ریشه شناسی واژه خوراسان:
همه کسانیکه در مورد ریشه نام خوراسان نظریه داده اند این واژه را به خورشید منسوب(پیوند) کرده اند زیر خور و هور در زبانهای فارسی کهن به معنی خورشید و آفتاب است این شعر بسیار مشهور است که خوراسان آن بود کز او خور آید . یعنی خراسان جایی است که خورشید از آنجا می آید (باختر)
فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین میگوید:
زبان پهلوی هر کو شناسد خراسان آن بود کز او «خور آسد» (آید)
خراسان را بود معنی خور آیان کجا(آنجا که) از وی خور آید سوی ایران
یاقوت حموی جغرافیدان بزرگ ایرانی چنین نوشتهاست:
خُر به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شیء است
و سپس در شرح وجه تسمیه خراسان به نقل از دغفل النسابه چنین مینویسد:
خراسان و هیطل دو پسر عالم بن سام بن نوح، هر یک در شهری که منسوب به آنها شد وارد شدند، هیطل در شهری معروف به هیاطله در بالای رود جیحون و خراسان در شهرهایی که در زیر رود جیحون بود فرود آمدند و هر قطعهای به نام کسی که در آن فرود آمد نامگذاری شد…
در لغت نامه دهخدا آمدهاست که کلمه «خوراسان» واژهای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق (خاور) در مقابل مغرب (باختر) به کار رفتهاست.
یاقوت حموی چنین نوشتهاست: خُر یا خور به فارسی دری، نام خورشید و آسان گویا اصل و جای شیء است.
حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند» معنی نموده و نقل کردهاست. بعضی نیز گفتهاند خورآسان، یعنی به آسانی بخور!.؟؟ در ایران نامهایی مانند خوراسگان نیز وجود دارد و شاید خوراسان کوچک شده خوراسگان باشد .
و برخی نیز خوراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشتهاند و آن را کلمهای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی شرق دانستهاند.
از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط میشود، که “خورستان (خور+ستان = سرزمین مطلع خورشید)” بودهاست که براثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شدهاست.
نظری نیز وجود دارد که خوراسان را خــوَر آستان به معنی سرزمین خورشید و جایی که خورشید طلوع می کند و خراسان را مخفف خورآستان، می داند! خور یعنی خورشید و آستان یعنی مکان – بارگاه – جایگاه – قصر –
مقالات مختلفی درباره ریشه خوراسان نوشته شده اند .برای اطلاع بیشتر در مورد واژه خوراسان نگاه شود به پایان نامه فوق لیسانس دکتر عجم سال 1368 تحت نظر دکتر علی اصغر حلبی ” اقلیتهای دینی و قومی خراسان.”
اما جالب این است که اخیرا کسانیکه با اتمولوژی عوامانه و با مغلطه و سفسطه بدنبال جعل نامها هستند مثلا در زبان تورکچه ده چنین ریشه یابی کرده اند . لطفا بدقت بخوانید و اگر فهمیدد نطر بدید که ما هم بغهمیم چون این ادعا آنقدر مضحک است که با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آید.
خوراسان از کلمات تورکی تشکیل شده که در زیر به تفکیک آن ها می پردازیم.
خوراسان = خراسان = هوراسان= اوراسان:
اور = – آبادی – خانه – کاشانه – منزل در ترکی قدیم
(اورمیه = اور+ میه =آبادی های سر سبز)
اسان = سان = سانماق =سانیماق = شماره – شمردن = فرض کردن ترکیب این دو کلمه در خیلی ازاسامی آبادیها بکاررفته است.
از آنجا که در تورکی ترکیه حرف “خ” وجود ندارد و آنها بجای حرف “خ” از حرف “ح” استفاده می کنند. از طرف دیگر در ترکی شرقی حروف” خ” و “هـ” کاربرد ندارند و عوض آنها از حرف “ائو “ استفاده می شود.
بنظر شما خوراسان به چه معناست؟ ابن خلدون تاریخ نویس بزرگ میگوید: “ایران سرزمین تورکان است” ولی شما هیچوقت اینگونه مطالب را نه در کتابهای درسی و غیردرسی موجود نمی توانید بیابید! فکر میکنید چرا؟!
دروغ ترین بخش این نقل قول از ابن خلدون است .
ابن خلدون هیچگاه چنین جمله ای نگفته است البته ممکن است کتاب ابن خلدون در ترجمه ترکی چنین جعلی کرده باشد و ا ز جمله او که گفته است ترکان در ایران ساکن هستند. این جعلیات را ساخته اند . بین ترکان ساکن ایران هستند و ایران سرزمین ترکان است تفاوت از زمین تا آسمان است. همه قدما و پیران کهن گفته اند و نوشته اند که ترکستان سرزمین ترکان است و دریای سرخ جایگاه عربها.
خُراسان بخشی از ایران بزرگ و از دوران ساسانیان نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران است و نام آن از دوران ساسانیان در ایران مرسوم شد. ساسانیان قلمرو خود را به چهار بخش تقسیم کرده بودند که یکی از آن بخشها خراسان به معنای «سرزمین خورشید» بود. قلمرو تاریخی خراسان شامل استان خراسان در ایران کنونی و بخشهای عمدهای از افغانستان و ترکمنستان امروزی بودهاست. در مفهوم گستردهتر ازبکستان و تاجیکستان و بخشهایی از قرقیزستان و قزاقستان را هم میتوان در قلمرو خراسان بزرگ تاریخی به حساب آورد. برخی نویسندگان همچون علی شریعتی خراسان بزرگ را مهد سیاسی ایران و برخی دیگر آن را حتی سرزمین مادری زبان و فرهنگ پارسی دانستهاند.
خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز میشود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شدهاست. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا میرسد.
خراسان بزرگ شامل چهار بخش بودهاست و هر بخش به نام فرمانروای آنجا مشهور بودهاست.
موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی
اسدی گرگانی. ویس ورامین:
خـوشا جای ابر و بوم خراسان درو باش و جهان را می خور آسان
زبان پهلوی هر کاو شناسد خراسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خورآید عراق و پارس را خور زو بر آید
خور آسان را بودیعنی خور آیان کجا از وی خور آید سوی ایران
چو خوش نامست وچه خوش آب وخاک است زمین وآب وخاکش هر سه پاک است
ناصر خسرو بلخی که از یمگان بدخشان است گوید:
مرا مکان به خراسان زمین به یمگان است کسی چرا طلبد در سفر خراسان را
جامی گوید:
هرجا که رفت زورق حافظ به بحر شعر جامی سفینه تو به دنباله میرود
نظم تو میرود ز خراسان به شاه فارس گر شعر او ز فارس به بنگاله میرود
بابر در تزک بابری میگوید:
«هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار….»
ابن بطوطه در سفرنامه خود گوید:
«همه خارجیان را در هندوستان خراسانی میخواندند».
ابن بطوطه در دوره تیموریان به هند سفر کرده است و بدرستی اشاره کرده که اینها خراسانی هستند. در هندوستان گورکانیان و تیموریان یا فرزندان بابررا خراسانی می نامیدند و از عجایب روز گار اینکه در دوره استعمار انگلیس کلمه مغولی را برای آنها جایگرین کردند مثلا می گویند دوره مغولی هند؟!
نوشته دکتر عجم
آخرین دیدگاهها