سپتامبر | 2013 | پژوهشهای ایرانی.دریای پارس.

Archive for: سپتامبر 2013

واشنگتن اعراب را به تهران فروخت! عربها از شکست های پی در پی درس بگیرند.

تحلیلگر کهنه‌کار عرب:

واشنگتن اعراب را به تهران فروخت اعراب,عطوان

تحلیلگر کهنه‌کار عرب در یادداشت اخیر خود نوشت:تماس تلفنی «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا با «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران بعد از قطع ارتباط دو کشور در بیش از 30 سال اقدامی تاریخی بود که عملا به معنای این است که واشنگتن همپیمانان عرب خود را در مقابل ایران فروخته و آنها را در برابر آینده‌ای نامشخص قرار داده که مهم ترین عنوان آن می‌تواند «تسلیم در برابر ایرانی قدرتمند در زمینه نظامی و سیاسی باشد».

 

«عبدالباری عطوان» تحلیلگر کهنه کار عرب در یادداشت خود در نشریه الکترونیکی «رأی الیوم»، تحولات اخیر در زمینه پرونده بحران سوریه و ارتباط اخیر مقامات ایرانی و آمریکایی را بررسی کرده است.

در این یادداشت می خوانید:

تماس تلفنی «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا با «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران بعد از قطع ارتباط دو کشور در بیش از 30 سال اقدامی تاریخی بود که عملا به معنای این است که واشنگتن همپیمانان عرب خود را در مقابل ایران فروخته و آنها را در برابر آینده ای نامشخص قرار داده که مهم ترین عنوان آن می تواند «تسلیم در برابر ایرانی قدرتمند در زمینه نظامی و سیاسی باشد».

اما ضربه سنگین دوم در واقع قطعنامه شورای امنیت درباره سوریه بود که از حکومت این کشور خواست با تیم بازرسان سازمان ملل همکاری داشته باشد تا جنگ افزارهای شیمیایی سوریه نابود شود.

با وجود اینکه بر اساس این قطعنامه در صورتی که حکومت سوریه به تعهدات خود پایبند نباشد شورای امنیت بر اساس بند هفت منشور سازمان ملل می تواند طرح حمله نظامی و یا اعمال تحریم علیه سوریه را مطرح کند اما وتوی روسیه و چین تضمینی برای شکست چنین طرحی خواهد بود

و به این ترتیب  دمشق در خانه دشمنان خود پیروزی دیگری به دست آورده و روسیه ثابت کرده که از همپیمانانش حمایت می کند.

اما بخش مهم دیگری که از دید بسیاری از تحلیلگران عرب بازمانده درخواست شورای امنیت از کشورهای عربی برای خودداری از ارسال سلاح به معارضان سوری و حمایت از راهکار سیاسی برای حل بحران سوریه است که یک امتیاز دیگر برای دمشق به شمار می آید که با تلاش مسکو محقق شده است.

قطر و عربستان میلیاردها دلار برای سقوط حکومت اسد سرمایه گذاری کر ده بودند که همه هدر رفته است.

و روشن است که واشنگتن نه تنها این کشورها را رها کرده بلکه از ائتلاف معارضان سوری نیز دست کشیده است و در حال حاضر به دنبال تحمیل راهکاری سیاسی به آنها و ایجاد رویکرد مبارزه با جهادی های تندرو در سوریه است.

حضور «احمد الجربا» رئیس ائتلاف معارضان سوری در مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان یک بیننده و کناره گیری بیش از 17 گروهک مسلح از ائتلاف و بیانیه ارتش آزاد که ائتلاف را به رسمیت نمی شناسد نشان می دهد که ائتلاف معارضان سوری بیش از پیش دچار چند دستگی و چندپارگی شده و روزهای پایانی خود را سپری می کند و به نظر نمی رسد حامیان ائتلاف تا یک ماه و نیم آینده که تاریخ احتمالی برگزاری ژنو2 است بتوانند اختلافات داخلی معارضان را برای شرکت در ژنو2 حل و فصل کنند.

با وجود این تحولات نکته ای که به آن باید توجه ویژه ای داشت این است که همپیمانان عربی و ترُک حامی معارضان سوری در طول دو سال و نیم گذشته نه تنها مورد مشاوره قرار نگرفته اند بلکه از بطن تحولات کنار گذاشته شده بودند و نظاره گر تحولات منطقه از جمله «ماه عسل ایران و آمریکا» بوده اند.ALKHALEEJ_ALFARSI_1952

وجود ناوگان دریایی آمریکا و بریتانیا در آب های خلیج فارس هرگز ایران را نهراسانده بلکه ترس کشورهای عربی را افزایش داده که بیش از 130 میلیارد دلار برای رویارویی با خطر احتمالی ایران هزینه کرده اند،

در صورتی که ایران با تکیه بر خود و تسلیحات نظامی اش به تولید فناوری های نظامی جدیدی دست می زند که آخرین آن پهپادی بود که قادر به حمل چهار موشک است.

سوالی که باید مطرح شود این است که آیا همه تحولات اخیر در پرونده سوریه و نقش ایران در منطقه نیازمند یک نشست اتحادیه عرب و یا در سطح کشورهای عربی خلیج فارس نیست تا بتوان راهبردی متحد مطرح کرد و در اولین مرحله از آن اعتراف کرد که استراتژی سیاسی و رسانه ای دو سال گذشته اعراب با شکست روبرو شده و در مرحله دوم نیز اعتراف کرد که واشنگتن اعراب را فروخته و از برگه ارتباط با ایران برای باج خواهی از آنها استفاده می کند.

به نظر می رسد این سوال را باید رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس پاسخ دهند.

الگوهای مختلف تحدید حدود فلات قاره ایران در خلیج فارس

 

مقدمه

 

نخستین نظریاتی که در رابطه با دریاها ارائه شد بر اساس نظریه حقوقدانان مکتب طبیعی همچون گروسیوس بوده است و بیان کننده آزادی دریاها می باشد . اما در حال حاضر چنین دکترین هایی در بحث حقوق دریاها کاربرد ندارد و قدر مسلم حاکمیت دولت ساحلی بر بخشی از آبهای ساحلی آن پذیرفته شده است .

 

بخش بزرگی از قواعد حقوق بین الملل دریاها همچون سایر موضوعات حقوق بین الملل زاییده توافق دولتها است و مطابق ماده 38 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری عهدنامه های بین المللی اعم از عمومی یا خصوصی از اصلی ترین منابع آن محسوب می شود . یکی از معاهدات چند جانبه ای که به تدوین قواعد حقوق دریاها پرداخته است ، کنوانسیون 1958 راجع به دریای سرزمینی ، دریای آزاد و فلات قاره و کنوانسیون 1982 حقوق دریاها می باشند . در تحدید حدود فلات قاره دریاها پاره ای از قواعد کنوانسیون های مذکور به علاوه رویه های موجود کاربرد دارد ، اما این مسئله اغلب به آسانی صورت نمی گیرد و عامل اصلی اختلاف کشورها در مورد بهره برداری از منابع بستر و زیر بستر فلات قاره است ، چرا که قطعا کشورها در شیوه تحدید حدود فلات قاره خود سعی در افزایش این محدوده دارند و در این رابطه وجود انواع منابع معدنی و نفتی و جزایر موثر است ، اینها از مشکلاتی هستند که کشورهای حوزه خلیج فارس در رابطه با تحدید حدود فلات قاره شان با آن دست به گریبانند « کف خلیج فارس به علت عمق اندک آن به طور کلی فلات قاره محسوب می شود و دامنه فلات قاره دول حاشیه خلیج فارس که سواحل آنها در مقابل یا مجاور دول یکدیگر قرار گرفته است نیازمند تحدید حدود است . وجود جزایر کوچک و تخته سنگهای متعدد در سراسر خلیج فارس و به ویژه قسمتهای جنوبی آن تحدید حدود فلات قاره دولتهای این منطقه را مشکل نموده است .» ( چرچیل ، 1383 ، 209)

 1- کلیات

 1-1 تعریف فلات قاره

 «از لحاظ جغرافیایی و از دیدگاه حقوق بین الملل دریاها، فلات قاره دارای دو تعریف مشخص می باشد. از لحاظ جغرافیایی، تمام خشکی های روی زمین توسط حاشیه ای در ژرفای کم زیر آب پهنای متوسط حدود 160 کیلومتر احاطه شده که شیب این حاشیه در ابتدا کم و بتدریج زیاد می شود تا جایی که شیب یکباره زیاد شده و به صورت سکو به کف دریا می پیوندد. لبه خارجی این سکو غالباً در ژرفای 200 متر ظاهر می شود که به آن فلات قاره یا سکوی ساحلی می گویند. (میرحیدر1382، 195)

 اما براساس ماده 76 کنواسیون 1982 حقوق بین الملل دریاها، فلات قاره دولت ساحلی شامل بستر و زیر بستر مناطق دریایی در ماوراء دریای سرزمینی است که تا لبه بیرونی حاشیه قاره کشیده شده است. طبق این ماده چنانچه لبه بیرونی قاره گسترش چندانی نداشته باشد. تا 200 مایل از خط مبدأ به عنوان فلات قاره دولت ساحلی در نظر گرفته می شود. (میر حیدر، 1382، 100) بنابراین هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ حقوق بین الملل دریاها، خلیج فارس به علت عمق کم و پهنای بین 200 تا 360 کیلومتر، به طور کلی بر روی یک فلات قاره قرار گرفته و لبه سکو در تنگه هرمز نمایان می گردد. (همان، 1382، 100)

 

1-2 وضعیت حقوقی فلات قاره

 

« در حال حاضر دو نوع بنیان حقوقی برای حقوق دول ساحلی در بستر دریاها وجود دارد . اولی ، همان نظریه کلاسیک فلات قاره به نحوی است که در کنوانسیون 1958 فلات قاره و نیز در حقوق بین الملل عرفی وجود دارد . » ( چرچیل ، 1383 ، 199 )در واقع کنفرانس 1958 فلات قاره حقوق خاصی از جمله حق حاکمه جهت اکتشاف و بهره برداری از منابع فلات قاره را برای دولت ساحلی پذیرفته است . در واقع این نظریه از ریشه های عرفی برخوردار بود و تا سال 1958 جای خود را در حقوق بین الملل باز کرده بود .بنیان حقوقی دومی که برای حقوق دول ساحلی در بستر دریاها وجود دارد به مفهوم تازه تری با عنوان منطقه انحصاری اقتصادی اشاره می کند . بنابراین در حال حاضر تردیدی در حاکمیت دولت ساحلی بر بستر و زیر بستر فلات قاره وجود ندارد و با توجه به اهمیتی که کشورها به بحث حاکمیت می دهند تلاش در تحدید حدود فلات قاره از سوی این کشورها روز به روز افزایش یافته است . اولین و ساده ترین راه حل ، استفاده از خطوط منصف است . البته این روش همواره مطلوب نیست .« بعد از اینکه فلات قاره بین دولتهای ساحلی تقسیم شد ، امکان دارد برای نمونه ، متوجه ذخایر نفتی شوند که در نواحی مرزی دو طرف است . ذخایر مشترک همان گونه که دیوان بین المللی دادگستری در قضایای فلات قاره دریای شمال مقرر کرد ، چیزی بیش از یک عنصر عملی که باید به طور معقول در جریان مذاکرات تحدید حدود مورد توجه قرار گیرد تلقی نمی شود . » ( همان، 212 )

 

2- خلیج فارس و رژیم حقوقی آن

 8101

از سال 1925 و در کنفرانس تجارت اسلحه در ژنو، که برای نخستین بار و در راستای اهداف و منافع دولتهای اقتصادی و بزرگ خلیج فارس به عنوان یک دریای آزاد معرفی شد، تا کنفرانس سوم حقوق دریاها در خصوص دریاهای بسته و نیمه بسته، رویه حقوقی و بین المللی واحدی وجود نداشته است.

 

ماده 122 کنوانسیون 1982 حقوق بین الملل دریاها در این خصوص آورده است: «از لحاظ این کنوانسیون دریای بسته و نیمه بسته به معنای یک خلیج، حوزه رودخانه و یا دریایی است که بوسیله دو یا چند دولت احاطه و توسط یک معبر باریک به دریای دیگر یا اقیانوس مرتبط شده است که به طور کامل و یا به طور عمده شامل دریاهای سرزمینی و مناطق انحصاری اقتصادی دو یا چند دولت ساحلی است»

 

متعاقب این ماده، ماده 123 دول عضو کنوانسیون را در مورد بهره برداری منابع جاندار، حفاظت محیط زیست و تحقیقات علمی، تشویقی به همکاری می کند. تکالیف مندرج در این ماده برای کشورهای ساحلی کاملاً داوطلبانه و غیر الزام آور است و بنابراین دولتها وظیفه خاصی به لحاظ هماهنگی با یکدیگر ندارند و در عین حال حقوقی درباره کنترل کشتیرانی به آنها داده نشده است و رژیم خاصی از نظر حقوقی در خلیج فارس به عنوان یک دریای بسته یا نیمه بسته حاکم نیست. (همان ، 285)

 

«براساس حقوق دریاها منابع جاندار و غیر جاندار در خلیج فارس به کشورهای کرانه آن تعلق دارد ولی نواحی خارج از محدوده حاکمیت و صلاحیت ملی از نظر کشتیرانی در حکم دریای آزاد است.» (میر حیدر، 1382، ص102)

 

 

 

3- تحدید حدود فلات قاره در خلیج فارس بدنبال کشف نفت

 basra bahrefars

کشف نخستین حوزه نفتی در خلیج فارس و تمایل شرکتهای نفتی غربی جهت انعقاد قرارداد اکتشافات و استخراج نفت در خلیج فارس و بدنبال آن همپوشانی مناطق مذکور در قرارداد کشورهای ساحلی با شرکتهای نفتی، زمینه را برای نخستین مذاکرات جهت تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس ایجاد نمود. از جمله این موارد اعتراض عربستان سعودی به اقدام ایران در سال 1963 بود که بخشی از فلات قاره خود را برای بهره برداری به مزایده گذاشته بود. «این امر در مقطعی از زمان مطرح شد که هنوز کشور عربستان سعودی حد قطعی قلمرو تحت حاکمیت خود را تعیین نکرده بود ولی ایران در قراردادهای پیشین این مسئله را در نظر گرفته بود. طرح ادعاهای قلمرویی، بدون توجه به منافع دیگران از سوی برخی کشورها مانند عراق باعث گردید تا نمایندگان چهار کشور شمال خلیج فارس: ایران- عراق- کویت و عربستان سعودی در نوامبر 1963 طی نشست چهار جانبه در ژنو تمایل و علاقمندی خود را جهت حل مسایل مورد اختلاف ابراز نمایند.» (همان ،103)

 

با توجه به اینکه در اوایل دهه پنجاه میلادی هنوز رژیم حقوقی بین المللی جهت تحدید حدود فلات قاره ایجاد نشده بود کشورهای حوزه خلیج فارس رأسا اقدام به این امور نمودند، لذا دو رویه شکل گرفت. رویه ایرانی که در قوانین دریایی خود فلات قاره را شناسایی میکند و در حدود قواعد بین المللی زمان مورد بحث، مفاهیم موجود را در خلیج فارس پیاده کرده است و در مقابل عملکرد و رویه اعراب.

 

کشورهای عرب ساحلی از کاربرد مفهوم فلات قاره در اعلامیه های خود در خصوص قلمروهای دریایی شان در خلیج فارس امتناع کرده اند. این کشورها معتقدند که بستر دریا براساس اصول عادلانه و توافق طرفین باید تقسیم گردد.

 

در بحث تحدید حدود مناطق دریایی در خلیج فارس نکته ای وجود دارد و آن اینکه کشورهای ساحلی مقرراتی را برای منطقه انحصاری – اقتصادی تدوین ننموده اند.

 

«دو علت سبب شد که تحدید حدود بستر دریاها بدون ایجاد منطقه اقتصادی- انحصاری، صورت پذیرد، یکی اینکه بهره برداری از منابع زیستی از قبیل ماهیگیری در امتداد منطقه دریایی بسیار کم اهمیت فرض شده است. اما به بهره برداری از منابع معدنی فلات قاره بسیار اهمیت داده شده است. از طرف دیگر خلیج فارس، مانند دریای مدیترانه یک منطقه محدود و احاطه شده با ترافیک دریایی سنگین است که ایجاد مناطق انحصاری- اقتصادی می تواند ترافیک را مختل سازد» (تولینزا، ذاکر حسین ،1989،224)

 

 JNU-Delhi University (50)

 

4- نظام قواعد تحدید حدود و ویژگیهای آنها

 

4-1 نظام موافقت نامه های بین المللی

 

از آنجا که انعقاد موافقتنامه های تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس به سالهای دهه پنجاه میلادی باز می گردد. میتوان ادعا کرد کشورهای حاشیه خلیج فارس در این امر پیشقدم بوده اند.

 

در این موافقت نامه ها ضوابط خط منصف یا خطوط متساوی الفاصله رعایت شده و سرتاسر طول خلیج فارس را به جز دو منطقه که هنوز تقسیم نشده اند تقسیم می کند.

 

این موافقت نامه ها ظاهراً از مقررات کنوانسیون ژنو 1958 پیروی می کنند و ویژگی هایی به شرح زیر دارند:

 

«نخست، مفهوم موافقت نامه های تحدید حدود فلات قاره برای خطوط راهنما مبتنی بر ضابطه عمق قاره به حداکثر 200 متر که در ماده 1 کنوانسیون 1958 ژنو درج شده است، و نه مبتنی بر ضابطه حداکثر مسافت 200 مایل دریایی مندرج در ماده 76 کنوانسیون 1982، البته علت انتخاب چنین رویه ای مساحت و عمق محدود خلیج فارس است. دوم، بین کشورهای ساحلی خلیج فارس، معیارهایی که موافقت نامه های تحدید حدود پیروی می کنند. مبتنی بر وجود شرایط خاصی در منطقه است که بر طبق مقررات فلات قاره مندرج در ماده 6 کنوانسیون 1958 ژنو، عدول از خط منصف را مجاز می دارد.» (همان ، 228)

 

شیوه ترسیم خطوط، اعم از منصف یا متساوی الفاصله، با توجه به این نکته که وجود جزایر متعدد در خلیج فارس ناگزیر این خطوط را منحرف و منحنی می نماید، دارای اهمیت است. وجود جزایر ساحلی در ترسیم خطوط مبدأ مستقیم شد که از اثرات آن پیش روی خط منصف یا خط متساوی الفاصله به سوی ساحل مقابل است.

 

از دیگر اثرات ترسیم خطوط مبدأ مستقیم این بوده که جزیره مربوط در آبهای سرزمینی قرار بگیرد و اختلافات حاکمیتی ایجاد نشود هر چند که در بسیاری از موافقت نامه های تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس صرفاً به این مسئله پرداخته نشده و ناگزیر بحث حاکمیت بر جزایر نیز مطرح بوده است در این رابطه می توان گفت، «جزایری در دریای آزاد وجود داشت که قبلاً متروکه و بلا صاحب بودند، لکن در نتیجه کشف مخازن نفت واجد اهمیت شدند. وجود این جزایر در دریای آزاد که اغلب غیر مسکونی یا رها شده بودند، لزوم نسبت دادن حاکمیت یکی از دو کشور طرف قرارداد را بر آن جزایر پیش می آورد و با نتیجه مشکل مسئله انتساب دادن آنها در موضوع تحدید حدود پیش می آمد.» (همان ،230)

 

این تنها جزایر نیستند که بر شیوه تحدید حدود فلات قاره تأثیر می گذارد. ذخایر عظیم نفتی هم موثر بوده اند و در مواردی که یک حوزه نفتی به طور مشترک در فلات قاره دو کشور حاشیه خلیج فارس قرار بگیرد.

 

باید تصمیمی گرفت و مبنای این تصمیم قطعاً اینست که وحدت و تقسیم ناپذیری مخازن نفت باید حفظ شود. «در چند مورد کشورهایی که مقابل هم واقعند ذخایر را تقسیم نکرده اند بلکه حاکمیت را به یکی از دو کشور طرف قرارداد انتساب داده اند، در عین حال کشور را ملزم می کند که حاصل بهره برداری را بطور برابر با کشور طرف قرارداد تقسیم کند.» (همان ، 231)

 

در اینگونه موارد راه حل دیگری هم وجود دارد و آن ایجاد یک منطقه حائل از طریق عدم اعمال حاکمیت و صلاحیت هر دو طرف به یک نسبت از خط منصف می باشد. و همانگونه که می بینیم تمامی این موارد بر شیوه تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس موثر بوده است.

 

4-2 قوانین داخلی

 

4-2-1 قانون راجع به اکتشاف و بهره برداری از منابع طبیعی فلات قاره در ایران مصوب سال 1334

 

این قانون در 5 ماده تصویب شده است که به حاکمیت ایران در فلات قاره اشاره می کند . از موارد جالب در این قانون اشاره به اساس انصاف و انجام اقدامات سیاسی جهت تحدید حدود فلات قاره ایران در مواردی می کند که فلات قاره با کشور دیگری مشترک است . [1]

 

فصل سوم از قانون مناطق دریایی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و دریای عمان ، به منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره پرداخته است . این فصل شامل 8 ماده از ماده 14 تا 21 می باشد ، که ماده 19 آن به بحث تحدید حدود با ساده ترین عبارات پرداخته است بدین ترتیب که : حدود منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره جمهوری اسلامی مادامی که به موجب موافقتنامه های دو جانبه تعیین نشده باشد منطبق بر خطی خواهد بود که کلیه نقاط آن از نزدیکترین نقاط خطوط مبدا طرفین به یک فاصله باشد .

 

5- مرزهای دریایی مختلف در خلیج فارس

 ALKHALEEJ_ALFARSI_1952

5-1 ایران و عربستان سعودی

 

ایران و عربستان سعودی در سال 1968 موافقت نامه ای را جهت تعیین حاکمیت دو جزیره فارسی و العربی و همچنین تحدید حدود فلات قاره بین ایران و عربستان سعودی امضا نمودند . در این قرارداد طرفین متقابلا حق حاکمیت یکدیگر را نسبت به کف و زیر کف نواحی تحت البحری در سمت مربوطه خط مرزی جهت انجام عملیات اکتشافی و بهره برداری از منابع طبیعی آن ، به رسمیت می شناسند .[2]

 

این موافقتنامه نخستین موافقت نامه تحدید حدود مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس می باشد و از دلایل تسریع در انجام توافقات می توان به موارد زیر اشاره کرد ، احتمال وجود منابع قابل توجه نفت در بستر خليج فارس ، عامل اصلي فعاليت اكتشافي ايران و عربستان سعودي در دهه 1330 ه . ش گرديد . وجود اختلاف در محدوده مورد بهره برداري طرفين باعث شد تا دو كشور جهت افزار مرز دريايي و تعيين حدود فلات قاره تمايل نشان دهند . روابط ويژه هر دو كشور با ايالات متحده آمريكا و مصمم بودن آنها جهت جلوگيري از تحقق آمال جاه طلبانه شوروي سابق و مقابله با تهديدات استراتژيك مطرح شده از سوي عراق باعث تسريع در روند مذاكرات و به نتيجه رسيدن آن گرديده (زنده بودی ، http ://ezendehboudi19.blogfa.com) البته لازم به ذکر است که در خلال مذاكرات ، نحوه احتساب عرض دريايي سرزميني در جزيره ايراني خارك منجر به بروز اختلاف گرديد . ايران بر اين عقيده بود كه خط پست ترين جزر اين جزيره بايد مبناي ترسيم خط مرزي قرار گيرد . در مقابل عربستان اصرار داشت كه خط ميانه بر مبناي خطوط ساحلي دوكشور بدون در نظر گرفتن جزيره خارك ترسيم شود . در نهايت طرفين توافق كردند كه در مورد جزيره خارك قاعده احتساب بصورت منصفه اعمال شود . بخش ديگر مرز كه اهميت ويژه اي به آن بخشيده ، محدوده دو جزيره فارسي و العربي مي باشد .« در اين بخش بعلت تعلق درياي سرزميني به هر دو جزيره ، خط تقسيم به شكل ( s ) ترسيم گرديد و درياي سرزميني هر دو جزيره توسط خط ميانه ترسيم شده است .» (زنده بودی ،http://ezendehboudi19.blogfa.com )

 

5-2 ایران و بحرین

 

موافقتنامه تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین مشتمل بر یک مقدمه و پنج ماده و یک نقشه در تاریخ 27 خرداد ماه 1350‌برابر با 17 ژوئن 1971بین نمایندگان ایران و بحرین در منامه (‌بحرین) به امضاء رسیده است . مطابق این موافقت نامه هرگاه ساختمان زمین‌شناسی نفتی واحد یا یک میدان نفتی واحد یا هر ساختمان زمین‌شناسی واحد یا میدان واحدی از مواد معدنی دیگر از‌یک طرف خط مرزی به طرف دیگر آن امتداد یابد و آن قسمت از این ساختمان یا میدان را که در یک طرف خط مرزی واقع شده‌باشد بتوان کلاً یا جزئاً به وسیله حفاری انحرافی از طرف دیگر خط مرزی مورد بهره‌برداری قرار داد در این صورت:

‌الف – در هیچ یک از دو طرف خط مرزی مشخص در موافقت نامه هیچ چاهی که بخش بهره ده آناز خط مرزی مذکور کمتر از 125 متر فاصله داشته باشد‌حفر نخواهد شد مگر با توافق بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت بحرین.

ب – در صورت بروز پیشامد منظور در این ماده هر دو طرف این موافقتنامه حداکثر کوشش

خود را به کار خواهند برد تا نسبت به نحوه هماهنگ ‌ساختن عملیات و یا یک کاسه کردن

آن در طرفین خط مرزی توافق حاصل نمایند.[3]

 

5-3 ایران و قطر

 BBCPERSIAN GULF

ایران و قطر در سال 1969 موافقت نامه ای جهت تعیین خط مرزی حدفاصل فلات قاره امضا نمودند . يكي از عوامل مهمي كه باعث گرديد تا قطر به طور جدي موضوع تعيين قلمروهاي دريايي خود با ايران را پيگيري نمايد .اعلاميه ژانويه 1986 دولت محافظه كار بريتانيا مبني بر پايان حضور نظامي و سياسي اين كشور در خليج فارس تا سال 1971 بود .به دنبال صدور اين اعلاميه ، شيوخ عرب مصمم شدند تا به اختلافات خود با قدرت برتر آينده در خليج فارس ( يعني ايران ) خاتمه دهند . از طرفي ايران نمي خواست به گونه اي عمل نمايد كه منجر به حضور قدرتهاي خارجي در منطقه گردد . اگر چه دو طرف دراستفاده از خط ميانه توافق داشتند ، اما مشكلات چندي بروز كرد . اولين مشكل به ترسيم خط مبدا در سواحل دو كشور مربوط مي شد .وجود چند جزيره باعث بروز اختلاف در ترسيم خط مبدا گرديد . براي پرهيز از اختلاف ، توافق گرديد تا خط مبدا بدون دخالت جزاير ، تپه ها و برآمدگيهاي جزري تعيين شود . در نتيجه ايران از خواسته خود مبني بر استفاده از سواحل سه جزيره كيش ، هندورابي و لاوان جهت ترسيم خط مبدا چشم پوشيكرد . اين اقدام كاملا سياسي بود و برمبناي اين تفاهم كه حاكميت بلامانع ايران بر اين جزاير تاييد شده است صورت گرفت مشكل ديگر به بحرين مربوط مي شد . در زمانيكه مذاكرات دو طرف جهت تعيين مرز فلات قاره ادامه داشت ايران در پي تجديد حاكميت بر بحرين بعنوان بخشي از سرزمين اصلي خود در آن سوي خليج فارس بود از طرفي قطر و بحرين داراي اختلافات ارضي و مرزي بودند بنابراين تصميم ويژه اي دراين خصوص اتخاذ گرديد . طبق توافق طرفين مقرر گرديد تا مكان دقيق اتصال مرز در شمال غرب تا زمانيكه مرز دريايي قطر و بحرين مشخص نگرديده نامعلوم باقي مانده .موافقت نامه مرز دريايي ايران و قطر در 20 سپتامبر 1969 امضاء و از تاريخ 20 اردیبهشت1349 به مورد اجرا گذاشته شد . اين مرز 131 مايل دريايي طول دارد و از 6 نقطه گردش و اتصال تشكيل شده است . ويژگي خاص اين مرز ترسيم آن بر اساس استفاده از خط ژئودزيك مي باشد . بر اين اساس فاصله نقاط مرزي نسبت به خط مبدا در سواحل هر دو كشور ايران و قطر يكسان است .

 

5-4 ایران و عمان

 

«آنچه امروز تحت عنوان مرز دريايي ايران و عمان از آن ياد مي شود ، در حقيقت خط منصفي است از وسط تنگه هرمز مي گذرد و مرز دريايي ايران و عمان را در تنگه هرمز و مدخل خليج فارس افراز مي نمايد .» (همان) موافقتنامه تحدید حدود فلات قاره بین دولت ایران و دولت سلطنتی عمان مشتمل بر یک مقدمه و پنج ماده و یک نقشه در تاریخ 3 مرداد ماه 1353 برابر 25 ژوئیه 1974 در تهران به امضا رسیده است . ماده 2 این موافقت نامه نیز دقیقا همچون ماده 2 موافقت نامه با بحرین به شرایطی اشاره دارد که امکان کشف منابع قابل برداشت در مرز فلات قاره دو کشور وجود دارد . نکته قابل ذکر دیگر اینست که در تعيين و ترسيم اين مرز دريايي همه جزاير ايراني و عماني مورد توجه قرار گرفته و خط كرانه اي دو كشور از خط كرانه اي جزاير دو كشور در شمال و جنوب محاسبه شده است .

 

5-5 ایران و امارات متحده عربی

 PERSIAN Gulf india

مرز دريايي ايران و امارات متحده عربي تاكنون تحديد نشده است . مقامات اين فدراسيون تلاش كرده اند تعيين مرز دريايي و افراز فلات قاره اين فدراسيون را مرتبط به حل مسئله جزاير ايراني مورد اختلاف نمايند .مرز دريايي ايران و امارات متحده عربي نسبت به ساير مرزها در خليج فارس از ويژگيهاي خاصي برخوردار است . اولين ويژگي آن ، دو قسمت بودن مرز در خليج فارس و درياي عمان مي باشد . ويژگي دوم عدم يكپارچگي سرزميني و چند بخش بودن امارات تشكيل دهنده فدراسيون امارات متحده عربي است و بر اساس قانون اساسي موقت هر اقدامي جهت تحديد حدود مرز دريايي و افزار فلات قاره بايد به تاييد يكايك اعضاء اين فدراسيون برسد .ويژگي سوم مرز دريايي ايران و امارات متحده عربي تحديد بخشي از آن در دهه 1350 مي باشد . 1- ايران و شارجه طبق توافقي ، اجراي مقررات دريايي ، دوازده مايلي آبهاي سرزميني از محل خط مبدا حد پست ترين جزر در خصوص جزيره ابوموسي را تصويب كرده اند . 2- توافق مربوط به مرز دريايي ايران و شيخ نشين دبي به طول 39 / 25 مايل دريايي مي باشد كه در تاريخ 22 / 5 / 1353 به امضاء دو طرف رسيد . اين موافقتنامه از سوي مجلس ايران تصويب شد ولي امارات تاكنون از تصويب آن خودداري كرده است اين مرز از خطوط ژئودزيك تشكيل شده است .ويژگي چهارم و مهم اين مرز ، وجود حوزه هاي نفت و گاز مشترك مي باشد بيشترين حوزه هاي كشف شده مشترك در خليج فارس بين ايران و امارات متحده عربي قرار دارد. از آنجا كه بر اساس قوانين داخلي امارات متحده عربي هر امارت مالك اصلي منابع زيرزميني واقع درآن امارت ميباشد بنابر اين حوزه هاي مشترك را بنام حوزه مشترك ايران و امارت هاي مقابل مي شناسيم اين ميادين مشترك بين ايران و امارت هاي ابوطبي ( سلمان) ، شارجه ( مبارك ) و دبي ( نصرت و فرزام ) واقع هستند كه جزء منابع ارزشمند در خليج فارس مي باشند . بيش از سه دهه از تاسيس امارات متحده عربي مي گذرد ، عوامل گوناگون در عدم تحديد حدود فلات قاره دو كشور مؤثر بوده كه عبارتند از :

 

1- طمع ارضي امارات عليه جزاير ايراني در خليج فارس . ادعای امارات متحده عربی نسبت به جزایر ایرانی ابوموسی ، تنب کوچک و بزرگ به نظر از مهمترین عواملی است که سبب شده این کشور از تحدید حدود فلات قاره خود با ایران خودداری می کند . لازم به ذکر است این جزایر در نزدیکی تنگه هرمز واقعند و دارای موقعیت استثنایی هستند . این جزایر تا سال 1893 تحت حاکمیت ایران بوده اند و از آن پس تا سال 1971 تحت حاکمیت شارجه و راس الخیمه درآمدند . این مناطق تحت الحمایه انگلستان بودند و ضعف دولت مرکزی در ایران نیز از عوامل تاثیر گذار در این واقعه بود ، با این وجود دولت ایران مستمرا و به کرات اعتراض خود را به این عمل اعلام نمود و سرانجام انگلستان به اعاده وضع حقوقی پیشین رضایت داد .

 

2- ضعف قوانين داخلي امارات و وجود مشكل ساختاري و سياسي و عدم هماهنگي بين امارت هاي تشكيل دهنده آن . 3- اختلاف ارضي درون امارات متحده عربي .

 

5-6 بررسی موقعیت ویژه و عملکرد دولت عراق

 

یکی از دو منطقه ای که در خلیج فارس همچنان با مشکل تحدید حدود مواجه است منتهی الیه غربی آن است ، جایی که در مجاورت سه کشور ایران ، عراق و کویت می باشد . از دلایل بلاتکلیفی این منطقه ، مخالفتهای عراق با هر نوع موافقت نامه ای است . عراق در یک موقعیت کاملا نامناسب نسبت به دو همسایه دیگر خود قرار دارد و حتی این موقعیت از جمله عوامل کشمکش بین ایران و عراق بوده است .« ميزان دسترسي عراق به آبهاي آزاد بين المللي 18 / 5 كيلومتر است كه در مقايسه با ساير كشورهاي كرانه اي خليج فارس بسيار كم و قابل چشم پوشي است .» (همان )

 

5-7 ایران و کویت

 

همانگونه که در بالا اشاره شد عراق با انعقاد هر گونه موافقت نامه ای بین ایران و کویت جهت تحدید حدود فلات قاره مخالفت می کند با این حال این مذاکرات در سال 1344 براي تعيين حدود مرز دريايي بين دو كشور در چند مرحله برگزار شد كه پيشنهاداتي از 2 طرف مطرح ولي مورد قبول طرفهاي مذاكره مقابل قرار نگرفت . موانع عمده در اين زمينه را علاوه بر مخالفتهای عراق مي توان بشرح ذيل برشمرد : 1- اختلافات در خط مبدا طرفين و نقش جزاير درآن كه در حال حاضر نيز مورد اختلاف است 2- فلات قاره منطقه تقسيم شده ( سابقا بيطرف )

 

 از آنجا که خلیج فارس دارای یک موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی و سرشار از انرژی است و با توجه به اینکه تقریبا کل مرز شمالی آن به ایران تعلق دارد ، یعنی بیش از نیمی از خلیج فارس متعلق به کشورمان است . بنابراین به منظور حفظ منافع ملی کشورمان در زمینه منابع انرژی ، موقعیت و قدرت سیاسی ، امنیت و انحصار کشتیرانی یا سایر امکانات و بهره برداری ها از خلیج فارس ضروری به نظر می رسد ، که امر تحدید حدود فلات قاره و تعیین مرزهای دقیق دریایی با جدیت پیگیری شود و قطعیت یابد . چه بسا حل این مشکل بستر لازم جهت همگرایی منطقه ای را در خلیج فارس فراهم آورد و به نظر می رسد در این امر قواعد کنوانسیون 1982 بسیار کاربرد دارد چرا که تحدید حدود مناطق دریایی ایران در حال حاضر مغایرتی با کنوانسیون ندارد و این در حالی است که ایران این کنوانسیون را تصویب نکرده است ، از طرفی قطعا ادامه مذاکرات با عراق به گونه ای که ضمن تامین منافع ملی ، رضایت این کشور نیز جلب شود و نسبت به موافقت نامه های ایران و کویت معترض نشود ، مشکل تحدید حدود با هر دو کشور را حل می نماید .

1 ماده 3 قانون راجع به اکتشاف و بهره برداری از منابع طبیعی فلات قاره ایران مصوب 28 خرداد 1334 : در صورتی که فلات قاره مندرج در ماده قبل (2) تا سواحل کشور دیگری بسط داشته باشد یا با کشور همجوار دیگری مشترک باشد در صورت بروز اختلاف نسبت به حدود فلات قاره ایران اختلاف مزبور بر اساس انصاف حل خواهد شد و دولت برای حل این قبیل اختلافات احتمالی از طریق سیساسی اقدامات لازمه را خواهد نمود .

 2 ماده 2 موافقت نامه ایران و عربستان سعودی مورخ 1968

 3 ماده 2 ‌موافقتنامه مربوط به تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین

در کوره‌پزخانه‌ها: کارگرانی که ۶ ماه کار می‌کنند و ۶ ماه به دنبال دستمزدشان می‌دوند.

کوره آجر

ایلنا: نایب رییس انجمن صنفی کارگران کوره ‏پزخانه ‏های قرچک ورامین از بدحسابی غالب کارفرمایان واحد‌های کوره پزی قرچک ورامین با کارگران فصلی که اکنون با ورود به نیمه سرد سال آماده بازگشت به محل سکونت‌شان هستند، انتقاد کرد.

«جعفر معصومی» با اعلام این خبر به ایلنا گفت: حدود  هزار کارگر فصلی در ۳۰ واحد فعال کوره‌ پزخانه های قرچک ورامین که به کار «قالب داری» یا «خشت زنی» مشغول بوده‌اند پس از حدود شش ماه کار، هم اکنون با اتمام نیمه گرم سال باید آمده بازگشت به سکونت‌گاهای اصلی خود در استانهای کردستان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و… شوند اما «بدحسابی» کارفرمایان بعد از اتمام کار باعث نگرانی آنان شده است.

bricks  traditional factory

به گفته این فعال کارگری اکثر کارگران فصلی کوره‌پزخانه‌ها فاقد قرارداد کاری با کارفرمایان هستند و به همین دلیل قدرت  لازم را برای شکایت از کارفرمایان متخلف در مراجع قانونی ندارند.

معصومی در ادامه با اشاره به «کارمزدی» بودن کارگران فصلی تصریح کرد: کارگران فصلی در ۴ الی ۵ ماهی که به دلیل گرمای هوا و امکان خشک شدن خشت‌ها، فرصت کار در کوره پزخانه‌ها را دارند مجبورند با تمام قوای خانواده‌شان دو برابر حد معمول کار کنند تا مخارج ماه‌های بیکاری‌شان را نیز تأمین کنند و در این شرایط بدحسابی کارفرما زندگی یک سال آنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

این فعال صنفی در ادامه با اشاره به ناممکن بودن بازنشستگی برای کارگران فصلی کوره‌پزخانه، به پراکنده بودن سوابق بیمه‌ای و شیوه‌های مختلف کارفرمایان برای شانه‌ خالی کردن از بار مالی بیمه این کارگران، گفت: این کارگر فصلی با بیش از ۳۰ سال سابقه کار هم به ندرت بازنشسته می شوند چرا که اگر تعداد روزهایی که در یک سال برای کارگران فصلی کوره پزخانه ها بیمه رد می شود را جمع بزنیم به دوماه هم نمی‌رسد.

خشخاش/ کوکنار/ تریاک

بوته یا گیاه را کوکنار می گویند کوکنار شبیه شقایق است و گل آن تبدیل به قپه اناری شکل می شودو شیره ای از قپه بدست می آید که ابتدا سفید و بعد به شکل حنایی و سپس به رنگ قهوه ای سیاه در می آید. قپه بعد از خشک شدن حاوی دانه های خشخاش است که بسیار مغذی است و خوش مزه است. تریاک ماده‌ای  خمیر گونه است که از تخمدان گل گیاه  کوکنار /خشخاش/ به دست می‌آید و معمولاً به صورت تکه‌ها یا گرد قهوه‌ای تیره عرضه می‌شود و معمولاً تدخین یا خورده می‌شود. کوکنار یا گوگ نار گیاهی است که در تمام مناطقی که گندم می تواند بروید به عمل می آید. در دوره قاجار کشت گوگنار در ایران رایج بود. در ایران از آنجا که افیون مخدر بود ، در هنگام جراحی (مثلا کشیدن تیر از بدن) آن را به بیمار میخوراندند تا درد را احساس نکند. می دهند افیون به مرد زخمند**** تا که پیکان از تنش بیرون کنند (دفتر دوم مثنوی، ۱۴۲) یا گاهی افیون را در می می ریختند که در این صورت خاصیت مستی بخشی به نهایت درجه می رسید . عیاران به این معجون بیهوشانه می گفتند و آن را به دشمنان خود می خوراندند. جرعه یی خوردیم و کار از دست رفت **تا چه بیهوشانه در می کرده اند (سعدی، ۵۷۸)

اجزای گیاه کوکنار عبارت است از یک خشخاش یا بذر که با زیر خاک گذاشتن آن بوته ای سبز می شود که به آن کوکنار می گویند  این گیاه وقتی به رشد می رسد شبیه شقایق است وقتی گل آن کامل شد پرهای گل می ریزد و قپه درون آن بزرگ تر می شود و  در صورت خراش خوردن شیره ای مانند خامه از آن بیرون می آید که با ترکیب هوا به قهوه ای تبدیل می شود که به آن تریا می گویند. شیره‌ای که از کاسبرگ گل خشخاش بیرون می‌آید پس از خشک شدن به تریاک تبدیل می‌شود.

بیش از ده درصد تریاک را مرفین، نوعی آلکالوئید تشکیل می‌دهد. مرفین از طریق فرایندهای شیمیایی به هروئین تبدیل می‌شود و تریاک بیشتر برای تولید هروئین کشت می‌شود. در تریاک آلکالوئیدهای دیگری نیز وجود دارد، از جمله؛ کدئین، پاپاورین و نوسکاپین و تبائین.

خشخاش

کپه یا قپه  گل کوکنار پس از مدتی خشک می شود و دیگر تریاک ندارد اما  در این مرحله قپه را می شکنند و از درون آن دانه های آن را که خشخاش نام دارد خارج می کنند خشخاش مصرف دارویی و غذایی دارد در قدیم مردم آنرا در هاوون می کوبیدند و از آن غذاهای بسیار خوشمزه درست می کردند از جمله غذای کشک خشخاش و کل جوش و همچنین بر روی  خمیر نان می ریختند. خشخاش آرام بخش و مسکن است.

از قسمتهای دیگر گیاه خشخاش و گیاهان هم‌خانواده آن مواد دیگری با خصوصیات مشابه و ضعیفتر از تریاک به‌دست می‌آیند.

کشت  کوکنار/ خشخاش به‌منظور استفاده غذایی از دانه‌های آن، و کاربرد تریاک برای تخفیف درد و بی‌حس کننده و همچنین در مراسم مذهبی حداقل از عصر برنز به این سو ادامه داشته‌است. سومریان، آشوری‌ها، مصری‌ها، اهالی جزیره کرت، مینوسیان، یونانیان، رومی‌ها، ایرانیان و اعراب هر یک در معرفی این گیاه نقشی داشته‌اند.

تریاک بیش از همه به‌دلیل خصوصیات ضد درد و بی‌حس کننده آن که موجب می‌شد تا اعمال جراحی ممکن شود، مورد توجه پزشکان و جراحان بود. مصرف تریاک به شکل سنتی آن تا هنگام جنگ داخلی آمریکا ادامه یافت. از آن پس با استخراج مرفین و قابلیت تزریق آن این دارو به مهمترین داروی ضد درد برای مجروحان جنگی تبدیل شد. مرفین هنوز هم پرمصرف‌ترین دارو برای مجروحان جنگی و مصدومان سوانح است.

 

تریاک واژه فارسی است که با ریخت تریاق عربی شده است. معادل OPIUM است که در فارسی و عربی آنرا افیون تلفظ می کنند.این واژه در زبان فارسی معنای پادزهر را می‌رساند. و به گونه theriac وارد زبان‌های اروپایی نیز شده است. تریاک از تر+یاک تشکیل شده معنی “تر”(آبدار) مشخص است اما در معنی یاک اختلاف است عده ای بر این باورند که” یاک” همان قپه است. و نظر دیگر اینکه یاک شامل همه گیاهانی است که گرده افشانی می کنند.

تریاک از ترکیبات مختلفی به نام اپیویید طبیعی تشکیل می‌شود که عملکرد همگی آن‌ها در بدن همانند کار انتقال‌دهنده‌های عصبی ضد درد (اندورفین‌ها) است که از طریق تأثیر بر سلسله اعصاب مرکزی موجب تخفیف احساس درد در بدن می‌شوند، برای سایر استفاده‌های پزشکی تریاک و مشتقات ان می‌توان از کنترل کردن سرفه، اسهال و نشانه‌های سرماخوردگی و درمان افسردگی نام برد. سرخوشی و نشئگی که توسط این مواد ایجاد می‌شود همواره موجب سوء مصرف این دارو از زمان پی بردن بشر به اثرات شگفت این ماده بوده است.در پزشکی ایرانی از زمانهای قدیم تریاک به عنوان دارو حضور داشته رازی و ابن سینا و دیگران آن را برای درمان توصیه کرده اند.

گیاه خشخاش یا کوکنار بومی ایران است و در ایران از هزاره های قبل از میلاد شناخته شده بوده است و در کتابهای دارویی ایران  جزو داروهای مهم و اساسی در درمان همه دردها است.

کشت خشخاش از  ۳۴۰۰ سال پیش از میلاد در جنوب میان‌رودان  گزارش شده . سومری‌ها آن را گیاه لذت می‌نامیدند، هنر کشت خشخاش بعدها به آشوریان و سپس به بابلیها منتقل شد و از آن جا به مصر راه یافت. در سدهٔ ۱۳ پیش از میلاد دوران طلایی تریاک با کشت گسترده آن در تبس پایتخت مصر آغاز شد، بازرگانان تریاک را از مصر به کارتاژ، یونان واروپا می‌بردند. پس از آن کشت خشخاش در قبرس پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشت و تریاک که یکی از مهم‌ترین داروهای یونان در آن هنگام شمرده می‌شد از طریق حمله اسکندر به ایران و هند راه یافت. تریاک در قرن چهارم میلادی به چین هم رسید، اما فقط پس از پایان سده‌های میانه و آغاز سفرهای دریایی دولت‌های اروپایی بود که آنان تجارت پرسود تریاک را دریافتند.

در دوره استعمار در قرن هیجدهم تریاک ایران از طریق خلیج فارس به هند و چین صادر میشد تجارت آن در  انحصار  و اختیار کمپانی هند شرقی بود.PERSIAN Gulf india

مصرف تفریحی تریاک به طور گسترده از سده ۱۵ میلادی در چین آغاز شد. در ابتدا به دلیل کمیابی و گرانی به‌ندرت اتفاق می‌افتاد. اما از قرن هفده به بعد تجارت تریاک شکل منظمی پیدا کرد و با گسترش مصرف آن ویژگی اعتیادآوریش مشخص شد. در ۱۷۲۹ مصرف تریاک در چین ممنوع شد. موازنه منفی تجاری انگلیس در مقابل چین موجب شد که انگلیسی‌ها برای افزایش صادرات خود و بهبود ذخایر ارزی‌شان، چینی‌ها را به مصرف تریاک که در هند کاشته می‌شد تشویق کنند.

مخالفت امپراتور چین با بارگیری محموله‌های تریاک در بنادر این کشور به دو جنگ تریاک در ۱۸۴۰ و ۱۸۵۸ میان بریتانیا و چین منجر شد. چین در هر دو جنگ شکست خورد و انگلیسی‌ها تجارت تریاک را در سراسر چین به‌دست آورند. رفته‌رفته با افزایش مصرف، تولید تریاک در داخل چین نیز آغاز شد تا جائی که در سال ۱۹۰۵ بیش از یک‌چهارم مردان چینی به تریاک اعتیاد داشتند.

در سایر نقاط دنیا تا قبل از اواخر قرن نوزدهم مصرف تفریحی یا اعتیادآور تریاک بسیار به‌ندرت اتفاق می‌افتاد.

 بوته یا گیاه را کوکنار می گویند کوکنار شبیه شقایق است و گل آن تبدیل به قپه اناری شکل می شودو شیره ای از قپه بدست می آید که ابتدا سفید و بعد به شکل حنایی و سپس به رنگ قهوه ای سیاه در می آید. قپه بعد از خشک شدن حاوی دانه های خشخاش است که بسیار مغذی است و خوش مزه است. تریاک ماده‌ای  خامه مانند است که از تخمدان  یا قپه گل گیاه  کوکنار به دست می‌آید و معمولاً به صورت تکه‌ها یا گرد قهوه‌ای تیره عرضه می‌شود و معمولاً تدخین یا خورده می‌شود. کوکنار یا گوگ نار گیاهی است که در تمام مناطقی که گندم می تواند بروید به عمل می آید. در دوره قاجار کشت گوگنار در ایران رایج بود. در ایران از آنجا که افیون مخدر بود ، در هنگام جراحی (مثلا کشیدن تیر از بدن) آن را به بیمار میخوراندند تا درد را احساس نکند. می دهند افیون به مرد زخمند**** تا که پیکان از تنش بیرون کنند (دفتر دوم مثنوی، ۱۴۲) یا گاهی افیون را در می می ریختند که در این صورت خاصیت مستی بخشی به نهایت درجه می رسید . عیاران به این معجون بیهوشانه می گفتند و آن را به دشمنان خود می خوراندند. جرعه یی خوردیم و کار از دست رفت **** تا چه بیهوشانه در می کرده اند (سعدی، ۵۷۸)

 

آرش کمانگیر آری آری زندگی زیباست

آرش کمانگیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این استوره‌ است. آرش، امیرزاده‌ای از اهالی طبرستان و از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی جهت مشخص شدن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه “اییریو خشوتا” از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری به طرف کوه “خوانونت” در خاور رها کرد.

در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می‌کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند و برای قبول این صلح و تحقیر ایرانیان پیشنهاد می کنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و محل فرو افتادن آن تیر، مرز ایران و توران در نظر گرفته شود.

در ایران کسی جرات این کار را به خود نمی‌دهد. آرش که پیک لشکر ایران بود پیامی را به لشکر توران می‌برد. پادشاه توران برای تحقیر بیشتر ایرانیان خود آرش را انتخاب می‌کند و آرش به اجبار مسئولیت این کار را می‌پذیرد. در لشکر ایران همه به آرش خرده می‌گیرند که چرا این مسئولیت را پذیرفتی و تو باعث ننگ ایران خواهی شد.

آرش به فراز دماوند می‌رود و تیر را پرتاب می‌کند.zibad

پس از این تیراندازی آرش از خستگی می‌میرد. آرش هستی‌اش را بر پای تیر می‌ریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش می‌شود و روانش در تیر دمیده می‌شود. تیر از صبح تا غروب حرکت کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می‌آید. و آنجا مرز ایران و توران می‌شود.

مطابق با برخی روایت‌ها اسفندارمذ تیر و کمانی را به آرش داده بود و گفته بود که این تیر خیلی دور می‌رود ولی هر کسی که از آن استفاده کند، خواهد مرد. با این وجود آرش برای فداکاری حاضر شد که از آن تیر و کمان استفاده کند.

بسیاری آرش را از نمونه‌های بی‌همتا در اسطوره های جهان دانسته‌اند[نیازمند منبع]؛ وی نماد جانفشانی در راه میهن است.

 

آرش در شاهنامه.

ferdousiTus

شرح داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام برده است و در شاهنامه به داستان آرش اشاره شده‌است. مثلاً در قسمت پادشاهی شیرویه:

چو آرش که بردی به فرسنگ تیر چو پیروزگر قارن شیرگیر

بزرگان که از تخم آرش بدند سبکبار و جنگی و چابک بدند

که سامیش گرزست و تیر آرشی ………

دو فرزند او هم گرفتار شد برو تخمهٔ آرشی خوار شد

جوان بی‌هنر سخت ناخوش بود اگر چند فرزند آرش بود

من از تخمهٔ نامور آرشم

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش درچند شعر با افتخار نام برده شده ولی مشروح داستان یا اسطوره آرش در شاهنامه بیان نشده است.

در کتاب‌های پهلوی و نیز در کتاب‌های تاریخ دوران اسلامی به آن اشاراتی شده‌است. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» به هنگام توصیف «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو می‌کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش می‌داند. در اوستا آرش را اَرِخشه خوانده‌اند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کرده‌اند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». برخی معتقدند که منظور از آرش، حاکم پارتی گرگان بوده که به زور تیر و کمان دشمن را از مرز ایران دور کرده‌است

نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دوره حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخ ِش َ» نامیده و گمان می‌رود که مراد همان آرش است . طبری این کماندار را «آرش شاتین » می‌نامد و نولدکه حدس می‌زند این کلمه تصحیف جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشدچه معنی آن «خداوند تیر شتابنده » است که صفت یا لقب آرش بوده‌است. و بروایت دیگر رب النوع زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است لکن هرکه آن را بیفکند بجای بمیرد. و آرش با این آگاهی تن بمرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای سعه و بسط مرز ایران بدان صورت که گفتیم بیفکند و درحال بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا):

چون کار بقفل و بند تقدیر افتد از جیب خرد کلید تدبیر افتد

آرش گهرم ولی چو برگردد بخت در معرکه پیکان و پر از تیر افتد

(خسروی)

از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل بمرو انداخت یک تیر

ترا زیبد نه آرش را سواری که صدفرسنگ بگذشتی ز ساری

(ویس و رامین)

و افراسیاب تاختن‌ها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخرصلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [ را ] توران خوانده‌اند. (مجمل التواریخ ) .

آرش در ادبیات معاصر

شعر سیاوش کسرایی با نام آرش کمانگیر که در کتاب فارسی پنجم دبستان قبل از انقلاب اسلامی هم منتشر شده بود.

آرش كمانگیر

برف می بارد…
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
كوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار كاروانی با صدای زنگ
بر نمی شد گر ز بام كلبه های دودی
یا كه سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان
ما چه می كردیم در كولاك دل آشفته دمسرد ؟
آنك آنك كلبه ای روشن…
روی تپه روبروی من
در گشودندم
مهربانی ها نمودندم
زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز
در كنار شعله آتش …*****

قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز

گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نكته ها كاینجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهای گل
دشت های بی در و پیكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب
بوی خاك عطر باران خورده در كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن رفتن دویدن
عشق ورزیدن
غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای كوبیدن
كار كردن كار كردن
آرمیدن
چشم انداز بیابانهای خشك و تشنه را دیدن
جرعه هایی از سبوی تازه آب پاك نوشیدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوی كوه راندن
همنفس با بلبلان كوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
گاه گاهی
زیر سقف این سفالین بامهای مه گرفته
قصه های در هم غم را ز نم نم های باران شنیدن
بی تكان گهواره رنگین كمان را
در كنار بان ددین
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر كران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پیر مرد آرام و با لبخند
كنده ای در كوره افسرده جان افكند
چشم هایش در سیاهی های كومه جست و جو می كرد
زیر لب آهسته با خود گفتگو می كرد
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده
جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل ای روییده آزاده
بی دریغ افكنده روی كوهها دامن
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمهها در سایبان های تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد صدا سر داد عمو نوروز
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
كودكانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار باغ آتش بود
روزگاری بود
روزگار تلخ و تاری بود

persian gulf 1war
بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت
بر زبان بس داستانهای پریشان داشت
زندگی سرد و سیه چون سنگ
روز بدنامی
روزگار ننگ
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان
عشق در بیماری دلمردگی بیجان
فصل ها فصل زمستان شد
صحنه گلگشت ها گم شد نشستن در شبستان شد
در شبستان های خاموشی
می تراوید از گل اندیشه ها عطر فراموشی
ترس بود و بالهای مرگ
كس نمی جنبید چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش
خیمه گاه دشمنان پر جوش
مرزهای ملك
همچو سر حدات دامنگستر اندیشه بی سامان
برجهای شهر

zibad
همچو باروهای دل بشكسته و ویران
دشمنان بگذشته از سر حد و از بارو
هیچ سینه كینهای در بر نمی اندوخت
هیچ دل مهری نمی ورزید
هیچ كس دستی به سوی كس نمی آورد
هیچ كس در روی دیگر كس نمی خندید
باغهای آرزو بی برگ
آسمان اشك ها پر بار
گر مرو آزادگان دربند
روسپی نامردان در كار
انجمن ها كرد دشمن
رایزن ها گرد هم آورد دشمن
تا به تدبیری كه در ناپاك دل دارند
هم به دست ما شكست ما بر اندیشند
نازك اندیشانشان بی شرم
كه مباداشان دگر روزبهی در چشم
یافتند آخر فسونی را كه می جستند
چشم ها با وحشتی در چشمخانه هر طرف را جست و جو می كرد
وین خبر را هر دهانی زیر گوشی بازگو می كرد
آخرین فرمان آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری می دهد سامان
گر به نزدیكی فرود آید
خانه هامان تنگ
آرزومان كور
ور بپرد دور
تا كجا ؟ تا چند ؟
آه كو بازوی پولادین و كو سر پنجه ایمان ؟
هر دهانی این خبر را بازگو می كرد
چشم ها بی گفت و گویی هر طرف را جست و جو می كرد
پیر مرد اندوهگین دستی به دیگر دست می سایید
از میان دره های دور گرگی خسته می نالید
برف روی برف می بارید
باد بالش را به پشت شیشه می مالید
صبح می آمد پیر مرد آرام كرد آغاز
پیش روی لشكر دشمن سپاه دوست دشت نه دریایی از سرباز
آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح
باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز
لشكر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور
دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یكدیگر
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگین كنار در
كم كمك در اوج آمد پچ پچ خفته
خلق چون بحری بر آشفته
به جوش آمد
خروشان شد
به موج افتاد
برش بگرفت وم ردی چون صدف
از سینه بیرون داد
منم آرش

یکی از زرّین‌ترین برگ‌های فتوحاتِ نادرشاه اَفشار
چنین آغاز كرد آن مرد با دشمن
منم آرش سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر تركش آزمون تلختان را
اینك آماده
مجوییدم نسب
فرزند رنج و كار
گریزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده دیدار
مبارك باد آن جامه كه اندر رزم پوشندش
گوارا باد آن باده كه اندر فتح نوشندش
شما را باده و جامه
گوارا و مبارك باد
دلم را در میان دست می گیرم
و می افشارمش در چنگ
دل این جام پر از كین پر از خون را
دل این بی تاب خشم آهنگ
كه تا نوشم به نام فتحتان در بزم
كه تا بكوبم به جام قلبتان در رزم
كه جام كینه از سنگ است
به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است
در این پیكار
در این كار
دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش هم پشتم
كمان كهكشان در دست
كمانداری كمانگیرم
شهاب تیزرو تیرم
ستیغ سر بلند كوه ماوایم
به چشم آفتاب تازه رس جایم
مرا نیر است آتش پر
مرا باد است فرمانبر
و لیكن چاره را امروز زور و پهلوانی نیست
رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست
در این میدان
بر این پیكان هستی سوز سامان ساز
پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز
پس آنگه سر به سوی آٍمان بر كرد
به آهنگی دگر گفتار دیگر كرد
درود ای واپسین صبح ای سحر بدرود
كه با آرش ترا این آخرین دیداد خواهد بود
به صبح راستین سوگند
بهپنهان آفتاب مهربار پاك بین سوگند
كه آرش جان خود در تیر خواهد كرد
پس آنگه بی درنگی خواهدش افكند
زمین می داند این را آسمان ها نیز
كه تن بی عیب و جان پاك است
نه نیرنگی به كار من نه افسونی
نه ترسی در سرم نه در دلم باك است
درنگ آورد و یك دم شد به لب خاموش
نفس در سینه های بی تاب می زد جوش
ز پیشم مرگ
نقابی سهمگین بر چهره می آید
به هر گام هراس افكن
مرا با دیده خونبار می پاید
به بال كركسان گرد سرم پرواز می گیرد
به راهم می نشیند راه می بندد
به رویم سرد می خندد
به كوه و دره می ریزد طنین زهرخندش را
و بازش باز میگیرد
دلم از مرگ بیزار است
كه مرگ اهرمن خو آدمی خوار است
ولی آن دم كه ز اندوهان روان زندگی تار است
ولی آن دم كه نیكی و بدی را گاه پیكاراست
فرو رفتن به كام مرگ شیرین است
همان بایسته آزادگی این است
هزاران چشم گویا و لب خاموش
مرا پیك امید خویش می داند
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم گه پیش می راند
پیش می آیم
دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
به نیرویی كه دارد زندگی در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم كند
نیایش را دو زانو بر زمین بنهاد
به سوی قله ها دستان ز هم بگشاد
برآ ای آفتاب ای توشه امید
برآ ای خوشه خورشید
تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب
برآ سر ریز كن تا جان شود سیراب
چو پا در كام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم
به موج روشنایی شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل من رنگ و بو خواهم
شما ای قله های سركش خاموش
كه پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید
كه بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی
كه سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می كوبید
كه ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید
غرور و سربلندی هم شما را باد
امدیم را برافرازید
چو پرچم ها كه از باد سحرگاهان به سر دارید
غرورم را نگه دارید
به سان آن پلنگانی كه در كوه و كمر دارید
زمین خاموش بود و آسمان خاموش
تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش
به یال كوه ها لغزید كم كم پنجه خورشید
هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید
نظر افكند آرش سوی شهر آرام
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن

1288قمری عمله طرب مطرب
مادران غمگین كنار در
مردها در راه
سرود بی كلامی با غمی جانكاه
ز چشمان برهمی شد با نسیم صبحدم همراه
كدامین نغمه می ریزد
كدام آهنگ آیا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را كه سوی نیستی مردانه می رفتند ؟
طنین گامهایی را كه آگاهانه می رفتند ؟
دشمنانش در سكوتی ریشخند آمیز
راه وا كردند
كودكان از بامها او را صدا كردند
مادران او را دعا كردند
پیر مردان چشم گرداندند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قدرت عشق و وفا كردند
آرش اما همچنان خاموش

آرش1
از شكاف دامن البرز بالا رفت
وز پی او
پرده های اشك پی در پی فرود آمد
بست یك دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب غرقه در رویا
كودكان با دیدگان خسته وپی جو
در شگفت از پهلوانی ها
شعله های كوره در پرواز
باد غوغا
شامگاهان
راه جویانی كه می جستند آرش را به روی قله ها پی گیر
باز گردیدند
بی نشان از پیكر آرش
با كمان و تركشی بی تیر
آری آری جان خود در تیر كرد آرش
كار صد ها صد هزاران تیغه شمشیر كرد آرش
تیر آرش را سوارانی كه می راندند بر جیحون
به دیگر نیمروزی از پی آن روز
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند
و آنجا را از آن پس
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند

Map_of_the_Periplus_of_the_Erythraean_Sea
آفتاب
درگریز بی شتاب خویش
سالها بر بام دنیا پاكشان سر زد
ماهتاب
بی نصیب از شبروی هایش همه خاموش
در دل هر كوی و هر برزن
سر به هر ایوان و هر در زد
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت
سالها و باز
در تمام پهنه البرز
وین سراسر قله مغموم و خاموشی كه می بینید
وندرون دره های برف آلودی كه می دانید
رهگذرهایی كه شب در راه می مانند
نام آرش را پیاپی در دل كهسار می خوانند
و نیاز خویش می خواهند
با دهان سنگهای كوه آرش می دهد پاسخ
می كندشان از فراز و از نشیب جادهها آگاه
می دهد امید
می نماید راه
در برون كلبه می بارد
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ
كوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظاری كاروانی با صدای زنگ
كودكان دیری است در خوابند
در خوابست عمو نوروز
می گذارم كنده ای هیزم در آتشدان
شعله بالا می رود پر سوز

شنبه 23 اسفند 1337

bahreFars

 

  • شعر «آرش کمانگیر» خوانده شده بوسیلهٔ : 
  • نقالی همراه با آهنگ از شعر آرش کمانگیر.آری آری زندگی زیبا است 

آیا می دانید در بعضی عملیات رزمندگانی از تشنگی شهید می شدند

iran-iraq-war1

 

سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق /دفاع مقدس

در صحنه های عملیاتی جنوب کشور  و خوزستان در تعدادی از عملیات ، برنامه پیش بینی شده  تحقق نمی یافت و تعداد مجروحان بیش از حد بود امکان انتقال همه آنها نبود  تعدادی با پای پیاده برای رسیدن به مقر اقدام می کردند و در بین راه شهید میشدند این عکس سخن می گوید.

آیا می دانید در بعضی عملیات رزمندگانی از تشنگی شهید می شدند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق – ثبت است بر جریده عالم دوام ما 

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش

این داغ و که ما بر دل دیوانه نهادیم

چون می رود این کشتی سر گشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم

…. 

 

علی فرمانده توپخانه نقشه را نشان داد و گفت: باید توپها به جلو منتقل شوند آتش دشمن شدید است و امکانات ما کم  باید آتش دشمن را متوقف کنیم  تا توپها به جلو منتقب نشوند امکان پاسخ  به موقع به دشمن نیست. ما باید توپها را به آنسوی هور العظیم منتقل کنیم تا فاصله ما کوتاه تر شود. 

در این که ما باید از هور عبور کنیم، شکی نیست. نمی گویم آسان است، نه! ولی باید بالاخره راهی پیدا کنیم تا ضریب موفقیت عملیات بالا برود. پیشنهادم این است که حداقل دو قبضه 105 را با خودمان ببریم.  با دیده بان های دقیقی که داریم، آتش دشمن را خاموش می کنیم 

به نظر فرمانده، ایده ی عملیاتی مناسب بود. فرماندهان دیگر هم موافق بودند. هوای اسفند، سردتر از چند روز گذشته بود.

نسیم، خنکای آب را تا ساحل می آورد. کنار آبراه، پر از قایق بود. نیروها برای هر قایقی که می رفت، دست تکان می دادند.

دیدارمان به  قیامت !

آب سرد هور، زیر سنگینی قایق ها شکافته می شد. ساعدی خودش را به علی رساند و خبرهای تازه را گفت:

دیده بان ها را فرستادیم تا قبل از بردن قبضه ها، ثبت موقعیت کنند.

علی دستی به شانه ی او زد و گفت:

بچه ها به کمک نیاز دارند 

حسن از راه رسید. صورتش از سرما گل انداخته بود.

هلیکوپتر ها آماده اند. چکار کنیم، علی آقا؟

علی نگاهی به ساعت مچی اش انداخت:

زود است. باید اول از حال و اوضاع دیده بان ها با خبر شویم  از دیدبانها خبری نشده  نگران هستم 

ساعدی به قطب نمایی که در دست علی بود، نگاه کرد:

مگر قرار است شما هم بروید؟ بله نگران بچه ها هستم  خودم می روم 

علی نفس عمیقی کشید و به آسمان نگاه کرد. هوا نمناک بود. ساعدی دوباره پرسید اما این بار، لحن و کلامش معنای دیگری داشت:

انصافا روی من حساب نکن. همین اندازه که بتوانم مهمات بچه ها را روی حساب کتاب برسانم و دست خالی شان نگذارم، خدا را شکر می کنم و از کرم راضی ام. اگر فکر کردی حالا عملیاتی شده و بپری بغل شهادت و سکان را بدهی به معاونت، نه! من نیستم علی آقا.

علی لبخند زد و او را در آغوش گرفت. شانه های ساعدی به تکان افتاد. مثل کودکی اشک می ریخت. علی بغض گلویش را فرو داد و صورت ساعدی را رو به خودش گفت:

خوش غیرت، تو که خودت هوایی! دیواری کوتاه تر از من پیدا نکردی که اول بسم الله یقه ام را گرفتی؟

دو ساعت بعد، وقتی هلیکوپتر ها آماده می شدند تا دو قبضه توپ کوچک را با خود ببرند، صباغ رسید. خبر بدی داشت و علی سایه های نگرانی را در صورت او دید.

خب، حرف بزن. با ناراحتی که مشکلی حل نمی شود.

به جای او حیسن حرف زد. خبر داشت که چه اتفاقی افتاده:

عراقی ها به دیده بان ها حمله کردند. چند نفر شهید شدند و بقیه را هم اسیر کردند.

ساعدی حمایلش را به پشت انداخت و گفت:

من می روم جزیره، چند نفر دیده بان هم با خود می برم.

علی در حالی که به فکر فرو رفته بود، دستش را بالا آورد و روی سینه او گذاشت.

اجازه نداری.

ساعدی با تعجب نگاه کرد. علی به جای دیگری خیره شده بود. حسین از او کسب تکلیف کرد:

عملیات شروع شده. بچه ها آتش حمایت می خواهند، چکار کنیم علی آقا؟

علی خم شد و قطب نما را برداشت. مشغول جمع کردن کالک عملیات بود که ساعدی رفت و رو به روی او ایستاد:

پس می دانستی رفتنی هستی؟

نگاه علی مهربان شد. مهربان تر از همه ی روزها و شب هایی که ساعدی به یاد داشت.

به من مهمات برسان. خدا حافظ.

در حالی که می رفتند، رو به حسن کرد و گفت:

هاشم و دلاوری و چهار پنج نفر از بچه ها را خبر کن. خیلی سریع. بجنب، حسن.

ساعدی ایستاده بود و به رفتن علی نگاه می کرد. صدای هلیکوپتر ها از دور به گوش می رسید. ناگهان علی ایستاد. لحظه ای به عقب برگشت. ساعدی را دید هر چه قدرت داشت، در پاها جمع کرد و به طرف او دوید. حالا عزیزترین دوستش را در آغوش گرفت:

حلالم کن.

حالا این علی بود که اشک هایش سینه ی ساعدی را خیس می کرد. هر دو برای لحظاتی سر در آغوش هم گریه کردند.

اگر برگشتم که باز هم خاک پای بچه هایم. اگر نه دیدارمان به قیامت.

ساعدی بی آن که حرف بزند، فقط نگاه کرد. علی آهسته پا پس کشید و راه افتاد. وقتی دور شد، صدای ساعدی را شنید:

شفاعتم کن.

علی سر تکان داد و رفت. حسن با نیروهای دیده بان کنار هلیکوپتر بود. دو قبضه توپ، قلاب شده و آماده بودند. خلبان، با سوار شدن آن ها، دور موتور را بالا برد. ملخک ها چرخیدند و دو هلیکوپتر از جا کنده شدند و علی خم شد و از پشت شیشه، به آسمان نگاه نگاه کرد:

الهی به امید تو.persian gulf map

هلیکوپتر ها در فاصله ی نزدیک به هم، در حرکت بودند. علی نقشه را باز کرد و به آن چشم دوخت. خلبان، سطح ارتفاع پروازش را پایین آورد. علی از جا بلند شد و به طرفش رفت. کمک خلبان، از روی نقشه ای که رو به رویش بود، نقطه ای را نشان داد. بعد رو به علی گفت:

همین جا؟

علی سر تکان داد. هلیکوپتر پایین تر رفت و عاقبت در میان حصاری از درخت های سوخته و نیم سوخته، در ارتفاعی معین ایستاد. توپ ها به سرعت از قلاب باز شدند. صدای رگبار گلوله و انفجارهای پی در پی از هر طرف شنیده می شد. هلیکوپتر ها، این بار به زمین نشستند تا نیروها پیاده شوند. علی به اطرافش نگاه کرد.

حسن گفت:

هیچ قایقی این اطراف نیست؟

چند نیروی رزمنده برای استقرار توپ ها به کمک آمدند. خمپاره های دشمن، در فاصله های نزدیک به آن ها منفجر شدند.

هاشم، بیسیم را روشن کرد و در تماس بود. علی اسلحه اش را روی شانه انداخت و به حسن نگاه کرد.

می رویم جایی که دیده بان های قبلی بودند.

هنوز مسافتی دور نشده بودند که با صدای انفجار خمپاره، مجبور شدند به زمین دراز بکشند. وقتی دود و خاک فرو نشست، همدیگر را دیدند.

دو نفر از دیه بان های قبلی، قرار بود در ضلع شرقی جزیره مستقر شوند. در واقع، بهترین نقطه ای که تحرکات دشمن را می شود، دید. من و ابراهیم می رویم آن جا. ناصر هم با دلاوری بروند ضلع غربی…

به دنبال ناصر، سر چرخاند. خبری از او نبود. به اطراف نگاه کرد.

ناصر، ناصر.

جلوتر، در آبراهی خشک، ناصر به زمین افتاده بود و ناله می کرد. علی به اطرافش دوید:

چی شده، ناصر؟

ناصر دوباره ناله کرد:

ترکش خوردم.

خون شلوارش را خیس کرده بود. حسن دوان دوان رسید و کوله پشتی اش را از پشت پایین آورد.

قوی باش، رزمنده. الان یک باند پیچی برایت ردیف می کنم که بماند یادگاری! شکر خدا فقط یک ترکش طلایی است.

حسن پای ناصر را باند پیچی کرد. علی با نگرانی به اطرافش نگاه کرد. احساس خوبی نداشت. دلاوری رفت زیر بغل ناصر.

دوباره راه افتادند. حسن لحظه ای ایستاد و گوش تیز کرد:

خبری از نیروهای خودی نیست.

با شلیک های پی در پی دراز کشیدند. ناگهان صدای فریاد ناصر همه جا پیچید:

عراقی!

هر کدام به کنار رفتند تا در پناه پستی و بلندی زمین، سنگر بگیرند. علی گفت:

ما را دیدند، می خواهند دورمان بزنند.

با گفتن این حرف، شروع به شلیک کرد. صدای افتادن چیزی آمد. علی عجم نیم خیز شد و فریاد کشید:

نارنجک!

با صدای انفجار، همه جا در نظرش تیره شد. دشتش را روی سرش گذاشت. داغی خون را احساس کرد. اسلحه اش را رو به جایی که عراقی ها را دیده بود گرفت و شلیک کرد. حسن سینه خیز به طرفش آمد.

زخمی شدی. خون ریزی ات شدید است.

بعد باقیمانده باند را به سر او بست. علی نگاهش کرد. نفسش خسته بود….

گفت  از این جا بروید، خیلی زود. بچه ها را نجات بدهید من می مانم  فعلا توان حرکت ندارم 

اشک توی چشم های حسن جمع شد:

ما بدون شما نمی رویم.

علی در حالی که حرف می زد، نقشه را از زیر پیراهنش بیرون آورد. قطب نما را به زمین گذاشت و پر زور، چنگ به خاک انداخت.

برو، بچه ها را هم با خودت ببر. منهم خودم را می رسانم. زخم من عمیق نیست. فقط یک کمی موج گرفتگی دارم. برو حسن، به خاطر خدا برو.

حسن با چشم های خیس روی زمین خزید و دور شد و تاریکی از راه رسیده بود.

صدای پای عراقی ها لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. تمام یادهای گذشته، پیش چشم علی زنده شدند. افسر عراقی با گام های لرزان جلو آمد و فریاد کشید:

 ایرانی، ایرانی…

علی به ابرهای متراکم آسمان نگاه کرد و لبخند زد. پشت ابرها پر از ستاره بود.iran-iraq-war1

 

 

سردار شهید علی عجم فرمانده توپخانه (لشکر5نصر)

آنچه در ذیل می خوانید بر اساس خاطرات سردار شهید حسین عجم  که از کلاس اول ابتدایی با شهید علی عجم همکلاس بوده است نقل می شود شهید حسین عجم در اسفند سال 1363 از ناحیه هر دوپا مجروح و دربیمارستان شرکت نفت تهران بستری بود من برای کمک به ایشان و بردن ایشان با قطاربه مشهد روز 26 اسفنداز بیمارستان وی را کمک کردم با هم به راه آهن رفتیم بلیط گیرمان نیامد ولی قطارهای صندلی چوبی وجود داشت که معمولا بلیط دار و بدون بلیط می توانستندسوارشوند، ناچار همان قطار را سوار شدیم شرایط سختی بود باید تا مشهد در داخل راهرو می ایستادیم در آن زمان تسهیلات رزمندگان(بلیط و سهمیه) یا وجود نداشت یا ما بی اطلاع بودیم تا آنجا که یادم هست خود شهید نیز علاقه ای نداشت که به فردی روبزنیم تا بلیط گیرمان بیاید وی نمی توانست رو پا بایستد و من کمکش می کردم قطار راه افتاد ولی می دانم با کمی معطلی یک صندلی برای ایشان پیدا شد و من ایستاده در راه رو بودم در نهایت برای هر دوی ما صندلی پیدا شد یادم نیست کسی داوطلبانه  به ما جا داد یا رئیس قطار فقط می دانم خیلی نگران بودم که صندلی برای نشستن ایشان گیرمان نیاید و پایش که جراحی شده بودبیشتر آسیب ببیند ولی نگرانی ما زود برطرف شد. در کنار هم نشستیم او اصلا نخوابید ونگران جبهه و همرزمانش بود دعا می کرد زود پایش خوب شود تا فورا به جبهه برگردد. من او را تا خانه شان در روستای زیبد همراهی کردم و به اتفاق به خانه شان رفتیم پدر و مادرش چقدر از دیدن ما خوشحال شدند. او خاطرات خودش را از همکلاسی و همرزم اش علی عجم برایم شرح داد که در زیر بخشی از آن را نقل به مضمون می خوانید:

من و شهید علی عجم(1338 ) از کلاس اول ابتدایی هم کلاس بودیم او نیزدرخانواده ای متدین وزحمتکش(درروستای زیبداز توابع شهرستان گناباد) به دنیاآمدوازهمان کودکی به کاروتلاش و علم آموزی علاقه وافرداشت من و ایشان درتمام دوران تحصیلات از ابتدایی تا دیپلم درکارهای کشاورزی وخانه همکاری داشتیم و سه ماه تابستان برای کمک به مخارج خانواده به همراه برادر بزرگترمان به تهران می رفتیم و در کوره های محمود آباد کار می کردیم ما در کار کردن نیز مانند درس نمونه بودیم تقریبا روزی 14 ساعت کار می کردیم دوره راهنمایی ودبیرستان را درگناباد گذراندیم ودرکنار تحصیل به کار نیز ادامه می دادیم  تنها به کتابهای درسی اکتفا نمی کردیم وعلی رغم تنگدستی مالی کتاب های مذهبی- سیاسی واجتماعی مورد علاقه خود رامی خریدیم وبا دقت مطالعه می کردیم شهید علی عجم عضو فعال کتابخانه بود و بعد از پیروزی انقلاب دویست جلد کتابهای سیاسی و مذهبی خودرا به کتابخانه زیبد اهدا کرد او و هر روز بخشی از وقت خود را در کتابخانه می گذراندوبسیاری از کتب غیر درسی رادرآنجا مطالعه می کرد در سالهای 1355 و56 درجلسات مخفی که از سوی چند تن از جوانان انقلابی ومذهبی شهر برگزار می شد شرکت می کرد.عده ای ازافراد ساده انگار، مغرض و یامتحجر آنها را متهم به پیروی دین جدیدی می کردند.وی دراولین راهپیمایی که درآبان ماه 1357 که در گناباد برگزار شد شرکت فعال داشت و از آن تاریخ به بعد در همه ی راهپمایی ضد سلطنتی حضور فعال داشت و برای شرکت در راهپیمایی های مهم مانند تاسوعا و عاشورابه مشهد و تهران سفر می کرد.با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی عازم خدمت سربازی شدو درمدت سربازی نیزاز تحصیلات غافل نبود وچند دوره آموزشی را طی نمود وی قصد داشت دردانشگاه به تحصیل ادامه دهدولی باتوجه به شروع جنگ تحمیلی واولویت دفاع از کشور اسلامی جذب سپاه پاسداران شد وتقریبا تمام مدت کوتاه عضویت در سپاه پاسدران را در جبهه های نبرد گذراند تا اینکه در حمله خیبر11/12/62 که سمت فرماندهی توپخانه لشکر نصررا بر عهده داشت در جبهه حور الهویزه مجروح، اسیر و سپس همراه  گروهی دیگر از اسرا در منطقه الغرنه به طور دسته جمعی به شهادت می رسنداو یک دوست صمیمی بنام نقره داشت که در همان عملیات شهید شده بود.

                   خصوصیات اخلاقی و اعتقادی

وی فردی بسیار بی تکلف،  بی ادعا وخاکی بودوقتی از وی سوال می شد در جبهه چه سمتی دارد می گفت یک رزمنده ساده بسیجی هستم حتی نزدیکترین بستگان وی نیزنمی دانستند وی مسئولیت فرماندهی دارد ازتشریفات و تجملات بی زاربود واز چابلوسی و ریاکاری نفرت داشت.در اعتقادات دینی راسخ بود وحرفی را که بدان اعتقاد نداشت هرگز به زبان نمی آورد بیشتر از آنکه حرف می زد عمل می کردو می گفت دوصد گفته چون نیم کردارنیست.  خدمت به ضعفا را عبادت می دانست به زیر دستان با احترام رفتار می کرد وکمک به مستمندان را وظیفه دینی خود می دانست بسیار نوعدوست با عاطفه و حساس بودایجاد امنیت،عدالت اجتماعی و مبارزه با فسادرا از وظایف اصلی دولت می دانست. در عین بی باکی وشجاعت اوحتی نسبت به دشمنان هم ترحم داشت ویک بار که یکی ازافراد بسیج قصد داشتند اسیری را به قتل به رسانند با آنها شدت برخورد نمودو مانع از این کار شد وی در مدت کوتاهی در کردستان بود در مسیر جاده ای خودهمیشه روستائیان بویژه زنان و کودکان را سوار ماشین می کرد و در نزدیکترین مسیر پیاده می کرد این کار مورد اعتراض راننده واقع می شد ولی او می گفت تنها چند دقیقه از وقت ما ممکن است هدر برود ولی در عوض به هم وطن خود کمک رسانده ایم  وی در سال 1362 به عنوان فرمانده توپخانه از کمبود مهمات شدیدا رنج می برد و از اینکه به در خواستهای مکررش برای تامین مهمات پاسخ مثبتی داده نمی شدناراحت بود و چند بار گفته بودبا این نیروهای مخلص واز جان گذشته ای که ما داریم اگر یک دهم مهمات عراقی ها را می داشتیم به متجاوزین و ابر قدرت ها درسی می دادیم که در تاریخ بی نظیر باشد. از مشخصه های بازار اخلاقی وی روحیه ایثار گری وبی توجهی به منافع شخصی بود و خستگی ناپذیری ،پرکار- مسولیت پذیر- دارای وجدان کاری و بنیش عمیق سیاسی بود به نظر او منافع شخصی واختلافات جزیی نباید وحدت ویکپارچگی مردم راتضعیف نماید وهمه باید منافع مصالح وعزت کشور اسلامی را در صدر همه ی اهداف وآرزوهای خود قرار دهند وی عقیده داشت که آمریکا وعواملش جنگ رابر ایران تحمیل کردندتا نگذارند ایرانی آباد،اسلامی، سعادتمند ومتعالی ساخته شود زیرا در این صورت ایران الگوی سایر کشورهای اسلامی می شود و منافع ابر قدرتها به خطر می افتد

به نظر او جنگ زود یا دیر تمام می شود ودوران مهم سازندگی وآبادانی همراه با عدالت که مهم ترین رسالت انقلاب است شروع می شود او به برا درانش توصیه می کرد که با علاقه و ایمان درس بخوانند زیرا کشور به نیرو های متخصص ومتعهد وایثار گر برای سازندگی نیاز دارد وتوصیه می کرد که اگر به مقامات علمی واجتماعی رسیدند مغرور نشوند وخدمت به محرومین را فراموش ننمایندوی باور داشت که اگرجوانان ومردم روحیه و ایمان آن دوره را حفظ کنند میهن اسلامی الگوی همه ی کشور های اسلامی خواهد شد.

ملاحظه: حسین عجم  که معاون سردارشهید کاوه بود  در واقع خصوصیات اخلاقی و رفتار یکسانی با شهید علی عجم داشت نیز دو سال بعد شهید شد آرامگاه این شهید در کنار آرامگاه 27 شهید دیگر از جمله سرداران شهیدعلی عجم – حسین قائینی و محمد عجم  در گلزار شهدای زیبدقرار دارد روحشان شاد و راهشان پر رهروباد.به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 1389