مکان جنگ نیزک ترخان و یزدگرد و قلعه دوازده رخ زیبد | پژوهشهای ایرانی.دریای پارس.

مکان جنگ نیزک ترخان و یزدگرد و قلعه دوازده رخ زیبد

برای همیشه افسانه کشته شدن ذلیلانه یزدگرد سوم توسط اسیابان مرو را در گمنامی فراموش کنید.
طبق یافته های تاریخی و باستان شناسی یزگرد سوم در مسیر مرو در تنگل زیبد گناباد در جنگ نیزک ترخان کشته شده و در هم جا در درب صوفه دفن گردیده است .
حدود نیم قرن دکتر زمانی باستان شناس و استاد دانشگاه دو بار به زیبد سفر کرد تا موضوع قبرستان گبرها کنار چشمه سرگزو و ان طرف تر قله شاه نشین و ۵۰۰ متر در قله شرقی موضوع ارامگاه پیر در ایوان بزرگ صوفه را که در ان علم و بیرق و چشمه اب چکان مقدس وجود داشته را حل کند اما تصادف ناگهانی و مرگ او معمای سه قلعه زیبد را لاینحل گذاشت اما نیم قرن بعد دکتر عجم با مطالعات تاریخی و باستان شناسی پرده از راز بزرگی برداشت .
در این محل سه جنگ مهم یعنی جنگ دوازده رخ . جنگ نیزک ترخان و عبور بهرام شاه اتفاق افتاده است. قلعه ها باید در برهه اقامت شخصیت بزرگی احداث شده باشد در عبور بهرام شاه از منطقه و همچنین جنگ دوازده رخ سپاه توقف کوتاه داشته اندو بعد هر دو سپاه به مقرهای اصلی خود برگشته اند بنا بر این برای یک اتفاق گذرا ایجاد برج و بارو آنهم در سه نطقه صعب العبور توجیه پذیر نیست و با روایت شفاهی ۴۰ دختری که وظیفه آب رسانی به اوج قله شاه نشین را داشته اند همسازی ندارد. اما حکایت بلاذری در فتوح البلدان و سکونت یزدگرد در اینجا این بناها را توجیه می کند. یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن ترین مکان و منطقه ای بکر و پناه گاهی امن یافته است چشمه های متعدد آب، وجود گیاهان و درختانی همچون انجیر کوهی- بنه- پسته کوهی- گله های آهو- گوزن- قوچ کوهی- گورخر و … و آب و هوای مناسب بعد از طی مسافتی طولانی در مسیر گرمسیری و کویری اصفهان – کویر مرکزی – کرمان – سیستان – طبس تا گناباد، منطقه کوهستانی زیبد جای بسیار مناسبی بوده است. بر اساس مشاهدات در اطراف قلعه شاه نشین می توان تخمین زد که یزدگرد و همراهانش حدود ۴۰۰ نفر سرباز و جنگجو و محافظ – یکصد راس اسب – تعدادی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ راس خر و قاطر به همراه داشته اند. اسواران یا اسب سواران مردان جنگی چابک سوار و شکار چیان بوده اند. حمل و نقل بار و آذوقه و حمل و نقل خانم ها و بچه ها و بزرگسالان بر عهده قاطرها و خران بوده است تنگل زیبد و کلاته شهاب گبر ظرفیت تامین آب و خوراک چنین جمعیتی را داشته است. آنها در اطراف چشمه آب و محلی که تشله رستم نام دارد و حاشیه رودخانه در پای قلعه شاه نشین کاروان خود را مستقر و خیمه گاههای خود را برپا ساخته اند. و سپس برای پیشگیری از حمله ناگهانی دشمن قله شاه نشین را محل پناهگاه یزدگرد سوم نموده اند. از پای این قله که چشمه آب کوه قرار دارد تا اوج قله شاه نشین بطور تقریبی می توان گفت حدود هزار متر ارتفاع وجود دارد. محافظان و گاردها در سه مکان استقرار داشته اند. پای قله شاه نشین – داخل قلعه سنگی زیبد- داخل درب صوفه و بالای آن. بلاذری چنین حکایت می کند که یزدگرد وقتی به گناباد رسید مرزبان مرو و عامل او نیزک ترخان به استقبال پادشاه به گناباد امدند و ماهویه مرزبان از پاد شاه برای ازدواج با دختر پادشاه خواستگاری نمود اما شاه خشمگین شد و او را نوکر خطاب کرد که پا را از گلیمش بیرون نهاده و از دایره ادب بیرون و جایگاه برتری طلبیده مرزبان مرو که چنین انتظاری نداشت و ضعف موقعیت و نفرات شاه را می دانست . نیزک را ترغیب کرد که اموال و دارایی شاه را به غارت برده و او را به قتل رساند و چنین بود که جنگی در گرفت و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند و نیزک ترخان پیروز شد و اموال و زنان و دختران پادشاه را از جمله اوردک بانو را به اسارت گرفت و نزد ماهویه به اسارت برد و ماهویه او را به عنوان هدیه برای خلیفه فرستاد و حکم تولیت خراسان را گرفت. عبدالرحمن ابن اردگ که از محدثین تاریخ اسلام است فرزند او است.
سه قلعه ۱- شاه نشین سرچشمه ۲- درب صوفه پیر ۳- قلعه زیبد. محل استقرار یزدگرد سوم پس از فرار از مداین بوده است. در کتاب تاریخ افغانستان بعد از اسلام نوشته حبیب عبداللهی از نویسندگان مورخ افغانستان در مورد جنگ نیزک ترخان فرستاده هپتالی ها در گناباد می نویسد که یزدگرد امپراتور ساسانی وقتی به خراسان و گناباد رسید از مرزبان مرو ماهوی سوری تقاضای کمک کرد و او نیزک طرخان حاکم هرات را به استقبال پادشاه ساسانی به گناباد فرستاد نیزک ترخان که نماینده پادشاه هپتالی بود از یزدگرد خواستار نامزدی دخترش شد او بر آشتفت و گفت ما دختر به بندگان خود نمی دهیم و این را بر نیزک ترخان سخت گران آمد و توهین بزرگ دانست و با سپاه یزگرد به جنگ برخاست و او را مغلوب و اموال او را غارت کرد.

Parssea.org
در کتاب تاریخ افغانستان بعد از اسلام صفحه ۱۱۵ نوشته حبیب عبداللهی از نویسندگان مورخ افغانستان در مورد جنگ نیزک ترخان فرستاده هپتالی ها در گناباد می نویسد که یزدگرد امپراتور ساسانی وقتی به خراسان و گناباد رسید از مرزبان مرو ماهوی سوری تقاضای کمک کرد و او نیزک طرخان حاکم هرات را به استقبال پادشاه ساسانی به گناباد فرستاد نیزک ترخان که نماینده پادشاه هپتالی بود از یزدگرد خواستار نامزدی دخترش شد او بر آشتفت و گفت ما دختر به بندگان خود نمی دهیم و این را بر نیزک ترخان سخت گران آمد و توهین بزرگ دانست و با سپاه یزگرد به جنگ برخاست و او را مغلوب و اموال او را غارت کرد.بنا به نوشته بلاذری ماهویه از نیزک ترخان خواسته بود که تقاضای ماهویه مرزبان هپتالی را به شاه اعلام کند که خواستار دختر یزدگرد است در تاریخ ها همگی در اینکه نیزک ترخان به استقبال یزدگر آمده در گناباد اشتراک نظر وجود دارد اما اینکه آیا یزدگرد همانجا کشته شده یا نه دو روایت مختلف هست
اما احمد بن یحیی بَلاذُری ۸۹۲ میلادی روایت مشابهی دارد متن اصلی کتاب بلاذری که سرنوشت اخرین امپراتور ایران را شرح می دهد و سفر او را از مداین بسوی خراسان شهر به شهر توصیف می کند
…یزدجرد…ثم سار إلى خراسان فلما صار إلى جنابد(گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال‏:‏ اکتبوا إلیه إنما أنت عبد من عبیدی فما جرأک على أن تخطب إلی وأمر بمحاسبه ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال‏.‏ فکتب ماهویه إلى نیزک یحرضه علیه ویقول‏:‏ هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب‏.‏ ثم تضافرا على قتله‏.‏ وأقبل “نیزک” فی الأتراک حتى نزل فی الجنابذ (گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائره علیه فقتل أصحابه و نهب عسکره وکان ذلک سنه ۳۱ هـ / ۶۵۱ م، وک

کانال گناباد قدیم به نقل از مقاله دکتر محمد عجم

وقتی دزدان میراث فرهنگی و تمدنی از مسئولان میراث فرهنگی شهر گناباد هوشیارتر بودند !!!

روز ۲۰ شهریور ۱۳۹۱ چهل سال پس از بازدید دکتر زمانی  به قلعه شاه نشین زیبد رفتیم انتظار نبودکه نگهبانان میراث فرهنگی از این قلعه حفاظت کنند اما هرگز تصور نمی شد که با صحنه غارت و چپاول گنجینه های این قلعه روبرو شویم  که تقریبا چند هفته قبل  اتفاق افتاده است توسط دزدان حرفه ای با ابزارهای و گنج یابهای بسیار مدرن .

سرقتی  که اولین بار نبود و آخرین هم نخواهد بود. میراث فرهنگی تمدنی و تاریخی ما اینگونه به غارت می رود قبلا در جیرفت و جاهای دیگر شاهد این غارتگری ها و دزدی های سارقان جنایتکار بوده ایم.چه کسی پاسخ گوی این غارت تمدنی و فرهنگی است آیا دزدان شناسایی خواهند شد و میراث غارت شده به موزه  و گنجینه ملی بر خواهد گشت.

قلعه شاه نشین  این نامی است که از دوران کهن بر سر زبانهای بومیان  است این نام نمی تواند بی مسمی باشد بومیان نقل کرده اند که ۴۰ دختر باکره برای حفره سه متری سنگی کنده شده در اوج قله آب می برده اند. این جمله را نیز بایددر پژوهش این قلعه جدی گرفت در پایین این قله گورستان گبرها بوده که  مکان استقرار  محافظان و گارد شاه  و نظامیان و عمله ها بوده است. دکتر زمانی باستان شناس گرانقدری که این مکان را کاووش کرده  واقعه تصادف او را مجال نداد تا این معما را حل کند  چرا به این قله کوه مرتفع می گویند قله شاه نشین چرا به روستای پایین قله کوه شهاب گبر گفته می شده و چرا در محل تنگل کمی جنوبی تر قبرستان گبر و تشله رستم گفته می شده قبر پیران ویسه و درب صوفه پیر چه ارتباطی دارند. اما دکتر محمد عجم  برای این معما ها با کمک تاریخ و زبانشناسی و جمله های مبهم بجای مانده از تاریخ شفاهی منطقه پاسخ پیدا کرده است که در نشریه پنچره تیر ۱۳۹۱ تحت عنوان قلعه زیبد نماد هویت و تمدنی کهن چاپ شده و همشهری جوان  نیز در شماره ۳۴۴  تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۳۹۰  صفحه ۵۲-۵۳ در مطلبی تخت عنوان قتل یزدگرد  بیست سال آخر و داستان فرزندان یزدگرد تصویر قلعه زیبد را به عنوان محل آخرین نبرد یردگرد به چاپ رسانده است .

چندین روایت متفاوت و با محتوی متضاد دربارهٔ مرگ یزدگرد سوم در کتاب‌های تاریخی برجای مانده‌است. با توجه به کاوشهای قلعه زیبد – گناباد و روایت های شفاهی و گزارش بلاذری بنظر می‌رسد روایت مربوط به قتل یزدگرد در آسیاب مرو بیشتر افسانه بافی باشد تا حقیقت و آنچه بیشتر به حقیقت و روایات شفاهی نزدیک است روایت بلاذری است.

متن اصلی کتاب بلاذری سرنوشت یزدگردسوم:

…. یزدجرد… ثم سار إلی خراسان فلما صار إلی جنابد (گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال: اکتبوا إلیه إنما أنت عبد من عبیدی فما جرأک علی أن تخطب إلی وأمر بمحاسبه ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال. فکتب ماهویه إلی نیزک یحرضه علیه ویقول: هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب. ثم تضافرا علی قتله. وأقبل “نیزک” فی الأتراک حتی نزل فی الجنابذ (گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائره علیه فقتل أصحابه ونهب عسکره وکان ذلک سنه ۳۱ هـ (۶۵۱ م)، وکان عمره إذ ذاک ۲۸ سنه.
بلاذری در فتوح‌البلدان آورده است… یزدگرد از (مداین) به حلوان، سپس به اصفهان رفته یزدگردسوم  بدنبال شکست های غرب ایران تنها عنوان شاهنشاهی را یدک می کشید مجبور شد همراه بقایای لشکر و  افراد سلطنت به شرق ایران  عزیمت نماید . اسپهبد طبرستان یزدگرد را به پناه خود فرا خواند ولی یزدگرد سیستان و خراسان را ترجیح داد.
یزدگرد در مسیر  حرکت به شرق  از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان و سپس به سوی طوس و  حد  جغرافیای مرو رفت در مسیر  در جناباد(گناباد) اقامت نمود. زیرا با نزدیک تر شدن فاتحان عرب به استخر، یزدگرد با وجود دعوت مرزبان (فرماندار) تبرستان ترجیح داد تا از راه دارابگرد به اصفهان و کرمان و سپس سیستان و بعد به خراسان برود. او قبل از عزیمت به مرزبانان خود نامه‌هایی نوشته و برای شکست دادن مهاجمان عرب در خواست کمک نمود مرزبان مرو از جمله کسانی است که اعلام آمادگی نموده است اما برای کمک به یزدگرد بعدا  در خواست ازدواج با خانواده سلطنتی را داشته است. به طوریکه در مسیر شاه برای سفر به مرو از سوی نماینده مرزبان مرو ماهوی سوری- که به احتمال از خاندان سورن بود- نخست مورد استقبال قرار گرفت ولی میان آنان کدورتی رخ‌ داد که بلاذری این کدورت را ناشی از درخواست خواستگاری از دختر خردسال یزدگرد(اردک ) توسط ماهوی سوری دانسته است. موارد دیگری مانند بیم ماهوی از حملهٔ اعراب به مرو، هم ذکر شده‌است. در سال ۶۵۲ میلادی، ده سال بعد از جنگ نهاوند ماهوی سوری نیزک طرخان سرکردهٔ طوایف هپتالی طخارستان را نزد یزدگرد  در گناباد  فرستاد. نیزک ترخان در ابتدا که برای استقبال به گناباد رفته بود رابطهٔ خوبی با یزدگرد داشته‌است،. اما بعد از  نامه رد  و توهین آمیز  یزدگرد به ماهوی مرزبان  وی به نیزک ترخان دستور اسارت پادشاه ایران را می دهد و  میان سپاه نیزک و یزدگرد نبردی درمی‌گیرد، در نتیجه یزدگرد شکست خورد و کشته شد. با مرگ یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی، سلسلهٔ ساسانی پس از ۴۲۶ سال، در ایران منقرض گردید. ماهوی سوری نیز در زمان خلافت علی به کوفه فراخوانده‌شد و از جانب او مامور گردآوری خراج خراسان گردید.  این گزینش در میان خراسانیان سبب شورشی دامنه‌دار گردید.. دکتر زمانی قله شاه نشین و قلعه زیبد را به جنگ دوازده رخ در شاهنامه فردوسی منسوب می داند (ز زیبد زمین تا گنابد سپاه – در و دشت از ایشان کبود و سیاه) اما از آنجا که در روایتهای شفاهی آمده است ۴۰ دختر وظیفه آب رسانی به اوج قله شاه نشین را داشته‌اند. این نشان می‌دهد که این قلعه برای مدت طولانی اقامتگاه فردی بسیار مهم بوده است. زیرا تنها سکونت یک امپراتور مانند یزدگردسوم می‌تواند ساخت این بناهای مستحکم را در قله مرتفع سخت و صعب العبور و دور افتاده توجیه کند. یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن ترین مکان و منطقه‌ای بکر و پناه گاهی امن یافته است. در حالیکه در جنگ دوازده رخ جنگجویان دوره اقامت کوتاهی داشته‌اند و نیازی به برج و بارو نداشته‌اند. البته شباهتهایی هم در هر دو جنگ وجود دارد که جنگ دوازده رخ و جنگ نیزک ترخان را به هم شبیه می‌سازد. اما به احتمال یقین جنگ نیزک ترخان  در گنابد مذکور در کتب تاریخ دوره اسلامی و جنگ دوازده رخ  مذکور در شاهنامه  دو رویداد کاملا متفاوت  است که در زیبد گناباد روی داده است جنگ دوازده رخ به دوره کیانی مربوط می شود و جنگ دوازده رخ به دوره ساسانیان و آخرین امپراتوری ایران .

 

وجه تسمیه گناباد :

علت نام گذاری را بعضی مربوط به : گیاه گوون  و گون آّباد،  قنات آباد، جن آباد، گناه آباد دانسته اند  اما بنظر دقیق تر می آید که در اصل گیو آباد بوده و به مرور تحریف شده و گناباد شده است و سپس معرب و بشکل جناباد و کنابد و ینابد در آمده است. زیرا بعضی منابع کهن تاریخی از  حفر قناتها و کاریزهای گناباد به دستور کیخسرو و یا گیو  گزارش کرده اند و بخصوص که اسطوره تاریخی ۱۲ رخ نیز بر اساس شاهنامه در زیبد- گناباد روی داده است.

وجه تسمیه زیبد

زیبدبه معنی زیبا و زیبنده است شاید از این جهت این منطقه را زیبد نام گذاشته اند که دره ای سرسبز و زیبا دارای گونه های مختلف گیاهی  و حیوانی   و با چشمه های آب و رودخانه جاری در فصل بهار بوده است

از قدیم در ادبیات شفاهی مردم منطقه زیبد Zeebad  نام داشته و طبق قاعده گویش گنابادی و خراسانی که  ب به و  تبدیل می شود گاهی زیود نیز گفته می شود. در گویش گنابادی ب  عموما به و تبدیل می شود مانند بگو = ورگو- بده = واده – بازگو= واگو-

در ادبیات مکتوب قدیم گاهی  گ. ک   و ز.ژ یکسان نوشته می شده و معمولا انداختن نقطه  مرسوم بوده مانند شهی = سهی – زیبد = زیبد . انداختن نقطه ناشی از خطای نوشتاری است و به هیچ عنوان زیبد ریبد گفته نشده است.

اینجا آخرین اقامتگاه آخرین   پادشاه ساسانی یزدگرد سوم است

فتوح‌البلدان، صص ۵۶۸-۵۶۹

بلاذری. فتوح الشام. ص: ص ۴۴۳ فارسی و ۳۰۷ عربی

 

منتظر باشید بزودی با عکس و فیلم صحنه های غارت گنجینه های قلعه شاه نشین را توضیح خواهم داد قبلا در سال ۱۳۵۲-۵۴  گورستان گبرها غارت شده بعد گورستان قلعه زیبد و حالا هم دخمه های مخفی مانده زیر آوارهای قلعه شاه نشین زیبد.

 

 یزدگرد  ساسانی در زیبد گناباد کشته شد. افسانه آسیابان مرو را برای همیشه فراموش کنید.

سرنوشت یزدگرد سوم آخرین امپراتوری ایران  برای  عموم جهان اهمیت دارد بویژه برای مسلمانان و بخصوص ایرانیان. امپراتوران  روم  روزگاری بر پای پادشاهان ساسانی بوسه می زدند. پادشاهان ساسانی قدرت عظیمی فراهم آوردند و از غرب ایران بر تمام جهان متمدن آن روز گار فخر و  عظمت نمایی می کردند. اما همیم امپراتوری قدرتمند به دلایل  غرور و کبریا و جنگهای بی فایده و  ستم هایی که به تبع آن جنگها بر مردم می رفت به سرنوشتی عبرت آموز در روستایی دور افتاده در زیبد گناباد دچار شدند. سرنوشتی که بعدها سلسله صفوی و سلسله پهلوی نیز  عینا تکرار کردند

در ۲۴۱ میلادى شاهپور اول به نصیبین (در نزدیکى موصل امروزى) و از آنجا به انطاکیه حمله برد. بعدها  این منطقه و ارمنستان رابه ایران واگذار شد.

در ۲۵۸میلادى شاهپور  با گذر از فرات، انطاکیه را تصرف کرد و آماده نبرد با والرین شد. در نبرد نزدیک شهر ادسا  هزاران  رومى کشته شدند و هرچه تلاش کردند نتوانستند از محاصره خلاص شوند. والرین پس از تسلیم، بصورت حفت باری به اسارت شاهپور درآمد و تا سالها تحت خدمت شاهپور بود چرا که شاه ایران از او به عنوان خدمتکار استفاده کرد. (۲۶۰میلادى)

شاهپور در۲۶۰میلادى آسیاى صغیر را نیز تسخیر کرد و چنانچه مورخان نوشته اند تا سالها در آسیاى غربى و  آسیاى صغیر بدون مزاحم جدى به تاخت و تاز سرگرم بود.

امپراتوران دیگر ساسانی نیز جنگهای متعددی که بسیاری از آنها جنبه دفاعی نداشت و تجاوز کارانه بود براه انداختند.

اگرچه در دوره ساسانیان هنر و تمدن شکوفا شد اما بی عدالتی و ستم  و غرور و اتکای بیش از اندازه به  کمک های معنوی و غیبی مؤبدان  سرنوشت آخرین امپراتور ساسانی را بشکلی خفت بار در آورد.zibad

پیرامون شکست او از اعراب و فرار او بسوی شرق ایران حکایتهایی وجود دارد و عقب نشینی او بسوی خراسان مورد تایید منابع متعدد عقلی و نقلی است. اما اینکه  او به مرو رفته و توسط آسیابانی به قتل رسیده باشد بسختی می توان آن را از افسانه بافی های و قصه سازی های دیگر مورخان قدیمی متمایر ساخت. آمدن او تا گناباد (به عربی. جنابد- کناباد- یناباد- غناباد) مورد اتفاق است. اما رفتن او به مرو و قصه سازی های بعد تقریبا با عقل و نقل و مکان جغرافیایی  مرو همخوانی ندارد مثلا در مرو نه رودخانه ای وجود دارد و نه می توان آثار آسیاب آبی پیدا کرد. و نه در آن دوره مسیحیانی در مرو زندگی کی کرده اند.  در آن دوره  یزد- گناباد- سنگان خواف  مراکز مهم زرتشتیان بوده است. مرو در قرن های سوم و چهارم قمری برای اعراب شناخته تر بوده است و تلفظ واژه مرو نیز ساده تر بوده است. بنا بر این این واقعه را به مرو نسبت داده اند.

چهل سال قبل دکتر عباس زمانی  که استاد دانشگاه  و باستان شناس  بود  برای پی بردن و کشف این معما  که چرا به قلعه  کله قندی زیبد قلعه شاه نشین می گویند دو سفربه زیبد انجام داد آنچه او از تاریخ شفاهی مردم محل فهمید دو سه جمله مبهم بود  اول اینکه   بومی ها گفتند قلعه شاه نشین محل زندگی یکی از شاهان بزرگ بوده   و ۴۰ دختر مامور بردن آب به استخر سنگی داخل قلعه بوده اند.  در حالی که  بقایای قلعه شاه نشین و همچنین بقایای قلعه سنگی زیبد و تنوره  آسیاب آبی نشانگر ساخت و قدمت آن در دوره ساسانی است اما  در تاریخ  هیچ اشاره ای نشده که  زیبد گناباد  روزی روزگاری پایتخت پادشاهی ساسانی و یا اشکانی  بوده است.  او هنگامی که  از بالای قلعه به اطراف نگریست متوجه شد که قلعه  به تمامی  دشت زیبد و گناباد و روستاهای اطراف مشرف است و قلعه سنگی زیبد در فاصله ۴ کیلومتری و  قلعه درب صوفه پیر در دو کیلومتری  و بر تنگل زیبد اشراف کامل دارد پس این فرضیه مطرح شد که  قلعه شاه نشین برج دیدبانی بوده است.  اما معما اینجا است که اگر این قلعه مرتفع  کله قندی و صعب العبور دیدبانی بوده است ؟ چه موضوع و یا گنجینه و یا شحصیت مهمی در این منطقه بوده  که  چنین برج دیدبانی  مهمی باید ایجاد می شده  است حال اینکه  زیبد هیچگاه منطقه مرزی نیز نبوده است ؟ و همچنین جمعیت قابل ملاحظه ای نیز در این منطقه وجود نداشته که به تبع آن حاکمی قدرتمند محلی داشته باشد. سوالات زیادی برای دکتر زمانی بوجود آمد اما مرگ ناگهانی این میهن دوست  و باستانشناس باعث شد که پاسخ به سوالات طرح شده نیز بی جواب بماند. دکتر زمانی  سه اثر تاریخی زیبد را به جنگ یازده رخ (دوازده رخ ) که در شاهنامه بطور مفصل به آن پرداخته شده ارتباط می دهد.زیرا در شاهنامه نیز بصراحت محل جنگ زیبد و گناباد نام برده شده است.  علی رغم حفاری های غیر مجاز سارقان و سرقت گنجینه های این سه مکان اما تا کنون هیچ بررسی رسمی از سوی نهادهای  رسمی در خصوص این سه اثر انجام نشده است .  دکتر عجم  مطالعات تاریخی را در این مورد انجام داده و با استناد به تاریخ بلازری  این معما را روشن ساخت و اعلام کرد که  سه قلعه  ۱- شاه نشین ۲- درب صوفه  پیر و(قله سرچشمه) ۳- قلعه زیبد محل استقرار یزدگرد سوم  پس از فرار از مداین بوده است.

متن اصلی کتاب بلاذری سرنوشت یزدگرد:مرگ یزدگرد سوم

.. ..یزدجرد…ثم سار إلى خراسان فلما صار إلى جنابد(گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال‏:‏ اکتبوا إلیه إنما أنت عبد من عبیدی فما جرأک على أن تخطب إلی وأمر بمحاسبه ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال‏.‏ فکتب ماهویه إلى نیزک یحرضه علیه ویقول‏:‏ هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب‏.‏ ثم تضافرا على قتله‏.‏ وأقبل “نیزک” فی الأتراک حتى نزل فی الجنابذ(گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائره علیه فقتل أصحابه ونهب عسکره  وکان ذلک سنه ۳۱ هـ / ۶۵۱ م، وکان عمره إذ ذاک ۲۸ سنه.

فرستادن مامور تشریفات بنام نیزک ترخان از سوی مرزبان مرو – ماهویه سوری برای استقبال از یزدگرد در گناباد و سپس درخواست ماهویه (مرزبان در زبان امروزی معادل   فرماندار است)طی نامه ای به نیزک ترخان  برای  خواستگاری از دختر یزدگرد و خشمگین شدن یزدگرد و جواب توهین آمیز یزدگرد به ماهویه مرزبان مرو و اعزام نیرو توسط ماهویه به گناباد و  قتل یزدگرد و قتل و غارت شدن همراهان یزدگرد.فاصله زمانی بین   پیش واز  و استقبال کردن از یزدگرد و جنگ  نیزک ترخان  حداقل یکسال بوده است و در این مدت یزدگرد به عنوان رهبر روحانی ایرانیان در زیبد اقامت داشته است احتمالا در این جنگ  دختر یزدگرد بنام “اردک ” (Ardak – Orodak- Ordak ) به اسارت برای مرزبان مرو فرستاده شده است.  اردک را  ماهویه سپس برای خوش گویی و پیش کش به کوفه فرستاد ولی گویا با او همواره خوش رفتاری شده و گویا عبدالرحمن ابن اردگ  که از محدثین تاریخ اسلام است فرزند او است. (تاریخ بیهق ابن فندق :”

گویند که یزدگرد بصورت زیبا و گندم گون پیوسته ابرو جعد موی شیرین لب  لطیف سخنو با مهابت و  از نسیب ترین ملوک عجم بود”.

جنگ دوازده  رخ هم در زیبد اتفاق افتاده  است اما بعید است آن جنگ  همان جنگ نیزک طرخان با یزدگرد سوم باشد.

جنگ دوازده رخ یک رویداد اتفاقی است که در زیبد حادث شده است و بعد هر دو سپاه به مسیر  و به مقرهای اصلی خود برگشته اند بنا بر این  برای یک اتفاق غیر قابل پیش بینی ایجاد برج و بارو  آنهم در سه نطقه صعب العبور غیر ممکن است و با روایت شفاهی  ۴۰ دختری که وظیفه آب رسانی به اوج قله را داشته اند همسازی ندارد. اما سکونت یزدگرد  ساخت این بناها را توجیه می کند.  یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران  وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن ترین مکان و منطقه ای بکر و پناه گاهی امن یافته است چشمه های متعدد آب ، وجود گیاهان و درختانی همچون انجیر کوهی- بنه- پسته کوهی- گله های آهو- گوزن- قوچ کوهی- گورخر و … و آب و هوای مناسب بعد از طی مسافتی طولانی در مسیر گرمسیری و بد آب و هوای اصفهان – کویر مرکزی – کرمان – سیستان – طبس تا گناباد، منطقه کوهستانی زیبد جای بسیار مناسبی بوده است. بر اساس مشاهدات در اطراف قلعه شاه نشین می توان  تخمین زد که  یزدگرد و همراهانش حدود ۴۰۰ نفر سرباز و جنگجو و محافظ  – یکصد راس اسب – تعدادی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ راس خر و قاطر به همراه داشته اند. اسواران یا اسب سواران  مردان جنگی  چابک سوار و شکار چیان بوده اند. حمل و نقل بار و آذوقه و حمل و نقل خانم ها و بچه ها و بزرگسالان بر عهده قاطرها و خران بوده است تنگل زیبد و کلاته شهاب گبر  ظرفیت  تامین آب و خوراک چنین جمعیتی را داشته است. آنها در اطراف چشمه آب و محلی که تشله رستم نام دارد و حاشیه رودخانه در پای قلعه شاه نشین  کاروان خود را  مستقر و خیمه گاههای خود را برپا ساخته اند. و سپس برای پیشگیری از حمله ناگهانی دشمن قلعه شاه نشین را محل پناهگاه یزدگرد سوم نموده اند. از پای این قله که چشمه آب کوه قرار دارد تا اوج قله شاه نشین بطور تقریبی می توان گفت  حدود هزار متر ارتفاع وجود دارد. محافظان و گاردها در سه مکان استقرار داشته اند. پای قله شاه نشین – داخل قلعه سنگی زیبد- داخل درب صوفه و بالای آن.

به نقل از مقاله دکتر محمد عجم

و کتاب آیینه میراث .شاهدخت والاتبار شهربانو – دکتر احمد مهدوی دامغانی ۱۳۸۸

 

سه اثر تاریخی زیبد گناباد
در دهستان ییلاقی زیبد گناباد سه قلعه شبیه به هم وجود دارد که بنا بر یکی از روایات آخرین پناهگاه یزدگرد سوم بوده‌است.
آخرین پناهگاه یزدگرد سوم
سه اثر تاریخی زیبد را برای اولین بار دکتر زمانی باستان شناس و استاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ موردکاووش قرار داده و نتیجه گیری کرده است که هر سه قلعه و همچنین آسیاب آبی زیبد مربوط به دوره ساسانی است. این باستان شناس کمی بعد در اثر تصادف کشته شد و تحقیقات او ناتمام ماند. این سه اثر تاریخی بدلیل بی توجهی مسئولان مربوطه بارها مورد سرقت و حفاری های غیر قانونی قرار گرفته و بکلی تخریب شده است.بطوریکه از قبرستان گبرها و تشله رستم و آسیاب آبی امروزه هیچ اثری بافی نمانده است.

 

قله شاه نشین

 

قله شاه نشین یا قلعه شاه نشین یک کوه کله قندی مرتفع است که در دامنه آن رودخانه و چشمه آب کلاته شهاب گبر قرار دارد. در نوک کله قندی این قله قبلا دیوارهای سنگی با خاک گچ و ساروج وجود داشته که امروزه فقط سنگهای فرو ریخته و ساروج و خاک گلهای آن باقی مانده است و دخمه هایی که غارت شده اند. در داخل این قلعه یک استخر آب در دل سنگ کنده شده است که بنا بر روایت های شفاهی ۴۰ دختر وظیفه آب رسانی با مشک به این حوض سنگی را داشته اند. بر طبق کتاب البلاذری نیزک ترخان از سوی “ماهوی سوری” فرماندار مرو که در آن دوره پایتخت خراسان بزرگ بود. ماموریت یافته تا به این مکان به استقبال شاه آمده و پیام وفاداری را به شاهنشاه ابلاغ کند البته ماهوی سوری برای نشان وفاداری و تعهد برای بازپس گیری سرزمینهای از دست رفته یزدگرد از دختر او خواستگاری کرده است اما شاه خشمگین شده و او را نوکر خود خوانده که با خواستگاری از دختر شاهنشاه اقدام به گستاخی و پررویی نموده‌است. پاسخ توهین آمیز یزدگرد باعث خشم ماهوی مرزبان مرو شد و از سردار نظامی خود خواست که شاه فراری و مفلوک را بقتل رساند و خانواده اش را اسیر نماید.در نتیجه یاران یزدگرد با فرستادگان مرزبان مرو در منطقه زیبد گناباد درگیر می شوند در جنگ زیبد و قلعه شهاب گبر ” یزدگردسوم” کشته شده و دخترش “اردک “که خردسال بوده نزد مرزبان مرو به اسارت فرستاده می‌شود.

 

اهمیت مطالعات میدانی قله شاه نشین(شهاب گبر) – قلعه زیبد و درب صوفه که همگی بر هم اشراف و دید دارند به جهات متعددی است از همه مهمتر اثبات افسانه بودن قتل یزدگرد سوم بدست آسیبانی در مرو است با توجه به مطالعات میدانی و تاریخی، یزدگرد در زیبد گناباد در شرق خراسان در ۲۵۰ کیلومتری هرات و ۳۰۰ کیلومتری مرو کشته شده‌است. یزدگرد هرگز به مرو نرسیده‌است. آخرین اقامتگاه او و آخرین یارانش تنگه خوش اب و هوای زیبد بوده‌است.

 

کشته شدن یزدگرد و انقراض دولت ساسانی
چندین روایت متفاوت و با محتوی متضاد دربارهٔ مرگ یزدگرد سوم در کتاب‌های تاریخی برجای مانده‌است.با توجه به کاووشهای قلعه زیبد – گناباد و روایت های شفاهی و گزارش بلاذری بنظر می رسد روایت مربوط به قتل یزدگرد در آسیاب مرو بیشتر افسانه بافی باشد تا حقیقت و آنچه بیشتر به حقیقت نزدیک است روایت بلاذری و کشته شدن یزدگرد در جنگ نیزک ترخان و در گناباد  است. با مرگ یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی، سلسلهٔ ساسانی پس از ۴۲۶ سال، در ایران منقرض گردید. ماهوی سوری نیز در زمان خلافت علی بهکوفه فراخوانده‌شد و از جانب او مامور گردآوری خراج خراسان گردید.ا ین گزینش در میان خراسانیان سبب شورشی دامنه‌دار گردید.. دکتر زمانی قله شاه نشین و قلعه زیبد را به جنگ دوازده رخ در شاهنامه فردوسی منسوب می داند(ز زیبد زمین تا گنابد سپاه – در و دشت از ایشان کبود و سیاه) اما از آنجا که در روایتهای شفاهی آمده است ۴۰ دختر وظیفه آب رسانی به اوج قله شاه نشین را داشته اند. این نشان می دهد که این قلعه برای مدت طولانی اقامتگاه فردی بسیار مهم بوده است. زیراتنها سکونت یک امپراتور مانند یزدگردسوم می تواند ساخت این بناهای مستحکم را در قله مرتفع سخت و صعب العبور و دور افتاده توجیه کند. یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن ترین مکان و منطقه ای بکر و پناه گاهی امن یافته است. در حالیکه جنگ رخ جنگجویان دوره اقامت کوتاهی داشته اند.و نیازی به برج و بارو نداشته اند. البته شباهتهایی هم در هر دو جنگ وجود دارد. که جنگ دوازده رخ و جنگ نیزک ترخان را به هم شبیه می سازد. اما این دو رویداد کاملا متفاوت و در دو دوره تاریخی با فاصله بسیار زیاد روی داده است

 

درب صوفه پیر

 

در صوفه یک ایوان مرتفع و یک پناهگاه طبیعی در درون یک دیواره کوهستانی است که در فاصله کمی از قله شاه نشین قرار دارد و در بالای این ایوان یک قلعه سنگی وجود داشته و گفته شده که آنجا قبر پیران ویسه بوده است. از بالای قله شاه نشین درب صوفه و تنها گذرگاه کوهستانی منطقه قابل دیدن است.درب صوفه یک پناهگاه طبیعی است اما بخشهایی از آن توسط انسان کنده شده است

 

 

Darb Soufeh.

درخت مقدس تاقوک در ورودی ایوان درب صوفه

این ایوان در ابتدای یک گذرگاه کوهستانی قرار دارد طول این گذرگاه دره ای شکل بطول دو کیلومتر و عرض ۷ متر و ارتفاع و بلندی حدود ۱۰۰ متر است. این گذرگاه در قدیم یکی از راههای سفر از ناحیه  و  به دشت  بوده است. چشمه های متعدد آب ، وجود گیاهان و درختانی همچون انجیر کوهی- بنه- پسته کوهی- گله های آهو- گوزن- قوچ کوهی- گورخر – شیر و یوزپلنگ … و آب و هوای مناسب بعد از طی مسافتی طولانی در مسیر گرمسیری و بد آب و هوای مسیر اصفهان – کویر مرکزی – کرمان – سیستان – طبس تا گناباد، استقرار در تنگل کوهستانی زیبدرا توجیه پذیر می کند. بر اساس مشاهدات در اطراف قله شاه نشین و اطراف آن می توان تخمین زد که یزدگرد و همراهانش حدود ۴۰۰ نفر سرباز و جنگجو و محافظ – یکصد راس اسب – تعدادی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ راس خر و قاطر به همراه داشته اند. اسواران یا اسب سواران مردان جنگی چابک سوار و شکار چیان بوده اند. و حمل و نقل بار و آذوقه و حمل و نقل بچه ها و بزرگسالان بر عهده قاطرها و خران بوده است. تنگل زیبد و کلاته شهاب گبر ظرفیت تامین آب و خوراک چنین جمعیتی را داشته است. آنها در اطراف چشمه آب و محلی که تشله رستم نام دارد و حاشیه رودخانه در پای قله شاه نشین کاروان خود را مستقر و خیمه گاههای خود را برپا ساخته اند. و سپس برای پیشگیری از حمله ناگهانی دشمن قله مرتفع و صعب العبور را محل پناهگاه یزدگرد سوم نموده و آنرا قله شاه نشین نامیده اند. از پای این قله که چشمه آب کوه قرار دارد تا اوج قله شاه نشین بطور تقریبی می توان گفت حدود هزار متر ارتفاع وجود دارد. محافظان و گاردها در سه مکان استقرار داشته اند. پای قله شاه نشین – داخل قلعه سنگی زیبد- داخل درب صوفه و بالای آن.

ماجرای اردک دختر یزدگرد سوم

فرستادن مامور تشریفات بنام نیزک ترخان از سوی مرزبان مرو – ماهویه سوری برای استقبال از یزدگرد در گناباد و سپس درخواست ماهویه (مرزبان در زبان امروزی معادل فرماندار است)طی نامه ای به نیزک ترخان برای گرفتن موافقت شاهنشاه برای پیوندبا دختر خردسال یزدگرد و خشمگین شدن یزدگرد از این درخواست و پاسخ توهین آمیز یزدگرد به ماهویه مرزبان مرو منجر به انتقام جویی مرزبان مرو شده و او با اعزام نیرو به گناباد قصد جنگ و خاتمه دادن به سلطنت یزدگرد نموده و بدینگونه آخرین امپراتوری ایران که روزگاری حاکمان از غرب تا شرق جهان آن روز را تحت خراجگزاری ایران داشت در تنگه دور افتاده زیبد در شرق ایران به پایان رسید.فاصله زمانی بین پیش و و پس از استقبال کردن از یزدگرد و جنگ نیزک ترخان حداقل یکسال بوده است و در این مدت یزدگرد به عنوان رهبر روحانی زرتشتیان ایران در  زیبد اقامت داشته است . در این جنگ دختر یزدگرد بنام “اردک ” (Ardak – Orodak- Ordak ) به اسارت برای مرزبان مرو فرستاده شده است. اردک را ماهویه مرزبان شرقی ایران در  برای خوش گویی و پیش کش نزد خلیفه به کوفه فرستاد و بعد او به ازدواج یکی از سرداران اسلام در آمد و گویا با او خوش رفتاری شده است و عبدالرحمن ابن اردگ که از محدثین تاریخ اسلام است فرزند او است. تاریخ بیهق ابن فندق :” گویند که یزدگرد بصورت زیبا و گندم گون پیوسته ابرو جعد موی شیرین لب لطیف سخن و با مهابت و از نسیب ترین ملوک  بود”.

  • تصاویری از غارت و سرقت گنجینه‌های قله شاه نشین یزدگرد سوم در قلعه شاه نشین زیبد- طاق کوهستانی درب صوفه زیبد و فلعه زیبد.

  • نوشته و پژوهش :  دکتر عجم

 *********************

عنوان مقاله: سه اثر تاریخی در زیبد گناباد (۲۴ صفحه)

بررسی های تاریخی » شماره ۴۱ (آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله بررسی های تاریخی » مهر و آبان ۱۳۵۱ – شماره ۴۱ (از صفحه ۴۳ تا ۶۶)

نویسنده : دکتر زمانی، عباس

چکیده : زیرا ابتدا جسد پیر را از کوه به اردوگاه آوردند. و پس از صدور فرمان‌ کیخسرو دفن کردند.بعلاوه فردوسی اشاره به کوه زیبد میکند و معمولا دیده‌بان در قله‌ای بدون جان پناه نمی‌ایستد بلکه احتیاج به برج و بارو و محلی‌ مخصوصی دارد و محل دیده‌بان مورد اشارهء شاهنامه میباید در قلعهء شاه‌نشین‌ و یا قلعهء زیبد بوده باشد.

۲-شایعات و اخبار محلی-این شایعات و اخبار که سینه‌به‌سینه نقل و تعریف میشود عموما دارای ارزش بوده بیشتر آنها اصالت دارد و اضافه بر آن‌ اغلب محله‌ای باستانی دارای وجه تسمیه است و وجوه تسمیه،مادامی که خلافی‌ ثابت نشده باشد،قابل قبول است.بنابراین:

نام قلعهء شاه‌نشین می‌فهماند که زمانی،موقت یا دائم،در بناهای روی قلهء سرچشمه زیبد شاهی می‌نشسته،چه کیخسرو و چه یکی از شاهان تابع او. نام«زوبند صوفهء پیر»می‌فهماند که آن زوبند در نزدیک ایوان منسوب‌ به پیران ویسه قرار داشته است.نام«قبر پیران ویسه»ظاهرا دلیل وجود جسد وی و مؤید ایوان پائین قبر او است.

و اما دربارهء شایعات محلی،نگارنده برای تکمیل شنیده‌های قبلی،در هشتم مرداد ۱۳۵۱،با آقای کربلائی حسن زیبدی ریش سفید محل و پیرمرد ۱۰۴ سالهء زیبد ملاقات نمودم ایشان گفتند:

«قلعهء زیبد بقدمت ارگ فرود است و آن ارگ و این قلعه باهم ساخته شده‌ است.در زیبد لشکر کیخسرو و لشکر پیران ویسه بهم رسیده و در دشت‌

برهام فرمود تا بر نشست‌    بآوردن او میان را ببست‌     بدو گفت گو را بزین برببند  فرود آرش از کوهسار بلند؛

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۴۶٫

سه اثر تاریخی در زیبد گناباد.: دکتر زمانی

گناباد در قبل از اسلام‏ معبر داخلی فلات ایران و قسمتهای شرقی آن و،بموجب‏ اشعار شاهنامهء فردوسی،محل‏ برخورد و میدان جنگ‏ لشگریان ایران و توران بوده‏ است.۱

 این معبر در سمت جنوب‏ از دو راه به قلب فلات ایران‏ راه می‏یافت و در کنار هریک از دو راه بناها و استحکاماتی‏ ایجاده شده بوده است:

اول تنگل کلات که‏ طریق اصلی محسوب می‏شده‏ و فعلا راه آسفالتهء گناباد- فردوس از آن میگذرد و آثار قلعهء فرود کلات گناباد در کنار شرقی آن بچشم میخورد.۲

 بقلم‏ دکتر عباس زمانی‏ استادیار دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی‏ دانشگاه تهران

 (۱)و(۲)-به شمارهء مخصوص دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران، بررسی‏های تاریخی،ص ۳۸۹ تا ۳۹۲،نوشتهء نگارنده مراجعه شود.

  

دوم تنگل زیبد که از گردنهء امرود کوه،سی کیلومتری جنوب غربی‏ مرکز گناباد،می‏گذشته و فعلا نیز بصورت یک راه مالرو نسبتا وسیع است‏ و سه اثر تاریخی مورد بحث در این مقاله در دو سوی آن قرار دارد.

 

در ابتدای این تنگل قریه زیبَد (شکل ۱)،که در حدود یکهزار و دویست نفر جمعیت دارد واقع است.هوای آن در زمستان معتدل و در تابستان خنک و مطبوع‏ است.زیبد در قدیم زیبد نام داشته‏۳  و جنگ یازده رخ در کنار آن اتفاق‏ افتاده است.۴

 بموجب اشعار فردوسی شاعر گرانقدر ایران گودرز سردار لشکر ایران و پیران سردار لشکر توران دست از جنگ میکشند و برای جلوگیری از خونریزی‏ و کوتاه کردن راه مبارزه پیمان جنگ تن به تن می‏بندند.۵به موجب این پیمان‏ یازده جفت مبارز،از هر جفت یکی ایرانی و دیگری تورانی باهم مبارزه میکنند: اول فریبرز با گلباد

 نخستین فریبرز گرد دلیر ز لشکر برون تاخت برسان شیر…۶

دوم گیو با گروی زره

 و دیگر گروی زره دیو نیو برون رفت با پور گودرز گیو…۷

سوم گرازه با سیامک

 (۳)-

 دو سالار هر دو ز کینه بدرد همی روی بر گاشتند از نبرد یکی سوی کوه گنابد برفت‏ یکی سوی ریبد خرامید تفت؛

شاهنامهء فردوسی،تصحیح اغوستوس و ولرس،لیدن،مطبعهء بریل،۱۸۸۰ میلادی، ص ۱۲۲۳٫

 

(۴)-ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۳۱ تا ۱۲۴۵٫

 (۵)-بکردند پیمان و گشتند بازگرفتند کوتاه راه«راز؛ ایضا همان شاهنامه ص ۱۲۲۳٫ (۶)(۷)(۸)(۹)(۱۰)(۱۱)(۱۲)(۱۳)(۱۴)(۱۵)(۱۶)-ایضا همان شاهنامه بترتیب صفحات ۱۲۳۵،۱۲۳۶،۱۲۳۷،۱۲۳۸، ۱۲۳۹،۱۲۴۰،۱۲۴۱و۱۲۴۲٫

سه دیگر سیامک ز توران سپاه‏ بشد با گرازه بآورد گاه…۸

چهارم فروهل بازنگله

چهارم فروهل بدو زنگله‏ دو جنگی بکردار شیر یله…۹

پنجم رهام بابارمان

به پنجم چور هام گودرز بود که با بارمان او نبرد آزمود…۱۰

ششم بیژن باروئین

ششم بیژن گیو و روئین دمان‏ بزه بر نهادند هر دو کمان…۱۱

هفتم هجیر با سپهرم

برون تاخت هفتم ز گردان هجیر گو نامدار و سوار هژیر…۱۲

هشتم گرگین با اندریمان

چو گرگین به هشتم بشد کینه‏خواه‏ ابا اندریمان ز توران سپاه…۱۳

نهم برته با کهرم

نهم برته با کهرم تیغ زن‏ دو خونی هر دو سر انجمن…۱۴

دهم زنگهء شاوران با اخواست

دهم راز گردان و جنگ‏آوران‏ بشد ساخته زنگهء شاوران…۱۵

یازدهم گودرز باپیران

 چنان شد که پیران ز توران سپاه‏ سواری ندید اندرآوردگاه… سپهدار ایران و توران بهم‏ فراز آمدند اندر آن کین دژم…۱۶

در اوج مبارزه پیران دست شکسته به سوی کوه میگریزد و می‏میرد. گودرز او را تعقیب میکند و پس از دیدن جسد خون‏آلود او به نزد لشکر برمیگردد.۱۷

 

(۱۷)-

 

چو گودرز بر شد بر آن کوهسار بدیدش بدانگونه افکنده خوار درفشش به بالین ابر پای کرد سرش را بدان سایه بر جای کرد سوی لشکر خویش بنهاد روی‏ چکان خون ز بازوش چون آب جوی

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۴۵٫

نگهبانان ایران و توران در کوه زیبَد۱۸و کوه گنابد۱۹شکست پیران‏ را می‏فهمند۲۰و لهاک و فرشیدورد،دلیران لشکر پیران،راه توران را پیش‏ می‏گیرند.۲۱

 

کیخسرو به زیبد می‏آید۲۲و فرمان دفن پیران ویسه را میدهد.۲۳ تورانیان زینهار میخواهند و کیخسرو موافقت میکند و پس از چندی توقف‏ در زیبد آهنگ شاه گنگ مینماید.۲۴

 

آثار موضوع این مقاله و موجود در طرفین تنگل زیبد که عبارت است از:

 

۱-قلعهء مخروبهء زیبد.(شکل ۱ تا ۵)

 

۲-قلعهء مخروبهء شاه‏نشین.(شکل ۸ و ۹)

 

۳-قبر پیران ویسه و درب صوفه.(شکل ۱۰ تا ۱۲)

 

اشعار شاهنامه را تأیید میکند.

 هم اندر زمان از لب دیده‏بان‏ بگوش آمد از کوه زیبد فغان

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۴۸٫

 ز کوه گنابد همی دیده‏بان‏ بدید آن شگفتی و آمد دوان‏ چنین گفت گر چشم من تیره نیست‏ از اندازه دیدار من خیره نیست‏ ز ترکان برآورد یزدان هلاک‏ همه رنجها سر بسر گشت خاک‏ و زان سوی ریبد یکی تیره گرد پدید آمد و دشت شد لاجورد

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۴۸ و ۱۲۴۹٫

چو از روزنه ساعت اندر گذشت‏ خور از گنبد چرخ گردان بگشت‏ جهاندار خسرو بنزد سپاه‏ بیامد بر آن دشت با فر و جاه

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۶۳٫

 (۲۳)-

 یکی دخمه فرمود خسرو بمهر برآورد سر تا بگردن سپهر نهادند مر پهلوان را بگاه‏ کمر بر میان و بسر بر کلاه

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۶۵ و ۱۲۶۶٫

 به زیبد ببد شاه یک هفته نیز درم داد و دینار و هرگونه چیز فرستاد هر سو فرستادگان‏ بنزد بزرگان و آزادگان‏ که زی درگه آیند با ساز جنگ‏ که داریم آهنگ زی شاه گنگ؛

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۷۱٫

 شکل ۱ منظرهء قریهء زیبد گناباد-در سمت چپ بترتیب قلعهء مخروبه و قلعهء مخروطی سرچشمهء زیبد دیده میشود.

 شکل ۲ قلعهء مخروبهء زیبد گناباد.عکس از سمت چپ گرفته شده است.

 شکل ۳ قسمتی از دیوار جنوب و برج گوشهء جنوب شرقی قلعهء مخروبهء زیبد گناباد.

شکل ۴ برج گوشهء جنوب غربی قلعهء مخروبهء زیبد گناباد.

شکل ۵ دیوار شمال قلعهء مخروبهء زیبد گناباد از داخل.

شکل ۶ غاری در لبهء غربی تنگل زیبد.

شکل ۷ منظره‏ای از چشمهء مجاور قلهء سرچشمهء زیبد گناباد.

شکل ۸ انتهای قلهء سرچشمه که قلعهء شاه‏نشین زیبد گناباد در بالای آن قرار داشته است.

شکل ۹ سمت غرب چاه قلعهء شاه‏نشین زیبد گناباد.

شکل ۱۰ درب صوفهء(ایوان)پیر(پیران ویسه)که درختان انبوه جلو آن را گرفته ولی هلال طاق آن نسبتا روشن است.

 الف-قلعهء زیبد

آثار این قلعه در جنوب غربی زیبد،ابتدای تنگل،و روی یک تپه به ارتفاع‏ حدود ۲۵ متر قرار دارد.(شکل ۲)

 

نقشهء آن تقریبا مستطیل بطول ۴۳ و عرض ۳۰ متر و در چهارگوشه‏ دارای برج‏های مدور است.این قلعه نسبتا کوچک است ولی در اطراف آن آثار بعضی قسمتهای ساختمانی از جمله بقایای دو حوض در شمال شرقی و شمال‏ غربی وجود دارد که احتمالا میرساند مساحت بیشتری در زیر آن قرار داشته‏ است.قلعهء زیبد از نظر شکل ساده و از لحاظ ابعاد تقریبا نامنظم است به نحوی‏ که ضلع شرقی بلندتر از ضلع غربی است و بر جهای گوشه‏ها در مقطع افقی‏ دایرهء کامل نیست و با مقایسهء چهار برج تفاوتهائی بچشم میخورد.

 برج شمال شرقی:قطر بلندتر ۳۱۰ سانتیمتر

 قطر کوتاهتر ۲۸۲\«

 کلفتی دیوار ۱۲۵\«

 برج شمال غربی:قطر بلندتر ۳۸۰\«

 قطر کوتاهتر ۳۵۲\«

 کلفتی دیوار ۱۲۵\«

 برج جنوب شرقی:قطر بلندتر ۲۹۷\«

 قطر کوهتاتر ۲۴۳\«

 کلفتی دیوار ۱۷۳\«

 برج جنوب غربی:قطر بلندتر ۳۶۴\«

 قطر کوتاهتر ۳۱۰\«

 کلفتی دیوار ۱۲۵\«

 به طوریکه ملاحظه میشود قطر داخلی برجها بین ۳۸۰ تا ۲۴۳ سانتیمتر

تغییر میکند و قطر خارجی نسبتا دارای اختلاف کمی است اما ضخامت‏ چهار دیوار،که ارتفاع آنها بین ۳۲۱ تا ۵۱۰ سانتیمتر است،مساوی و درست‏ ۱۲۰ سانتیمتر است.۲۵

در داخل قلعهء فعلا انبوهی از سنگهای مختلف الشکل رویهم انباشته‏ شده و تشخیص نقشه و طرح قسمتهای مختلف ساختمانی دشوار است.

مصالح عمدهء قلعهء زیبد،نسبت به آنچه مشاهده میشود،عبارت است از:

سنگ در دیوارها،گل‏رس مخلوط با گچ در ملاط و آجر و ساروج در آب‏ انبار در میان سنگهای درون قلعه،آجرهای معدودی هم بچشم‏ می‏خورد و احتمال می‏رود پوشش قسمتهای مختلف ساختمان از آجر بوده‏ است.اضافه،بر سقف،در بعضی دیوارها از جمله آب انبار مدوری که بقطر حدود ۵ متر در شمال غربی قلعه و دامنهء تپه بچشم می‏خورد،نیز آجرهای‏ خاکی رنگی و صورتی بکار رفته است.آب قلعه از طریق تنگل زیبد(به‏ اصطلاح محل آب کوه)تأمین میشود و اثر مجرای آب در فاصلهء تقریبا سیصد متری جنوب قلعه قابل تشخیص است.در این محل آسیابی وجود دارد که‏ تا سالهای اخیر قابل استفاده بوده و بنای آن نسبتا جدید بنظر می‏رسد ولی‏ تنورهء مخروطی شکل آن‏که از سنگ و ملاط گچ و ساروج ساخته شده احتمالا هم عصر قلعه و برای مصرف آن بوده است.در چند متری این آسیا و سمت غرب‏ تنگل یک غار(شکل ۶)وجود دارد که هنگام مراجعهء نگارنده پر از زنبور- های سرخ بود و مطالعهء آن میسر نگردید.

ب-قلعهء شاه‏نشین:روبروی کلاته شهاب 

در مغرب تنگل زیبد و حدود ۵ کیلومتری قریهء زیبد یک قلهء منفرد و مخروطی(شکل ۸)بچشم میخورد که پایهء آن محدود است به:از مشرق به تنگل زیبد. از شمال به تگ بیدو. (۲۵)-ابعاد قلعه توسط آقای علی اکبر زادهء مقدم دانش‏آموز کلاس ششم ریاضی‏ دبیرستا کورش کبیر گناباد اندازه‏گیری شده است.

از جنوب به تنگل کم چنار. از مغرب به درهء پشت کاریز شهاب.

Zibad

قله شاه نشین زیبد

تخریب در پناهگاه واپسین شاه ساسانی،قلعه شاه‌نشین

نمای قلعه زیبد از بالای قلعه شاه‌نشین

یکی از غرفه های کشف شده در زیر خاک های قلعه توسط دزدان و غارت آن

تخریب واپسین قلعه یزدگرد سوم توسط سارقان آثار باستانی

ویرانه‌های ناشی از تخریب توسط سارقان آثار باستانی

 

برای صعود به قله می‏باید از تک بیدو،در جهت جنوب غربی،به طرف‏ زوبند آن تک و گردنهء خاتومه رفت و در روی یک تیغهء پشت ماهی به مشرق‏ برگشت.در این‏جا قلهء سرچشمه،که در زیر قلهء شاه‏نشین است،چون کله‏ قندی بنظر می‏رسد که در شیب تند آن قطعات کوچک و بزرگ سنگ قرار گرفته و با اندک حرکتی ممکن است در روی هم به لغزد و صعود را مشکل‏ کند.در هرچند قدم می‏باید ایستاد و جای پای خود را محکم کرد و با احتیاط کامل از گیاهانی که در خلال سنگها روئیده است کمک گرفت.در این‏جا قطعات آجر خاکی و صورتی رنگ و سفالهای ساده و دارای لعاب سبز و آبی‏ و زرد دیده میشود و میرساند که سابقا نوک قله دارای بناهای آجری و محل‏ زندگی مردمانی بوده است.

 shah neshin zibad

استخر سنگی قلعه شاه نشین زیبد

در سی متری انتهای قله صعود کاملا مشکل میشود و کسانی که جرأت و نیروی کافی داشته باشند بزحمت می‏توانند از آنجا نگاهی به پائین بیفکنند و به اوضاع و احوال و قدرتهائی که زندگی در رأس این‏گونه قله‏ها را بمرحلهء عمل درآورده است بیندیشند.در این‏جا اضافه بر قطعات آجر و سفال گاهگاه‏ خاکه ساروجهائی که از بالا فرو ریخته و نشانهء خراب شدن بناهای روی قله‏ است دیده میشود.

 هنگامی که بدشواری هرچه تمامتر به نوک قله برسند از قلعهء شاه‏نشین‏ جز سطحی بیضی شرقی-غربی،که به قول راهنمای محلی چون گورستان با قبرهای فرورفته است،چیزی نمی‏بینند و با تأمل فکر میکنند که زمانی‏ در این مکان،بطوری که از اسمش پیداست،شاهی می‏نشسته (آخرین اقامتگاه یزدگرد سوم ) و برای نشستن‏ او بناهای محکم و مطمئن و مناسبی وجود داشته و به مرور زمان مورد قهر طبیعت و بی‏مهری و بی‏احتیاطی افرادی بی‏اطلاع قرار گرفته است.

جای پایه‏های آجری و چاله‏های آن،بخصوص سمت غربی،نشان می‏دهد که‏ اهالی دهکده‏های مجاور به تدریج و شاید هم در قرن اخیر آجرهای محکم‏ آن را برای ساختن حمام و مسجد،چنانکه جسته و گریخته در محل گفته‏ میشود،و یا مصارف دیگر کنده و برده‏اند و ندانسته‏اند که یک اثر پرارزش‏ باستانی موطن خود را ویران کرده‏اند.

با وجود آفتاب شدید روز هشتم مرداد ۱۳۵۱،هوا خنک و مطبوع است‏ ولی جریان باد شدید اندازه‏گیری اقطار بیضی شکل قلعه را با متر تسمه‏ای‏ مشکل می‏کند.

راهنمای محلی قطر بلندتر را از غرب به شرق و قطر کوتاهتر را از شمال به جنوب قدم می‏کند و متوجه می‏شود که اولی ۱۱۰ قدم(حدود ۷۵ متر)و دومی ۴۶ قدم(حدود ۳۲ متر)است.در جریان قدم زدن و در انتهای‏ شمالی قطر کوتاهتر چاهی سنگی بچشم می‏خورد.

نزدیک شدن به دهانهء آن، به علت شیب لبه،و طواف در دور آن،به علت برآمدگی سنگی سمت شمال، آسان نیست ولی قطر آن بیشتر از شش متر و عمق آن بیش از ۵ متر بنظر میرسد. شاید این همان چاهی بوده باشد که،بگفتهء بعضی از اهالی محل،همه روزه‏ وسیلهء چهل نفر دختر باکره از چشمهء مجاور پرآب می‏شده است.

ج-درب صوفه و قبر پیران ویسه.

تنگل زیبد پس از حدود هفت کیلومتر که از غرب قریهء زیبد به جنوب‏ می‏رود به سمت راست منحرف میشود و در جهت شمال شرقی-جنوب غربی امتداد می‏یابد و در این مسیر حد جنوبی پایهء قله سرچشمه را تشکیل میدهد و ضمنا طریق دوم معبر فلات ایران و قسمتهای شرقی آن،در گناباد،را در برمیگیرد.

در ادامه و محاذات تنگل زیبد شاخه کوچی از مسیل بنام تک اشتری‏ باقی میماند و به زوبند پشت«صوفهء پیر»منتهی میگردد.در لبهء شرقی این‏ تک ایوان بزرگی در دل کوه حفر شده که درب صوفه نامیده میشود و ابعاد آن به این قرار است:

دهانه یا پهنا در کنار تک ۲۰ متر.   عمق یا درازا از کنار تک ۲۵ متر.     بلندی متوسط ۲۵ متر.

 در ۱۶/۴/۱۳۴۹ که نگارنده به اتفاق راهنمای محلی و با وسایل موجود ابعاد را مشخص نمود،پنج پلهء سراسری سنگی هریک به ارتفاع یک و عرض‏ ۵/۲ متر،در ابتدای ایوان،وجود داشت.کف آن ناصاف بوده و در ته آن‏ یک علم با پارچهء سیاه و خالدار نصب بود و اضافه بر آن چند نهال کوچک‏ تاک و توت بچشم میخورد و دو شاخهء انجیر در دیوار سنگی ته ایوان و چند درخت پر از برگ در جلو ایوان (درخت تاک/ تاقوک) و لبهء تک وجود داشت(شکل ۱۰)به نحوی‏ که گرفتن عکس از مقابل ایوان مشکل بود.

سقف ایوان وضع تقریبا گهواره‏ای داشت و با وجود گذشت سالیان‏ دراز هنوز جای گلنگ در بعضی قسمت‏های آن قابل تشخیص بود.

از زوبند صوفهء پیر،که قطعا نام خود را از این ایوان گرفته است،آب‏ زلال و گوارائی جریان داشت.این آب از جلو ایران می‏گذشت و با چشمه‏ای‏ که در خارج ضلع شمالی ایوان ظاهر می‏شد مخلوط میگردید و درختان‏ سرسبز و مزارع مزرعه‏ای بنام«درب صوفه»را مشروب میکرد.درب صوفه‏ یکی از تفرجگاههای تابستانی مردم گناباد است و شاید اسلاف آنان نیز بهمین منظور از آن استفاده میکرده‏اند.

در بالای ایوان سطح عمودی شیاردار و تیرهء صخرهء دیوار مانندی‏ (شکل ۱۱)به بلندی نزدیک به پنجاه متر وجود دارد و نوک آن به محلی‏ میرسد که،برطبق حکایت شاهنامه و گفته‏های محلی،گور پیران ویسه در آنجا است.برای صعود به محل گور پیران ویسه می‏باید از سمت شرق و از کوره‏ راهی که بمزارع وسط کوهستان میرود استفاده کرد ولی راهنمای محلی‏ نگارنده را از یک شکاف سنگلاخی و عریض که در شمال ایوان واقع بود ببالا

شکل ۱۱ صخرهء شیاردار و دیوار مانند بالای درب صوفهء زیبد گناباد.

 هدایت کرد.در این شکاف هزاران تن سنگ روی هم قرار گرفته بود ولی‏ با وجودیکه اکثر در اثر حرکت بپائین می‏غلطید ظاهرا خطر سقوط احساس‏ نمی‏شد.حدود یک ساعت پس از حرکت به سطحی که،مانند پشت شتر دو کوهانه،از شرق و غرب بدو برآمدگی متصل بود رسیدیم.در فاصلهء بین دو برآمدگی قطعات سنگ نامرتب بصورت یک دیوار خراب شده‏ بچشم می‏آمد و در قسمتی از این دیوار خراب شده قطعات سنگ(شکل ۱۲) فراوان و پهنای آن زیادتر و دست‏کاری شده بود.همین قطعات سنگ،برطبق‏ گفتهء راهنما و قبول اهل محل،قبر پیران ویسه است و احتمالا توسط بعضی‏ افراد غیر مجاز کندوکاو شده است.این نقطه در سمت جنوب قلهء سرچشمه‏ و تقریبا در فاصلهء یک کیلومتری آن قرار دارد و در بین آن دو مانع دیدی وجود ندارد یعنی از بالای هریک از دو قله بخوبی قلهء دیگر دیده میشود.

شکل ۱۲ کوه پشت درب صوفهء زیبد گناباد،که قطعات سنگ بین‏ دو برآمدگی،قبر پیران ویسه(؟)را نشان میدهد.

 

راهنمای نگارنده در محل قبر میگفت شهاب‏گیر در قلهء سرچشمه و پیران- ویسه در اینجا سنگر می‏بندند ولی هیچ‏یک نمی‏تواند بر دیگری غلبه کند تا بالاخره عردوبدشت سر پرونده میروند و،در نتیجهء مبارزه،پیران کشته و در اینجا دفن میشود.

دلایل تاریخی.

هر سه دسته بناهای مذکور با توجه بدلایل ذیل،مربوط به پیش از اسلام و مورد استفاده در دورهء ساسانی بنظر می‏رسد:

۱-اشعار شاهنامه-این اشعار به صراحت از زیبدنام میبرد و حتی چگونگی مبارزهء دلیران دو لشکر ایران و توران و کیفیت تعقیب‏ پیران را بوسیلهء گودرز حکایت میکند و اشاره می‏نماید که بفرمان کیخسرو پیران در ریبد دفن شده است.احتمالا قلهء سرچشمه،که چون کله قند است، همان کوه مندرج در اشعار شاهنامه‏۲۶و کوه پشت ایوان(درب صوف)و حتی خود ایوان‏۲۷همان مدفن پیران ویسه است زیرا شخصیت بزرگی چون‏ او،که بفرمان شاه با مشک و عبیر و گلاب شسته و با دیبای رومی پوشیده‏ میشود،۲۸در کوه خشک و خالی دفن نمی‏گردد.باحتمال قوی ایوان بزرگی‏ که در محل«درب صوفه»نامیده میشود در همان موقع وجود داشته و یا حفر گردیده‏۲۹و پیران در خود و یا کوه پشت آن دفن شده است.

میتوان گفت بناهای روی قلهء سرچشمه در همان موقع وجود داشته و پیران‏ نیز زیبد و استحکامات و مواضع اطراف آنرا می‏شناخته و احتمالا نظرش از ترک‏ دشت و در پیش گرفتن کوه دست یافتن به نقطهء امن و مستحکمی بوده است.در اینجا میباید یادآور شد که ممکن است محل فوت و محل دفن پیران یکی نباشد (۲۶)-

 

همی گشت گودرز برگرد کوه‏ نبودش بدو راه و آمد ستوه؛

همان شاهنامه،ص ۱۲۴۴٫

 

(۲۷)و(۲۹)-زیرا برطبق اشعار شاهنامه دخمه‏ای ساخته شده و پیران با تخت و کمر و کلاه دفن شده است؛به حاشیهء شمارهء ۲۳ مراجعه شود.

 بفرمود پس مشک و کافور ناب‏ عبیر اندر آمیختن با گلاب‏ تنش را بیالود از آن سر بسر بکافور و مشکش بیا گنده بر بدیبای رومی تن پاک اوی‏ بپوشید و آن کوه شد خاک اوی؛

ایضا همان شاهنامه ص،۱۲۶۵٫

 زیرا ابتدا جسدش را از کوه به اردوگاه آوردند.۳۰و پس از صدور فرمان‏ کیخسرو دفن کردند.بعلاوه فردوسی اشاره به کوه زیبد میکند و معمولا دیده‏بان در قله‏ای بدون جان پناه نمی‏ایستد بلکه احتیاج به برج و بارو و محلی‏ مخصوصی دارد و محل دیده‏بان مورد اشارهء شاهنامه میباید در قلعهء شاه‏نشین‏ و یا قلعهء زیبد بوده باشد.

 

۲-شایعات و اخبار محلی-این شایعات و اخبار که سینه‏به‏سینه نقل و تعریف میشود عموما دارای ارزش بوده بیشتر آنها اصالت دارد و اضافه بر آن‏ اغلب محله‏ای باستانی دارای وجه تسمیه است و وجوه تسمیه،مادامی که خلافی‏ ثابت نشده باشد،قابل قبول است.بنابراین:

 نام قلعهء شاه‏نشین می‏فهماند که زمانی،موقت یا دائم،در بناهای روی قلهء سرچشمه زیبد شاهی می‏نشسته،چه کیخسرو و چه یکی از شاهان تابع او.

 نام«زوبند صوفهء پیر»می‏فهماند که آن زوبند در نزدیک ایوان منسوب‏ به پیران ویسه قرار داشته است.

 نام«قبر پیران ویسه»ظاهرا دلیل وجود جسد وی و مؤید ایوان پائین قبر او است.

 و اما دربارهء شایعات محلی،نگارنده برای تکمیل شنیده‏های قبلی،در هشتم مرداد ۱۳۵۱،با آقای کربلائی حسن زیبدی ریش سفید محل و پیرمرد ۱۰۴ سالهء زیبد ملاقات نمودم ایشان گفتند:

 «قلعهء زیبد بقدمت ارگ فرود است و آن ارگ و این قلعه باهم ساخته شده‏ است. در زیبد لشکر کیخسرو و لشکر پیران ویسه بهم رسیده و در دشت‏ (۳۰)-

 برهام فرمود تا بر نشست‏ بآوردن او میان را ببست‏ بدو گفت گو را بزین برببند فرود آرش از کوهسار بلند؛

ایضا همان شاهنامه،ص ۱۲۴۶٫

سر پروند۳۱(ابتدای پیوند یا بهم رسیدن دو سپاه)با هم جنگ کردند و پیران ریسه‏ کشته شده و در پشت صوفه دفن گردید».ایشان در مورد قلهء سرچشمه گفتند:

«در بالای آن یکی از سلاطین قدیم زندگی میکرده و آب چاه آن وسیلهء بزهای نر به بالا حمل می‏شده است.در بالای قله ساختمان آجری بوده که‏ ایشان دیده‏اند و پی آن فعلا وجود دارد.»این گفته را راهنمای نگارنده نیز در تیرماه ۱۳۴۹ اصولا ولی بشکل دیگر اظهار داشته بود.او صاحب قلعهء شاه‏نشین‏ را شهاب‏گیر و وسیلهء حمل آب را انسان و مشک می‏دانست.او گفت در قلعهء شهاب آجرهای بزرگ و سفالهای مختلف وجود دارد و بعضی از اهالی کلاتهء شهاب از آن آجرها در ساختن حمام و حوض استفاده کرده‏اند.

 ۳-آثار مشهود-هر سه دسته بناهای مذکور از نظر موقعیت و نقشه و طرح‏ ساختمان و مصالح با بناهای پیش از اسلام،بخصوص بناهای دورهء ساسانی،مشابه‏ و قابل مقایسه است:

 اول راجع به قلعهء زیبد-این قلعه یک بنای دورهء ساسانی بنظر می‏رسد زیرا:

اولا مانند اکثر قلعه ها آن دوره بر فراز تپه و در کنار راه ساخته شده است. ثانیا با اینکه قطعات داخل ظاهرا قابل تشخیص نیست،در نظر گرفتن‏ حصار و تقویت آن با برجهای مدور و هم‏چنین ملحقاتی از قبیل آب انبار و غیره‏ در نقشه‏های دورهء ساسانی متداول بوده و نگارنده ضمن بررسی قلعهء دختر شوراب گناباد در این باره توضیح داده است.۳۲

(۳۱)-هم‏اکنون قطعه زمین وسیعی در غرب قریهء زیبد بنام«دشت سر پروند» نامیده میشود.

ثالثا بکار بردن سنگ و آجر و ساروج و گچ و خاک در دورهء ساسانی معمول‏ بوده است.

دوم راجع به قلهء شاه‏نشین-این قلعه،مانند قلعهء زیبد،یک بنای ساسانی‏ بنظر میرسد زیرا:

اولا بر فراز یک قلهء منفرد و رفیع و صعب العبور و واقع در کنار راهی‏ که قلب فلات ایران را به قسمتهای شرقی آن مربوط میکرده ساخته شده‏ است.۳۳

ثانیا با وجودیکه،در وضع فعلی نقشه کلی و قطعات ساختمانی مشخص‏ نیست،وجود جای پایه‏ها و جای دیوارهای آجری حکایت از تالارها و اطاقهای‏ مربع و مستطیل میکند و با توجه به خاکه‏های گچ و ساروج معلوم میشود که مصالح عمدهء آن آجر و گچ و ساروج یعنی همان مواد مورد استعمال‏ در بناهای ساسانی،بوده است.

ثالثا وجود چاه عمیق در سطح قله و شایعهء حمل آب با مشک،و برطبق‏ اظهار بعضی توسط دختران باکره،احترام آب و خدای ناهید را بخاطر میآورد.

سوم راجع به درب صوفه-صرفنظر از قبر پیروان ویسه که چیزی جز قطعات سنگ نامرتب نشان نمی‏دهد و می‏باید در این مورد به خبر شاهنامه اکتفا کرد،درب صوفه از نظر موقعیت و شیوهء سقف یک ایوان ساسانی‏ بنظر میرسد و ساختمانهائی همچون طاق کسری و طاق بستان را بخاطر می‏آورد و اگر هم،به خلاف آنچه فردوسی گفته است دخمه و مدفن پیران ویسه نباشد، احتمالا برای مصرفی نظیر آنچه در مورد طاق بستان موردنظر بوده ساخته‏ شده است و شاید می‏خواسته‏ اند نقوشی در آن ایجاد نمایند.

 (۳۳)-به خاتون هفت قلعه،اثر باستانی پاریزی تهران چاپ رنگین،۱۳۴۴،ص‏ ۲۳۰ مراجعه شود.

۴-ملاحظات کلی-اولا بطوریکه میدانیم قوم پارت یا اشکانیان در سرزمینهای بین دریای خزر،دریاچهء آرال و در واقع خراسان زندگی‏ می‏کرده‏اند۳۴و با توجه به نقشهء مربوط به آسانی استنباط میشود که‏ گناباد در داخل حدودی که سرزمین اشکانیان شمرده شده،واقع بوده و ممکن است پس از استقرار شاهنشاهی اشکانی بعضی از فرمانروایان آن دوره‏ در گناباد ساکن بوده و استحکامات و بناهائی برطبق احتیاجات و سنتهای‏ وقت بوجود آورده‏اند و یا آثار باقیمانده از دوره‏های قبل را متصرف شده‏اند و پس از ایشان به حکام دورهء ساسانی انتقال یافته است.

ثانیا ایالت قهستان،که گناباد اغلب ضمیمه و گاهی مرکز آن بوده،۳۵در دورهء ساسانی یکی از سرزمینهای آباد ایران و مولد بزرگمهر وزیر مشهور ساسانی و مقر حکام قدرتمندی چو قارن و بستگان او بوده است.۳۶این حکام گاهی به نقاط مجاور حمله میکرده و یا سرزمینشان مورد حملهء دیگران قرار می‏گرفته‏ و ایجاد تأسیساتی چون قلعهء زیبد و قلعهء شاه‏نشین را ایجاب میکرده است. بعلاوه در این دوره راههای بزرگ احتیاج به استحکامات و مشعل راهنما و معبد داشته است و میتوان قلعهء زیبد را یکی از استحکامات و قلعهء شاه‏نشین‏ را یک محل مشعل و معبد بشمار آورد.

ثالثا در قرون اولیهء اسلامی بعلت عمر کوتاه سلسله‏ها،و بعدا به علت‏ فعالیتهای پیروان حسن صباح و حسین قاینی،ایالت قهستان و به تبع شهرستان‏ گناباد وضع متشنج و ناثابتی داشته و حکام و بزرگان ناگزیر از استفاده‏ (۳۴)- Edith Porada, Iran ancien,Paris,1963,P.178.

(۳۵)-تاریخ و جغرافی گناباد،نگارش حاج سلطان حسین تابنده،تهران،مهر ۱۳۴۸،ص ۹٫

(۳۶)-بهارستان در تاریخ و تراجم رجال قائنات و قهستان،تألیف آقای حاج‏ شیخ محمد حسین آیتی،تهران ۱۳۲۷،ص ۲۹ تا ۵۰٫

و حفظ قلعه ها سابق و احیانا ایجاد قلعه ها  ی جدید بوده‏اند و به همین جهت شاید بتواند تاریخ تأسیس این‏گونه بناهارا به قرون اولیهء اسلامی نسبت داد ولی‏ ایجاد بناهای عظیم،با قدرتهای متوسط،بعید بنظر میرسد.وجود سفالهائی‏ که اکثر مربوط به قرون اول تا هفتم هجری بنظر میرسد نیز نمیتواند دلیل‏ قاطعی در انتساب آنها به آن قرون باشد بلکه میتواند دلیل قابل سکونت‏ بودن آنها در آن قرون شمرده شود.و بهرحال با انجام کاوشهای دقیق علمی‏ وضعیت کلی این آثار بهتر روشن خواهد شد. پایان مقاله  بررسی های تاریخی » شماره ۴۱  

 در ۹ کیلومتری شهر کاخک به روستای( زو) قلعه ای است که گمان می رود محل  استقرار و یا ارگ  فرود پسر سیاوش اولین شهیدایران در دوران اشکانیان  باشد

در باب مقایسه این مکان با مکانی که در نزدیکی کلات نادر به ارگ فرود معروف است نی توان بررسی های بیشتری انجام داد  . این مکان  بدون محافظت  رها شده  و چنان مورد هجوم دزدان شبگرد قرار گرفته که هرجا که پا میگزاریم با حفاریهای این افراد روبرو میشویم .

ارگ فرود در بالای کوهی به ارتفاع ۲۸۰۰ متر قرار گرفته این دژ که هنوز اثار به جای مانده ودیواره های برج وباروی ان پا بر جایاست از سه طرف دیواره مانندی است که امکان نفوذ به ان به اسانی نیست در سال گذشته یکی از این روستائیان را دیدم واو به من گفت در سیلی که اخیرآ در رودخانه اینجا جاری شده لایه هایی از خاکستر هویدا شده وامسال که مراجعه کردم مردم روستا از هجوم حفاران در شب به این مکان شکایت داشتند .در گذشته من ازسمت روستای کوه قلعه به این دژ رفته بودم واین بار کوشیدم که از سمت دیواره شرقی این دژ وارد ارگ شوم .مسیری سخت وخطر ناک را پیش گرفتم وبا راهنمایی یک روستایی که از روستا با صدای بلند من را راهنمایی میکرد موفق به صعود شدم و خوشبختانه اثار بسیاری از سفالینه ها ، اجرهایی به عرض ۳۰و طول ۶۰ وقطر ۷ سانتیمتر ، کاسه وکوزه های لعابدار زیبا که همگی شکسته و خرد شده بودهمچنین سازه هایی مستحکم از سنگ و.ساروجرا مشاهده کردم.

ارگ فرود در ۳ بخش ساخته شده است بخش زیزین اسیابهای ابی که در کناره های این دژ در مسیر رودخانه ساخته شده ودر بالاتر در قسمت شرقی دژ بر بالای دیواره ای اب انبار وحمام ساخته شده ودر راس قله شاه نشین . از قسمت شاه نشین چشم اندازی به وسعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر را می توان مشاهده کرد در جنوب این دژ به فاصله ۳۰ کیلومتر روستای نوده پشنگ ودرشرق ارگ تپه ای وجود دارد که مادر بزرگم مرا به زیارت این تپه میبرد وبه( پیرو) معروف است که احتمالآفبر( پیران ویسه) پدر جیران خانم ، همسر سیاوش اولین شهید ایران است که مادر فرود نیز میباشد در روایات شاهنامه منطقه گناباد ویا به قول فردوسی بزرگ جنابد محل جنگ ۱۲ رخ بوده که با ادرسی که فردوسی از این واقعه وهمچنین محل زندگی فرود وجنگش با توس میدهد این مکان بیشتر از کلات نادر حقیقت میابد . هنوز روستاهای این منطقه به نامهای قبلیش با کمی جایگزینی وجود دارد روستای زیبد (ریبد)ایدو وایزو (ایرو) سیاه کوه ،سفید کوه ،کوه قلعه ،چرمه(چرم)پیرو که همان ارامگاه پدر بزرگ فرودمی باشد وهمچنین داستنانهای ماندگار مردم روستاهای اطراف که سینه به سینه گشته وبا مردم این منطقه عجین شده است.وجالب است که نقشه این دژ با دژ قلعه رودخان در استان گیلان تقریبآ یکی است .در این دژ ۴ اسیاب ابی وجود داشته که اثار ۳ عددشان هنوز کاملآ هست و راه رسیدن اب به اب انبار دژ به وسیله لوله بوده که در اسیابها کاملآ پیدا است . با غروب افتاب من نیز به پایین میروم تا باشد که دیگرانی در این خصوص تحقیق بیشتری داشته باشند پس بدرود دوستان همراه.

۱-  پژوهش  میدانی دکتر زمانی

نوشته  و پژوهش میدانی  دکتر محمد عجم 

*********جنگ دوازده رخ  در زیبد

 

ماجرای جنگ
جنگ یازده رخ به روایت فردوسی آخرین جنگ ایرانیان و تورانیان است که در زمان پادشاهی کیخسرو پسر سیاوش کیخسرو با پیروزی کم هزینه ایران تمام می شود.

استاد دکتر کزازی اشعار حنگ دوازده رخ را با صدای دلنشین خود قرائت می کند:

دقیقه ۲۹ دکلمه مربوط به رسیدن سپاه ایران به زیبَد و گنابد است .

۱۲ رخ سراسر پند و درس و تجربه و درس سیاست و حکومت و دیپلماسی است . سخن از راههای مسالمت آمیز و حسن نیت و گفتگو و هشدار نسبت به عواقب جنگ. جنگ دوازده رخ که در شاهنامه با ۵۰۳۶ مصراع و یا ۲۵۱۸ بیت شرح داده شده است از معدود داستانهای اسطوره ای جهان است که مکان های جغرافیایی آن تقریبا مشخص است. در اشعار فردوسی ۱۱ بار نام زیبَد و ۱۲ بار نام کنابد (گناباد) که محل رویداد جنگ هستند بکار رفته است. زیبَد در مصرع های شماره : ۲۹۵ -۳۱۰ – ۵۳۸- ۵۴۵ -۱۵۰۴- ۱۸۳۹- ۲۷۳۳- ۳۲۲۲- ۴۱۵۲- ۴۱۵۲- ۴۱۸۵- ۵۰۳ زیبد بکار رفته و در مصرع های شماره : ۵۰۱-۵۳۱- ۵۴۵- ۱۱۰۹- ۱۵۰۳- ۱۵۱۱ – ۱۶۴۰ – ۱۸۲۷- ۱۸۶۰ – ۲۷۲۷- ۳۲۲۱ – ۴۱۶۹ گنابد بکار رفته . بلخ و جیحون و سایر شهرها هم به همین تناسب مثلا بلخ ۵ بار نام برده شده است.

مسیر رزم  دو سپاه  ایران و توران 

بنابر نوشته دکتر محمد عجم در خصوص مسیر رزم سپاه ایران  دو نظر وجود دارد یکی نظر تاریخی دوم نظر باستان شناسی از نوشته فردوسی بر می آید که  سپاه ایران از مرکز فعلی ایران  حرکت کرده است همچنین بنا بر نوشته  منهاج سراج  در کتاب “طبقات ناصری ” ۶۵۸ ق جلد اول  در بخش دوره پادشاهان کیانیان صفحه ۱۴۳ : پادشاه ایران کیخسرو ،  گودرز را (که سپهسالار ارتش ایران بود )  از اصفهان فرمان داد تا لشکرهای عراق(خوزیه) جمع کرد و با گیو  و فرزندان و لشکرهای خراسان به ترکستان(توران) رفتند و جنگها کردند. این نوشته مشخص نمی کند که  کیخسرو در اصفهان بوده و یا گودرز  بنا بر این مسیر حرکت گودرز می تواند یا از اصفهان به گناباد باشدو یا از  منطقه پاسارگاد جلگه مرو دشت فارس) اما نظر باستان شناسان این است که  تمدن کیانیان بیشتر در جلگه ها ی شمال شیراز  مانند پاسارگاد شکل گرفته دکتر محمد عجم معتقد است حرکت گودرز  از منطقه فارس بوده  نقش رستم و  پاسارگاد  منطقه ای است که کیانیان در انجا بوده اند بنا بر تحقیقاتی که باستان شناسان کرده اند محل تمرکز تمدن کیانیان  جلگه های حاصلخیز  و خوش آب و هوای استخر فارس و  مرو دشت بوده زیرا  یکی از پایتخت های کیانیان بوده است و دوم اینکه اگر بپذیریم کیخسرو همان کوروش کبیر است در این صورت نیز کوروش و تمرکز ارتش  اصلی ایران بیشتر دوران اقامت خود را در جلگه مرو دشت  بخصوص  دشت پاسارگاد گذرانده است.

۱۲rokh-zibad

 برخلاف صلح طلبی و از خود گذشتگی ایران ارتش توران مرتب تهدید به جنگ و آتش افروزی و اقدامات تحریک آمیز می کند. کیخسرو درمی‌یابد که افراسیاب پادشاه توران، با سپاه عظیم خود از جیهون به مرز شرقی ایران حمله کرده‌ و تمام پیام های صلح جویانه ایران را رد کرده است.و گفته است بجز کینه و جنگ هیچ راهی بر نگزینم . کیخسرو پهلوانان و سرداران سپاه را جمع کرد و به آنها ماموریت جمع آوری نیرو از هندوستان و کابل و از خوزستان داد.سپاه چهارم خود را به گودرز سپرد و گفت به هیچ روی شروع کننده جنگ نباش و بر کسی ظلم نکن و فقط دفاع کن :

* سپاه چهارم بگودرز داد* چه مایه ورا پند و اندرز داد.
* نگر تا نیازی به بیداد دست *نگردانی ایوان آباد پست
* کسی کو بجنگت نبندد میان * چنان ساز کش از تو ناید زیان
* که نپسندد از ما بدی دادگر* سپنجست گیتی و ما برگذر
سپاه گودرز با عبور از سیستان بسوی شهر گناباد و قلعه زیبد عزیمت کرد.
*بی آزار لشکر بفرمان شاه *همی رفت منزل بمنزل سپاه
* چو گودرز نزدیک زیبد رسید*سران را ز لشکر همی برگزید.

گودرز در میانه راه با سپاه خود در دشت زیبد اقامت می کند و دوباره پسرش گیو را همراه با پیامی صلح امیز و دوستانه برای افراسیاب می فرستد و خواهان عدم جنگ و عدم تجاوز می شود.
* بگویی به پیران که من با سپاه* بزیبد رسیدم بفرمان شاه”
گیو به بلخ و به ویسه گرد محل اسکان ارتش توران می رود.دو هفته مذاکره و گفتگو می کند تا جنگ روی ندهد.


اما افراسیاب که سپاه سی هزار نفری خود را آماده رزم کرده با گیو بگونه ای تحقیر آمیز برخورد می کندو می گوید:
* نه گودرز باید که ماند نه گیو* نه فرهاد و گرگین نه رهام نیو”. گیو و همراهان نا امید از بلخ برگشتند”
*بیامد چو پیش گنابد رسید* بران دامن کوه لشکر کشید
*چو گیو اندر آمد بپیش پدر . همی گفت پاسخ همه دربدر
*بگودرز گفت اندرآور سپاه. بجایی که سازی همی رزمگاه
با کینه و جنگ و بسوی گناباد و قلعه زیبد حرکت می کند.
* چو پیران سپاه از کنابد براند.*بروز اندرون روشنایی نماند
*چو دانست گودرز کآمد سپاه. بزد کوس و آمد ز زیبد براه
*ز کوه اندر آمد بهامون گذشت. کشیدند لشکر بران پهن دشت.
* ز زیبد همی تاکنابد سپاه.در و دشت ازیشان کبود و سیاه
*ز گَرد سپه روز روشن نماند. ز نیزه هوا جز بجوشن نماند
*وز آواز اسبان و گرد سپاه.بشد روشنایی ز خورشید و ماه
*سپیده برآمد ز کوه سیاه.سپهدار ایران به پیش سپاه
پنج روز جنگ موجب کشته شدن دهها پهلوان از دو طرف شد اما برتری با سردار شجاع ایرانی بنام گودرز بود که لقب جهان پهلوان داشت.
بیژن پسر گیو   بیژن نوهٔ گودرز هم به او می‌پیوندد و در نبردی سخت هومان، برادر پیران پسر ویسه|پیران، را می‌کشد. نستهین، برادر هومان، به لشکر ایران حمله می‌کند و به این ترتیب جنگ‌هایی طولانی و خونین درمی‌گیرد. نه توران و نه ایران هیچ یک نمی‌توانند به دیگری غلبه کنند و نبرد دو لشکر طاقت‌فرسا می‌شود.
آثار شکست در سپاه توران ظاهر گشت.
*بدو گفت گیو ای پسر هوش دار . بگفتار من سربسر گوش دار
*تا گفته بودم که تندی مکن.ز گودرز بر بد مگردان سخن
*که او کار دیده‌ست و داناترست .بدین لشکر نامور مهترست

سران دو لشکر در نهایت تصمیم می‌گیرند که یازده تن از پهلوانان دلیر و سرداران خود را انتخاب کنند تا در نبرد تن به تن نتیجه نبرد روشن شود. به این ترتیب، یازده سردار ایرانی و یازده سردار تورانی داوطلب جنگ می‌شوند.

این یازده نفر  از ایران در مقابل یازده تورانی عبارت‌اند از:

  1. پهلوان فریبرز کاوس برای جنگ با گلباد ویسه

  2. گیو گودرز برای جنگ با گروی زره

  3. گرازه با سیامک تورانی

  4. فروهل برای جنگ با زنگله

  5. رهام گودرز برای جنگ با بارمان

  6. بیژن گیو برای جنگ با رویین پسر پیران

  7. هجیر دلاور با سپَهرَم

  8. زنگه شاوَران با اَخواشت تورانی

  9. گرگین میلاد با اندریمان

  10. بَرته دلاور ایرانی با کُهرَم تورانی

  11. گودرز با پیران ویسه

*سپیده چو از کوه سربردمید. شد آن دامن تیره شب ناپدید
*بپوشید هومان سلیح نبرد سخن پیش پیران همه یاد کرد
*که من بیژن گیو را خواستم.همه شب همی جنگش آراستم
* یکی ترجمان را ز لشکر بخواند.بگلگون بادآورش برنشاند.
*ز بیژن فزون بود هومان بزور. هنر عیب گردد چو برگشت هور
* ز هر گونه زور آزمودند و بند.فراز آمد آن بند چرخ بلند
*بزد دست بیژن بسان پلنگ.ز سر تا میانش بیازید چنگ
*گرفتش بچپ گردن و راست ران.خم آورد پشت هیون گران
*برآوردش از جای و بنهاد پست.سوی خنجر آورد چون باد دست
*بغلتید هومان بخاک اندرون.همه دشت شد سربسر جوی خون
*هم آنگه بپیران رسید آگهی
که شد تیره آن فر شاهنشهی
*سبک بیژن اندر میان سپاه
نگونسار کرد آن درفش سیاه
*چو آن دیده‌بانان ایران سپاه
نگون یافتند آن درفش سیاه
*سوی پهلوان روی برگاشتند
وزان دیده گه نعره برداشتند
ز کوه کنابد برون شد سپاه
بشد روشنایی ز خورشید و ماه
سپهدار ایران بزد کرنای
سپاه اندر آورد و بگرفت جای
میان سپه کاویانی درفش
بپیش اندرون تیغهای بنفش
همه نامدارن پرخاشخر
ابا نیزه و گرزهٔ گاوسر
سپیده‌دمان اندر آمد سپاه
به پیکار تا گشت گیتی سیاه
برفتند زان پی به بنگاه خویش
بخیمه شد این، آن بخرگاه خویش
سپهدار ایران به زیبد رسید
از اندیشه کردن دلش بردمید
دو سالار هر دو زکینه بدرد
همی روی بر گاشتند از نبرد
یکی سوی کوه کنابد برفت
یکی سوی زیبد خرامید تفت
همانگه طلایه ز لشکر براه
فرستاد گودرز سالار شاه
خبر پیروزی جنگ زیبد به پادشاه رسید و ایشان شخصا برای سپاس گذاری و پیشکش هدایا و پاداش بنزد لشکر در زیبد آمد.
بزیبد ببد شاه یک هفته نیز
درم داد و دینار و هر گونه چیز
فرستاد هر سو فرستادگان
بنزد بزرگان و آزادگان
چو از جنگ پیران شدی بی‌نیاز
یکی رزم کیخسرو اکنون بساز

 سرانجام جنگ
هر یازده رخ یا چهره ایرانی، در نبرد تن به تن با سالاران تورانی پیروز می‌شوند. دوازدهمین نبرد میان گستهم ایرانی با لهاک و فرشیدورد تورانی است که این بار نیز پهلوان ایرانی پیروز می شود. سرانجام جنگ با پیروزی کیخسرو و کشته شدن افراسیاب پایان می‌یابد.

منبع: مقاله دکتر عجم  و سایت گنجور

********************************************

گودرز در میانه راه با سپاه خود در دشت زیبد اقامت می کند و دوباره پسرش گیو را همراه با پیامی صلح امیز و دوستانه برای افراسیاب می فرستد و خواهان عدم جنگ و عدم تجاوز می شود.
* بگویی به پیران که من با سپاه* بزیبد رسیدم بفرمان شاه”
گیو به بلخ و به ویسه گرد محل اسکان ارتش توران می رود.دو هفته مذاکره و گفتگو می کند تا جنگ روی ندهد.
اما افراسیاب که سپاه سی هزار نفری خود را آماده رزم کرده با گیو بگونه ای تحقیر آمیز برخورد می کندو می گوید:
* نه گودرز باید که ماند نه گیو* نه فرهاد و گرگین نه رهام نیو”. گیو و همراهان نا امید از بلخ برگشتند”
*بیامد چو پیش گنابد رسید* بران دامن کوه لشکر کشید
*چو گیو اندر آمد بپیش پدر . همی گفت پاسخ همه دربدر
*بگودرز گفت اندرآور سپاه. بجایی که سازی همی رزمگاه
با کینه و جنگ و بسوی گناباد و قلعه زیبد حرکت می کند.
* چو پیران سپاه از کنابد براند.*بروز اندرون روشنایی نماند
*چو دانست گودرز کآمد سپاه. بزد کوس و آمد ز زیبد براه
*ز کوه اندر آمد بهامون گذشت. کشیدند لشکر بران پهن دشت.
* ز زیبد همی تاکنابد سپاه.در و دشت ازیشان کبود و سیاه
*ز گَرد سپه روز روشن نماند. ز نیزه هوا جز بجوشن نماند
*وز آواز اسبان و گرد سپاه.بشد روشنایی ز خورشید و ماه
*سپیده برآمد ز کوه سیاه.سپهدار ایران به پیش سپاه
پنج روز جنگ موجب کشته شدن دهها پهلوان از دو طرف شد اما برتری با سردار شجاع ایرانی بنام گودرز بود که لقب جهان پهلوان داشت.
بیژن پسر گیو   بیژن نوهٔ گودرز هم به او می‌پیوندد و در نبردی سخت هومان، برادر پیران پسر ویسه|پیران، را می‌کشد. نستهین، برادر هومان، به لشکر ایران حمله می‌کند و به این ترتیب جنگ‌هایی طولانی و خونین درمی‌گیرد. نه توران و نه ایران هیچ یک نمی‌توانند به دیگری غلبه کنند و نبرد دو لشکر طاقت‌فرسا می‌شود.
آثار شکست در سپاه توران ظاهر گشت.
*بدو گفت گیو ای پسر هوش دار . بگفتار من سربسر گوش دار
*تا گفته بودم که تندی مکن.ز گودرز بر بد مگردان سخن
*که او کار دیده‌ست و داناترست .بدین لشکر نامور مهترست

سران دو لشکر در نهایت تصمیم می‌گیرند که یازده تن از پهلوانان دلیر و سرداران خود را انتخاب کنند تا در نبرد تن به تن نتیجه نبرد روشن شود. به این ترتیب، یازده سردار ایرانی و یازده سردار تورانی داوطلب جنگ می‌شوند.

ا

منبع: مقاله دکتر عجم  و سایت گنجور

 

مطلب زیر  از کانال گناباد قدیم   اخذ شده است :

برای همیشه افسانه کشته شدن ذلیلانه یزدگرد سوم توسط اسیابان مرو را فراموش کنید.
طبق یافته های تاریخی و باستان شناسی یزگرد سوم در مسیر مرو در تنگل زیبد گناباد در جنگ نیزک ترخان کشته شده و در همان جا در ایوان صوفه دفن گردیده است .
حدود نیم قرن دکتر زمانی باستان شناس و استاد دانشگاه دو بار به زیبد سفر کرد تا موضوع قبرستان گبرها کنار چشمه سرگزو و ان طرف تر قله شاه نشین و ۵۰۰ متر در قله شرقی موضوع ارامگاه پیر در ایوان بزرگ صوفه را که در ان علم و بیرق و چشمه اب چکان مقدس وجود داشته را حل کند اما تصادف ناگهانی و مرگ او معمای سه قلعه زیبد را لاینحل گذاشت تا اینکه دکتر عجم در مطالعه میدانی در شهریور ۱۳۹۱ پرده از راز آن برداشت .
در این محل سه جنگ مهم ۱ جنگ دوازده رخ ۲ جنگ نیزک ترخان ۳ عبور بهرام شاه اتفاق افتاده است. قلعه ها باید در برهه اقامت شخصیت بزرگی احداث شده باشد در عبور بهرام شاه از منطقه و همچنین جنگ دوازده رخ سپاه توقف کوتاه داشته اندو بعد هر دو سپاه به مقرهای اصلی خود برگشته اند بنا بر این برای یک اتفاق گذرا ایجاد برج و بارو آنهم در سه نطقه صعب العبور توجیه پذیر نیست و با روایت شفاهی ۴۰ دختری که وظیفه آب رسانی به اوج قله شاه نشین را داشته اند همسازی ندارد. اما حکایت بلاذری در فتوح البلدان و سکونت یزدگرد در اینجا ساخت بناها را توجیه می کند. یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن ترین مکان و منطقه ای بکر و پناه گاهی امن یافته است چشمه های متعدد آب، وجود گیاهان و درختانی همچون انجیر کوهی- بنه- پسته کوهی- گله های آهو- گوزن- قوچ کوهی- گورخر و … و آب و هوای مناسب بعد از طی مسافتی طولانی در مسیر گرمسیری و کویری اصفهان – کویر مرکزی – کرمان – سیستان – طبس تا گناباد، منطقه کوهستانی زیبد جای بسیار مناسبی بوده است. بر اساس مشاهدات در اطراف قلعه شاه نشین می توان تخمین زد که یزدگرد و همراهانش حدود ۴۰۰ نفر سرباز و جنگجو و محافظ – یکصد راس اسب – تعدادی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ راس خر و قاطر به همراه داشته اند. حمل و نقل بار و آذوقه و حمل و نقل خانم ها و بچه ها و بزرگسالان بر عهده قاطرها و خران بوده است تنگل زیبد و کلاته شهاب گبر ظرفیت تامین آب و خوراک چنین جمعیتی را داشته است. آنها در اطراف چشمه آب و محلی که تشله رستم نام دارد و حاشیه رودخانه در پای قلعه شاه نشین کاروان و خیمه گاههای خود را برپا ساخته اند. و سپس برای پیشگیری از حمله ناگهانی دشمن قله شاه نشین را محل پناهگاه یزدگرد سوم نموده اند. از پای این قله که چشمه سرگزو قرار دارد تا اوج قله شاه نشین بطور تقریبی می توان گفت حدود هزار متر ارتفاع وجود دارد. محافظان و گاردها در سه مکان استقرار داشته اند. پای قله شاه نشین – داخل قلعه زیبد- داخل درب صوفه و بالای آن. بلاذری چنین حکایت می کند که یزدگرد وقتی به گناباد رسید مرزبان مرو و عامل او نیزک ترخان به استقبال پادشاه به گناباد امدند و ماهویه مرزبان از پاد شاه برای ازدواج با دختر پادشاه خواستگاری نمود اما شاه خشمگین شد و او را نوکر خطاب کرد که پا را از گلیمش بیرون نهاده و از دایره ادب بیرون و جایگاه برتری طلبیده مرزبان مرو که چنین انتظاری نداشت و ضعف موقعیت و نفرات شاه را می دانست . نیزک را ترغیب کرد که اموال و دارایی شاه را به غارت برده و او را به قتل رساند و چنین بود که جنگی در گرفت و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند و نیزک ترخان پیروز شد و اموال و زنان و دختران پادشاه را از جمله اوردک بانو را به اسارت گرفت و نزد ماهویه به اسارت برد و ماهویه او را به عنوان هدیه برای خلیفه فرستاد و حکم تولیت خراسان را گرفت. عبدالرحمن ابن اردگ که از محدثین تاریخ اسلام است فرزند او است.
دکتر عجم در پژوهش خود باور دارد که سه قلعه ۱- شاه نشین سرچشمه ۲- درب صوفه پیر ۳- قلعه زیبد.اخرین محل استقرار یزدگرد سوم پس از فرار از مداین بوده است. بلاذری فتوح‌البلدان، صص ۵۶۸- ۵۶۹
فتوح الشام. ص: ص ۴۴۳ فارسی و ۳۰۷ عربی
متن اصلی کتاب بلاذری :
….یزدجرد…ثم سار إلى خراسان فلما صار إلى جنابد(گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال‏:‏ اکتبوا إلیه إنما أنت عبد من عبیدی فما جرأک على أن تخطب إلی وأمر بمحاسبه ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال‏.‏ فکتب ماهویه إلى نیزک یحرضه علیه ویقول‏:‏ هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب‏.‏ ثم تضافرا على قتله‏.‏ وأقبل “نیزک” فی الأتراک حتى نزل فی الجنابذ (گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائره علیه فقتل أصحابه و نهب عسکره وکان ذلک سنه ۳۱ هـ( ۶۵۱ م، )

برای دیدن خرابه های غارت شده قله شاه نشین زیبد فیلم زیر را در یوتوب ببینید سپتامبر ۲۰۱۱

مکان جنگ نیزک ترخان و یزدگرد و قلعه دوازده رخ زیبد


کانال گناباد قدیم به نقل از مقاله دکتر محمد عجم

Comments are closed.