معنی قران- شاه – پادشاه – قربان | پژوهشهای ایرانی.دریای پارس.

معنی قران- شاه – پادشاه – قربان

واژه   قرآن 70 بار در  کتاب قرآن بکار رفته است.

اقوال مختلف در معانی قرآن عبارتند از:

persian font

1ـ قرآن اسم خاص كتاب مسلمانان و لفظی جامد است (شافعی).

2ـ قرآن هم ریشه با قرینه و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یكدیگر است (فراء).

3ـ قرآن مشتق از قرن است; زیرا آیات و سوره های آن مقرون به یكدیگرند(اشعری و جمعی دیگر).

4ـ قرآن كلمه ای است مهموز و از قرء به معنای جمع، مشتق شده است; زیرا جامع ثمرات كتب آسمانی گذشته است (ابن اثیر و زجاج).

5ـ قرآن كلمه ای است مهموز و از قرا به معنای تلاوت و قرائت گرفته شده است. (كیانی و جمعی دیگر).

6- قرآن ریشه عربی ندارد  از واژه سریانی.(بیشتر لغت شناسان غربی. فرهنگ ریشه یابی) اگر کرانا به معنی درس و خواندن باشد پس می توان گفت قراء نیز از همان واژه سریانی اخذ شده است.بریتانیکا- 

7- قرآن ریشه عربی ندارد   “ان”  در زبان عربی علامت  دوتایی است مانند کتابان یعنی دو تا کتاب . قرآن جامد است و ارتباطی با قراءت ندارد معرب است  و می تواند معرب  شده گُران باشد. گُران – گوران و گِران واژه اززبان های ایرانی است به معنی بزرگ ، زیاد ، عظیم  و گراند  به معنی عظیم و بزرگ در زبانهای لاتین با آن از یک ریشه است. مانند گراند مادر- گراند هتل- به احتمال زیاد لقب پادشاهان مانند صاحب قران نیز  ریشه در همین کلمه  گران دارد.

اسم دیگر قران  – فرقان  است . بسختی می توان پذیرفت که ” فرقان”  نیز  عربی باشد فرق + ان  بی معنی است و معانی که مفسران بر آن بار کرده اند چندان محکم و مستدل نیست .

گفته شده که واژه «فرقان» از ماده (فرق) مشتق شده كه به معنى جدا كردن وفاصله انداختن ميان دو چيز است وقرآن از آن نظر فرقان ناميده مى شود كه ميان حق وباطل ودرست و نادرست تمیز می دهد. فرقان در این صورت اسم فاعل است . اما اسم فاعل ساختن آن در زبان عربی  قاعده مند است  بر اساس کدام قاعده فرق شده است فرقان؟! در حالی که باید بشود فارق  یا فاروق یا فَرٌاق بر وزن قصاب .

بنابر این فرقان اسم فاعلی نیست.  بطور کلی تمامی اسامی مفرد که ” ان”  دارند در عربی بودن آنها باید شک کرد.

 اما فرقان نیز می تواند با فره گان ارتباط داشته باشد. فره ایزدی  یا فره گان . اما هر یک از این دیدگاهها باید مورد نقد و جرح توسز مخالفان و موافقان قرار بگیرد. و قضاوت به اهل خبره واگذار شود. نام های معروف دیگر قران  در سه گروه جا می گیرند آنها که اشاره به معنی  و مشخصات ذاتی آن دارندمانند کریم – مجید – قُرْآَنٌ مَجِيدٌ- آنها که به معنی تاثیری آن اشاره دارند(الموعظة والبيان) –  و آنها  که  به خود کتاب و حقیقت آن اشاره دارد ( الْمُبِينِ)

 نامهای دیگر عبارتند از “الفرقان” و”الهدى” و”الذِكر” و”الحكمة” و”كلام الله” و”الكتاب” مصحف.

 

معنی و چم :  شاه – پادشاه – پاشا- باشا – باشویه – باشه (عقاب)  همگی یک ریشه دارند . 

 کلمات (شاه) و (پادشاه) و (شاهنشاه):
(شاه) در فارسی و (شاء) در عربی از یک ریشه و به یک معنا هستند، و هر دو بمعنای (شایسته) هستند.
(شاه) در فارسی نه بمعنای (سلطان و حکمران) است، بلکه صفت اوست ـ (شاه) یعنی کسی که شایستهٌ ادارهٌ یک امری باشد، و ادارهٌ امور کشور هم یکی از شایستگی‌هاست (درست مثل شایستگی در امور دیگر).
در عربی نیز (شاء) نه بمعنای (خواستن و اراده کردن) است، بلکه به همان معنای (شایسته و لایق) است.

کلمهٌ (شاء) در قرآن در معنای صحیح خود بکار رفته است، اما اعراب تا هنوز هم آن را به غلط و به معنی خواستن ترجمه می‌کنند. مثلاً عبارتِ (تُعِزّ مَن تَشاء) را به (عزت می‌دهد هر کس را بخواهد) ترجمه می‌کنند و این با محکمات اسلام و سایر ادیان الهی تناقض دارد زیرا از سوئی می‌گوئیم: همهٌ کارهای خدا بر اساس حکمت و حساب است، اما از سوی دیگر، خدا را خودکامه می‌شماریم و می‌گوئیم که: [عزت می‌دهد هر که را که بخواهد… ذلت می‌دهد هر که را که بخواهد… ] …
حال آنکه در حقیقت، خدا عزت می‌دهد به هر کس و هر قوم که شایستهٌ عزت است ـ و ذلیل می‌گرداند هر کس و هر جامعه که شایستهٌ ذلت است و می‌کند آنچه شایسته است… 
و اما معنای کلمه (پادشاه):
بر خلاف ترجمهٌ لغتنامه ها که  همگی  (پادشاه) را با (شاه) همردیف و مترادف دانسته‌اند، و حتی پادشاه را شاه پاتخت و شاه مرکزی و  شاه بزرگ تر و شاه را فرمانروای کوچکتر محلی معنی کرده اندشاید اشتباه از اینجا باشد که تصور شده پا  در پادشاه برگرفته از پایتخت است.  اما باید گفت  در اصل و در کاربرد نخستین  این دو کلام، به این معنی نبوده اند و هم چم نبوده اند بلکه در معنی ضد یکدیگر بوده اند ولی در درازای زمان بار معنایی جدید گرفته اند .

پاد یعنی ضد

در کلمهٌ (پادشاه)، موضوع (شایستگی) مطرح نیست بلکه موضوع (فرمانروایی) مطرح است؛ و (پادشاه)ضد شاه؛ کسی به این نام نامیده می‌شد که بر شاهی می‌شورید و حاکم می شود.
 اما امروزه  این معنا کاملاً فراموش شده بطوریکه هیچکس نمی‌داند (پاد شاه) بمعنای (ضد شاه) است. بسا علتِ اصلی این سوء تفاهم آن باشد که غالبِ (پادشاهان) بر (شاهان) چیره می‌شدند و با همان لقب (پادشاه) به سلطنت می‌رسیدند و دوام می‌کردند؛ و این روند مکرر، به مرور موجب شد که کلمات (شاه) و (پادشاه) به یک معنا پنداشته شوند.

و ترجمه کلمه (شاهنشاه):
(شهنشاه یا شاهنشاه) در واقع تکرار کلمهٌ (شاه) در بُعد (سلطان) است که گاهی بصورت (عنوان) و گاهی بصورت (لقب) و گاهی نیز بصورت تجمل بکار برده شده است. تاریخچه هرمنوتیک این کلمه را می‌توان به سه مؤلفه نسبت داد:
1 ـ در برخی دورانها که ایران بصورت ایالتی اداره می‌شد، طبعاً هر ایالتی برای خود حکمران (یعنی شاهی) داشت، اما همهٌ این شاهان، از یک شاه که در مرکز بود اطاعت می‌کردند ـ [تقریباً مثل آمریکای امروز] ـ لذا عنوانِ آن شاه که شاهِ کل مملکت بود (شاهنشاه) یعنی (شاهِ شاهان) می‌بود.
2 ـ در برخی دورانها نیز که ایران قدرتی می‌یافت و کشور گشائی می‌کرد و چند کشور همسایه را به تسخیر خود در می‌آورد، غالباً همان حاکمانِ شکست خورده را (به شرط اطاعت) در پست خود ابقاء می‌نمود؛ در چنین حالتی نیز ـ شاهِ ایران ـ رئیسٍ چند شاه می‌شد و لذا (شاهنشاه) لقب می‌گرفت.
3 ـ در مواردی که حکومتِ یک سلسلهٌ شاهی به بیش از یک پشت می‌رسید، باز هم از ترکیب (شاهنشاه) اما در مفهوم (سلطان ابن سلطان) استفاده می‌شد.
شاهان قاجار (پس از آغا محمد خان) همگی (شاهنشاه) خوانده می‌شدند؛ بطور مثال، ناصرالدین شاه قاجار، چنین خوانده می‌شد: السلطان بن سلطان بن سلطان، والخاقان بن خاقان بن خاقان، سلطانِ صاحبقران، شاهنشاه ایران، پادشاه جم جاه ناصرالدین شاه قاجار.
قَربان

قربانی

یکی از کلماتی که در خصوص معنی آن سوال می شود واژه قربان و قربانی است.

واژه بله قربان  که در زمان شاهان برای احترام بکار می رفت و هنوز هم بکار می رود  در زبان عربی اصلا کاربرد ندارد.  پس قربان عربی نیست

اما قربانی و عید قربان  آیا عربی است. عید قربان نیز واژه عربی نیست . عربها عید الاضحیAl Adha Eid می گویند و عربها معنی عید قربان را اصلا نمی فهمند. 

البته در واژه‌نامه‌ها آمده است که :قربانی از قرب به معنی نزدیکی برگرفته شده است و این عمل باعث نزدیکی و تقرب به خدا می‌شده است. و می گویند 

واژۀ “قربانی” به هیچ‌وجهی با  “کرپن” کارپان و یا واژه  سریانی ارتباطی ندارد. و  موافقان می گویند “قربان اصولاً واژه‌ای عربی‌ست!! و از زبان عربی به زبان فارسی راه یافته است. چرا که یکی از مشخصه‌های واژگان فارسی این است که فاقد حرف “قاف” هستند و این مشخصه در کلمۀ “قربانی” دیده می‌شود.

اما باید گفت  جمله بالا کاملا عامیانه است  اصلا کلمه قربان در زبان عربی وجود ندارد.  فقط فارس زبانان کلمه قربانی و قربان را بکار می برند و ق  را بصورت نرم و فارسی تلفظ می کنند. از واژه قُرب (نزدیک) نمی توان قَربان ساخت  در این صورت معنی آن می شود دو تا نزدیک . دو تا نزدیک واژه ای ای بی معنا است پس  قربان و قربانی عربی نیست. اصلا بصورت کلی وزن فُعلان  دلالت بر اسم عجمی می کند.

اما آنهایی که می گویند زبان فارسی ق ندارد بشدت در اشتباهند . در زبان فارسی دوره ساسانی و اشکانی  هم غ وجود دارد مانند مرغزار- مرغ – و … 

اما واژه ق در فارسی  بندرت وجود دارد و  بهتر است به  به ک و یا گ  تبدیل شود. در زبان عربی ک و گ  عجمی و فارسی به ق و ج تبدیل می شود. البته  بندرت به صداهای دیگر نیز تبدیل می شود.

shitaan

در کتابی از محمد مقدم با نام “جستارهایی از مهر و ناهید” آمده است که کرپن‌ها، همان روحانیان دین “مهر” بوده‌اند و به دلیل قربانی کردن “گاو” از سوی ایشان، واژۀ “قربانی” نیز از همینان برگرفته شده است. (ص 2 کتاب مذکور) همین امر باعث آن شده که بعضی ، دو واژۀ  “کرپن” و “قربان” را از یک بن بدانند و آنها را با هم استفاده کنند.

“کرپن” را  پورداود چنین گزارش کرده است:

«‌در گزارش پهلوی اوستا، کرپن به کرپ karap برگردانده شده و در جمع به کرپان و در توضیح افزوده شده “کر” kar یعنی کسی که از آیین مزدیسنا چیزی نمی‌شنود و گوش شنوا ندارد… در نوشته‌های دینی پهلوی از کرپن‌ها و کوی‌ها بمفهوم دشمنان دین راستین زرتشتی و گروهی از کران و کوران که یارای شنیدن و دیدن ندارند و چیزی از مزدیسنا در نمی‌یابند، اراده شده است.

زیرا کرپن که گفتیم پیشوای دینی پیش از روزگارانِ دین زرتشت است،

لفظاً باید بمعنی “کسی و یا مرشدی و رهبری که مراسم دینی را بجای می‌آورد” باشد. شبهه‌ای نیست که واژۀ سانسکریت “کلپ” kalap که بمعنی مراسم و آداب دینی است با کرپن اوستایی از یک ریشه و بن است.» ( پورداود- یادداشت‌های گاثاها- ص 386)

مذهب زرتشتی با قربانی کردن، مشکلی ندارد و در جشن “مهرگان” آنان نیز به مانند عید قربان مسلمانان، به قربانی کردن می‌پردازند. این است که قربانی کردن در نزد زرتشت آنگونه نکوهیده نبوده است که بخواهد دشمنانش را به این دلیل سرزنش کند.

در کتاب “واژه‌های دخیل در قرآن مجید” نوشتۀ آرتور جفری و ترجمه فریدون بدره‌ای، این لغت را از سریانی یا عبری دانسته‌اند و آن را لغتی از بن عربی ندانسته‌اند. «‌بهر حال، واژه باید یک واژۀ قرضیِ قدیمی باشد، زیرا در ادبیات قدیم عربی نیز به کار رفته است.» (ص 343)

كرپن ها (karapan) روحانيون آئين ميترا يا مهر بودند كه به ذبح حيوانات و به خصوص گاو مي پرداختند.

كَرَپن‌(karapan)= كَرَبن(karaban)= قرَبن(gharaban)= قربن(ghoraban)= قربان(ghorbaan)

نقاشی باستانی از کشتن گاو توسط میترا در غاری در ایتالیا پیدا شده است . اما زرتشت  مردم را از ذبح نمودن گاو بازداشت . بعضی آیین گبری و مجوسی را همان میترائیسم می دانند. دین شناسان اما میان میترایی – گبری – مجوسی و زرتشتی  تفاوت قائل هستند.

اما رسم قربانی در میان یهودیان و مسیحیان همچنان ادامه پیدا کرد.  امروزه  در کشورهای عربی ،  عید قربان مهمترین عید از نظر مشارکت و آئین و آداب و تهیه مقدمات این جشن است. اما در هندوستان هر سال میان مسلمانان و هندو ها بر سر قربانی کردن  بخصوص ذبح(سر بریدن)  گاو درگیری می شود.  در هند ، حتی در شهرهای  بزرگ گاوهای بدون صاحب و سرگردان فراوانی وجود دارد. بعضی مسلمانان ممکن است بخواهند آنها را ذبح کنند.

منبع : 5 هزار واژگان معرب

Comments are closed.