در ژرفا و اعماق واژه ها | پژوهشهای ایرانی

در ژرفا و اعماق واژه ها

فارسی ناب صحبت کردن به معنی مخالفت با دیگر زبان ها نیست.

دشمنان تمدن ایرانی  برای ضربه زدن به هویت و انسجام ملی مردم ایران، زبان فارسی که یکی از ارکان اصلی این پیوستگی چندین هزار ساله است را نشانه گرفته و از هر تلاشی هرچند غیرعلمی و کودکانه برای ضربه زدن به این زبان استفاده میکنند. یکی از آنها عربی بودن زبان فارسی است که تلاش دارند القا کنند، زبان فارسی کنونی کاملا با واژه های عربی تشکیل شده است و هیچ هویتی ایرانی ندارد. این در حالی است که اولا در مقوله زبان شناسی همه زبانها از یکدیگر وام میگیرند و از واژه های یکدیگر بهره میجویند  سوم اینکه زبان فارسی وارث کهن ترین زبانها مانند اوستایی و سانسکریت است. و نباید زنجیره تاریخی این زبان را قطع کرد و تصور کرد که فارسی زبان دوره بعد از اسلام است  نه زبان فارسی دوران مختلفی را طی کرده اما پدر و مادر آن ریشه در تاریخ کهن دارد.

زبانهای اروپایی از جمله  زبان انگلیسی پر است از واژه های اوستایی و پهلوی ایران که فارسی امروزی نیز از آن انشعاب گرفته شده است و بسیاری دیگر از کلمات هست که به غلط آنها را به  عربی نسبت می دهند در حالیکه آنها از ریشه فارسی و یا از کلمات  هندو و آرین هستند. مانند :

نهی  که در اصل واژه هندو و ایرانی از ریشه نه  هست و هیچ ربطی به عربی ندارد.  شعله  واژه هندو ایرانی است و ربطی  به زبان عربی ندارد و درست آن شولا  است. مشعل  بصورت عربی شده از  شعله ساخته شده – شُله – سولا – به معنی زبانه آتش و خورشید هم هست.

 واژه دیگری که خیلی ها آن را عربی تصور می کنند هاله است.

هاله کلمه است که هیچ ارتباطی به زبان عربی ندارد این کلمه فارسی است و با ألو ALO از یک ریشه است الو یعنی آتش – شعله – آتش زدن در یونانی نیز به آتش الو می گویند. در تمام خراسان و قهستان و افغانستان به آتش  ألو  می گویند ألو  در زبان هندی و سانسکریت هم معنی گرم کردن و آتش روشن کردن می دهد و مشخص می شود که ألو واژه ای هند و ایرانی است .

اگر سفرنامه ابن بتوته (بطوطه ) را بخوانید در آنجایی که به تماشای سوزاندن مرده ها در دهلی می رود یک زن که می خواهد خود را روی جنازه شوهرش بیاندازد تا با آتش افروخته او نیز به همراه شوهر بمیرد مردم جلو آتش پرده ای می گیرند که از شعله آتش نترسد او فریاد می زند ” مرا از الو نترسانید  مرا از الو نترسانید من از الو نمی ترسم ” الو در اینجا همان شعله آتش است

در زبان شناسی هـ  و أ به یکدیگر تبدیل می شوند مثلا هخامنشی آکامنید. أجم = هخم . یعقوب= اکوپ = هاکوب و … 

واژه هالوکوست نیز واژه ای با ریشه فارسی است هالو کوست یعنی الوکشت (الوکوشت) یعنی با آتش کشتن. لغتنامه دهخدا : ألو =  آتش بزرگ با شعله افروختن . برافروختن آتش . روشن کردن آتش با شعله های بلند. الو زدن . مشتعل کردن . رجوع به الو  والو زدن شود: شب چهارشنبه سوری گَوَن الو میکنند. مرا از  ألو

بعضی نوشته اند که واژه هولوکاست یا هالوکُست اصل این واژه درὁλόκαυστον بوده‌است که واژه‌ای است مرکب: ὅλος یعنی ”به تمامی، یکسر” و καυστός یعنی ”سوزاندن”.   اما بیشتر آنرا  از ریشه ألو ἅλως و καυστός کشتن گرفته اند  holó +kaustos که روی هم می شود با آتش کشتن که در این صورت با واژه “الو کُشت” فارسی چم یکسانی خواهد داشت.
در زبان عبری بجای هالوکست واژه Shoah השואה, HaShoah به معنی فاجعه بکار می برند.

و این نشانه قدرت بین المللی زبان ملی ایران است که نه تنها از واژه های باستانی خود همچنان استفاده میکند بلکه واژه های خود را به زبان بین المللی انگلیسی هم صادر کرده است. در این مقاله برخی از واژه های ایرانی (پهلوی و اوستایی) که در زبان انگلیسی امروزی استفاده میشود را ذکر می کنیم:

 1-

-Nav-

ناو: واژه هندو / ایرانی به معنی کشتی است وازهمین ریشه ناوبان – ناوخدای (ناخدا) مشتق می شود. درانگلیسی Navigate (کشتی رانی) وNavigable (قابل کشتی رانی) Navigator (ملاح) Navy blue (آبی سیر) و Naval (وابسته به نیروی دریانی) ازهمین ریشه آمده اند.

 – NEW  یا نو  گاهی نی 

2 –  – Caravan – کاوران. کاروانسرایی. سرای . در انگلیسی واژه سرایی هم بکار می رود که همان سرا  در زبان فارسی است

 COMANDAN-  کومندر  و کومندانت  همگی ریشه در کماندار فارسی دارند

3- Arch- قوس: درانگلیسی به مفهوم قوس می باشد. درفارسی “ارک” اراک واریکه داریم که به مفاهیم مرکز قلب وحتا قوس به کار رفته اند . چه ارگ شهرغالبا توس مانند ساخته می شده است. واژه اراک ایرانشهر به معنی دل ایرانشهر ومرکز ایرانشهر بوده است. ازهمین ریشه کلمات Archreologg (قوس شناسی وسپس معماری ) وarcae لاتینی (قوس ) گرفته شده است.

 

 4- King- پادشاه : این واژه انگلیسی وKonig آلمانی وواژه های مشابه درسوئدی دانمارکی نروژی فنلاندی وایسلندی ازریشه Kay پهلوی وKavi اوستایی است. و کانا  در سانسکریت  و درزبان پشتو خنتما (نجیب زاده وبزرگوار) ودرزبان ترکی خان  با این ریشه ها قرابت دارند. توجه کنید کی – کیان Kikg- Kigam KONIG- خان – خنتما – کان و کانا .

 

5- dikar- دینار: پول عربی که ریشه ایرانی اوستایی دارد. Draik نام پول زمان هخامنشیان که درکتاب مقدس تورات وانجیل یاد شده است. مدتی هم یونانیان مسکوک خود را به صورت دریک به کارمی برده اند. هردو ریشه ایرانی دارند ریشه Darik بعدا به صورت Dram ودراخما Drachma یونانی وانگلیسی درآمده است.

 واژه DENT نیز ریشه فارسی سانسکریت دارد دنت در همه زبان های اروپایی به معنی دندان هست دنتیست یعنی دندان پزشک . دنده  به معنی استخوان دنده نیز از همین ریشه است. 

better/best-6 از ریشه بهتر و بهشت فارسی هستند . اینکه این دو صفت برتر و برترین در انگلیسی بی قاعده اند علت همین است.

 بالکونی نیز تغییر یافته بالخونی است که اصل آن بالا خونه است.

7- Plateau- فلات : اصل این کلمه هرچه باشد ازمشرق زمین گرفته شده است Jranian به فلات ایران گفته می شود.

 8-  peer =  در زبا ن انگلیسی پیر به معنی نجیب زاده و بزرگ است اما در زبان فارسی معنی های متعدد دارد پیر یعنی کهن سال – عالم – دانشمند – رهبر مذهبی – بزرگ. “پیر” رهبر دین میترایی . پیر با پییر – پدر – پیتر  – پتر- پترو از یک ریشه است. 

8- Pepper: این واژه ازفلفل  هندو ایرانی  گرفته شده است. این واژه به گونه Piper درلاتین Poivre درفرانسه peppe ایتالیایی ببر درترکی وپیری دریونانی است. بعضی معتقدند اصل کلمه آرامی است که بازهم زبان بخش بزرگی ازایران بوده ودردوران هخامنشی یکی اززبانهای رسمی ایران محسوب می شده است.

 

9- Spinach- اسفناج: این واژه هندو ایرانی درزبان های دیگربه صورت گوناگون یافت می شود ازجمله درفنلاند Pikatia پیناتیا درانگلیسی وفرانسه Spinach ودرزبانهای دیگراروپای کم وبیش تغییراتی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرب سپا ناج فارسی است ودرفرهنگ های کهن عربی چون “البلغد” ابو یعقوب کردی نیشابوری و “السامی فی السامی” میدانی نیشابوری به همین صورت آمده است.

 

10- Candy: کلمه قند واژه ای است پارسی همان طور که شکرواژه ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکردرایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی وفارسی است کلمه قند به همین نام به وجود آمد کم وبیش ریشه های مشابهی مثل کندو را درزبان فارسی می یابیم. یکیا زواژههای انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبارتست از: Candy (شیرینی ). زیرا شیرینی ولذت دراین واژه با کلمه قند سنجیده شده است. به گفته محمودی بختیاری کاندیدای وکالت درزمان قدم لباس سفید رنگ شکری می پوشیده وبه همین ترتیب خود را نامزد انتخابات می کرده وبدین رو واژه Candidate (کاندیدا نامزد) ساخته شد

 11- Cau liflower- kale : به معنی کلم است با توجه به شباهت این ریشه ها امکان دارد این واژه ها هم ریشه ایرانی داشته باشد.

 12- Nuphar- نیلوفر زرد Nenophar- نیلوفر زرد: نام گل زیبای نیلوفر است که درزبان های دیگراروپا ازجمله فرانسه – یونانی وترکی دیده می شود.

 13- Orange: نارنج وترنج درپارسی کهن به نارنج وپرتقال اطلاق می شده اند درفرانسه Orang درژاپنی Orenzi ودرزبان های ترکی کردی آسوری وبسیاری اززبانهای دیگر دنیا ریشه دوانیده است.

 14- Rhubarb- ریواس : اصل این واژه راوند وریواس (ریواس) است . واژه های مشابه درزبان های دیگر ازجمله ایتالیایی فرانسه انگلیسی وترکی دیده می شود.

 

15- Ginger- زنجبیل: درزبان انگلیسی Zenzero ایتالیایی.

 16- Lemon: لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان های دنیا ازجمله ترکی فرانسه اسپانیولیایتالیایی زبان های اسکاندیناوی وروسی به کارمی رود نیز کلمه Limonade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon آب نبات ترش Lemon juice آب لیمو وغیره .

 17- کلمه بوته که ریشه ای پارسی واصیل است درزبان های اروپایی به گونه Botanic (علم گیاه شناسی) ریشه دوانده است. وبه نظر می آید که لفظ Pon فنلاندی نیز کوتاه شده اآن باشد. درزبان ترکی نیز واژه بوته را داریم. واژه Botanic تقریبا بین المللی است ودرتمام زبان های اروپایی سوئدی نروژی فرانسه وآلمانی وروسی به کارمی رود.

 18- Silk – ابریشم: این واژه انگلیسی وSoie (سویه) فرانسه سیرا عربی سیراج حبشی ازواژه های فارسی سره گرفته شده اند. به خوبی می دانیم که ایران یکی از مراکز مهم پروش کرم ابریشم بوده است. واگر چه چین هم مرکز عمده تولید ابریشم به شمار می آمده اما این واژه از راه ایران به اروپا رخنه کرده است.

 

19- Saffron- زعفران : نیز واژه بین المللی گردیده اودرتمام اروپا کاربرد دارد.درست آن زفرو است بصورت جمع فارسی زفران و بغلط زعفران نوشته می شود.

 20- Garden- باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستاهای ایران واژه کرت که درحقیقت باغچه های مخصوص مو و سایر درختان می باشد به کارمی رود. درگویش کرمانی گارت به جویهایی که درآنها درخت خرما کاشته می شود وصورت باغ کوچکی را می یابد اطلاق می گردد. ازهمین ریشه Garten آلمانی و Jarten ژاردن فرانسه را باید به خاطر سپرد.

 21- مقایسه واژه های Tree انگلیسی درروسی ودارو درخت فارسی نشان می دهد این ریشه ها نیزهمانندی دارند اما به نظر می رسد که این کلمه پایه باشد.

 22-alcohl یا همان الکل نیز هر چند عربی است اما فراموش نکنیم کاشف الکل زکریای رازی ایرانی بود و در دوره ی او چون زبان عربی زبان نوشتار جهان اسلام از جمله ایران بود این دانشمند به جای اینکه یک اسم فارسی روی کشف خود بگذارد یک اسم عربی گذاشت .

 

نام جانوران و حشرات

 

توجه به نام‌های حیوانات و حشرات نشان می‌دهد که در این زمینه هم انگلیسی از زبان‌های ایران و به ویژه پارسی متاثر بوده است.

 

1-Elephent_فیل : دگرگون شدة الفیل عربی است که ریشة آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشة‌های فیل و پیل هر دو دیده می‌شود .

 

2-Sponge ـ اسفنج : جانوری دریایی است، ضمناً این نام به اسفنج مصنوعی هم اطلاق می‌شود که مصارف صنعتی و پزشکی دارد. ریشة اسفنج در زبان‌های اروپایی به گونه Sponge انگلیسی ، Espange فرانسه و در زبان ژاپنی به صورت Suponji به کار می‌رود.

 

3-Carcass ـ لاشه و مردار : جابه‌جا شده کرکس است که پرنده‌ای مردارخوار می‌باشد. شاید در دوران رواج آیین زرتشتی که جنازه‌ها را در معرض هوای آزاد در کوه‌ها قرار می‌دادند و عملاً هر جنازه خوراک کرکس می‌شد، این واژه با لاشه و مردار مترادف شد.

 

4-Bees ـ زنبور : در برهان قاطع ، Booz به زنبور سیاهی که روی گل می‌نشیند اطلاق می‌گردد. اما آیا ریشة اولیه مشترک است یا از زبان فارسی به انگلیسی راه یافته جای تحقیق دارد.

 

5-Cow ـ گاو: اگرچه در مقایسة واژه‌های Cow انگلیسی ، گاو فارسی و Ceush اوستایی به نظر می‌رسد این واژه از کلمات اولیه و پایة زبان‌های هند و اروپایی باشد. از آن‌جا که در زبان لاتین ریشه‌ای شبیه Cow وجود ندارد و در زبان سومری گاو را gu و gud می‌گویند ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشة این کلمه سومری یا سومری اوستایی باشد.

 

6-Colt ـ کره‌اسب : واژة Colt با کره خیلی شبیه به نظر می‌رسد. به علاوه نام کوله که نوعی اسب بوده است در پارسی، ترکی و مغولی دیده می‌شود که با کلمة کره بی‌شباهت نیست.

 

رخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند ، عبارتند از :

 

Duck با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری

 

Goose با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی

 

Dog با سگ

 

Mouse با موش فارسی ( موگ ارمنی)

 

Camel شتر و Camelot ـ شتر کوچک از جمل عربی گرفته شده‌است.

 

Giraffe همان ریشه زرافة فارسی است.

 

Canary قناری

 

Jackal شغال

 

Bavri سگ آبی که اوستایی است و ریشة مسترک با Beaver انگلیسی دارد.

میانه، متوسط(medium : maidi)

گاو(cow : gāw)

دانستن ( wit,witness : vid)

سوم (third : thrita )

دزدی کردن (thieve : tevi )

تشنه (thirsty : tershna )

پردیس (paradise : paradaesa)

پهلو، کنار(para : para )

گاز گرفتن (gnaw : ghana )

سپس (then : athan )

آنجا (there : athra )

نگهبانی، پاسداری (patrol : pathra)

رفتن (go : ga)

بالای ( on : ana )

مرگ و میر، مردار(mortāl : mereta)

آگاه ( wise : vista)

چراگاه (pasture : vāstrā)

رویش، نمو(growth : urutha)

بد (bad : vat)

ناو، کشتی بزرگ جنگی (nāvy : nāvya)

تب مالاریا (tap : tapa)

آبیاری کردن (irrigate : arikhti)

کشیدن (carry : karish)

خزیدن (creep : khrap)

نشان، علامت ( mārk : mahrka)

ایستادن ( stand : stāt)

ایست کردن ( stay : sta)

رگ، پی ( sinew : sna)

ابرو (brow,eyebrow : brvat)

گوشه (corner : karana)

بها، ارزش (price : pereska)

نیست ( not : navat)

ترسناک، هولناک ( drāmātic : dramna)

جاسوسی کردن (spy : spas)

لباس، جامه (vest : vastra)

راست (ortho : ereta)

کالبد(corpse : kehrpa)

نخستین (first : fraeshta)

جوان ( young : yuvan)

نه ( no : na)

ناف (nāvel : nāf)

پا ( foot,poda : pada)

خوردن ( eat : ad )

بودن (be : bi,bu)

سرزمین (country : kant)

پُر(full : puiri)

مقدس (saint : spanta)

سگ آبی ( beaver : bavri)

خرچنگ(crab : kahrpu )

نرم کردن، در زبان پهلوی سفتن (soft : sifat)

آرزو کردن (wish : ish)

تبدیل حرف س هند و اروپایی به خ در زبان اوستایی:

شیرین (sweet : khvaiti)

خواندن صدا کردن ( sound : khvand)

خواهر ( اوستایی : khvānghar ، سانسکریت : svāsar، انگلیسی باستان : seoser، انگلیسی کنونی :sister )

 

ستاره (-Star. Stara: akhtar ).

 

ریشه واژه زن در چند گویش کنونی و زبانهای اروپایی:

 

در فارسی: زن zan در مازندرانی: زنا zena در گیلکی: زنای zenai در کاشانی: جن jen

در لکی: ژن jhan در طالشی: ژنی jheni در کردی: ژنی jheniدر زبان خوزی و لرستانی  زونه – زونا

در اوستایی: جنی jeni در روسی: ژنی jheni در لاتین: ژنی jheni-  زانت ژانت-

شاید برای فارسی زبانها شگفت آور باشد که زبان های اروپایی و از جمله انگلیسی خویشاوند زبان اوستایی یا فارسی کهن باشد اما اگر ما بدقت به واژه های زبانهای اروپایی شامل آلمانی ،انگلیسی ایتالیایی و فرانسوی توجه کنیم واژه های فراوانی در آن زبان ها می یابیم که در زبان فارسی باستان و از جمله زبان اوستایی کاربرد داشته و بسیاری از آنها در زبان فارسی کنونی منسوخ شده و مصطلح نیستند.

 

به عنوان مثال واژه های پدر ،مادر ،برادر در زبانهای مختلف اروپایی و فارسی را ملاحظه میکنیم که شباهت به یکدیگر دارند:

 

فارسی(pedar) پی یر و پدر –   فرانسوی(pere )  ایتالیایی(padre) آلمانی(vater) انگلیسی(father)

اوستایی(patar, pitar) سانسکریت(pitar)

 

فارسی(madar) فرانسوی(mere) ایتالیایی(madre) آلمانی(mutter) انگلیسی(mother)

اوستایی(matar) سانسکریت(matar)

 

فارسی(baradar) فرانسوی (frere) ایتالیایی(fratello) آلمانی(bruder) انگلیسی(brother)

اوستایی(bratar) سانسکریت(bhratar)

 

از زبان نخستین آریاییان هیچ سند کتبی در دست نیست اما گروهی بر این باورند که زبان اولیه شبیه به سانسکریت هندوان بوده است. تفاوتهایی بین زبان اوستایی با سانسکریت دیده میشود.

 

برای مثال در زبان سانسکریت حرف ل وجود دارد اما در زبان اوستایی و فارسی باستان و مادی حرف ل وجود نداشته و بجای آن حرف ر بکار میرفته و همچنین حرف ژ در سانسکریت نبوده و بجای آن حرف ه بکار میرفته و یا در عموم  واژه های مشترک که در سانسکریت در آنها حرف ش بکار میرفته در اوستا بجای آن حرف س بکار برده شده و به همین ترتیب حرف س( s ) سانسکریت  معمولا  در اوستا به h، ngh و یا kh تبدیل میشده و حرف h سانسکریت نیز به z در اوستا تبدیل شده.

 

همچنین در زبان سانسکریت حرف z وجود نداشته برای مثال واژه هیما hima که در هیمالیا دیده میشود به معنای زمستان است و هیمالیا به معنای مکان زمستانی است و در زبان فارسی باستان و اوستایی هیما تبدیل به زیما zima شده که همانست که امروزه زمستان گفته میشود. جالب آنکه در زبان روسی نیز به زمستان زیما zima گفته میشود . مورد دیگر از تبدیل حرف ه به ز واژه هرت hareta در سانسکریت است که به معنای قلب بوده و با هرت heart انگلیسی از یک ریشه است که در زبان اوستایی تبدیل به زرذ zeredhaیا زرد zaredaشده است.

 

نا گفته نماند که بسیاری از واژه های کنونی انگلیسی از ریشه زبان اوستایی هستند. در زیر واژه های انگلیسی در سمت چپ و واژه های معادل اوستایی در سمت راست اشاره شده اند :

 

پدر(father:patar )

مادر(mother:matar )

برادر(brother:bratar )

دختر(doughter:doughitar)

دوست(friend:frian )

سال(year:yare )

پیروز شدن(Win:van )

آمدن( come:gam )

ستاره (star:setar)

برف (snow:snijh )

بخار آب یخ(vapor:vafra )

یخ (ice:isi)

نو (new:nava )

تکه (bit:bit)

تازه ( fresh:frasha )

راه (way:vya )

جاده ( path:path )

بازو (arm:arma )

خوردن (have:hvare)

جنبیدن (move:mu)

ربودن (rape:rap )

دیدار کردن(meet:mith )

ازدواج کردن (wed:vad)

پوسیدن(putrify:puiti )

یافتن (find:vinda )

قابل ستودن (wonder:vandare)

افراشته شدن( erect:irikhta )

تهوع کردن(vomit:vam )

وارد شدن (enter:antare)

مرگ قلبی(arrest:irista )

کوبیدن( ram:ram )

فریب (fraud:fraidiva)

کشمکش(spar:spar)

کف (froth:frith)

درخشیدن(ray:raya)

تاکنون (yet:yat)

ستبر (stour:stavra)

طوفان ،اغتشاش و هیاهو (storm:sterema)

گستردن(strew:star)

زخم روی پوست، ریش (rash:raesha)

یوغ اسب و گاو(yoke:yukhta)

درخت بید(withy:vaeti)

پر ، بال پرنده(pter:patara)

خوش و سر حال (mood:mud)

آزاد و رها(free:fra)

پری( fairy:pairika)

موش(mouse:mush)

دره تنگ و عمیق( ravine:ravan)

غم (sad:sadra)

خوراک دادن(feed:pitu)

این(it:it)

او را (him:him)

شما(you:yushta)

او (he:hau)

مال من(me:me)

بستن،بند(bond:band)

برده شده( brought:bereta)

بالا(up:upa)

بالاتر ( upper:upairi )

درنده ( ogre:ughra)

جانور( animal:anumaya)

عدد سه ( three:thri)

درخت ( tree:taru)

پلیدی ( evil:evita)

نام(name:namen)

آگاه کردن (wist:visita)

باارزش( worth:vareta)

پایان (end:enta)

شب (night:nakhtu)

پهن تر(wider:witara)

فرو رفتن خورشید( set:sad)

غربال کردن، الک کردن (sift:sif)

در ، دروازه( door:dvara) و صدها واژه دیگر …

ضمنا از این به بعد بجای واژه مثلث از واژه لچک  lachak استفاده کنید.

در همین رابطه : 

در ژرفای واژگان . ریشه شناسی واژگان فارسی. ریشه و بن واژه

/?p=6825

 ۱۳۸۵ 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.