اولین کنفرانس بین المللی بررسی وقایع و رویدادهای غرب آسیا | پژوهشهای ایرانی

اولین کنفرانس بین المللی بررسی وقایع و رویدادهای غرب آسیا

 

اولین کنفرانس بین المللی بررسی وقایع و رویدادهای غرب آسیا به منظور تعمق و کندو کاو بیشتر در  مورد علل و بروز بحران  عراق و سوریه با حضور نمایندگان ایران روز چهارشنبه ۱۹ -۲۰شهریور در موسسه مطالعات و تحلیل های دفاعی در دهلی نو برگزار شد.

دراین کنفرانس بین المللی که جمع زیادی از سفرا و کارشناسان مسایل سیاسی از کشورهای مختلف حضور داشتند، سخنرانان در خصوص مهمترین مسایل و رویدادهای آسیا غربی از جمله تحولات عراق، سوریه و فلسطین و رشد افراط گرایی و تاثیرات آن بر جهان، دیدگاه ها و نگرانی های خود را بیان کردنداین سمینار در حالی برگزار شد که تحولات مهمی در غرب آسیا در جریان است و بنا بر این موضوع داعش و آینده دولت اسلامی عراق و شام و نحوه برخورد با آن و آثار هرگونه جنگ آینده بر منطقه و هندو مسلمانان شبه قاره  بر این سمینار سایه افکنده بود.

سخنرانان در این همایش با عنوان ‘ تغییرات ژئوپلتیک در غرب آسیا: روندها و پیامدها ‘ با اشاره به نقش مهم و موثر جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه ، مواضع و تصمیم های منطقی و موثر دولتمردان کشورمان را در جهت حل مسایل بسیار مهم و تاثیرگذار ارزیابی کردندو تاکید کردند: جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت مهم منطقه در تحولات منطقه ای همواره بخشی از راه حل ها بوده و نقش برجسته و بزرگ داشته است.
دکتر ‘مصطفی زهرانی ‘ مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت امور خارجه ایران نیز  در این کنفرانس طی سخنانی به تبیین علل و عوامل تحولات منطقه از جمله رشد افراگرایی پرداخت.
وی عوامل اصلی مناقشات و راهکارهای مناسب برای حل این مسایل را یادآور شدو گفت:

جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده به حل بحران های منطقه ای و بین المللی کمک کند و به عنوان قدرت بزرگ منطقه در حل مسایل منطقه ای نقشی پررنگ و تاثیرگذار داشته است.دکتر زهرانی با اشاره به اهمیت ریشه یابی رشد افراط گرایی تاکید کرد: کشورها بجای متهم کردن یکدیگر باید دست به دست هم بدهند تا ریشه این پدیده شوم را ریشه کن کنند. افراط گرایی و تروریسم پدیده هایی هستند که نه فقط برای جهان اسلام که برای کل بشریت خطرناک می باشند. وی درباره نقش هند در تحولات منطقه گفت: با توجه به تاثیرتحولات و مناقشات منطقه بر اقتصاد، انرژی و امنیت غذایی کشورها و نیز موفق نبودن سیاست های آمریکا، هندوستان تلاش می کند با میانجیگری برای حل مسایل منطقه نقش فعال داشته باشد و به رفع مشکلات کمک کند. در این کنفرانس دو روزه  در موسسه مطالعات و تحلیل های دفاعی دهلی نو  سخنران در ۵ موضوع یا پانل سخنرانی و مقاله ارایه کردندو بعد از اتمام سخنرانان در هر پانل جلسه پرسش و پاسخ و گفتمان برگزار شد.

پانل و موضوع کلی  مجموعه سخنرانان عبارت بودند از :

  • وضعیت فعلی جغرافیای سیاسی غرب آسیا وضعیت ژئوپولیتیک منطقه ای
  • امنیت و آینده خلیج فارس،
  • تاثیر بی ثباتی خاورمیانه بر امنیت انرژی
  • مداخله خارجی در آسیای غربی و عواقب دراز مدت آن
  • هند و منطقه غرب آسیا

در هر پانل ۴ تا ۵ نفر سخنرانی و دیدگاههای خود را در رابطه با موضوع بیان کردند.

در تمام سخنرانی ها نقش ایران مورد اهتمام قرار داشت بسیاری به دیده مثبت به مواضع ایران نگاه می کردند تنها دونفر  یعنی محمد عبدالغفار از بحرین و عبدالوهاب القصاب یک ژنرال بعثی عراقی مقیم قطر از مداخلات ایران و نقش منفی ایران در تحولات منطقه سخن گفتند.

اهم موضوعاتی که مورد تاکیدسخنرانان مختلف قرار گرفت:

  • هند از هرگونه تغییر و تحول در منطقه خلیج فارس و منطقه همجوار آن تاثیر چند جانبه (سیاسی – اقتصادی و فرهنگی) می گیرد. بدلیل ۲۰۰ میلیون مسلمان و هفت میلیون هندی در خلیج فارس و ۲۰۰ میلیارد دلار تجارت هند با منطقه .
  • هند مایل است که در تحولات غرب آسیا مشارکت سازنده و نقش میانجی بین بازیگران داشته باشد.
  • امریکا و غرب در مهار جهادگران افراطی مانند داعش عمدا و سهوا کوتاهی کرده است.
  • نقش آمریکا در تاثیر گذاری بر تحولات منطقه بسیار مهم است.
  • دخالت خارجی باعث نابسامانی های فعلی در منطقه غرب آسیا است.
  • داعش زیر سایه حمایت غرب و کمکهای مالی خلیج فارس ایجاد شده است.
  • تضعیف و سرنگونی دولتهای اقتدارگرای منطقه مانند صدام و قذافی و اسد و جای گزینی دولتهای ضعیف و ناتوان عامل ظهور و رشد جهادی های داعشی شده است.
  • فرقه گرایی و تعصبات مذهبی و قبیله ای به تقویت جهادی ها منجر شده است.
  • انقلاب اسلامی ایران و ظهور اسلام سیاسی عامل تغییرات سیاسی و دینی در منطقه شده است.
  • جنگهای جهادی ها را نباید جنگ بین شیعه و سنی تلقی کرد جنگ آنها با همه میانه روهای مذهبی است اعم از شیعه و سنی و سایر اقلیت های دینی.
  • کشورهای عرب با هم اتحاد ندارند شورای همکاری خلیج فارس یک سازمان غیر متحد است.
  • نقش مصر در تحولات منطقه مهم است.
  • نا امنی در غرب آسیا و خلیج فارس امنیت انرژی را برای پر مصرف ترین کشورهای شرق آسیا بخصوص هند – چین – ژاپن و کره جنوبی و … به خطر می اندازد.
  • چین نقش مثبتی در تحولات غرب آسیا بازی نکرده است چین و هند باید برای امنیت در غرب آسیا هزینه کنند.
  • القاعده تهدید جدی و غیر مستقیم برای هند بشمار می رود.
  • ظهور داعش به اسلام سیاسی ضربه زده و موجب تضعیف اسلام سیاسی می شود.

در مجموع نقش تمامی کشورهای منطقه در تحولات اخیر منطقه بررسی شد از جمله نقش کشورهایی مانند : ایران – ترکیه – عربستان – قطر- مصر- اردن- آمریکا و غرب

 ** نقش ایران در تحولات منطقه و جنگ با داعش

ایران در دوره دکتر حسن روحانی قدمهای مثبتی بسمت جامعه بین المللی برداشته است. پس از ظهور داعش در عراق ایران با جامعه بین المللی برای کنار گذاشتن مالکی از دولت عراق همراهی کرد. پافشاری بر حمایت از اسد و گروه حماس کمتر شد و ایران از شعارهای مذهبی گرایانه شیعی خود کاست.باید به ایران به عنوان بخشی از راه حل منطقه نگاه کرد نه بخشی از مشکل.

تصمیم آمریکا و ناتو مبنی بر تشکیل یک ائتلاف بزرگ بین المللی به منظور مقابله با دولت اسلامی درعراق با توجه به تهدید جدی که از ناحیه این گروه متوجه امنیت خاورمیانه و جهان می باشد، غیرقابل اجتناب می نماید. اما تصمیم ناتو مبنی بر بمباران هوایی نیروهای دولت اسلامی، بدون تکمیل آن از طریق حملات زمینی، تاثیر چندانی بر مقابله با جهادیستها در عراق نخواهد داشت. ایران می تواند نقش بزرگ و مثبتی در ائتلاف داشته باشد.

پیشمرگان کرد به تنهایی از توان لازم برای مقابله با داعش برخوردار نیستند و واشنگتن باید در فکر ائتلاف با کشورهای سنی منطقه برای مبارزه با داعش باشد. ایران اگرچه در عدم سقوط بشار اسدموثر بود اما رژیم سوریه امروز مانع از پیشروی جهادیستهای داعش به سوی مدیترانه می باشد. از طفی نیروهای واحد قدس سپاه پاسداران ایران که در زمره گروههای نامطلوب آمریکا هستند اما از پیشروی جهادیستهای داعش به سوی کردستان عراق و کشتار مسیحیان و دیگر اقلیتهای ساکن در آن منطقه جلوگیری کرده اند و مانع از دسترسی داعشیها به اماکن مقدسه شیعیان شده اند.

نادیده گرفتن وزن ایران در خاورمیانه امکان پذیر نیست. اوباما مصمم به پایان دادن به ماجرای هسته ای با ایران است و موافق به رسمیت شناختن نقش تهران است. اما با توجه به مخالفت جمهوریخواهان امریکا،عربستان و اسرائیل از نقش دادن به ایران  اوباما باید جانب احتیاط را رعایت بکند. تهران نیز به هیچ وجه قصد ندارد که به مجموعه کشورهای سنی اجازه بدهد که آنچه را که درمنطقه با زحمت به دست آورده زیر سوال ببرند و با صراحت نقطه نظرات خود در خصوص آینده منطقه را مطرح می کند.

شکست داعش بدون حضورایران در ائتلاف بین المللی، حتی به صورت غیررسمی، امکان نخواهد داشت. درغیر این صورت وکالت کشورهای غربی به کشورهای سنی برای مقابله با داعش به آنچنان بی ثباتی درخاورمیانه منجر خواهد شد که وضعیت فعلی در برابر آن رنگ خواهد باخت.

شیعیان عراقی که بسیارنزدیک به تهران هستند، با برخورداری از پوشش هوایی جنگنده های امریکایی محاصره شهر امرلی را در هم شکسته اند. تندروها در ایران و برخی از گروهها تندرو در امریکا  و تندروهای عرب از همکاری بین تهران و واشنگتن بسیار ناخرسند هستند و از این بیم دارند که مبادا همکاری درعراق، به مصالحه برسرپرونده هسته ای ختم بشود و به نفوذ و قدرتمندی هلال شیعی منجر شود. اخیرأ قاسم سلیمانی از اداره بحران عراق کنار گذاشته شده و این پرونده به علی شمخانی سپرده شده است. دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران درهفته های گذشته ضمن برقراری تماس با آیت اله سیستانی، پیام تبریک برای نخست وزیر جدید عراق و پیام خداحافظی برای مالکی را منتقل کرده است.

*********آمریکا

نقش آمریکا ضروری و مهم است آمریکا علی رغم شعارهای ملایم دمکراتها و ضدیت آنها با لشکر کشی به کشورها ناچار است رهبری ائتلاف ضد داعش را بر عهده بگیرد. درحالیکه اختلاف نظر در کنگره امریکا در این رابطه به شدت بالا گرفته و افکار عمومی امریکایی ها هنوز تا حدودی ضد جنگ می باشد و دولت اوباما برای جلب حمایت از عملیات نظامی با مشکل مواجه است. اما فشار تندروها رئیس جمهور را به پیش دستی وادار کرده است.

اگر چه اوباما تا چندی پیش می گفت هیچ استراتژی برای مقابله با داعش ندارد اما اکنون تحت فشار کنگره و افکار عمومی و پس از بازگشت از شرکت در اجلاس ناتو اعلام کرد که برنامه او شامل تضعیف و نهایتا نابودی داعش می باشد. اوباما قبلا تاکید داشت که قصد اعزام نیروی نظامی امریکایی به عراق و سوریه را ندارد و تنها از نیروی هوایی برای بمباران مواضع داعش استفاده خواهد کرد.

امریکا تا کنون نزدیک به یک هزار نیرو تحت عنوان مشاور نظامی به عراق و منطقه کردستان اعزام کرده است. اوباما در توضیحات خود اضافه کرد که قصد دارد یک ائتلاف شامل کشورهای دیگر به ویژه کشورهای منطقه از جمله عربستان ، امارات ، اردن و ترکیه بوجود آورد.

اوباما گفته است: برای نخستین بار به طور واضح  مشخص شده که مشکل پیش روی کشورهای سنی در منطقه که شماری از آنها متحد ما می باشند، ایران و یا اختلاف شیعه و سنی نیست. بلکه تهدید افراطی گرایی مذهبی است که امروز خود را به شکل گروهی همچون داعش نشان داده است. رئیس جمهور امریکا از کشورهای عرب منطقه خواست تمام تلاش خود برای مقابله با افراط گرایی سنی را بکار گیرند.

قطر: کمکهای قطر به گروههای شبه نظامی جهادیست

قطر که با کمکهای مالی به تروریستهای منطقه خشم متحدان دور و نزدیک خود را برانگیخته است، اکنون به این فکر افتاده که برای حفظ قدرت منطقه ای توازنی میان این دو نقش ایجاد کند. کشور کوچک و ثروتمند قطر در حاشیه خلیج فارس به بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در خاورمیانه تبدیل شده اما درسالهای اخیر نه به طور مستقیم که از طریق شیوخ متمول خود نقشی قوی در تامین مالی گروههای تروریستی درگیر در منطقه ایفا می نماید. بیشتر علمای سنی فتوا دهندگان جهاد بنفع النصره و داعش در سوریه در قطر ساکن هستند.

شیخ حجاج العجمی که اخیرا از سوی دولت امریکا به عنوان تامین کننده مالی گروههای وابسته به القاعده معرفی شد، یکی از افرادی است که در سخنرانی سال ۲۰۱۲ خود در دوحه گفت: راه کمک کردن به مردم رنج کشیده سوریه این نیست که با اجرای برنامه های بشردوستانه و کمک به ارتش آزاد سوریه مورد حمایت غرب انجام گیرد، بلکه باید پول خود را به افرادی بدهید که آن را در راه جهاد صرف می کنند.

شیخ عجمی و شش شیخ دیگر که امریکا آنها را بخش خصوصی تامین کننده کمکهای مالی گروههای وابسته به القاعده در سوریه می شناسد آزادانه در دوحه دست به فعالیت در مساجد می زنند و این یکی از روشهایی است که دولت قطر خود را درگیر حمایت از شورشیان منطقه کرده است.

عربستان و اسرائیل قطر را پدرخوانده گروههای تروریستی در سراسر جهان می دانند. امریکا و غرب هم بابت این کمکها قطر را محکوم می کنند. البته محکوم شدن قطر از سوی رژیم های سلطنتی در حاشیه خلیج فارس جنبه رقابت قدرت نیز دارد. هر یکی از این رژیمها از گروههای نیابتی خود که در درگیریهای غزه ، لیبی و مصر با یکدیگر در حال جنگ هستند حمایت می کنند.شبکه الجزیره قطر حامی اخوان المسلمین مصر است درحالیکه سایر شیخ نشینها از اخوان المسلیمن بیزارند و آنرا برای حکومتهای خود تهدید می دانند.

همین امر باعث شد تا رژیمهای عربی منطقه از کودتا علیه رئیس جمهور اسلامگرای منتخب اخوان المسلمین در مصر حمایت کنند. قطر تنها کشوری است که آزادانه از گروه جبهه النصره وابسته به القاعده حمایت مالی می کند. قطر به گروههای فلسطینی حماس اجازه بازکردن دفتر در دوحه داده است و از آنها حمایت مالی می کند. اما مقامات امریکایی و اسرائیلی می گویند: بر خلاف ایران که به حماس کمک تسلیحاتی می کند قطر به این گروه سلاح نمی دهد. بسیاری از افراد طالبان هم در قطر دفتر دارند و پاره ای از این کمکها مورد تائید واشنگن می باشد.در لیبی هم شیخ نشینهای خلیج فارس هر کدام از گروه شبه نظامی خاصی حمایت می کنند.

 عربستان :

شماری از کارشناسان انگشت اتهام را به سوی عربستان نشانه گرفته اند و بر این نظرند که تنها دولت امریکاست که می تواند سعودیها را مجبور به دست کشیدن از کمک به داعش کند.

اما دولت عربستان بطور مستقیم منبع تقویت داعش نیست بلکه برعکس هدف اولیه این گروه جهادی دولت سعودی می باشد. چرا که آنها قصد دارند خلافت اسلامی بنا کنند و تصرف عربستان سعودی و شهرهای مکه و مدینه محل تولد اسلام لازمه تشکیل این خلافت می باشد. گروه داعش حتی عربستان را تهدید کرده که لشکر آنها به سمت این کشور خواهد آمد.دولت عربستان این گروه را تروریست نامیده و کمک به آنها را جرم و قابل مجازات می داند البته بنیادهای خیریه اسلامی عربستان و رهبران دینی در کمک به داعش نقش دارند.

داعش از عربستان بوجود نیامده بلکه این گروه از نتیجه جنگ عراق و باقیمانده های ارتش دوران صدام بوجود آمد. البته که داعش هم مثل القاعده چشم طمع به منابع انرژی با ارزش عربستان دوخته است. آنها آرزوی به دست آوردن این ثروت سرشار را دارند. پس چرا بسیاری از مردم باور دارند که عربستان سعودی پشت سرگروه داعش می باشد؟

ریشه این باور بر اساس این نظریه است که عربستان و داعش هر دو به اسلام سلفی اعتقاد دارند ولی در غرب از آنها به عنوان وهابیون نام می برند. درست است که سعودیها از سلفی گری حمایت می کنند اما ادعای داعش در سلفی گری پایه و اساس ندارد. سلفی گری ریشه در اجداد و باور پیروان اولیه اسلام و سه نسل بعد از آن دارد. آنها معتقد هستند که اسلام باید بر اساس راه و روش گذشتگان پیاده شود. تفاسیر مختلفی در زمانهای گوناگون از این راه و روش شده است که درنهایت منجر به چهار مکتب فقهی در اسلام اهل تسنن گردید . بنیان گذاران این مکاتب ابوحنیفه ، مالک، شافعی و ابن حنبل بودند.

ریشه داعش برمی گردد به گروه متعصب منحرف خوارج در زمان خلافت علی/ع/ خلیفه چهارم که بدست آنها ترور شد. خوارج بر این نظر بودند که هر که با آنها مخالفت کند، کافر است و باید کشته شود. بر اساس این اعتقاد آنها دست به کشتار دست جمعی از جمله زنان و کودکان می زنند. اعتقادات این گروه کاملا در تضاد با ایدئولوژی سلفی سعودیها می باشد. نسخه سلفی گری مورد استفاده در عربستان براساس شریعت حقوقدان برجسته مسلمان در قرن نهم، احمد بن حنبل فرموله شد. حال آنکه داعش از ابن تیمیه الگو می گیرد.

قانون حنبلی بصورتی پایدار دربرابر فتنه و خونریزی است بنابراین عربستان سعودی تنها مرجعی در منطقه است که می تواند قدرت و مشروعیت داعش را پایین بکشد. همانطور که القاعده را در داخل کشور از بین برد. داعش یک تهدید بالقوه و گروهی خون آشام است که می تواند مردان و زنان ناراضی در بین ۳/۱ میلیارد نفر مسلمان سنی جهان را جذب کند.

ترکیه:

ترکیه نیز قرار است دراین ائتلاف، ازنقش برجسته ای برخوردار باشد. دولت ترکیه پس از افول رویای ورود به اتحادیه اروپایی به دولت اسلامی شام و عراق به عنوان یک مانع جدی بر سر راه تحقق رویای نوعثمانی خود نگاه می کند. در سه سال گذشته ترکیه محل امنی برای مخالفان اسد بوده است و در این میان ترکیه تا چند ماه قبل تفاوتی بین مخالفان اسد قائل نبوده است. ترکیه علنا مخالف جنگ گسترده علیه داعش است اما اگر این جنگ بتواند به سقوط اسد منتهی شود ترکیه خرسند خواهد بود.

مصر :

مصربه رهبری ژنرال السیسی  خود را سدی جدی در برابر پیشروی جهادیسم اسلامی در شمال افریقا تلقی می کند. نظامیان مصر دشمن اخوانی ها و اسلام سیاسی هستند.  اما از آنجا که ترکها و سعودیها در کنترل رهبری اسلام سنی به شدت با یکدیگر رقابت می کنند نمی توانند به هم اعتماد کنند در این میان  قاهره نیز به دلیل دشمنی با اخوان المسلمین مورد حمایت ترکیه ، بیش از آنکارا خود را به ریاض نزدیک محسوب می کند.

امارات و بحرین و کویت :

امارات و بحرین نیز مانند عربستان نقش ضد اخوانی دارد اما موسسات اماراتی به جهادی های سوریه و عراق کمک مالی فراوانی کرده اند. کویت در مهار ثروتمندان و انجمن های مالی دینی نا موفق بوده و بخشی از منابع مالی داعش از کویت هست.

نتیجه :

تفکر افراط گرایانی مانند القاعده و داعش و بوکو حرام یک تهدید جهانی فوری محسوب می شود.

نام جهادی و اسلام گرا درست نیست زیرا تروریستها از نام و مقدستات اسلامی سوء استفاده می کنند در حقیقت آنها گروهی آنارشیست و تکفیری مسلمان هستندکه بیشتر کشتار آنها تا کنون از خود مسلمانان بوده است. اصول جهاد و قانون جنگ در اسلام رادیکالی نیز قتل و کشتار اسیر را نه تنها تجویز نمی کند بلکه حرام می داند.

الف – ریشه های افراط گرایی یا اسلام رادیکالی

  1. ریشه های فکری: در برداشت های غلط و سطحی وایدیولوژیکی از فقه دینی و جهادی و برداشت های بر اساس منافع قومی و قبیله ای و سیاسی و دیگری آموزشهای سطحی دینی و مذهبی در مدارس و مساجد .
  2. ریشه های تاریخی

– اختلافات شاخه های مذهبی و فکری مسلمانان و تعصبات تفسیری مفسران قدیمی-  مقدس سازی و الگو سازی رفتارهای صدر اسلام بدون توجه به ضرورتهای عصر با برداشتهای قومی و قبیله ای و مذهبی و توسل به تاریخ پر از جنگ منطقه با پوشش مذهبی.

  1. عوامل تحریک کننده و تقویت کننده :
  • شرایط اجتماعی و اقتصادی – بی عدالتی و شکاف طبقاتی و ناامیدی ها و سرخوردگی های جوانان منطقه.

– رقابت های فرقه ای قومی منطقه ای

– دخالت قدرتهای خارجی و استعماری در منطقه ناملایمات باقی مانده از استعمار و استعمار زدایی

– تشکیل دولت اسرائیل در مرکز جغرافیایی اسلام

– اعلام مغرورانه نظم نوین آمریکائی و ناراحتی مسلمانان از سیاست هژمونیستی آمریکا برای سلطه فرهنگی بر جهان اسلام

– نوع نگرش نفرت پراکنی و تحلیل حوادث بصورت سیاه و سفید در مساجد وشبکه های اجتماعی، شبکه های تلویزیونی وابسته به امامان و رهبران دینی–– ثروت امامان و رهبران مذهبی مساجد ناشی از زکات و خیرات و وقف.

– باور عمیق مردم خاورمیانه به تئوری توطئه

شیفتگان مدارس مذهبی بخصوص سلفی معمولاً اخبار و رویدادهای جهان آنگونه که در رسانه های گروهی دنیا تجزیه و تحلیل می شود را قبول ندارند و آن تحلیل ها را مغرضانه می دانند. آنها پاسخ علت هر رویدادی را از قبل آماده دارند و آن این است که در هر حادثه و رویداد مهمی بلافاصله انگشت را به سوی سران کفر و شرک می برند و آن را توطئه کفار و مشرکان و در رأس آن آمریکا و اسرائیل می دانند.

همه این عوامل باعث می شود که جوان مسلمان یک احساس همبستگی و همدردی با افرادی بکند که سلاح بر می دارند و کفار و مشرکان را هدف قرار می دهند.

راه حل های طرح شده

  1. راهکارهای پیشنهادی علمای دینی میانه رو جدی گرفته شود و از کمک و مساعدت علما و رهبران دینی استفاده شود.
  2. ایجاد کلاس های درس اجباری در مساجد و مدرسه های دینی در خصوص وحدانیت انسان و ادیان و تسامح و مدارای دینی از نظر ادیان مختلف.
  3. تقویت امامان جمعه و مساجد که مشی میانه رو و عقلانی دارند.
  4. ایجاد شبکه های معنوی دینی که صرفاً بر وحدت ادیان و وحدت انسان تکیه می کند
  5. پرهیز دادن جوانان از اندیشه های افراطی بر اساس تعالیم ادیان الهی
  6. عدم دخالت قدرتهای اجنبی در امور فرهنگی و دینی  مسلمانان و توجه آنها به پذیرش تنوع فرهنگی و دینی

یکی از سخنرانان تلمیذ احمد سفیر سابق هند در عربستان و امارات و کارشناس جریان های اسلام گرایی بود که در خصوص جریان اسلام سیاسی در خاورمیانه سخنرانی نمود وی اسلام سیاسی را از دوره اخوان المسلمین و حسن البنا در مصر تا سید قطب و اعدام او در دوره جمال عبدالناصر شرح داد و گفت اخوان المسلمین برای مدتی زیر زمینی شدند و از مصر خارج شدند اما آنها هسته های گسترش سلفی گرایی را در جهان عرب پروراندند و با انقلاب اسلامی ایران سلفی های سیاسی بیشتر به اسلام سیاسی اعتقاد پیدا کردند. وی همچنین به جریان شیعه سیاسی و ظهور شیعه در منطقه هلال شیعی پرداخت و آمار شیعیان کشورهای عربی را شرح داد که به گفته وی نشانگر افزایش قابل توجهی است.

مطلب زیر ترجمه مقاله ای از ایشان در رابطه با موضوع ریشه های افراط گرایی اسلامی است که به اطلاع می رسد.

روزنامه بیزنس استاندارد مورخ ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ مقاله ای را تحت عنوان «نگرانی مسلمانان در جهان مدرن» از تلمیذ احمد، به چاپ رسانده است. در واقع این مقاله بررسی یک کتاب  به زبان انگلیسی تحت عنوان:

Global Jihad And America – The Hundred – Year War Beyond Iraq and Afghanistan

است که اخیرا به قلم تاج هاشمی منتشر شده است.

در بخشی از مقاله آمده است: عکس های مبارزین اسلامی در حال بریدن سر گروگان های غربی طی چند روز گذشته افکار عمومی جهان را به وحشت انداخته و برای ما یادآور آن است که در حال حاضر اسلام رادیکال در سراسر منطقه آسیای غربی(خاورمیانه) در حال شکوفا شدن بوده و دولت ها را به چالش کشیده و اراضی اشغالی را تحت حکومت خود آورده است. تاج هاشمی در این کتاب  سعی نموده است که بیگانگی مسلمانان از غرب و ظهور اسلام رادیکال را برای مخاطبین خشمگین و نگران خود توضیح دهد.

نویسنده اعتقاد دارد که ریشه رویارویی کنونی بین اسلام و غرب بخشی از جنگ صد ساله ای می باشد که در سال ۱۹۴۸ از زمان تشکیل اسرائیل توسط غرب آغاز گردید. بعدها نیز کشورهای افغانستان، عراق و لیبی توسط نیروهای غربی مورد تجاوز قرار گرفتند و سوریه و ایران تهدید به حمله نظامی شده اند. سیاست دوگانه آمریکا در مرکز تقریباً هر حمله به منافع مسلمان قرار داشته که موجب زمینه سازی برای جنگ جدید سرد بین غرب و جهان مسلمان شده است. آمریکا و متحدین این کشور نسبت به دیپلماسی و جنگ «فرصت طلب، کوتاه اندیش و نادان بوده و طبق روش ماکیاولی اقدام نموده اند.» طی دهه های آتی بین این دو رقیب یعنی مسلمانان و غرب بجای ایجاد تفاهم بلند مدت «درگیری های مداوم» وجود خواهد داشت.تلمیذ احمد :

در حالی که آقای هاشمی مطالعه گسترده ای داشته است و متن وی محکم است، اما  اکثر اوقات در نتیجه گیری ها او مرتکب اشتباهاتی بوده است. وی مرتکب همان اشتباهی شده که نویسندگان غربی و اسلام شناس را متهم به آن می کند، یعنی وی گروه های مختلف را بطور یکسان نگاه می کند. وی می نویسد که « چهار جنگ عرب – اسرائیلی از سال ۱۹۴۸، اشغال کشمیر توسط هند و حملات نظامی غرب علیه افغانستان و عراق در مجموع مسلمانان را نسبت به یهودیان، هندو  و مسیحیان خشمگین ساخته است.» این ادعا اغراق آمیز است.

بعلاوه، وی نقش آمریکا و غرب در درگیری های مختلف مربوط به مسلمانان را مورد انتقاد قرار داده اما این نکته را مورد توجه قرار نداده است که وضعیت واقعی بسیار پیچیده بوده و نمی توان آن را به سادگی بعنوان درگیری بین اسلام و غرب توصیف نمود.  در افغانستان در دهه ۱۹۸۰، کشورهای عربستان سعودی و پاکستان شریک فعال آمریکا در «جهاد جهانی» بودند. کشورهای عرب منطقه خلیج (فارس) در سال ۱۹۸۰ از حمله عراق علیه ایران حمایت کردند. اکثر کشورهای عرب از ائتلاف به رهبری آمریکا علیه اشغال کویت توسط عراق حمایت کردند. قسمت عمده جامعه بین المللی از جمله مسلمانان جهان حملات علیه طالبان به دنبال واقعه یازده سپتامبر حمایت کردند.

در نهایت نمی توان آمریکا و غرب را برای اینکه بهار عرب نتوانست در جهان عرب مستحکم شود متهم دانست. محمد مرسی در نتیجه کودتای نظامی پشتیبانی شده توسط کشورهای عرب منطقه خلیج (فارس) سرنگون شد. این کشورها بعداً در بحرین به منظور سرکوبی جنبش اصلاح طلب در این کشور بطور نظامی دخالت کردند. همین کشورها بعد از سال ۲۰۰۳ از شورش سنی در عراق نیز حمایت کردند و همین شورش بعد از ده سال به داعش تبدیل گردید و اکنون اختلافات فرقه ای جنبه اصلی سیاست این منطقه شده است. حداقل دو کشور خلیج (فارس) در حمله به لیبی به منظور تغییر رژیم در این کشور مشارکت داشته اند. کشورهای خلیج (فارس) از گروه های مختلف در سوریه حمایت کرده و در این درگیری از تقویت مبارزین جهادی و سلفی نیز حمایت کردند.

آقای هاشمی بین پیام صلح آمیز و لیبرال اسلام و مباحث «غیرلیبرال، غیرمنطقی و متعصب» اسلام گرایان تناقص می بیند و می گوید که اسلام گرایان یادشده هیچ سنت اسلامی و تعلیم قرآنی را قبول ندارند. اینجا آقای هاشمی بی خبری خود از تاریخ، پیچیدگی و انواع مباحث اسلامی طی ۱۵۰ سال گذشته را نشان می دهد. در این دوران بسیاری از نویسندگان که از تعلیمات اسلامی آگاهی عمیقی داشته از اتخاذ روش منطقی مبتنی بر اجتهاد نسبت به متون اسلامی و مشارکت مردم  عمومی در حکومت حمایت نموده اند.

نویسنده(هاشمی) اسلام گرایان را به گروه های مختلف از جمله مومنین غیرخشونت آمیز، مبارزین طرفدار احیای دین، انقلابی ها و منکرین و آنارشیست ها تقسیم می کند. اگرچه اساتید می توانند طبق میل خود گروه بندی کنند، اما نمی توان فهمید که چگونه می توان القاعده و رهبران ارشد این سازمان را شامل گروه منکرین و آنارشیست ها قرار دادو ادعا کرد که آنان هیچ تصور یا طرح جایگزینی برای جامعه اسلامی ندارند. واقعیت این است که این گروه دارای تصور روشنی برای نظم جهانی است و برای پیاده کردن آن نظم یک طرح مشخصی را دنبال می کند. این ادعای آقای هاشمی نیز اشتباه است که سازمان اخوان المسلمین مادر القاعده است و اینکه همه سازمان های اسلامی شاخه های اخوان المسلمین می باشند. حقیقت این است که تشکیل سازمان های مستقل اسلامی که بسیاری از آنان رادیکال و جهادی بوده از دهه ۱۹۷۰ آغاز گردید. این زمانی بود که سازمان اخوان المسلمین ساکت و معتدل شده بود.

این کتاب پر از اشتباه در زمینه حقایق و نتیجه گیری می باشد. بطور مثال هاشمی می نویسد: «اکثر تروریسم اسلامی مربوط به مسائل سکولار است. وی نوشته است، اسلام گرایان در حکومت های استبدادی شکوفا شدند چرا که این رژیم ها اسلام گرایی را تشویق می کنند. وی نوشته که جنبش وهابی در عرب قرن هیجدهم اساساً « یک جنبش ملی گرایی عرب و ضد ترکیه بود.» وی ادعا می کند که هند از طالبان پاکستانی حمایت می کند و می نویسد که سازمان ناتو از سازمان القاعده حمایت می کند اما بطور همزمان با آن می جنگد. این ادعا که در حال حاضر ما در «تاریخ پس از مرحله تروریسم» قرار داریم درست نیست زیرا که واقعیت این است که ما با خونریزی و سفاکی های داعش و القاعده روبرو هستیم.

البته شکی نیست که بین غرب و مسلمانان شکاف عمده ای وجود دارد و ضروری است که یک کتاب باید آن شکاف و منابع رادیکالیسم مسلمان را بیان کند اما متاسفانه آن این کتاب نیست.

 

 

 

 

 

 

 

 

Geopolitical Shifts in West Asia: Trends and Implications

General Vijay Kumar Singh (Retd), Minister of State for External Affairs, Government of India September 10, 2014

Ladies and gentlemen,

The Arab uprisings, and in particular the current West Asia crises in Iraq, Israel-Palestine, Libya and Syria have continued to challenge the traditional actors and alliances in the region. In the emerging order, there will be greater devolution of powers to the regional actors, although it is unclear how much space there will be for outside players, which will, however, continue to have leverages. Within this framework, is there scope for India to play a more strategic role? Undoubtedly, any instability in this region affects our vital interests directly.

I would like to emphasize on three points: one, to define our stakes in the Gulf & WANA region; two, to elaborate on the developments and cross-cutting issues in the region; and three, to seek to outline our efforts to promote our interests within the broader regional context.

This region is an essential part of our extended neighbourhood. Civilisational links remains an area of critical importance in our proximate neighbourhood. The Gulf region remains the largest trading partner for India. Bilateral trade with the Gulf was $181.4 billion (2012-13), and $22 billion (2012-13) with WANA. India’s top trading partners in the region were UAE ($ 74.72b), Saudi Arabia ($ 43.19bn) and Iraq ($ 21.35 bn).

The Gulf provides over 60% of our oil & gas requirement. Saudi Arabia and Iraq are largest suppliers of oil to India, and Sudan/South Sudan are other important oil suppliers. The region is a major source of phosphatic and other fertilizers (Algeria, Tunisia, Morocco) and thus contribute to our food security.

There are about seven million Indians who live and work in the Gulf, and another 45,000 Indians live in the WANA region. India receives annual remittances of over $30 bn from the region. The region is also a potential source of sizeable investments as India has the capacity to absorb large capital infusion, especially for infrastructure projects. The region is also a significant platform for operations by Indian companies.

The region is an important partner for India in counter-terrorism, intelligence sharing, homeland security, controlling money laundering, small arms trafficking, smuggling and financing of terror activities besides in anti-piracy effort.

The on-going turmoil in the Arab region is rooted in the Arab Spring, which began with popular and widespread unrest in Tunisia in December 2010, and rapidly spread to other countries in the West Asia, North Africa and the Gulf regions. In particular the after effects of the so-called Arab Spring and the spiralling internal violence in Syria and Iraq, have created a climate of political uncertainty in the countries in the region, and can have serious regional and global repercussions, which would also be felt directly by India.  However, three years after the “Arab Spring”, the earlier exaggerated expectations of progress towards democracy have turned out to be misplaced. The initial optimism of democratization and regime change, has given way to serious concerns about the aftermath of the much-hyped revolutions. The “Arab Spring” has impacted the Arab World in different degrees – the first group include countries which saw a series of strong, popular and mass protests leading to regime changes such as Tunisia, Libya, Egypt and Yemen; the second tier of countries saw demonstrations that were contained by the ruling regimes through targeted but limited political and economic reforms such as Kuwait, Saudi Arabia and Oman, or by stern actions against protestors and demonstrators such as Bahrain and Jordan. The third group includes Qatar and UAE, which are yet to witness any such protests and have used this as an opportunity to enhance their regional influence.

The regional strategic balance is in flux, with Iraq perceived to have come under Iran’s sway, and divisions within GCC (regarding Syria and the region), evident through the withdrawal of the Ambassadors of Saudi Arabia, UAE and Bahrain from Qatar.

Religious extremism has become vastly more pronounced (AQ, ISIS, and Salafists). Large number of jihadi fighters, from more than 80 countries, have joined the conflict in Syria. Given the recent ISIS activities, Syria and Iraq are likely to shift from being a ‘destination’ for Islamic extremism, to become the newest breeding ground for extremism. Militia infighting in Libya has seen Islamists pitted against tribal and pro-democracy rebel groups, thus threatening regional stability. The easy mobility of extremists and rising number of foreign jihadis in the region has increased fears of the possibility of the spread of radicalism in the home countries of foreign fighters.

The Shia-Sunni divide has been exacerbated by the recent events. There has been a rise in sectarian killings in Syria, Lebanon, Turkey, Iraq, Iran, Libya, and even in the GCC. These developments may have implications for Gulf unity and the stability of the WANA region.

There are clear signs of a rivalry between Saudi Arabia and Iran and quest for pre-eminence in the region. Both countries have been at the forefront of the regional jostling for influence through a proxy war in Syria. Saudi Arabia has increasingly asserted itself in the region, given the earlier US resistance to intervene in Syria, the stalemated MEPP, and the US’ potential rapprochement with Iran.

 

Saudi Arabia and Israel are particularly suspicious about the outcome of Iran & P5+1 nuclear negotiations. For Saudi Arabia, the reasons are theological and geo-political. For Israel, there are issues of national/regional security: the Iran-Hezbollah-Syria axis and pressure for results on MEPP. If Iran acquires nuclear weapons, it is possible that Saudi-Arabia will enhance its defence engagement with Pakistan for nuclear technology. We are hopeful that the negotiations will lead to a satisfactory permanent deal which will ease tensions in the region.

Recent conflict in Gaza resulted in large scale civilian casualties. This has put additional pressures on the region. This is compounded by lack of concrete progress on the peace talks which ended on 29 April 2014. Any outcome of the ceasefire negotiated in Cairo will ultimately have to be linked to the larger issue of comprehensive resolution of the Palestinian issue.

An apparent shift in the US role, perhaps through eroded credibility in the region is increasingly evident. Its inability to bring about a durable ceasefire after the recent conflict in Gaza, failure to stop expansion of Israeli settlements in the occupied territories, lack of a comprehensive and effective policy on Syria, disinterest in solving the ongoing violence in Libyan, and its prolonged engagement in Iraq and Afghanistan without being able to restore peace and stability, coupled with domestic factors of decreasing dependence on Middle East oil, has created doubts about its commitment to the Region.  But re-shifting of its focus on Syria and Iraq, means that it remain important for regional stability.

Russia has attempted to re-engage with the Middle East, and has gained in appeal as a counterweight to the West. Its positive involvement in Syrian CW deal; recently concluded defence contracts with Egypt, Iraq and reportedly with Saudi Arabia and WANA countries reinforce this perception. However, presently Russia seems preoccupied with Ukraine and its ability to influence events in the West Asia Region is limited, except in Syria.

Chinese aversion to chaos may prevent it from seeking a more prominent political role. But it has embarked on an aggressive economic push in the region. Increased dependence on Middle East oil may result in greater Chinese naval presence in the region in years to come.

Qatar has moved away from its earlier policy of punching above its weight in the region, especially with the ouster of the Muslim Brotherhood (MB) led government in Egypt, and continued tensions with Saudi Arabia.

Turkey has toned down its earlier foreign policy focussed on promoting Political Islam, in its quest for a greater regional role. However, with political setbacks and growing internal challenges due to large influx of refugees and criticism from abroad for allowing jihadis to use its territory for movement into Syria, its ambition has been hit hard.

Egypt will continue to be a principal regional actor, although it has been chastened by the developments in the last three years. But it has the critical mass to get back into an institutionalized regional process as an important player.

On-going conflict in Syria, has now reached a stalemate. The conflict has resulted in about 192,000 deaths, 2.9 million refugees and 6.5 million Internally Displaced Persons. Two rounds of the Geneva II talks ended inconclusively, and no further talks have materialized thereafter. The UN–Arab League Joint Special Representative, Lakhdar Brahimi, has resigned following the stalled talks between the government and the opposition. The Syrian regime held elections in early June, whose legitimacy was called into question, as elections were limited to areas controlled by the Syrian regime. Western reactions to the elections have been negative, corresponding to the belief that elections would stall any progress made between the government and opposition. Proxy war is being fought between regional powers, in Syria; the West, Saudi Arabia, Qatar & Turkey on the side of the opposition and Russia, Iran & Hezbollah on the side of the Syrian regime. Involvement of jihadi groups like the Islamic State in Iraq and Syria (ISIS) and infighting between the rebel groups has led to a ‘civil war within a civil war’.

A perceived refocus of ISIS from Iraq to the adjoining territories in Syria, is evident through the ISIS seizure of Tabqa air base in Raqqa province on 24 August 2014 thus ending the Syrian security forces’ presence in Raqqa province. There are reports of US contemplating air strikes on ISIS targets in Syria, with or without Syrian government’s consent. The US may seek the support of its NATO allies and friendly countries like Australia assistance in carrying out air strikes but genuine cooperation from the regional allies is still doubtful. The government has made partial gains in Syria through local ceasefire agreements with rebels. Now there are reports that USA and Saudi Arabia intend to provide Sunni rebel groups, especially the Free Syrian Army, with MANPADs & anti-tank missiles, and train the combatants of the moderate opposition groups.

ISIS surge in Iraq is the extension of extremism and instability into Iraq. ISIS has taken over swathes of northern Iraq since 08 June including important cities such as Mosul, Tikrit, Tal Afar, Baiji etc.  Atrocities against the minority civil population in Sinjar and other places has no parallel and has caused revulsion. Sectarian blame game continues between Iraq on the one side and Saudi Arabia and Qatar on the other. Reported preparations of Hezbollah mobilizing about 30,000 fighters for Iraq in another concern for regional security. India has huge stakes in Iraq. Iraq is 2nd largest oil supplier to India. India is concerned over sectarian spill over from Iraq. There are estimated 15,000 Indians at present living in Southern Iraq and the Kurdistan region of Iraq. India has completed evacuation of 5,400 Indian nationals and there are 41 Indians still in ISIS captivity in Mosul.

The ongoing efforts of Egypt to broker sustainable ceasefire, supplemented by UN, US, Qatar and Turkey is a positive development.  There is an open ended ceasefire currently in place since August 26. The terms of the proposed ceasefire are to include (i) an easing of the blockade by opening all crossings to Gaza, and (ii) allowing reconstruction of damaged infrastructure and the entry of materials needed for reconstruction. The two sides are, after a month, to begin talks on Hamas’ demands to build an airport and seaport in Gaza. The ceasefire terms are along similar lines as agreed during the 2012 ceasefire between Hamas and Israel, but developments need to be watched carefully on the ground.

India provides economic/technical assistance of about $30 mn to Palestine. India has helped in setting up of IT centres, vocational training centre, schools, hospital/rehabilitation centre and recreation complex in Palestinian territories. India supports durable ceasefire between Israel and Palestine and has has expressed deep concern over escalation in violence in Gaza, loss of civilian lives and damage to property. External Affairs Minister has stated (21 July) that there is no change in India’s policy of continued strong support for Palestinian cause while maintaining good relations with Israel. This stance was also reiterated at UNSC Open debate on 22 July 2014 and India also voted in favour of Palestinian position  at UNHRC on 23 July.

Intensified militia warfare between Islamist and pro-government forces in Tripoli and Benghazi is continuing since mid-July 2014. Oil infrastructure has been severely damaged. Over 650 people have been killed and Benghazi has been declared as an “Islamic Emirate” by Al-Qaeda linked Ansar Al-Sharia. There have been reports of air strikes on Islamist militia by Egypt & UAE on 23 August 2014 and takeover of Tripoli airport by Misrata rebels. Situation is extremely fragile having severe implications of regional spill over. UN, US, major EU and Arab Missions in Tripoli have been closed. Indian Embassy is functional with reduced staff, although decision has been taken to relocate Embassy personnel temporarily to Djerba in Tunisia.

India imported US$ 1.7 bn worth oil from Libya in 2012-13. Investments by Indian companies like BHEL, OVL, Punj Loyd, Unitech, KEC, Shapoorji Pallonji, etc  in Libya is around US$ 4.5 bn. India has offered support in establishing democratic institutions, police training and capacity building and the Indian community in Libya was estimated to be about 6,000.  India evacuated its nationals through land, sea, air routes during the turmoil. Around 3,000 Indians still remain in Libya, who are reluctant to leave.

Policy Options for India in the Gulf & Middle East:

Unprecedented changes in West Asia have compelled us to question our traditional assumptions and role. We are very willing to consider new options, in a realistic manner, and hence the need for careful strategizing. India, if required, given its democratic background, principled position of non-interference in internal affairs of other countries and, its non-prescriptive foreign policy, can provide political support on issues deemed of common interest in the West Asia. It can put forward alternative solutions facilitating regional take-aways for regional problems, support societal and institutional mechanisms and offer capacity building assistance – that are seen as less partial than the perceived methods of the West or even Russia and China in the region.

India is not in the business of exporting democracy. Although India is a robust practitioner of democratic pluralism and religious moderation, we don’t believe in intrusive prescriptive diktats. At the same time, India needs to be realistic about its leverages as well as limitations. Vice President of India has stated that “India has limited leverages but unlimited interests” in the region. Many countries in the region have expressed a desire for India to play a more active role in the region. We should be ready for that, but with adequate preparation.

India has maintained its policy of supporting a Syrian-led, political and non-military solution to the Syrian conflict. In view of our non-prescriptive stance on the resolution of the conflict, India participated in the Geneva 2 conference held in Montreux on 22 January 2014. Our support for the elimination of Chemical Weapons (technical as well as US$1 million financial pledge), and $2 million towards humanitarian assistance, has given us good political mileage. India has offered assistance in implementation of any agreement between government and opposition.

While strengthening high-level government to government contacts, it would be useful to have discreet contacts with key members of the opposition. This will ensure that our strategic interests in Syria and the region are not affected irrespective of the composition of the government in place.

Important fall out of the Syrian conflict has been the intensification of Shia-Sunni fault lines across the region (proxy war between Saudi and Iran) with potential implications for India. We should stay out of sectarian alliances, while remaining prepared for any fundamentalist backlash coming from the region. The threat of the spread of extremism to the region, and the possibility that Syria (and now Iraq) could supplant Pakistan as the base for Al Qaeda and affiliates is a heavy blow to the Western backed Syrian Opposition, and of serious concern to India, the wider region and international community. There have been some reports of a few Indian jihadi fighters involved in the Syrian conflict. We need to be careful about such a development.

Defence and security cooperation on counter-terrorism, intelligence sharing, piracy, money laundering, small arms smuggling, financing terror activities etc. is emerging as increasingly important element in our ties with regional countries. Despite the so called Pakistan factor, considerable space has emerged for us to project our interests and point of view to our partners in the region. This needs to be leveraged to our advantage.

So far, despite challenges of the regional flux and sectarian divide stemming from the Syrian conflict, our bilateral relations with virtually all countries of the region have been progressing smoothly and we have managed to insulate our core interests from the negative fall-out of regional developments.

 

We should strengthen our relations with all the regional players. Ties with GCC countries in particular, given our core energy and security interests, are valuable and need to be solidified on multiple fronts. At same time, we will need to consolidate ties with Iran and Israel, at different levels.

In parallel, we should maintain our engagement with the US which still remains important, bilaterally as well as for regional stability.

Given our large Muslim population, we will need to take a principled position on the ongoing developments in Syria and Iraq, calibrated according to our Constitution, cultural, political and secular values and based on our time-tested practices of peace and non-violence, respect for all peoples and communities. Our approach towards countries experiencing Arab Spring should not be misconstrued as being partisan or sectarian.

We can offset political unpredictability in the region through greater economic engagement with all the countries. While the regional trade volumes have increased, considerable untapped potential remains and more thorough and integrated business approach is needed. Considerable potential for use of diaspora to lobby for India’s political and economic interests exists. It needs to be communicated appropriately that “old order neutrality” in a changing and unpredictable environment does not mean absence of decision-making, lack of leadership or political passivity.

 

In conclusion I would say that, India attaches high priority to its economic, political and security relations with the countries of the West Asia. These relations are poised to grow, with increasing realisation of the existing enormous potential on both sides – despite the prevailing challenges, which will need to be tackled strategically. Jai Hind.

PRESS RELEASE

India Willing to Play a Mediator In West Asia

September 10, 2014

New Delhi: India with its democratic background and principled position of non interference in the internal affairs of other countries, is in a position to work as a mediator and helper to ensure that peace in West Asia is restored, stated Minister of State for External Affairs, Government of India, General Vijay Kumar Singh (Retd) today. The Minister was speaking at the 1st West Asia Conference on ‘Geopolitical Shifts in West Asia: Trends and Implications’ organised by the Institute for Defence Studies and Analyses (IDSA) on September 10, 2014.

India, with important political, economic and security stakes in the peace and stability of the region, has been following West Asian developments very closely. In light of the emerging political situation, the challenges facing India is to balance its political equations and economic interests with major regional and external players in the area. India is heavily dependent on energy supplies from the Gulf region. Energy imports from the region constituted around 63 percent of India’s total oil imports in 2012-13. The region is the leading trading partner for India with a total trade of around US$ 200 billion in the same year. Around 7 million Indian passport holders live in the region and they form another important symbiotic link between India and the region.

Strategically, India can play role as a mediator, as a partner and as a country on which a lot of players in West Asia can rely on, insisted the Minister. He added that India will abide by the various UN resolutions, pertaining to the region, for the betterment of the area and to ensure the establishment of people centric and abiding regimes.

Elaborating on India’s policy towards West Asia, General Singh said that India’s policy has been to be friendly with all the players in the region. India Looks forward to a peaceful extended neighbourhood so that the area can prosper on its own and have its beneficial effects in the neighbourhood.

Reflecting on the recent upsurge of the ‘extremist forces’ like the ISIS, he stated that such trends have had their fall outs globally. India hopes that this extremist manifestation will be controlled by the regional players of the area.

Speaking on India’s stand on Israel and Palestine the Minister said that India wants negotiated settlements between the two nations, in line with UN declarations.

The two-day conference aims at deliberating on the geo-political, security, economic and strategic issues unfolding in the West Asian region. Scholars from India, West Asia and other countries are participating in the conference to discuss in greater details the evolving trends and its implications for the regional peace and stability in West Asia.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.