نوامبر | 1392 |

Archive for: فوریه 2014

بعد از بادگیر- چوگان- نان لواش هم به کام دیگران شد !سنگک و نان خشکی تنوری و گعک را از دست ندهید!

لااقل چوگان و بادگیر و نان لواش را از دست دادید . نان سنگک و نان خوشکی تنوری و آش دوغ  ، آش جوش پره ، اشکنه ، کل جوش ،  نان تافتون ، گعک،  گالک () و کباب و سمبوسه را بنام ایران ثبت کنید .
نان سنگک و بخصوص نان خشکی تنوری از قدیم در ایران رایج بوده است نان خشکی تنوری شبیه نان لواش است اما با زخامت بیشتری و بعد از یخته شدن در تنور  آنرا مجددا در روی آتش تنور حرارت می دهند تا کاملا خشک و به رنگ قهوه ای درآید آنگاه این نان را داخل پارچه می گذاشته اند که برای هفته ها و حتی ماهها قابل نگهداری بوده و بسیار هم خوشمزه بوده است 
اگر همت ایران دوستان نبود واقعیتش این است که قنات را که بدون تردید فقط  ایرانی است را هم بنام خودشان ثبت می کردند. ما یک عده معدودی بودیم که  با همت  و جدیت  سمینار برپا کردیم و هویت تاریخی کشورمان در مورد قنات را معرفی کردیم و مسئولان و رسانه ها را وادار کردیم که نگذارد قنات را دیگران بنام خود ثبت کنند کما اینکه به زبان انگلیسی در سال ۱۹۹۶ مقاله ای نوشته شده بود که با نادانی تمام از چین و عمان به عنوان مراکز قنات با قدمت تاریخی یاد کرده بود بدون اشاره به ایران ، تلاش ما دستکم  از بیست سال قبل شروع شد. و بلاخره  حداقل در مورد معرفی و ثبت قنات گناباد نتیجه داد.چون در  میان ادارات  دولتی ایران فرهنگ  پی گیری اینکارها وجود نداشت شاید هنوز هم  درگیر کارهای روزمره بیشتر نباشند.
نان گعک یا گالگ
 یک نوع دیگر از نان است  مانند نان تافتون  گعک مانند تافتون است ولی داخل  خمیر آن سبزی و یا جزغاله  می گذارند. این نوع نان بیشتر در خراسان رایج بوده است.
نان گلک یا گعک شبیه تافتون است اما در داخل خمیر آن سبزی بنام سرموک و یا جزغاله استفاده می گرده اند.
که به ان بر اساس نوع مواد افزوده نام سرموکی و یا نان جزغاله ای و یا نان قیمه(قلیه نیر می گفته اند(  گفتنی است که واژه کیک نیز برگرفته از واژه کعک است که خود تغییر یافته گعک و گالک است.
شاید ده سال قبل بود نزد مدیر کل بین الملل میراث فرهنگی رفتم  برای موضوع خلیج فارس و نام خلیج فارس و میراثی که نقشه های آن برای ما به ارث گذاشته است و درخواست حمایت از چاپ کتابم را داشتم  آن مدیر کل بطور جدی این کارها را مسخره کرد ابتدا تصور می کردم شوخی می کند. و گفت اصلا نام خلیج فارس چه ربطی به میراث فرهنگی دارد. به وزارت ارشاد می رفتیم می گفتند نام خلیج فارس به ما مربوط نیست  وزارت خارجه یک کارهایی کرده آنجا بروید . سازمان نقشه برداری و سازمان جغرافیایی ارتش هم همینطور بود اگرچه مسخره نمی کردند اما انگیزه ای برای دفاع در مدیران بالا نداشتند البته کارشناسان و مدیران میانی حمایت می کردند اما نتیجه ای بدست نمی آمد.. همه این کسانیکه افراد علاقه مند به این موضوعات  را پاس می دادند و تمسخر می کردند یک دفعه بعد از بیداری عمومی مردم در سال ۱۳۸۳ و تظاهرات خیابانی مردم علیه نشریه آمریکایی تحریف گر نام خلیج فارس، این ها شدند پیشرو و پیشتاز مبارزه برای هویت ایرانی !  همه این نهادهایی که قبلا مسخره می کردند یک دفعه دوربین تلویزیون سراغ آنها رفت و شدند مدافع شدید نام خلیج فارس یکی از همان آدمها چنان مصاحبه کرد که گویی از مادر مدافع نام خلیج فارس زاده شده است  حداقل از امثال ما   هم خجالت نکشید که درست چند وقت قبل تر به من گفته بود اینکارها مسخره بازی است خلیج  خلیج است فارس و عربی بودن آن یک موضوع مسخره است.

ارمنستان نان لواش را به نام خود در سازمان یونسکو ثبت کرد.

شبکه ایران :
ارمنستان نان لواش را به نام خود در سازمان یونسکو ثبت کرد؛ این خبر همانقدر برای ایرانیان شگفت آور بود که چندی پیش جمهوری آذربایجان ورزش چوگان را هم به نام خود در این سازمان ثبت کرد.تار و همچنین قهوه خانه از دیگر میراث ایرانیان است که کشورهای مختلف برای ثبت آن در یونسکو به نام خود تلاش کردند و شاید در ماه ها و سال های آینده میراث دیگر ایرانیان نیز به نام کشورهای دیگر ثبت شود.هر چند سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پس از این اقدام ارمنستان اعلام کرد که لواش میراث مشترک است و هرگز حق کشورما برای ثبت این میراث به نام خود سلب نمی شود اما بیان این موضوع نیز نتوانست افکار عمومی را متقاعد کند.این سازمان در ادامه اعلام کرده که هر کشور در سال فقط حق دارد یک اثر یا میراث را در سازمان یونسکو به ثبت برساند و چون تعداد میراث ایران خیلی زیاد بوده برای ثبت آن به سال های متمادی نیاز است.همین موضوع بر نگرانی ها افزود زیرا با این رویکرد بعید نیست که روزها، ماه ها و سالهای دیگر میراث فرهنگی ایرانیان یکی پس از دیگری به نام دیگران ثبت شود و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اگر خیلی هم تلاش کند می تواند فقط آن را به ثبت مشترک برساند.اکنون قهوه خانه به نام ترکیه در شرف ثبت در سازمان یونسکو است در حالی که نخستین قهوه ‏خانه‏ ها در ایران در دوره صفویان، و به احتمال زیاد در زمان سلطنت شاه طهماسب (۹۳۰ – ۹۸۴ ه .ق ) در شهر قزوین پدید آمد و بعد در زمان شاه عباس اول (۹۹۶- ۹۸۴ ه .ق ) در شهر اصفهان توسعه یافت.تار نیز از میراث ایرانیان بوده که جمهوری آذربایجان تلاش کرد آن را به نام خود ثبت کند.در قضیه ثبت ورزش چوگان جمهوری آذربایجان حتی حاضر نشد آن را به صورت مشترک به نام ایران کند هر چند به گفته مسئولان ایرانی ثبت آن به نام ایران از کشور سلب نشده است.
چوگان حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد در ایران شکل گرفت و در زمان هخامنشیان بازی می شده و در دوران کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت.همچنین این ورزش در دوره ساسانیان بخشی از فرهنگ بازی های این دوره بوده و حتی در دوره سلطه مغول ها بر ایران نیز بازی می شده و پس از آن در دوران صفوی نیز نشانه های تاریخی بازی چوگان وجود دارد و بنابراین جزو دستاوردهای تاریخی است.** ایران هم می تواند لواش را به نام خود ثبت کندمدیرکل دفتر ثبت آثار سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری درباره اقدام جمهوری ارمنستان برای ثبت نان لواش به نام خود در یونسکو گفت: ایران نیز می تواند نان لواش را به نام خود در این سازمان ثبت کند.
فرهاد نظری در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا افزود: لواش یک واژه ارمنی است و خاستگاه این نان نیز متعلق به این کشور است.وی گفت: یک سری مواریث ناملموس در کشورهای مختلف وجود دارد که در دیگر کشور نیز هست.این مقام مسئول افزود: اینکه ارمنستان نان لواش را به نام خود در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) ثبت می کند به معنی آن نیست که ایران نتواند این کار را انجام دهد.نظری توضیح داد ایران آیین نوروز را به نام خود در یونسکو به ثبت رساند درحالی که بعد از آن ۱۰ کشور دیگر ازجمله آذربایجان و ترکیه نسبت به ثبت آن به نام خود اقدام کردند.وی تصریح کرد وقتی کشوری به ثبت محصولی به نام خود اقدام می کند راه برای ثبت این محصول برای کشور دیگر بسته نمی شود.میراث فرهنگی ناملموس بنا به تعریف کنوانسیون پاسداشت از میراث فرهنگی ناملموس، رفتارها، نمادها و آئین هایی ست که یک اجتماع آن ها را بخشی از میراث فرهنگی خود می شناسد.** نان لواش میراث مشترک استکارشناس میراث فرهنگی هم در واکنش به اقدام ارمنستان برای ثبت نام نان لواش در یونسکو گفت: نان لواش میراث مشترک است و اقدام ایروان نمی تواند حق ایران را برای ثبت آن به نام کشورما ضایع کند.یدالله پرمون به خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار کرد ارمنستان ثبت نان لواش را در برنامه سال ۲۰۱۴ قرار داده و ما هم نمی توانیم از این کشور بخواهیم آن را ثبت نکند.این کارشناس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری توضیح داد کشورها تمایل دارند به صورت انفرادی میراث فرهنگی را به ثبت برسانند و درخواست از ارمنستان برای پس گرفتن این پرونده نیز شدنی نیست.پرمون گفت: ایران می تواند در مورد نان لواش وارد مذاکره با ایروان شود اما حدس من این است که آنها نمی خواهند که سهمیه ۲۰۱۴ را از دست بدهند.این کارشناس گفت: مقولات نامملوس خیلی زیاد است و در بین کشورهای همسایه نیز مشترکات میراث زیادی به چشم می خورد که نان لواش نیز از جمله این موارد است.پرمون افزود: ایران هم اکنون اولویت مهمتری برای ثبت میراث دارد و برنامه های آن را پیگیری می کند.این کارشناس تصریح کرد ایران در زمان حاضر سرگرم تدوین فهرست کاملی از میراث فرهنگی خود است که به ترتیب اولویت و براساس سهمیه نسبت به ثبت آن اقدام می کند.وی با بیان اینکه مقولات خیلی زیاد و سهمیه نیز یکی هست افزود: درحوزه مقولات نامملوس ۵ مقوله اصلی داریم که سنن شفاهی، آیین ها، آداب و رسوم، هنرهای اجرایی، دانش سنتی و صنعتگری سنتی را شامل می شود.پرمون تصریح کرد هرکدام از این مقولات، میراث فرهنگی زیادی را شامل می شود و باتوجه به سهمیه اندک باید سال ها برای ثبت آنها منتظر ماند.

نگذارید سنگک و لواش به نام دیگران شود

علی بلوکباشی اعلام کرد: خبرها حاکی از آن است که ارمنستان می‌خواهد «نان لواش» ایرانی را به نام خود ثبت کند؛ مسوولان باید سریع‌تر برای فرستادن پرونده‌ی «نان لواش» ایرانی اقدام کنند و از ثبت «سنگک» و «آسیای بادی» ایرانی نیز جلوگیری کنند.

 عضو شورای عالی علمی دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: این نان تُنُک و نرم خوش‌خوراک که در بیشتر نقاط ایران پخت می‌شود و به لَواش، لِواش و لَباش شهرت دارد، از نان‌های سنتی کهن ایرانیان بوده و ارمنستان هم یکی از حوزه‌های تأثیرپذیر از فرهنگ ایران بوده که سنت لواش‌پزی را از ایران وام گرفته است. بنا بر منابع اطلاعات کتبی، دست‌ کم ۸۰۰ سال است که فقط از رواج و شهرت عام آن در ایران می‌گذرد. چنان‌چه «نزاری قُهستانی» شاعر (۶۴۵-۷۲۰ هجری قمری) در این بیت از اشعار خود به معروفیت و استعمال عام این نان اشاره می‌کند و می‌گوید: «پوز خود را لویشه کردستم / تا طمع بگسلد ز قرص لواش».

 

این انسان‌شناس پیشکسوت در ادامه پیشنهاد کرد: تا دیر نشده و زمان از دست نرفته است، نهادهای فرهنگی مسوول و سازمان میراث فرهنگی، پرونده‌ای را برای این نان سنتی ایرانی همراه با پیشینه‌ی تاریخی و شیوه‌ی پخت و گستره‌ی فرهنگی آن در ایران فراهم کنند و برای ضبط و ثبت آن در فهرست آثار معنوی جهانی به یونسکو بفرستند. به علاوه، دست‌اندرکاران حفظ میراث فرهنگی باید برای به ثبت رساندن دو اثر فرهنگ معنوی دیگر ایران، یکی «نان سنگک» و دیگری «بادآس» یا «آسیای بادی» در فهرست جهانی یونسکو، بی‌درنگ اقدام کنند تا کشورهای دیگر هوس تملک فرهنگی آن‌ها را نکنند.

 او توضیح داد: اگر نان‌های معروفی مانند لواش و تافتون به‌جز ایران در سرزمین‌های دیگری سابقه‌ دارد و پخته و خورده می‌شود، نان مطبوع، تُرد و خوش لقمه‌ی سنگک منحصرا به سرزمین و سفره‌ی خوراک مردم ایران اختصاص دارد. ایرج میرزا نیز آن را چنین توصیف می‌کند: «نان از این خوب تر و تُردتر و نازک‌تر / نان سنگک که دیگر پشمک و حلوا نشود!».

 وی ادامه داد: هرچند امروزه این نان با مهاجرت برخی ایرانیان به کشورهای همسایه و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به بیرون از مرزهای ایران نیز راه یافته و ذائقه‌پذیر دیگران نیز شده است.

 بلوکباشی درباره‌ی نان سنگک نیز اظهار کرد: نان سنگک، نانی بازاری و شهری است. پیشه‌ی سنگک‌پزی از پیشه‌های وابسته به شهر و از ویژگی زندگی شهرنشینی است که همزمان با گسترش شهرها و پدیداری بازارها و راسته‌ی بازارها در ایران شکل و قوام یافته است. شیوه‌ی پر فوت و فن و پیچیده‌ی خمیرزنی و پختن نان سنگک، مانند ساختمان و شکل معماری تنور ویژه‌ی آن، مجموعه‌ی کارگران فنی و مجربی که در دکان سنگکی کار می‌کنند (از خلیفه، شاطرو نان‌گیر گرفته تا آتش‌انداز، دست به سیخ و …)، ابزارهای مختلف نان‌پزی مانند بالوئک، پارو، سیخ و سیخ بچه، سنگ‌کوب و … و همچنین فرهنگ واژگان و آداب و رسوم خاص معمول در این نانوایی نشان از یک پیشینه‌ی دراز دارد.

 این مردم‌شناس افزود: بنا بر گزارش‌هایی که در منابع مکتوب تاریخی، ادبی و سفرنامه‌های خارجیان از نان سنگک به ما رسیده، به احتمال فراوان سابقه‌ی این پیشه، در برخی شهرهای ایران به پیش از دوره‌ی صفویان می‌رسد.

 بلوکباشی گفت: اثر معنوی – فرهنگی دیگر، آسیای بادی است که در ایران به بادآس و آسیایِ چرخ نیز شهرت دارد. آسیای بادی از کهن‌ترین دستاوردهای صنعتی ایرانیان است که پیشینه‌ی درازی در حیات اقتصادی جامعه‌های روستایی و شهری ایران داشته است. دانش سنتی بادآس‌سازی و استفاده از نیروی باد در خرد کردن دانه، اگر ارزشی بیشتر از دانش سنتی لنج‌سازی و دریانوردی در خلیج فارس نداشته باشد، بلکه ارزشی هم سنگ آن دارد که در سال ۱۳۹۰ در فهرست آثار معنوی جهانی یونسکو قرار گرفت.

 او ادامه داد: منابع تاریخی معتبر، اندیشه‌ی بهره‌گیری از نیروی باد در گرداندن سنگ آسیا، خرد و آرد کردن دانه‌های غله را نخستین‌بار به مردم ناحیه‌ی سخت بادخیز سیستان و سرزمین خراسان بزرگ نسبت می‌دهند و صنعتگران این نواحی را مخترعان و سازندگان آسباد معرفی می‌کنند. ظاهرا سیستان، قدیم‌ترین سرزمین بادآس‌ها و مردم ساکن در آن، نخستین قوم ایرانی بودند که بنا به نوشته‌ی مولف «تاریخ سیستان» از نیروی باد در گردش چرخ‌های آسیا برای خرد کردن غلات و کشیدن آب از چاه استفاده کرده‌اند.

 عضو شورای عالی علمی دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی بیان کرد: صنعت آسباد‌سازی از ایران به سرزمین‌های دیگر جهان و نخست به ترکیه‌ی عثمانی و مصر و بعدا به کشورهای اروپایی که با مردم این دو کشور ارتباط داشتند، رفت. در اروپا تا اواخر قرن هشتم هجری قمری (۱۵ میلادی) این نوع آسیا به «آسیای ترکی» معروف بود.

 بلوکباشی گفت: یکی از شگفت‌انگیزترین فنونی که در دستگاه آسیای بادی سیستان در زمان‌های بسیار قدیم و در آغاز به‌کار گرفتن این دستگاه، به کار می‌رفت، بنا بر نوشته‌ی «محمد بن ابی طالب دمشقی» در «نخبة الدهر» کار گذاشتن چرخ‌باد آسبادها برخلاف امروز، در زیر سنگ‌های آسیا بوده است. بعدها یک تحول و جابه‌جایی در شکل بادآس‌ها پدید آمد و چرخ‌باد آسیا روی بام آسکده برده و بربالای سنگ‌های آسیا کار گذاشته شدند. این دگرگونی در صنعت آسبادسازی تحولی پدید آورد و پره‌های چرخ‌بادها را بیش از پیش در برابر وزش باد و فشار آن قرار داد و در نتیجه، گردش تندترچرخ‌بادها بر میزان کارکرد و بازدهی دستگاه آسیا افزود. امروزه بسیاری از بادآس‌های سنتی در نواحی روستایی سیستان هنوز پابرجا و به‌کار هستند.

منبع :نشریه پنجره زیبد

ایسنا-

parssea.org

کسانی که واژگان بیگانه در سخنان خود زیاد و بی جا بکار می برند کم سوادند.و عقده فخر دانایی دارند.

 رکن دیگری که غیر از اسلام به ما هویت می‌بخشد «زبان و ادبیات کهن فارسی» است. همچنین جلوه‌گاه سرزمینی که به آن تعلق داریم، ارزش‌ها، آداب، سنن و فرهنگی که داریم، همۀ این‌ها در زبان فارسی متجلی می‌شود. باید توجه داشته باشیم که «زبان» سرمایۀ بزرگی برای ملت ما است و اینگونه نیست که خارج از ارادۀ ما انسان‌ها ایجاد شده باشد. اجداد و نیاکان ما آن را گسترش دادند و روز به روز ظریف‌تر و تواناتر کردند. زبان علمیِ فارسی، چیزی از زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی کم ندارد. زبان فارسی همۀ قابلیت‌های زبان‌های زنده و مهم دنیا را دارد، و در صورت نگهبانی از این زبان که روزگاری از بالکان تا جنوب هند را مسخّر کرده بود و بخش عظیمی از آسیا از جنوب چین تا خلیج فارس، میدان جلوۀ این زبان بود، به طوری که زبان رسمی حدود ۳۰ سلسله در هزار سال در هندوستان «زبان فارسی» بود، می‌تواند به همۀ نیازهای امروز ما پاسخ دهد. «زبان فارسی» زبان نیرومندی است که باید از آن حفاظت کنیم،  تعداد کتب و نسخ فارسی در شبه‌قاره هند، شاید دو برابر کتب و نسخی باشد که در کتابخانه‌های ایران وجود دارد.

ارجمند (2)

کسانی که واژگان بیگانه(فرنگی و عربی ) در سخنان خود زیاد و بی جا بکار می برند کم سوادند.و عقده  فخر دانایی دارند.
 استفاده از اسامی خارجی بر روی کالاهای ایرانی و سردر مغازه‌ها،  این‌ها ریشه‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی دارد و راه آن اینست که اولا مردم از مغازه‌ای که نسبت به زبان فارسی بی‌مهری کرده است، جنس نخرند. اگر صاحب مغازه‌ای، به خط و زبان فارسی اهانت کرده و آن را لایق ندانسته، مردم هم او را لایق خرید ندانند.

unPersian carpet.sadi

 استادان و نخبگان فرهنگی ما باید نسبت به خط و زبان فارسی حساسیت به خرج بدهند. همینطور مردم ما باید نسبت به خط و زبانشان حساسیت داشته باشند.
حداد عادل  گفت:

فرهنگستان برنامه‌های وسیعی دارد و در ۲۳ سالی که فرهنگستان تاسیس شده، فعالیت‌های گوناگونی داشتیم. یکی از گروه‌های ما، گروه واژه‌گزینی است که برای تعدادی واژۀ عمومی، لغت ساختیم مثل تلفن همراه به جای موبایل، پیامک به جای اس‌ام‌اس، بالگرد به جای هلیکوپتر، یارانه به جای سوبسید، که این کلمات شفافیت معنایی دارد و ایرانیِ فارسی‌زبان، آن را بهتر درک می‌کند.
روز به روز با استفاده از کلمات فرنگی، زبان فارسی را کدرتر و آن را از ریخت می‌اندازیم و موسیقی آن را خراب و به کارکرد دقیق زبان، با گرفتن شفافیت از آن، آسیب می‌رسانیم.
۷۰ گروه داریم که نزدیک به ۳۰۰ استاد مسلط به زبان‌های خارجی، با فرهنگستان همکاری می‌کنند و تا به حال نزدیک به ۸۰ هزار لغت و اصطلاح بیگانه را در گروه واژه‌گزینی بررسی کرده‌ایم و در حال حاضر بیش از ۴۵ هزار کلمه عرضه شده است.
وی با بیان اینکه تا به حال فرهنگستان، ۱۰ جلد فرهنگ ۱۰۰۰ واژه را منتشر کرده است، افزود: هر رشته‌ای که واژه‌های مصوب آن به عدد ۱۰۰۰ برسد، کتابِ هزار واژه را منتشر می‌کنیم و در همۀ این‌ها لغت خارجی را با معادل فارسی قرار می‌دهیم که الگویی برای واژه‌سازی است. ۱۰۰۰ واژۀ پزشکی، حمل و نقل، زیست‌شناسی، شیمی، فیزیک، علوم زمین، علوم نظامی را تا به حال منتشر کرده‌ایم و تا پایان سال چند فرهنگِ هزار واژۀ جدید هم منتشر خواهیم کرد. در رشتۀ رایانه لغات زیادی استخراج و منتشر کردیم که استفاده می‌شود، ولی چون هنوز تعداد واژه‌های این رشته به عدد ۱۰۰۰ نرسیده، برای آن کتابِ هزار واژه منتشر نکرده‌ایم.
یکی از اولویت‌های ما، رشتۀ ورزشی است. همین صدا و سیما به جای «جام» از واژۀ «لیگ» استفاده می‌کند. البته من از آقای ضرغامی تشکر می‌کنم که یکی از کارکنان را که به جای پیامک از اس‌ام‌اس در تلویزیون استفاده می‌کرد، و به رغم تذکر همچنان اصرار به تکرار داشت، او را برکنار کرد.
بر اساس قانونِ «ممنوعیت به کارگیری نام‌ها و لغات و اصطلاحات خارجی – مصوب سال ۷۲»، به کار بردن کلمات و واژه‌های بیگانه در مکاتبات، همینطور تولیدات داخلی که در داخل کشور عرضه می‌شود، ممنوع است.
کسانی که زیاده از حد و بیجا لغت خارجی به کار می‌برند، مطمئن باشید که زبان خارجی بلد نیستند. کسی که زبان خارجی بلد باشد، قدر زبان مادری خود را می‌داند.
وی با بیان اینکه، خیلی کلماتی که امروز عادی شده، روز اول که مطرح شد برای مردم عجیب و غریب بود(مانند پرونده به جای دوسیه)، افزود: از همۀ ملت انتظار داریم که بر سر «زبان فارسی» تعصب ملی داشته باشند، و از همۀ مغازه‌داران و فروشندگان و تولیدکنندگان و چاپخانه‌ها درخواست می‌کنم که غیرت ملی به زبان فارسی داشته باشند، و از همۀ صاحبان مطبوعات و نویسندگان می‌خواهم این سرمایۀ ملی را حفظ کنند. به ویژه از صدا و سیما خواهش می‌کنم نسبت به زبان فارسی حساسیت داشته باشد.

نصب شعر دکتر حداد عادل در مرکز اسلامی نیویورک

farsi4
به گزارش اداره کل روابط عمومی و اطلاع‌رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در نیویورک، تابلوی کاشیکاری شدۀ شعر دکتر حداد عادل در خصوص اهمیت و قدر زبان فارسی را در مرکز اسلامی نیویورک و مدرسه رازی بر روی دیوار نصب کرد.
این کاشی‌ها توسط موسسۀ اندیشه ماندگار یزد تهیه، و به نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در نیویورک ارسال شده است.
ای زبان فارسی، ای دُرّ دریای دریی
ای تو میراث نیاکان، ای زبان مادری
در تو پیدا فرّ ما، فرهنگ ما، آیین ما
از تو بر پا، رایَتِ دانایی و دانشوری
کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند
جمله مُلک توست، تا بلخ و نشابور و هری
جاودان زی، ای زبانِ دانش و فرزانگی
تا به گیتی نور بخشد آفتاب خاوری
فارسی را پاس می‌داریم، زیرا گفته‌اند
«قدر زَرّ زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری»

حذف‌ شعر‌ «زبان فارسی، دُرّ دریای دری» از کتاب ششم ابتدایی!

farsi5
شعر «ای زبان فارسی، ای دُرّ دریای دری» سرودۀ دکتر غلامعلی حداد عادل از کتاب زبان فارسی ششم ابتدایی حذف شد.

 

همه ایران سرای من است. بی شرفی فرهنگی جاعلان نام خلیج فارس

 فرا رسیدن روز    در بهار زیبا و سر سبز  ایران  به همه ایرانیان از استارا- مغان تا بلوچستان و اهواز  شادباش می گویم 

 

یوسف عزیزی بنی طوروف  که در موسسات  مطالعاتی عربی فعال است و  حقوق بسیار بسیار خوبی هم می گیرد آنهم به دلار  یکی از کسانی است که ابزار  دست عده ای ضد ایرانی قرار گرفته است  وی در مقاله اخیر خود در  شبکه العربیه  وابسته به سلطنت طلبان عربستان سعودی (گروه وهابی محافظه کار سنتی سعودی)  غیر از  (وهابی  های سلفی جهادی  که به القاعده می گویند)  وی مدعی شده که :

در ایران بعد از انقلاب مشروطیت  فارس گرایی  در صدد محو اقوام دیگر برآمد و شعارآنان “ایران یک کشور یک نژاد و یک زبان” بود .!!!  

به نقشه نگاه کنید نقشه عربی سال ۱۱۴۲ قمری  هوزستان  نوشته است همان دوره  که ایشان می گوید اهواز  و خوزستان – عربستان  نام داشته است.

 بحر فارس و  ببینید که دریای عرب  هم در اسناد عربی ” بحر محیط العجم نامیده می شده  است. و بحرین که در واقع  سواحل و منطقه قطیف عربستان را هم شامل می شود نیز جزو ممالک ایران نام برده است.

فهرست ممالک ایران در نقشه عربی ۱۱۴۲ قمری نقشه رسمی دولت عثمانی

 

انتظاری بهتر از اینگونه افراد  در شبکه  عربیه  نیست و این گونه قضاوت کردن آنها تعجبی ندارد اما تا آنجایی که اسناد و شواهد نشان می دهد حتی اولترا ناسیونالیستهای فارس گرای افراطی هم  هر گز چنین حرفی نزده اند. هیچ کس از تحقیر سیستماتیک(سازمان یافته و هدفدار) قومی حمایت نمی کند.

بلکه حتی فارس گرایان افراطی که مورد نکوهش غالب جامعه آنروز بوده اند همواره بر احترام  بر اقوام تاکید داشته و اعتراف داشته اند که ایران کشور متعدد قومی و نژادی است .

 آنچه که آریا گرایان  بر آن تاکید می کردند تاکید بر یک زبان  مشترک ملی برای همه اقوام بود که آنها زبان فارسی را  حمایت می کردند  حال آقای بنی طرف و آقای پور پیرار می گویند نه بهتر بود زبان عربی زبان مشترک ملتهای ایران می بود.

 خوب این یک نظر است اما واقعا در ایران عملی نبود. کما اینکه در مراکش نیز که نیم جمعیت غیر عرب بودند زبان عربی نتوانست  حتی بزور  و زر و  تزویر  به زبان مشترک مردم  تبدیل شود. بلکه یک زبان اجنبی  بنام فرانسوی را زبان مشترک قرار دادند . در میان آریا گرایان و  مدافعان  زبان فارسی به عنوان زبان مشترک بسیاری از کسان غیر فارس بودند احمد کسروی به عنوان نمونه خود آذری بود.

در ایران اقوام و ملیتهای متعدد در همه جای کشور پراکنده هستند در تهران – خراسان – فارس – کرمان – کردستان – خوزستان و …. همه نوع اقوام هستند مثلا تنها در خراسان ۶۰ قوم و ملیت وجود دارد. در استان تهران شاید بیشتر از یکصد قومیت وجود داشته باشد بنا براین وجود یک زبان ملی مشترک برای ارتباط یک ضرورت حتمی  بود.

اما در حال حاضر که آموزش زبان نیاز به هزینه های سنگین ندارد همه اقوام می توانند در کنار زبان فارسی به زبان قومی خود آموزش بدهند و بنویسیند و بخوانند. فکر نمی کنم در ایران هیچکس مخالف آموزش  زبان باشد مثلا  همه افراد متخصص می توانند آموزشگاه زبان اعم از عربی – انگلیسی – ترکی – کردی ….. باز کنند.اینهمه موسسه اموزشی زبان انگلیسی وجود دارد خوب دلسوزان زبانهای قومی نیز موسسه باز کنند و زبان اموزش دهند.
این یک حقیقت است که ایران در طول تاریخ  چند هزار ساله دارای گروه های قومی واتنیکی گوناگون بوده است که بعضا دارای سلطه ها و فرمانروایان محلی خود بوده اند  عرب ها، کردها، لرها، گیلک ها و آزربایجانی ها از آن جمله اند. 

مقاله ایشان را عینا در پایین می خوانید و مردم ما  با بیان اینگونه  سخنان  مشکلی ندارند چون تاریخ ما و انسجام و یکپارچگی ملی ایران محکم تر از آن است که با  اینگونه  حرفها بلرزد. 

اما یک بخش مطلب ایشان را بدقت بخوانید قضاوت جالبی دارد.

بنام بی شرفی فرهنگی او چه چیزی را بی شرفی فرهنگی نامیده و خود چطور همینگونه عمل کرده است!

. بی شرفی فرهنگی؟؟؟ .

اینکه کسانی نامی را در یک کتاب تاریخی عمدا  تغییر دهند بی شرفی فرهنگی است. اما آیا آقای یوسف بنی طرف و همپالگیی هایش که صدهها کتاب تاریخی و نقشه جغرافیایی را بدون اجازه از نویسندگان اصلی  در ترجمه ها  و در تجدید چاپ های جدید جعل کرده اند و نام خلیج فارس را حتی در عنوان  اصلی جلد کتاب تغییر داده  و

اقدام به    نموده اند بی شرفی فرهنگی نیست؟

بی شرفی همکاران شما  در العربیه بیشتر است  و یا آنهایی که نام عربستان را که  در کنار نام خوزستان  و هوزستان – یک دوره  کمتر از ۲۰۰ ساله  عربستان هم بکار می رفته و نام   بخش حنوب غربی خوزستان بوده است را بصورت دیگر آن بکار برده اند.

چرا رگهای گردن را بر افروخته می کنید برای کاری که خود بانی آن هستید.

 کمی بدور و اطرافت نگاه کن  قوم گرایان عرب بیشتر از هر ملتی  تحریف گر تاریخ و نامها هستند. اگر مدرک می خواهی صدهها نمونه برایت بیاورم.

حال اینکه خلیح فارس نامی رسمی و بین المللی در تمام زبانها در  بیش از ۲۵۰۰ سال بوده است. پس  طبق قضاوت خود شما بی شرفی فرهنگی است.

 پس آقای بنی طرف  طبق قضاوت و تعریف خود شما “بی شرفی فرهنگی جعل کنندگان نام های تاریخی بیشتر است.  از آنکه نام عربستان را در ترجمه تبدیل به نام دیگر تاریخی آن  یعنی خوزستان شده باشد.

البته  من طرفدار حفظ نام اصلی در سند هستم  اما واقعیت این است که نام واقعی و تاریخی خوزستان درست ترین نام  تاریخی است خوز- هوز – حوزه  - کوزا- کازا – همه یک ریشه دارند و  همگی معنی خانه و یا قصر می دهند البته  ریشه های دیگری نیز برای خوزستان و خوزیا بر شمرده اند اما خوزیا به احتمال زیاد تغییر یافته هوزیا- هوزه –  حوزه  است House-Casa -khaza  کوزه – کوره هم گفته شده  همگی معنی خانه – بخش و قسمت و کاخ و …  می دهد. عربها خوره – خوزه – کوره را به معنی بخش و ناحیه بکار برده اند. هوزه – بصورت جمع مکسر به اهواز تبدیل شده است. خود اهواز نیز ریشه در خوزه و خوزستان دارد. صرف نظر از اینکه ریشه آن چه باشد می دانیم خوزستان بیشتر از دو هزاره کاربرد داشته است.

 

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

مقاله آقای بنی طروف:

آشنایی یا تعریف تاریخی ایران

 کشوری که اکنون ایران نام دارد باز مانده آن امپراتوری هاست که در طول تاریخ ممالک و خلق هایی به آن پیوسته یا از آن جدا شده اند. 
 

ازدوران امپراتوری صفویه تا امپراتوری زندیه، کشوری که اکنون ایران نام دارد از چهار مملکت تشکیل می شده است: کردستان، لرستان، عربستان (خوزستان کنونی) وگرجستان. در اوایل دوره قاجار، مملکت گرجستان از این امپراتوری جدا شد وممالک محروسه ایران شامل شش مملکت شد: مملکت عربستان ، مملکت لرستان، مملکت کردستان، مملکت آزربایجان، مملکت گیلان و مملکت خراسان. بقیه جاها هم یا ایالت بودند یا ولایت.

در اینجا به کتابی استناد می کنم که “رُستَم‌التَواریخ” نام دارد. نام نویسنده این کتاب شخصی است به نام محمد هاشم آصف معروف به “رستم‌الحکما”. وی به بازگویی رویدادهای سال های پایانی امپراتوری صفویه تا زمان زندگی خود یعنی دوره فتحعلی شاه قاجار می پردازد.

“رستم التواریخ” فصلی دارد به نام “اسامی والیان اربعه وبیگلربیگیان و حکام با جاه و جلال و عظمت آن زمان” والبته منظور زمان کریم خان زند است. او در آن جا می گوید: “بر اولوالالباب معلوم باد که در آن زمان عالیجاه خسروخان والی کردستان، وعالیجاه اسماعیل خان فیلی والی لرستان، و عالیجاه شیخ عبدالله چعبی والی عربستان، وعالیجاه ارگلی خان والی گرجستان بوده. (ص ٣۵۱ نشر شرکت سهامی کتاب های جیبی) 
این چهار مملکت حتی از اصفهان هم مهمتر بودند چون اصفهان در آن هنگام ولایت بوده نه مملکت، و والی نداشته بلکه بیگلر بیگی داشته که رتبه اش از والی کمتر بوده است.
رستم الحکما در همان صفحه ودر ادامه می گوید: ” در اول دولت والا جاه کریم خان وکیل الدوله جم اقتدار در دار السلطنه اصفاهان، عالیجاه سلاله السادات، میرزا عبدالوهاب حاکم وبیگلر بیگی بوده”.
نیز این کتاب فصلی دارد با عنوان ” صورت جمع بستن مالیات حسابی، دیوانی ممالک ایران”. واین ممالک همان چهار مملکتی است که به انها اشاره کردم. 
 

“رُهر بُرن” ایران شناس آلمانی در کتاب “نظام ایالات در دوره صفویه” که توسط کیکاووس جهانداری ترجمه و توسط “بنگاه ترجمه و نشر کتاب” منتشرشده، فصلی دارد به نام “درباره والیان”. عنوان بخش اول این فصل چنین است: ” حکومت های باجگزار دولت صفوی”. 
در اینجا والیان معمولا به حاکمان چهار مملکت یاد شده اطلاق می شد اما رُهر بُرن مفهوم والیان را گسترش می دهد. او در کتاب یاد شده می نویسد: “در چهار ایالت برجسته تر والی نشین یعنی گرجستان، عربستان، کردستان و لرستان، امرای محلی تقریبا در تمام دوره حکومت صفوی توانستند برقرار بمانند. مآخذ فارسی تنها فرمانروایان این چهار ایالت را والی می نامند نه دیگران را، ولی ما در اینجا برای سهولت امر حدود استعمال این لقب را تعمیم داده ایم. تاریخ این چهار ایالت و به علاوه تاریخ سیستان در فصل زیر به صورت جداگانه مورد تحقیق قرار گرفته است.”
شاهان صفویه همواره از مردمان محلی برای اداره حکومت های پیرامون استفاده می کردند یا در واقع نمی توانستند کاری جز این بکنند چون اینها به خودی خود و برای خود “حکومت هایی ” بودند که رُهر بُرن از آنها با عنوان ” حکومت های باجگزار دولت صفوی” نام می برد.
رُهر بُرن می نویسد: ” اگر از خود بپرسیم که چرا صفویه نیز مانند سلسله های پیش از خودشان از وجود بعضی خاندان های محلی برای اداره برخی ایالات استفاده می کردند، می بینیم که برای دادن جواب صحیح باید ملاحظات خاصی را مورد توجه قرار دهیم مثلا: در دسترس و سهل الوصول نبودن (مازندران، گیلان) یا مقتضیات اقلیمی (مازندران، گیلان، مکران) یک ناحیه، ناهمسانی مذهبی، زبانی یا فرهنگی (گرجستان، عربستان وغیره) یا طرز زندگی شبانی اهالی (کردستان، لرستان و غیره) یک ایالت. مسلم است که همه این مناطق جزء نقاط مرکزی مملکت بوده اند. در نتیجه مثلا ایالات والی نشین واقع در جنوب و مغرب گاه موقتا در حکم دولت های کوچک حائل و حریم بین حکومت های صفوی و عثمانی بوده اند.” (همان، صص ۱۱۰ – ۱۱۱)
رُهر بُرن در پانویس همان صفحه ۱۱۱ می نویسد:” در مرز آذربایجان و دولت عثمانی نیز چند تن از امرای تقریبا مستقل کرد مستقر بودند”. 
در سال ۱۴٣۶ میلادی (قرن نهم هجری) محمد بن فلاح مشعشعی مملکت عربستان را در جنوب غرب ایران، شرق عراق وشرق شبه جزیره حجاز تشکیل داد. 
 

بر خلاف ادعاهای احمد کسروی در تاریخ پانصد ساله خوزستان، رُهر بُرن در کتاب نظام ایالات در دوره صفویه می گوید که پس از شکست مشعشعیان در برابر شاه اسماعیل صفوی در ۱۵۰۹ وتصرف حویزه پایتخت مملکت عربستان، فقط دو شهر دزفول و شوشتر را از دست دادند ونه همه مملکت عربستان را. والبته در اواخر این قرن، امیر مبارک بن عبدالمطلب مشعشعی (۱۵٨٨ – ۱۶۱۶) توانست بار دیگر این دو شهر را پس بگیرد و سلطه مستقل خودرا بر همه مملکت عربستان بگستراند. 
 

رُهر بُرن در کتاب خود با استناد به کتب تاریخی فارسی آن دوره می نویسد” در اهواز نیز لا اقل در نیمه دوم قرن هفدهم مسیحی که برابر است با یازدهم هجری به حکام مستقلی بر می خوریم”. (همان صص ۱۱٨ – ۱۱۹). ناصر خسرو نیز در سفرنامه اش از “ملک اهواز” سخن به میان آورده است.

 

بی شرفی فرهنگی!   ( از نظر جعل کننده نام خلیج فارس)
 

 در اینجا لازم می دانم به یک پدیده زشت غیر علمی اشاره کنم. کیکاووس جهانداری مترجم کتاب “نظام ایالات در دوره صفویه” در “فهرست اعلام جغرافیایی” در پایان کتاب یاد شده، ذکر کرده که می توان واژه “عربستان” را در صفحات ۲، ۱۴، ۱۵، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱٨، ۱۱۹، ۱۲٨، ۱٣۰، ۱٣٨، ۱٣۹ پیدا کرد. اما وقتی به این صفحات مراجعه می کنید به جای آن، واژه “خوزستان” را می بینید. یعنی کیکاووس جهانداری بعد از دزدی و تقلب، فراموش کرده آثار تقلب را پاک کند. شاید هم نمی توانست نام “عربستان” را از فهرست اعلام جغرافیایی بردارد چون خود پژوهشگر یعنی رُهر بُرن نام صحیح و تاریخی این مملکت یعنی “عربستان” را ذکر کرده و وجدان علمی خودرا زیر پا ننهاده است اما مترجم ایرانی، صداقت علمی را فدای احساسات ناسیونالیستی و ضد عربی خود کرده است. نمی دانم جز “بی شرفی فرهنگی” چه نامی می توان روی این کار مترجم گذاشت؟
البته این “بی شرفی فرهنگی” مسبوق به سابقه است. در سال ۱٣۴۱ ش وقتی محمد دبیر سیاقی کتاب “سفرنامه عربستان” حاج عبدالغفار نجم الملک را منتشر کرد مرتکب چنین عمل وقیحی شد. او این سفرنامه را با عنوان “سفرنامه خوزستان” چاپ و منتشر نمود. دبیر سیاقی در مقدمه کتاب چنین می نویسد: ” باز پسین سخن گفتنی آن که کلمه عربستان را که نام اصطلاحی زمان بوده است، در این کتاب همه جا به خوزستان گردانیدم تا به آن سرزمین با نام حقیقی اشارت شده باشد.” (صفحه هفت کتاب، موسسه مطبوعاتی علمی). این شخص، خود سرانه و بر خلاف میل نویسنده درگذشته، یعنی نجم الملک، نام کتاب او را تغییر داده است. احتمالا روح آن مرحوم هم اکنون از این تقلب و بی شرفی فرهنگی دبیر سیاقی در رنج است. ومی دانیم که کتاب سفرنامه حاج نجم الملک غفاری حاصل ماموریت دیدار او از مملکت عربستان (خوزستان کنونی) بوده است که به دستور ناصر الدین شاه انجام گرفت. 
 

مشاهده می شود که برای عرب زدایی در ایران نه تنها رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند بلکه استادان و مترجمان ونویسندگان ریش و سبیل دار عرب ستیز نیز به این وظیفه زشت پرداخته اند.

 

پنج قرن استقلال وشبه استقلال عربستان
جان گوردون لوریمر در کتاب خود به نام “فرهنگ خلیج، عُمان و شبه جزیره عرب” – که یکی از منابع مهم تاریخی و جغرافیایی است در باره یکی از مقتدرترین حاکمان عرب اهوازی به نام شیخ سلمان کعبی چنین می گوید: 
” دوران فرمانروایی سلمان از ۱۷٣۵ تا ۱۷۶۶ به طول انجامید…سلمان با استفاده از نزاع میان مقامات ایرانی و ترک توانست استقلال خودرا حفظ کند و به این ترتیب پس از مدت کوتاهی رهبر بلا منازع منطقه ای شود که امروز به فلاحیه و محمره معروف است و دامنه نفوذش تا اهواز، جراحی و حتی هندیان امتداد داشت”. لذا می بینیم که منطقه عرب نشین جنوب و غرب ایران طی پانصد سال دارای حاکمیت مستقل یا شبه مستقل عربی بوده. از مشعشعیان تا کعبیان. تا این که در ۱۹۲۵ رضا شاه آخرین حاکم عرب یعنی شیخ خزعل را برانداخت و ملت عرب به بردگی و اسارت درآمد.
در واقع رقابت حاکمان عربستان از رقابت میان ایران و عثمانی به سود خودشان بهره می گرفتند.

 

ممالک محروسه دوران قاجار
در اوایل دوره قاجار، مملکت گرجستان از امپراتوری قاجار جدا شد و از آن پس این امپراتوری دارای شش مملکت شد: مملکت عربستان، مملکت لرستان، مملکت کردستان، مملکت آزربایجان، مملکت گیلان و مملکت خراسان. به اینها ایالات وولایات دیگر هم افزوده می شوند. 
همان گونه که می بینیم این شش مملکت دارای ویژگی های اتنیکی، زبانی و فرهنگی متمایز و متفاوت بوده اند. در مملکت عربستان عرب ها، در مملکت لرستان لرها، در مملکت کردستان کردها، در مملکت آزربایجان ترک ها، در مملکت گیلان گیلک ها و در مملکت خراسان، فارس ها می زیستند. فراموش نکنیم که جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی بر اساس این میراث تاریخی، خواستار خود مختاری مملکت گیلان ورسمی شدن زبان گیلکی در این ایالت خود مختار بود. 
 

تا هنگام انقلاب مشروطیت این تقسیم بندی جغرافیایی وجود داشت. فرآیند ملت شدن – اما – از نیمه قرن نوزدهم با اندیشه ها و نوشته های جلال الدین میرزای قاجار، میرزا فتح علی آخوند زاده، میرزا آقاخان کرمانی، میرزای نایینی و دیگران آغاز شد و در انقلاب مشروطیت تثبیت شد. ما بازتاب این امر را در ماده ” انجمن های ایالتی و ولایتی” و ذکر ایران به عنوان “ممالک محروسه” در قانون اساسی مشروطیت می بینیم.

متفکران یکی از ملل ششگانه ایران کوشیدند تعرف تک بعدی و نه پلورال از جامعه جدید ایران ارایه دهند. ابتدا کوشیدند عرب ها را – که در جنوب غرب ایران حکومت می کردند و مملکت خودرا داشتند از صحنه خارج کنند. آنان زیر لوای “ملت ایران” پنهان شدند و توانستند دستاوردهای آن انقلاب را – که همه خلق ها و به ویژه ترک ها در آن مشارکت فعال داشتند – از آن یکی از ملل ایران سازند. زبان و مذهب خویش را رسمی اعلام کردند و پس از سوار شدن بر خر مراد وبرای از کار انداختن تنها ماده ویژه ملیت های غیر فارس در قانون اساسی، رضا شاه را سر کار آوردند. ترک ستیزی و ترک زدایی به سیاست های عرب ستیزی و عرب زدایی افزوده شد. وبرخلاف نص صریح قانون اساسی مشروطیت، حکومت عرب ها در عربستان ایران را برانداختند و نام عربستان را حذف و خوزستان را جایگزین آن کردند.

ممالک محروسه ایران به کشور شاهنشاهی ایران بدل شد. در واقع سر برآوردن جنبش آزربایجان و کردستان در اواسط دهه چهل میلادی واکنشی در برابر سیاست های نابود ساز ملیت های غیرفارس بود. رضا خان و نظریه پردازان ونویسندگان و شاعران یکی از ملل ششگانه برای آسیمیلاسیون ویکسان سازی زبانی و فرهنگی جامعه چند ملیتی ایران از هیچ کوششی فروگذار نکردند. شعارآنان “ایران یک کشور یک نژاد و یک زبان” بود. تعمیم من از این روست که در میان اینان هم هواداران رضا شاه چون فروغی و محمود افشار وپور داوود و کسروی بودند و هم مخالفان رضا شاه نظیر صادق هدایت و تقی ارانی.
وجود این حکومت ها و مملکت ها که خلق هایشان هم اکنون فاقد آن حاکمیت پیشین تاریخی هستند در واقع می تواند پاسخ به کسانی چون داریوش همایون و هواداران او باشد که ادعا می کنند برای برپایی نظام فدرال در هر کشور نیاز به حکومت های محلی است.
 ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

۰۰۰۰۰۰۰ نظرها:۰۰۰۰۰۰۰۰

 کاوه(مهمان)

سه شنبه ۲۱ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲ آوریل ۲۰۱۳م KSA 00:02 – GMT 21:02
جناب بنی طرف بیا وجدانا جواب من رو بده ، این حکومت فارسها که میگی کجا هسند؟که ما ایرانیها اون رو نمیبینیم، و شما که معلوم هست از کدام طایفه عرب عربستانی هستی. بخوبی میبینید. آقا جان برای اینکه مسخره ات نکنند بگو ما با زبان فاسی مشکل داریم، کدام احمق باور میکنه که ایرانحکومتش بدست فارسهاست، تو که ادعا میکنی تاریخ رو ورق میزنی نتونستی بفهمی که بعد ازحمله اعراب به ایران هیچ حکومت فارس به معنای قوم فارس بر ایران حکومت نکرده ، یعنی شما ضد ایرانیها اینقدر نمکدان شکن هستید، اخه کدوم بی شعوری خوزستان رو میگه عربستان .
۵-دلار
علی(مهمان)
دوشنبه ۲۰ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۱ آوریل ۲۰۱۳م KSA 13:30 – GMT 10:30
دلارهای عربای خلیج زیر زبونتون مزه کرده ها
۶-اها زک
گیلان(مهمان)
یک شنبه ۱۹ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۱ مارس ۲۰۱۳م KSA 17:49 – GMT 14:49
بنی طرف ، عرب سوسمار خور تو نیاز نیست واسه ما گیلکا تاریخ بنویسی ماسه نشین. از اول تا آخرش دری وری بود و جعل تاریخ که توی سوسمارخور توش توانایی خاصی داری . العربیه جونم اینو حتما چاپ کن و بدون با چاپ این در پیتی جات فقط نفرت ما از عربا بیشتر می شه فیلا بای
توفیق(مهمان)
یک شنبه ۱۹ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۱ مارس ۲۰۱۳م KSA 11:07 – GMT 08:07
من شخصا” آقای عزیزی و تفکرات ایشان را قبل از انقلاب میشناسم (به عنوان عرب مسلمان ایرانی) .متاسفانه ایشان در گفتار و نوشتار خیلی تند هستند و با کمال تاسف منتقدین وی به مراتب بدتر .چرا منطق را با فحاشی باید پاسخ داد.من شخصا” با ۲ تفکر عربیسم و ایرانیسم مخالفم ولی در بحث به خودم اجازه نمیدهم به اینگونه تفکرات توهین کنم (لکم دینکم ولی الدین). کامنت های موافق و مخالف را مرور کردم بدون شک به جز توهین چیزی ندیدم چه خوب است با سعه صدر مطالب را مطالعه کرد و به همین ترتیب پاسخ داد.بدبختی ما جهان سومی ها همیشه چنین بوده و هست.
۸-درود بر ایران متحد با تمام قومیتهایش
sam2013(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 14:37 – GMT 11:37
در ضمن به اونهایی که خام این چرندیات اختلاف افکن میشن میخوام بگم که هدف دشمنان این سرزمین تکه پاره کردن ایران و اگر این اتفاق بیافته همه ما سرزمینهای کوچک و ضعیفی خواهیم داشت که به راحتی تو سرمون میزنن و هر روز باید منتظر هجوم دشمنان این سرزمین باشیم ببینید با کره چکار کردن و یا حتی با عراق … 
 
۹-زنده باد ایران
sam2013(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 14:32 – GMT 11:32
اما دشمنان این سرزمین که چشم دیدن ایران قدرتمند را ندارن الم تبعیض نژادی بلند کردن و میخوان اختلاف بندازن. دوستان عزیز که کامنت میزارن توجه داشته باشن دشمنان ما از بیرون مترجم فارسی استخدام میکنن تا کامنت تایید بزارن و به نظر برسه مردم ایران دوستار جدایی هستن ولی خودشون هم میدونن ایرانی چه فارس چه عرب و لر و کرد و ترک و شمالی و بلوچی و غیره عاشق ایرانه و میدونه دشمن اصلی این سرزمین.
 
۱۰-مرگ بر تجزیه طلب
sam2013(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 14:26 – GMT 11:26
من خودم از قومیتهای مختلف ایران هستم خانواده مادریم لر و کرد و از طرف پدری خوزستانی هستم و بستگانم به عربی و لری و کردی و فارسی صحبت می کنند . همیشه در طول تاریخ ایران اقوام مختلف بر این سرزمین حکومت کردن و بین اونها هم افراد نالایق بسیار بوده اما هیچ وقت دلیل نشده که ما بخواهیم قومی رو به سرکوبی اقوام دیگه متهم کنیم . نمونه آشکارش همین حکومت آخوندی که از رهبرش تا پایین دستش از اقوام مختلف هستن . هر آدم آگاهی میدونه که مشکل ما نژادی نیست بلکه عقاید خرافی دینی است . و واقعا افتخار آمیز که کشوری با این همه تنوع قومی مردمش به هم عشق می ورزن ….
 
۱۱-قدرت دراتحاد است و ضعف و بدبختی در تفرقه
بهترین راه حل(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 14:00 – GMT 11:00
قدرت یک ملت در اتحاد است و نه در تفرقه و جدایی. درست است که به اقوام غیر فارس ظلم و ستم شده اما چاره کار جدایی نیست. باید همه دست به دست دهیم 
۱۲-حرف مفت
مسافر(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 11:44 – GMT 08:44
همتون حرف مفت میزنین ! ایران کشور قومیتى نیست ! کشور مذهبی هستش ! 
شادی(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 09:49 – GMT 06:49
اقای بنی طرف عزیز طایفه شما کلا سیصد ساله که در خوزستان ساکن شده اند. تلکیف ایرانیهایی که هزاران ساله در این منطقه ساکن هستند چیست جهت اطلاع: سیصد سال پیش دسته‌هایی از طایفه بنی طُرُف وارد ایران شدند و در اطراف خرمشهر ساکن شدند،
 
۱۴-یزدی
عماد(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 09:43 – GMT 06:43
سلام اعراب خوزستان بیشتر چادر نشین بودند و در روستاهای این استان زندگی می کردند که پس از انقلاب و کم کم شهر نشین شدند البته شهر های اهواز و خرمشهر عرب کم نداشت ولی شهری همچون ابادان کم و بیش تهی از اعراب بود. این اعراب در دوره عثمانی  و پس از آن وارد خوزستان شدند. به دید آمار و تاریخ خوزستان بیشتر از آن لر هاست .
صادق آلبو غبیش(مهمان)
شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۳۰ مارس ۲۰۱۳م KSA 23:00 – GMT 20:00
آقای بنی طرف همه عربهای خوزستان که با شما هم عقیده نیستیم ما جلوی صدام که هم زبان مابود ایستادیم تا ایران سربلند باشه اونوقت شما از عربستان پول میگیری که از این حرفها بزنید خودتان کیف روزگار میکنی برای ما تصمیم نگیر ما هرچی داریم از ایران داریم
۱۷-یک اشاره برای فرد عاقل کافی است.
عادل اهوازی(مهمان)
جمعه ۱۷ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۹ مارس ۲۰۱۳م KSA 21:12 – GMT 18:12
آقای عزیزی از شما به عنوان توده ای بعد از انقلاب این حرفها عجیب نیست. فقط یک جمله از این مقاله برای هر عاقلی کافی است که بفهمد در ذهن شما چه میگذرد و چطور شما به اصطلاح روشنفکران عرب بر طبل تفرقه و نفرت قومی میکوبید و آب به آسیاب  دشمنان  میریزید. آنجا که میگویید در سال ۱۹۲۵ شیخ خزعل به اسارت در آمد و و ملت عرب به بردگی و اسارت در آمد. شما به عنوان عرب خوزستانی آیا یادت رفته که همین شیوخ فاسد و ظالم چه بر سر عربهای خوزستان در میاوردند؟  . تفرقه و نفرت، سیاست روباه پیر استعمار است!
هەرەس(مهمان)
جمعه ۱۷ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۹ مارس ۲۰۱۳م KSA 13:59 – GMT 10:59
مقالەی نسبتا خوبی بود، لیکن میشد کمی بسطش داد و مفصلتر مسائل رو باز کرد. متاسفانە نژادپرستی کورکورانە در میان مردم ایران بسیار رواج دارد و این بە خاطر نبود آگاهی ست. پایندە باد آزادی 
جمعه ۱۷ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۹ مارس ۲۰۱۳م KSA 06:06 – GMT 03:06
.فرهنگ ایرانی . ، چنابچه در رسانه های عمومی خارج می. بینیم برای اقامت گرفتن در تلویزیون مردان با سبیلهای گلفت ظاهر میشوند و خود را همجنس باز و زنان تن فروش معرفی میکنند در برابر قدرت . چابلوس هستند در برابر پول خود فروش ، جاسوسی و دو زبانی و همدیگر را لو دادن بخاطر موقعیت خود یکی از غنی ترین فرهنگ ایرانیان محسوب خواهد شذ و چنانچه مسئولان خارجی بارها در رسانه ها آشکارا اعلام کرده که برای ایرانیان لازم نیست کسی را استخدام کرد گزارش و فضولی و همدیگر را لو دادن از فرهنگ غنی آنها سر چشمه میگیرد بابک
 
۲۸-دست صدام
arash(مهمان)
جمعه ۱۷ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۹ مارس ۲۰۱۳م KSA 05:04 – GMT 02:04
بنی طرف, عموی شما همانی است که دست صدام رو بوس کرد. انتظاری بیشتر از این از شما نمی‌ره
 
۲۹-مرگ بر تجزیه طلب
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 22:31 – GMT 19:31
العربیه جان هر کس که در جغرافیای ایران زندگی کند شهروند ایرانی وهموطن ما است وما برای اینکه هموطن عرب زبان یا اذری یا کرد زبانمان حقوق شهروندیش رعایت شود تلاش میکنیم واز پا نمی نشینیم چون ما اعضای یک پیکریم وسرنوشتمان به هم گره خورده .ولی این وسط این موضوعات داخل ایران برای شما چرا اینقدر مهم شده ودایه مهربان تر از مادر شده اید.امثال اقای بنی طرف هم بهتر است که به جعل کردن وتاریخ سازی نپردازند .اصلا نیازی به این کار نیست چون هر شهروند ایرانی حقوقی دارد ومیتواند حقوق شهروندی خود را مطالبه کند که در این صورت مورد حمایت دیگر ایرانیان قرار میگیرد.ولی قصه بافی های تجزیه طلبانه با پول وبلند گوی خارجی راه به جای نمی برد.
 
۳۴-مطالبی آشفته وبی اساس
آریا(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 21:30 – GMT 18:30
متاسفم ازالعربیة که به چنین افرادی اجازه اظهارنظر میده. خیلی ازمملکت های دنیا که الآن وجوددارند جعلی و بی تاریخ واساس هستند که نمیخوام از برخی هاش اسم ببرم. تاریخ رو نمیشه از خود ساخت . ایران یکی از معدود کشورهای دنیاست که از ازل تاریخ بوده وخواهد بود. صدها کشور جعلی و تکه تکه بعدازجنگ جهانی دوم بدست متفقین جعل شدند که تاریخ آنها ازآنجاشروع میشه. عربستان یکی از بخش های ایران بود دردوران های باستانی که همون حجازه وحتی یمن نیز جزو عربستان نبود وهاماوران نام داشت.اردن سوریه عراق به هیچ وجه عرب نبوده اند بلکه به زور شمشیر دین وزبان وخط خودباختند
 
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 18:43 – GMT 15:43
جناب بنی طرف بالکانیزه بازی است که در ان جوی خون یکی از ملزمات این گیم است شما با کدام پشتوانه بقول خودتان میخواهید عربستان را از ایران جدا کنید(عربستان واژه اختراعی ترکان قاجار برای نام گذاشتن خوزستان بود) عراب خوزستان اکثریت خوشنشینان هستند که در زمین های ملی خانه ساخته اند و غالبشان ثند مالکیت ندارند جناب بنی طرف روزی که این حماقت از جانب هرکسی سر زند انگاه خوزستان میشود همان داستان نیروی دریایی خرمشهر و تیپ۸۴سمباد لرستان که شما بهتر از بنده میدانید چه شد امثال شما با استناد به هجویات ناصرپورپیراد کمنیست دیروز وپانشعی امروز عاقبت …
 
۳۹-بنی طرف برو اون طرف
لر ایران(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 18:42 – GMT 15:42
اقای بنی طرف . چرندیات تایخی تون رو خوندم و کلی هم خندیدم. به نظر میاد دروغ سیزده باشه. مرد حسابی برو دوزار تاریخ بخون بهت نخندن . بیشتر ابروی خودتو بردی و هم فکرات . من فکر میکردم چیزی حالیته حالا فهمیدم هیچی………….. عرب ها هم بفکر یه نفر دیگه باشن . العربیه این چیه منتشر کردی تاریخ نگار نبود ازش نظر بخواین . من موافق خط فکری فدرالم ولی دیگه هرکی هرکی هم که نمیشه. بازم توصیه میکنم بنی طرف برو اون طرف . اقای تاریخ نگار
۴۰-ایالت لرستان!؟
لر(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 17:57 – GMT 14:57
با سلام خدمت سایت العربیه و جناب یوسف عزیزی از اینکه موجبات خنده و شادی ما را فراهم کردید خیلی سپاسگذارم. با ایالت درست کردن بر ما لرها می خوایی رگ غیرت ما به جوش بیاد. خودت می دونی اگر رگ لری ما فوران کنه اول سراغ کی می ریم. باز هم سپاسگذارم از مطلب طنزی که در این ایام نوروز برای ما منتشر کردید. پاینده ایران آزاد و آباد برای تمام مردم ایران زمین. امیدوارم هرکسی روزی در این سرزمین آزاد و راحت زندگی کنه

۴۱-ایرانی
خواب وخیال(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 16:49 – GMT 13:49
اشتباه تایپی رواصلاح میکنم. یاشاسین ایران بیتویلویو,یعنی زنده باایران یکپارچه ومتحد.برای شکست شمامن مدتی هست که باجمهوری اسلامی متحدشدم وبه شدت ازش حمایت میکنم.ازجمهوری اسلامی که ایران روبه قدرت یک امپراتوری رسانده حمایت کامل میکنم تاشماازحرص وخشم وعصبانیت بسوزید.من به عنوان یک آذری باغیرت که شیعه هم هستم برای جنگ تن به تن باتمام اندک تجزیه طلبان سرتاسرایران آمادگی کامل دارم ودراین راه ازحمایت حکومت کبیرایران هم برخوردارم.الیزدن هچ ایش گلمز,ترجمش میشه کاری ازدستتان برنمیاد. 
۴۲-مقالات مستند و نژاد پرستان
سیامک(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 16:20 – GMT 13:20
دوره نژاد پرستی به پایان رسیده 
۴۳-مواد افزودنی
حسین(مهمان)
هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 09:03 – GMT 06:03
آقای بنی طرف عقایدی دارد و برای هدفش تلاش می کند .اما حقایق را وارونه جلوه دادن کار درستی نیست . ایشان در یک سخنرانی در دانشگاه اصفهان گفتند ۶۰ درصد جمعیت خوزستان عرب است و البته محافل ضد ایرانی همواره از این حرفها می زنند.ملاحظه کنید شهرهای پر جمعیت مانند دزفول شوشتر بهبهان مسجدسلیمان ایذه باغملک اندیمشک را مهرمز هفتگل سردشت لالی اندیکا گتوند و روستاهای اطرافشان اکثریت مطلق غیر عرب دارند.
و اعراب در این شهرها در اقلیت کامل هستند یا اصلا وجود ندارند(مثلا در لالی و اندیکا چقدر عرب وجود دارد؟)شهرهای اهواز آبادن شوش هندیجان رامشیرامیدیه هفت تپه و ماهشهر دارای جمعیت مخلوطی است .در برخی از این شهرها اعراب اکثریت ضعیفی هستند یعنی بین ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت مانند اهواز،آبادان شوش -خودم در اهواز زندگی می کنم-و در برخی شهرها اقلیت زیادی هستند بین ۴۰ تا ۵۰ درصد مانند امیدیه هندیجان و هفت تپه . شهرهای شادگان خرمشهر سوسنگرد بستان ملاثانی و حمیدیه شهرهای با اکثریت مطلق عرب می باشد که البته جمعیت این شهرها که تا چندی پیش برخی از انها مانند ملاثانی حمیدیه و بستان روستاهای بزرگی بودند و به تازگی شهر شده است.
۵۱-عربی که اجدادش قرنهاست در عربستان هستند
انسانی با نژاد عرب و ایرانی(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 07:08 – GMT 04:08
الفاظی چون میسان یا احواز یا عربستان یا خوزستان ویا هرچیز دیگری که می نامید بنامید. من عربی هستم که در عالم واقع وخارج ساکن این خاکم واجدادم قرنهاست در کنار کارون وکرخه وجراحی کشاورز ودامپرور بودند. بخواهید یا نخواهید ما در عالم واقع وجود داریم به عربی وفارسی و انگلیسی وهر زبانی که میل داریم سخن می گوییم ولی فرهنگ و رسومات (الثقافة والتراث) خود را فراموش نخواهیم کرد چه رضا خان و چه بزرگتر از رضاخان هم نمی تواند مانع ما بشود. احمد مدنی و خلخالی و … نمی تونه مانع مابشه.
۵۲-العنبری
شیخ(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 05:30 – GMT 02:30
آقای بنی طرف عزیز: بهرام گور در دوران ولیعهدی در کدام استان ایران بود؟ امیدوارم عمق تاریخی ذهن پریشان تان بیشتر شود که به ساسانیان برسد وبدانید ایران بزرگ چیست و ایرانی کیست. نوشته شما شاید برای شخص خود شما نفعی مادی داشته باشد، ولی بدانید که جوانان عرب این سرزمین را به گمراهی میکشاند و شما هم مثل سایر مخالفین صوری رژیم ایران به شهید سازی و شهید پروری مشغولید تا از جوانان بدار آویخته شده اهوازی برای خود پرچم بسازید.
۵۴-آداب نویسندگی و ادب تاریخ نگاری و احترام
کاظم موافق(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 01:29 – GMT 22:29
خیلی‌ باعث تأسف است که جناب نویسنده که عنوان نمایندگی(خود خوانده) مردم عرب خوزستان را نیز بدوش می‌کشد، با این ادبیات قلم میزند و به امید دوختن کلاهی از بی‌‌عرضگی حاکمان تهران و سو استفاده ابزاری از رنج و درد مردم خوزستان به این حیات رقّت بار ادامه میدهد. جوانان رنج کشیده خوزستان باید بدانند که سید محمد آل مشعشع پس از گریختن از ظلم حاکمان عثمانی به ایران با دعوی مهدویت و فریب مردم و سو استفاده از خلأ قدرت اواخر حکومت افشاریان با گرداوردن مشتی راهزن هویزه را تصرف و ناجا را پایتخت امیرنشین “عربستان” نامید. استقبال صفویان از نام عربستان نیز به این دلیل
۵۵-bestun66@yahoo.com
بیستون(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 01:22 – GMT 22:22
درود بر اقای بنی طرف ،همیشە حقیقت گفتن سخت پذیرفتە میشود ،تاریخی کە این آقا بە ان اشارە کردە است کامڵا درست است ،ایران یک کشور چند ملیتی بودە ،باقی خواهد ماند ،در آیندە هم  می تواند به یک نوع ایالات فدرال متحد ایران  تبدیل  شود ،
شهروند(مهمان)
پنج شنبه ۱۶ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۸ مارس ۲۰۱۳م KSA 01:00 – GMT 22:00
اقوام ایرانی با هم این مملکت را ساختند. در غم وشادی هم شریک بوده اند هیچ وقت هم دعوای قومی در بین ملت ما وجود نداشته. حد اقل به همین جنگ هشت ساله نگاه کنید که عرب وکرد وترک وفارس همه داوطلبانه دفاع کردند ودر یک سنگر جان دادندو…من هم به سهم خود خواهان رعایت حقوق شهروندی همه هموطنانم از هر قومی هستم و همه باید برای ان تلاش کنیم وگرنه تفرقه افکنی وقصه درست کردن از ظلمهای تاریخی که دروغ است راه به جایی نمیبرد . من هموطن عربم را دوست دارم وحاظرم جانم را برای دفاع از حقوقش بدهم چون یک شهروند ایرانی است وسرنوشتم با سرنوشت او گره خورده . تجزیه طلبان اب در هاون میکوبند و نمیتوانند خللی در این اتحاد ایجاد کنند.
Irani(مهمان)
چهارشنبه ۱۵ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۷ مارس ۲۰۱۳م KSA 21:16 – GMT 18:16
.شما باید اول کمی‌ تاریخ بخونی جناب. تقسیمات کشوری در زمان رضا شاه صورت گرفت و استان خوزستان هم اون موقع به وجود آمد . ما بختیاری‌ها و کلا لرها میگویم خوزستان مال ماست چناچه در اکثریت هم هستیم. عربها در خرمشهر بودند نه بیشتر. العربیه . از این نمد واسه شما کلاهی دوخته نخواهد شد. در ضمن ما ۲ میلیون کشته دادیم که خوزستان رو در برابر صدام حفظ کنیم پا ش بیفته باز هم همین کارو می‌کنیم. در ضمن مرگ بر آخوند
 
۶۱-خواب وخیال
ایرانی(مهمان)
چهارشنبه ۱۵ جمادی الاول ۱۴۳۴هـ – ۲۷ مارس ۲۰۱۳م KSA 19:52 – GMT 16:52
کسی که ایرانی نباشه حق اظهارنظردرباره ایران نداره،فقط پاراگراف اول وچندسطرازوسط خوندم دیدم مزخرفاتی بیش نیست برای همین نخواستم وقتم روتلف کنم.گرجستان هم ازایران جدانشدبلکه جنگ شدایران باخت اینطورشد.ضمنأازهراستان ایران به عنوان مملکت یادکردن واقعأخیلی خنده داربوددقیقأبخاطرهمین ۵دقیقه خندیدم.بی سوادی بددردیه. یاشاسین ایران بیتولیویو.فدرالی رو هم درخواب میتونی ببینی,زهی خیال باطلستم وقتم روتلف کنم.گرجستان هم ازایران جدانشدبلکه جنگ شدایران باخت اینطورشد.ضمنأازهراستان ایران به عنوان مملکت یادکردن واقعأخیلی خنده داربوددقیقأبخاطرهمین ۵دقیقه خندیدم.بی سوادی بددردیه. یاشاسین ایران بیتولیویو.فدرالی رو هم درخواب میتونی ببینی,زهی خیال باطل

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

ایرانِ ما، فرش رنگارنگ و در هم تنیده از اقوام گوناگون است. یکی از تیره‌های اصیل ایران، ایل بزرگ «بختیاری» است.
این تیرۀ بزرگ را بی‌گمان بایست با دلاوری، اصالت و جوانمردی در اخلاق و وفاداری به میهنش ایران شناخت. 
۱- برپایۀ پژوهش‌های ژنتیکی و تبارشناسی در میان ایرانیان، مانند پژوهش دکتر اشرفیان بناب، پروفسور کاوالی -اسفورتزا و از همه جالب‌تر بررسی کوینتانا- مورسی؛ لرها و بختیاری‌ها مانند دیگر ایرانیان به تیرۀ هندواروپایی (آریایی) وابسته هستند که البته با دیگر تیره‌ها نیز اختلاط تباری داشته‌اند. نمودار زیر، برگرفته از پژوهش کوینتانا – مورسی از انستیتو پاستور فرانسه با همکاری مرکز مطالعات ژنتیک انسانی هدینگتون انگلستان، دپارتمان بیولوژیک ساپینزا از رم (ایتالیا)، دانشگاه آریزونا آمریکا و… انجام یافت.
این بررسی، نشاندهندۀ پیوستگی تباری اقوام ایرانی و از جمله لرها و بختیاری‌ها با تیرۀ نامور به آریایی با اختلاطی از تیره‌های دیگر است. (کوینتانا – مورسی، ۲۰۰۴): 

bakhtiariha
در نمودار بالا، قوم لر و بختیاری با نمایۀ (LU) و در جنوب‌غربی فلات ایران نشان داده شده است، و چنانکه دیده می‌شود، این تیرۀ اصیل مانند دیگر ایرانیان دارای ساختار ژنتیکی اوراسیای غربی (آریایی) است.
همچنین به گفتۀ دکتر اشرفیان بناب، آخرین دگرگونی عمدۀ ژنتیکی در ایران، به بازۀ زمانی یازده هزارسال پیش بازمی‌گردد و ریشۀ این تیرۀ بزرگ، به جنوب‌باختری فلات ایران می‌رسد. یعنی همان جا که بختیاری‌ها ساکن و میراث‌دار آن هستند:
«تحقیقات اخیر ژنتیکی اینجانب نشان می‌دهند که عموم اقوام و گروه‌های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوت‌های جزیی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبان‌های مختلف هم تکلم می‌کنند، دارای ریشۀ ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشۀ مشترک، به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمت‌های جنوب‌غربی فلات ایران ساکن بوده، برمی‌گردد… اندکی تفحص در منابع و مدارک تاریخی موجود نشان می‌دهد که کلمات آریا وآریایی به کرات توسط شخصیت‌های تاریخی و مورخان داخلی و خارجی مورد استفاده قرار گرفته و دارای معانی مختلفی بوده‌اند. مثلا به عنوان نامی برای یک جمعیت باستانی در ایران، نامی برای زبان ایران باستان و حتی نامی برای سرزمینی که محل اقامت ایرانیان باستان بوده، به کار رفته است. اسناد و شواهد تاریخی و باستان‌شناسی نشان می‌دهد که آریاییان، اقوامی مهاجر نبوده‌اند، بلکه از حدود ده هزارسال قبل در این سرزمین ساکن بوده و مبدا ومنشاء بزرگترین ابداعات و نوآوری‌های انسان مدرن بوده‌اند…»(اشرفیان بناب، ۱۳۹۰)
۲- سرزمین محل سکونت این مردمان در جنوب‌باختری فلات ایران، محل نَشو و نمای دو تمدن بزرگ ایلامی و هخامنشی است. به لحاظ زبانشناسی، زبان و گویش بختیاری، بازماندۀ پارسی باستان است. نکته قابل توجه اینست که زبان فارسی امروز گرچه خود زیرمجموعۀ پارسی باستان می‌باشد، اما این زبان بیشتر برجای مانده از فارسی دری و خراسانی است و نزدیکی زبان بختیاری با پارسی کهن می‌نمایاند که بختیاری‌ها چه به لحاظ زبانی، چه به لحاظ تبارشناسی و چه از دیدگاه جغرافیای محل سکونت، وارثان قوم پارسه باستان و ایلامیان هستند که پایه‌گذاران تمدن دوردست ایران‌زمین به شمار می‌روند. پس اکنون بهتر درمی‌یابیم که چرا تجزیه‌طلب‌های نفوذی و مزدبگیران استعمار، از نام این مردم گرفته تا مجاهدت‌هایشان در دفاع و پدافند دلیرانه از استقلال و تمامیت ارضی کشور و به‌ویژه پایه‌گذاری نظام مشروطه را آماج کینه‌توزی خویش قرارداده‌اند. 

«گر ایران‌زمین بختیاری نداشت / گمانم که از بخت یاری نداشت»

متن کامل ویرایش نخست پیش‌نویس منشور حقوق شهروندی

معاونت حقوقی ریاست جمهوری بر اساس وعده دکتر روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران به مردم، با صدور اطلاعیه ای ویرایش نخست منشور حقوق شهروندی که با همکاری دانشگاهیان، حوزه های علمیه، اندیشمندان و نخبگان جامعه تهیه شده است را همزمان با گزارش ۱۰۰ روزه دولت تدبیر و امید منتشر کرد.

متن اطلاعیه معاونت حقوقی ریاست جمهوری به شرح ذیل است:
بسمه تعالی 
شهروندان
ملت شریف ایران، فرزانگان، دانشگاهیان، حقوقدانان، فعالین اجتماعی و مدنی

imamsadegh

معاونت حقوقی ریاست جمهوری با خرسندی به اطلاع می رساند: همانگونه که ریاست محترم جمهوری به ملت ایران وعده فرموده بودند توفیق حاصل شد تا با همکاری دانشگاهیان، حوزه های علمیه، اندیشمندان و نخبگان جامعه ویرایش نخست منشور حقوق شهروندی را در صد روز اول دولت تدبیر و امید به امر ریاست محترم جمهوری تهیه و به پیشگاه شما عرضه نماید.

این منشور به مدت یک ماه برای اظهارنظر عموم ملت شریف ایران به ویژه صاحب نظران، اندیشمندان، دانشگاهیان، اساتید معظم حوزه های علمیه،‌ نهادهای مدنی و تشکل های مردم نهاد،‌ گروههای مختلف صنفی اعم از شهری و روستایی و عشایر غیور عرضه شده و پس از جمع آوری و اعمال نظرات رسیده به عنوان پیش نویس رسمی تقدیم رئیس محترم جمهور خواهد شد.

بدین وسیله برای تکمیل و اعتلای این منشور که نخستین سند حقوق شهروندی این سرزمین و نشاندهنده جدیت دولت تدبیر و امید برای تحقق و اجرایی شدن آن است دست یاری به سوی همه شهروندان دراز می کنیم.

در ژرفای واژگان . ریشه شناسی واژگان فارسی. ریشه و بن واژه

قبلا در خصوص اتمولوژی و ریشه شناسی واژگان بحث کرده ایم

 واژگان زیادی وجود دارند که در ریشه یابی اشتباه  ریشه یابی شده اند از جمله آنها به امیر- میر- پیر – و برقه  برقع و پرده اشاره کردیم 

طبق نظریه جدید دهقان – خاقان و خان نیز ریشه در زبان مغولی ندارد. خان واژه ای هندو-اروپائی است که ریشه آن به واژه  کیان و  Kian- و kanva در سانسکریت برمی گردد. کان در سانسکریت به معنی رئیس – شاه – بزرگ – امیر – رئیس ده و شهر و … می باشد. دهقان نیز  همان دهگان است و خاقان نیز تغییر یافته دهگان است. یا قاشق که به زبان مغولی و ترکی منصوب است در حالیکه این واژه در این دو زبان قدمت تاریخی ندارد.  

یا امیر که همه آن را عربی می دانند ولی ریشه آن به پیر و میر در زبان فارسی برمی گردد و  امیر در زبان عربی بسیار متاخر است در حالیکه در فارسی در اشعار رودکی و دیگران امیر و میر بکار رفته است. دوم اینکه امیر در زبان عربی به معنی رئیس و بزرگ بکار نمی رود بلکه به عنوان شاهزاده بکار می رود این لقب در زبان عربی بسیار متاخر است.   کشور تغییر یافته از کشت ور است.  نهی یک واژه فارسی است و نه عربی – اقلیم تغییر یافته کلایم  هست و ربطی به زبان عربی ندارد. قرنطینه  نیز ربطی به عربی ندارد و کارنتین اصل آن است. 

بانو  یک واژه فارسی کهن است . (بان + و = بانو )

بان در نام شهر بانه هنوز به کار می رود . بان یعنی بالا و بانو به معنی کسی است که در بالا جا دار  اینکه گفته می شود  کلمه  خان و خانم و بیگ و بیگم نام های مغولی است چندان ریشه یابی علمی نیست.. خان و بیگ مذکرند و خانم و بیگم مؤنث هستند  

خان – و کیان ریشه سانسکریت و پارسی فدیم دارند و ریشه اصلی کلمه خان و خانم هستند . واژه بیگم نیز  با بیگ و بزرگ ارتباط دارد.  بیگ در زبانهای اروپایی نیز هست و همان معنی بزرگ را می دهد.  بگ و بیگ و باگوان  و بک و بیک  همه یک ریشه دارند و ریشه آنها به باگوان  در سانسکریت  برمی گردد و با  بزرگ  نیز ارتباط دارد. 

 بهادور= بهادار – بهادور  در زبان اردو به معنی تاجر است و در زبان هندی لقب بزرگان و شاهان است.  ریشه کلمه همان بها دار است بها در زبان فارسی یعنی ارزش دار قیمت – قیمتی-  مهم – دار یعنی دارنده  صاحب  روی هم یعنی دارنده بها و ارزش یعنی بزرگ -

و در ادامه واژگان دیگری را معرفی خواهیم کرد.

 

در ژرفای واژگان 

 


در همین زمینه:

 

کتابخانه دیجیتال جهان افتتاح شد

 

.کتابخانه دیجیتال جهان افتتاح شد.

علاقمندان از سراسر جهان می توانند به منابع الکترونیکی این کتابخانه از طریق وب سایت آن دسترسی داشته باشند.
این وب‌ سایت در اداره ی مرکزی یونسکو در پاریس کار خود را آغاز کرد. در این وب ‌سایت کتاب ‌های نادر، نقشه‌ های تاریخی، نسخ خطی، ‌فیلم و عکس از کتابخانه ‌ها و آرشیوهای سراسر جهان ارائه می ‌شود. مراجعه کنندگان به این سایت قادر خواهند بود تا به تمام این موارد به هفت زبان عربی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، پرتغالی، روسی و اسپانیائی دسترسی یابند.
۳۲ موسسه از برزیل، بریتانیا، چین، مصر، فرانسه، ژاپن، روسیه، عربستان سعودی، و آمریکا برای اجرای این پروژه به یاری سازمان یونسکو شتافتند.
اجرای این پروژه نخستین بار در سال ۲۰۰۵ به وسیله ی بزرگ ‌ترین کتابخانه ی جهان یعنی کتابخانه ی کنگرس آمریکا به یونسکو پیشنهاد شد. کتابخانه ی الکترونیکی جهانی به آدرس:
 
  شرکت گوگل و بنیاد قطر هر کدام با سه میلیون دلار، بنیاد کارنگی با دو ملیون دلار، دانشگاه علم و تکنولوژی ملک عبدالله با یک میلیون دلار و شرکت مایکروسافت با یک میلیون دلار کمک،‌ از جمله پشتیبانان مالی این طرح هستند. کتابخانه دیجیتال جهان جلوه‌های فرهنگی نقاط گوناگون جهان را به صورت چندزبانه و رایگان در اختیار کاربران قرار می‌دهد .
  هدف از راه‌اندازی این کتابخانه در چهار محور خلاصه شده است :
- ارتقای تفهیم و تفاهم میان ملت‌ها و فرهنگ‌ها
  – افزایش ظرفیت و تنوع مضامین فرهنگی در اینترنت
  – فراهم ساختن منابع برای آموزگاران، پژوهشگران و مخاطبان عام 
  – ظرفیت‌سازی برای مؤسسه‌های مشارکت‌کننده برای کم کردن خلا دیجیتالی درون و میان کشورها
 برای نمونه چند لینک جالب از این سایت:

wasContributed by

Zakarīyā ibn Muhammad al-Qazwīnī (circa 1203–۸۳), was a distinguished Iranian scholar who was conversant in poetry, history, geography, and natural history. He served as legal expert and judge in several localities in Iran and at Baghdad. After traveling throughout Mesopotamia and Syria, he wrote his famous Arabic-language cosmography, ’Aja’eb ol-makhluqat wa qara’eb ol-mowjudat (The wonders of creation, or literally, Marvels of things created and miraculous aspects of things existing). This treatise, frequently illustrated, was immensely popular and is preserved today in many copies. It has been translated …
Contributed by

The most significant contribution of Jalāl ad-Dīn Muhammad Rūmī (popularly known in Persian as Mawlānā, and in English as Rumi, 1207–۷۳), the renowned poet and mystic of Iran, to Persian literature may be his poetry, and especially his famous Masnavi (The spiritual couplets). This work, which is said to be the most extensive verse exposition of mysticism in any language, discusses and offers solutions to many complicated problems in metaphysics, religion, ethics, mysticism, and other fields. Masnavi highlights the various hidden aspects of Sufism and their relationship to the …
Contributed by

Ismā‘īl ibn Ḥasan Jurjānī (circa 1042–circa 1136, also seen as Jorjānī and Gurjānī), known popularly as Hakim Jurjānī, was among the most famous physicians of 12th-century Iran. In the period between the Islamic conquest and the time of Jurjānī, almost all scientific books by Iranians were written in Arabic, including such famous works as al-Qānūn fī al-tibb (The canon of medicine) by Ibn Sina (Avicenna). Jurjānī’s medical encyclopedia, Zakhīrah-i Khvārazm’Shāhī (The treasure of Khvarazm’Shah) was the first major medical book in post-Islamic Iran written in …
Contributed by

Muḥammad ibn Ibrāhīm Ṣadr al-Dīn Shīrāzī (۱۵۷۱–۱۶۴۰), commonly known as Molla Sadra, was a Persian Islamic philosopher, theologian, and mystic who led the Iranian cultural renaissance in the 17th century. The foremost exemplar of the Illuminationist, or Eshraqi, school of philosopher-mystics, Molla Sadra is commonly regarded by Iranians as the greatest philosopher that Iran has produced and is arguably the single most important and influential philosopher in the Muslim world of the last four centuries. His school of philosophy is called Transcendent Theosophy. Molla Sadra’s philosophy and ontology …
Contributed by

Shahnameh Baysonqori is a copy of Shahnameh (Book of kings) composed by the highly revered Iranian poet Abū al-Qāsim Firdawsī (۹۴۰–۱۰۲۰). The importance of Shahnameh in the Persian-speaking world is comparable that of Homer’s epics in the West. The book recounts in verse the mythological history of ancient Persia and tales of the famous heroes and personalities of Iranian history, from legendary times to the 7th-century reign of Yazdgerd III, the last king of the Sassanid dynasty. The tales are based on earlier historical works, but are mixed …
Contributed by

The first Persian printing press in Iran was established in 1816 in Tabriz, and the first book published by the press was Jihādīyyah (Treatise on holy war), written by Abu al-Qasim ibn ‘Isá Qa’im’maqam Farahani (circa 1779–۱۸۳۵), the prime minister of Persia at that time. During the reign of King Fath Ali Shah (1772–۱۸۳۴, reigned 1797–۱۸۳۴), while the Qajar government was absorbed with managing domestic turmoil, rival European colonial powers sought to establish themselves in the region. The British competed for influence in the south …
Contributed by

This work is an undated manuscript copy of the Faras-nāma (The book of horses) of ʻAbd Allāh Khān Bahādur Fīrūz. It apparently was written during the reign of Shah Jahan (reigned 1628–۵۸) and based in part on a versified source in Sanskrit of 16,000 shloka (couplets), the Shalihotra, dating from 2500–۱۵۰۰ BC. Among the topics treated are the color of a horse’s coat and its significance (chapter 2), the horse’s mane (chapter 3), signs indicating the agility of a horse on the battlefield (chapter …
Contributed by

This volume is a compendium of six works that includes Latin translations of portions of the Zīj-i Sulṭānī by Muḥammad Ṭaraghāy ibn Shāhrukh ibn Tīmūr (1394–۱۴۴۹), known as Ulugh Beg. The other works include an excerpt from the Taqwīm al-Buldān (entitled “A Description of Khwārazm and Transoxiana from the Tables of Abū al-Fidāʾ”) by Abū al-Fidāʾ Ismāʿīl Ibn ʿAlī (۱۲۷۳-۱۳۳۱), and a star table by Muhammad ibn Muhammad Tizīnī. Ulugh Beg (“Great Commander” in Turkish) was a grandson of Tīmūr (known in the West as Tamerlane) and the …
Contributed by

This diwan (a collection of poems in Arabic or Persian, usually by a single author) of Persian poems by physician and poet Ḥakīm Ruknā Masīḥ dates from 1638. “Ḥakīm” is an honorific for a wise man or physician. “Masīḥ” (the Christian), which appears elsewhere in the manuscript, was a pen name of the author. It is believed that the poems were dictated by the author to his calligrapher. The manuscript is in four sections, containing qasidas (odes),ghazals (lyric poems), rubaiyat (quatrains), and muqatta’t (poetic fragments).The first two …
Contributed by

This photograph shows the representatives of the first Iranian Majles (parliament) in front of the military academy, which served as the first parliament building. In the 1870s–early 20th century, leading political figures in Iran concluded that the only way to save country from government corruption and foreign manipulation was to make a written code of laws, an attitude that laid the foundation for the Iranian Constitutional Revolution of 1905–۷٫ The movement for a constitution bore fruit during the reign of Muẓaffar ad-Dīn Shah of the Qajar dynasty, who …
Contributed by

This book is a lithograph edition of the Persian translation of Bāburnāmah(Memoirs of Babur), the autobiography of Ẓahīr al-Dīn Muḥammad Bāburshāh (1483–۱۵۳۰), the first Mughal emperor of India. Bāburnāmah originally was written in Chagatai Turkish and was translated into Persian during the reign of the Mughal emperor Akbar. The translation was undertaken by Bairam Khan (died 1561), an Afghan bureaucrat and military commander who served under Emperor Humayun and who was briefly appointed regent over his successor, Emperor Akbar, when Akbar was a child. This book was printed …
Contributed by

Muḥārabah-ʼi Kābul va Qandahar (The war of Kabul and Kandahar) is an account of the First Afghan War (1839–۴۲) by Munshi ʻAbd al-Karīm, an associate of Shāh Shujāʻ, the emir of Afghanistan. Mawlawī Muḥammad ʻAbd al-Karīm was an Indo-Persian historian from Lucknow, India, who was active in the mid-19th century. He was a prolific munshi (writer, secretary, and language teacher) and translator. He rendered into Persian from Arabic such works asTārīkh al-Khulafā (History of the Caliphs), by al-Sūyūtī (۱۴۴۵–۱۵۰۵) and a history of Egypt by Ibn Iyās …
Contributed by

This work is a lithographic print of a manuscript containing a treatise on pharmacology. It was produced in Kabul, in the Royal Printing House, by Ṣāliḥ ibn Ṣāliḥ Muḥammad and Sardār Gul Muḥammad Khān. Ṣāliḥ ibn Ṣāliḥ Muḥammad was an officer and commander from the Muhammadzai clan in the Pashtun tribal confederacy that ruled Afghanistan in the Barakzai period (1826–۱۹۷۳) after the fall of the Durrani Dynasty in 1842. Sardār Gul Muḥammad Khān served as the chief editor of the printing press in Kabul, where his activities included publishing …
Contributed by

This work is an autobiography of ‘Abd al-Raḥmān Khān, emir of Afghanistan from 1880 to 1901. It is styled, however, as a manual of advice and a mirror for princes. It is divided into 16 chapters, which are arranged according to the topics on which the author provides advice and worthy examples, in this case drawn from his own conduct. Subdivision by topic of this kind mimics the pattern of books in the advice genre. The colophon dates the work to the month of Muharram of 1303 AH (October–November …
Contributed by

This work is a lithographic print, published in Kabul, of the collected poems of ‘Āyisha Durrānī, an Afghan poetess from the Durrani family, who was active in the second half of the 19th century. The poems include qasidas (a lyric form) and ghazals (a metrical form expressing the pain of loss and the beauty of love), and are arranged alphabetically according to qāfiya (the effect of rhyme). The collection was compiled during the reign of ‘Abd al-Raḥmān Khān, emīr of Afghanistan from 1880 to 1901. The Durrani family led a …
Contributed by

This photograph of a hondee, or hundi, is from an album of rare historical photographs depicting people and places associated with the Second Anglo-Afghan War. A hundi is a Hindi word for a negotiable financial instrument, such as a bill of exchange or promissory note, by which the signer authorized the recipient to pay a specified sum of money to a third party. This document, in English and Persian, was a ransom payment for 11,000 rupees, signed by the English explorer William Moorcroft (1767–۱۸۲۵) on December 20, 1824 …
Contributed by

This map, published in Berlin in July 1916, shows the Turkish theater of World War I. It is based on an 1884 map in French of the Asian provinces of the Ottoman Empire by German geographer and cartographer Heinrich Kiepert (1818–۹۹). The map contains additional notes in German and its coverage of existing and projected railroads is updated to 1916. The Ottoman territories, shown in pink, include present-day Turkey, Cyprus, Iraq, Syria, Lebanon, Israel, and Jordan, as well as Saudi Arabia. The Ottoman Empire, or Turkey as it was …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a maxim drawn from the Munajat(Supplications) of the great Persian mystic and scholar Khwajah ‘Abdallah Ansari (died 1088). The two lines describe the benefits of prayer and generosity. The two lines of text are executed in black nasta’liq script on beige paper and framed by delicate cloud bands on a gold illuminated background. The text panel is framed by a variety of borders and pasted to a sheet of purple paper decorated with gold interlacing flower motifs. Between and below the two main lines …
Contributed by

This calligraphic fragment is the first page of an album in a longitudinal shape (safinah). At the top are a fine illuminated panel and finial (sarloh) with gold and blue flower and vine motifs. In the upper and lower corners, two gold and blue illuminated triangles (or thumb pieces) fill the spaces between the rectangular frame and the diagonal lines of text. The text is written in black nasta’liq on beige paper. It includes three bayts (verses) praising God and describing humans’ inability to comprehend His power: “Praise …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a number of verses in Persian and Chaghatay Turkish (Turkish spoken in Central Asia). A continuous Persian lyrical poem (ghazal) is written in the top and bottom horizontal rectangular panels. Another ghazal appears written in diagonal in the right and left vertical columns. Both ghazals are by the famous Persian poet Shaykh Sa’di (died 1292) and address moral issues. In the central text panel, verses in Chaghatay Turkish are written in black nasta’liq script on beige paper, surrounded by cloud bands on a gold …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a central panel with a eulogy to a king written in the “hanging” ta’liq script. Except for one line in black ink, all other horizontal and diagonal lines are written in white and outlined in black. Above the text panel appears, divided into two columns, a bayt (verse) by the great Persian poet Niẓāmī Ganjavī (died ۱۲۰۲ or 1203) about the power of miracles. The bayt is in black nasta’liq script on beige paper. Around the text panel is a blue border inscribed with …
Contributed by

This calligraphic fragment contains a ghazal (lyric poem) by the Persian poet Shaykh Sa’di (died 1292 [691 AH]). The verses describe a lover’s search for his beloved and his request that she show herself to him. The verses are written in nasta’liq script using white, light blue, red, and yellow ink on a blue paper. Rangin (colored) inks add variety to the composition and are found in a number of calligraphies produced during the 16th century. The corners left open by the intersection of the diagonal verses …
Contributed by

This calligraphic fragment includes verses composed by the Persian poet Jami (died 1492 [897 AH]), whose full name, Mawlana ‘Abd al-Rahman Jami, is noted in the topmost panel. In larger script appears a ghazal (lyric poem) in which a lover sighs about the lack of news from his beloved. The central text frames are bordered on the right and left by illuminated panels and contain aruba’i (iambic pentameter quatrain) written in smaller script. The quatrain encourages true and eternal love of God rather than passing infatuations: “Every beautiful …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a variety of ghazals (lyric poems) from theCompendium of Poems (Divan) of the Persian poet Asifi. A student of the famous poet Jami (died 1492 [897 AH]) in Herat (present-day Afghanistan), Asifi remained in the Timurid capital city until his death (1517 [923 AH]), even during and after the Uzbek invasions. These particular verses on the fragment’s recto and verso portray a lover’s madness and his complaints about the pains of separation from the object of his affection. At the end of the …
Contributed by

The painting on the recto and the text on the verso of this fragment describe an episode in Niẓāmī’s Iskandarnamah (The book of Alexander the Great), the last text of the author’s Khamsah (Quintet). In his work, the great Persian author Niẓāmī Ganjavī (۱۱۴۰ or 1141–۱۲۰۲ or 1203) describes the adventures and battles of Alexander the Great as he travels to the end of the world. On his way to the Land of Darkness, he visits the queen of the Caucasian city of Barda, Nushabah, in order …
Contributed by

This calligraphic sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script nasta’liq is favored over the more “broken” shikastahscript. These sheets–known as siyah mashq (literally “black practice”) in Persian–were entirely covered with writing as a means of practicing calligraphy and conserving paper. In time, they became collectible items and thus were signed and dated (this fragment, however, does not appear to be signed or dated). Many fragments such as this one were given …
Contributed by

This calligraphic fragment includes verses in Persian praying for the patron’s personal well-being and the prosperity of his kingdom. The verses read: “May the world be (your) fortune and the firmament (your) friend / May the World-Creator (God) protect (you) / May all your works be successful / May God of the World look after you / May your heart and your kingdom be collected and well-frequented / May division stay far away from your realm.” The verses are executed in black nasta’liq script on beige paper. They are framed by cloud bands …
Contributed by

This calligraphic fragment includes three distinct text panels all executed in Nasta’liq script: one written in black ink on blue paper, another in white ink on beige paper with two illuminated triangles (or thumb pieces) in the upper and lower corners, and a third (lowest on the page) written in black ink on beige paper. All three panels were cut out and placed together, provided with a gold frame, and pasted to a larger sheet of paper decorated with flecks of gold. The blue text panel includes verses composed …
Contributed by

This calligraphic fragment includes three bayts (verses) of poetry in the main text panel and ten verses around this panel, creating a textual frame decorated with gold vine and leaf motifs. The entire calligraphic piece is pasted to a paper decorated with blue geometric and vegetal motifs highlighted in gold. The central text panel is topped by an illuminated rectangular panel and includes a decorative triangle in the upper left corner. The verses in the central panel are written in nasta’liq script on a white ground decorated with …
Contributed by

This 16th-century manuscript is a Persian dictionary, written at the time of the Mongol expansion into Persia (present-day Iran). The format of the dictionary follows that of older Arabic dictionaries, in which words were arranged according to the last consonant. The manuscript is from the Bašagić Collection of Islamic Manuscripts in the University Library of Bratislava, Slovakia, which was inscribed on the UNESCO Memory of the World register in 1997. Safvet beg Bašagić (۱۸۷۰-۱۹۳۴) was a Bosnian scholar, poet, journalist, and museum director who assembled a collection of 284 manuscript …
Contributed by

The Persian poet and scholar Muṣliḥ ud-Dīn Sadī Shīrāzī (circa 1213-1292) is known primarily as the author of Gulistan (The rose garden), one of the great masterpieces of Persian literature, which he completed in 1259. The work has a didactic and ethical character, and is still widely read, in the original Persian and in translations in many languages. This manuscript copy is written in theta’liq script in two different hands, and contains numerous explanations and remarks in the margins and in the text. The manuscript is dated 1585 …
Contributed by

This manuscript, most likely from the second half of the 19th century, is a collection of poems by the great Persian poet Urfi, who lived and worked in Mughal India in the late 16th century (died 1591), and who was known for his splendid and deeply melancholy qasidas (odes). Urfi had a great influence on the development of poetry in Turkey and throughout the Ottoman Empire. The manuscript is from the Bašagić Collection of Islamic Manuscripts in the University Library of Bratislava, Slovakia, which was inscribed on the UNESCO …
Contributed by

This anonymous work from 1553 is a Persian grammar, written in Arabic. It includes some Arabic adjectives translated into Persian, and is written in a poornasta’līq script. The manuscript is from the Bašagić Collection of Islamic Manuscripts in the University Library of Bratislava, Slovakia, which was inscribed on the UNESCO Memory of the World register in 1997. Safvet beg Bašagić (۱۸۷۰-۱۹۳۴) was a Bosnian scholar, poet, journalist, and museum director who assembled a collection of 284 manuscript volumes and 365 print volumes that reflect the development of Islamic …
Contributed by

Tafsīr-i Ḥusaynī (Commentary of Husayn) is a commentary on the Qur’an, transcribed in two volumes. The original commentary was written in 1504 (910 AH), but this copy was made in 1855–۵۷ (۱۲۷۲–۷۴ AH) by Wali ul Din. The first volume of this manuscript covers the chapters (surahs) in the Qur’an fromFatihah (Opening verse) to Kahf (The cave); the second volume the surahs from Maryam (Mary) to Al-Nās (The people). The manuscript is beautifully transcribed on handmade paper, with commentary devoted to each concept, word, or …
Contributed by

Divan-i Mawlavī Rumi (Anthology of Rumi’s poetry) is a collection by the great Persian poet, Jalāl ad-Dīn Muḥammad Rūmī, popularly known in Persian as Mawlānā and in English as Rumi (1207–۷۳). The collection includes poems on Sufism, supplications, and philosophy. The manuscript does not have a title page. Every poem is individual and self-contained, and the name of the poet appears at the end of most of the poems. Nothing is known of the copyist, although it is thought that this volume is 19th century.
Contributed by

Akbar Namah (Book of Akbar) is a historical discourse on Akbar’s rule in India written by Ḥamīd ullah Shāhabādī Kashmirī, a reputed historian and poet of Kashmir, India. Jalaluddin Muhammad Akbar (1542–۱۶۰۵), also known as Akbar the Great, was a Mughal emperor who ruled India from 1556 to 1605. The manuscript was made by an unknown copyist in the 19th century. The fringe of the manuscript is adorned with gold inlaid on each page; the first page is specially decorated with gold inlaid floral designs. The manuscript …
Contributed by

Shirin va Khusraw (Shirin and Khusraw) is a story written in the 12th century by Shaykh Niẓāmī Ganjavi (circa 1140-1202), based on a tale found in Shahnamah (Book of kings), the epic-historical work of Persian literature composed at the end of the tenth century by the poet Firdawsi (circa 940–۱۰۲۰). The legend was well known before Firdawsi and further romanticized by later Persian poets. The story chosen by Niẓāmī was commissioned by and dedicated to the Seljuk Sultan Tughrul and to the sultan’s brother, Qizil Arsalan. This copy …
Contributed by

Tārīkh-i A‘ẓami: Vāqi‘at Kashmīri (The great history of the events of Kashmir) is a history of Kashmir, India, from the 12th century to the 18th century, written in 1747 by the saint, scholar, and poet of Kashmir, Mohammad A‘zam Diddimrī Kashmirī (flourished 18th century). The work is considered to be one of the important authentic sources for the medieval history of Kashmir. This volume is a 19th-century copy from an unknown hand.
Contributed by

Ayām-i Ghadr (The days of mutiny) is a historical account of events related to the Indian Mutiny of 1857, an uprising of native soldiers (sepoys) against the army of the British East India Company, which marked an important step in India’s struggle for independence and freedom from British rule. The manuscript is a rare unpublished source on Indian history, and particularly on the Mutiny of 1857. It contains two paintings, at page 108 and page 175, which depict events described in the text.
Contributed by

Maktūbāt-i Sayyid ‘Alī Ḥamdānī (Letters by Ali Hamdani) is a collection letters by the famous Persian scholar, saint, and preacher Sayyid ‘Alī Ḥamdānī (۱۳۱۴–۸۵ A.D.; A.H. 714–۸۷). He came from Hamdan in Central Asia and traveled to Kashmir in 1372–۷۳ A.D. to spread the message of Islam. This is one of the rarest extant manuscripts of letters from the saint to his disciples, directing them how to unravel the secrets of Islamic mysticism. In the letters, Sayyid ‘Alī Ḥamdānī quotes a number …
Contributed by

Maghāzī al-Nabī (The life of the Prophet) depicts the life of the Prophet Muhammad in poetical form. The original work was composed by a famous Arabic and Persian scholar of Kashmir, Ya‘qub Ṣarfī (۱۵۲۱–۹۵). The unique poetic and biographical work, transcribed in two columns on each page of manuscript, includes some supplications and eulogies for the Prophet of Islam. Each column is bordered in lines inlaid with gold. The writing of the manuscript is clear and vivid.
Contributed by

Risalat-i‘Urūḍ va Qafiyah (Treatise on the rules and meters of poetry) is about rules and conventions to be followed in writing good poetry. The manuscript, copied in Kashmir, India, in 1677 (1088 AH) from a work by an unknown author, discusses different aspects of the writing of poetry and elucidates the different elements and considerations used in creating good poetry.
Contributed by

The author this commentary, Ṣalāh al-Din Musa ibn Muḥammad, also known as Qādī  Zāda (the son of the judge), was born in Bursa (present-day Turkey) in 1364 and died in Samarkand (present-day Uzbekistan) in 1436. His first teacher, al-Fanāri, suggested that he move to the scientific centers of the time, Herat in Khorasan (present-day Afghanistan) or Bukhara or Samarkand in Transoxiana, in order to develop his extraordinary ability in the mathematical and astronomical sciences. Following this advice, Qāḍī Zāda presented himself to the Samarkand court of the very promising Ulugh …
Contributed by

The present manuscript preserves an extensive commentary on the 17th-century mathematical treatise Al-Ḫulāṣa fī al-Ḥisāb (The abridgment on calculus), which was composed by Bahā’ al-Dīn Al-‘Amilī (۱۵۴۷–۱۶۲۱), one of the leading intellectuals of 17th century Safavid Persia (present-day Iran). Born in the city of Baalbek (present-day Lebanon), Al-‘Amilī was an important figure in many different fields of knowledge, including theology, mysticism, poetry, astronomy, mathematics, and architecture. His main contribution to mathematics, the Al-Ḫulāṣa fī al-Ḥisāb, was well known and is the subject of the commentary by …
Contributed by

This folio contains, on the right side, verses 2–۸ of Surat al-Kahf (The cave) of the Qur’an and, on the left side, verses 67–۷۰ of the Surat Bani Isra’il (The children of Israel), also known as Surat al-Isra’ (The night journey). The text is in Arabic with interlinear Persian translation in red ink. The borders include a commentary in Persian, written in black ink and laid out diagonally in the margin. On the rightmost margin of the verso appears a note cross-referenced to the sixth ayah …
Contributed by

The recto of this Qur’an fragment contains parts of the first three verses of the fourth chapter of the Qur’an, Surat al-Nisa’ (Chapter of the women). At the top left side of the folio are the chapter title and the number of its verses (176) in bold gold Kufi letters. The title is in a gold-painted rectangular band ornamented with a gold medallion outlined in blue projecting into the left margin. Below the surah heading appears the first half of the first verse in large black muhaqqaq script …
Contributed by

This single sheet of a Fal-i Qur’an lays out in rhyming Persian distichs (couplets) the means of fal (divination) by letters selected at random when opening to a page of the Qur’an. This folio originally was included at the end of a Safavid Persian Qur’an, immediately after the last surah (chapter), Surat al-Nas, and a closing prayer on behalf of the Prophet and his family. The layout of the divination text, the script, and the remaining original illumination in the text frame are typical of fals placed …
Contributed by

This interlinear Qur’an fragment of Surat al-Ma’idah (The table/the repast) is believed to belong to a manuscript dating from A.H. 1207 (A.D. 1792–۹۳). The Qur’an includes translation in Persian written in complete sentences in red ink between each verse of the Arabic original. The late 18th-century practice of translation (or even paraphrasing) reflects the development of the production of interlinear Qur’ans over the centuries. Some of the earliest bilingual Qur’ans include only word-by-word translations; this is especially the case for Qur …
Contributed by

This fragment contains an Arabic poem in eight verses in the center panel and Persian poetical verses in small rectangular registers arranged around the central panel and pasted above a light blue background. The Arabic poem stresses Muhammad’s ability to provide intercession for his community on the Day of Judgment. It is a kind of praise or request directed towards the Prophet that is seen in a number of other calligraphic panels meant either for public display or included in albums of calligraphies. The Arabic and Persian verses are …
Contributed by

This Qur’anic fragment includes verses 85–۸۸ of the third surah (chapter) of the Qur’an, Al ‘Imran (The family of ‘Imran). The verses continue on the fragment’s verso. In this surah, all people are invited to accept Islam, while Muslims are encouraged to seek friendship and security within their communities. Between each horizontal line of Arabic text are diagonal word-by-word translations into Persian. Unlike similar interlinear Qur’ans that include a Persian translation in red ink, this fragment makes no color differentiation between the Arabic original and …
Contributed by

This illuminated folio continues the beginning of Niẓāmī Ganjavī’s Iqbalnamah(The book of progress), the second of two sections in the last book,Iskandarnamah (The book of Alexander the Great), of the author’s Khamsah(Quintet). It follows the first two illuminated folios of the book and provides multiple subhan (praises) of the Creator, as well as a eulogy on Muhammad, the Lord of the Messengers. Niẓāmī introduces each of his five books with introductory praises of God and His Prophet before launching into a narrative. The verso of …
Contributed by

This folio contains the last lines and colophon of the Sharafnamah (The book of honor), the first section of the fifth book of Niẓāmī Ganjavī’s Khamsah (Quintet) entitled Iskandarnamah (The book of Alexander the Great). On the folio’s verso appears the beginning of the second section of the Iskandarnamah calledIqbalnamah (The book of progress), arranged in an illuminated title page, which contains a heading written in white ink: Kitab Iqbalnamah-yi Shaykh Nizami, ‘alayhi al-rahmah wa-al-maghfarah (The book of progress of Niẓāmī, mercy and forgiveness upon him). The …
Contributed by

This folio contains the illuminated title page of the second book of Niẓāmī’sKhamsah (Quintet), entitled Khusraw va Shirin, and the colophon of the preceding work, Makhzan al-Asrar (The treasury of secrets). Written during the last few decades of the 12th century, the Khamsah consists of five books written in rhyming distichs. Along with Firdawsī’s Shahnamah (Book of kings), the Khamsah stands out as one of the great monuments of medieval Persian poetry. It is about the love relationship of the last great Sasanian ruler, Khusraw Parvīz (590 …
Contributed by

This illuminated folio contains the introductory praise dar tawhid-i Bari (to God and His Unity, or on the Unity of the Creator) of the second book of Niẓāmī Ganjavī’s Khamsah (Quintet), entitled Khusraw va Shirin. It continues the text of the first two folios of the book, also held in the Library of Congress, and thus completes the praise of God typically found at the beginning of each book of theKhamsah. This first section is then followed, as seen on this folio, by an examination of the istidlal …
Contributed by

This folio depicts a well-known passage from the tragic story of Laylah and Majnun described in the third book of Niẓāmī Ganjavī’s Khamsah (Quintet). Forcibly separated by the animosity of their respective tribes toward each other, forced marriages, and years of exile in the wilderness, the two ill-fated lovers meet again for the last time before each is to die, thanks to the intervention of Majnun’s elderly messenger. Upon seeing each other in a palm-grove outside of Laylah’s camp, they faint from pain and extreme passion. The …
Contributed by

This calligraphic practice sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script Nasta’liq is favored over the more “broken” Shikastah script. These sheets, known as siyah mashq (literally black practice in Persian), were entirely covered with writing as a means to practice calligraphy while conserving paper. In time, they became collectible items and thus were signed and dated (this fragment, however, has no signature or date). Many fragments such as this one were provided …
Contributed by

This calligraphic practice sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script Nasta’liq is favored over the more “broken” Shikastah script. This fragment, decorated with a blue frame and pasted onto a light-pink sheet painted with gold vine and flower decorations, bears a striking resemblance to another sheet in the Library of Congress. It appears that both sheets came from the same muraqqa (album) of calligraphies, which belonged to a patron who placed his …
Contributed by

This calligraphic practice sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script Nasta’liq is favored over the more “broken” Shikastah script. The calligraphic exercise is executed in black ink on a background painted in brown. It is provided with a purple frame decorated with gold vines and a second plain pink frame. The framed composition is pasted onto a thicker blue sheet decorated with gold flower sprays. These sheets, known as siyah mashq (literally …
Contributed by

This calligraphic practice sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script Nasta’liq is favored over the more “broken” Shikastah script. This fragment includes two individual leaves of siyah mashq(literally black practice in Persian) pasted together onto a single sheet of paper and provided with dark-blue and pink frames decorated with gold vine and leaf motifs. The fragment on the right also includes light-blue horizontal frames at the top and bottom on the …
Contributed by

This calligraphic practice sheet includes a number of diagonal words and letters used in combinations facing upwards and downwards on the folio. The common Persian cursive script Nasta’liq is favored over the more “broken” Shikastah script. This fragment, decorated with a blue frame and pasted onto a light-pink sheet painted with gold vine and flower decorations, bears a striking resemblance to another sheet in the Library of Congress. It appears that both sheets came from the same muraqqa’at (album) of calligraphies, which belonged to a patron who placed …
Contributed by

This fragment contains the beginning pages of the historical encyclopediaTa’rikh al-Rusul wa-al-Muluk (History of prophets and kings) composed in Arabic by the celebrated historian al-Tabari (circa 223–۳۱۰ AH/circa 838–۹۲۳), later abridged and translated into Persian in 963 by the writer Bal’ami. The verso of the fragment continues the first two pages and includes a later note identifying the work as tawarikh-i Tabari-yi farsi (Histories of Tabari in Persian). The work includes a history of kings and dynasties from pre-Islamic times to the prophecy of …
Contributed by

This fragment includes the beginning of Sa’di’s Gulistan (The rose garden) on its recto, as well as the work’s final page on its verso. The first page includes the title of the work written in white ink on a blue background decorated with orange leaf spirals. The rest of the illuminated top panel contains interlacing flowers and gold panels on a blue ground. A didactic work in both prose and verse, Gulistan was composed in 1258 by the Persian poet and prose writer Shaykh Sa’di Shirazi …
Contributed by

This thin fragment is quite damaged by worm holes and has been pasted to a larger sheet for the purpose of preservation. Written in black Nasta’liq script tending towards Shikastah, the text begins with a ruba’i (iambic quatrain), continues with two tak bayt (single verses), and ends with a ghazal (lyrical poem) with the rhyming terminal sound sati. The verses are separated by diagonal lines in red ink, and the term aydan (also) at the top of the left column initiates the ghazal. These various poetical verses provide …
Contributed by

This calligraphic fragment is in very poor condition. The four verses of Persian poetry are interrupted by a number of large holes in the paper. A few words are still legible, however:  “[I want] to see your face again / Seeing your beauty… made my fortune / Hand… without end / [Their] presence made (my) heart and eye happy.” In the upper-right corner appears a pasted gold panel, while the lower-right corner contains the truncated name of the calligrapher, Safi al-Husayni. This calligrapher is otherwise unknown; he may have been active in Persia …
Contributed by

This small calligraphic fragment includes one line of poetry describing a lover’s secret passion: “Yesterday I passed by you quickly for fear of the others.” The text is executed in black Nasta’liq script on a brown piece of paper, and it is framed by cloud bands and placed on a gold background filled with subtle decorative motifs. Several illuminated panels frame the top and bottom horizontals, while two black and gold borders decorate the right and left verticals of the text panel. The composition is pasted to a …
Contributed by

This calligraphic fragment includes several verses from the Divan(Compendium of poems) by Niẓāmī’ (۱۱۴۰ or 1141–۱۲۰۲ or 1203). After a beginning invocation to God, the verses describe how certain things and people fulfill particular roles in the world: “(For) every idol that they fashioned / They sewed a robe the size of its body / Not everyone can be the confidant of power / Not every donkey can carry Jesus.” The verses are executed in dark-brown ink on a beige paper framed by a blue border. The text is pasted to …
Contributed by

This calligraphic fragment includes four lines of Shi’i poetry encouraging thetalib (seeker) to derive spiritual knowledge of God by means of understanding the Prophet’s son-in-law, ‘Ali. The verses read: “Oh seeker, search for the secret of Truth (God) from (His) Names / From the Name, search the epitome of What is Named / From the essence of ‘Ali recite the name of the Exalted One / And from the name of ‘Ali search the favor of the Lofty One.” These verses draw on the symbolic dichotomy between al-ism (the name …
Contributed by

This sanad (document) is in the form of a namah (letter) written in black Nasta’liq script and outlined in cloud bands on a gold background. The letter is from a ruler to a certain Mirza Yadigar, from whom he requests military assistance. In response, the ruler sends a reputable fighter named Mirza Qilich (qilich means “sword” in Turkish) to the ruler. Known as Rustam-i Zaman (the Rustam of his day, Rustam being a great Persian hero) because of his fighting prowess, Mirza Qilich provides military assistance to vanquish the …
Contributed by

This fragment probably formed part of a collection of munsha’at (literary compositions) showing how to write appropriate praises and petitions to a ruler. Some of these calligraphies, including this piece, appear to have been executed in Ta’liq script in India during the 17th and 18th centuries. This fragment tells how to compose a na’t or munajat (formal praise) to a ruler using his manyalqab (honorific epithets). A number of praises of the ruler’s mulkuhu (power) and his sultanuhu (dominion) precede the ardh or arz (formal …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), on the need for endurance. The verses read: “I went to the doctor, asked about my severe pain / (And) what could he do for my lovesickness / He ordered as a drink the blood of liver and water of the eye / I said: ‘What kind of food (is that)?’ and he answered: ‘You must eat liver.’” The doctor recommends his lovesick patient to jigar khwurdan (endure, literally, “eat liver”) the pains of love, as there is no medicinal potion that will …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a Persian poem that describes how luxury goods such as semi-precious stones and furs are devoid of any inherent worth. Beginning with an invocation to huwa al-muizz (God, the Glorified), the verses read: “I suppose your throne is made of crystal and jasper / Everyone who has an eye knows that they are just stone / That seat made from weasel and ermine (and with) a banner / To those who sit in wicker is but skin.” The calligrapher Muhammad Mahdi Husayni states that he has written these lines …
Contributed by

This calligraphic fragment belongs to a series of 22 literary compositions or letters written by the calligraphers Mir Kalan, Khan Zaman (son of Khan Khanan), Qa’im Khan, Lutfallah Khan, and Mahabat Khan. Judging from the script (Indian Nasta’liq), a seal impression bearing the date 1113 AH/1701–۲, and a letter mentioning the city of Jānpur in India, it appears that these writings were executed in India during the 18th century. The calligraphies are typically written a hasty Nasta’liq on white paper, framed in blue, and pasted …
Contributed by

This calligraphic fragment consists of the first seven pages of Bustan (The fruit garden), a famous and beloved work composed by Shaykh Sa’di (died 691 AH/1292) in 1256–۵۷٫ The work contains histories, personal anecdotes, fables, and moral instruction. This copy of Bustan may have been produced in India during the 17th century. The back of the second page includes a note supporting this provenance, as it states that the work was written by ‘Abd al-Rashid Daylami, one of the famous calligraphers active at the court of the …
Contributed by

This calligraphic fragment includes two bayts (verses) of poetry that describe the desire of unidentified antagonists to break or humble the beloved: “They want to break the wild-eyed / They want to break the black-eyelashed / They want to break the heart from the spirit / They want to break the objects of beauty.” In these verses with repetitive phrasing, the beloved ones or objects of beauty—the kajkulahan (literally, the “ones wearing crooked helmets,”)—are the target of violence and animosity. Written in black Nasta’liq script on orange paper decorated with …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a number of ghazals (lyrical verses), composed by Shaykh Sa’di (died 691 AH/1292). Many of these verses express the pain at separation from a friend and exhort faithfulness to one’s companions. Sa’di’s name appears in one of the verses at the very bottom of the right column. The text is executed in black Shikastah script and is surrounded by cloud band motifs on a background covered with gold leaf. The central gutter separating the main text panel into two columns is …
Contributed by

This calligraphic fragment describes the first encounter between the star-crossed lovers Laylah and Majnun when they are children in school, as described by Niẓāmī Ganjavī (۱۱۴۰ or 1141–۱۲۰۲ or 1203) in the third book of his Khamsah (Quintet). In the story, Qays (also known as Majnun) is sent to school by his father to learn to read and write. One day, however, young Qays notices a lovely girl with hair that is laylah (literally as black as night) and falls deeply in love with her. The layout of this …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), by the famous Persian poet Ḥāfiẓ (died 791/1388–۸۹). Beginning with an invocation to God as the Glorified (huwa al-’aziz), the verses read: “Those who turn dust to gold by the gaze, / Could they also glance at me from the corner of (their) eyes? / Hiding my pain from pretentious doctors is better. / May they cure (me) from the treasury of the invisible.” Ḥāfiẓ uses the metaphor of al-kimiya (alchemy) to describe a man’s painful and ardent desire …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), that uses hyperbolic expressions to describe the all-consuming affection and pain of separation from a loved one. It says: “If I were to write an explanation of (my) wishes / A fire would burn up the reed of (my) pen, / And if I were to speak again of the burden of separation / The (upright) shape of the nine skies would hunch over.” The verses are executed in black Nasta’liq script on a beige sheet of paper. The text panel is …
Contributed by

This calligraphic fragment includes three bayts (verses) of poetry in Persian that describe the true meaning of life in verses that read: “In this ancient monastery built in olden days / Strange that man’s substance is so neglected / If he were to spend his whole life with riches / He would not know their value until they are lost / In this house of sandalwood and ebony / Sometimes (there is) mourning, at others a wedding.” The poem describes the world as an ancient monastery and a house of sandalwood and ebony. The …
Contributed by

This calligraphic fragment includes an iambic pentameter quatrain, or ruba’i, by the famous Persian poet Hafiz (died 791 AH/1388–۸۹). The verses read: “Those who turn dust to gold by the gaze, / Could they also glance at me from the corner of (their) eyes? / Hiding my pain from pretentious doctors is better. / May they cure (me) from the treasury of the invisible.” Hafiz uses the metaphor of al-kimiya (alchemy) to describe a man’s painful and ardent desire to witness the realm of God, where earthly dust turns …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), a few words of which are lost due to water damage. The poem begins with an invocation to God as “Ya Malak al-Muluk” (the King of Kings) and then praises God’s mercy as a torrential rain, which allows humans to find fana’(annihilation) in the Divine. This spiritual blossoming resembles the growth of plants on the surface of a hard stone. On the back of this fragment appears the inscribed attribution “Mawlana Sultan Mīr ʻAlī,” intended to identify the …
Contributed by

Shams al-Dīn Muḥammad Shīrāzī (known as Hāfiz; circa 1320–۹۰) is considered by many to be the greatest lyric poet of Persia (present-day Iran) and one of the most remarkable Eastern poets. Born to a poor family in Shiraz, where he lived most of his life, Hāfiz enjoyed the patronage of Shah Shujah for many years and in his last years that of Timur (Tamerlane). This work presentsghazals (lyric poems) of Hāfiz. As in all Sufi poetry, the ghazals are layered with meanings, from the most basic to the …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), praising vision as the most keen of the human senses. The text is written in black Nasta’liq script on a beige paper decorated with gold paint. The text panel is framed by two borders in beige and gold and pasted to a blue paper decorated with gold flower and vine motifs. Beginning with an invocation tohuwa al-mu’izz (God as the Glorified), the verses read: “The heart is a place of sadness and the eye is the site …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a number of ghazals (lyric poems) composed by the Persian poet Amīr Khusraw Dihlavī (circa 1253–۱۳۲۵), whose pen name or signature “Khusraw” appears at the top of the central column of diagonal verses. The ghazals are executed in black Nasta’liq script in three columns, with the verses appearing on a beige paper and framed by cloud bands on a background painted in gold. Several triangular panels fill in the spaces remaining at the intersection of the diagonal verses and the rectangular frame. These panels …
Contributed by

This calligraphic fragment includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), in honor of a king. Written diagonally in black Nasta’liq script and framed by cloud bands on a rather crudely painted purple background, the verses read: “Oh King, may the mornings of your fortune / Last until the morning of [the Day of] Gathering / May good luck take you to the utmost limit of hope / And may the evil eye not reach you.” With these words, the poet wishes the king good fortune until the end of time, literally until …
Contributed by

This calligraphic fragment includes four lines in Persian wishing its owner good fortune and happiness on the occasion of Eid (also seen as ‘Id). Initiated by praise to “huwa al-’aziz” (God, the Glorified), the verses read: “Oh, the joy of Eid is from your name / The comfort of the world is from your peacefulness / The bubbling of the sky reaches the celestial spheres / The wine of chance is in your glass.” The verses are written in black Thuluth script on a beige paper framed by cloud bands and placed …
Contributed by

This manuscript is an illuminated and illustrated copy of the poem Sūz va gudāz (Burning and melting) by Naw’ī Khabūshānī, who died in 1019 AH (1610 AD). It recounts the love story of a Hindu girl who burns herself on the funeral pyre of her betrothed. The codex was written in Nasta’līq script in black ink by Ibn Sayyid Murād al-Ḥusaynī and illustrated by Muḥammad ‘Alī Mashhadī in 1068 AH (1657 AD). According to the colophon, Ibn Sayyid Murād al-Ḥusaynī copied the manuscript for the painter Muḥammad ‘Alī …
Contributed by

This calligraphic piece includes a ruba’i (iambic pentameter quatrain), written diagonally in black Nasta’liq script outlined in cloud bands on a gold background. The text panel is provided with several monochromatic frames and is pasted onto a larger pink sheet strengthened by cardboard. In the top right corner, an invocation to Huwa al-fard al-ahad (God, “the Unique and the Only”) begins the poem. The subsequent verses read: “Oh King, the retinue of good fortune escorts you. / Rise if you intend to capture the world. / With such a summit …
Contributed by

This large-format illuminated Timurid copy of the Qur’an is believed to have been produced in northern India in the 15th century. The manuscript opens with a series of illuminated frontispieces. The main text is written in a large, vocalized polychrome muhaqqaq script. Marginal explanations of the readings of particular words and phrases are in thuluth and naskh scripts, and there is interlinear Persian translation in red naskh script. The fore-edge flap of the gold-tooled brown leather binding is inscribed with verses 77 through 80 from surah 56 (Sūrat al-wāqi …
Contributed by

Qisas al-anbiya (Stories of the prophets) by the 12th-century Persian writer Ishaq Ibn-Ibrahim al-Nishapuri contains the history of the prophets up to Muhammad, recounted on the basis of the Qur’anic narration. It includes stories drawn from the biblical traditions of the Old Testament as well as material on the pre-Islamic prophets of the Arabian Peninsula. This splendid and richly illuminated manuscript containing 22 miniatures was copied in Shiraz (in present-day Iran) in 1577, at the time a center of the arts in Safavid Persia. The manuscript once belonged to …
Contributed by

Recognized as one of the world’s great autobiographical memoirs, theBāburnāmah is the story of Zahīr al-Dīn Muhammad Bābur, who was born in 1483 and ruled from the age of 11 until his death in 1530. Babur conquered northern India and established the Mughal Empire (or Timurid-Mughal Empire). Originally from Fergana in Central Asia, Babur descended on his father’s side from Timur (Tamerlaine) and on his mother’s from Chingiz (Ghengis) Khan. Babur wrote his memoir in Chagatai, or Old Turkish, which he called Turkic, and it was …
Contributed by

This small Qajar album from the time of Fath-Ali Shah Qajar (1772–۱۸۳۴; ruled, 1797–۱۸۳۴) combines calligraphic art from various epochs with early 19th-century illustrations of high artistic quality. Although the depiction of persons is standardized and lacks individuality, the use of perspective, especially in the background, reveals European influence. Two of the miniatures portray princely scions dressed in expensive robes. Two other pages are dedicated to one of the most popular motifs of Persian book painting: the love of the nightingale for the rose, a symbol of unconditional …
Contributed by

This manuscript containing 215 illustrations is one of the largest pictorial cycles of the Shāhnāma, the Persian Book of Kings. Several painters, working at different times, were involved in its illumination; the miniatures thus are not uniform in style. Four distinct groups can be identified, with the two oldest groups dating from the 16th century. The miniatures of the first group show large-scale compositions with many figures, executed in minute detail using brilliant colors. The pictures of the second group are of lesser quality with regard to composition and figure …
Contributed by

This is a deluxe copy of the Khamsah (quintet) of Amīr Khusraw Dihlavī (circa 1253–۱۳۲۵), who was India’s foremost Sufi poet who wrote in Persian. His quintet is a retelling of the five stories by 12th-century poet Nizāmī Ganjavī. The manuscript was written in nasta‘līq script by one of the greatest calligraphers of the Mughal atelier, Muhammad Husayn al-Kashmīrī, who was honored with the epithet Zarrīn Qalam (Golden Pen). This copy of Dihlavī’s Khamsah probably was produced in Lahore (present-day Pakistan) in the late 16th century …
Contributed by

This manuscript is an illustrated copy of the well-known poem recounting the platonic love story between Mihr (the Sun), the son of Shāhpūr, and his vizier’s son Mushtarī (Jupiter). The story of 90 chapters was composed by Muhammad ibn Ahmad ‘Assār Tabrīzī, who died in around 1382. The present copy was written in nasta‘līq script in 1476 by Murshid al-Kātib, who came from Shiraz (in present-day Iran). Considering the number of surviving manuscripts in which this calligrapher’s name is found, it seems he was particularly prolific. The …
Contributed by

This work dating from the 16th century is an illuminated and illustrated copy of the first collection of poetry (called Dīvān-i avval or Fātihat al-shabāb) by Nūr al-Dīn ‘Abd al-Rahmān Jāmī (۱۴۱۴–۹۲), a great Persian poet, scholar, and mystic, who lived most of his life in Herat, in present-day Afghanistan. According to the colophon (folio 306a), the manuscript was copied by the illustrious Safavid calligrapher Shāh Mahmūd Nīshāpūrī, who died in the mid-1560s. The codex opens with a double-page illustrated frontispiece followed by a double-page illuminated incipit. There are …
Contributed by

This is an illuminated and illustrated Mughal copy of a dīvān (collection of poems) by the eminent poet and hagiographer of Islamic India, Hasan Dihlavī, who died in about 1338. The manuscript was written in nasta‘līq script by ‘Abd Allāh Mushkīn Qalam (Amber-Scented Pen), in Allāhābād in 1011 AH (1602 AD), according to the colophon on folio 187a, although the illustration on that page identifies the calligrapher as Mir `Abd Allah Katib. Both were celebrated royal calligraphers. Abd Allāh Mushkīn Qalam worked in Allāhābād for Prince Salim, who later …
Contributed by

This is an illuminated and illustrated manuscript of a small collection of short love poems of the type called tarjī`band by Nūr al-Dīn ‘Abd al-Raḥmān Jāmī (d. 898 AH / 1492 CE). It was copied in black nasta‘līq script by the calligrapher Muḥammad Zamān al-Tabrīzī in 998 AH / 1589-90 CE in Safavid Iran. The text is written on orange-tinted paper, and the bluish-green borders are illuminated throughout. The manuscript opens with an incipit page with illuminated headpiece (fol. 1b), and there are two illustrations (fols. 3a and 6a). The …
Contributed by

This work is an Ottoman illustrated and illuminated copy of the Tuhfet ül-ahyār, which is an Ottoman Turkish version of the well-known story of Sindbad (Sindbād-nāmah). It concerns Sindbad the Wise (not Sindbad the Sailor), who was tutor to the son of an Oriental king. It was written by ‘Abdülkerīm bin Muhammed during the reign of Sultan Süleyman I, called the Magnificent, who ruled from 1520 to 1566. The text is written in black naskh script with incidentals in gold and red, and the chapter headings are in gold. The …
Contributed by

Bahā’ al-Dīn Muḥammad ibn Ḥusayn al-‘Āmilī, also known as Sheiykh Bahā’ī, was a famous polymath and intellectual luminary of Safavid Persia. He was born in 1547 (953 AH) near the Jabal ‘Āmila in Syria. He migrated with his family to Persia (perhaps to escape the persecution of Shi’a Muslims at the hand of the Ottomans), where he eventually obtained an honored place at the court of Shāh ‘Abbās. He died in Isfahan in 1621 (1030 AH). A prolific author of works on astronomy, mathematics, fiqh (Islamic jurisprudence …
Contributed by

This book contains the Arabic text of Maḥmūd ibn Muḥammad Jighmīnī’s medical book, the Qānūncha, or Qānūnja. The title refers to Avicenna’s seminal work on medicine, the Canon. The suffix -cha is a diminutive in Persian, so the title of Jighmīnī’s work can be translated as the Little Canon or Mini-Canon. Jighmīnī (also seen as Jaghmīnī), a renowned Persian mathematician and astronomer, was born in the village of Jaghmīn, in Khwarizm, present-day Uzbekistan. He died in 1221 during the Mongol conquest of Khwarizm. TheQānūncha is written …
Contributed by

In the introduction of this manuscript entitled al-Īḍāḥ fī kullīyāt al-ṭibb (The clarification of the general principles of medicine), the author identifies himself as ‘Alī ibn Muḥammad ibn ‘Abdullāh al-Anwarī, but nothing else is known about him. As the title suggests, the work is a medical text in the tradition of second-century physician and philosopher Galen and the great polymath and physician, Abū ʻAlī ibn Sīnā (known as Avicenna, 980–۱۰۳۷). The manuscript is arranged as an introductory section containing definitions followed by sections on theoretical medical knowledge and on …
Contributed by

Muntakhib Kulliyat-I Zafar is a collection of poetry by the last Mughal emperor and last ruler of the Timurid Dynasty, Muhammad Bahadur Shah II (1775–۱۸۶۲), generally known as Bahadar Shah Zafar. The son of Akbar Shah II, the ruler of a declining empire, Zafar was a prolific writer and a great Urdu poet. He was influenced by Sauda, Meer, and Insha, eminent Urdu poets of the 18th–early 19th centuries. Zafar was also a noted patron of contemporary poets, including Ghalib, Dagh, Shah Naseer, Momin, and Zauq. He came …
Contributed by

This Persian manuscript contains the text and accompanying illustrations ofFaraḥ nāmah (Farah’s encyclopedia of nature), also known by the title Ajayib al-dunya (Wonders of the world). The work is a treatise on natural history by al-Muṭahhar ibn Muḥammad al-Yazdi (flourished circa 1184). The manuscript was copied in the 17th century in a large Taliq script, and is illuminated with detailed multicolored illustrations of animals, birds, plants, rocks, and humans. Persian miniature painting was becoming a fine art genre in the 12th–۱۳th centuries, and portrayal of the …
Contributed by

The author of this untitled medical treatise is unknown. The introduction states that the work consists of four chapters: 1) on the basic principles of classification of medical sciences; 2) on medication and nutrition; 3) on diseases that infect certain parts of the body; and 4) on diseases that infect other parts of the body. The main text is in Arabic, and some notes are in Persian. The manuscript, written in a Nastaliq script with nine lines per page, is difficult to date because the colophon is missing. A printed …
Contributed by

Al-Husayn Ibn Abdullah Ibn Sīnā (۹۸۰–۱۰۳۷), commonly known by the Latinized version of his name Avicenna, was born near Bukhara in Persia (present-day Uzbekistan). He was the most famous and influential of the many Islamic scholars, scientists, and philosophers of the medieval world. He was foremost a physician but was also an astronomer, chemist, geologist, psychologist, philosopher, logician, mathematician, physicist, and poet. His Al-Qānūn fī al-ṭibb(The canon of medicine) became the authoritative reference on medicine in the Middle Ages, not only in the Islamic world but …
Contributed by

The Persian physician Manṣūr ibn Muḥammad ibn Ilyās, who flourished around 1384, came from a family of physicians and other intellectuals living in the city of Shiraz in present-day Iran. Tashrīḥ-i badan-i insān (The anatomy of the human body), usually known as Tashrīḥ-i Manṣūrī (Manṣūr’s anatomy), is his best-known work. It contains the earliest surviving Islamic anatomical illustrations of the whole human body. They include full-page figures, drawn in pen using various colors of ink. The treatise consists of an introduction followed by chapters on the bones, nerves, muscles …
Contributed by

میراث هنری و باستانی ایران در جای جای جهان

The Heritage of Persia 

شرکت چندملیتّی آمریکایی «سادِبیز» Sotheby’s (که یکی از بزرگترین حراجی‌های آثار هنری را در جهان اداره می‌کند) اول اردیبهشت امسال (۱۳۹۲) بعضی از نادرترین نقاشیها و اشیای هنری مشرق زمین را در لندن به معرض فروش گذاشته است.

در نمایشگاه مزبور اثر زیبایی از «میر علی کاتب» به چشم می‌خورد. میر علی کاتب هروی از سرآمدان نستعلیق‌نویسی و از خوشنویسان بزرگ قرن دهم هجری بود که خطش از نظر رعایت اصول، استحکام و همواری، تا زمان خود بی‌همتا بوده و شاید پس از او نیز جز «میر عماد» کسی یارای برابری با او نداشته باشد.
پیشتر (سوم آبان سال ۱۳۸۶) شرکت تجاری «کریستی» Christie’s نیز به نقش برجسته‌ای از تخت جمشید از میراث باستانی و هنری ایران زمین چوب حراج زد.
حراج سادِبیز، و نیز دزدیده شدن یک اثر تاریخی و بسیار گرانبها از شهر زادگاهم گلپایگان (سنگی از جنس رخام که بر سر در بقعه هفده تن نصب شده بود) و عشق به ایران، خاک پاک ایزدی، میهن فرزانگان و شهیدان مرا به ارائه این مطلب واداشته است.
_________________
ایران و هنر ایرانی کانون اصلی هنر اسلامی
اگرچه هنر فقط نزد ایرانیان نبوده و نیست اما این واقعیّت دارد که هنر ایران یکی از غنی‌ترین میراث هنری در تاریخ جهان است. ایران و هنر ایرانی بویژه از قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی، کانون اصلی هنر اسلامی محسوب می‌شود. تا آنجا که من می‌دانم سازه های فلزی طلاکاری و نقره کوبی ظروف فلزی از ایران آغاز شده و به مصر و سوریه و جاهای دیگر راه یافته است.
هنر ایران کانون و دربرگیرنده بسیاری از رشته‌ها از جمله معماری، نقاشی، بافندگی، سفالگری، موسیقی، خوشنویسی و فلزکاری است.
اگرچه نقش نیاکان ما در میراث فرهنگی غنی میهنمان تردید برنمی‌دارد اما تاریخ ایران به حدود سه هزار سال پیش بازمی‌گردد و برای سه هزار سال، این سرزمین افزون بر سلسله‌های بومی توسط سلسله‌های یونانی، عرب، مغول و ترک نیز اداره شده و تاثیر آن‌ها را هم باید در نظر گرفت وگرنه از انصاف و واقع بینی دور می‌مانیم.
برای مثال روی تاخت‌وتاز چادرنشینان مغول مکث کنیم که فقط به ویرانی ایران نینجامید. این یورش‌ها، سال‌ها بعد اثر مهمی بر تاریخ و هنر ایران گذاشت.
DSC00231ارجمند (2)
میراث هنری ایران به هند منتقل شد و هنر و ادبیات گورکانی را پدید آورد.  این دوره را دوره مغولی می نامند ولی بهتر است آن را دوره خراسانی و یا دوره گورکانی بدانیم. پادشاهان سلسله مغولی هند از گورکان و همگی منسوب به خراسان بزرگ هستند. و همگی فارس زبان بوده اند البته تیمور را از نوادگان چنگیز دانسته اند. بعد از او نیز سلسله های بعدی هر کدام به نوعی خود را وابسته به خاندان چنگیز دانسته اند که البته  اینگونه نسبتها چندان هم مستند نیست مثلا شاهان قاجار هم خود را جم جاه و از نسل جمشید می دانستند !
_________________
دزدان هنر شال و کلاه می‌کنند.
مترجم ناصرالدین شاه در سفر فرنگ (ژولیوس ریچارد) که با نام مستعار «میرزا رضا» در دارالفنون تدریس می‌کرد و سال ۱۸۶۰-۶۱ میلادی در سفر صدر اعظم مشیرالدوله به خارج راهنمای او بود، شمار زیادی از آثار هنری ایران از جمله نسخ گرانبهای خطی را از ایران خارج کرد و در پاریس به قیمت گزافی فروخت.
همچنین «رابرت مردوک اسمیت» که در سال ۱۸۶۳ میلادی به عنوان مدیر تلگرافخانه از سوی انگلیس در ایران کار می‌کرد سر تشکیلاتی بود که بسیاری از آثار هنری ایران اعم از حجاری و گج بری، نقاشی‌های برجسته دیواری، مجسمه‌های مفرغی اشکانی، عطرپاش‌های ساسانی. سلاح‌های آهنین و سرامیک‌های سفالین، پارچه‌های زری و ابریشمی و فرش‌های قرون شانزدهم و هفدهم… را از طریق بوشهر با کشتی به انگلستان می‌فرستادند. محراب زرین فام مسجد میدان کاشان را که یکی از ظریف‌ترین محرابهای زرین فام بود اینگونه دزدان هنر ربوده‌اند. محراب مزبور را من در موزه‌ای در برلین دیده‌ام.
ما که خودمان خواب و بی‌خیال و کیفور بودیم. باستان شناسانی چون «پروفسور آرتور پوپ»، «آندرا گدار»، «ریچارد اتینگ هاوزن»، «ارنست کونتل»، «جیمز هنری بریستد»، «اریک اشمیت» و «ارنست هرتسفلد» هم که در شناساندن هنر ایران به جهانیان نقش داشتند نتوانستند از غارت و حیف و میل شدن هنر این سرزمین جلوگیری کنند، دزدان هنر آن‌ها را هم قال گذاشتند و یا دَمشان را دیدند و برخی از آنها را با خود شریک کردند.
البته و صدالبته آنچه بیش از همه باعث تاراج فرهنگ و تمدن ما شده در درجه اول نه استعمارگران، نه فرنگیان، بلکه حکام زورگو و هالو و نیز بیغی و بی‌خبری خود ما است.
اکنون مگر از طاق بوستان و کتیبهٔ بیستون و شکارگاه خسرو پرویز در کرمانشاه، از منزل نظامی گنجوی در روستای «تا» در تفرش، از معبد آناهیتا در کنگاور و سنگ نبشته‌های منطفه خرقاب گلپایگان… حفاظت لازم صورت می‌گیرد؟
عکسی دیدم از شوش، اسب سنگی بزرگ شوش روی زمین افتاده و دارد از بین می‌رود.
پیش‌تر در میدان ولی‌ عصر شهر شیراز یک سرستون از دوران هخامنشیان بود. آن تندیس را که نه شاخ می‌زد و نه اذیت و آزارش به کسی می‌رسید، از بیخ کندند.
وقتی خودمون می‌ریم تخت جمشید رو دیواراش یادگاری می‌نویسیم یا پای دیواراش ایستاده می‌شا…، وقتی آثار باستانی درجای جای کشورمان توسط عوامل طبیعی ویا توسط اشخاص بی‌مسؤلیت درحال تخریب است و حکومتهایی سر کار بودند که قدر هنر را نمی‌شناختند و حکومتی سر کار است که عُرضه نگهداری آن‌ها را ندارد اگر جایی دیگه ازشون محافظت بشه، بهتر است بخصوص که این آثار به خاطر اهمیتی که دارند جهانگردان را به ایران می‌کشند.
واقعش استدلال درست فوق مرا راضی نمی‌کند بخصوص که بیشتر ما از تاریخ و میراث هنری نیاکان خودمان بی‌خبریم و باری به هر جهت برگزار می‌کنیم…
بگذریم…
شمار زیادی از آثار باستانی و هنری ایران زمین و آنچه به نام «پرشین آرت» Persian art بر سر زبان‌ها است در غربت به سر می‌برد. من آنچه را خودم در موزه‌های دیگر کشور‌ها دیده‌ام و یا از آن با خبر شده‌ام اینجا می‌آورم و تا آنجا که می‌دانم این کاملترین مطلب در این مورد، تا این لحظه در وب فارسی است و من برای آن زحمت زیادی کشیده ام.
رضایت ندارم سایتهایی که در آن مدح حکومت می‌شود از نوشته من استفاده کنند. دیده‌ام بارها اینگونه نوشته‌ها را بدون اشاره به نویسنده برمی‌دارند و کنار مطالبی می‌گذارند که مدح ستمگران می‌کند. من به لحاظ اخلاقی رضایت ندارم.
مواردی را که اشاره می‌کنم غیر از Exhibitions و نمایشگاه‌های موقتی است که در این یا آن کشور جهان آثار هنری ایران را به معرض دید می‌گدارند.
از منابع مکتوب در این مورد کتاب «کهن دیار» نوشته آقای بهنام محمد پناه است. من نیز در ویکیپدیا این موارد را نوشته و بازهم می‌نویسم.
_________________
آثار هنری ایران در روسیه
در یکی از موزه‌های مسکو، فرش دست بافی را دیدم با اشعاری از شاهنامه فردوسی.
بالای فرش، واژه «فروهر» به خط زیبایی بافته شده بود.
قالی پازیریک قدیمی‌ترین فرش دنیا که بیشتر پژوهشگران از دست‌بافت‌های پارت‌ها و یا ماد‌ها می‌دانند و در دره پازیریک در کنار اشیاء باستانی دیگری در در گور یخ‌زدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی کشف شده، در موزه هرمیتاژ Эрмитаж در سنت‌پترزبورگ روسیه است.
نقش‌هایی که در آن قالی دیده می‌شود شامل تصویر سوارکاران، آهوهای در حال چرا کردن و جانوران افسانه‌ای با سر عقاب و بدن شیر است و حاشیه‌ای گل‌دار دارد.
درّه پازیریک دره‌ای کوچک در شمال کوهستان آلتایی (در جنوب سیبری مرکزی و در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان) است.
موزه هرمیتاژ مجموعه گرانبهایی از آثار هنری ایران را در اختیار دارد و تقریباً همه تاریخ ایران را پوشش می‌دهد، از دوران باستان تا پایان سلسله قاجار.
در موزه هِرمیتاژ به جز تابلوهای نقاشی، ظروف سفالی قبل از میلاد، آثار هنری دوره اشکانی، سکه‌های کمیاب «اردشیر بابکان»، سنگهای قیمتی حکاکی شده، مُهر مخصوص مادر خسروپرویز و ظرف‌های نقره‌ای (که همه در ایران در کشفیات باستان‌شناسی پیدا شده بود)، موجود است.
نقش برجسته سرباز هخامنشی هم در موزه هرمیتاژ بود که گویا اهدایی دولت ایران به این موزه در سال ۱۹۳۵ میلادی است.
_________________
آثار هنری ایران در اوکراین
در کاخ و موزه باغچه سرای کشور «اوکراین» معروف‌ترین اثر ایرانی «فواره اشک» (فواره باغچه سرای) که آرامگاه دختر اسیری از لهستان است دیده می‌شود. معمار فواره باغچه سرای، یک ایرانی بوده است.
در کاخ مزبور پیکر مومیایی شده یک ملکه ایرانی را هم با زینت آلاتش، از جمله قطعه‌های طلایی که روی چشم‌ها و لب‌هایش گذاشته، می‌توان دید.
 _________________
آثار هنری ایران در آمریکا
در آمریکا (در گالری نلسون واقع در کانزاس سیتی در استان میسوری) علاوه بر سر ستون‌های سنگی و نقوش برجسته از دوران هخامنشی و ظروف مفرغ متعلق به لرستان و…، آثار هنری دیگری از کشور ما موجود است.
در بشقاب سفال لعابداری متعلق به قرن سوم هجری، تصویر سه انسان را می‌بینیم که هر کدام با سازی در دست، می‌نوازند و می‌رقصند. نیاکان ما شاد و خرم بودند.
یک بشقاب دیگر هم که نقره‌ای و از دوران ساسانی است در این موزه وجود دارد. در بشقاب مزبور نقش دو جوان به همراه دو اسپ بالدار دیده می‌شود. در پایین تصویر مردی کوزۀ بزرگ آبی را در جلو دهان اسب‌ها گرفته است.
در موزه شهر دترویت Detroit بزرگ‌ترین شهر ایالت می‌شیگان نقش برجسته‌ای مربوط به هخامنشیان موجود است. دترویت هم‌مرز با شهر ویندزور در کانادا است.
موزه «سینسینتی» The CincinnatiArt Museum امریکا هم آثار متعددی از هنر ایران دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان لوحه نفیس نقره‌ای با نقش «زروان»، «اهورامزدا» و «اهریمن» را نام برد. این لوح متعلق به قرن‌های ۷ تا ۸ قبل از میلاد است.
در موزه بوستون آمریکا The Museum of Fine Arts نقش برجسته سرباز هخامنشی نگهداری می‌شود.
در موزه دانشگاه شیکاگو ردیفی از شیرهای غران تخت جمشید، سر ستونی از تحت جمشید، سر ستون ایوان شمالی کاخ صد ستون، کتیبه‌ای آجری از خشایارشا و بخش‌هایی از طاقچه‌های سنگی تخت جمشید دیده می‌شود.
همچنین یکی از مهم‌ترین آثار هنری ایران، یعنی «مجسمه نیم تنه شاپور دوم» که از گچ ساخته شده، در موزه تاریخ طبیعی شیکاگو (آمریکا) است.
در موزه بروکلین Brooklyn Museum of Art هم شماری از آثار هنری ایران قدیم موجود است. موزه مزبور که در محله بروکلین در نیویورک قرار دارد یکی از بزرگ‌ترین موزه‌ها در ایالات متحده آمریکا است.
در مرکز فرهنگی ایالت مریلند در آمریکا در موزه هنر والترز Walters Art Museum آثار زیر از کشور ما وجود دارد.
گلدان نهصد ساله با نقوش دایره البروج، بز کوهی سه هزار ساله ایران باستان، سرامیک مینایی ایرانی با نقش سربازان سلجوقی، مُهر دو هزار و پانصدساله هخامنشی از جنس عقیق، لوستر نقره‌ای هشتصد ساله از خراسان، آبریز سرامیکی سه هزار ساله لرستان، جواهردان نقره‌ای ایرانی، مجسمه سرامیکی از سر زن سلجوقی، بشقاب نقره‌ای با نقش پادشاه و ملکه ساسانی و چندین اثر دیگر که از آن می‌گذرم.
در موزه متروپولیتن نیویورک Metropolitan Museum of Art بشقاب شکار قوچ از آثار باستانی دوران ساسانیان نگهداری می‌شود. بشقاب نقره‌ای شکارگاه، با جیوه، نقره و طلا تذهیب کاری شده و با روش سیاه قلم‌کاری تزئین شده‌است. در تصویر شاه ساسانی در حال شکار قوچ می‌باشد.
سگک عقاب و صید هم در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود. سگگ مزبور از اشیای کشف شده دوران اشکانی است، قدمت آن به سده اول پیش از میلاد بر می‌گردد و در نزدیکی نهاوند کشف شده است. تکه زوج این سگک در موزه بریتانیا است.
کاسه زرین میخی‌نگار از آثار باستانی دوران داریوش اول یا دوران داریوش دوم در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود. در بالای این کاسه به صورت گرداگرد با سه نوع خط میخی پارسی، عیلامی و بابلی نوشته شده: داریوش، شاه بزرگ.
در موزه متروپولیتن نیویورک آثار دیگری از ایران از جمله «کلاه‌خود پرنده و سه پیکر» که قدمت آن به دوره عیلام میانه باز می‌گردد و قدمت آن به سده ۱۴ پیش از میلاد مربوط است نگهداری می‌شود.
بر روی این کلاه خود سه پیکر قرار دارند، نفر وسط مرد ریش داری است که گلدانی را در دست گرفته‌ و در بالای کلاه خود، پرنده‌ای با بال‌های گشوده در حال پرواز است.
در موزه متروپولیتن نیویورک سنگ‌نگاره پیشکش‌آوران تخت جمشید هم دیده می‌شود. سنگ‌نگاره مزبور در قسمت‌های مختلف کاخ‌های هخامنشیان در تخت جمشید دیده می‌شود و پیشکش‌آوران یا مالیات دهندگانی را نمایش می‌دهد که هر کدام با حمل یک تحفه از پلکانی بالا می‌روند. سنگ‌نگاره یک مرد پارسی را نشان می‌دهد که در حال حمل مشک آب یا شراب به وسیله یک سینی است. مرد سمت راست که در پله بالا‌تر قرار دارد، مرد مسلح اهل ماد استت که ظرفی درپوش دار را با خود می‌برد.
تندیس نقره‌ای گاو نشسته نیز در موزه متروپولیتن نیویورک است.
قدمت آن به حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد برمی‌گردد.
اینگونه چگونه قدمت اشیاء و آثار هنری را مشخص می‌کنیم به کمک علم و از جمله با «نیمه عمر کربن» است که شرح کامل آن در این بحث نمی‌گنجد.
نیمه عمر اتم کربن ۱۴ که میزان آن در مواد مختلف، معیار مناسبی برای زمان در تحقیقات باستان‌شناسی است، ۵۷۳۰ سال می‌باشد…
سر و دستان تندیس مزبور، به شکل گاو است و تن آن انسان. تندیس مزبور در جنوب غرب ایران کشف شده است.
جنس مجسمه گاو عیلامی که در عصر مس (حدود ۵۰۰۰ سال پیش) ساخته شده، علاوه بر هنرمندی قابل ستایش سازندگان آن، بیانگر پیشگامی تمدن عیلام در فناوری استخراج و ذوب فلزات گرانبها است.
در موزه متروپولیتن نیویورک دسته‌های پرنده‌گون دیگ از اشیای کشف شده در تپه حسنلو هم نگهداری می‌شوند. این دسته‌ها سابقاً به ظرفی با عمق کم و چکش کاری شده پرچ شده بودند. نقش این اشیاء پرنده‌ای را نشان می‌دهد که گردن بلند و دم و بال کشیده دارد.
تکوک شیر غُرّان (تکوک=جامی که در آن شراب می‌نوشند) از آثار باستانی دوره هخامنشی در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود. جام مزبور دارای یک ظرف مخروطی شکل و یک شیر است که در حال نعره کشیدن است. شیر غران یکی از نمادهای هنرورزی در تزئینات آثار به جا مانده از دوره هخامنشیان است.
سفالینه‏های ارزشمند نیشابور هم در موزه متروپولیتن است. یک محراب بزرگ ۱۴۰۰ ساله هم که معلوم نیست چگونه از کشور خارج شده در موزه متروپولیتن نیویورک است. محراب مزبور از جنس کاشی لعابی و متعلق به اصفهان است که حدود ۱۳۰۰ سال در یکی از مساجد اصفهان قرار داشت.
_________________
آثار هنری ایران در انگلستان
گنجینه آمودریا (جیحون) که با ارزش‌ترین گنج بر جای مانده از دودمان هخامنشی است و مجموعه‌ای دارای۱۷۰ تکه طلا و نقره است که در نزدیکی آمودریا (رود جیحون) یافت شده هم اکنون در موزه «ویکتوریا و آلبرت» و موزه بریتانیا است.
پلاک طلایی مرد ماد با خنجر یکی از ۱۷۰ اشیای گنجینه آمودریا متعلق به دوران هخامنشیان است این پلاک و دیگر قطعات گنجینه آمودریا در نیایش‌گاهی در منطقه تخته قباد (کواد) تاجیکستان کشف شده‌ و من از نزدیک خرابه های آن معبد را دیده‌ام..
یادآوری کنم که موزه «ویکتوریا و آلبرت» از بر‌ترین موزه‌های جهان به جهت داشتن ذخائر غنی آثار هنری است و قالی تاریخی اردبیل هم که توسط «مقصود بیک کاشانی» برای بقعه «شیخ صفی الدین اردبیلی» بافته شده بود و یک اثر هنری بی‌مانند است، در موزهٔ مزبور نگهداری می‌شود.
شاهنامه‌ای به خط محمدحکیم‌الحسینی از سال ۱۰۸۵ هجری با چهارده صفحه مینیاتور، یک نسخه خمسه نظامی به خط جعفرالحافظ، و چند شاهنامه خطی دیگر، جامع‌التواریخ عهد مغول، کتاب خسرو و شیرین نظامی به خط عبدالجبار (یکی از شاگردان معروف میرعماد) که دارای هفده صفحه تصاویر رنگین بسیار عالی و زیبا کار رضا عباسی کاشانی است و… همه در موزه «ویکتوریا و آلبرت» لندن بود.
همچنین ده نقاشی‌ زیر:
۱- اردشیر با گلنار دختر کسری ـ از یک شاهنامه نفیس قرن یازدهم هجری      
۳- خسرو و خواهر بهرام چوبینه ـ از شاهنامه (دموت)
۲- خسرو شیرین از خمسه نطامی قرن نهم هجری
۴- تصویر خضر و الیاس بر سر چشمه آب زندگی از خمسه نظامی قرن نهم هجری
۵- فرستادگان شاه ایران در دربار اسکندر ـ از کتاب خمسه نظامی قرن نهم هجری
۶- یکی از تصاویر جامع‌التواریخ از عهد مغول
۷- به تخت نشستن کیخسرو ـ از کتاب شاهنامه
۸- سیاوش و سودابه در کنار یکدیگر
۹- رستم پس از غلبه یافتن به دیو سفید که او را به قتل می‌رساند.
۱۰- سیاوش که دارد فنون کشتی‌گیری را می‌آموزد.
و اما موزه بریتانیا British Museum
موزه بریتانیا مهم‌ترین مجموعه‌های هنر پارسی در جهان را ضبط کرده است.

ارابه طلایی چهار اسب از آثار باستانی دوره هخامنشیان که در گنجینه آمودریا یافت شده‌ در موزه بریتانیا است. این ارابه چهار اسبه متعلق به ۳۰۰ تا ۵۰۰ سال پیش از میلاد است و دو نفر با لباس هخامنشی‌ها بر آن سوار هستند.
استوانه گلی منشور کوروش که عنوان کهن‎‌ترین سند حقوق بشر دنیا را بر خود دارد، نیز در موزه بریتانیا است.
من در این مورد مقاله‌ای با عنوان
نوشته‌ام.
 
سنگ‌نگاره ویرانی شوش یا سنگ‌نگاره آشور بانی‌پال یکی از آثار باستانی است که به مناسبت غلبه آشوریان بر عیلامیان در سال ۶۴۷ پیش از میلاد خلق شده‌است. آنچه از تصویر این اثر برمی‌آید، سپاهیان آشور در حال ویران کردن معبد با کلنگ دو سر و دیلم هستند و همچنین از شهر شوش زبانه‌های آتش بلند می‌شود. تعدادی هم از سربازان آشوری مشغول خارج کردن گنج‌های آن هستند. گفته می‌شود این اثر باستانی در موزه بریتیش می‌وزیوم لندن نگهداری می‌شود اما من آنرا نتوانستم پیدا کنم و ندیدم.
بازوبند طلایی بز و پرنده هما یکی از آثار باستانی متعلق به دوران هخامنشیان هم در موزه بریتانیا است.
بشقاب نوازندگان از آثار باستانی دوران ساسانیان (سده هفتم میلادی) در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود. این بشقاب در طبرستان پیدا شده‌است.
در این بشقاب نقره‌ای که با طلا زراندود شده‌ و نقش قلم زنی شده از ضیافت و بزم شاهانه را نشان می‌دهد نوازندگان در حال اجرای موسیقی هستند. در پایین بشقاب اجاقی که در حال پخت غذا می‌باشد، روشن است و درختی بیش از نیمی از طرح لبه بشقاب را پر کرده‌ و بر روی درخت پرنده‌ای نشسته‌است.
سفال‌های مربوط به قرن نهم و دهم قبل از میلاد هم که در سیلک کاشان به دست آمده، همچنین «مُهر داریوش» در موزه بریتانیا است. حتماً اشیای دیگری از میراث هنری ایران در این موزه هست که از نگاه من افتاده است.
_________________
آثار هنری ایران در آلمان
همانطور که پیشتر گفتم محراب زرین فام مسجد میدان کاشان که یکی از ظریف‌ترین محرابهای زرین فام بود در موزه برلین است.
ظروف قلمکاری و قلمزده ایران از دوره نهم تا دوازدهم هجری، کاشی‌های قرون هفدهم و هجدهم و پارچه‌های دست دوز و زربفت ایران دوره صفوی همه در موزه برلین است. همچنین قالی شاه عباسی که شهرت بین المللی دارد و نیز قطعه‌ای از بهترین پارچه های عهد ساسانی.
مینیاتورهای بلوری ایرانی در موزه هنر kunsthe-museum و موزه گوته با نوشته خط‌ هایی میخی و نقاشی‌های مذهبی موجود است.
در موزه‌های مردم‌شناسی در هامبورگ و هانور و هایدلبرگ و موزه کستنر و موزه فولکونگ و موزه هنر و صنایع دستی در برلین قطعات نفیس مفرغی، زربفت‌های ساسانی، حجاری‌های برنزی، سرامیک‌های قرون اولیه و قلمدان‌ها و جلدهای نقاشی شده ایرانی دیده می‌شود.
نقش سه نیزه‌دار که یکی از آثار باستانی است و در کاخ آپادانا شوش در استان خوزستان کشف شده‌ و سه سرباز را نشان می‌دهد که پشت سر هم ایستاده و هر یک نیزه‌ای به دست دارند در موزه پرگامون برلین است. 
در موزه چرم و کفش (آلمان) یک جلد قرآن جلد چرمی مطلا را با نقشهای ترنجی به رنگ‌های سبز و آبی دیدم که در قرن یازدهم هجری ساخته شده است.
در یکی دیگر از موزه های آلمان حوالی آلتنبورگ Altenburg آثار یکصد ورق آس و گنجینه‌های قدیمی ساخت ایران که بر پنجاه برگ از آن‌ها صحنه‌های مختلف شاهنامه فردوسی نقاشی شده، و ورق‌های مُدّور که آراسته به صحنه‌هایی از داستان‌های هفت پیکر نظامی است، موجود است.
در موزه عروسکی مونیخ (آلمان) مجموعه‌ای از عروسک‌های ایرانی و مدارک اصول و جزئیات خیمه شب بازی در ایران، نگهداری می‌شود.
گنجینه‌های هنر ایران در آلمان کتاب‌های مصور خطی فارسی در کتابخانه دانشگاه توبینگن Universität Tübingen را هم شامل می‌شود. انواع و اقسام نسخه‌های خطی شاهنامه، خمسه نظامی، یوسف و زلیخای جامی، دیوان حافظ، خمسهٔ امیر خسرودهلوی و…
_________________
آثار هنری ایران در هلند
سال ۲۰۰۴ میلادی در موزه بزرگ هرمیتاژ در آمستردام Hermitage Amsterdam در نمایشگاه «سی قرن هنر ایران» Persia; thirty centuries of art آثار زیادی از میهنمان دیدم از جمله ۲۰۰ اثر هنری، ظروف نقره‌ای و سرامیک، و نزدیک به چهل مینیاتور و کتابهای خطی.
در «سکس میوزیوم» آمستردام اشعاری خطی که به اشتباه آنرا به کشور هند نسبت داده‌اند اما از گذشته‌های دور ایران است، وجود دارد.
_________________ 
آثار هنری ایران در فرانسه
بخشی از موزه لوور پاریس به آثار تاریخی و باستانی ایران اختصاص دارد که گفته می‌شود تعداد آن‌ها حدود ۵۸ اثر است و شامل قطعات بزرگی از سرستون‌های کاخ‌های هخامنشیان و تخت‌جمشید شیراز تا لوح قانون حمورابی می‌شود.
سر ستون‌های آپادانا با هفت متر و آثار داریوش در شوش در فاصله سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ میلادی به این موزه منتقل شده است.
همچنین ظرف‌های رنگ آمیزی شده سفالی متعلق به نیمه دوم هزاره چهارم قبل از میلاد، سفال‌های قرن دهم پیش از میلاد، آثار برنزی قرن هشتم پیش از میلاد، تابلوهای نقاشی، مهره‌ها و مجسمه‌های کوچک دوره هخامنشیان (که از قدیمی‌ترین آثار ایرانی است) در این موزه نگهداری می‌شود.
از مهم‌ترین آثار دوران هخامنشیان در موزه لوور، نقش یک شیر و گاو بال دار بر روی آجرهای لعابدار شوش و سرستون گاو دوسر از قصر هخامنشیان در شوش است.
جام هیولای دوسر و غزال که از آثار به جا مانده از فرهنگ و تمدن مارلیکا است هم در موزه لوور است.
این ظرف از آلیاژ نقره و طلا ساخته شده و بر روی آن قلم‌کاری و برجسته‌کاری صورت گرفته‌است. بر روی جام اژدهایی با فَک باز وجود دارد که با هر پنجه خود غزالی را در چنگ گرفته است.
دسته گلدان بز کوهی یکی از آثار به جای مانده مربوط به دوران هخامنشیان در موزه لوور است. جنس این عتیقه نقره با روکش طلا می‌باشد. بال‌های زیبا و شاخ‌های این بز کوهی، سمبل سرزندگی و نشاط در هنر هخامنشی است.
سنگ‌نگاره یادبود اونتاش ناپیریشا از آثار باستانی دوره عیلام هم در موزه لوور است. بر روی این سنگ نگاره باستانی نقش زنی حک شده‌ که دُم ماهی دارد و مارهایی را در دستان خود گرفته‌است. در بالای تصویر کامل این سنگ نگاره، کاهنه‌های معبد در حال عبور هستند. جنس این سنگ نگاره از ماسه سنگ می‌باشد. این اثر مربوط به ۱۳۴۰ تا ۱۳۰۰ پیش از میلاد است و از چغازنبیل به شوش آورده‌شده و هم‌اینک در موزه لوور قرار دارد. 
تخته بازی ۵۸ خانه از آثار باستانی عصر آهن که در تپه سیلک کاشان کشف شده و از جنس گل‌پخته است نیز در موزه لوور است.
تندیس یک پرنده (فاخته لاجوردی رنگ) از آثار باستانی دوره عیلام که به شکل پرنده فاخته و متعلق به ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد است در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود.
کوزه بانوی رقصان یکی از آثار فلزی به جای مانده از هنر ساسانیان که روی آن چهار زن را در حال پایکوبی و رقص نمایش می‌دهد در موزه لوور است. 
تندیس ناپیرآسو که نقطه اوجی در هنر ریخته‌گری مفرغ است و حضور صنعتگرانی چیره دست را در ایران زمین در سرزمین عیلام نشان می‌دهد، از جمله آثار مربوط به ایران در موزه لوور است. قدمت آن به ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد باز می‌گردد و با لایه‌ای از مس و طلا روی قالب برنزی ساخته شده است.
سنگ‌نگاره زن ایلامی و ندیمه اش از آثار باستانی دوره عیلام هم در موزه لوور است. بر روی این سنگ نگاره نقش زنی ایلامی وجود دارد که دارد نخ می‌ریسد و ندیمه‌اش او را باد می‌زند. جلوی او هم میزی با بشقاب غذا قرار دارد. این اثر تاریخی در منطقه شوش کشف شده‌است.
سنگ‌نگاره بز با دم ماهی که بر روی سنگ آهک ایجاد شده‌ و یک نوع تشریفات مذهبی را نمایش می‌دهد در بخش عتیقه‌های شرق نزدیک، طبقه همکف، اتاق ۱۰ موزه لوور نگهداری می‌شود.
کتیبه داریوش بزرگ که یکی از الواح ارزشمند دوران هخامنشی است در موزه لوور است.
کتیبه مزبور در کاخ آپادانای شوش به خط پارسی کهن است. این کتیبه علاوه بر اینکه مجوز و فرمان‌نامه ساخت بنای کاخ آپادانای شوش را بیان کرده‌ اطلاعات گرانقدری را در مورد داریوش اول و هخامنشیان به باستان‌شناسان ارائه داده‌است.
یکی از آثار ایرانی موزه لوور که مدتها مرا به خود مشغول داشت فلزنگاره نیایش آفتاب یا تابلو مراسم نیایش راهبه‌های آفتاب بود.
فلزنگاره نیایش آفتاب از اشیای کشف شده دوران عیلام میانه است. قدمت آن به هزار و دویست سال پیش از میلاد بر می‌گردد و در خرابه‌های معبد شوش کشف شده است.
وقتی فلزنگاره نیایش را دیدم بی‌اختیار به نیایش پرداختم.
از دیگر آثار ایرانی موزه لوور، تُنگ دسته‌گربه‌ای یک ظرف آب‌خوری برنزی است که قدمت آن به پایان دوره ساسانیان باز می‌گردد. دسته تنگ، به شکل یک گربه وحشی ساخته شده که دستانش بر روی لبه تنگ و پا‌هایش بر روی بدنه تنگ قرار دارد. همچنین بر روی بدنه ظرف و پایه آن طرح برگ گیاهان وجود دارد.
قطعه افسار برنزی لرستان و چندین اثر دیگر مربوط به ایران در موزه لوور وجود دارد که از آن می‌گذرم. در موزه لوور آثار متعددی هم از دوران سامانیان، سلجوقیان، صفویان و… نگهداری می‌شوند.
_________________
آثار هنری ایران در اتریش
در موزه هنرهای دستی اتریش، قالی «شکارگاه» شاه عباس که برخی از کار‌شناسان، نفیس‌ترین قالی جهان دانسته‌اند، موجود است.
قالی شکارگاه فرشی است تمام ابریشم از ایران اوائل قرن ۱۶ میلادی و همانطور که از اسم ان بر می‌آید صحنهٔ شکار را ترسیم می‌کند. شکارچی‌ها سواره یا پیاده به شکار شیر، یوزپلنگ، بزکوهی، مارال، گورخر، گوزن و رویاه مشغولند.
در موزه ایالتی تیرون در اتریش هم تابلوهای متعدد نقاشی ایرانی را دیدم. تابلوهای موش و گربه عبید زاکانی، نقاشی‌ها و هنر سکا‌ها (از اقوام پیشین ایرانی)، مدال‌ها، هنرهای تزیینی و…
_________________
آثار هنری ایران در لهستان
در موزه دانشگاه «کراکو» در لهستان نوشته خط‌ هایی میخی و نقاشی‌های مذهبی از ایران دیده می‌شد. همچنین دو بشقاب که روی آن اشعاری از جامی و عطار نقش بسته بود.
_________________
آثار هنری ایران در بلژیک
درموزه بروکسل بلژیک، مجسمه برنزی یک رب النوع متعلق به قرن ۷ و ۸ قبل از میلاد و همچنین لگام یک اسب که در لرستان کشف شده و متعلق به قرن هشتم پیش از میلاد است، از مهم‌ترین آثار ایرانی به شمار می‌رود.
 _________________
آثار هنری ایران در عراق
در موزه غارت شده بغداد، آثار متعدد پارتی‌ها، ساسانیان و آثار مشترک ایران و کشورهای بین النهرین (میان رودان) نگهداری می‌شود که از آن جمله نقش‌های برجسته سنگی «نرگال» NERGAL و نقش خدای آفتاب همراه با یک عقاب است.
از آثار پارت‌ها که در این موزه نگهداری می‌شود می‌توان به نقش برجسته الهه جنگ به نام «آلات» ALLAT همراه با دو الهه دیگر که متعلق به قرن اول پس از میلاد است اشاره کرد.
_________________
آثار هنری ایران در ژاپن
در موزه ملی توکیو (ژاپن) آثار هنری مختلف از ایران شامل نقاشی، خوشنویسی، فلزکاری، کنده کاری، سرامیک سازی، خاتم کاری و پارچه‌های مختلف و… نگهداری می‌شود.
در موزه میهوی ژاپن دو حجاری از تخت جمشید (نقش اسبان ارابه و خدمتگزار تخت جمشید) وجود دارد. نقش اسبان ارابه ادامه نقش ارابه ران در موزه بریتانیاست که موزه «میهو» درسال ۱۹۸۵ آن را خریده است. 
_________________
آثار هنری ایران در پرتقال
در موزهٔ کالوست گُلبـِنکیان Museu Calouste Gulbenkian در شهر لیسبون پایتخت پرتغال که اشیاء هنر باستان و نوین را در خود جای داده‌ و پیرو وصیت‌نامهٔ کلکسیونر ارمنی‌تبار، کالوست گلبنکیان، بنیاد شده، ظروف مربوط به عصر سلجوقی و چند نقاشی ایرانی دیدم.
در «موزه کاشی» در شهر «لیسبون» پرتقال چندین کاشی ایرانی دیده می‌شد. روی کاشی ها آیاتی از سوره مریم نقش بسته بود.
_________________
آثار هنری ایران در ترکیه
نسخه‏های خطی مُصّور زیادی از ایران در موزه‏های ترکیه موجود است. در موزه «توپکاپی» استانبول نیز آثاری از دوران صفویه موجود است…
(آثار هنری ایران در ترکیه و عراق ناتمام است. بعداً تکمیل می‌کنم.)
_________________ 
آثار هنری ایران در پاناما
در موزه گالری در پایتخت پاناما شمایلی دیدم که از شهر من گلپایگان پیدا شده و به آن موزه برده بودند.
شمایل مربوط به داستان سیاوش و رفتن او در آتش بود. پائین شمایل نوشته بود. جرفادقان که اسم قدیمی شهر گلپایگان است.
_________________
آثار هنری ایران در ارمنستان
در گالری ملّی ارمنستان، بخش هنر خارجی، که قسمتی از موزه ملّی آن کشور است آثار هنری از ایران قدیم موجود است. فرش زیبایی که روی آن «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده و آثار ایرانی مربوط به قرون ۱۶ تا ۱۹ میلادی. نمونه‌های نقاشی و هنرهای دستی بر روی چوب، سنگ، سفال و…
یک کاشی در این موزه دیدم که آیه «فسیعلم الذین ظلموا‌ای منقلب ینقلبون» رویش حک شده و مربوط به قرن ۱۶-۱۵ میلادی است.
آیه مزبور به سرنوشت محتوم ستمگران که جز نابودی نیست، اشاره دارد.
_________________
آثار هنری ایران در کشور آذربایجان
از ناحیه «آران» آذربایجان و از محلی به نام «ساری تپه» در نزدیکی باکو، در جریان کاوشهای باستان‌شناسی ستونهای دوران هخامنشی پیدا شده و هم اکنون در موزه تاریخ باکو نگهداری می‌شود.
همچنین در محلی به نام «قَبَلّه» آثاری از دوران اشکانی پیدا شده که در حیاط قلعه «شیروانشاهان» به معرض دید گذاشته‌اند.
_________________ 
آثار هنری ایران در ازبکستان
پیش و بعد از اسلام سمرقند و بخارا موقعیت ممتازی داشتند و بخصوص در دوران سامانیان بر سر زبان‌ها بودند، سمرقند و بخارا میراث باستانی و هنری ما را با خود دارند. سمرقند بویژه در دوره تیموریان و سرسلسله آن امیرتیمور گورگانی، رونق بسیار داشت و هنرمندان ایرانی رهسپار آنجا می‌شدند. آثاری چون ریگستان، گور امیر تیمور، شاه زند، مسجد بی‌بی خانم و رصدخانه الغ بیک و… آثار تاریخی شهر خوارزم یادگار هنرمندان ایرانی است. می‌دانیم که از قرن پانزدهم، ایران تزئین بنا‌ها و مقابر مذهبی را با موزائیک و کاشی لعابی آغاز کرد و این سبک در طول دوره‌های تیموری و صفوی در بخارا و سمرقند نیز بسیار رایج بود.
در موزه هنر شهر تاشکند و در موزه شهر «کوکند» چند کتاب خطی از عطار و سعدی و برگهایی از شاهنامه و دیوان حافظ دیدم همچنین یک نقاشی از دوران خوارزمی که زیر آن به اشتباه کتاب «الجبر والمقابله» او را «المقابله و الجبر» نوشته بود.
 _________________ 
آثار هنری ایران در اسرائیل
موزه اسرائیل در بیت المقدس (اورشلیم)، مجموعه بی‌نظیری از آثار باستانی ایران مربوط به تمام دوره‌های تاریخی را در خود جای داده‌است. از جمله این آثار، می‌توان به یک محراب کامل دوران صفوی متعلق به سده هفدهم میلادی (کار هنرمندان اصفهانی)، مجمر فلزی زیبا با نقوش حیوانات، شمعدانهای فلزی دوره سلجوق، کفن سوزن دوزی شده نفیس از دوران حکمرانی آل بویه و کاشی های لعابدار زیبا از دوره قاجار و… اشاره کرد که در بخش «هنر و باستان‌شناسی اسلامی» موزه اسرائیل، قرار دارد. هم‌چنین موزه اسرائیل، مالک آثار منحصربه‌فردی از تذهیب و مینیاتور و قران های خطی است.
میزان اشیاء عتیقه و باستانی ایران در اسرائیل و به ویژه در «موزه ملی بتصئیل» خیلی زیاد است.
در موزه سرزمین‌های مقدس The Bible Lands Museum، Jerusalem که در بیت المقدس (اورشلیم) واقع است، همچنین در جنوب شرقی اروپا در کرواسی، صربستان، مجارستان، رومانی، بوسنی هرزگوین، و بلغارستان آثاری از هنر ایرانی موجود است.
_________________ 
آثار هنری ایران در چین (ختای)
نقاشی ایران در زمان باستان به‌خصوص در زمان ساسانیان از راه آسیای مرکزی به چین نفوذ کرده و این تأثیر توسط مذهب مانی که با نقاشی همنشین بود بسیار بوده است.
یکی از مکان‌هایی که تاثیرات هنر نقاشی ایران ساسانی را در چین نمایان می‌سازد، غارهای منطقه دون‌خوانگ است. در معابد زیرزمینی منطقه دون‌خوانگ یک‌سری نقاشی دیواری وجود دارد که در آن‌ها تاثیر هنر نقاشی ساسانی به صورت حاشیه‌های مرواریدی‌شکل دیده می‌شود که این نوع حاشیه‌ها از ویژگی‌های هنر ساسانی هستند. از دیگر تاثیرات هنر نقاشی ساسانی در منطقه دون‌خوانگ می‌توان از زمینه سرخ‌ رنگ نقاشی نام برد که یک سنت ایرانی در دوره ساسانی است. پروفسور پوپ که شیفته معماری مسجد شیخ لطف الله اصفهان بود، در کتاب «هنرهای ایران» می‌گوید: «زمینه قرمز نقاشی‌های دیواری و تزئینات به شکل مروارید، که در معابد بودایی دون‌خوانگ به کار رفته هر دو اصالتاً ساسانی هستند.»
گفته شده تاثیر پیکرنگاری ایران بر پیکرنگاری بودایی چین تا پایان دوره ساسانی و سراسر دوره تانگ ادامه می‌یابد و حتی در برخی از نقاشی‌های دیواری مشاهده می‌شود.
من در این مورد اطلاع ندارم.
اینکه آثار هنری ایران در موزه‌های چین هم باشد بر من معلوم نیست اما می‌دانم که در شهر چوانجو (در کشور چین یا به قول خودشان ختای) دهکده‌ای به نام (بوسی جوان) به معنای (پارسیان) وجود دارد که آمیزه‌ای از هنر و فرهنگ ایرانی است. چینی‌ها بر این باورند که مردم این دهکده بازماندگان بازرگانان ایرانی هستند که در زمان سلسلهٔ تانگ چین ۶۱۷ تا ۹۰۷ میلادی زندگی خود را در آنجا آغاز کردند.
گفته شده از قرن پنجم پیش از میلا‌د تا قرن هشتم میلا‌دی نفوذ نقاشی ایران در نقاشی چین بسیار بوده و نقاشی در چین در اصل ایرانی و مانوی است فقط چون پس از رفتن از ترکستان شرقی به چین بار دیگر از راه چین به ایران برگشته و مردم چین نیز از خود آثاری در آن گذاشته‌اند، به سبک چینی مشهور شده است.
در این مورد من اطلاعی ندارم.
در پایان یادآور می‌شوم که در جنوب شرقی اروپا در کرواسی، صربستان، بوسنی هرزه گویین، مجارستان، رومانی، بلغارستان آثاری از هنر ایران موجود است که به آن نپرداخته‌ام.
نمونه‌هایی از نقاشی یا نگارگری ایرانی که به اشتباه مینیاتور خوانده می‌شود و شامل آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ میهن ما است و بیشتر به صورت مصورسازی کتب ادبی (ورقه و گلشاه، کلیله و دمنه، سمک عیار، و…)، علمی و فنی (التریاق، الادویه المفرده، الاغانی، و…)، تاریخی (جامع التواریخ، و…)، و همچنین، برخی کتب مذهبی، همچون، خاوران نامه می‌باشد، در موزه‌های خارج از ایران موجود است که به آن اشراف ندارم.
همدم و همنشین من، میهن دلبندم.
ای برتر از آب و خاک
بگذرد این روزهای تلختر از زهر
می‌برزند ز مشرق، شمع فلک زبانه           
ای ساقی صبوحی دردِه مِیِ شَبانه
آن کوزه بر کفم نِه کآب حیات دارد       
هم طعم نار دارد، هم رنگ ناردانه
گر سنگ فتنه بارد، فرق منش سپر کن       
ور تیر طعنه آید، جان منش نشانه
… 
سلام برتو ای ایران، ای سرای امید، میهن فرزانگان و شهیدان
منبع:
سایت همنشین بهار
 
در همین رابطه بخوانید:

Book Review: South Asia 2060: Envisioning Regional Futures

 

 

 

5 November 2013

 
 

My review for The Friday Times

South Asia 2060: Envisioning Regional Futures is a comprehensive volume of essays edited by Adil Najam and Moeed Yusuf. Given the importance of the South Asian region, this book attempts to fill in a huge gap that has existed for decades. Discourses on South Asia for reasons well known, have been obsessive about all things security and in recent times terrorism. The editors note that South Asia “sits atop a globally strategic location” and gladly move on to other important topics, which makes this volume a useful contemporary reference. The introduction notes the immense potential for energy trade as well as the significant regional security implications for the world at large. This is why the future of South Asia is not just important to those who live in the region; it is duly a global concern. The 37 papers authored by 44 experts, in the volume trace the multiple futures and mercifully avoid the common fallacy of reducing South Asia to India and Pakistan and their bitter rivalries.

The introduction summing up the book rightly identifies that the idea of South Asia is a contested one and its ownership – political and economic – would determine the future. Commenting on the term Southasia introduced by Nepal based Himal magazine, the editors state: “…the future of the geography we know as South Asia will depend, at least in part, on what happens to the idea of Southasia. We are not in a position to say what that will be just yet, but it is clear that the aspiration of Southasianness is entrenched more deeply in the South Asian mind than we had imagined. It is an idea that our regional politics has often rejected and fought against. But the resilience of the aspiration suggests regional politics may eventually have to embrace it.” Thus the emergence of Southasia, a regionalized identity, will be a political process and the book suggests that there is no one course or prediction to hold it.

In this context the paper, the paper by US based Pakistani historian Manan Ahmad Asif entitled “Future’s Past” contends that though the immediate history of Pakistan and India might broadly be cause for pessimism (such as the violent partitions of ’۴۷ and ’۷۱), there is nevertheless a greater, storied and shared history that can be recalled in order to realize how communities in South Asia can peacefully co-exist.

Asif argues that our “immediate past” is what informs our understanding of the present, leading to interpretations that are rooted in differences and in ‘otherizing’. As he points out, “We take these ahistoricized words [coercion, submission, invader, Muslim, indigenous] and categories and proceed to give them universality that they don’t deserve even for the here and the now.” Similarly, he points out how the British too saw the divisions and focused on them, thereby exacerbating them. One cannot disagree with Asif when he posits: “To imagine a South Asia where difference is mutually comprehensible is also to look at the desi diaspora around the world.”

“We take these ahistoricized words [coercion, submission, invader, Muslim, indigenous] and categories and proceed to give them universality that they don’t deserve”

The editors of the volume identify the following common themes around which the book is organised: ‘Idea of South Asia’, ‘Regionalism’, ‘The South Asian State’, ‘Security and Development’ and ‘South Asia and Its People’.

The essays highlight how South Asia is a more of a competitive region than a cooperative one. The troubled experience of South Asian Association for Regional Cooperation (SAARC) and other attempts at regionalism testifies to this reality. Smaller states with much to gain from regionalism are themselves exasperated with Pakistan and India – the primary reason behind the regions failure to integrate. As pessimism reigns however, there are murmurs of optimism as Pakistan and India seek to open trade, perhaps leading to the reinvigoration of SAARC.

The theme pertaining to South Asian State is an insightful part of this volume as it traces the trajectory of the postcolonial states and how they have failed to maintain the social contract leading to a less charitable view of the future in many quarters. At the same time, the essays also highlight the immense potential for ‘constant metamorphosis’ of the state idea and are open to change with sufficient external and internal impetus. A pertinent observation extracted by the editors relates to the possibility of an inclusive, regionalized state. In a similar fashion the papers tell us that a region confronted with multitude of conflicts trumpets human development. The editors and some of the essays emphasise ‘co-dependence’ of security and development and an outcome which would be more people-centric rather than the current state or military oriented security discourse common in South Asia.

In her cogent essay, ‘Towards cooperation for poverty reduction?’

Safiya Aftab mentions the importance of entwining poverty reduction with economic growth, arguing that even if South Asia’s rate of development hovers around an acceptable 8%, that in itself will not lead to a reduction in poverty – or at least not a considerable enough reduction. She posits that there needs to be a “serious realignment of government policy towards income redistribution and investment in human development”, and that in the face of a lack of regional integration, growth on itself will not solve the region’s significant issue of poverty. A focus solely on economic growth without factoring in human development and wealth redistribution will only lead to greater disparity in wealth and prosperity, which in turn can lead to social unrest. South Asian states need to revisit their dependence on neo-liberal prescriptions and read Aftab’s essay carefully. In fact, the key factor influencing the future of the region relates to the future trajectories of economic cooperation.

Another well-researched essay in the volume, ‘Trade Relations: Some Predictions and Lessons by Pradeep S. Mehta and Niru Yadav tells us the gritty realities. The authors state how in 2011 “the total trade of South Asian countries amounted to $928.17 billion, with only $28.23 billion exchanging hands through regional trade.” Only less than 4% of South Asia’s trade was interregional making it the least regionalized areas of the world. Despite the numerous free trade agreements, political mistrust and a lack of political will have led to states pursuing their own bilateral FTAs, thereby circumventing the choked provisions of regional agreements such as SAFTA.

The key theme of volume – South Asia and its people – highlights how the countries in the region need to shift from a state centric position to people-oriented polities. There is now an emerging consensus that the people of South Asia are dynamic cultural, economic and political agents. With advances in technology, a burgeoning young population and democratic consolidation the power of South Asians to drive ‘change’ and demand rights is likely to increase. Regional cooperation initiatives such as Aman ki Asha and other movements are showing the path.

Epigraphical Studies in India & Persian Inscriptions

 Persian Inscriptions &Epigraphical Studies in India

ARABIC & PERSIAN INSCRIPTIONS

 

The Epigraphy Branch of Arabic and Persian Inscriptions of the Archaeological Survey of India with its headquarters at Nagpur since 1958. This Branch is responsible for copying, editing and publication of Arabic and Persian inscriptions throughout the country to shed light on historical and cultural heritage of the country.

 IMG_3076 (2)

During the last four decades over 10,000 inscriptions have been copied from different parts of the country and duly accessioned, deciphered and listed in the Annual Reports on Indian Epigraphy (ARE) since 1952-53 onwards, under a separate Appendix with an exhaustive introduction. Among the Indian states, Uttar Pradesh has yielded the largest number of Perso-Arabic epigraphs (i.e. 2175), constituting 21.4 % of the aggregate, number-wise followed by Maharashtra (over 14%), Gujarat (over 9%), Andhra Pradesh and Madhya Pradesh (about 9%), Rajasthan (about 8%), Kamataka (7%), West Bengal (4%), Bihar, and Jammu & Kashmir (about 4% each), Tamil Nadu (2.55%), Haryana (2%), Delhi (about 2%). About 2,000 Perso-Arabic inscriptions have been published so far in Epigraphia Indo-Moslemica (ElM) and Epigraphia Indica-Arabic and Persian Supplement (EIAPS) from 1907-08 to 1977.

Beginnings

 The study of Perso-Arabic inscriptions in India practically started with the establishment of Asiatic Society of Bengal by Sir William Jones at Calcutta in 1784. The setting up of the department of the Archaeological Survey of India in 1861, headed by A. Cunningham as the Archaeological Surveyor, intensified the activities in the field of research and exploration including Indo-Muslim epigraphy.

 

The first works on Perso-Arabic inscriptions on Islamic monuments were: Sairu’l Manazil by Mirza Sangin Beg (before 1820) and Atharu’s Sanadid by Sayyid Ahmad Khan (Kanpur, 1846). Among European and British orientalists who brought to light Perso-Arabic epigraphs were: H. Cousens, A.Fuhrer, Edmond Smith and H. Blochmann, Asstt. Prof. and Principal of Calcutta Madrasa who published them in the Journal & Proceedings of the Asiatic Society of Bengal (JASB)- a precursor of Epigraphia Indica (EI) (1.892). In 1894 (EI, vol. II) two articles on Perso-Arabic inscriptions from Delhi were published by Dr. Paul Horn of Strasburg University.

 The first major published study of Perso-Arabic inscriptions of particular site was: Gaur-Its Ruins & Inscriptions (London, 1878), by R. H. Ravenshaw; Lahore: Its History, Architectural Remains and Inscriptions (Lahore, 1896), and Agra : Historical & Descriptive (Calcutta, 1896), both by Sayyid Mohammad Latif, and M. A. Chaghtai’s, Muslim Monuments of Ahmedabad Through Their Inscriptions (Poona, 1942).

 Among the periodicals, mention may be made of Asiatic Researches (Calcutta), Journal and Proceedings of the Asiatic Society of Bengal (Calcutta), Indian Antiquary (Bombay) and Journal of Bihar Research Society (Patna) that provided sufficient coverage to Indo-Muslim epigraphy. Among the prominent individual scholars who performed pioneer work on Indo-Islamic epigraphy, mention may be made of Maulavi Bashirud Din Ahmad who painstakingly wrote Waqi’at-i-Daru’l Hukumat, Dehli (Agra, 1919); Syed Asghar Ali Bilgrami who authored Ma ‘athir-i-Dakan (Hyderabad, 1925) in Urdu and Landmarks of the Deccan (Hyderabad, 1927) in English, and Ali Asghar Hikmat placed before us his work in Persian, Naqsh-i-Parsi bar Ahjar-i-Hind (2nd ed., Shahryur 1337) (1958, Tehran).

 

Epigraphia Indica was started in 1892 with a view to primarily dealing with the epigraphical material pertaining to ancient Indian History. Since the Perso-Arabic epigraphs were available in large number, it was deemed necessary to publish them in a separate biennial journal named Epigraphia Indo-Moslemica.

 DSC00120

It was Sir E. Denison Ross, the famous British orientalist and Principal of Calcutta Madrasa who edited the first issue of Epigraphia Indo-Moslemica (ElM), 1907-08, Dr. J. Horovitz,.Professor of Arabic in Anglo-Oriental College, Aligarh, edited the two subsequent issues of ElM 1909-10 and. 1911-12. Afterwards, Dr. Ghulam Yazdani, Director of the Archaeology Department in the Nizam’s Dominions at Hyderabad and Honorary Muslim Epigraphist to the Government of India, edited 15 issues of ElM 1913-14 onward to 1939-40.

 A full time post of Assistant Superintendent for Arabic and Persian Inscriptions was created by the Government of India in 1946 and the next issue of ElM 1949-50 was edited by Maulavi M. Ashraf Husain who had joined the said post in 1949.

 Dr. Ziyaud Din Ahmad Desai succeeded Maulavi Ashraf Husain in 1953. He started editing the Perso-Arabic section under a separate Appendix of Annual Reports on Indian Epigraphy -1952-53 onwards, so also the prestigious biennial Epigraphia Indica-Arabic and Persian Supplement (EIAPS), 1951 and 1952, onwards, in continuation to Epigraphia Indo-Moslemica (ElM). This epigraphic journal became an annual publication since the issue of 1961.

Period and Language

DSC00124

 Indian Islamic inscriptions date from the last decade of the 12th century AD (to be exact AH 587) 1192 AD when Muhammad Ghauri conquered Delhi and established his kingdom there), with the exception of about a dozen, bearing earlier dates, found in Haryana, Gujarat and Kerala. Perso-Arabic epigraphs are usually found on sectarian buildings like mosques and tombs or secular edifices like forts, palaces, gateways, tanks, wells, gardens, bridges, sarais and the like.

Certain movable objects like arms, seals, signets, vases, utensils and tombs account for majority of inscriptions, next followed by forts.

 The language of the records of the early period of the Delhi Sultanate is Arabic. Majority of epigraphical records is in Persian in view of the fact that Persian had been the state or official language right from the beginning of the Muslim rule, i.e. 1206 AD upto 1857 AD, spanning six centuries and a half. Persian played an important role in the educational and cultural life of the various regions of the sub-continent in varying degrees depending upon local factors.

IMG_3082 (2)

 Apart from Arabic, Persian and Urdu inscriptions, there are bilingual. inscriptions, i.e. Arabic with regional languages like Gujarati, Marathi, Bengali, Tamil and Malayalam and Persian with the provincial languages like Kannada, Telugu, Oriya, Tamil, Gujarati and Marathi. Besides these regional or provincial languages with Persian and Arabic, mention may be made of other bilingual inscriptions like Arabic with Sanskrit or local dialect, or Persian with local dialect, Sanskrit, Hindi, English, Portuguese and Armenian and Hebrew are trilingual (Arabic, Persian and .Bangala; Persian, Kannada and English; Persian, Marathi and Kannada, and Persian, Armenian and Hebrew) and quadrilingual records as well (Arabic, Urdu, Hindi and English, and Persian, Marathi, Telugu and English).

 Importance of the epigraphs

red-fort

 Majority of the Perso-Arabic inscriptions are dated in Hijri year. Individual towns with large number of Perso-Arabic epigraphs include Delhi, Agra, Jaunpur, Ahmedabad, Gulbarga, Hyderabad, and Nagaur. These epigraphs frequently fill up lacuna or unconfirmed gaps in our knowledge of India’s past. Being strictly contemporary and perfectly genuine records, they constitute first hand source-material and provide valuable and definite data for the varied aspects of the history of different periods in different regions.

 They correct incongruity or misstatements, supply correct dates of events about which information from other sources is available but is confusing or vague, corroborate or contradict statements of historians or supply details left out by them and supply correct spellings of names and places. They provide much more data for the local history and political status of a particular region at a given time.

 These inscriptions constitute the most primary and contemporary source for the exact date of monuments of various description and provide much needed definite time-factor and sure chronology, thus forming a sound and secure base for evaluation of the monuments in the context of art and architecture and thereby bring out concept of the origin and development of monumental styles.

 There are inscriptions which give information about the relations between different communities and also instances of religious toleration. These inscriptions again furnish in some cases, the history of repairs, extension or addition to monuments. Of greater importance is the information supplied by these inscriptions on other aspects of contemporary life including administration, levy or remission of unlawful duties or imposts of different nature, prohibiting undesirable practices etc. Another art form of Indian Islamic monumental art, best served by Perso-Arabic inscriptions, is calligraphy. Islamic world has long regarded calligraphy as the highest form of artistic expression. Calligraphic inscriptions constitute the most important decorative element in Indian Islamic Architecture which attained a high level of perfection in Qutb Minar at Delhi, Adina Mosque at Pandua (in Bengal), Atala Mosque at Jaunpur, Jami Mosques at Ahmedabad, Golconda and Hyderabad, Akbar’s tomb at Sikandra, Ibrahim Rauda at Bijapur and Taj Mahal at Agra.

Calligraphers

kotobMenar

 With the help of these epigraphs, we can prepare a list of calligraphers, region-wise and period-wise, whose beautiful calligraphy adorns so many buildings in the width and breadth of the country. Scripts employed in the Perso-Arabic epigraphs include Kufi, Naskh, Thulth and Nastaliq.

 The last mentioned was the preferred script of the Mughals. Inscriptions of earlier dates are in Arabic and in Kufi characters. Persian is found employed since the end of the 13th century and with regularity under the Khaljis. Bengal and Kerala are dominant in Arabic inscriptions.

 Urdu made appearance in epigraphs in the middle of 18th century. Bengal and Gujarat developed individuality of their own in script or calligraphy. Among the Muslims the representation of living beings or human forms was forbidden by religious injunction. Thus, Muslim in India and elsewhere took recourse to execution of geometrical and arabesque patterns on the one hand and ornamental writing on the other. The importance laid on making beautiful and decorative copies of the holy Quran as an ardent expression of faith fostered the much valued art of calligraphy. Perso-Arabic inscriptions have two-fold importance, historical and calligraphical. The Muslim rulers and their noblemen greatly contributed to the development of the calligraphical art. Some inscriptions furnish pictorial form of Tughra in which the text is written in such a way as to form the outline of a lion or bird.

 Important dynasties

 The Perso-Arabic inscriptions found in India cover a vast canvas. Almost all parts of the country and almost all dynasties, major and minor, provincial and regional are represented. Among them, prominent dynasties are the Mamluks, Khaljis, Tughluqs, Sayyids, Lodis, Mughals; Sultans of Bengal, Gujarat, Kashmir, Malwa and Mysore; Bahmanis, Faruqis ofKhandesh, Sharqis of Jaunpur, Adil Shahis, Nizam Shahis, Qutb Shahis, Asaf Jahis; Nawabs of Arcot, Awadh, Murshidabad and Karnatak; Bhonslas of Nagpur, Gaikwads of Baroda, Holkarsof Indore, Marathas of Tanjore, Sindhiyas of Gwalior and the Rohillas.

 Subject of the epigraphs

 The subjects contained in all these epigraphs including the miscellaneous ones are of varied nature, supplied to us piecemeal but collectively reflecting multi-dimensional aspects of history and culture, language and literature, arts and architecture. Apart from all other literary Persian sources available in India, Persian epigraphical data is no doubt piecemeal but quite vast and varied in giving multifarious information that can be utilised as an important source-material for the study of Indo-Persian literature.

 Persian epigraphs

 From the 13th century onward, Persian came to be employed as the medium of epigraphic texts along with Arabic but in the next century (14th), Persian gained wider currency for this purpose. It gradually replaced Arabic as the epigraphic medium under the Mughals and almost completely substituted Arabic in historical epigraphs. These epigraphs tend to show to what extent and degrees, the usage of Persian language and literature has been practiced in different parts of India at different periods, under various central, provincial and regional dynasties. As a part of cultural study under Persian language and literature, a list of composers can also be classified. In a good number of cases, the composers of the metrical epigraphs are indicated in the text and as a result these poets can be assigned to pre-Mughal periods on one hand, and on the other, to different provincial kingdoms and minor principalities. Interestingly, we also come across epigraphical texts composed by rulers like Adil Shahi king Ali II (1656-71), Mughal king BahadurShah II (1837-57) and Nawwab of Awadh Wajid Ali Shah (1848-56).

 A vast majority of these poets mentioned in epigraphs are unknown from available sources. It is particularly these metrical, records which are of value as specimens of Indo-Persian literature. Of these, those of the Sultanate period, covering approximately 12th to 15th centuries (7th -9th cent. H.) are particularly valuable. Another cultural aspect that can be culled out from these epigraphs is the preparation of a long list of Iranian and Afghan settlers in different parts of India, belonging to different vocations in life who came from different parts of Iran and Afghanistan and from elsewhere. The places, to quote a few, where this phenomenon occurred are : Cambay in the 12th to 14th centuries, Karad (Maharashtra) in the 16th century, Hyderabad in the 17th century, Lucknow, Allahabad, Kashmir etc. in the subsequent period. This infomlation is quite useful

for some aspects of sociological and cultural studies, giving an insight into composition of present ethnic groups of local population in the country and pattern of their professions.

Information on relation with other countries

The names of a good number of foreign places and countries in these epigraphs tend to show some cultural relations with the Islamic countries like Saudi Arabia, Egypt, Iraq, Afghanistan, Turkey, Yemen, Tajikistan, Uzbekistan etc. For the evaluation of ethnic composition in different regions of India, the study of various communities, both indigenous and foreign, is also important.

 Some of the names as gleaned from epigraphs include: Afghan, Amlani, Arab, Baluch, Lodi, Mughal, Turani, Bara Imamiyya, Bohra, Brahmin, Chauhan, Gahlot, Gaur, Hindu, Jain, Koshti, Koli, Kayasth, Portuguese, Rajput, Rathor, Srivastava, Sayyid and Tawaif (dancing girls). Regarding various cities and towns in India, different epithets find mention in a good number of epigraphs.

DSC00231

 They are also important for the cultural history of such places. These epithets denote time-flavour regarding the names of such places and tend to show the spirit that was prevailing during the Muslim period, particularly under the Mughals. Some of the epithets found in epigraphs and other Persian sources are: Akbarabad (Agra), Shahjahanabad (Delhi), Muhamadabad (Bidar), Alamgirpur (Vidisha), Azimabad (Patna), Daruz Zafar (Bijapur), Khidrabad (Chittorgarh), Darulkhair (Ajmer), Fathabad (Chanqeri), Jahangimagar (Dhaka), Gulshanabad (Nasik), Mubarakabad (Miraj), Jannatpur (Jalna) etc. It is the epigraphs which owe to the existence of multifarious monuments religious and secular, bringing to light a good deal of building and centres of building activities and illustrating how rulers, officials and private rich persons were interested in the welfare of the general public.

 

هندوستان و خلیج فارس

درآمد

خلیج فارس نه تنها از نظر اهمیت در تبادل کالا و تجارت بین شرق و غرب، بلکه به لحاظ اهمیت استراتژیک آن در تأمین انرژی، مورد توجه کشورهای مختلف بوده است. یکی از این کشورها، هند است. هرچند روابط هند با این منطقه به سده‌های پیش باز می‌گردد، اما در سال‌های اخیر، روابط خود را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به سرعت گسترش داده است و این منطقه در افق سیاست‌گذاری هند، حائز جایگاه والایی می‌باشد. از آنجایی که منطقه خلیج فارس در محیط امنیتی ایران قرار دارد و با منافع ملی ایران نیز پیوستگی زیادی دارد، در این مقاله به بررسی جوانب مختلف روابط هند با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، پرداخته خواهد شد.

تحلیل

الف- همکاری‌ها در زمینه انرژی

هند با دارا بودن رشد اقتصادی ۴/۹ درصدی و این امر که حدود ۷۰ درصد نفت مصرفی خود را از طریق واردات تأمین می‌کند، منطقه خلیج فارس برای این کشور، حائز اهمیت زیادی می‌باشد. در حال حاضر هند، دومین بازار بزرگ در حال رشد سریع انرژی در جهان به شمار می‌آید. به نحوی که تقاضای رسمی نفت در این کشور هر ساله با رشد حداقل ۶ درصدی مواجه است. هند حدود ۴۵ درصد از انرژی وارداتی خود را از کشورهای عضو GCC تأمین می‌کند. عربستان سعودی به تنهایی، یک چهارم از کل واردات نفت هند را تأمین می‌کند و هند چهارمین وارد کننده بزرگ نفت از این کشور پس از چین، ایالات متحده و ژاپن است. پیش بینی می‌شود که واردات نفت از عربستان سعودی طی بیست سال آینده به دو برابر افزایش یابد. نکته جالب آن که پادشاه عرستان تعهد این کشور را به تأمین انرژی هند، به عنوان یک کشور دوست، صرف‌نظر از روند رو به رشد قیمت جهانی، اعلام کرده است. افزون بر این، کشورهای کویت و امارت متحده عربی، دو تولید کننده بزرگ دیگر عضو GCC هستند که رابطه نزدیکی با هند دارند.

روند مصرف انرژی اولیه هند

 

 

 

 

 

 

 

سهم هند در رشد تقاضای جهانی نفت بین سال‌های ۲۰۳۰-۲۰۰۶

 

از آنجایی که هند در تلاش است تا نیاز انرژی خود را به سمت بهره‌گیری از منابع گاز طبیعی سوق دهد، کشوهای حوزه خلیج فارس نقش مهمی در پیگیری این سیاست بر عهده دارند. در سال‌های اخیر، قطر تنها تأمین کننده مهم گاز طبیعی هند محسوب می‌شود. این کشور قراردادی بیست و پنج ساله با هند برای تأمین ۵ میلیون تن گاز طبیعی مایع (CNG)، منعقد کرده است که اکثر نیاز هند به گاز طبیعی را در حال حاضر تأمین می‌کند. علاوه بر این، در سپتامبر سال ۲۰۰۶، شرکت پترونت هند توافقنامه‌ای ۵/۲ میلیون تنی را با شرکت راس گاز (RasGas) قطر امضا کرد که از ژوئن سال ۲۰۰۹، صادرات گاز طبیعی این کشور به هند آغاز خواهد شد.

هند در تلاش است تا به منظور افزایش امنیت انرژی خود، با حضور شرکت‌های دولتی و خصوصی، در کشورهای تأمین کننده انرژی خود سرمایه‌گذاری انجام دهد. در این راستا، تمرکز این شرکت‌ها بیشتر در سرمایه‌گذاری در بخش پروژه‌های پالایش و تأسیسات تولیدی است. یک نمونه آن، سرمایه‌گذاری شرکت خصوصی (Reliance) هند در طرح استخراج یک میدان نفتی دریایی عمان (به عرض ۷۷۲۲ مایل مربع و عمق ۹۸۴۲ فوت)، می‌باشد. همچنین شرکت بزرگ هندی دیگری به نام Hindustan Petroleum Corp، با شرکت نفتی آرامکو در یک طرح پالایش نفت در خلیج فارس مشارکت دارد.

  

Source: Planning Commission, GOI

 

 ب)روابط تجاری و سرمایه‌گذاری‌های مشترک

 کشورهای در حال توسعه به ویژه آنهایی که دارای جمعیت عظیم و منابع مالی اندک می‌باشند، به شدت نیازمند منابع بین‌المللی توسعه‌ای هستند و از این رو به شدت تلاش می‌کنند تا سهم خود را از منابع بین‌المللی توسعه‌ای افزایش دهند. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از منابع وسیعی برخوردارند و بنابراین برای کشورهای در حال توسعه از جذابیت زیادی برخوردارند.

 هند نیز به دنبال جذب سرمایه‌گذاری کشورهای حوزه خلیج فارس می‌باشد. در همین راستا، هند اولین کنفرانس مشترک صنعتی را با اعضای شورای همکاری خلیج فارس به منظور تبادل نظر و گفت‌وگو در حوزه‌های تجاری، سرمایه‌گذاری متقابل، همکاری صنعتی و تکنولوژیکی برگزار کرد. در پی این کنفرانس، «چارچوب همکاری در زمینه اقتصادی» تدوین شد که دو طرف متعهد به مذاکره به منظور انعقاد توافقنامه آزاد تجاری میان خود شدند. علاوه بر این، وزیر امور اقتصادی هند متعهد به انجام مذاکره با هر یک از اعضای شورای همکاری به صورت انفرادی در مورد توافقات هسته‌ای شد.

 همچنین هند و اعضای شورای همکاری به توافق رسیدند که به منظور اعطای مشوق‌های اقتصادی به تجار، به منظور توسعه سرمایه‌گذاری‌های مشترک، یک شرکت پشتیبان با سرمایه ۵۰ میلیون دلار تأسیس کنند. هند در پی آن است تا سرمایه‌ها را در بخش‌های زیربنایی به ویژه انرژی جذب کند. هدف این کشور، جلب سرمایه در ترمینال‌های گاز مایع جهت تأمین نیاز در حال افزایش این کشور به گاز طبیعی است. در همین راستا، عربستان سعودی در یک طرح پالایشگاهی در ایالت آندراپرادش هند مشارکت دارد. اخیرا نیز هند توانسته است امتیاز پالایش و صادرات نفت امارات متحده عربی را به دست آورد. از آنجایی که پالایشگاه شرکت Reliance در هند، در نوع خود در جهان بی نظیر است، دولت هند امیدوار است که بتواند میزان واردات نفت از حوزه خلیج فارس را به منظور پالایش افزایش دهد و نیز موفق به دریافت امتیاز احداث پالایشگاه در کشورهای خلیج فارس شود. عامل دیگری که در گسترش روابط هند با این کشورها مؤثر است، فشارهای ایالات متحده است. مقامات این کشور بارها اعلام کرده‌اند که تداوم بهبود روابط هند با ایالات متحده، در گرو کاهش روابط با ایران به ویژه در زمینه عدم امضای قرارداد خط لوله گاز طبیعی با این کشور است. فشار آمریکا بر هند به منظور محدود‌سازی روابط خود با ایران، این کشور را به سمت کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سوق داده است. هندی‌ها بیش از ۱۰۰ طرح مشترک در عربستان و عربستان نیز در حدود ۵۰ طرح مشترک در هند در دست انجام دارد.

 (In US$ million)

 

COUNTRY

1997-98

1998-99

1999-2000

2000-01

2001-02

2002-03

UAE

1629.56

1867.59

2082.74

2597.52

2491.79

3327.48

Saudi Arabia

689.89

774.29

742.50

822.94

826.43

940.74

Kuwait

178.37

164.67

154.30

199.11

206.25

250.56

Oman

109.29

118.55

132.77

144.62

148.99

198.61

Bahrain

61.20

56.84

60.20

78.67

75.59

99.56

Qatar

44.07

40.16

35.56

63.63

49.00

96.10

SOURCE: Federal Ministry of Commerce, Government of India

 

- میزان صادرات هند به کشورهای حوزه خلیج فارس

 حجم تجارت هند و کشورهای عضو شورای همکاری (میلیارد دلار)

 ج- کارگران خارجی و جریان سرمایه به هند

 به جهت کمی جمعیت بومی در کشورهای خلیج فارس (در برخی از این کشورها، خارجیان اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند)، حضور ۴ تا ۵ میلیون هندی ساکن در آنها که بزرگ‌ترین گروه خارجی در این کشورها را شامل می‌شوند، سهم مهمی در اقتصاد و بازار کار منطقه ایفا می‌کنند. آنان عمدتاً در بخش‌های ساختمان، خدمات و عرصه‌های تخصصی مانند پزشکی، پرستاری، تکنولوژی اطلاعات، مهندسی، حسابداری و آموزش مشغول فعالیت هستند. این افراد سالانه سرمایه‌ای حدود ۶ میلیارد دلار به هند ارسال می‌کنند. در واقع کارگران هندی اعم از ماهر و غیر ماهر که در کشورهای عضو شورای همکاری هستند، در قیاس با کارگران هندی شاغل در سایر مناطق، بشترین سرمایه را به هند ارسال می‌کنند.

 د – تعاملات سیاسی

 از آنجایی که دستگاه حاکمه در کشورهای عضو شورای همکاری از نوع حکومت‌های سلطنتی و فاقد بوروکراسی مبتنی بر دموکراسی است، روابط دیپلماتیک و سیاسی میان هند با آنها عمدتاً مبتنی بر ارتباطات شخصی است. مقامات دو کشور روابط نزدیک و دوستانه‌ای با یکدیگر برقرار کرده‌اند. از جمله در جشن استقلال هند در ژانویه سال ۲۰۰۶، ملک عبدالله به عنوان میهمان ویژه حضور داشت. هر چند مقامات دو کشور سعی در ارتقای روابط سیاسی با یکدیگر دارند، اما تاکنون به موفقیت چشم‌گیری در ایجاد هم‌سویی در قبال مسائل مهم منطقه‌ای و بین‌المللی و تحکیم مواضع خود نشده‌اند.

 ه‍ – تعاملات امنیتی

 حدود۹۰ درصد از نفت تولید شده جهان از طریق تنگه هرمز و تنگه باب‌المندب منتقل می‌شود. به همین لحاظ امنیت این آبراهه‌‌ها برای هند حائز اهمیت حیاتی می‌باشد. در همین راستا، روابط شخصی هندی‌ها با سران کشورهای حوزه خلیج فارس در جهت ارتقای روابط امنیتی میان آنها هدایت می‌شود. به همین دلیل در سال‌های اخیر، ملاقات مقامات سطح بالای هندی با کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه امارات متحده عربی، بحرین و قطر به شدت افزایش یافته است. به عنوان مثال، می‌توان به دیدار مقامات نیروی دریایی هند از بنادر خلیج فارس از جمله امارات متحده عربی، قطر، بحرین و عمان اشاره کرد. در ادامه، در فوریه سال ۲۰۰۷، رئیس نیروی دریایی هند از امارات متحده عربی ملاقات رسمی دیگری انجام داد.

 چهار توافقنامه همکاری دفاعی مشترک میان هند و امارات متحده، حاصل اولین کمیته همکاری دفاعی مشترک در آوریل سال ۲۰۰۶، می‌باشد. علاوه بر این، کشتی‌های هندی مرتباً در خلیج فارس حضور دارند. از جمله دو ناو هندی در سال ۲۰۰۶، در یک بندر عمانی به منظور انتقال اتباع هندی در پی جنگ لبنان پهلو گرفت. حضور پر رنگ و دائمی نیروها و کشتی‌های هندی در آب‌های خلیج فارس، به دلیل رقابت با پاکستان در خلیج فارس است. علاوه بر این، هند در پی آن است تا همواره چند گزینه مناسب را برای شرایط بحرانی در این منطقه، برای خود حفظ کند.

 مبارزه با تروریسم، یکی از مهم‌ترین منافع هند در خلیج فارس می‌باشد. خطر حملات تروریستی به منابع نفتی در خلیج فارس، اعم از تأسیسات تولید، توزیع و تخلیه تانکرها و جایگاه‌ها، برای حمله به منافع ایالات متحده در این منطقه محسوس و قابل لمس است، و این امر، دقیقاً منافع هند را نیز در این منطقه به شدت به خطر می‌اندازد. این نگرانی زمانی عمیق‌تر می‌شود که به این نکته توجه کنیم که بیش از ۹۰ درصد از توانایی سازمان‌های تروریستی در انجام حملات تروریستی، در نزدیکی مرزهای غربی هند واقع شده و حدود ۹۰ درصد از این حملات موفق تروریستی نیز در همین منطقه رخ داده است.

 این تهدیدات مشترک، نیاز هند و کشورهای حوزه خلیج فارس را به تقویت مناسبات و همکاری علیه تروریسم، تشدید کرده است. در همین راستا، در فوریه سال ۲۰۰۵، عربستان سعودی به همراه هند و پنج عضو دیگر شورای همکاری خلیج فارس، کنفرانس بین‌المللی مبارزه علیه تروریسم را برگزار کردند که پنجاه کشور دیگر نیز در آن حضور داشتند. در طی آن، عربستان سعودی پیشنهاد تشکیل یک مرکز بین‌المللی مبارزه علیه تروریسم (ICC) را ارائه داد. در دیدار تاریخی ملک عبدالله با مان موهان سینگ، در ژانویه سال ۲۰۰۶، توافقنامه‌ای تحت عنوان «اعلامیه دهلی» در مورد مشارکت استراتژیک نامحدود، همکاری اقتصادی در زمینه انرژی و همکاری در زمینه مقابله با تروریسم به تصویب رسید. در چارچوب همین توافقنامه، دو کشور بر «همکاری نزدیک و فعال خود برای مبارزه با تمام اشکال تروریسم» تأکید کردند.

 ی- تبادلات فرهنگی

 هند دارای جمعیت عظیم مسلمان (۲۰۰-۱۵۰میلیون) است و دومین کشور مسلمان محسوب می‌شود. از آنجایی که این جمعیت کثیر مسلمان به هویت اسلامی و نیز اماکن اسلامی علاقمند هستند، بین هند و کشورهای حوزه خلیج تبادلات فرهنگی قدمت زیادی دارد؛ به ویژه با

عربستان سعودی به سبب وجود اماکن متبرکه مکه و مدینه، تبادل فرهنگی مهمی را ایجاد می‌کند. سفر هر ساله چندین هزار مسلمان هندی به عربستان سعودی و یا سفر آنان به منظور کسب تحصیل در کشورهای حوزه خلیج فارس، با انتقال ایدئولوژی و تفکرات سیاسی به داخل هند و بالعکس، سهم مهمی در تبادل فرهنگی بر عهده دارد و نهایتاً می‌تواند بر نحوه نگرش مردم و سیاست‌مداران و دیپلماسی عمومی کشورها تأثیرگذار باشد.

 - الزامات ژئوپلیتیکی و موانع همکاری میان هند و کشورهای حوزه خلیج فارس:

 ۱٫ رقابت‌های موجود میان هند و چین بر سر انرژی، محدودیت‌هایی را در جهت توسعه روابط هند و کشورهای حوزه خلیج فارس ایجاد می‌نماید. از سوی دیگر، دیدگاه ایالات متحده در قبال دو کشور هند و چین، بر پیچیدگی موضوع می‌افزاید؛ زیرا از یک سو، نگاه آمریکا به چین، به عنوان بزرگ‌ترین چالش آتی این کشور است و از سوی دیگر، در پی تحکیم و افزایش روابط خود با هند می‌باشد. ایالات متحده نگران نزدیکی چین به خاورمیانه و به چالش کشیدن هژمونی و اقدامات خود در جهت منع تکثیر تسلیحات در این منطقه است؛چنان که پیش از این نیز چین در سال ۱۹۸۸، موشک های CSS-2 را به عربستان فروخته است.

 ۲٫ روابط نزدیک کشورهای حوزه خلیج فارس، به ویژه ریاض با اسلام‌آباد نیز عامل محدود‌ساز دیگری در روابط هند با این کشورها به حساب می‌آید. نه تنها عربستان به پاکستان نفت صادر می‌کند، بلکه بخشی از هزینه‌های برنامه موشکی و هسته‌ای این کشور را نیز تأمین می‌سازد، که این امر می‌تواند زمینه دست‌یابی عربستان به تکنولوژی هسته‌ای و موشک بالستیک را فراهم سازد. هند در پی استفاده از وزنه عربستان در جهت کسب عضویت ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی و نیز وزنه متعادل کننده در جهان اسلام در مقابل پاکستان است. اما پاکستان از هند در برقراری روابط شخصی نزدیک با سران کشورهای حوزه خلیج فارس، موفق‌تر عمل کرده است. تعداد زیادی از شیوخ عربی در پاکستان ساکن هستند و علاقمند هستند که تعطیلات شکار خود را در آنجا سپری کنند. پاکستان به طور سنتی با چندین کشور حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی روابط نظامی دارد، به نحوی که افسران نظامی پاکستانی برای آموزش نیروهای این کشور به پایگاه‌های نظامی عربستان سعودی می‌روند. در چند سال اخیر، کشورهای عربستان، کویت و امارات متحده عربی، حامیان اصلی پاکستان بوده‌اند. به عنوان مثال پس از زلزله سال ۲۰۰۵، در شمال پاکستان، عربستان بیشترین کمک مالی (۱۳۴ میلیون دلار) را به این کشور اهدا کرد.

 ۳٫ رابطه و همکاری میان هند و اسرائیل، عامل محدودساز دیگری است که این کشورها از آن ناخشنودند. از آنجایی که هند حاضر نیست خود را در اختلافات موجود در خاورمیانه درگیر سازد و روابط مهم خود با اسرائیل را محدود کند، این امر نیز ارتقا روابط هند با کشورهای خلیج فارس را با محدودیت مواجه می‌سازد.

 ۴٫ مانع مهم دیگر، افزایش مدارس مذهبی مورد حمایت شیوخ عربی در داخل هند است. حدود ۴ تا ۸ هزار از این مدارس در هند وجود دارند. نگرانی ناشی از افزایش برنامه‌های تحصیلی رادیکال در این مدارس و ترغیب جوانان به خشونت‌های مذهبی، مقامات هندی را بر آن داشته است که در گزارش گروه وزرا در سال ۲۰۰۱، در مورد «اصلاح سیستم امنیت ملی»، بر ضرورت مدرن سازی آموزش در مدارس اسلامی تأکید ورزند.

 به علاوه عربستان به دانشجویان هندی به منظور مطالعه علوم دینی در دانشگاه‌های خود بورسیه اعطا می‌کند. این افراد پس از فارغ التحصیلی به هند باز می‌گردند و ایدئولوژی سلفی‌گری را برای جمعیت عظیم و مستعد مسلمانان هند ترویج می‌دهند. همچنین اهل حدیث که سابقه نزدیکی آنها به عربستان سعودی به دهه ۱۹۲۰، باز می‌گردد، بزرگ‌ترین منتفع از کمک‌های مالی این کشور هستند و در کشتار پیروان سایر فرق مسلمان در هند، شرکت دارند. همچنین هند نسبت به رابطه کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان، با گروه‌های جهادی مانند لشکر طیبه که در هند دست به حملات تروریستی می‌زنند، شدیداً معترض و حساس است.

  جمع بندی

 هر چند که روابط هند با کشورهای حوزه خلیج فارس به سده‌های پیش باز می‌گردد، اما پس از جنگ سرد و برطرف شدن موانع برآمده از نظام دوقطبی و بهبود روابط هند با ایالات متحده، هند در راستای تغییر رویکرد کلان سیاست خارجی خود، سیاست جنگ سردی خود را با کشورهای حوزه خلیج فارس بازبینی و بازتعریف نمود. در همین راستا، کشورهای حوزه خلیج فارس در جاه‌طلبی‌ و بلندپروازی‌های هند، نقش مهمی پیدا کرد و گسترش تعامل با آنها در دستور کار سیاست خارجی این کشور قرار گرفت. نیاز شدیداً رو به رشد هند به انرژی (رشد سالانه ۶ درصدی)، کشورهای خلیج فارس را به عنوان مهم‌ترین منبع تأمین کننده انرژی(۴۵ درصد از کل انرژی وارداتی) این کشور مطرح ساخت. پیش‌بینی می‌شود که این روند با افزایش نیاز هند به انرژی، در جهت حفظ و تداوم نرخ رشد خود و حتی نیل به هدف افزایش آن، رقم بالاتری را نیز در بر بگیرد. در واقع انرژی برای هند یک کالای استراتژیک است که این کشور به هیچ قیمتی نمی‌تواند از آن چشم پوشی کند.

 ثروتمند بودن کشورهای حوزه خلیج فارس، آنها را به گزینه‌ای مناسب برای هند به عنوان کشوری که پیشرفت و رشد اقتصادی خود را تا حد زیادی مرهون سرمایه‌گذاری خارجی است، مبدل ساخته است. از سوی دیگر، پیشرفت هند در تکنولوژی‌های جدید و به ویژه فناوری اطلاعات، این کشور را برای اعضای شورای همکاری خلیج فارس جذاب کرده است. علاوه بر این طی سال‌های اخیر، مشارکت هند با این کشورها در حوزه انرژی، که مزیت نسبی کشورهای حوزه خلیج فارس به شمار می‌رود، و نیز با هدف تضمین تأمین انرژی و تنوع بخشی هند به منابع انرژی خود، به شدت در حال افزایش است. لذا چشم‌انداز گسترش روابط تجاری و سرمایه‌گذاری‌های مشترک میان هند و کشورهای خلیج فارس روشن به نظر می‌رسد. علاوه بر این، نقش اقتصادی و حتی سیاسی جمعیت قابل توجه کارگران هندی در کشورهای حوزه خلیج فارس را در تقویت مناسبات دو طرف نمی‌توان نادیده گرفت.

 اهمیت ژئواستراتژیکی خلیج فارس، فقدان رابطه هند با کشورهای حوزه آن را به ضربه مهلک به پیکره منافع ملی هند تبدیل کرده است. لذا مناسبات امنیتی میان هند و کشورهای حوزه خلیج فارس رو به گسترش است و دو طرف بر وجود منافع مشترک در مورد مقابله با تهدیدات تروریستی و ضرورت همکاری در زمینه امنیتی تأکید دارند. با وجود تمام زمینه‌های گسترش همکاری، موانعی نیز در مسیر گسترش روابط هند با کشورهای خلیج فارس وجود دارد که قطعاً در صورت کاهش و یا رفع آنها، پتانسیل روابط دو طرف برای گسترش همکاری‌ها، بیش از میزان فعلی است.

 یکی از این موانع، عدم اشتراکات هنجاری و حتی وجود تناقضات ارزشی میان هند و کشورهای خلیج فارس می‌باشد. تهدید اسلام گرایی و اختلاف میان دولت‌های قبیله‌ای کشورهای حوزه خلیج فارس با بزرگ‌ترین دموکراسی دنیا پس از ایالات متحده، چالش مهمی بر سر راه گسترش روابط است. عامل محدود ساز دیگر، رابطه هند با اسرائیل می‌باشد که کشورهای حوزه خلیج فارس را وادار می‌سازد که در ارتباط با هند، محتاط‌تر عمل کنند تا در نزد افکار عمومی مسلمانان جهان، متهم نشوند. علاوه بر این، وجود رقابت میان هند و پاکستان در برقراری تعامل نزدیک‌تر با کشورهای حوزه خلیج فارس و نیز وجود رقابت میان هند و چین بر سر انرژی، عامل محدود ساز دیگری است که با دیدی واقع بینانه، تاکنون رقبای هند در این منطقه موفق‌تر عمل کرده‌اند و دستاوردهای بیشتری را برای خود به ارمغان آورده‌اند.

  

ایرانیان مقیم کانادا نامهای جغرافیایی را به وزیر خارجه کانادا آموزش می دهند.

دکتر رضا مریدی

جناب آقای جان برد وزیر محترم خارجه، تجارت و توسعه کانادا. اتاوا

موضوع: خلیج فارس ـ اظهارات اخیر جنابعالی

جناب آقای وزیر برد:

اینجانب از اشاره آنجناب به خلیج فارس به عنوان خلیج عربی در اجلاس اخیر اتاق بازرگانی آمریکا مطلع شدم.

مایلم تأکید کنم که در طی قرن های گذشته تاریخ نویس ها و جغرافی دان ها همواره این خلیج را به عنوان خلیج فارس شناخته اند. تنها در زمان ریاست جمهوری عبدالناصر در مصر بود که وی به دلایل صرفا سیاسی آن را خلیج عربی نامید و از آن زمان بعضی کشورهای عربی و تعدادی افراد ناآگاه هر از چندگاهی آن را به این اسم مصنوعی و بحث انگیز خوانده اند.

به جز چند مورد کاملا استثنایی، اغلب قریب به اتفاق همه کشورهای جهان منجمله کانادا و سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل متحد این خلیج را به نام خلیج فارس رسماً می شناسند. تغییر نام دریاها و اقیانوس ها که مورد قبول جامعه ی جهانی است در عرف بین المللی متداول نبوده و جایز نیست.

خلیج فارس، همانند دریای عرب، خلیج عمان، اقیانوس هند، خلیج بنگال، دریای چین جنوبی و دریای ژاپن اسم تاریخی و جغرافیایی این خلیج است و بایست به همین اسم نیز بدان اشاره کرد.

اینجانب از شما درخواست می کنم که با صدور بیانیه ای این اشتباه نظری را تصحیح نمایید.

ارادتمند ـ رضا مریدی

نماینده پارلمان انتاریو از حوزه ی ریچموند هیل

لیلی پورزند

نامه ی لیلی پورزند، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال  از شعبه ویلودیل

۲۰ژانویه ۲۰۱۴

دریافت کننده: عالیجناب جان برد، وزیر امور خارجه

رونوشت: دفتر نخست وزیر کانادا

موضوع: ارجاع نادرست به خلیج فارس

جناب آقای وزیر،

جنابعالی در سخنرانی خود در مقابل اتاق بازرگانی امریکا به تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ ، از واژه “خلیج عربی” به جای خلیج فارس استفاده نمودید. اینجانب امیدوار هستم که این تنها یک اشتباه از جانب شما باشد و نه یک ترجیح خاص تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و اقتصادی.

تصور اینجانب بر این است که جنابعالی در سخنرانی خود قصدتان ارجاع به سفرهایتان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بوده.

با این وجود من علاقمند به تاکید بر این نکته هستم که نام آن منطقه دریایی (آبی) ویژه، خلیج فارس است. این نام تنها نامی است که توسط سازمان ملل متحد به صورت رسمی استفاده می شود. همچنین این نام توسط تعدادی از نهادهای تخصصی تاریخی و جغرافیایی معتبر در سراسر دنیا از جمله در کشور امریکا و انگلستان، مورد تایید قرار گرفته است. و در نهایت، دولت کانادا نیز همواره از این نام در اسناد رسمی اش استفاده کرده است که این امر با یک جستجوی ساده در صفحه وب سایت وزارتخانه تحت نظارت شما و همچنین وزارت دفاع ملی، مشهود می باشد.

کشور کانادا در رده بندی ها، یکی از محبوب ترین کشورهای توسعه یافته در میان مردم سراسر دنیا می باشد. این جایگاه در نتیجه پیروی از سنت درک متقابل، گفتگو، آگاهی از جهان و اتخاذ رویکرد متعادل در مسائل جغرافیای سیاسی، به دست آمده است. ارجاع نادرست شما به خلیج فارس در تعارض مستقیم با اصولی است که شما خود را به آن متعهد کرده اید، از جمله اصل ایستادن بر سر حقیقت و عدالت در حوزه مسائل بین المللی.

اینجانب از جنابعالی تقاضا می کنم که این اشتباه را به صورت عمومی اصلاح نمایید و اطمینان حاصل کنید که از این پس واژه درست ـ خلیج فارس ـ  از جانب شما و وزارتخانه تحت نظارت شما، استفاده خواهد شد.

با احترام،لیلی پورزند

نامه کاوه شهروز، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال از ریچموندهیل

کاوه شهروز

From: Kaveh Shahrooz
To:  Minister John Baird
Subject:  Objection to your use of “Arabian Gulf”

Minister Baird,

I am writing to voice a strong objection to a speech you made on January 16, 2014 to the U.S. Chamber of Commerce.

In that speech, you made reference to your travels to the “Arabian Gulf.”

As a former Senior Policy Advisor to the Department of Foreign Affairs, I know that many of your Departmental advisors have sufficient expertise to advise you that no such body of water exists. The name of the body to which you were referring is, and has always been, the “Persian Gulf.”

The name is recognized as such by all credible and neutral international bodies, including the United Nations Secretariat and the International Hydrographic Organization.  Moreover, the term “Persian Gulf” has been used since time immemorial in travelogues and all other writings on the subject.

The use of the term “Arabian Gulf” has been politically motivated by certain governments in recent years. I would, however, expect better of Canada.

persian gulf rashtrapati.parssea

I respectfully request that you issue a correction on this important issue immediately.

Kaveh

به جان برد نامهای جغرافیایی را آموزش دهید

 

هیچوزیر امور خارجه کانادا، در سخنرانی ۱۶ ژانویه اطاق بازرگانی در واشنگتن ، فقط از روی جهالت و کمبود معلومات عمومی باشد. چه در سیاست به آنچه کمتر از همه اهمیت داده میشود معلومات است. با توجه به سیاست های بین المللی دولت هارپر در سالهای اخیر، بخصوص روش برخورد آن با حکومت جمهوری اسلامی بدون در نظر گرفتن اصول اجتماعی، اخلاقی و انسانی نسبت به ملت ایران و کامیونیتی ۲۰۰٫۰۰۰ هزار نفری ایرانی- کانادائی، میتوان بیشتر بر این باور بود که این عمل عمدا صورت گرفته باشد. آیا این غرض ورزی از برای خوشنود کردن بیشتر اسرائیل است که هم اکنون میزبان بالاترین هییت رسمی کانادائی با حضور شخص هارپر، شش وزیر و ۲۰۰ همراه در این سفر میباشد؟ و یا اینکه از برای سنگین کردن کفه ترازوی کشورهای عرب مخالف جمهوری اسلامی است که شاید از این سفر زیاد هم راضی نباشند. با شناختی که از سیاستهای بین المللی ابتدائی و غلطی که از دولتمردانی که در دو دوره گذشته بر کانادا حکومت میکنند داریم، هر گونه تفسیر و تعبیر امکان پذیر میباشد.

این وظیفه تک تک شهروندان کانادائی میباشد، که در چنین مواردی با عکس العملی سخت به مسئولین هشدار داده و آنها را نسبت به عواقب خطا کاریهایشان که شهرت، حیثیت و خوشنامی کشوررا به خطر میاندازد، آگاه نمایند. کشوری که به همت شهروندانی همچو پیرسون، ترودو و کرتین به لحاظ اهمیت نقش هائی که  چه درداخل و چه در خارج از کشور بازی کرده اند، احترام و اعتباری عظیم برای کانادا در جهان بوجود آورده اند. خواه و نا خواه بار این مسئولیت بر دوش کامیونتی ایرانی – کانادائی بیشتر سنگینی میکند. در چنین موقعیتی بجاست که هر شخص با هر باور و عقیده در حد امکان خود، به صورت شخصی و یا جمعی، از طریق نامه، حضور فعال در سوشیال مدیا و یا تماس با رسانه ها و مقامات سیاسی همه احزاب ناخوشنودی خود را اعلام دارد.

چه به جا و چه فرصت مناسبی میباشد که نظری بر تاریخ چند صد ساله، و یک بررسی اجمالی بر کشوری که یا از روی نیاز و ناچاری و یا از روز عشق و علاقه آنرا محل سکونت خود گزیده ایم ، داشته باشیم. از خصوصیات این کشور جوان اینست که به مثال روز های اول بوجود آمدنش، تاریخش هنوز زنده و به همان صورت ادامه دارد. تاریخی که با هجوم مستعمره گران انگلیس و فرانسه آغاز گردید. مبارزه با بومیان سرخپوست و تسلط بر آب و خاک آنان، این دو مهاجم را از یک طرف متحد ساخته، و از طرف دیگر رقابت از برای قدرت آنها را تا به امروز در مقابل هم قرار داده است. زیر پا گذاشتن امروزه قراردادهائی که سابق بر این بر بومیان تحمیل شده بود، جهت دست یابی به شنهای نفتی آلبرتا، و جدائی طلبی فرانسویان که همچنان ادامه دارد، اینطور مینماید که انگاری هیچ تغییری در تاریخ این کشور در طول این چند صد ساله  بوجود نیامده است. جز آنکه از برای بهره برداری از این سرزمین وسیع و غنی احتیاج به افراد بیشماری میبود که موجب آن گردید، مهاجرت و مهاجرین بزرگترین  پدیده و نقش را در ساختار و پیشرفت این کشور بازی کنند

استعمار نه تنها از میان نرفته بلکه شکلهای ظریف و پیچیده تری به خود گرفته است. جلب نیروهای جوان و تحصیلکرده کشورهائی که در شرایط بحرانی قرار گرفته اند، باعث آن گردیده که چرخهای اقتصادی این کشور در مقایسه با کشورهای دیگر سریعتر و روان تر در چرخش باقی بمانند..

 

غارت رفته ملت های تحت ستم قرارگرفته میباشد، این کشور را به بهشتی از برای غارتگران بین المللی مبدل ساخته است. داشتن ملیت کانادائی آنچنان ارزش و بهاء پیدا کرده است، که افرادی را که از بالاترین معلومات دانشگاهی برخوردار میباشند کور کرده و آگاه وناآگاهانه ترجیح میدهند که چشمهای خود را بسته نگاه داشته و در مقابل این تبعضات از خود بی تفاوتی، سکوت و سکون نشان دهند.

آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در کانادا نعمت هائی نیستند که در اثر مبارزات اجتماعی به دست آمده باشند. بلکه شرایط الزامی و اجباری میباشند تا کشوری که سالانه سیصد هزار مهاجر در خود می پذیرد، این امکان را بوجود آورد که قومیت های مختلف بتوانند در کنار هم زندگی نمایند. هیچ نشان فرهنگی، تاریخی و هنری جمعی خاصی در این کشور جز طبیعتی بی نظیر، سرمائی کشنده و جامعه ای صد در صد مهاجر، وجود ندارد، که بوجود آورنده کشوری باشند که مانند کشور های دیگر در طول تاریخ و بواسطه مختصات و سرنوشت مشترک بوجود آمده باشند. دایورسیتی و مولتی کولچرالیسم که اصول اولیه مورد تائید همگان در این کشور میباشند، جامعه را به صورت موزائیکی از فرهنگ ها و قومیتهای مختلف شکل داده است. درست است که این اصول را به صورت برابر نمیتوان در سیستم های قانونگزاری، حکومتی و سیاسی مشاهده نمود، ولی این نوع تشکل در خود نیروهای بالقوه و نهفته ای دارند، که دیر یا زود باعث دگرگونی وتحولی عظیم  خواهند شد، که نتیجه اش جامعه ای خواهد بود که آزادی و دموکراسی و حقوق بشری واقعی در آن حاصل یک بیداری جمعی باشد. بیداری که نشان از پایان دوره استعماری قومی خاص بوده، که ناگفته خود را برتر میداند. و آغازی از برای سرزمینی باشد که الگوئی از برای دنیای بی مرز فردا خواهد بود. محیطی که قومیت های مختلف در صلح و آرامش، ارزشهای انسانی را بر دیگر ارزشها ارجحیت داده و خواستار آزادی، دموکراسی و حقوق بشر به صورت برابر از برای همگان باشند.

تجمع اعتراضی برای واکنش به بکار بردن کلمه خلیج عربی‌ به جای خلیج فارس، توسط وزیر امور خارجه  در سخنرانی اخیر خود، در تاریخ سه شنبه ۲۸ ژانویه – ساعات ۳ الی ۴ بعد از ظهر، در مقابل دفتر چانگسون لینگ نماینده فدرال از حزب کانسرواتیو در ویلودیل، شماره ۲۵۰ خیابان شپرد شرقی تدارک دیده شده است. از کلیه فعالان اجتماعی، نمایندگان و افراد کامیونیتی دعوت شده است که با شرکت هر چه بیشتر در این تظاهرات، رشد، بلوغ، آگاهی جمعی و همبستگی خود را در مبارزه با تبعیض، بی احترامی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی و قوانین بین المللی نشان دهند.

 

 

دکتر رضا مریدی

جناب آقای جان برد وزیر محترم خارجه، تجارت و توسعه کانادا. اتاوا

موضوع: خلیج فارس ـ اظهارات اخیر جنابعالی

جناب آقای وزیر برد:

اینجانب از اشاره آنجناب به خلیج فارس به عنوان خلیج عربی در اجلاس اخیر اتاق بازرگانی آمریکا مطلع شدم.

مایلم تأکید کنم که در طی قرن های گذشته تاریخ نویس ها و جغرافی دان ها همواره این خلیج را به عنوان خلیج فارس شناخته اند. تنها در زمان ریاست جمهوری عبدالناصر در مصر بود که وی به دلایل صرفا سیاسی آن را خلیج عربی نامید و از آن زمان بعضی کشورهای عربی و تعدادی افراد ناآگاه هر از چندگاهی آن را به این اسم مصنوعی و بحث انگیز خوانده اند.

به جز چند مورد کاملا استثنایی، اغلب قریب به اتفاق همه کشورهای جهان منجمله کانادا و سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل متحد این خلیج را به نام خلیج فارس رسماً می شناسند. تغییر نام دریاها و اقیانوس ها که مورد قبول جامعه ی جهانی است در عرف بین المللی متداول نبوده و جایز نیست.

خلیج فارس، همانند دریای عرب، خلیج عمان، اقیانوس هند، خلیج بنگال، دریای چین جنوبی و دریای ژاپن اسم تاریخی و جغرافیایی این خلیج است و بایست به همین اسم نیز بدان اشاره کرد.

اینجانب از شما درخواست می کنم که با صدور بیانیه ای این اشتباه نظری را تصحیح نمایید.

ارادتمند ـ رضا مریدی

نماینده پارلمان انتاریو از حوزه ی ریچموند هیل

لیلی پورزند

نامه ی لیلی پورزند، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال  از شعبه ویلودیل

۲۰ژانویه ۲۰۱۴

دریافت کننده: عالیجناب جان برد، وزیر امور خارجه

رونوشت: دفتر نخست وزیر کانادا

موضوع: ارجاع نادرست به خلیج فارس

جناب آقای وزیر،

جنابعالی در سخنرانی خود در مقابل اتاق بازرگانی امریکا به تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ ، از واژه “خلیج عربی” به جای خلیج فارس استفاده نمودید. اینجانب امیدوار هستم که این تنها یک اشتباه از جانب شما باشد و نه یک ترجیح خاص تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و اقتصادی.

تصور اینجانب بر این است که جنابعالی در سخنرانی خود قصدتان ارجاع به سفرهایتان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بوده.

با این وجود من علاقمند به تاکید بر این نکته هستم که نام آن منطقه دریایی (آبی) ویژه، خلیج فارس است. این نام تنها نامی است که توسط سازمان ملل متحد به صورت رسمی استفاده می شود. همچنین این نام توسط تعدادی از نهادهای تخصصی تاریخی و جغرافیایی معتبر در سراسر دنیا از جمله در کشور امریکا و انگلستان، مورد تایید قرار گرفته است. و در نهایت، دولت کانادا نیز همواره از این نام در اسناد رسمی اش استفاده کرده است که این امر با یک جستجوی ساده در صفحه وب سایت وزارتخانه تحت نظارت شما و همچنین وزارت دفاع ملی، مشهود می باشد.

کشور کانادا در رده بندی ها، یکی از محبوب ترین کشورهای توسعه یافته در میان مردم سراسر دنیا می باشد. این جایگاه در نتیجه پیروی از سنت درک متقابل، گفتگو، آگاهی از جهان و اتخاذ رویکرد متعادل در مسائل جغرافیای سیاسی، به دست آمده است. ارجاع نادرست شما به خلیج فارس در تعارض مستقیم با اصولی است که شما خود را به آن متعهد کرده اید، از جمله اصل ایستادن بر سر حقیقت و عدالت در حوزه مسائل بین المللی.

اینجانب از جنابعالی تقاضا می کنم که این اشتباه را به صورت عمومی اصلاح نمایید و اطمینان حاصل کنید که از این پس واژه درست ـ خلیج فارس ـ  از جانب شما و وزارتخانه تحت نظارت شما، استفاده خواهد شد.

با احترام،لیلی پورزند

نامه کاوه شهروز، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال از ریچموندهیل

کاوه شهروز

From: Kaveh Shahrooz
To:  Minister John Baird
Subject:  Objection to your use of “Arabian Gulf”

Minister Baird,

I am writing to voice a strong objection to a speech you made on January 16, 2014 to the U.S. Chamber of Commerce.

In that speech, you made reference to your travels to the “Arabian Gulf.”

As a former Senior Policy Advisor to the Department of Foreign Affairs, I know that many of your Departmental advisors have sufficient expertise to advise you that no such body of water exists. The name of the body to which you were referring is, and has always been, the “Persian Gulf.”

The name is recognized as such by all credible and neutral international bodies, including the United Nations Secretariat and the International Hydrographic Organization.  Moreover, the term “Persian Gulf” has been used since time immemorial in travelogues and all other writings on the subject.

The use of the term “Arabian Gulf” has been politically motivated by certain governments in recent years. I would, however, expect better of Canada.

persian gulf rashtrapati.parssea

I respectfully request that you issue a correction on this important issue immediately.

Kaveh

جعل نام خلیج فارس قصه دنباله دار سیاسی اشتباه عمدی و یا سهوی

 تقریبا همه و یا بسیاری از سازمانهای بین المللی بخصوص سازمانها و آزانس های تخصصی سازمان ملل نام خلیج فارس را بکار می برند.

 اما علی رغم این حقایق تاریخی و حقوقی تحریف نام خلیج فارس همچنان ادامه داردبطوریکه امروزه در رسانه های گروهی دو یا سه شیوه در مورد کاربرد نام خلیج فارس بکار می رود.

کاربرد نام خلیج عر. بی.

تقریبا تمام رسانه های گروهی عرب زبان نام خلیج عربی و یا فقط خلیج را بکار می برند.

گاهی اوقات کشورهای انگلیسی زبان نیز خلیج عربی را عمدا و یا بصورت اشتباه بدلیل کپی برداری از مطالب سایتهای کشورهای عرب زبان بکار می برند. بعضی مقامات غربی نیز گاهی خلیج عربی بکار می برند که ممکن است انگیزه سیاسی داشته باشد.

 جان برد، وزیر امور خارجه کانادا، در جریان یک گفتگو با هیاتی آمریکایی، نام خلیج فارس را به خلیج عربی جعل کرد. در وبسایت شخصی آقای برد به بخشی از این سخنرانی چنین اشاره شده: «من در بسیاری از نقاط جهان بودم؛ اما بیشتر اوقاتم را در نقاطی مانند خلیج عر. بی، چین و جنوب آسیا گذراندم.»

بعضی از رسانه های خارجی با وجود اینکه کاربرد مستمر خلیج فارس را در همه زبانها تایید می کنند ولی اظهار می دارند برای بیطرفی و سادگی فقط به خلیج اکتفا  می کنند

تعدادی از آنها دستکم در مطالب خود یکبار خلیج فارس را بکار می برندو در ادامه مطلب خود فقط به خلیج بسنده می کنند.

آقای جان بیرد وزیر امور خارجه کانادا هفته گذشته در سخنانی در واشنگتن، از خلیج فارس تحت عنوان جعلی «خلیج عربی» یاد کرده بود

این خبر به شدت اعضای جامعه  بزرگ ایرانی ـ کانادایی را ناراحت کرده.

بسیاری از اعضای کامیونیتی و چهره های آشنا و فعال و کوشای آن به این سخنان وزیر امور خارجه اعتراض کرده اند و خواستار تصحیح آن از سوی ایشان شده اند.

دکتر رضا مریدی نماینده ریچموندهیل در پارلمان انتاریو و وزیر پژوهش ها و نوآوریهای علمی انتاریو طی نامه ای این اشتباه جدی را به آقای جان بیرد یادآور شد.

بعضی از اعضای فعال کامیونیتی همچون دوستانی که خود را برای کاندیداتوری در انتخابات آینده فدرال آماده می کنند نیز با ارسال نامه و یا ابراز نظر، نسبت به این اشتباه فاحش اعتراض کرده اند.

تا این لحظه البته از افرادی که در جلسه دیدار نمایندگان کانادا با «نمایندگان کامیونیتی ایرانی» حضـور داشتند بیانیه ای دریافت نکرده ایم و یا اگر مخالفتی ابراز داشته اند، ما از آن اطلاعی نداریم.

استفاده آقای جان بیرد از عنوانی مجعول به جای نام صحیح خلیج فارس، بخصوص از این جهت تأمل برانگیز است که ایشان وزیر امور خارجه کانادا هستند و کاربرد صحیح اسامی جغرافیایی بین المللی در حیطه کاری ایشان اهمیتی مضاعف دارد.

Basra_bahrefarspersian gulf rashtrapati.parssea

ارزشهای کانادایی که حاصل زحمات و روشن بینی و همفکری و آینده نگری نسلهای متعدد کانادایی هستند، کانادا را به جامعه ای نمونه در جهان مبدل کرده اند. ترویج این ارزشها به عهده همه ما، و بویژه دولتمردان و منتخبین و نمایندگان مردم و رهبران کامیونیتی هاست. هویت و فرهنگ و پیشینه تاریخی ـ جغرافیایی همه جوامعی که کانادای نمونه در جهان را تشکیل می دهند، به یکسان محترم و ارجمند است.

هیچوزیر امور خارجه کانادا، در سخنرانی ۱۶ ژانویه اطاق بازرگانی در واشنگتن ، فقط از روی جهالت و کمبود معلومات عمومی باشد. چه در سیاست به آنچه کمتر از همه اهمیت داده میشود معلومات است.

با توجه به سیاست های بین المللی دولت هارپر در سالهای اخیر، بخصوص روش برخورد آن با حکومت جمهوری اسلامی بدون در نظر گرفتن اصول اجتماعی، اخلاقی و انسانی نسبت به ملت ایران و کامیونیتی ۲۰۰٫۰۰۰ هزار نفری ایرانی- کانادائی، میتوان بیشتر بر این باور بود که این عمل عمدا صورت گرفته باشد. آیا این کار  برای سنگین کردن کفه ترازوی کشورهای عرب مخالف جمهوری اسلامی است که شاید از این سفر زیاد هم راضی نباشند. با شناختی که از سیاستهای بین المللی ابتدائی و غلطی که از دولتمردانی که در دو دوره گذشته بر کانادا حکومت میکنند داریم، هر گونه تفسیر و تعبیر امکان پذیر میباشد.

این وظیفه تک تک شهروندان کانادائی میباشد، که در چنین مواردی با عکس العملی سخت به مسئولین هشدار داده و آنها را نسبت به عواقب خطا کاریهایشان که شهرت، حیثیت و خوشنامی کشوررا به خطر میاندازد، آگاه نمایند. کشوری که به همت شهروندانی همچو پیرسون، ترودو و کرتین به لحاظ اهمیت نقش هائی که  چه درداخل و چه در خارج از کشور بازی کرده اند، احترام و اعتباری عظیم برای کانادا در جهان بوجود آورده اند. خواه و نا خواه بار این مسئولیت بر دوش کامیونتی ایرانی – کانادائی بیشتر سنگینی میکند. در چنین موقعیتی بجاست که هر شخص با هر باور و عقیده در حد امکان خود، به صورت شخصی و یا جمعی، از طریق نامه، حضور فعال در سوشیال مدیا و یا تماس با رسانه ها و مقامات سیاسی همه احزاب ناخوشنودی خود را اعلام دارد.

چه به جا و چه فرصت مناسبی میباشد که نظری بر تاریخ چند صد ساله، و یک بررسی اجمالی بر کشوری که یا از روی نیاز و ناچاری و یا از روز عشق و علاقه آنرا محل سکونت خود گزیده ایم ، داشته باشیم. از خصوصیات این کشور جوان اینست که به مثال روز های اول بوجود آمدنش، تاریخش هنوز زنده و به همان صورت ادامه دارد. تاریخی که با هجوم مستعمره گران انگلیس و فرانسه آغاز گردید. مبارزه با بومیان سرخپوست و تسلط بر آب و خاک آنان، این دو مهاجم را از یک طرف متحد ساخته، و از طرف دیگر رقابت از برای قدرت آنها را تا به امروز در مقابل هم قرار داده است. زیر پا گذاشتن امروزه قراردادهائی که سابق بر این بر بومیان تحمیل شده بود، جهت دست یابی به شنهای نفتی آلبرتا، و جدائی طلبی فرانسویان که همچنان ادامه دارد، اینطور مینماید که انگاری هیچ تغییری در تاریخ این کشور در طول این چند صد ساله  بوجود نیامده است. جز آنکه از برای بهره برداری از این سرزمین وسیع و غنی احتیاج به افراد بیشماری میبود که موجب آن گردید، مهاجرت و مهاجرین بزرگترین  پدیده و نقش را در ساختار و پیشرفت این کشور بازی کنند

استعمار نه تنها از میان نرفته بلکه شکلهای ظریف و پیچیده تری به خود گرفته است. جلب نیروهای جوان و تحصیلکرده کشورهائی که در شرایط بحرانی قرار گرفته اند، باعث آن گردیده که چرخهای اقتصادی این کشور در مقایسه با کشورهای دیگر سریعتر و روان تر در چرخش باقی بمانند..

تجمع اعتراضی برای واکنش به بکار بردن کلمه خلیج عربی‌ به جای خلیج فارس، توسط وزیر امور خارجه  در سخنرانی اخیر خود، در تاریخ سه شنبه ۲۸ ژانویه – ساعات ۳ الی ۴ بعد از ظهر، در مقابل دفتر چانگسون لینگ نماینده فدرال از حزب کانسرواتیو در ویلودیل، شماره ۲۵۰ خیابان شپرد شرقی تدارک دیده شده است.

از کلیه فعالان اجتماعی، نمایندگان و افراد کامیونیتی دعوت شده است که با شرکت هر چه بیشتر در این تظاهرات، رشد، بلوغ، آگاهی جمعی و همبستگی خود را در مبارزه با تبعیض، بی احترامی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی و قوانین بین المللی نشان دهند.

  

دکتر رضا مریدی

جناب آقای جان برد وزیر محترم خارجه، تجارت و توسعه کانادا. اتاوا

موضوع: خلیج فارس ـ اظهارات اخیر جنابعالی

جناب آقای وزیر برد:

اینجانب از اشاره آنجناب به خلیج فارس به عنوان خلیج عربی در اجلاس اخیر اتاق بازرگانی آمریکا مطلع شدم.

مایلم تأکید کنم که در طی قرن های گذشته تاریخ نویس ها و جغرافی دان ها همواره این خلیج را به عنوان خلیج فارس شناخته اند. تنها در زمان ریاست جمهوری عبدالناصر در مصر بود که وی به دلایل صرفا سیاسی آن را خلیج عربی نامید و از آن زمان بعضی کشورهای عربی و تعدادی افراد ناآگاه هر از چندگاهی آن را به این اسم مصنوعی و بحث انگیز خوانده اند.

به جز چند مورد کاملا استثنایی، اغلب قریب به اتفاق همه کشورهای جهان منجمله کانادا و سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل متحد این خلیج را به نام خلیج فارس رسماً می شناسند. تغییر نام دریاها و اقیانوس ها که مورد قبول جامعه ی جهانی است در عرف بین المللی متداول نبوده و جایز نیست.

خلیج فارس، همانند دریای عرب، خلیج عمان، اقیانوس هند، خلیج بنگال، دریای چین جنوبی و دریای ژاپن اسم تاریخی و جغرافیایی این خلیج است و بایست به همین اسم نیز بدان اشاره کرد.

اینجانب از شما درخواست می کنم که با صدور بیانیه ای این اشتباه نظری را تصحیح نمایید.

ارادتمند ـ رضا مریدی

نماینده پارلمان انتاریو از حوزه ی ریچموند هیل

لیلی پورزند

نامه ی لیلی پورزند، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال  از شعبه ویلودیل

۲۰ژانویه ۲۰۱۴

دریافت کننده: عالیجناب جان برد، وزیر امور خارجه

رونوشت: دفتر نخست وزیر کانادا

موضوع: ارجاع نادرست به خلیج فارس

جناب آقای وزیر،

جنابعالی در سخنرانی خود در مقابل اتاق بازرگانی امریکا به تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ ، از واژه “خلیج عربی” به جای خلیج فارس استفاده نمودید. اینجانب امیدوار هستم که این تنها یک اشتباه از جانب شما باشد و نه یک ترجیح خاص تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و اقتصادی.

تصور اینجانب بر این است که جنابعالی در سخنرانی خود قصدتان ارجاع به سفرهایتان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بوده.

با این وجود من علاقمند به تاکید بر این نکته هستم که نام آن منطقه دریایی (آبی) ویژه، خلیج فارس است. این نام تنها نامی است که توسط سازمان ملل متحد به صورت رسمی استفاده می شود. همچنین این نام توسط تعدادی از نهادهای تخصصی تاریخی و جغرافیایی معتبر در سراسر دنیا از جمله در کشور امریکا و انگلستان، مورد تایید قرار گرفته است. و در نهایت، دولت کانادا نیز همواره از این نام در اسناد رسمی اش استفاده کرده است که این امر با یک جستجوی ساده در صفحه وب سایت وزارتخانه تحت نظارت شما و همچنین وزارت دفاع ملی، مشهود می باشد.

کشور کانادا در رده بندی ها، یکی از محبوب ترین کشورهای توسعه یافته در میان مردم سراسر دنیا می باشد. این جایگاه در نتیجه پیروی از سنت درک متقابل، گفتگو، آگاهی از جهان و اتخاذ رویکرد متعادل در مسائل جغرافیای سیاسی، به دست آمده است. ارجاع نادرست شما به خلیج فارس در تعارض مستقیم با اصولی است که شما خود را به آن متعهد کرده اید، از جمله اصل ایستادن بر سر حقیقت و عدالت در حوزه مسائل بین المللی.

اینجانب از جنابعالی تقاضا می کنم که این اشتباه را به صورت عمومی اصلاح نمایید و اطمینان حاصل کنید که از این پس واژه درست ـ خلیج فارس ـ  از جانب شما و وزارتخانه تحت نظارت شما، استفاده خواهد شد.

با احترام،لیلی پورزند

نامه کاوه شهروز، کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال از ریچموندهیل

کاوه شهروز

From: Kaveh Shahrooz
To:  Minister John Baird
Subject:  Objection to your use of “Arabian Gulf”

Minister Baird,

I am writing to voice a strong objection to a speech you made on January 16, 2014 to the U.S. Chamber of Commerce.

In that speech, you made reference to your travels to the “Arabian Gulf.”

As a former Senior Policy Advisor to the Department of Foreign Affairs, I know that many of your Departmental advisors have sufficient expertise to advise you that no such body of water exists. The name of the body to which you were referring is, and has always been, the “Persian Gulf.”

The name is recognized as such by all credible and neutral international bodies, including the United Nations Secretariat and the International Hydrographic Organization.  Moreover, the term “Persian Gulf” has been used since time immemorial in travelogues and all other writings on the subject.

T “Arabian Gulf” has been politically motivated by certain governments in recent years. I would, however, expect better of Canada.

persian gulf rashtrapati.parssea

I respectfully request that you issue a correction on this important issue immediately.

Kaveh

گفتنی است که جان برد بدنبال  اعتراض  تعدادی از نمایندگان  پارلمان کانادا و همچنین اعتراض ایرانیان ، کاربرد نام جعلی را ادر وبلاگ خود   موضوعی کم اهمیت دانسته است.

 

Iran, India relations span centuries marked by meaningful interactions

New Delhi, Jan 22, IRNA –

Iran and India relations span centuries marked by meaningful interactions, according to renowned Iranian Scholar , Dr. Mohammad Ajam.

The two countries shared a border till 1947 and share several common features in their language, culture and traditions. Both South Asia and the Persian Gulf have strong commercial, energy, cultural and people-to-people links.

Independent India and Iran established diplomatic links on 15 March 1950. In addition to the Embassy in Tehran, India currently has two Consulates in Iran -Bandar Abbas and Zahedan. Prime Minister Smt. Indira Gandhi visited Iran in April 1974 and Prime Minister Shri Morarji Desai visited in June 1977.

The Iranian Revolution in 1979 introduced a new phase of engagement between India and Iran marked by exchange of high level visits of Indian and Iranian officials.

India-Iran economic and commercial ties have traditionally been buoyed by Indian import of Iranian crude oil.

India-Iran trade in 2010-11 was US$ 13.4 billion (Indian exports US$ 2.5 billion and imports US$ 10.9 billion).

India’s exports to Iran include rice, machinery and instruments, metals, primary and semi finished iron and steel, drugs/pharmaceuticals and fine chemicals, processed minerals, manmade yarn and fabrics, tea, organic/inorganic/agro chemicals, rubber manufactured products, etc.

India and Iran hold regular bilateral talks on economic and trade issues at the India-Iran Joint Commission Meeting (JCM).

The 16th JCM was held in New Delhi on July 8-9, 2010. It was co-chaired by Iran’s Minister of Economic Affairs and Finance Dr. Seyed Shamseddin Hosseini and India’s External Affairs Minister Shri S.M. Krishna.

During the visit, Dr. Hosseini called on Prime Minister Dr. Manmohan Singh and met Minister of Finance Shri Pranab Mukherjee, and NSA Shri Shivshankar Menon.

Dr. Shamseddin Hosseini again visited India on 25 February 2011 during which he called on Prime Minister, Finance Minister and External Affairs Minister. The 17th JCM was held in Tehran in 2012 at the level of Foreign Ministers. Under the JCM mechanism, meetings of various Joint Working Groups have been held regularly.

During the 16th Joint Commission Meeting (JCM), 6 MoUs/agreements were signed: (i) Air Services Agreement; (ii) Agreement on Transfer of Sentenced Persons; (iii) MoU on Cooperation in New & Renewable Energy; (iv) MoU on Cooperation in Small Scale Industry between National Small Industries Corporation (NSIC) and Iranian Small Industries and Industrial Parks Organisation (ISIPO); (v) Programme of Cooperation on Science & Technology and (vi) MoU on Cooperation between Central Pulp and Paper Research Institute of India (CPPRI) and Gorgan University of Agricultural Science and Natural Resources (GUASNR).

There has been regular exchange of business delegations from both sides. India and Iran are also engaged in discussions on various projects in Iran, including the Chabahar Port and Rail Project.

Till now it has been believed that Iran and India have had cultural and civilizational links with each other from the time of Cyrus the Great and Darius. But many recent archaeological findings in north Khorassan, Sokhte (burnt city)and Jeeroft in Iran show that the civilizational relations between the Iranians and India have been so much older.

In the period of Darius and Xeroxes (Khashayar Shah), a group of the elephant riding soldiers of the army were Indians. Such kinds of relations have been clearly recorded in the periods of Ashkanians and the Sassanids as well.

In the period of the Gorkanis (the Moghals) or the Khorassanis the official language of the courts of India was Persian. It is for the same reason that about seventy per cent of the important documents, royal orders as well as the poetry and prose books still found in the museums and the government as well as private collections in India are in the Persian language.

Dr. Hekmat, the first ambassador of Iran in India has recorded a total of 80 important stone engravings in the important palaces and mausoleums of India. But the number of such engravings and inscription which are still found runs into thousands.

India and Iran maintain regular cultural and educational exchanges.

The cultural ties between Iran and India go back to the ancient times, to such an ancient time that determining its real date is impossible.

This antiquity of relations can be understood from the extensive similarities in the languages of the two countries. It is for the same reason that Sanskrit is called as the sister of the ancient Iranian languages. India and Iran have been familiar names for each other. The names of India ,Sind and Makran have been used in almost all historical& geghraphical and literature Persian books in the Shahnameh itself at least a hundred times. The same is true for other books as well.

A number of Indian scholars were teachers in the great university of the Gandi Shahpur of Persia and used to teach there.

In the period of Khusro Anushirvan, a number of Indian tales including the Panchtantra were translated into Iranian language by the name of Kalileh Wa Dameneh.

This work was later translated from the Persian language to Hindi. Other stories like the tales of Behram, story of the parrots and the tales of Sindbad were all translated from Hindi into Persian.

Iranians have played a distinguished role in the transmission of the heritage of India to the other languages. The famous Iranian scientist, Aburehan Albiruni, during his 16 years stay in India, presented his master piece named ˈTehqeeq Maˈal le Hindˈ to the world which is known as the Encyclopedia of India.

Masoodi was yet another Iranian scholar, who wrote many detailed reports about India. Moreover, the scientists like Koshiar and Khwarizmi learned the Indian mathematics and globalized this science.during the Gurkanid(mogul)the cultural exchange was so deeply that the official language became Persian. India and Iran maintained regular cultural exchanges even during the time of colonialism and also after independent India. Khorasanid dynasty(Tamurid,Babri,mugals) in India invited several Persian artist to their courts.

آثار فارسی هند (2)IMG_3082 (2)یکی از زرّین‌ترین برگ‌های فتوحاتِ نادرشاه اَفشار
India has extremely been influenced by Persian art and architecture and Persian Sufis music.hundreds of Persian poets also were invited to India and some of the Indian kings themselves were composing Persian poem.also many Persian commander and minister or Nuvab were serving the Indian court one of them was Mirza Ghiyas Beg an important official the rule of the Mughal Emperor Jahangir, and served as the chief treasurer, and he was given the title ˈIˈtimād-ud-Daulahˈ which means ˈPillar of the Stateˈ. His daughter, Mehr Nūr Jahān married Jahāngīr in 1611, and his son Mirza Abul Hasan ˈAsaf Khanˈ served as a general to Jahangir.

Mirza who was the father of Arjumand Banu Mumtaz Mahal,The wife of Shah Jahan, the Emperor of India also we can mention many others like safdar jung and Ashraf khan khorasani.

.

 File:Mumtaz Mahal.jpg

                              Arjuman Bano          and her father  Asaf Khan

As per an MoU signed in January 2008 between the Indian Council for Cultural Relations (ICCR), New Delhi and the Iranian Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Organization (ICHHTO) a weeklong Iranian cultural week was held in New Delhi and Mumbai in April-May 2008.

India also held its “Days of Culture” at the Niyavaran Palace in Tehran and Hafezia in Shiraz from May 10-17, 2011 which was attended by over twenty thousand people. The cultural festival was dedicated to the memory of Gurudev Rabindranath Tagore.

During 2011-12, various functions were organised through out Iran to commemorate the 150th birth anniversary of Gurudev Tagore. Gurudev Tagore had visited Iran in 1934 and 1935 during which he wrote a poem on Iran.

There are about 8,000 Iranian students studying in India. India provides 67 scholarships every year to Iranian students under ITEC, ICCR, Colombo Plan and IOR-ARC schemes.

India over the years has emerged as one of the favourite tourist destinations for Iranian tourists and every year around 40,000 Iranians visit India for various purposes.

2160**2050

: ارتباط با سردبیر

 THE FINANCIAL EXPRESS VOLXXXIX NO 295 PAGE 19 DATE 10/02/2014

India-Iran relations span centuries marked by meaningful interactions

 Till 1947 India and Iran not only shared their borders but also shared several common features in their language, culture and traditions. Both South Asia and the Persian Gulf have strong commercial, energy, cultural and people-to-people links.

Independent India and Iran established diplomatic links on March 15, 1950. In addition to the Embassy in Tehran, India currently has two Consulates in Iran – Bandar Abbas and Zahedan, while Iran has two Consulates in Hyderabad and Mumbai.

To further improve relations, the Shah visited India in February/March 1956 and Prime Minister Pandit Jawaharlal Nehru visited Iran in September 1959. Prime Minister Indira Gandhi visited Iran in April 1974. The Paade Shah, in turn, visited India in February 1978.

The Iranian Revolution in 1979 introduced a new phase of engagement between India and Iran marked by exchange of high level visits of Indian and Iranian officials.

 Economic Relations

India had a deep economic connection with the Persian gulf since antiquity. Spice was traded from Indian coast to the Hormuz  and Siraf and Basra in the Persian gulf  to the Mediterranean  region.

Between 12000-15000 ships passed through the Strait of Hormuz annually and many of them were Indian. Iran provided fuel service facilities to these passing ships.

Recently India-Iran commercial ties have been buoyed by Indian import of Iranian crude oil. India-Iran trade

in 2010-11 was US$13.4 billion

(Indian exports US$2.5 billion and imports US$10.9 billion). India-Iran trade in 2013 was US$15 billion (Indian exports US$6 billion and imports

US$9 billion).

India and Iran hold regular bilateral talks on economic issues at the India-Iran Joint Commission Meeting (JCM).  India and Iran are also engaged in discussions on various projects in Iran including the Chabahar Port and Rail Project.

 kurdestan

Cultural and historical

Relations

Till now it has been believed that Iran and India have had cultural and civilizational links from the time of Cyrus the Great and Darius. But many recent archaeological findings in north Khorassan, Sokhte (burnt city)and Jeeroft in Iran show that the civilizational relations between the Iranians and India have been much older.

In the period of Darius and Xerxes (Khashayar Shah), a group of the elephant riding soldiers of the army were Indians. Such kinds of relations have been clearly recorded in the periods of Ashkanians and the Sassanid  as well. In the period of the Gurkanis (the Mughals) or the Khorasanids the official language of  the courts of India was Persian. It is for the same reason that about seventy per cent of the important documents, royal orders as well as the poetry and prose books still found in the museums and the government as well as private collections in India are in the Persian language.

Dr Hekmat, the first ambassador of Iran in independent India, had compiled a total of 80 important stone engravings in the important palaces and mausoleums of India. But the number of such engravings and inscription  which are still found runs into thousands. Some of the stone engravings in the Red Fort, the Taj Mahal and the Agra Fort have been registered as world heritage.

The cultural ties between Iran and India go back to the ancient times. This antiquity of relations can be understood from the extensive similarities in the languages of the two countries. It is for the same reason that Sanskrit is called as the sister of the ancient Iranian languages. India and Iran have been familiar names for each other. The names of India, Sind and Makran have been used in almost all Persian books in the Shahnameh itself at least a hundred times. The same is true for other books as well.

IMG_2940 (2)

A number of Indian scholars were teachers in the great university of the Gandi Shahpur of Persia and used to teach there. In the period of Khusro Anushirvan, a number of Indian tales including the Panchtantra were translated into Iranian language by the name of Kalileh Wa Dameneh.

This work was later translated from the Persian language to Hindi. Other stories like the tales of Behram, story of the parrots and the tales of Sindbad were all translated from Hindi into Persian.

Iranians have played a distinguished role in the transmission of the heritage of India to the other languages. The famous Iranian scientist, AbuRehan AlBiruni, during his 16 years stay in India, presented his master piece named “Tehqeeq Ma’al le Hind”  to the world which is known as the Encyclopedia of India.

Masoodi was yet another Iranian scholar, who wrote many detailed reports about India. Moreover, the scientists like Koshiar and Khwarizmi learned the Indian mathematics and globalised this science. During the Khorasanid dynasties (Tamurid, Babri, Mugals, Bahmani) Persian was adopted as the official language. The Khorasanid emperors of India  invited several Persian artists and scientist  to their courts.

India has been heavily influenced by Persian art and architecture and Persian Sufi music. Hundreds of Persian poets were invited to India and some of the Indian kings themselves composed poems in the Persian language. Also many Persian commanders and ministers served at the Indian court. Notable among these was Mirza Ghiyas Beg, an important official during the rule of the Mughal Emperor Jahangir. He served as the  chief treasurer, and was given the title ‘I’timad-ud-Daulah’ which means  Pillar of the State. His daughter, Mehr Nur Jahan married Jahangir in 1611, and his son Mirza Hasan ‘Asaf Khan’ served as a general to Jahangir. Mirza was the father of Arjumand Banu Mumtaz Mahal, wife of Shah Jahan. He also served as the governor of west India and Lahore.

 

India and Iran maintained regular cultural exchanges during the colonial period and post Independence. India held its “Days of Culture” at the Niyavaran Palace in Tehran and Hafezia in Shiraz. During 2011-12, various functions were organised through out Iran to commemorate the 150th birth anniversary of Gurudev Tagore. Tagore had visited Iran in 1934 and 1935 during which he wrote a poem on Iran. There are about 7,000 Iranian students studying in India. India over the years has emerged as one of the favourite tourist destinations for Iranian tourists and every year around 40,000 Iranians visit India for various purposes.

 

Blurb: India-Iran trade in 2013 was

US$ 15 billion. Indian exports US$ 6 billion and imports

US$ 9 billion

 

 red-fort

Discover the splendour of Iran

 

In the past few years, Iran has been witnessing an increasing flow of tourists. Tourists visiting Iran are bedazzled by the majestic beauty of its countryside and the modern appeal of its cities, particularly Tehran, the capital of the country. Iran boasts of a rich heritage, which dates back to many centuries. With such an amazing sight seeing options tourists here would never feel bored.

Here you will come across some of the most beautiful and worth seeing historical places. Many of these have been officially recognised by UNESCO as the “World Heritage”. A visit to Takht Jamshed is a must. Though partially in ruins today, this used to be the capital of ancient Persia some 2500 years ago.

The Safavid Islamic period forms an important part of Iran’s heritage. Buildings dating to this period include The Maidan e Naghsh e Jahan, a complex containing religious and government buildings of the Safavid Islamic period. Some other prominent buildings of this period include the Esfahan square and the Safavid palaces, the Sheikh mosque, which is one of the architectural master pieces of the Safavid period and the 33 arch bridge. The Wanak church is one of the most beautiful churches of Iran.

Tehran, the capital of Iran, is a highly modern and developed city and a mix of the traditional and the modern. Here you would find the ancient monuments standing in close harmony to the modern buildings of the present era. Tehran is replete with majestic palaces and fantastic museums throwing light on the rich history of the country.

Iran offers visitors such a scintillating experience that just one visit would be not enough to discover the country. Every week Mahan Air has three flights on Delhi-Tehran. All passengers can receive visa on the arrival for 15 days.

 

International name: Islamic Republic of Iran.

Ancient name: Persia

Area: 1648195 Sq. Kms. Population: 75,597,633

Capital: Tehran .

Official language: Persian. Currency: Rial

The political system:Islamic Republic based on the 1979 Constitution.

From the point of view of area, Iran is the sixteenth largest country in the world.

About 90 per cent of the area of the country consists of plateau. Iran is completely a hilly and semi dry region. More than half of the country consists of mountains and hills. One fourth of the country consists of desert and the other less than one fourth is under cultivation. The lowest point in the country is at the height of 56 meters in kavir  Lout and the highest point at 5628 meters is Damavand summit in the Alborz range near Tehran.

The Damavand mountain can be seen from the different cities particularly Tehran, Varameen and also from part of the Caspian Sea.

  The total periphery of Iran is 8731 Kms, the 6031 kms of which consist of land and the remaining 2700 Kms is coastal area in the Caspian Sea and Oman Sea and the Persian Gulf

The longest and navigable river: The Karun river, with 950 kms.

The biggest lake: The Uroomieh with 4868 Sq.Kms.

 The biggest island: The Gheshm with 1491 Sq.Kms .

Number of provinces: 31-  cities: 397 -  divisions: 984-  towns: 1154

Rural  areas: 2499

Exports: oil, carpets, different kind of fruits, dry fruits and herbs& saffron& pistachio , caviar, petrochemical products, textiles, clothes and food products.

Rail transport network: 9796 Kms. Length of roads: 158000 Kms

Pipelines: Oil products 3900 Kms, natural gas: 4550 Kms.

Main Ports: Abadan,  Bandar Abbas, Anzali, Bushehr, Imam Khomeini, Turkmen, and Noushehr

Cultural Heritage:

Iran has 200000 beautiful and worth seeing historical buildings some are number one in the world. Such as:

  1. The biggest stone structure in the world ( Persepolis )
  2. The hottest summer climate in the world in Lout Desert(shadad) which has a temperature of more than 70 degree Celsius.

 The highest brick tower in the world The Qaboos Gumbad.

  1. The longest salt cave in the world the Gheshm island( Persian gulf).
  2. The biggest brick structure of the world ( Yezd)
  3. The  biggest non independent island of the world The Gheshm island
  4. The hottest spring in the world in Mishkin Shehr.
  5.  The oldest mountain written  script of the world  in Anobanini Kermanshah.
  6. The oldest cypress tree of the world in Abr Koh.
  7.  The oldest still in use bridge in the world in Dezful which was constructed 1800 years ago.
  8.  The  biggest brick building in the world The Nareen fort in the Mebod city.
  9. The highest ventilator(Baadgeer) of the world in Bagh Dolatabad, Yezd
  10.  The  oldest living animal species in the world The three eyed tripos in west Azerbaijan
  11.  The biggest natural arch in the world at the mouth of the Espehbad cave in Khursheed Firozkoh
  12. The  oldest dam of the world on the old Qom – Kashan highway (Kabbar Dam)
  13.  The biggest covered traditional market of the world Tabriz Bazaar
  14.  Iran is the first producer of saffron, pistachio, barberries and carpets in the world.
  15.  A unique network of two storey subterranean canals in the world for water supply in Ardestan
  16.  The longest, deepest and oldest network of subterranean canals(qanat) in kariz Ganabad.

 

The Ancient History of Iran:

Dozens of pre-historic sites across the Iranian plateau point to the existence of ancient cultures and urban settlements in the fourth millennium BCE, centuries before the earliest civilizations arose in nearby Mesopotamia.

 Iran contains most beautiful and worth seeing historical places some of which have been officially recognized by UNISCO as the “World Heritage”, the most important of which are as the following:

Takht Jamshed (the ruins of the capital of the ancient Persian about 2500 years ago) – Shiraz and Marv Dasht

 Iran enjoys a seven thousand years old civilization and has got a written history recorded year wise.

  

The Islamic period

 Iran played a valuable role in the spread of the Islamic culture and civilization to the other parts of the world.

 

The mausoleum of Imam Reza (A.S.)

Architecture, illumination, stucco plastering, engraving, calligraphy, copper and zinc industry and alchemy as well as translation of literature are the things which the Iranians exported to the Islamic countries.

  • The most important and famous historical, cultural and religious places of Iran include the following:
  • Maidan e Naghsh e Jahan (a complex containing religious and government buildings of the Safavid Islamic period) The Esfahan square and the Safavid palaces, the Sheikh mosque (one of the architectural master pieces of the Safavid period) and the 33 arch bridge.The Wanak church (one of the most beautiful churches of Iran)
  • Mashhad: The mausoleum of Imam Reza (A.S.), the eighth Imam of the world Shias, the grave of Firdowsi, the famous epic poet of Iran.

 

  • -Chaghaz Nabeel (the royal city of the Ilamis about three thousand years ago) Haft Teppeh/ Shush
  • -Takht e Soleiman (the ancient complex consisting of the fire temple of Azar Gashb in the Sassanid period) – Tokab Azerbaijan West
  • Gonbad e Soltanieh (the highest dome of the world) in the city of Khodbandeh in Zanjan
  • Tehran: The skiing field in the Damavand mountains of Tehran and Diesene, the museums of Tehran, the palaces of Tehran and the Niavaran Palace, Park Millat and Jamshedieh
  • Shiraz: Takht Jamshed, Arak, the Shah Chiragh mausoleum, the graves of Hafiz and Sa’di, the famous poets of Iran, Pasargad (the mausoleum of Cyrus) and the relics of Rostam in Mehr mountain
  • Yezd: The Yeza fire temple (the biggest and the most ancient place of worship of the Zoroastrians)
  • Bam: Arg Bam (the biggest brick structure in the world)
  • Kermanshah: Buildings of the Parsi and  Sassanid period, Taaq e Bostan (a stone building of the Sassanid period) and Anahita temple (the stone temple of the Ashkanian period)
  • Lorestan: The Falak ol Aflak fort (the big military fort of the Sassanid period). There are many religious buildings as well as natural scenery in Tabriz, Nishapour and Hamadan. The Hamadan cave also is matchless.

The most important natural worth seeing places in Iran include the following:

The Damavand hillock in the north east Tehran, the Ali Sadr cave in Hamadan, the field of the inverted tulips in the Dena mountain region, the Golestan forest in Bijnorad, the National Park in the Golestan province, the Lout desert in central Iran, the Uroomieh lake in Azerbaijan region, the Anzali marshes in the Anzali port region, the Lour lake and the Damavand mountain region.

The most important museums of Iran:

In most of the cities of Iran, different  museums can be found and at least twenty museums of Iran enjoy international fame.

The main features of the economy of Iran:

It is the eighteenth economy in the world

The young and educated population with a rapid growth.

It is the fourth oil producer and second largest gas reserves in the world

Extensive privatization in the country:

It is agreed that 80% of the assets of the government should be transferred to the private sector, the half of which would be transferred to the public judiciously and the other half would be sold through the stock exchanges.

According to president Rouhani Investment Law  in Iran  support and Guarantee  all Wright for foreign investors.( Article – ۴- ۸ -۹- ۱۶- ۱۷- ۲۶ -۱۱- in investment Law guarantee  all the wrights.)

Visa on arrival at the airport

Everybody can get a 15 days entry visa on arrival at the Tehran  airport. This visa can be renewed for a period of another 15 days. But those having passports of USA, UK,  Canada, Iraq, Afghanistan, Pakistan and Bangladesh –Kenya –Somali should coordinate through the embassies.

  • For more info on  in Iran  

 

Some achievements and International Rankings in Science and Technology cording to  Iranian officials

According to the book a summary of selected technology achievement of the i. r Iranby CITC  has demonstrated a remarkable growth in science and technology over the past 2decade, increasing its science and technology output fivefold from 2000 to 2008. Iranian had win many awards in different scientific field.

 Ancient Persia contributed to the current understanding of nature, medicine, mathematics, and philosophy, Algebra and Chemistry, invented the wind-power machine, The Qanat (under ground  water management system and invented water clock ), the windmill and watermill and invented Perfume(Attar GoulAab) and the first distillation of alcohol.

Despite international tough sanctions , Iran’s scientific progress is reported to be the fastest in the world. During the period 1996–۲۰۰۸, Iran had increased its scientific output by 18 folds.

Iran’s university population swelled from 100,000 in 1979 to 2 million in 2006. 60% of its science and engineering students are female.

 Iran has made great steps in different sectors, including civil engineering, medical development and health, aerospace, nuclear science, energy  as well as stem cell and cloning research.

In 2009, Iranian government formulated a 15 year comprehensive national plan for science focused on higher education and strengthening the links between academia and industry in order to promote a knowledge based economy.

A total of 9,570 national inventions was registered in Iran during 2008.

Iran ranks 18th in world in medical sciences and 5 in health care.

Iran is the 7th country in production of uranium hexafluoride (or UF6). especially in nuclear medicine.

Ultra Fast Microprocessors Research Center in Tehran’s Amirkabir University of Technology successfully built a supercomputer in 2007.

Iran ranked 23rd in Nanotechnology in 2007 and By 2012, ranked 5th in  the world.

According to Scopus, Iran ranked 17th in terms of science production in the world in 2012 with the production of 34,155 articles above Switzerland and Turkey.

Iran increased its academic publishing output nearly tenfold from 1996 to 2004, and has been ranked first globally in terms of output growth . Iran’s growth rate in science and technology is 11 times more than the average growth of the world’s output in 2009 and in terms of total output per year, the fastest growing sectors in Iran are Physics, Public health sciences, Engineering, Chemistry and Mathematics.

Iran ranked 49th for citations, 42nd for papers, and 135th for citations per paper in 2005. Iran ranked 30th in the world in terms of scientific impact. And first or second in Islamic world.

 Iran ranked 32, 46 and 56 in Chemistry, Physics and Biology respectively among all science producing countries.

Iran had doubled its biological sciences and health research out put in just two years (2006–۲۰۰۸).

The fastest growing scientific field in Iran was medical sciences at 344% and the slowest growth was of chemistry at 128% with the growth for other fields being biology 342%, ecology 298%, physics 182%, basic sciences 285%, engineering 235% and mathematics at 255%.

v Biotechnology

 ü Published articles in comparison to other countries: 13th

ü General rank in terms of production in Asia: Among top 5 Countries

ü Production rate also Vaccines production rate in the Middle East: 1st

ü Producing 12 of the 24 most expensive biotechnology

ü Designing and manufacturing of the First National Intelligent Electric-Fuel Cell Vehicle.

ü ANGIPARSTM is a novel drug in management of Diabetic Foot Ulcer and inhibits from Amputation

ü CinnoVexTM is used in the treatment of relapsing Multiple Sclerosis (MS) to slow the development of physical disability.

ü IMODTMA medicine for Treatment of HIV/AIDS.

**In engineering Iran improved its impact.

 Iran is the 9th country to put a domestically-built satellite into orbit since the Soviet Union launched the first in 1957.

Iran has achieved the technical expertise to set up hydroelectric, gas and combined cycle power plants. Iran is among the four world countries that are capable of manufacturing advanced V94.2gas turbines. and is now the third country in the world to have developed Gas to liquids(GTL) technology.

 Iran possesses the technology to launch superfast anti-submarine rockets that can travel at the speed of 100 meters per second under water, making the country second only to Russia in possessing the technology. Iran is among the five countries in the world to have developed ammunitions with laser targeting technology. Iran is among the 12 countries with missile technology.

Solar Energy

most parts of the country are exposed to very high levels of solar radiation with a daily average of between 5.0 and 5.4 KWh/m2 in the south of the country (London receives a daily dose of around 1.0 KWh/m2). If only one per cent of the Iranian  desert area was covered by solar PV collectors, the energy obtained would be five times more than the current annual electricity consumption in Iran.

 INDIA-IRAN RELATIONS

Political Relations:    
        India-Iran relations span centuries marked by meaningful interactions.

 

The two countries shared a border till 1947 and share several common features in their language, culture and traditions. Both South Asia and the Persian Gulf have strong commercial, energy, cultural and people-to-people links. 

Independent India and Iran established diplomatic links on 15 March 1950. In addition to the Embassy in Tehran, India currently has two Consulates in Iran -Bandar Abbas and Zahedan. And Iran has two Consulates in Hider Abaad and Mumbai.. .

 

 The Shah visited India in February/March 1956 and Prime Minister Pandit Jawaharlal Nehru visited Iran in September 1959. Prime Minister Smt. Indira Gandhi visited Iran in April 1974 . The Paade Shah, in turn, visited India in February 1978.

The Iranian Revolution in 1979 introduced a new phase of engagement between India and Iran marked by exchange of high level visits of Indian and Iranian officials.

Economic Relations:

Economocly India had a deep connection with the Persian gulf since antiquity . spice were trading from Indian coast to the Hormuz  and Siraf and Basra in the Persian gulf  to the Mediterranean  region.

Between 12000- 15000 ships pass through the Strait of Hormuz annually many of them Indian. Iran  is capable of providing fuel service facilities to these passing ships.

Recent India-Iran commercial ties have traditionally been buoyed by Indian import of Iranian crude oilIndia-Iran trade in 2010-11 was US$ 13.4 billion (Indian exports US$ 2.5 billion and imports US$ 10.9 billion). India-Iran trade in 2013- is US$ 15 billion (Indian exports US$ 6 billion and imports US$ 9 billion).
India and Iran hold regular bilateral talks on economic issues at the India-Iran Joint Commission Meeting (JCM). 
 India and Iran are also engaged in discussions on various projects in Iran including the Chabahar Port and Rail Project. 

Cultural and historical  Relations

 Till now it has been believed that Iran and India have had cultural and civilizational links with each other from the time of Cyrus the Great and Darius. But many recent archaeological findings in north Khorassan, Sokhte (burnt city)and Jeeroft in Iran show that the civilizational relations between the Iranians and India have been so much older.

In the period of Darius and Xeroxes (khashayarShah), a group of the elephant riding soldiers of the army were Indians. Such kinds of relations have been clearly recorded in the periods of Ashkanians and the Sassanid  as well. In the period of the Gurkanis (the Mughals) or the Khorasanids the official language of  the courts of India was Persian. It is for the same reason that about seventy per cent of the important documents, royal orders as well as the poetry and prose books still found in the museums and the government as well as private collections in India are in the Persian language.

Dr. Hekmat, the first ambassador of Iran in independent India had compiled  a total of 80 important stone engravings in the important palaces and mausoleums of India. But the number of such engravings and inscription  which are still found runs into thousands.

 

 Some of the stone engravings in the Red Fort, the Taj Mahal and the Agra Fort which have been registered as the world heritage.

The cultural ties between Iran and India go back to the ancient times, to such an ancient time that determining its real date is impossible.

 

This antiquity of relations can be understood from the extensive similarities in the languages of the two countries. It is for the same reason that Sanskrit is called as the sister of the ancient Iranian languages. India and Iran have been familiar names for each other. The names of India ,Sind and Makran have been used in almost all historical& geographical and literature  Persian books in the Shahnameh itself at least a hundred times. The same is true for other books as well.

 

A number of Indian scholars were teachers in the great university of the Gandi Shahpur of Persia and used to teach there.

In the period of Khusro Anushirvan, a number of Indian tales including the Panchtantra were translated into Iranian language by the name of Kalileh Wa Dameneh.

 

This work was later translated from the Persian language to Hindi. Other stories like the tales of Behram, story of the parrots and the tales of Sindbad were all translated from Hindi into Persian.

Iranians have played a distinguished role in the transmission of the heritage of India to the other languages. The famous Iranian scientist, AbuRehan AlBiruni, during his 16 years stay in India, presented his master piece named “Tehqeeq Ma’al le Hind”  to the world which is known as the Encyclopedia of India.

Masoodi was yet another Iranian scholar, who wrote many detailed reports about India. Moreover, the scientists like Koshiar and Khwarizmi learned the Indian mathematics and globalized this science.

 During the Khorasanid dynasties(Tamurid,Babri,Mugals, Bahmani) the cultural exchange was so deeply that the official language became Persian. the Khorasanid emperor of India  invited several Persian artists and scientist  to their courts.

India has extremely been influenced by Persian art and architecture and Persian Sufis music. Hundreds of Persian poets also were invited to India and some of the Indian  kings themselves were composing  Persian poem. also many Persian commander and ministers or Nuvab were serving the Indian court, among them was Mirza Ghiyas Beg an important official the rule of the Mughal Emperor Jahangir, and served as the  chief treasurer, and he was given the title ‘I’timād-ud-Daulah’ which means  Pillar of the State. His daughter, Mehr Nūr Jahān married Jahāngīr in 1611, and his son Mirza Hasan ‘Asaf Khan’ served as a general to Jahangir. Mirza who was the father of Arjumand Banu Mumtaz Mahal,The wife of Shah Jahan, the Emperor of India he also served as the governor of wes india and lahour.

also we can mention many others such as  Safdar Jung and Ashraf khan khorasani.

 

                     India and Iran maintained regular cultural exchanges even during the time of colonialism and also after independent India.

 

         Persian paintings on the Rashtrapati bahavan palace.

  India held its “Days of Culture” at the Niyavaran Palace in Tehran and Hafezia in Shiraz . During 2011-12, various functions were organised through out Iran to commemorate the 150th birth anniversary of Gurudev Tagore. Tagore had visited Iran in 1934 and 1935 during which he wrote some poem on Iran. 

There are about 7,000 Iranian students studying in India. India over the years has emerged as one of the favourite tourist destinations for Iranian tourists and every year around 40,000 Iranians visit India for various purposes.

 

آمارها و مشخصه های فرهنگی – تاریخی و اقتصادی ایران