی ایران فعلی مدیا گفته می شده است. مرکز اولین  پادشاهی مقتدر ایران بنام دیا اکو  ( مدیا) مادها  اکباتان یا همدان بوده است. میدیا یعنی مرکز، وسط ، میانه ،  واژه  میدل و  میدان نیز از همین ریشه است.

Rashtrapati palace W

ج – ایران

با وجود اینکه ایران تنها نامی است که نزد ایرانیان بطور مستمر در طول هزاران سال بکار می رفته است  و  نماد  و رمز وحدت و تقدس به خود گرفته است اما اروپائیان تا اواخر قرن هفده هیچگاه این نام را بکار نبرده اند و در عوض پارس را مترادف و بجای  ایران بکار می برده اند. در تمامی اسناد و قراردادها قرون گذشته بین ایران و دولتهای خارجی نیز در متن فارسی ایران و در متن خارجی پارس بکار رفته است.

ایرانیان  قدیم به سرزمین ایران،  ایرانویج  می گفتند  که به معنای  اقوام ایرانی میباشد بنا بر افسانه ها وآنگونه که در اوستا آمده  نیز آمده است سرزمین اولیه آریایی ها   مکان سردی بوده است که آریاها را مجبور به ترک موطنشان نموده وجای آن در اوستا بخش وندیداد کنار رود ((ونگوهی داهیتی )) تعیین شده است که همان رود وهرود است ودر جایی دیگر آمده است وهرود همان رود جیحون است .

ایران دراوستاایی ائیریه airya  ودر فارسی باستان  اریه   ariya  آمده این وایه در پارتی آریان aryan  ودر پهلوی ساسانی  اران  و در دوره اسلامی به اراک  تبدیل شده است   این واژه در ایرلندی کهن هم به همان معناست وبه معنای  شریف ونجیب است / در زمان ساسانیان  ایران را ایران شهر یا سرزمین ایرانیان نیز  مینامیدند  و ایرانشهری همان ایرانی است  این واژه در کلمات اران . آلبان . نیز دیده می شود و نام محل  یکی از جمهوریهای روسیه بنام  استیا بنام ایریستان است که   یادگاری از قوم ایرانی در این منطقه است .

قدیمی ترین سند مکتوب با  واژه‌ی «ایران» (Eran)  در سنگ‌نوشته‌های اردشیر یکم – بنیان‌گذار دودمان ساسانی – گواهی شده است. سنگ‌نوشته‌ سه زبانه‌ی شاپور یکم در کعبه‌ی زرتشت در استان فارس – که در این موضوع فقط نسخه‌های پارتی و یونانی‌اش محفوظ مانده، اما نسخه‌ی پارسی میانه‌ی آن نیز با اطمینان، بازسازی‌پذیر است – برای نخستین بار حاوی واژه‌ی پارسی میانه‌ی «ایران‌شهر» EranShahr (به پارتی: Aryanshahr) است.

در “تاریخ سیستان” چنین گفته شده است که: «کل ناحیه‌ی کشور به چهار بخش تقسیم شده بود: خراسان، ایران ، نیمروز، و باختر؛ هر آن چه در جوار مرز شمالی واقع گردیده، “باختر” خوانده شده؛ و هر آن چه در نزدیکی مرز جنوبی واقع بوده، “نیمروز” نامیده شده است؛ و ناحیه‌ی میانی به دو بخش تقسیم گردیده: آن چه در جوار مرز شرق واقع شده، “خراسان” خوانده شده، حال آن که آن چه در غرب واقع است، “ایران‌شهر” نامیده شده است». حتا در «نزهة القلوب» حمدالله مستوفی ( به نقل از اصطخری) گزارش گردیده که « اراک (عراق )عربی عادتاً دل ایران‌شهر خوانده شده است». به هر حال، عنوان عمومی سرزمین ایرانیان از این زمان، «ایران»، و [عنوان] اهالی‌اش، «ایرانی» بود.

واژه ایران به عنوان یک واحد سیاسی در کتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار که  یک  دایرة المعارف جغرافیایی است و گرچه عنوانش در دانش جغرافی است اما مولف آن، بسیار وسیع تر از موضوع جغرافی تلاش کرده است تا فرهنگ و تمدن اسلامی را از آغاز اسلام تا زمان خودش در آن منعکس سازد نویسنده در این کتاب  ایران را در فصلی بنام مملکت ایرانی ها  توصیف نموده است  شهاب الدین احمد بن فضل الله عمری (700 – 749) نویسنده این اثر تنها 50 سال عمر کرد.( اخیرا مرکز زاید للتراث و التاریخ در امارات  تاکنون دست کم هشت مجلد از این کتاب را عرضه کرده است.آقای سلیمان الجبوری  در حال انتشار متن کامل آن می باشد).

بخشی از این کتاب در باب مملکت ایران اوضاع ایران در دوره ایلخانی است.

اما انتخاب عنوان مملکة الایرانیین هم برای این فصل جالب است. به طور معمول کلمه ایران را به ائیریه در زبان اوستایی و به اریه در فارسی باستان و آریه در سانسکریت بر می گردانند. نیز می افزایند که در دوره ساسانی ایران را ایرانشهر می نامیدند و سرزمین ایران هم ایرانویج خوانده می شده است (بنگرید: ایرنویج ، بهرام فره وشی، ص 11 – 12).

اما پس ازآمدن اسلام، به طور عمده ایران را بلاد فارس و برای بخش های مختلف نام های استانی مانند جبال و آذربایجان بجای مدیا  و جیل و خراسان و سیستان بکار می رفت. فردوسی، قاعدتا بر حسب آنچه در زبان ادبی آن روزگار رایج بوده ایران و توران را برابر هم نهاده و از این تعبیر حدود ۷۰۰ بار برای مجموع آنچه اروپاییان و عربها آن را بلاد فارس می نامیدند استفاده می کرده است.

آنچه به لحاظ تاریخی قابل جستجوست این است که اطلاق نام ایران پس از حمله اعراب بطور رسمی بندرت بکار رفته است و کاربرد نام ایران از دوره مغول مجددا در اسناد و منابع رسمی بر سرزمینی با این محدوده جغرافیایی،  باب شده است.

اطلاق نام ایران بر یک واحد سیاسی مستقل در این ناحیه نه در برابر سرزمین های عربی بلکه دقیقا به مانند دوران پیش از اسلام در برابر توران بود. اما نه توران قدیم و نه آن نام، بلکه در مقام اولوس هایی که مغولان تشکیل دادند و ایران را به فرزندان تولی دادند که هولاکو فرزند وی و سپس نسل او در راس آن قرار گرفتند.

این کاربرد را در جامع التواریخ رشید الدین فضل الله وزیر برجسته دوره ایلخانی به خوبی مشاهده می کنیم. وی غالبا از این دیار به عنوان «ایران زمین» یاد می کند. برای مثال عنوان فصلی چنین است: «تاریخ خلفا و سلاطین وملوک و اتابکان ایران زمین و شام و مغرب و …» (جامع التواریخ، چاپ روشن، ج 1، ص 343، 468، ج 2، ص 812، 855، 932، و موارد بیشمار دیگر).

مملکت ایرانی‌ها

مملکت ایرانی ها، سرزمین اراک (عراق) و عجم و خراسان است. طول این مملکت از رود جیحون در انتهای خراسان تا فرات است که میان آن سرزمین و شام فاصله انداخته است. عرض ایران، میان کرمان است که متصل به دریای فارس است و خود از اقیانوس هند منشعب می شود تا نهایت آنجایی که در اختیار بقایای سلجوقیان روم است در حدود علایا و انتالیا در کنار مدیترانه. در سمت شمال، حد فاصل میان میان مملکت ایرانی ها با بلاد قبچاق، رودی است در کنار باب الحدید که به ترکی آن را دمرقابو گویند و دریای طبرستان که به آن بحر خزر  هم گفته می شود.

این ممکلت تقریبا مربع است. با راه رفتن طبیعی، عرض آن را چهار ماه و طول آن را هم چهار ماه می توان پیمود در آنجا اقلیم های بزرگ و شهرهای زیادی هست که هر کدام رستاق‌های (روستا) فراوان و نواحی و مناطق و جهات متعدد دارد.

پایتخت فعلی آن  توریز (تبریز)   و سپس سلطانیه است. خاندان هولاکو برآنند که پادشاهی از آن کسی است که در اوجان بر تخت نشیند. اوجان در بیرون تبریز است. ممالک بزرگ آن یکی اراک(عراق)  عرب و دیگری عراق عجم و خراسان و کرمان و فارس و آذربایجان و آران و ری و جبال و دیاربکر و ربیعه و جزیره و ارمینیه و گرجستان و روم است. اگر با انصاف بنگری این مملکت در حقیقت قلب دنیاست.

در درون این مملکت چندین پادشاه هستند که همه بنده سلطان هستند، مانند حاکم هری که در اصل همان هرات است، و امیر کرمان و گیلان و سمنان و مالاین و ارزن.

بلاد فارس مملکت فارس، پارس و پرشیا

بر اساس کشفیات باستان شناسی  که تا کنون صورت گرفته ، زادگاه انسان اولیه شرق و شاخ آفریقا  و یا احتمالا سواحل خلیج فارس بوده است . یک گروه از این انسانها که در سواحل دریای سرخ و دریای پارس تمدنی ایجاد نمودند با تغییر آب و هوا به شمال مهاجرت نمودند ولی در هزاره های بعد یا عصر یخبندان بسوی جنوب برگشت   نمودند که آنها را آریایی می گویند.

پارسها یکی از سه شاخه اصلی قوم آریا هستند که در متون قدیم ثبت شده است که  حدود 5 هزار سال پیش (این تصور غلط ناشی از عمر 6 هزار ساله برای زمین قائل شدن در  متون کلاسیک ناشی شده است و مبنای علمی ندارد).   از شمال دریای خزر بسوی فلات ایران مهاجرت نموده اند گروهی که در خراسان و افغانستان امروزی ساکن شدند به پارتها و آریانها معروف شدند یک گروه نیز در شمال غربی فلات ایران ساکن شدند که به آنها ماد یا مدیا می گفتند گروه سوم که به اسب سواری و چابک سواری شهرت داشتند در ناحیه جنوب و سواحل خلیج فارس و جنوب کوههای زاگرس سکونت گزیدند و به پارسها ( اسب سواران ) شهرت یافتند این قبیله بزرگ آریایی پادشاهی قدرتمندی در جنوب ایران ایجاد کردند که بدلیل دسترسی به آبهای بین المللی بزودی شهرت جهانی یافتند و نام آنها بر تمام ایران اطلاق شد.

بعضی از  آثاری که از تمدنهای مربوط به 6تا 7 هزار سال در بسیاری نقاط ایران کشف شده است بویژه اسکلت انسان هایی که آریایی نامیده می شوند مبنای 5 هزار ساله   تاریخ مهاجرت اقوام آریایی به ایران رابکلی زیر سوال برده است  امروزه علم باستان شناسی و انسان شناسی و د. ان .ای  به کمک مورخین شتافته تا رازهای نهفته در اعماق قرون را که هیچگاه مکتوب نشده اند و یا اگر هم نوشته شده اند بکلی از میان رفته اند را آشکار سازد و امید می رود در آینده با کشفیات جدید بسیاری از ابهامات روشنتر گردد.

یافته های باستانی ثابت می کند که قبل از اعلام امپراتوری جهانگیر و فدرال پارس در سال 538 میلادی توسط کورش ، در شرق ایران ( زابلستان و باکتریا) و هم درغرب (ایلام) پادشاهی های مقتدری وجود داشته اند طبق تاریخ شفاهی و داستانهای باستان نامه فردوسی در شرق و مرکز ایران شاهنشهی ایران وجود داشته است که با تورانیان( سرزمینی در غرب سین کیانگ، شرق ازبکستان تا جنوب قرقیزستان امروزی) در نبرد های طولانی با ظهور کورش تمام این مناطق ( ایران، ماد ،ایلام و خوزیه تحت حکومت فدرال پارس و یا پرسیا قرار گرفت.

واز  این دوره یونانیان و رومی‌ها برای کشور ایران که مملکت فدرالی متشکل از 35 پادشاهی بود  امپراتوری  پارسیا و یا پرشیا بکار برده می شد . بنابر نوشته فیثاغورس ،” ایرانیان باستان به اسب عشق و علاقه فراوانى داشتند و بسیارى از پادشاهان پیروزى خود را مدیون اسبهاى تربیت ‏یافته‏اى مى‏دانستند که آنها را اسب پارس، پرس و یا فارس مى‏نامیدند”.

اعراب که به اسب خیل، خیول، حصن و حصان  مى‏گفتند، پس از پیروزى بر ایرانیان و به غنیمت گرفتن هزاران اسب پارسى، به اسب، فرس و به چابک سوار، فارس و فرسان مى‏گفتند و هنوز این نامها کاربرد دارد و بجای شوالیه نیز فارس بکار می برند.

وقتى دریانوردان یونانى در هزاره اول قبل از میلاد وارد سواحل خلیج فارس شدند، اهمیت و اقتدار  کشتى‏ رانی و دریانوردانى ایرانیان و پارسها موجب شد  که نام پارس را بر همه فلات ایران اطلاق کردند و بویژه از دوره کوروش (سیراس) و داریوش (دارا) که از قبیله هخامنش – یکى از قبایل پارسى – بودند، به‏دلیل وجود پارس‏گرد (یعنى شهر پارس یا پایتخت پارس، که یونانى‏ها نیز آن را پرسه‏پلیس مى‏خواندند) نام دیهه یا روستاک پارس – که نام بخش جنوبى ایران بود – بر همه ایران اطلاق شد و بعدها عرب‏ها نیز به تقلید از یونانیان، فارس (عربى‏شده پارس) را جایگزین کلمه عجم کردند.

براى مدت مدیدى ایران جزئى از سرزمین دارالاسلام بود و هنگامى‏که از تمدن پادشاهان قبل از اسلام یاد مى‏شد، از آنها به‏عنوان ملوک عجم و یا خسرو (کسرى‏)، بلاد فارس و یا بلاد عجم، بلاد کسرى‏ و مملکت فرس یاد مى‏کردند و نام «ایران» براى چند قرن در تاریخ‏هاى رسمى کم رنگ شد.

در زمان صفاریان و سامانیان که اشعارى در مدح و عظمت قهرمانان ایران توسط افرادى چون رودکى سروده شد و با اشعار حماسى فردوسى که در آن نام «ایران» 700 بار به‏کار برده شده است، این نام در اذهان مردم زنده شد. در سال 1258 میلادى مغولان خلافت اسلامى را سرنگون کردند و بشدت تحت تأثیر ادبیات قهرمانى ایران واقع شدند و وزراى ایرانى آنها القاب پادشاه ایران، شاهنشاه و خسرو ایران، وارث ملک کیان، وارث جم، جم جاه و… را به ایلخانان مغول و بعد به قاجارها دادند و این القاب در همه‏جا شهرت پیدا کرد و در این دوره فرهنگ کهن ایرانى به سبک نوینى احیاء شد و از این زمان کلمه «ایران» به‏طور پیوسته در ادبیات ایران وجود داشته است. اما اروپاییان در تمام دوره‏هاى تاریخ از نام کهن دیگر (پرسیا) استفاده مى‏کردند.

تنها در سال 1740 در یک نقشه آلمانى، نام ایران نیز به چشم مى‏خورد. اعراب قبل و بعد از اسلام، کلمه «الاجم» (ایرانى) را استفاده مى‏کردند. اعراب این کلمه را از جم گرفتند و واژه‏هاى زیادى از آن ساختند؛ از جمله، عجمه، اعجم (گنگ) و اعجمى (بیگانه) و معجم را از آن ساختند و معنى اصلى آن را دگرگون کردند.

از قرن دوم هجرى به بعد عرب‏ها نیز به تقلید از یونانیان، واژه  فارس (عربى‏شده پارس) را جایگزین کلمه عجم کردند. بنابراین کلمه پارس )Persia( دو معنی و کاربرد  مختلف دارد. در معنى محدود، فارس یعنى کسانى‏که به زبان پارسى صحبت مى‏کنند (قوم پارس). در مفهوم موسع  کاربرد جزء بر کل – که بیشتر در کتابهاى تاریخىِ مورد نظر نویسندگان و محققان اروپایى در رشته‏هاى تاریخ و جغرافیاست – فارس یعنى همه کسانى‏که در فلات ایران زندگى مى‏کرده‏اند، و بویژه اقوام آریایى.

در این معنى، فارس شامل همه اقوام و همه سرزمین و فلات ایران، پاکستان، افغانستان و نواحى آسیاى میانه و قفقاز نیز مى‏شود. اروپاییان کلمه «پرشیا» را براى تمام مردمان و سرزمین این  مناطق به‏کار مى‏بردند و عرب‏ها براى این اقوام از کلمه عجم (برگرفته و معرب از کلمه جم) استفاده مى‏کردند، که هر دو مترادف «ایران» محسوب مى‏شود. آنها فارس‏ها را به دلیل اهمیتشان «قریش العجم» مى‏خواندند؛ همچنان‏که قریش را برترین قبیله عرب مى‏شمردند.

Persia 1935

اروپایى‏ها کلمه «پرشیا» را در مقابل «عربیا» به‏کار مى‏بردند و منظور آنها همه اقوام ایرانى بود؛ ولى وقتى عرب‏ها بتدریج به‏ جاى کلمه عجم از کلمه فارس (پرشیا) استفاده کردند، منظور آنها از فارس، بیشتر، فارس زبانان بود و گاهى اوقات نیز کلمه فارس را فقط به استان فارس اطلاق مى‏کردند و گاهى نیز کلمه فارس را به معنى مجوس و یا زرتشتى به‏کار مى‏بردند. کلمه «پارس» بعد از اسلام در ایران نیز جاى خود را به کلمه عربى «فارس» داد و مفهوم اصلى خود را از دست داد. کاربرد محدود و نادرست این عبارت باعث شد که

روز اول فروردین ۱۳۱۴ شمسی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه نام پارس یا پرشیا، رسما به ایران تغییر یافت.

در این روز همچنین تاریخ رسمی کشور طبق ماه‌های خورشیدی تنظیم شد و به کار بردن ماه‌های هجری قمری ممنوع گردید.

دولت ایران در سال 1935  طی یادداشتی  رسماً از همه کشورهاى خارجىخواست که به ‏جاى کلمه دولت فارس (پرشیا) و یا شاه پرشیا، از عبارت قدیمى‏تر  و رایج تر  داخلی کشور یعنی “ایران” و «شاهنشاه ایران» استفاده کنند. از این زمان به بعد نام پرشیا که در ادبیات اروپایى واژه‏اى بسیار غنى و متضمن ارزشهاى تاریخى و هنرى زیادى بود، رنگ باخت و کلمه پرشیا به تاریخ پیوست؛ در حالى‏که اصالت نام تاریخى پرشیا و پرس  کمتر از نام ایران نبود.

در همین زمینه:

 

One comment on “نامهای سرزمین ایران

  1. mm می‌گه:

    eyvallllllllll mataleb ali bod

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.