کشتار فرقه گرایی از قتل وعام نمازگزاران تا سربریدن آرایشگران | خلیج فارس

کشتار فرقه گرایی از قتل وعام نمازگزاران تا سربریدن آرایشگران

 

 از قتل وعام نمازگزاران تا سربریدن آرایشگران

مرز باریک بین مقاومت و جنایت

 محمد عجم به نقل از بازتاب ۱۳۸۶

 

براستی ریشه های فقه تکفیری و مشوق کینه انگیزی  و کراهیت و نزاع طایفه ای چیست ؟ چرا سلفی های تکفیری با نام اسلام مردم را به عصر بربریت می برند . آیا فقط  هیتلر و موسیلینی مجرم و جنایتکار بودند؟ آیا تیمور لنگ که با نام اسلام هزاران نفر را قتل عام کرد مسلمان بود؟ آیا هرکسی که خود را مسلمان بنامد  واقعا مسلمان است آیا  زرقاوی و تمام تکفیری های سلفی که عراق را به سلاخانه  تبدیل کرده اند و بیشتر از آنکه کفار را بکشند مسلمانان را می کشند   را می توان مسلمان نامید یا آنها جنایتکار جنگی هستند . اسلام واقعی در فرهنگ مسالمت و بردباری است  بدبختی است که ما  هر فردی را که شهادتین بگوید مسلمان بدانیم و اسلام رخصتی شود برای هر تروریست آدمکشی . واقعا ما در عصر عجیبی زندگی می کنیم. ما از لائیک و از  روشنفکر جوری و از دیندار جور دیگری ضربه می خوریم   ببینید که اینها با نام عربیت و اسلام و سلف صالح چه کرده اند و  کار را به کجا رسانده اند که حتی آنهایی که مدعی شرفاء بودند حاضر نیستند خود را شرفاء بنامند و می گویند ما و اجدادمان آمازیغ بوده ایم ما را به اعراب نسبتی نیست!!. روز قیامت که از شما بپرسند ماذا قدمت ایدیکم ؟ کارنامه ات چیست؟ چه جوابی دارید ادیسون خواهد گفت من برق را اختراع کردم پاستور خواهد گفت من پنیسیلین را اختراع کردم و به بشریت خدمت کردم  شما  ای سلفی متحجر تکفیری چه خواهی گفت ؟ خواهی گفت که من نمازگزاران را در مساجد شیعی عراق به خاک و خون کشیدم، مراسم عروسی را به جهنم تبدیل کردم مسافران عازم کار روزانه را در قطار منفجر نمودم  دبستان را بر روی سر کودکان خراب نمودم و سر کارگر و برزگر  را بریدم و آرایشگر را مهدور الدم نمودم و ….و …  آیا ما مسلمانان خود قبل از کفار به اسلام توهین نکرده ایم کدام توهین بدتر است کاریکاتور دانمارکی یا  کشتن نمازگزاران و سوزاندن قرآن  در اماکن  شیعی ؟

در یک  جلسه با دانش  جویان سال سوم دانشگاه  در نکوهش انفجارهای سامرا و کشتن شیعیان عراق بدست تکفیری ها  صحبت می کردم  دانش جویی با تعجب گفت آقا آنها که مسلمان نیستند شیعه یک بدعت است آنها پیامبر راقبول ندارد!! بلکه علی را پیامبر می داند! .  از این جواب تعجب نکردم چون اینگونه حرفها در مساجد و در سی دی ها و نوارهای وعاظ  سلفی که همه جا در شهرها و روستا ها پخش می شود زیاد وجود دارد.

جای نگرانی است که این عقاید قرون وسطی دوباره جان گرفته است.  تکفیر شیعه یک باور قرون وسطی  تعدادی از علمای سنی بود و طرفداران ابن تیمیه ،  وهابی ها  و اخوانیها بعدها میراث دار آن شدند. و این عقاید مثل خوره به جان منطقه ما و مکتب مالکی و که به  اعتدال  و تسامح  شهرت دارد  افتاده است،  حادثه خونبار ۱۶ می ۲۰۰۳ نشان داد که مراکش  آن کشور اعتدال و  تسامح نیست. ببینید چقدر در خطبه های نماز جمعه  مساجد ، شیعه عراق، ایران  و لبنان  و …  را از دین اسلام خارج  می دانند .

افکار تکفیری بر  بیشتر مساجد  منطقه شمال آفریقا  سایه افکنده است  نوارهای شیخ السدیسی همه جا به وفور یافت می شود  لباسهای طالبانی و پرده (برقه) افغانی در تن افراد زیادی می بینید ریشها بلند و جلباب مد شده است  پدیده ای که قبلا سابقه نداشت. حقد و کراهیت بر دوستی و تسامح پیشه می گیرد و …. عده زیادی هستند که داوطلب رفتن به عراق هستند تا در اقدامات خونینی که به آن مقاومت می گویند شرکت نمایند مقاومتی که تنها یکصد هزار غیر نظامی را به قتل رسانده است  و نه نظامیان قداره بند اشغال گر را .

ابن تیمیه همان فقیهی که عقل و نقل و منطق و اجماع و قیاس را تعطیل کرد  امروزه مصلح   و انقلابی قلمداد می شود جنایات زرقاوی مقاومت نامیده می شود . اگر کسی در مدارس از عقل و منطق و استدلال و برهان سخن بگوید کافر تلقی می شود، منطق ابن تیمیه بر بیشتر مدارس سایه افکنده است  معلم زیست شناسی  جرات ندارد  بگوید که حیوانات سخن نمی گویند  چون فکر تکفیری فورا  او را مهدور الدم و تکفیر می کند و می گوید پس چرا هدهد با سلیمان حرف زد؟  زمین شناس و هواشناس جرات ندارد به تحلیل علمی پدیده های طبیعت بپردازد.

اگر زمین شناس بگوید زلزله یک رابطه  کنش و واکنش  درون طبیعت  است فورا تکفیر می شود.

confrence on woman rights arabs

بخاطر بیاورید سال قبل روزنامه های سلفی  چه جنجالی بر سر موضوع  توفان تسونامی بپا کردند . آنها  دهها صفحه مطلب نوشتند تا ثابت کنند که ۳۰۰ هزار انسانی که در شرق آسیا قربانی تسونامی شدند دچار عذاب و جزای الهی  شدند  چون  تجارت شراب و آلات موسقی  و توریزم جنسی داشتند  !! پس این فقیه تکفیری در خصوص زلزله کشمیر و بم و استانبول چه می گوید  مگر بخشی از همین  کشمیری ها  خود نزدیکترین حامیان القاعده و طالبان نبودند. ضمنا پس  چرا ملا عمر  که  خود تمام مظاهر ادوات (به قول شیخ سدیسی) شیطانی مثل رادیو و تلویزیون و موسیقی را حرام  و نابود کرد  چرا خود سرنگون شد برقه اش را بصورت گرفت و با لندرور  در رفت .   آیا این عذاب الهی نبود؟ ….

براستی چرا ما درکشورهای اسلامی  تا کنون به باز خوانی افکار و مستندات  بنیانگذاران این تفکرات متحجر نپرداخته ایم  .

ابن حزم در کتاب الفصل می نویسد یکی از صحابه به همراه خانواده اش در مسیری از کنار خوارج عبور می کرد در حالیکه قرانی همراه او بود  خوارج او را در مقابل چشمان فرزندان و خانواده به قتل رساندند چون از او سوال کردند در مورد خلافت ابوبکر، عمر و عثمان  چه می گویی؟  جواب داد: رحمت.  گفتند در مورد علی چه می گویی ؟ گفت علی از ما به قران آگاه تر بود. این جواب سر او را  در کنار شمشیر قرار داد.  یک صحابی دیگر که این خبر را شنیده بود هنگام عبور از این  گذرگاه  خوارج،   در جواب سوال آنها گفت من مشرکی هستم و نمی دانم . او را رها کردند و بسلامت رفت .این شیوه رفتار تکفیری ها است که ناشی از تفسیر نص است و نه تفسیر با شان نزول و مناسبت تاریخی آن . اینها به آیه  صریح  ۱۰۱ سوره نحل  در مورد آیه های ناسخ و منسوخ اعتقاد ندارند. اسلام دین همه زمانها و مکانها است پس بدیهی است که ضرورتها و نیازهای هر جامعه را با توجه به زمان و مکان می پذیرد. در اسلام باب اجتهاد برای این باز است که مصلحتها و نیازها ی جامعه را تدوین نماید.

 

استدلالهای ابن تیمیه  که با اندیشه ، اجماع ، منطق ، برهان و عقل مخالف و با فکر کردن و اندیشیدن دشمن  است همان مستنداتی  را ارایه می کند که که اکنون  زرقاوی به آنها استناد می کند و  نویسندگان  ضد اسلام  از آنها به عنوان ابزاری بر علیه مسلمانان در غرب  بهره برداری  تبلیغاتی می کنند  تا اسلام را دین خشونت نشان دهند.

ابن تیمیه با این گفتار راه را بر عقل و اندیشه گرفته و عملا دعوت به جمود و تحجر فکری می کند و برای فکر خطوط قرمز زیادی تعیین می کند. و می گوید سلف صالح به نیابت از ما اسلوبها و روشها را تعیین نموده و ما باید تبعیت و تقلید نماییم، ما باید تماما در خط و اسلوب و کردار و گفتار سلف صالح راه برویم و نقش ما تبعیت است و این به نفع ما است حتی ممکن است از نظر ظاهر هم نفع و سودی در تقلید و انجام یک تکلیف وجود نداشته باشد با این وجود ملزم به تبعیت هستیم برای اینکه این تبعیت ما را نزدیک به انبیا می کند چنانچه می گوید  تبعیت ما از سلف صالح و اصحاب و مهاجرین و انصار ما را به  خدا نزدیک می کند   واضح است که این کلام  دارای ابعاد قابل سوء استفاده است  و می تواند به دشمنی با هرگونه تفکر  منجر شود  از سوی دیگر او هیچ جایی را برای نیازهای امروز باز نمی گذارد  در حالیکه  فاصله ما با زمان صحابه و با زمان ابن تیمیه متفاوت است و نیازها ی عصر ما با آن دوره فرق می کند.

 

(مرگ ۷۲۸ه)، در واقع او تمامی نمادها و مظاهر زندگی این عصر را نفی می کند. از جهت دیگر تیمیه مسلمانان را فرا می خواند که تمامی روابط خود را با کفار قطع کنند و در تمامی امور با آنها مخالف باشند و می گوید : «کذلک قد نتضرر بموافقتنا الکافرین فی أعمال، لولا أنهم یفعلونها لم نتضرر بفعلها.. فتکون موافقتهم دلیلا على المفسدة ومخالفتهم دلیلا على المصلحة»(۵).به عبارت دیگر مسلمانان هیچ یک از ساخته های فیزیکی و فکری کفار را نباید بکار گیرند حتی اگر این بضرر مسلمین باشد. بنظر او مهمترین مصلحت در این است که با آنها مخالف باشیم. برای اینکه در کارهای کفار مصلحتی بنفع ما نیست و می گوید : «وحقیقة الأمر: أن جمیع أعمال الکفار، وأموره لابد فیها من خلل یمنعها أن تتم له منفعة بها. ولو فرض صلاح شیء من أموره على التمام، لاستحق بذلک ثواب الآخرة. ولکن کل أموره إما فاسدة أو ناقصة»(۶). در یک مورد از این شیخ الاسلام سوال می شود که: « رای علما در خصوص قومی از اهل ذمه که مجبور شده اند لباسی غیر از لباس عادی و بومی خود بپوشند. مثلا آنها را سلطان مجبور کرده که از عمامه مسلمین استفاده نکنند،و این باعث آزار و اذیت آنها و همچنین ضرر کاسبکاران مسلمان شده است آیا امام برگشت آنها به لباس محلی را مجاز می دارد؟ . جواب ابن تیمیة منفی و تند است و می گوید  این سوال را به اشکال مختلف از من سوال کرده اند و هربار پاسخ من یکی است : «فجاءتنی الفتوى فقلت لا یجوز! فذهبوا، ثم أتوا بها مرات عدیده فی قوالب اخری، فقلت: هی المسألة المعینة وإن خرجت فی عدة قوالب» (۷) این سوال را در قالبهای مختلف پرسیده اند و هربار شیخ برجواب منفی خود اصرار ورزیده است . طرح سوال بصورتهای مختلف از جانب سوال کنندگان نشانگر عدم اغنای آنها است و اصرار شیخ بر جواب منفی نیز نشانگر ماهیت تعصب آمیز و تندرو و غلو ایشان در افکار را نشان می دهد. زیرا برای او مهم نیست که غیر مسلمان اذیت و آزار می شود و مسلمان نیز ضرر اقتصادی می بیند. او با این کار، افکار تندروانه و نژادپرستانه و کراهیت را مورد تایید قرار می دهد. چرا؟ او خود پاسخ می دهد: «أما ما یرویه بعض العامة عن النبی (ص) أنه قال «من أذى ذمیا فقد أذانی» فهو کذب على رسول الله (ص) ولم یروه أحد من أهل العلم»(۸). اینکه بعضی افراد از پیامبر نقل کرده اند که هرکس ذمی را آزار دهد مرا آزار داده است این یک کذب است  و من سند آن را قبول ندارم پس چون پیامبر این حرف را نزده است و در سند دیگری هم نقل نشده است پس آزار غیر مسلمان بر ما  هیچ گناه و جنحه ای ندارد. او با این شیوه تمامی نص های دینی در خصوص مسامحه و تسامح با غیر مسلمانان را رد می کند و بر افکار تندروانه خشونت و قتل و غارت ادامه می دهد. ابن تیمیة در واقع دارای ترازوی و سنگ محک متفاوتی است . ترازوی برخورد با کفار و ترازوی برخورد با مسلمین او حتی برخورد تبعیض آمیز و نژادپرستانه را جایز می شمارد. او هرگاه با حدیثی روبرو می شود که مخالف ایده های تندروانه او است آنها را منکر می شود و در مورد آیات قرآنی که با افکار او سازگار نیست به تفسیر و تاویل روی می آورد.

 

شاگرد او ابن القیم الجوزی روایت کرده است: «یروی أن شیخه بحث مع قوم فاحتجوا علیه بحدیث أنکره. فلما أظهروه له بالنقل أی أتوا بأسانید تؤکد الحدیث ووقف علیه. ألقى المجلد من یده فی غضب(۹). أما إذا کان النص الدینی قرآنیا، بحیث تنعدم إمکانیة فقیهنا فی إنکاره، فإنه کان یلتجئ إلى أسلوب التأویل، لیستخلص منه ما یدعم آراءه ومواقفه »:

ابن تیمیه مشغول مباحثه با قومی بود و آنان استدلال به حدیثی کردند که وی آن را انکار می‌‌کرد و زمانی که سند حدیث را برای او آوردند و قطعی بودن حدیث ثابت شد، شیخ با عصبانیت کتابی را که دردست داشت بر زمین زد واین روش شیخ در مواجهه با احادیث بود هر چند صحیح السند بودند ، اما هنگامی که نص مخالف نظر وی آیه  قرآن بود و او به هیچ وجه توان انکار و رد کردن آن را نداشت با حربه تایل و تفسیر به رای وارد شده و مطلب را منحرف می‌‌کرد » : یک نمونه از این تفسیرها: وزیر تاتار در اینکه یهودیان می‌‌توانند بر دین خود باقی بمانند به این آیه استناد کرد «قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون ولا أنتم عابدون ما أعبد ولا أنا عابد ما عبدتم ولا أنتم عابدون ما أعبد لکم دینکم ولی دین» و این آیه از محکمات است و منسوخ نیست. ولی او با آنها در مورد تفسیر این آیه به جدل برخواست و گفت: آنها جهنمی هستند و أخبرهم أنهم کافرون یخلدون فی النار»(۱۰) از او سوال شده « چه می گویند حضرات علماءو أئمه دین در خصوص تاتارهایی که به شام می آیند و شهادتین می گویند و خود را به اسلام منتسب می کنند آیا واجب است قتل آنها یا خیر ؟ جواب: «الحمد لله رب العالمین، نعم یجب قتال هؤلاء بکتاب الله وسنة رسوله واتفاق أئمة المسلمین»(۱۶) با وجود اینکه در سوال مشخص است که آنها اسلام آورده اند ولی با این وجود «شیخ الإسلام» فتوای قتل آنها را صادر می کند، ابن تیمیة حتی منکر درستی این حدیث از پیامبر می شود «لا یحل دم امرئ مسلم یشهد ألا إله إلا الله، وأنی رسول الله إلا بإحدى ثلاث: الثیب الزانی، والنفس بالنفس والتارک لدینه المفارق للجماعة»

 

ابن تیمیة به آزادی اعتقاد و دین باور ندارد و می‌‌گوید: (من لا یدین بدین الإسلام فهو إما کافر أو منافق ومنذ أن بعث الله عبده ورسوله محمد (ص) وهاجر إلى المدینة صار الناس ثلاثة أصناف: مؤمن، منافق وکافر) «کسی که معتقد به دین اسلام نیست یا کافر است و یا منافق. همانا هنگامی که خداوند بنده و رسولش محمد را مبعوث کرد و پیامبر به مدینه مهاجرت کرد مردم سه دسته شدند مومن، منافق، و کافر»  او تنها به این تقسیم بندی قائل نیست بلکه خون غیر مسلمان ( منافق و کافر) را حلال شمرده و حتی در این راه دسته دیگری از مسلمانان  مانند شیعیان را که از شیوه و روش او پیروی نمی کنند را نیز در زمره منافقان و کافران قرار می‌‌دهد.  در مورد برخی از مسلمانان مانند شیعه برحسب نظرابن تیمیة، کفر آنها بزرگتر و گناه آنها عظیم تر از کفار اصلی است . و ابن تیمیة از نظر شرعی و دینی قتل ، سلب اموال ، تجاوز به زنان و اطفال ( اغتصاب) و مصادره اموال و آزار زنان و کودکان و ..، را حلال اعلام می کند.

سلفی های جهادی مانند زرقاوی متاسفانه همان دیدگاه سنتی ابن تمیمه را در حال حاضر میراث داری می کنند بطوریکه آنها مسولئیت شرورترین حادثه سالهای اخیر یعنی انفجار حرم امام موسی کاظم و امام عسکری در سامراء را بر عهده گرفتند و قول تخریب سایر اماکن مقدسه را نیز دادند آنها قبلا نیز در توجیه جنایاتی مانند حمله انتحاری و کشتار هزار نفر در پل کاظمیه طی اطلاعیه ای تاکید کرده بودند که :

بزرگان ما خط ‌مشی روشن را در مورد شیعه در اختیار ما گذاشته و پرده از این قوم برداشته‌اند تا جایی که امام البخاری می‌گوید: در پشت سر شیعه، یهود و مسیحی نماز نخوانید، به آنها سلام ندهید، با آنها ازدواج نکنید و از گوشت ذبح‌شده توسط آنان نخورید. (خلق افعال العباد ص ۱۲۵) همانطور که بزرگان ما از جمله شیخ‌الاسلام ابن تمیمه گفته است «به این دلیل که شیعیان با کفار علیه مسلمانان همکاری می‌کنند و آنها از بزرگ‌ترین اسباب حمله چنگیزخان به سرزمین‌های اسلامی و آمدن هولاکو به عراق و اشغال حلب و صالحیه بودند و از این رو هنگام عزیمت به مصر، پادگان‌های مسلمانان را ویران کردند و راه را بر روی مسلمانان بستند و به این دلیل با تاتار و فرانسوی‌ها علیه مسلمانان همکاری کردند و از پیروزی اسلام خشمگین و ناراحت می‌شدند. درواقع آنان طرفداران یهود و مسیح و مشرکان هستند و قلب‌هایشان مملو از کینه و خصومت با مسلمانان است. همچنین از بزرگ‌ترین عبادت‌ها نزد آنها، لعنت فرستادن بر اولیاءالله در میان مسلمانان است و حریص‌ترین مردم در جدایی افکندن بین مسلمانان هستند و عالی‌ترین اصول آنها، کفرگویی، لعنت و دشنام به علمای مسلمان و خلفای راشدین است و اعتقاد دارند، هیچ جایی برای کسانی که به امام معصوم (دوازده امام) ایمان ندارند، وجود ندارد.

 

شیعیان، قوم و حکومت تاتار را دوست دارند، زیرا از این حکومت، بزرگی و عزتی کسب کردند که در دولت مسلمان از آن برخوردار نشده بودند. آنها از بزرگ‌ترین همکاران این قوم برای حمله به سرزمین‌های مسلمان و قتل عام مسلمین بوده‌اند و ماجرای ابن‌العلقمی و امثال آن با خلیفه و قضیه مشهور آنها در حلب، برای همه مردم شناخته شده است. همچنین در صورت پیروزی مسلمانان بر کفار و مسیحیان، شیعیان غمگین و در صورت پیروزی مشرکان و مسیحیان بر مسلمانان، آنها شادمان و مسرور می‌شدند» (الفتاوی جزء ۲۸، صفحات ۴۷۸ الی ۵۲۷). سبحان‌الله! مانند اینکه برایشان جزییات امور غیبی کشف و برایش روشن شده است.

امام احمد نیز می‌گوید:  آنها مسلمان نیستند. امام مالک می‌گوید: کسی که به اصحاب رسول(ص) دشنام می‌گوید، در اسلام سهم و نصیبی ندارد. (کتاب السنه رقم ۷۷۹). الفاریابی نیز می‌گوید: «هیچ شیعه‌ای جز اینکه کافر بوده، ندیده‌ام». (اللالکائی، جزء ۸، صفحه ۱۵۴۵). این حزم هنگامی که ادله‌ای درباره اقدام یهودیان و مسیحیان در جعل کردن تورات و انجیل ارایه داد، آنها که هیچ‌گونه پناهی نیافتند، تنها گفتند که شیعیان نیز قرآن را جعل می‌کنند. همچنین وی (ابن حزم) گفت که شیعیان، مسلمان نیستند و تنها خط‌مشی یهودیان و مسیحیان را در کفر و دروغ دنبال می‌کنند.

 

برداشت سلفی و طالبانیسم از اسلام  حرمتی برای انسان قائل نیست و در حالیکه به صراحت در آیات و احادیث محکمی کشته شدن یک انسان بیگناه به معنی قتل  همه انسانها تعبیر شده است  بر اساس اینگونه تفکرات  طالبانیزم  صدها نفر شیعه از کودک و زن و مرد به مناسبتهای مختلف قربانی این تفکرات جاهلانه شده اند البته  خنجر تعصبات کور آنها سنی های معتدل تر را  نیز از  این جنایات مصون  نداشته است . و تا کنون شاهد قتل بزرگانی از اهل سنت بدست همکیشان طالبانی آنها بوده ایم .

 

مهم این است که سنیان معتدل و واقعگرا نیز از دست اقدامات  افراطیون در امان  نیستند در افغانستان و الجزایر چندین عالم بزرگ دینی که از خط و مشی افراطی برگشته بودند مانند عبدالکریم قدوری  در الجزایر و ملا عبدالله فیاض»، عالم برجسته قندهار را که رهبران سابق سلفی جهادی بودند را به اتهام عدول از عقیده  به قتل رساندند.  در عراق هم طی ماه‌های گذشته برخی از روحانیون سنی که تمایل به مذاکره با دولت را داشته‌اند، کشته شده‌اند. در حوادث  عراق معمولا افراطیون تکفیری  تلاش کرده‌اند آن اقدامات را بر عهده سپاه بدر بگذارند. اما اکنون  با چند قتل اخیر بر همگان روشن است که  فقه تکفیری   تحمل دوستان ملایم خود را هم ندارد البته آنها با یک تیر، دو نشان می‌زنند. هم آنها را از سر راه برمی‌دارند و هم مسئولیت آن را بر عهده سپاه بدر و شیعیان می‌گذارند.

 

در منطق ما هیچ بهانه ای برای کناره گیری از عقل و خردمندی پذیرفته نیست؛ حتی اگر سلوک باشد یا شهود باشد یا شنود. عرفان و شهود و هر آنچه که بهانه های تاریخی ما برای گریز از خرد بوده اند، عقل ناب، مدد عرفان و عشق ورزی است، نه سد آن.

ما ایرانیان هم فقه پویا داریم که  درهای جستجو و کشف حقیقت را باز گذاشته و هم فرهنگ ملی قوی داریم که  ما را از افتادن به دامن سلفی های تکفیری محفوظ خواهد داشت

و راست گفته است فردوسی که حتی راه های پنهان دل را نیز به نیروی خرد باید گشود:

 

خرد رهنمای و خرد دلگشای   خرد دست گیرد به هر دو سرای

 

کسی کو خرد را ندارد ز پیش   دلش گردد از کرده خویش ریش

 

از اویی به هر دو سرای ارجمند    گسسته خرد، پای دارد به بند

 

خرد چشم جان است، چون بنگری    تو بی چشم جان، آن جهان نسپری

 

خرد را و جان را که یارد ستود     اگر من ستایم که یارد شنود؟

 

اگر مولوی رهبری عقل را تا گور می پذیرد، این را نیز باید گردن بگذارد که بی خردی و خردستیزی موجب می گردد که سر سالم به گور نبریم.

 

پیش بینی این خرد تا گور بود   و آنِ صاحب دل به نفخ صور بود

 

این خرد از گور و خاکی نگذرد   وین قدم، عرصه  عجایب نسپرد

 

زین قدم وین عقل رو بیزار شو   چشم غیبی جوی و برخوردار شو

 

 محمد عجم

 

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>