احیای هویت آمازیق ها در مغرب عربی و مشکلات موجود | پژوهشهای ایرانی

احیای هویت آمازیق ها در مغرب عربی و مشکلات موجود

نوشته : محمد عجم

 احیای هویت آمازیق ها در مغرب عربی و مشکلات موجود  منتشر شده در بازتاب 1384

 

در دهه اخیر جنبش احیای زبان و فرهنگ آمازیق در لیبی، الجزایر و مغرب به یک نهضت فراگیر تبدیل شده و دولتهای عرب این دو کشور را بسختی به چالش کشیده است. بربرها یا آمازیق ها بومیان اصلی منطقه جغرافیایی هستند که امروزه مغرب عربی نام دارد تقریباٌ تمام مردمان کشورهای  شمال آفریقا از شمال مصر تا موریتانی قبل از ورود اسلام به زبانهای بربر و آمازیق تکلم می کرده اند عده ای زادگاه فرهنگ آمازیغی را به سرزمین کنعان و فلسطین مرتبط دانسته اند و بعضی آنها را به یمن و سواحل خلیج فارس و عده ای نیز ریشه آفریقایی و بعضی ریشه اندلسی برای آنها قائل هستند. خود آمازیق ها تمدن خود را همپای تمدن مصر، پارس و یونان می شمارند و فرعون های مصر را آمازیق می شناسند.

آمازیق ها یا بربرها بدون تردید پیوندهایی با اردن و فلسطین فعلی داشته اند اما به هرحال در منطقه فعلی مغرب عربی فنیقی ها ، رومانها وندالی ها ، ایبری ها و بیزانتی ها و حتی قبیله ای فارسی بنام رستمیان حضور داشته اند. . رستمیان یک گروه از فرقه اباضی بوده اند که در منطقه تاهرت الجزایر 909-777 یک امارات اباضی برپا نموده و قصد قیام و براندازی عباس طوطون حاکم طرابلس را داشتند رستمیان از حمایت آمازیق های موسوم به نفوسیه برخورداربودند. در دوره قبل از اسلام داریوش دوم ناوگان دریایی را از مصر به رهبری ناخدا صتاسپ( صد اسب)  عازم غرب مدیترانه و اقیانوس اطلس نمود و این ناوگان تا سرزمین سیاهان در جنوب موریتانی فعلی پیش رفتند اما ماموریت خود را از ترس قبایل وحشی گینه ناتمام گذاشته و با کشتی های خود به مصر برگشتند بطور مسلم ایرانیان آنطور که به آسانی با مدد وزش بادهای 6 ماهه شمال و جنوب می توانستند در اقیانوس هند و شرق آفریقا رفت و آمد نمایند نمی توانستند بسادگی در مسیر مدیترانه رفت و آمد نمایند بنابر این فرضیه اینکه آمازیق ها از خلیج فارس آمده باشند قابل پذیرش نیست. و بیشتر ریشه کنعانی برای آنها متصور است. در قرن هفتم میلادی مسلمانان از دریای سرخ وارد این منطقه شدند قبایل آمازیق مانند دکاله، رکراکه و سوس عرب شدند( تعریب) تعداد کمی از عربها نیز آمازیق شدند از اختلاط زبان بربر و زبان عربی زبان جدیدی بنام دارجه شکل گرفته است که زبان تکلم مردم مغرب می باشد (چیزی مشابه آنچه در شرق آفریقا بنام سواحیلی از زبان بانتو و عربی بوجود آمده است).  پس از فتح اندلس توسط موسی بن نصیر و طارق ابن زیاد عربها و آمازیق ها و اسپانی ها نیز با هم آمیخته شدند بعد از زوال حکومت مسلمانان در اسپانیا موجی از مهاجرت اسپانیایی ها در دوره ادریس دوم به مغرب انجام شد در کنار این آمیختگی باید از ورود عنصر آفریقایی نیز به مغرب سخن گفت آفریقایی ها عموماٌ در 500 سال اخیر به مغرب مهاجرت کرده اند زمانی پرتغالی ها  سواحل مغرب را برای عبور برده ها به اروپا مورد استفاده قرار می دادند مغرب از قدیم محل تلاقی بسیاری از اقوام و نژادها بوده است . عربها که زایشگاه زبان آنها سواحل دریای سرخ و شاخ آفریقا است به مرور زمان هزاره اول قبل از میلاد در جهت های مختلف به مهاجرت پرداختند و بویژه مسیر اروند رود ، دجله و فرات و دریای سرخ مسیر اصلی مهاجرتهای آنان قبل از اسلام بوده است که بعد از اسلام شکل منظم و سازمان یافته تری می یابد  پیروزی سپاه اسلام در مصر وشامات ورود آنها به لیبی و مغرب عربی را تسهیل نمود

اسلام موهبت بزرگی برای اعراب بود تا تحت لوای آن اهداف و اتحاد مقدسی پیدا کنند و انگیزه قوی برای فتح و فتوح پیدا نمایند اسلام و تقدس قران به گسترش زبان عربی کمک شایانی کرد و در کمتر از 4 قرن زبان عربی را به یک زبان منطقه ای و جهانی تبدیل نمود. اعراب مسلمان در سال 636 بیت المقدس و شامات و در سال 646 مصر و سال 652 ایران را فتح و تا قرن دوم هجری بطور کامل برسواحل جنوب دریای مدیترانه سیطره یافتند و قبیله های بنی هلال ، بنی سلیم و بنی معقل و طوارق قبایل مهمی بودند که در لیبی، تونس، الجزایر و بخشی از سودان و سواحل مغرب رحل اقامت افکندند و سپس علویون به منطقه آمدند. ابو حسن ابن زیاد تونسی متوفی 183 قمری و ابوعبدالله زیاد ابن عبدالرحمان قرطبی 193 اولین مبلغان مکتب (امام مالک بن انس بن مالک ابی عامر یمنی) در مغرب محسوب می شوند.  در سال 172 ادریس بن عبدالله نواده امام حسن دولت مقتدری در منطقه برپاساخت و تا کنون سلسله های مرابطین، موحدین، مرینین و علویین  که محمد ششم هیجدهمین آنها است بر مغرب فرمان رانده اند.DecolonizWorld1945

شخصیتهای مهمی در میان قوم بربر درخشیده اند مانند ملک ماسینیسا ، یوکرتن یا یوغرطه ، یوبا، لیبیکا و رهبر استقلال مغرب از استعمار فرانسه عبدالکریم خطابی و همچنین طارق که از افتخارات بربرها است و شخصیت او در جهان شناخته شده است. فتح اندلس در26 رمضان سال  92 ه ق توسط بربرها و به رهبرى طارق بن زیاد که خود از بربرهای مغرب بوده است صورت گرفته است.

 مسلمانان و بربرهاى شمال آفریقا در سال 92 هجرى  قمری تحت فرماندهى  طارق بن زیاد که خود ازآفریقاییان و یکى از افسران برجسته  موسى بن نضیر فرمانرواى آفریقا بود ،  با 12 هزار مرد جنگی  از تنگه میان مراکش و اسپانیا، (که امروز به نام این سردار نامى جبل الطارق نامیده شده) گذشت و در اندک زمانى سراسراسپانیارا که شامل کشور پرتقال کنونى هم بود به تسخیر سپاه اسلام در آورد . با این رشته فتوحات، اسلام به سوی کشور های اروپایی نیز گسترش یافت .

دکتر گوستاولوبون شرق شناس بر جسته با اشاره به این که  این فتح با نهایت ‏سرعت انجام گرفت  ، تاکید کرده است :   تمام شهرهاى بزرگ دروازه‏ها را به روى این سپاه گشودند، و شهرهایی چون  قرطبه، مالقه، غرناطه، طلیطله بدون مزاحمت فتح شد و به تصرف مسلمین در آمد . هنوز نیز برخی از آثار اسلامی در اسپانیا و منطقه بالکان دیده می شود . برخی عناصر فرهنگی موجود دراین منطقه اروپایی از جمله موسیقی آن بی شباهت به موسیقی کشور های عربی نیست . در تاریخ فتح اندلس آمده است که وقتی سپاه مسلمانان تحت فرماندهی طارق از دریا گذ شت وپای بر خشکی نهاد ، به دستور طارق ، تمام کشتی ها را ازبین بردند ، وی سپس خطاب به سربازان مسلمان گفت : اکنون پشت سر شما دریا ست و پیش رو نیز دشمن قرار دارد لذا بازگشتی متصور نیست ، تنها راه نجات جهاد است برای پیروزی . و سرانجام نیز مسلمانان پیروز شدند و تمدن درخشانی را در قلب اروپای عقب مانده آن روز بنیان نهاد ند که کمک شایان توجهی به اروپاییان در رنسانس کرد تعدادی از سلسله های حکومتی دوره اسلامی بربر بوده اند که البته در دوره آنها نیز زبان کتابت در دربار عربی بوده است.

در مغرب زبان رسمی عربی و فرانسه است . اما زبان بومی دارجه است و مردم زبان عربی را به لهجه دارجه که آمیخته ای است از آمازیق و لهجه عربی قدیم، صحبت می کنند این زبان برای عرب زبانان منطقه خلیج فارس بسختی قابل فهم است.( بطور نمونه کلمه زوج در لهجه دارجه جوج تلفظ می شود). آمازیق در مغرب عربی دارای سه لهجه ریفی ، تامزیق و تاشلحیت است که می توان لهجه حسانی مردم صحرا را که بین عربی و آمازیقی است را نیز به این گروه اضافه نمود.زبان آمازیق برای عربهای عربستان قابل فهم نیست.  98 درصد مردم مغرب سنی مالکی هستند شیعیان بسیار کمند و در آمارهای رسمی بیان نمی شوند حدود 6 هزار یهودی در مغرب باقی مانده اند و حدود 60 هزار مهاجرت کرده اند . مسیحیان بین 7 تا 60 هزار برآورد می شوند که عموماٌ خارجی های مقیم هستند و یک گروه نیز مغربیهایی هستند که در نیم قرن گذشته  بخاطر مهاجرت و یا در طول زندگی در غرب  مسیحی شده اند. امروزه طرفداران رسمی شدن زبان آمازیق جمعیت قابل ملاحظه ای هستند در پارلمان دو تن از نمایندگان مجلس سخنرانی های خود را عمداٌ و بر خلاف قانون اساسی به زبان آمازیق بیان می کنند حزب اتحاد اشتراکی با 48 نماینده در پارلمان از زبان آمازیق به عنوان میراث فرهنگی و تاریخی همه مردم مغرب دفاع می کند . این گروه زبان آمازیق را میراثی می دانند که  بومیان  اصلی شمال آفریقا از 5 هزار سال قبل تا کنون میراث دار آن بوده اند  آنها زبان آمازیق را تاریخ و تمدن 7 هزار ساله می دانند که میراث تمدن مصر و لیبیه قدیم است و  باید از آن نگهبانی نمود  این گروه معتقدند که زبان آمازیق زبانی افروآسیایی است به این معنی که از زبانهای بومی آفریقا مانند کویسان، نیل، نیجری و همچنین  اززبانهای آسیایی هندو وایرانی تاثیر پذیرفته است و به یک زبان کامل تبدیل شده و سپس به تکامل زبان عربی کمک کرده است. اما گروهی از روشنفکران و مذهبی ها نیز با زبان آمازیق که آن را لهجه می دانند مخالف هستند و مانع اقدامات مرکز پادشاهی برای توسعه و بسط زبان آمازیق می شوند این موضوع به جدال و کشمکش میان طرفداران و مخالفان طرح تبدیل شده است . مرکز بین المللی آمازیق که مقر آن در پاریس است دولت و نظام حاکم را دشمن اصلی زبان آمازیق می داند. در سالهای اخیر که قوم گرایی افراطی عربی از تب و تاب افتاده است آمازیق ها فرصتی پیدا کرده اند که در خصوص ستم های تاریخی که بر این زبان و مردم رفته است مطلب بنویسند و به مصادره تمدن و فرهنگ امازیق توسط اعراب اعتراض نمایند تا کنون کتب مهمی در این زمینه چاپ شده که یک نمونه آن کتاب ریشه های تمدن ماقبل تاریخ  آمازیق است این کتاب ضمن محکوم نمودن قوم گرایان عرب که برای پیشبرد اهداف قومی خود از اسلام کمک می گیرند به مظاهر قوم گرایانه و نژادپرستانه عربی معترض هستند و  هرگونی پاکی نژادی و قومی را را مردود دانسته و آن را از اختراعات فاشیسم دانسته که مورد تقلید قوم گرایان افراطی عرب واقع شده است. البته عده ای از عربها و اسلام گرایان بر عکس آمازیق ها را متهم به گسترش فاشیسم و قومگرایی متهم می کنند و تبادل اتهامات متقابل میان این دو گروه ادامه دارد  کتاب » عبر دیوان مبتدا و خبر فی تاریخ عرب و عجم و بربر « تالیف ابن خلدون تجدید چاپ شده و کتاب مفاخر بربر که متعلق به سال 712 قمری است و نوشتگر آن نامشخص است بازبینی و منتشر شده است . بسیاری از نوشته های تاریخی دوره های دبیرستان و دانشگاه در حال بازبینی است تا تمدن بربر از سانسور تاریخی رها شده و حقایق تاریخی این تمدن مکتوب وبا جایگاهی که شایسته آن است به اطلاع مردم برسد. درسال 2001  پادشاه مغرب طی فرمانی رسماٌ از زبان آمازیق به عنوان یک زبان و فرهنگ بومی و تاریخی یاد کرد  و دستور دا د که معهد آمازیق تاسیس و مقدمات رسمیت دادن به این زبان را فراهم نمایند. این موسسه تا کنون اقدام به نشر چند جلد کتاب نموده است و در حال حاضر یک روزنامه به زبان آمازیق منتشر می شود و برنامه های رادیو تلویزیونی نیز به این زبان ارایه می شود اما طرفداران تندرو این زبان همچنان دربار و نظام را به کارشکنی در جهت اعتلای فرهنگ و زبان آمازیق متهم می سازند و در اعتراض به این کارشکنی ها  7 نفر از اعضای علمی  مرکز فرهنگی آمازیق استعفای خود را تقدیم مشاور پادشاه نموده اند. در همین راستا احمد دغرنی تاسیس حزب آمازیغی را اعلام نموده و گفته است که کنگره تاسیسی خود را بزودی برگزار خواهد کرد و اساس حزب بر جمهوری فدرال خواهد بود. این حزب بنا دارد که زبان آمازیق را به عنوان زبان رسمی در قانون اساسی بگنجاند البته مغرب کشوری است که در آن تعدد احزاب و دمکراسی وجود دارد و فضای باز سیاسی آن سایر گرفتاریهای اجتماعی را می پوشاند. خبر تاسیس این حزب در مغرب بازتابهای مختلفی داشته و عده ای مخالفت خود را  در خصوص ایجاد حزب سیاسی بر پایه قوم و نژاد محکوم نموده اند اما خود طرفداران حزب معتقدند که در حالیکه عربها بیشتر از هر جامعه دیگری احزاب قومی تاسیس نموده اند  چگونه آمازیق ها را از تاسیس حزب قومی برحذر می دارند 80 درصد مردم مغرب زبان آمازیق را می فهمند اما تنها افراد تحصیلکرده زبان عربی فصحا را می توانند بفهمند و تکلم نمایند . گفتنی است که روشنفکران عرب بیهوده تلاش می کنند که فینقی ها را عرب و سامی بنامند همانطور که در خصوص ایلامی ها چنین ادعای بی اساسی را دنبال می کنند  در حالیکه  هم ایلامی ها و هم فنیقی ها در گروه آریایی ها قرار می گیرند. در کشور لیبی وضع با مغرب متفاوت است در لیبی مقامات رسمی هیچ حق و حقوق  و یا جایگاهی برای زبان آمازیغ قائل نیستند بر اساس گزارشی که گروه اقدام آمازیغی لیبی به سمینار بین المللی اقلیتهای زبانی در ژنو  ارایه نموده است زبان آمازیغ که روزگاری زبان تمام مردم لیبی بوده است بکلی از میان رفته و در دوره حاکمیت حکومت قذافی هرگونه تبلیغ فرهنگ و زبان آمازیغ بکلی ممنوع و تحت پیگرد شدید واقع شده است در بیانیه آمده است که دهها نفر از فعالان آمازیقی ربوده شده و به قتل رسیده اند ( صحرای مغربی 24جولای 2005 )

آنچه گفته شد واقعیاتی است که نه تنها مغرب و ایران بلکه بسیاری از کشورهای منطقه با آن روبرو هستند. در خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا اگر با پدیده قومیت ها و اقلیت های زبانی و احساسات  ملی گرایی قومی و طایفه ای با درایت و حکیمانه برخورد نشود این پدیده تاثیر گذار که خطر آن  متوجه تمامی کشورهای این منطقه  و از جمله ایران است می تواند مورد بهره برداری مجدد قدرتهای سلطه گر واقع شود از قرن هفدهم اروپاییان بهره برداری از احساسات قومی در خاورمیانه را مورد استفاده قرار دادند و رقبای خود را بوسیله آن از صحنه خارج کردند اولین آن اضمحلال دولت بزرگ عثمانی بود البته فروپاشی و تجزیه بسیاری دیگر  از کشورهای جهان  از جمله تجزیه هند، اتحاد شوروی، یوگسلاوی، سقوط بغداد در سه دوره تاریخی ، نسل کشی در رواندا، بروندی، کنگو، جنگ در استانهای جنوب وغرب سودان جنگ طایفه ای در ساحل عاج و… و… همگی ناشی از ناهنجاریها و نابردباریهای قومی ، گرایی و ستیزی  قومی ، طایفه ای ،اقلیت های نژادی،  مذهبی و یا حتی ایلی می باشد.

  جمهوری اسلامی ایران حکومتی دینی است و مفاخر قومی را برسمیت نمی شناسد مسئولین نظام نیز همواره جامعه را از وارد شدن به موضوعات قومی برحذر داشته اند اما حقیقت این است که به سادگی نمی توان از این مقوله گذشت و به آن بی اعتنا بود در ایران  آندسته از افرادی که بر هویت دینی خود مستحکم نیستند  بطور طبیعی به هویت و افتخارات قومی خود متوسل می شوند بویژه  در دهه گذشته، توسل به مفاخر قومی در میان اقلیتهای ایرانی فزونی یافته است بویژه ترکها، کردها ، اعراب ، بلوچها و ترکمن ها هرکدام با توسل به گذشته قومی خود به بخشهایی از تاریخ برای برجسته نمودن افتخارات خود متوسل می شوند که در حد معقول آن البته می تواند مفید و وحدت ساز هم واقع شود . اما اگر از مسیر منطقی خود خارج شود زمینه برای تکرار حوادثی مانند رواندا وجود دارد. دقیقا بر همین اساس است که آمریکا و انگلیس بر روی حساسیت های قومی در جهان سوم و منطقه خاورمیانه  مطالعه و سرمایه گذاری می کنند.  حداقل در 383 آیه قران کریم کلمه قوم مطرح شده است . علی رغم این آیه روشن که  «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم». ای مردم  شما را از یک زوج بصورت ملل یا اقوام و قبائل متعدد در آوردیم باشد که همدیگر را درک کنید . ولی هنوز حتی در جهان امروزی نیز از سوی قوم پرستان با نقض این آیه شریف روبرو هستیم .  شناسائی یا آشنائی ملل و اقوام با یکدیگرکه در آیه به آن اشاره شده حاصل نمی‌شود مگر از راه همزیستی مسالمت آمیز و این همزیستی به دست نمی‌آید مگر از راه احترام متقابل آنان به حقوق یکدیگرچه در سطح جهانی و چه در سطح داخلی یک کشور) همانا که گرامی ترین شما در پیشگاه خداوند با تقوا ترین شما است (یعنی پایه و اساس برتری انسانها ، نسب، قبیله ، قوم یا ملت نیست. و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیر بجناحه الا امم امثالکم ». یعنی تمام جانوران روی زمین و تمام پرندگان ، امت و یا جماعتهائی هستند مانند شما انسانها. این کلمه در ۶۴ آیه شریفه ذکر شده و جزء در چهار آیه در آیات دیگر معنی یکسان دارد. اراده و مشیت الهی بر تنوع قومی  تحقق یافته است و قابل بحث و مجادله هم نمی‌باشد زیرا که خداوند فرموده است: «و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة » سوره نحل آیه ٩٣.  « و قطعناهم فی الارض امم » یعنی انسانها را بصورت امت یا ملل و یا اقوام تقسیم و تجزیه نمودیم.

قوم گرایی عربی یک نمونه از قوم گرایی در خاورمیانه

از آیات قران استنباط می شود که قوم گرایی و قبیله گرایی در دوره جاهلیت شدیداٌ وجود داشته است. اما ناسونالیزم ، پان عربیسم جدید و ظهور فکر قوم گرایی عربی در اواخر حکومت سلطه گرایانه و تعصب آمیز عثمانی ظهور کرد. تشکیل دولت اسرائیل و ظهورعبد الناصر، قوم گرایی عربی را به اوج خود رساند و شعار برتری قومی با استفاده از آیه ( کنتم خیر امه اخرجت للناس ) معیار و آرم اتحادیه عرب قرار گرفت و ملی گرایان نژادپرست به احادیثی نیز که در صحت آن تردید است متوسل شدند مانند اینکه ( اذا ضل العرب ضل الاسلام) یعنی قوم گرایان عرب علی رغم سکولار بودن با زیرکی  هرجا کم آوردند از اسلام هزینه کردند و بر توان قوم گرایی افزودند( سوریه و عراق). اما شکست های پیاپی قومگرایان وعربیسم حاکم، فروپاشی دولت جمهوری متحد عربی( سوریه مصر عراق) کودتای عارف 1963 وکشتار  بیشتر از ده هزار نفر عضو حزب کمونیست عراق، قتل عام کردها و شیعیان، حمله صدام به ایران و کویت ضربات محکم و شکننده ای را به این ایدئولوژی نژاد پرستی وارد ساخت و ادامه حاکمیت حزب قومی بعث در عراق که سرزمینی کثیر الاقوام است فقط با زور سرنیزه امکان پذیر بود. پس از حمله صدام به کویت برای اولین بار روزنامه های کویت قومگرایی عربی را مورد انتقاد قرار دادند و آن را وسیله ای برای دیکتاتورها و غارتگران خواندند و 8 سال جنگ خونین با ایران را ناشی از قومگرایی افراطی و جاهلی عربی شمردند. و از اینکه در کتب درسی عراق به قومیت ایرانی و فارسی توهین های زیادی شده است انتقاد نمودند در سالهای اخیر در مصر و عربستان نیز قوم گرایی عربی مورد انتقادات شدید قرار گرفته است . محمد آل شیخ در روزنامه الجزیره عربستان مورخ 12/6/2005 در مقاله ای تحت عنوان عروبت چه سودی به ما رسانده است؟ قوم گرایان و حتی ناصر را موجب ننگ و عار دانسته و نوشته است که تاریخ معاصر ثابت کرد که قوم گرایی عربی فکری تخریبی و مایه عقب ماندگی و ظلت بوده است چنانکه قوم گرایان مدعی ترقی خواهی نتوانستند به اندازه ارتجاع به کشورهای خود خدمت کنند. یک نویسنده مصری در مصاحبه با الجزیره قوم گرایی عربی را عامل آدم کشی و بی رحمی و جنون نامید.  

امپراتوری عثمانی  از سال 1800 تا 1853  با شورشهای قومی در سرزمینهای تحت حاکمیت بویژه در منطقه اسلاوهای  بالکان روبرو شد. توماس ادوارد لورنس 1888-1935 نیز از طرف بریتانیا مامور بود که شیوخ قبایل عرب را بر علیه  عثمانی متحد نماید موفقیت سریع و شگفت انگیز در این راه بدست آورد .

انحلال دولت یا خلافت عثمانی بعد از انقلاب ١٩٠٨ و تشکیل گروهای قومی عربی مثل  اتحاد و ترقی  به عبارت دیگر انحلال دولت خلافت (ترکی و عرب) و تبدیل آن به یک دولت پان ترکیسم توسط ترکان جوان و اتخاذ سیاست ترکسازی و محو فرهنگ و زبان عربی و تبعید اعراب موجب تشکیل احزاب و جمعیت‌های علنی و زیرزمینی به منظور نشر افکار ناسیونالیستی و مبارزه علیه پان ترکیسم و تأسیس یک کشور مستقل گردید.

خود ترکهای جوان از سوی دیگر به فکر ایجاد امپراتوری ترک متشکل از ترکان بالکان، ترکستان و ایغورستان افتادند( نیمی از 140 ملیون جمعیت ترک،خارج از ترکیه و در قزاقستان، قرقیزستان،تاتارستان ، ازبکستان، ایغورستان، آذربایجان ،ایران، عراق و افغانستان  زندگی می کنند با فروپاشی شوروی مجددا فکر ترکستان بزرگ در ترکیه احیا شد ولی اقوام ترک از این ایده استقبالی نکردند)  و سرانجام در آغاز جنگ جهانی اول آزادی خواهان عرب همانند حسین، شریف مکه بین جانبداری از متحدین مخصوصاً بریتانیا و جانبداری از دولت ترکیه و متفقین مردد بودند پس از مشورت با همدیگر با توجه به عامل دینی یعنی اسلام ترجیح دادند که در صف دولت عثمانی بجنگند ولی در مقابل از این دولت تقاضا نمودند تا از استبداد و سیاست قلع و قمع آزادیخواهان و عرب ستیزی و محو هویت و فرهنگ و زبان عربی دست بکشد و زندانیان عرب را آزاد نماید و به مناطق عربی فلسطین ، دمشق و بیروت نوعی خودمختاری و به منطقه حجاز استقلال دهد ولی دولت ترکیه با تهدید و ارعاب به درخواست آنان جواب رّد داد و علاوه بر این، زندانیان عرب را اعدام کرد. از اینرو آزادیخواهان عرب عامل اسلام را نادیده گرفته و با وجودیکه در نتیجه مکاتبات حسین شریف مکه با ماکماهون نماینده تام الاختیار بریتانیا در قاهره از مفاد معاهده سایکس- پیکو منعقد در سال ١٩١۶ و سیاست استعماری متحدین و تقسیم مناطق نفوذ بین فرانسه و انگلیس بعد از پیروزی در جنگ اطلاع یافته بودند، در صف متحدین قرار گرفته و انقلاب و قیام بزرگ خود را علیه امپراطوری عثمانی آغاز نمودند زیرا که بریتانیا قول و قرار امتیازاتی را به آنان داده بود و بدین ترتیب بعد از پایان جنگ و شکست ترکیه ، سرزمین حجاز ، نجد و یمن به استقلال رسید و سرزمینهای سوریه ، لبنان، اردن و فلسطین اگرچه به استقلال کامل نرسیدند ولی برخلاف مورد ترکها حداقل به قومیت و زبان و هویت عربی خود دست یافتند و در اداره امور داخلی با استعمارگران فرانسوی و انگلیسی مشارکت نمودند و عراق نیز بعد از انقلاب سال ١٩٢٠ علیه سپاهیان بریتانیا به استقلال رسید.
آزادیخواهان عرب در جنگ جهانی اول برای توجیه قیام خود علیه ترکها به ناسیونالیسم و افتخارات ملی یا قومی خویش متکی شدند زیرا که اسلام دیگر نمی‌توانست جنگ عربها را علیه خلافت اسلامی ترکها توجیه نماید. بنابراین هنگامی که مهاجم یا استعمارگر یا قوم حاکم و ستمگر مسلمان باشد ، ناسیونالیسم عامل اتحاد مردم در مبارزه ، شورش و انقلاب علیه متجاوز می‌شود. مانند مورد مبارزات مردم کردستان عراق علیه حکومت بعث سابق، ولی وقتی متجاوز و استعمارگر مسلمان نباشد مردم هم از عامل دین و هم از عامل ناسیونالیسم در مبارزه خود به عنوان یک حربه استفاده می‌نمایند مانند آنچه که در مبارزه آزادیبخش مردم الجزائر بر علیه اشغالگران فرانسوی به کار گرفته شد.

حتی در عهد خلافت  روزگاران  بنی امیه و بنی عباس و خلافت عثمانی حقوق اقوام وفرهنگ آنها  تا حدودی محترم ‌شمرده می شد. تاریخ ایران نیز نشان می‌دهد که در دوران حکومت هخامنشیان ، جانشینان اسکندر مقدونی، اشکانیان ، ساسانیان ، اسلام ، مغولان ، صفویه ، افشاریه و قاجاریه و به عبارت دیگر در تمام دوران تاریخی، امارات و ولایتهای ایران به صورت خودمختار یا شبه مستقل اداره می‌شد و ادیان و فرهنگ اقوام یا ملل ایران مورد احترام بود بطوریکه در عهد داریوش هخامنشی امپراطوری ایران ۴٩ قوم یا نژاد و حداقل ٢۵ تا ٣٠ منطقه یا ایالت فدرال و خودمختار داشت. و هرزمانی  که سیاست قوم ستیزی و محو هویتهای قومی و تحمیل فرهنگ یک قوم  بر قوم دیگر معیار قرار گرفته آن سیاست منجر به شکست شده است.    

تحولات جهانی مانند پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظم نوین جهانی و تک قطبی شدن نظام بین الملل، اشغال افغانستان و عراق ، انقلابات گرجستان و اوکراین و قیرقیزستان ، سوء استفاده سیاسی امریکا و کشورهای اروپائی از خواسته‌های مشروع اقوام و ملل در سایه حمایت دموکراسی و حمایت از آنان ، طرح مبارزه با استبداد و فقر و تروریسم ، نابودی سلاحهای کشتار جمعی، مبارزه با نقض حقوق بشر، طرح خاورمیانه بزرگ و غیره از یک طرف و پیشرفت علم و تکنولوژی ارتباطات و اطلاع رسانی از طرف دیگر ، کشورهای منطقه را به سختی تکان داده و آنها را به تجدید نظر در سیاستهای سنتی خویش و ایجاد اصلاحات داخلی وادار ساخته است. ایجاد این تغییرات و اصلاحات صرفاً به علت فشارهای خارجی نیست بلکه بیداری و آگاهی سیاسی مردم و همچنین اقوام یا ملل نیز باعث گردید تا این حکومتها به منظور حفظ موجودیت و ثبات و امنیت داخلی و استمرار و دوام جامعه ، خواستهای مردمی یعنی دموکراسی ، آزادی ، حقوق بشر، حقوق زنان و مخصوصاً حقوق فرقه‌های مذهبی و حقوق اقوام و غیره را مورد توجه خاص قرار دهند. هم در مغرب و هم  ایران  ملی‌گرایان سنتی به نام « میهن » و اسلام‌گرایان سنتی به نام «اسلام»، واقعیت اقوام را نادیده گرفته‌اند. همین امر سبب شده که پدیده اقوام برای هر دو کشور، گاه و بیگاه، وسیله آفرینش بحران‌ها و مشکلات عدیده‌ای شود. بنابراین، با توجه به تنوع   اقوام در منطقه و در  ایران که در دوران حکومت های گذشته در چارچوب ملی و قومی گرفتار ستم مضاعف بودند و در مورد ایران حتی سهم به سزائی در تحولات ملی و نیز در دفاع از آرمانهای ملی و اسلامی آن در جنگ تحمیلی داشتند و به قانون اساسی که اراده ملی را بازگو می‌کند و در راستای خیر و صلاح کشور و ملت و اسلام به تصویب رسید، دل بسته بودند و انتظار داشتند که پس از پیروزی انقلاب مورد توجه قرار گیرند.

 اقوام  در خاورمیانه و ایران علاوه بر مطالبات ملی و یا در سطح کشور مانند تحقق دموکراسی و آزادی و توسعه و رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی و غیره مطالبات شرعی و قانونی و منطقه ای خاص خود را نیز دارند که متأسفانه در مورد ایران  وجود بعضی عناصر ناپاک در میان آنها، و اعمال خرابکاریهای اول انقلاب باعث سوء ظن مقامات نسبت به حتی اکثریتی که به ایران عشق می ورزند نیز شد و این باعث گردید که به خیانت و تجزیه طلبی متهم شوند.

 

بنظر این نگارنده لازم است در راستای اجرای اصل ١۵ (استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات اقوام در مدارس در کنار زبان فارسی ) و اصل ١٩ (داشتن حقوق برابر برای همه اقوام و شهروندان ایران صرف نظر از رنگ ، نژاد، زبان و تفاوتهای دیگر آنها ) و اصل ۴٨ ( لزوم توزیع عادلانه درآمدهای ملی در استانها و توزیع فعالیتهای اقتصادی برحسب نیازها و استعدادها ) و نظر به اینکه پتانسیل بحرانهای قومی در کشور وجود دارد ، در وزارت امور خارجه و در وزارت کشور اداره  و یا مرکز امور اقوام و اقلیت ها ایجاد شود و وظایف مشخصی را برای مطالعه و توصیه های لازم بر عهده گیرد. نظر به اهمیت مسایل مربوطه،  ضرورت تاسیس این مرکز به مراتب بیشتر از مرکز امور ایرانیان خارج از کشور است. یکی از وظایف این مرکز مطالعه و بررسی  چگونگی توزیع اختیارات محلی و احترام به حقوق قومیتها است که در ادوار مختلف تاریخ در ذات و خون ایرانیان عجین شده و عامل اساسی عظمت و اقتدار و ثبات امپراطوریهای ایران بوده است ( این شیوه حکومت در قدیم و در حال حاضر برای کشورهائیکه دارای اقوام یا ملل متعدد باشند مانند عراق و ایران  مناسب ترین و بهترین نوع حکومت است در غیر اینصورت اختلافات قومی جامعه را از روند تکاملی و توسعه خود باز می‌دارد).

ارایه گزارش سالانه در خصوص اینکه در آمدها و منابع طبیعی و میراث فرهنگی ایران در همه استانها و اقوام عادلانه توزیع شده باشد ودر برخورداری از آزادی بیان و اندیشه براساس قانون اساسی شامل همه اقوام و اقلیتها شده و تبعیض های مورد ادعای مخالفان شناسایی شوند. مسلم است که در عصر ارتباطات  نادیده گرفتن حقوق اقلیتها و به عبارت دیگر زیر پا گذاشتن اصول قانون اساسی و مبادی اسلامی و مساوات و برابری اقوام ایران سبب تعمیق و تشدید اختلافات و شکافهای قومی و بهره برداری دشمنان خارجی می‌شود همانطور که در مورد عراق و افغانستان این موضوع اتفاق افتاد.

گفتنی است که در سالهای اخیر موضوع اقلیتها به صورت کنوانسیون بین المللی در آمده و در طرح خاورمیانه بزرگ نیز در کنار حقوق زنان  قرار دارد و بنابر این گزارشهای سالانه در خصوص اقلیتهای دینی و زبانی به موضوعی مانند حقوق بشر تبدیل می شود.  

محمد عجــم.  خرداد 84

 

 صحرای مغربی 17جولای 2005  صفحه 11  شماره

6023

القدس العربی شماره 5019 مورخ 15 جولای 2005 جنگ

قبایل در سودان . امیر حمد.

شرق الاوسط 2/6/2005

اتحاد اشتراکی شماره 7951 مورخ  6/ 2005

جذور بعض مظاهر الحضاره الامازیغیه خلال عصور ماقبل تاریخ ،مصطفی اعشی

،طارق بن زیاد ، رباط

الممالک الامازیغیه فی مواجهه التحدیات صفحات من تاریخ الامازیغ القدیم ، محمد بوکبوط ، مرکز طارق ابن زیاد

– الامازیغیه و السیاسه اللغویه و الثقافیه بالمغرب. مرکز طارق ابن زیاد

صحرای مغربی 2/6/2005

( صحرای مغربی 24جولای 2005 ) صفحه 11 گزارش وضعیت آمازیغی در لیبی

 

کتاب مفاخر بربر انتشارات طارق بن زیاد

کتاب عبر و دیوان مبتدا و خبر فی تاریخ عرب و عجم و بربر .  ابن خلدون

 

 

 

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.