پژوهشهای ایرانی | مطالعات ایران و همسایگان | Page 57

اعتراف روشنفکران عرب

  نه تنها بسياري از دانشمندان و آگاهان در غرب بلكه بسياري از علما و دانشمندان عرب نيز چه در دهه 60 ميلادي (سالهاي اوليه توطئه) و چه در سالهاي اخير بر اصيل بودن و تاريخي بودن نام خليج فارس تأكيد كرده اند و نام خليج عربي را غيرعلمي و غيرتاريخي و مغرضانه خوانده اند. بسياري از اين آگاهان مسائل منطقه معتقد هستند كه نتايج زيانبار مادي، معنوي و رواني تغيير نام خليج فارس از سوي افراد متعصب و مغرض به ضرر کشورهای منطقه است. در اينجالازم است حداقل چند نمونه از اين اظهار نظرها را به روئت و قضاوت خوانندگان برسانيم:

خلیج فارس درنقشه رسمی عراق و قالی عراقی دوره صدام حسین ۱۹۷۰

عبد الرحمن راشد مدير کل شبکه جهانی تلويزيون عربيه و نويسنده سرشناس  پرتیراژ ترین روزنامه عربی ،شرق الاوسط چاپ لندن  و  سعد بن طفلة  یک وزیر سابق کویتی در  دو مقاله  جداگانه  در خصوص نام خليج فارس در تاریخ 1/1/2005 و  15/1/2005 اعتراف نموده اند که هیچ سندی برای تغيير نام خليج فارس وجود ندارد.
محمد ابوعلی در  16/12/2004  در همان روزنامه تغییر یکجانبه نام خلیج فارس را توسط روشنفکران ناسیونالیست محکوم نموده است و نوشته است  فجميع كتب الأطلس وكتب التاريخ والجغرافيا تتحدث عن اسم الخليج الفارسي. یاسین سوئد در نهار المغربیه 7/1/2005  در حالیکه اسناد تاریخی عربی و غیر عربی نام خلیج فارس را تایید می کند اصرار بعضی قوم گرایان بر تسمیه عربی عملی مربوط به عصر جاهلیت  است.حسن عباس نصرالله ” تاريخ نگار و استاد تاريخ دانشگاه لبنان تاکيد کرد :
نام “خليج فارس ” در همه اسناد و کتابهاى تاريخى ذکر شده است .
نصرالله روز پنجشنبه ۱۰/۱۰/۸۳ در مصاحبه با خبرنگار ايرنا گفت : تنب بزرگ و کوچک و ابوموسى نيز به ايران تعلق دارد. اين تاريخ نگار لبنانى افزود : موضع غيردوستانه برخى رسانه هاى کشورهاى عرب در برابر ايران مانند تحريف نام “خليج فارس ” ناشى از فشارهاى آمريکا است که با همه امکانات به جنگ انقلاب اسلامى آمده است .
نصرالله ، اعتراض ايران به ناشرانی که  که خليج فارس را خليج عربى ناميده اند ، منطقى دانست .

تاريخ نگار لبنانى از حکومت هاى عرب خواست که با بهره گيرى از رويدادها
و تحولات کنونى و پندگيرى از تجربه گذشته براى تقويت تفاهم و هماهنگى با
ايران تلاش کنند.
وى تاکيد کرد که ايران به عنوان يک کشور مهم حوزه خليج فارس با محترم
شمردن تاريخ و جغرافياى منطقه و پايبندى به قوانين حسن همجوارى در برابر
بيگانگانى که در پى تحريف واقعيت هاى تاريخى هستند، ايستاده است .

مجله الاهرام  در شماره 219 اگوست 2001 متن كامل مصاحبه آقاي مجدي عمر معاون اول سابق شوراي دفاع ملي مصر را چاپ نموده است وي در بخشي از سخنان خود چنين گفته است:” نسل من بخاطر دارد كه ما در ايام مدرسه در كتب و نقشه ها با لفظ خليج فارس سر و كار داشتيم ولي بعد از مدتي به آن خليج عربي اطلاق كرديم. اين غير منطقي، رزالت و پستي است. اين كه چند كشور عربي در اطراف آن باشند دليل نمي شود كه نامي تاريخي را تغيير دهيم، حال براي اينكه خود را از اين مخمصه نجات دهيم فقط آنرا خليج مي ناميم ، كدام خليج؟! مگر خليج بدون نام هم مي شود”.


:  دكتر عبدالنعم سعيد رئيس مركز تحقيقات سياسي و استراتژيك الاهرام گفت كه اصرار اعراب براي مذاكره با ايرانيان بر سر نام خليج فارس را «برخوردي غيرحكيمانه» با حقايق تاريخي و جغرافيايي مي‌داند.وي كه همراه هياتي از اين مركز براي شركت در ميزگرد ايران و مصر به تهران سفر كرده بود، در دومين بخش از گزارش خود كه روزنامه مصري «الاهرام» آن را منتشر كرد نوشت: براي اولين بار بود كه از مركز اسناد وزارت خارجه (ايران) ديدن مي‌كرديم و براي ما از هر نظر اعجاب برانگيز بود.

آنچه در مركز اسناد وجود داشت، به معني واقعي كلمه شگفت‌آور بود و اين اسناد با عالي‌ترين و مترقي‌ترين فناوري موجود براي حفظ آثار، نگهداري مي‌شدند، براي پژوهشگراني چون ما اين مركز اسناد يكي از گنج‌هاي علاءالدين بود، به ويژه آن كه آنچه در رابطه با مصر و ايران و روابط آن دو كشور يافتيم مربوط به زماني بود كه مردم به تازگي قادر به نوشتن و ثبت كردن شده بودند. از سويي ديگر، شايد شاه بيت اين قصيده هم اين باشد كه در اين مركز يكي از غني‌ترين مجموعه‌هاي مربوط به نفشه‌ها را كه تاكنون در هيچ كتابخانه‌اي نيافته بودم، مشاهده كردم. در اين نقشه‌ها وضعيت جهان و جايگاه ايران در هر دوره‌اي از آن ديده مي‌شد.

به طور كلي، به هيچ وجه شگفت‌انگيز نخواهد بود كه بگوييم، همه نقشه‌ها از دوران يونان باستان و حتي نقشه‌هايي كه عرب‌ها ترسيم كرده بودند و ما شاهد آن بوديم،‌همه آنها كلمه خليج فارس را به كار برده بودند.

به نظر مي‌رسد كه اين كار، مطرح شدن يكي از موضوعات معلق در روابط عربي – ايراني است كه به صورت بسيار زودرس مطرح شده است. اين مساله به نامگذاري خليج (فارس) ميان عرب‌ها و ايراني‌ها مربوط مي‌شود. به هر حال من نسبت به حالت تمايل شديدي كه عرب‌ها به عربي خواندن خليج فارس پيدا كرده‌اند، اصلاح احساس هيجان نمي‌كنم، زيرا در همه جهان چه شرق و چه غرب، چه از سوي دشمنان و چه از سوي دوستان ايران نقشه‌اي يافت نمي‌شود كه به غير از خليج فارس نام ديگري بر آن باشد. چنين به نظر رسيد كه تلاش‌هاي برادران شيفته قوميت عربي براي مذاكره با ايرانيان درباره نام خليج فارس – عربي يا خليج اسلامي و يا فقط خليج در واقع نوعي برخورد غيرحكيمانه با حقايق تاريخي و جغرافيايي بوده است.

در كتاب ” تطوير العلاقات المصريه الايرانيه” مجموعه نويسندگان ، چاپ موسسه مطالعات سياسي و استراتژيك الاهرام 2002 .قاهره در ص 190 به نقل از آقاي دكتر عبد المنعم سعيد رئيس مركز تحقيقات سياسي و استراتژيك الاهرام چنين آمده است :” به صراحت تمام بگويم هيچ مدرك و سند تاريخي نديدم كه نام خليج فارس را بتوان مستند بر آن تغيير داد. تمام نقشه ها و كتب تاريخي و حتي بعضي از سخنرانيهاي ناصر و رهبران انقلاب از خليج فارس صحبت شده است. اگر تغيير نام خليج باعث كدورت مردم ايران است چرا به حقيقت اعتراف نمي كنيم. بايد شجاعت داشت و اين در حدود موازين علمي است. همچنين اين نويسنده و متفكر بزرگ در مقاله ديگري در روزنامه الاهرام 23 دسامبر 2002 در دفاع از نام خليج فارس مقاله اي علمي و ارزشمندي نوشته است و تغيير اين نام تاريخي را محكوم نموده است. دكتر عبدالمنعم سعيد در بخشي از گزارش سفر خود تحت عنوان ” تقرير آخر من طهران” نوشته است:

يكي از مكانهايي كه در سفر 9/12/2002 در تهران بازديد كرديم ، اداره اسناد و آرشيو وزارت امور خارجه بود در آنجا صدها نقشه جغرافيايي تاريخي وجود داشت كه موقعيت ايران و جهان را در طول تاريخ نشان مي دهد. براي من هيچ تعجبي تداشت كه در همه اين نقشه ها كه دوستان و دشمنان ايران اعم از اعراب و يونانيها تهيه كرده اند همگي آنها نام خليج فارس را در بر دارد. هيچ نقشه تاريخي در شرق و يا در غرب و در هيچ كجاي جهان با نام خليج عربي وجود ندارد و بنابر اين تغيير اين نام به خليج و يا خليج عربي و يا هر نام ديگري بر خورد غير منطقي و غير حكيمانه با حقايق تاريخي و جغرافيايي است.

روزنامه الاهرام  در شماره 42229 مورخ 20/7/2002 در مقاله اي نحت عنوان ” الثوره ساعدت علي تسميه بالخليج العربي بدلاً من الفارسي” نوشته است كه نام خليج از نظر تاريخي خليج فارس است. ولي در اثر انقلاب ناسيوناليستي ناصر به خليج عربي تبديل شد”. (البته حقيقت اين است كه عوامل استعمار اين توطئه را آغاز كردند و افراطيون عرب ناآگاهانه در دام آنها افتادند.)

پرفسور عبدالهادي تازي نويسنده و پژوهشگر معروف عرب و عضو آكادمي پادشاهي مغرب و رئیس گروه نامهای جغرافی  کشور های عربی در مصاحبه با ایرنا   :

حقيقتاً من هيچ منبع تاريخي را نديدم كه آبراه جنوب ايران را خليج عربي ناميده باشد اعراب قبل و بعد از اسلام هميشه اين آبراه را بحر فارس بحر العجم و يا خليج فارس ناميده اند من خودم نقشه سفرهاي ابن بطوطه را در كتابم ترسيم كرده ام و اسم خليج فارس را در جاي خودش آورده ام بنظر من مسولان نقشه برداري و كارتوگرافي كشورهاي عربي و ايران بايد نشستي داشته باشند و در مورد اين نام با يكديگر مصالحه و سازش مورد رضايت همه اطراف داشته باشند. بنظر من اعراب هيچ نيازي ندارند كه نام تاريخي خليج فارس را به خليج عربي تبديل كنند و باعث كدورت غير عرب در منطقه شوند، اين عمل تفرقه افكني ميان مسلمانان است اگر كساني با كلمه فارس مشكل دارند مي توانند نام تاريخي معادل ديگر آنجا را كه بحر العجم بوده است بكار ببرند سازمان ملل و کنفرانس یکسان سازی نامهای جغرافیایی سازمان ملل فقط خلیج فارس را برسمیت می شناسد و من همیشه مخالف طرح ابهام در این خصوص در سازمان ملل بوده ام  .”

روزنامه شرق شماره مورخ 22/7/1382 به نقل يك مقاله از روزنامه الانباء چاپ كويت پرداخته است در اين روزنامه عربي ضمن تاسف از اينكه تحت تاثير قوم گرايان افراطي نام تاريخي خليج فارس در رسانه هاي عربي به خليج عربي تبديل شده است بدون اينكه واقعيتهاي تاريخي و احترام به ميراث تاريخي مراعات گردد. الانباء در مقاله اي تحت عنوان هويت آب آورده است زمان آن فرا رسيده است كه آب رفته به جوي بازگردد و امور را به جايگاه درست آن بازگردانيم و نام واقعي اين خليج را بكار گيريم به ويژه اين نام يك ميراث تاريخي خودي است و كاربرد نام خليج فارس هويت كشورهاي مشرف بر خليج را تغيير نمي دهد بلكه قطعاً عقلانيت از دست رفته را به ما بازمي گرداند. صلاح الساير در روزنامه الانباء 6- 10- 2003  ضمن دفاع از نام خليج فارس نوشته است قوم گرايان افراطي عرب كه حرمت تاريخ را نگهه نداشته و نام تاريخي خليج فارس را به خليج عربي تبديل كرده اند بايد به خود آيند و ماسكهاي جعل و دروغ را گنار بگذارند.Persian gulf national day in Delhi  30 April 2013 .Dr.Ajam

ايسنا اين خبر را بشرح ذيل مخابره كرده است:

اعتراف ديرهنگام به يك حقيقت تاريخي

روزنامه‌ي الانباء در مقاله‌اي خطاب به كشورهاي عربي و امت اسلامي، از آنها خواسته است كه از ناميدن “خليج فارس” به عنوان “خليج عربي” خودداري كنند، اين روزنامه‌ي كويتي در مقاله‌اي به قلم نويسنده مشهور عربي صلاح الساير، تحت عنوان (هويت آب) نوشته است: خليج فارس نام دريايي است كه ما را از ايران جدا مي‌سازد، ولي بنا به اهداف سياسي كه به اصطلاح قوم‌گرايان عرب يكه‌تاز آن بودند، اين نام در تمام اسناد، نقشه‌ها و مطبوعات و رسانه‌هاي عربي به (خليج عربي) تبديل شد، بي‌ آن كه حرمت تاريخ رعايت شود، يا احترام بايسته‌اي نسبت به حقيقت آن مراعات گردد.

نويسنده با طرح اين سوال كه آيا زمان آن فرا نرسيده است كه آب رفته به جوي بازگردد و امور را به جايگاه صحيح آن بازگردانيم تا به اين آب هويت تاريخي ‌اش را اعاده كنيم، مي‌افزايد: به ويژه اين كه چنين تصحيحي هويت كشورهاي مشرف بر خليج فارس را تغيير نمي‌دهد، بلكه قطعا عقلانيت از دست رفته را به ما باز مي‌گرداند.

روزنامه كيهان عربي در تاريخ 21/7/81 برابر با 13/10/2002 نوشته است: دكتر بروس اينغهام رئيس مركز پژوهشهاي خاور ميانه و نزديك دانشگاه لندن در مصاحبه اي گفته است كه ” فكر مي كنم همه با من موافق هستند در اين حقيقت كه اين آبراه از نظر تاريخي خليج فارس نام دارد و اين نام نزد همه ملل شهرت دارد و عربها و ايرانيها نيز اين نام را از يونانيان قبل از اسلام گرفته اند. به نظر من براي مناطق جغرافيايي بايد نامهاي با ريشه تاريخي را به كار برد و اين به معني آن نيست كه خليج فارس متعلق به فارسها است همانطور كه اقيانوس هند متعلق به هند نيست اينكه دولت بريتانيا و بعضي از دولتها برخلاف روند تاريخي اين نام ،كلمه ” خليج ” بكار مي برند يك اشتباه فاحش و توهين آميز است.

در مقاله اي تحت عنوان :هل كل قلم حر عميل ..؟ بقلم: د. هوزان قاسو *

أخبار الشرق – 5 كانون الأول 2002 آمده است :وكل من يدعوا إلى إلغاء هذا المصطلح الجغرافي البحت مهما كان جنسه مثقف أو تنظيم كردي أو مثقف عربي أو تنظيم وطني فهو يحرف ويشوه ويزور التاريخ والمنطق معاً.حتى تاريخ هذه اللحظة معظم الناطقين بالعربية والقوميات المتواجدة في الوطن العربي من أقصاه إلى أقصاه لا يستطيعون تسمية الخليج بالخليج الفارسي رغم أن الفرس أقدم تاريخياً من العرب ولكن كوننا نعيش تحت لواء دولة عربية نلزم تسميتها الجغرافية جديده .

ـ المبروك بن عبد العزيز از كشور عربستان سعودي در يك مقاله اينترنتي تحت عنوان هل ستكون “الجزر الثلاث” “شط العرب 2″؟ نوشته است:

المؤسف أنّ العرب يواصلون تقديم الخدمات، عن قصد أو عن غير قصد، لقوى لا تريد الخير للمسلمين،  مثلا مع الإيرانيين هم يستفزون الشعب الإيراني و ليس الحكم الإيراني.
1- أول تلك الأخطاء إطلاق اسم العربي على الخليج الفارسي من جهة واحدة. فجميع كتب الأطلس و كتب التاريخ و الجغرافيا تتحدث عن اسم الخليج الفارسي. و نحن نعرف أن القبائل العربية انطلقت مع ظهور الإسلام من شرق وجنوب الجزيرة لتنشر الإسلام شرقا و غربا. بينما وصلت أطراف الإمبراطورية الفارسية قبل ذلك إلى حدود نهر النيل غربا. مسالة الاسم هي مسالة علمية تاريخية جغرافية لا يحق لنا تسييسها  من حيث عدد السكان المطلين على الخليج يتفوق الإيرانيون على العرب و ربما يتبعهم الهنود و الباكستانيون لان الدول الخليجية ستصبح قريبا مثل الولايات المتحدة متعددة الأعراق، كما أن للعرب بحر يقع في جنوب الخليج هو بحر العرب. فلم لم يطلق جمال عبد الناصر اسم البحر العربي على البحر الأحمر أو البحر الأبيض المتوسط؟..
2- فيما يخص الجزر الثلاثة يساوي الإماراتيون بين الاحتلال الإسرائيلي الواضح لفلسطين و بين خلاف حدودي حول جزر نائية تقع في عرض البحر بين دولتين مسلمتين، و يذكرنا دعم القمة العربية الأخيرة لموقف الإمارات في استعادة جزرها باستعمال القنوات السلمية بالدعم الفاشل و المتواصل الذي ناله العراق أثناء حربه مع إيران في الثمانينات من القمم العربية.
إن أي حرب جديدة مع إيران، لا قدر الله، لن تخدم سوى إسرائيل و أعداء المسلمين، و سيكون المتضرّر كالعادة الطرف العربي الأضعف، و بإمكاننا تخيل الدمار التي ستحدثه مثل هذه الحرب بالدول الخليجية التي أنفقت المئات من المليارات على التنمية طول عقود. هذا بالطبع إذا لم تتدخل الولايات المتحدة لتسيطر على الجزر و ترابط فيها.
إن إيران هي العمق الاستراتيجي للعرب من جهة الشرق. وهي دعم للحقوق العربية و الإسلامية. و يرجع جزء كبير من النمو التجاري و الازدهار الاقتصادي للإمارات إلى عوائد التجارة مع إيران التي تستفيد من الترانزيت الإماراتي خصوصا في ظل الحصار الأمريكي لها فيما يتعلق بالتكنولوجيا المتقدمة.

فالفرس موجودون هناك منذ آلاف السنين.
التقدم العلمي و التقني الإيراني سيخدم المسلمين و سيوفر لهم إمكانية التخلص من التبعية المكلفة للغرب. خلاصه ترجمه:
متاسفانه اعراب با تفرقه افكني ميان اقوامي كه هزاران سال است در منطفه حضور دارند به قدرتهاي استعمارگر خدمت مي كنند حضور فارسها در خليج فارس از اعراب قديمي تر است تغيير نام خليج فارس كه همه نقشه ها و اسناد تاريخ دليل بر اين نام است عملي غير علمي و توهين به ايرانيان و خدمت به استعمار است امارات در خصوص جزاير سه گانه همان راهي را مي رود كه صدام رفت و شكست خورد و باعث كشته شدن هزاران نفر مسلمان از دو كشور شد جزاير بهتر است در اختيار ايراني ها باشد تا در اختيار كشوري كه آن را به پايگاه آمريكا تبديل خواهد كرد.

“قدري قلعجي” نويسنده و متفكر عرب در ماه نوامبر 1968 در مقاله تحت عنوان (ملاقات صلح در مهد اسلام) در روزنامه “الراصد” چاپ بيروت نو چنين قضاوت مي كند: “ايران دولتي است دوست و ملتي است برادر، تاريخ آن با تاريخ عرب در هم آميخته و فرهنگ ما براي دوره اي از تاريخ مخلوط گشته است…اختلافات ما با آن درباره عربيت خليج فارس بيش از اختلاف ما درباره عربيت ابن المقفع، ابن برذو،‌ ابي نواس،‌ ابن قتبيه، ابن سينا،‌ سيبويه، خوارزمي، اصفهاني، ‌‌همداني،‌ رازي، موصلي،‌ بلخي ، ‌بيروني، غزالي، شهرستاني، گرگاني، طغرائي، كاشاني،‌تبريزي شيرازي كه همه از شاخه اي ايراني پديد آمده و در محيط اسلام رشد يافته اند نيست.”

“علي حميدان” كه از نويسندگان برجسته عالم عرب است دركتاب (les Princes deorlmoir) چاپ پاريس همه جا نام خليج فارس را بطور كامل يادآور مي شود.

ـ متعاقب آن روزنامه تايمز لندن در 26 سپتامبر 1968 در صفحه خاورميانه اظهار اميدواري كرده است كه ديگر نويسندگان نيز از اين محقق منصف پيروي كرده و از سعي بيهوده در تغيير نام خليج فارس كه قرنها در كليه نقشه هاي جهان به همين نام طبع شده است پرهيز نمايند.

نذير فنصه سردبير “مله الاخاء” در اين باره مقاله جالبي نوشت و ضمن آن بشرح وضعيت علما و دانشمندان و متفكرين عرب پرداخته كه چگونه از لجاجت و تعصب غيرمنطقي دچار ناراحتي گشته اند و مي نويسد:‌”امروز اعراب از لحاظ تسميه خليج فارس در وضعي قرار گرفته اند كه نويسندگان و مورخان منصف از ترس اينكه در تلاطم احساسات لبريز شده، متهم به دست نشاندگي و ارتجاع نشوند، نمي توانند اظهار نظري كنند…شما را بخدا بگوييد كه نام خليج از چه تاريخي در كنار لفظ (عربي) قرار گرفت. اين بدعت از ده سال قبل و از زبان يك سياستمدار معروف و در راه يك هدف غايب معيني … آغاز گشت. اين توهين به تاريخ و اصول بين المللي است.”

دكتر سيد محمد نوفل مصري، ‌معاون اتحاديه عرب و نماينده دولت مصر در كنفرانس حقوق بشر تهران 1968 در مصاحبه اي با خبرنگاران، پيرامون خليج فارس چنين سخن گفت: “من كوششهايي را كه براي تغيير نام خليج فارس به خليج عربي صورت مي گيرد مورد استهزاء قرارداده اين كوششهاي بي نتيجه را محكوم مي كنم”،‌ وي گفت كه مطالعاتي درباره منطقه خليج فارس دارد و در كتابي كه در سال 1952 درباره اين منطقه نوشته است همه از خليج فارس نام برده و تنها شيخ نشينهاي خليج را نه عرب و نه ايراني دانسته است.

همچنين روزنامه آكسيون چاپ تونس در اسفند ماه 1969 در بحث مفصلي تحت عنوان (كدام يك از اين عبارات صحت دارد) ضمن اينكه تاريخچه خليج فارس را مورد بررسي قرار مي دهد، فارسي بودن خليج فارس را ثابت نموده و اين اصل را از هر نوع شبهه اي بدور دانسته است.

علاوه بر اين كتابهاي زيادي از سال 1959 تاكنون از طرف پاره اي از نويسندگان و محققين منصف عرب بچاپ رسيده است كه در آنها از اين دريا بهمان نام اصلي يعني خليج فارس نام برده مي شود.

دهها ديپلمات و شخصيت علمي، اساتيد دانشگاه هاي عربي واسلامي در گفتگو با همتايان ايراني خود از اين بابت كه عده اي افراطي به تغيير نام خليج فارس دامن زده و باعث اختلاف ميان ايرانيان و اعراب شده اند اضهار تاسف كرده اند كه بدليل جلوگيري از اطاله كلام مجال پرداختن به همه اين نظرات نيست.

در كنفرانس يكسان سازي اسامي جغرافيايي، كشورهاي عربي دولت اسرائيل را بخاطر تلاش براي تغيير نام خليج عقبه بشدت مورد انتقاد قرار داده اند چطور همان عمل اسرائيل را خود به شكل بسيار بيشرمانه تري در مورد خليج فارس بكار ميبرند.

برگرفته از : نسخه آنلاین » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم وب  

اعتراف رسانه ها و روشنفکران عربی و مسلمان

نوار سخنرانی‌های ناصر و جملات معروف اوویدیو در یوتیوب(العالم العربی من المحیط الاطلسی الی خلیج الفارسی) سخنرانی‌های سید قطب: جمله معروف او (العالم الإسلامی من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی ۱۹۴۶ )،حسن‌البنا همان جمله سید قطب را در سخنرانی خود بارها اعلام کرده است -شیخ شلتوک، و اعتراف یوسف قرضاوی در تلویزیون الجزیره(عبارت خلیج عربی تا قبل از ناصر رایج نبود.) و بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی عرب در مورد نام خلیج فارس سندهای زنده‌ای از حقانیت این نام است. اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان همچنین نظر روشنفکران عرب مانند پرفسور عبدالهادی التازی، احمد الصراف، محمد عابد الجابری، عبدالله بن کیران (نخست وزیر فعلی مراکش)،عبدالمنعم سعید،عبدالخالق الجنبی و تنی چند از نویسندگان مشهور عرب و چند تن از رهبران دینی از جمله قرضاوی در مورد اصالت نام خلیج فارس و نداشتن توجیه برای تغییر نام خلیج فارس آورده است.  گفتنی است که از رهبران عربی، شیوخ ،امیران عرب از جمله امیر کویت، پادشاه عربستان، بصره، نویسندگان و شعرای عرب اهواز و سوسنگرد مکاتباتی هست که در آنهاخلیج فارس و بحر عجم بکار برده‌اند نمونه‌ای از اسناد ضمیمه کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان است.نمونه های زیر:
عبدالمنعم سعید در مجله شرق نامه مصر ۹/۱۲/۲۰۰۲ :”برای من هیچ تعجبی نداشت که در همه نقشه ها که دوستان و دشمنان ایران اعم از اعراب و یونانیها تهیه کرده اند همگی آنها نام خلیج فارس را در بر دارد. هیچ نقشه تاریخی در شرق و یا در غرب و در هیچ کجای جهان با نام خلیج عربی وجود ندارد و بنابر این تغییر این نام به خلیج و یا خلیج عربی و یا هر نام دیگری بر خورد غیر منطقی و غیر حکیمانه با حقایق تاریخی و جغرافیایی است.”
پرفسور عبدالهادی التازی سیاستمدار و پژوهشگر معروف عرب و عضو آکادمی پادشاهی مراکش و رئیس چند دوره “گروه نامهای جغرافی کشور های اتحادیه عرب” : حقیقتاً من هیچ منبع تاریخی را ندیدم که آبراه جنوب ایران را خلیج عربی نامیده باشد اعراب قبل و بعد از اسلام همیشه این آبراه را بحر فارس بحر العجم و یا خلیج فارس نامیده اند من خودم نقشه سفرهای ابن بطوطه را در کتابم ترسیم کرده ام و مطابق سفرنامه اسم خلیج فارس را در جای خودش آورده ام.
مجله ماهنامه اهرام در شماره ۲۱۹ اگوست ۲۰۰۱ سرلشکر مجدی عمر معاون اول سابق شورای دفاع ملی مصر:” نسل من بخاطر دارد که ما در ایام مدرسه در کتب و نقشه ها با عبارت” خلیج فارس” سر و کار داشتیم ولی بعد از مدتی به آن خلیج عربی اطلاق کردیم. این غیر منطقی، رزالت و پستی است. اینکه چند کشور عربی در اطراف آن باشند دلیل نمی شود که نامی تاریخی را تغییر دهیم.

عبدالخالق الجنبی،پژوهشگر تاریخ و باستان شناسی و استاد دانشگاه در عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه فرانس 24″:
نام خلیج فارس از دوره اسکند مقدونی و از طریق آثار مکتوب به مارسیده و حتى مورخان عرب هم همین نام را بکار برده اند و در معاهدات حکام خلیج با بریتانیا نیز همین نام بکار رفته و تا زمان جمال عبدالناصر هیچ تغییری در کاربرد نام خلیج فارس ایجاد نشده کما اینکه خود ناصر هم در ابتدا می گفت: “نحن أمة واحدة من المحيط الأطلسي إلى الخليج الفارسي”.اما اینکه بعضی ادعا کرده اند که رومی ها(مانند پلینی) خلیج عربی بکار برده اند ابدا صحت نداردخلیج عربی نامی است که رومی ها به دریای سرخ داده اند.”
علی مبارک،در کتابش بنام” الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر والقاهرة، المطبعه الامیریه، بولاق ۱۳۰۶ه همه جا خلیج فارس بکار برده است.
جمال الدین الشیال، در کتاب” تاریخ مصر الاسلامیة، دایرةالمعارف، القاهرة ۲۰۰۰، ج۱/ص ۱۵۲ واژه خلیج فارس را بکار گرفته است.
عمر فروخ، در آثارش از واژهٔ الخلیج الفارسی یا بحر الفارسی استفاده کرده است.

پیشینه تغییرنام خلیج فارس

دانشگاه جواهر لعل نهرو

سابقه بكارگيري عناوين جعلي و مغرضانه بجاي خليج فارس 
اول استعمار انگلیس بعد عبدالکریم قاسم  1958 بعد امیر فعلی کویت  1962 و بلاخره جمال عبدالناصر1964
1 – نقش كارگزاران استعمارانگليس در جعل نام براي خليج فارسپس از انعقاد قراردادهاي گلستان 1813 و تركمنچاي 1828 كه با وساطت انگليس منعقد شد و به تجزيه شمال ايران منجر گرديد. مقامات ايراني بيشتر متوجه عمق فريبكاري و توطئه هاي استعماري انگليس براي تجزيه كشور شدند. بويژه در سال 1837 تهاجم انگليس به جزيره خارك و تهديد ايران به جنگ و توطئه هاي رنگارنگ آن كشور براي محروم كردن ايران از حاكميت بر جنوب ايران ، موجب شد صدر اعظم ايران ميزرا آغاسي به انگليس اخطار دهد تا از تجزيه طلبان و دشمنان ايران حمايت نكند و حاكميت ايران را بر كل جزاير خليج فارس محترم شمرده و از تجزيه بخش جنوبي ايران دست بر دارد.اين اخطار دولت ايران، انگلستان را به اين نتيجه رساند كه بايد براي خليج فارس زدائي به شيوه هائي آرام و بدون درگيري مبادرت ورزد. پس از اين مشاجرات ، تايمز لندن براي اولين بار خليج فارس را درياچه بريتانيا خواند، اما اين اسم بي مسما جايگاهي در جامعه مطبوعات باز نكرد. در فاصله سالهاي 1818 تا 1820 بريتانيايي ها به علت حملات بي رحمانه اعراب به كشتي هاي انگليسي و غارت اموال آنها كلمه ساحل دزدان را براي خليج فارس بكار برده اند درسال 1820 ارتش انگلستان ضمن حمله به شارجه و رأس الخيمه ، روساي قبايل عرب منطقه را مجبور به تسليم و انقياد ساخته و طي قراردادي كه ميان انگليس و روساي قبايل عربي خليج فارس امضا شد آنها حاكميت استعماري انگلستان را بر اراضي ساحل عربي پذيرفتند.انگلستان كه همواره به بخش ايراني خليج فارس نيز چشم طمع داشت به مرور اقدام به اشغال جزاير ايراني نمود. دولت ايران ضمن اعتراض شديد به تعرضات بريتانيا در تلاش براي اعمال حاكميت خود بر جزاير برآمد ولي بدليل ضعف نظامي، سياسي ، اقتصادي،‌ و به جهت اينكه روسيه و انگليس همانند دو تمساح در حال بلعيدن ايران بودند. دولت بيمار ايران نتوانست اهداف خود را عملي سازد. در سال 1888 شاه ايران، استدلالهاي حقوقي و تاريخي خود مبني بر مالكيت و حاكميت ايران بر جزايرسه گانه را مطرح ساخت. در سال 1903 شيوخ عرب تحت الحمايه انگليس به تحريك و با حمايت انگلستان، درجزاير ايراني تنب پرچم برافراشتند. اين اقدام منجر به مشاجره مستمر و طولاني ايران با انگلستان شد. ايران براي اثبات حاكميت خود بر سه جزيره ابوموسي و تنب بزرگ و تنب كوچك، علاوه بر اسناد تاريخي و به نقشه هاي رسمي خود دولت انگليس( نقشه هاي وزارت جنگ و وزارت دريانوردي كه در سال 1888 به شاه ايران تقديم شده بود و به نقشه هاي لرد كرزن در سال 1892 و نقشه وزارت هند بريتاني سال 1897 كه در همگي جزاير به رنگ ايران و متعلق به ايران ترسيم شده بود با انگليس به مجادله قانوني و حقوقي پرداخت. مقامات ايران علاوه بر اين اسناد و نقشه ها، به كاربرد بين المللي نام خليج فارس استناد مي نمودند و نام تاريخي، بدون معارض و پذيرفته شده بين المللي” خليج فارس” را با استناد به قاعده فقهي و حقوقي “من يملك الكل يملك الجزء ” و قاعده “من يملك الاصل يملك الفرع ” يكي از نشا نه هاي محكم حاكميت ايران و تعلق جزاير خليج فارس به ايران مي دانستند. استدلال هاي ايران، انگليسي ها را واداشت تا به تهيه نامه و استشهاديه بپردازند و بويژه آنها را بفكر انداخت تا كاربرد گسترده و پذيرفته شده نام بين المللي خليج فارس را مخدوش سازند. نكته قابل توجه اينكه در دوره جنگهاي ايران وعثماني ، تركها نيز سعي كردند نام خليج بصره كه نام يكي از خورهاي خليج فارس است را به كل خليج نسبت دهند كه اين موضوع نيز خود بخود هيچ ريشه اي در ادبيات وعلم كارتوگرافي نيافت.اما جهت نمونه سه مكاتبه كه در كتاب حمدي آورده شده است ، ذيل قابل مطالعه است.

1- د. دبيلو. لاسيلز D.W.Lasilz درگزارش مورخ 4 سپتامبر 1934 و زمانيكه رضا شاه به دليل بر چيدن بساط عوامل انگليس در خوزستان و ايجاد دوستي با آلمان، مورد خشم انگليس واقع شده بود، طي گزارشي به نقد ادعاهاي ايران درخصوص حقانيت ايران براي حاكميت بر جزاير سه گانه اشاره خليج فارس پرداخته و دقيقاً روي نكات فوق ( تغيير نام خليج فارس )انگشت گذاشته است.

2- در دوم آوريل 1935 وزير خارجه ايران با سفير بريتانيا در تهران ملاقات و دلايل حاكميت ايران بر جزاير سه گانه را برشمرد. در يادداشت 30 آوريل 1935 وزير خارجه ايران به سفارت انگلستان در تهران با اشاره به سوابق حاكميت ايران بر جزاير ابوموسي و تنب به حق تاريخي‌جغرافيائي و منطبق با اصول و رويه بين المللي اشاره و به اين حقيقت كه نام بين المللي‌، جهاني و تاريخي خليج كه خليج فارس است يكي از دلايل ديگر حقانيت ايران است را يادآوري نموده است.

3- در هشتم دسامبر سال 1948 آر.سي. كلنتون توماس كارگزار سياسي بريتانيا در خليج فارس مقيم بحرين طي گزارشي به وزارتخارجه بريتانيا اعلام كرد كه در ادامه مطالبات ايران در خصوص جزاير ابوموسي و تنب سفير ايران با آقاي رايت ملاقات و ادعاهاي ايران منبي بر اينكه استعمال و شهرت تاريخي و جهاني نام خليج به خليج فارس دليلي بر تعلق جزاير مذكور به ايران است را تكرار نمود.

با وصف مذكور، بي دليل نبود كه كارگزاران استعمارگر كه از قبل شروع به تضيف كاربرد نام خليج فارس كرده بودند بفكر خليج فارس زدايي به شيوه عملي افتادند. آنها ابتدا در سال 1840 درياي بريتانيا بكار برده بودند ولي اين نام مقبوليتي نيافته بود لذا آنرا رها نمودند.

پس از ملي شدن نفت ايران و خلع يد از شركتهاي انگليسي وقطع روابط ايران و انگليس ابتدا نماينده سياسي انگليسي مقيم بحرين از سال 1950 عبارت ساحل عربي را براي منطقه جغرافيايي بخش جنوبي خليج فارس كه متعلق به اعراب تحت الحمايه انگليس بود مرسوم ساخت و سپس به تدريج كلمه خليج عربي را جايگزين آن ساخت و سپس اين نام را به كل خليج فارس تعميم داد.

علي رغم اينكه در تمام دوره حاكميت استعماري پرتغال (1507-1622 ) و در تمامي مكاتبات و اسناد دولت بريتانيا همواره آبهاي جنوب ايران خليج فارس ناميده شده است. پس از مصادره اموال شركت نفت انگليس و خلع يد از شركتهاي انگليسي وقطع روابط ايران و انگليس براي اولين بار وزارت مستعمرات انگليس نيز در مكاتبات خود اين نام جديد را متداول ساخت. در واقع ترور اين نام تاريخي از اينجا شروع شد و با انتشار كتابي در لندن در سال 1957 توسط آقاي رودريك اووين كارگزار سازمان جاسوسي انگليس كه بلافاصله به زبان عربي تحت عنوان “الفقاهه الذهبيه – وثائق الخليج العربي” ترجمه و انتشار يافت، سناريو ابعاد تازه اي يافت و در سال 1966 نيز سرچارلز. م. بلگريو، كه از سال 1926 تا 1957نماينده سياسي انگلستان در خليج فارس بود و هنوز امارات عربي مستعمره انگليس بودند در پايان مأموريت خود كتابي تحت عنوان خليج عربي منتشر ساخت و عنوان نمود كه اعراب دوست دارند خليج فارس راخليج عربي بنامند. او همچنين در مجله صوت البحرين خليج فارس را خليج عربي ناميده بود. كه اعتراضاتي را برانگيخت. بلگريو در دومين كتاب خود بنام به بحرين خوش آمديد اشتباه قبلي خود را جبران و خليج فارس را با همين نام ياد نمود. در اين رابطه گزارشهاي www.pro.gov.uk/ Public Record Office the National Archives Egland ( اداره اسناد بريتانيا )بخوبي عمق اين توطئه استعماري و نفاق استعمار را روشن مي سازد. در اين آرشيو فايلي تحت نام ” نام خليج فارس” وجود دارد و در چندين مكاتبه كارگزاران انگليسي ضمن اعتراف به تاريخي بودن نام خليج فارس، خطرات اين نام را بر عليه منافع انگليس و ضرورت تغيير نام آنرا به خليج عربي متذكر ميشوند در پوشه هاي FO371/91284- FO371/140124- FO371/148963 اسناد وزارت خارجه انگليس اين موضوع را روشن مي سازد در يكي از اين مكاتبات در پاسخ به اعتراض وزارت خارجه در سال 1975 به بنگاه بي بي سي آمده است كه” ما ضمن اينكه نام واقعي اين آبراه را خليج فارس مي دانيم ولي ناچار هستيم در برنامه عربي آنرا خليج عربي و در برنامه جهاني خليج بناميم” ، برسي اين اسناد خود مقاله اي جداگانه مي طلبد.

 

برگرفته از : نسخه آنلاین » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم

 

مقالات مرتبط: :

جن ها خانم های …. را  …… هرکس بگوید زمین حرکت می کند کافر است

مجمع فقهي. –   فقیه تکفیری  (ازدواج یک ساعته مجاهد و مجاهدة) حلال طیب

 

وجه تسميه و علت نام گذاري خليج فارس

وجه تسميه و علت نام گذاري خليج فارس آثار باستاني برجاي مانده از شهرهاي ساحلي خليج فارس همانند بوشهر، خارك ، سيراف و بند طاهري حكايت از وجود يك تمدن 6000 ساله در سواحل خليج فارس مي كند. آثار مكتوب و نوشتاري برجاي مانده حدود كمتر از3000سال قدمت دارند و از بسياري از مسايل و حوادث دوره تمدن ايلاميها ، مادها، آشوريها، دراويديان و پيشداديان و تاقبل از حكومت پارسها اطلاع دقيق و روشني وجود ندارد و اين دوره از زندگي ساكنان منطقه هنوز در پرده اي از ابهام وجود دارد. تنها در دوره امپراتوري قدرتمند و پهناور پارس است كه خليج فارس شهرت بين المللي مي يابد. پژوهشگراني كه در خصوص نام خليج فارس تحقيق نموده اند، متفق القول هستند كه نام خليج فارس در تمام قرون و بويژه در 2500 سال گذشته نامي يگانه، بين المللي و بدون معارض بوده است و در خاورميانه بر روي كمتر نامي در ادوار مختلف تاريخي چنين اتفاق و يگانگي در ميان همه نويسندگان و مورخان وجود داشته است. در اين راستا كتب و مقالات ارزشمندي از سوي پژوهشگران ارايه شده است بسياري از آنها سرگذشت خليج فارس و توصيفهايي كه در كتب و نوشته هاي قبل و بعد از ميلاد مكتوب شده است و حتي بعضاً نقشه هاي تاريخي آن را از ابتداي تاريخ گرد آوري و ارايه نموده اند. كتاب سر آرنولد ويلسن Sir Arnold Wilson كه در سال 1928 به نام خليج فارس( Persian Gulf ) به چاپ رسيده يك نمونه ار اين كتب ارزشمند است. وي ضمن نقد سابقه تاريخي و جغرافيايي خليج فارس و بيان توصيفهاي نويسندگان معرب زمين مشاهدات خود را نيز بيان نموده و نوشته است” هيچ آبراهي چه در گذشته و چه در حال حاضر براي زمين شناسان، باستان شناسان ، تاريخ دانان ، جغرافيدانان، بازرگانان ، سياستمداران و سياحان و دانش پژوهان اهميتي بيشتر از خليج فارس نداشته است اين آبراه كه فلات ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي كند از هزاره قبل از ميلادتا كنون از هويت پارسي و ايراني برخوردار است.” در ميان نويسندگان غربي كه در مورد نام خليج فارس تحقيق كرده اند رساله پژوهشــــــــــي سي ادموند بوسورثC .Edmund Bosworth نير از اهميت برخوردار است. وي مطالبي را از 20 مورخ وسياح يوناني و اروپايي، ازسردار يوناني نياركوس( 325-24 ق.م) گرفته تا پريديكس ( 1876 )، در مورد توصيف خليج فارس بيان نموده است. از آنجا كه اسناد و تاريخ مكتوب ايران قبل از اسلام از ميان رفته است مدارك مستند پارسي كمي وجود دارد ولي تاريخ شفاهي آن دوران كه سينه به سينه نقل شده و فردوسي( 329- 411 قمري)‌ آنها را تحت عنوان “شاهنامه يا نامه باستان” به شعر در آورده نشان مي دهد كه ايرانيان تمامي آبهاي خليج فارس و عمان و درياي عرب امروزي را درياي پارس و اقيانوس هند را ” آرياتراس ” مي گفته اند. علاوه بر مورخان و سياحان يوناني و رومي كه وي از آنها نقل قول نموده است، مي توان حداقل به 200 نفر مورخان و سياحان سرشناس كشورهاي اسلامي و عربي قرون گذشته نيز كه در توصيف خليج فارس و نامگذاري آن بطور مستقيم و يا ضمني توضيحاتي دارند اشاره نمود. در كتاب مجموعه مقالات خليج فارس ارايه شده در سمينارهاي سالهاي قبل از انقلاب اسلامي، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي چاپ 1369. دكتر جواد مشكور در مبحث نام خليج فارس ، جملات و توصيف هاي 47 نويسنده قرون گذشته را در باره وجه تسميه خليج فارس آورده است. نويسنده مصري بنام احمد ميرزا نيز در كتاب عربي خود بنام “خليج الفارسي عبر التاريخ” جملات و توصيف هاي 20 نويسنده عرب قرون گذشته را در باره وجه تسميه خليج فارس آورده است. دركتاب” نام خليج فارس برپايه اسناد تاريخي و نقشه هاي جغرافيايي” تاليف ايرج افشار سيستاني نيز مطالب و توصيفهاي بيشتر از 50 نويسنده اروپايي ، عربي و اسلامي و ايراني سده هاي گذشته در باره نام خليج فارس آورده شده است كه براي جلوگيري از اطاله كلام از بيان جملات آنها خودداري و فهرستي از اسامي مورخان و نويسندگان و مشخصات كتب آنها براي اطلاع بيشترخوانندگان در جدول ضميمه در پايان تحقيق آورده شده است. اين مورخان همگي در كتب خود عبارتهاي ذيل را در وجه تسميه و علت نام گذاري خليج فارس به اين نام ارائه نموده اند: “اين دريا كه از سند و كرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان، سيراف و عبادان( آبادان) ختم مي شود، در ميان همه سرزمينها با نام فارس خوانده مي شود زيرا مملكت فارس از همه كشورها آبادتر، پيشرفته تر بوده و پادشاهان آن همه كرانه هاي دور و نزديك اين دريا را تحت كنترل خود دارند. به روزگار گذشته پادشاهان پارس بزرگتر و قويتر بوده اند و هم در اين روزگار مردمان پارس بر همه كرانه هاي اين دريا مستولي اند”. اين عبارتها در دهها كتاب تاريخي وجود دارد. براي نمونه مي توان در صفحه 30 البلدان ابن فقيه و صفحات 5 ، 35 و 109 كتاب مسالك و ممالك استخري و ص 941 صوره الارض ابن حوقل مشاهده نمود كه با مختصر تغيير عينا نقل كرديم. در كتاب البلدان وتاريخ يعقوبي ص 224 به درياي پارس اشاره و نوشته است :” براي سفر به چين از راه خوارزم و تبت روند و اگر از را دريا روي بايد از 7 دريا بگذري اول درياي پارس است كه بايد از سيراف بر كشتي نشست و آخرش راس جمحمه است”. همه تاريخ نويسان و جغرافي دانان از خليج فارس تقريباً توصيفات كم و بيش مشابهي دارند. آنها عموماً حدود بحر پارس را شامل درياي عرب امروزي ، عمان تا سند مي دانندو مملكت پارس را نيز از تركيه امروزي تا شام، مصر، بخشي از هندوستان، كابلستان، تخارستان، ماوراءالنهر و عدن ذكر كرده اند. بسياري از آنها همچنين مردمان ظهار(ظفار و اومان) ، بحرين و عدن را فارس ناميده اند. حتي ابن بطوطه( 1304-1377م) در سفرهاي خود در تمام مناطق مذكور با زبان فارسي با مردمان اين مناطق صحبت مي كرده است. همه مورخان مورد مطالعه ما بر اين باورند كه اولين حكومت مقتدر در سواحل اين پهنه آبي را پارسها در سالهاي 559 تا 330 قبل از ميلاد بر پا نمودند و حاكميت امپراتوري پارس برتمام منطقه خاورميانه و بويژه تمام خليج فارس و شبه جزيره عربي تا ظهور اسلام ادامه يافتهو دريانوردان و تجار ايراني در سراسر حليج فارس، درياي سرخ و اقيانوس هند حضور فعالي داشتند و از آنجا كه پارسها قوم اصلي و اكثريت ساكنان سواحل سراسر خليج فارس را تشكيل مي دادند، بسيار طبيعي بوده است كه از اولين سياحاني كه كتاب برجاي مانده مانند فيثاغورس 608 – 509 قبل از ميلاد تا جهانگرداني مانند استانلي و اسپيك و جهانگردان معاصر كه خليج فارس را پيموده و يا از اين پهنه آبي ياد كرده اند همگي آنرا با پسوند پارس توصيف كرده اند. بديهي است كه اين نام گذاري در دوره هاي بعد نيز به اتفاق كلمه مقبول و محفوظ مانده است. به همين دليل بود كه نام خليج فارس بطور گسترده اي در متون مدون و نقشه هاي آن دوران رايج گرديد. از سنگ نوشته ها،‌ مكتوبات و نقشه هاي كهن دوران باستان مانند سنگ نوشته داريوش امپراتور پارسي كه در باستان شناسي هاي تل المسخوتب مصر مربوط به سالهاي قرن پنجم قبل از ميلاد بدست آمده است، لوحه هاي آشوري ، بابلي و نياركوس( 325 قبل از ميلاد) تا هرودوت Herodotus (420-486 ق م) ،كيبقرس كوتوئيس رونوس، بطليموس، فليويوس آريانوس، بلوتحه جغرافي دان مصري (90قبل از ميلاد) ، ابن فقيه، ابن رسته ‌، فردوسي و بزرگ ابن شهريار رامهرمزي تا دوران معاصر همه جا سفر نامه نويسان، سياحان، جغرافي دانان و نقشه نگاراني كه از سراسر جهان اعم از يوناني، رومي، چيني، هندي، ژاپني و اروپاييان به منطقه سفر نموده اند، خليج فارس را با نام اصلي و نامهاي منصوب به سرزمين ايران توصيف نموده اند.

 

برگرفته از : » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم

نوشته شده سال 1381 .

دوره استيلاي انگليس بر خليج فارس در اين دوره نيز علي رغم اينكه انگليس شيخ نشينهاي منطقه را تحت انقياد خود در آورد و چشم طمع به سرزمين ايران نيز داشت ولي نتوانست ايده استعماري تغيير نام خليج فارس به درياي بريتانيا را عملي سازد.
همه مورخين غربي ابتدا پرتغاليها و سپس انگليسي كه از سال 1533 وارد خليج فارس شدند از جمله مانند توماس بانيستر ، در كتاب خود در سال 1574 و پت هيلين عالم رباني در كتاب كيهان گرافي سال 1650 ، جان اسپيد 1628 ، ژان باتيست بارون تاورنيه فرانسوي در فاصله 1631تا 1665 6 بار به ايران سفر نموده است. سفرنام تاورنيه محتوي يادداشتهاي جالبي از راهها ، جغرافيا و فرهنگ ايرانيان است فرانسوي ديگر شاردن نيز مانند تاورنيه از خليج فارس توصيفهاي جالبي ارايه كرده است.، لرد كرزننايب السلطنه هند در كتاب ايران و مسئله ايران 1892 ص 464 و 465 ، لرد لانس دان وزير امورخارجه بريتانيا در پارلمان انگليس در سال 1903 به سياستهاي آن كشور در خليج فارس اشاره نموده است، سر آرتور هاردينگ، وزير مختار بريتانيا در دربار مظفرالدين شاه 1900تا 1905م در كتاب خاطرات خود به توصيف خليج فارس پرداخته است سر دنيس رايت . لوريمر در كتاب راهنماي خليج فارس، سر آرنولد ويلسن Sir Arnold Wilson در كتاب خليج فارس توصيفهاي بسياري از مستشرقان در خصوص خليج فارس را بيان نموده و نوشته است” هيچ آبراهي چه در گذشته و چه در حال حاضر براي زمين شناسان، باستان شناسان ، تاريخ دانان ، جغرافيدانان، بازرگانان ، سياستمداران و و سياحان و دانش پژوهان اهميتي بيشتر از خليج فارس نداشته است اين آبراه كه فلات ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي كند از هزاره هاي قبل از ميلاد هويت ايراني برخوردار است. تمامي اسناد و مدارك دولتهاي روسيه شوروي و امريكا . مقامات اين كشورها و از جمله وزراي خارجه آنها مانند گروميكو وزير خارجه شوروي ويليام راجرز وزير خارجه آمريكا و روساي جمهور و مقامات تراز اول كشورهاي مطرح جهان حد اقل يك يا چند بار در گزارشات خود از خليج فارس ياد كرده اند. اين موضوع در خصوص مقامات كشورهاي جهان سوم و ساير كشورها نيز مصداق دارد . دهها نفر سياح و روزنامه نگار ديگر كه به خليج فارس سفر كرده بودند همگي در كتب خود از خليج فارس توصيفهايي مشابهه بكار برده اند همچنين كارتوگرافها در اين دوره همين نام را ترسيم كرده اند و از اولين دايره المعارفها مانند RAISONNE DE SCIENCE 1751 و اولين اطلسها مانند J.B.D.ANVILLE 1760 چاپ فرانسه، خليج فارس بكار برده شده است. همانطور كه قبلاً آورديم مورخين يوناني و اروپايي پيش از ميلاد
از قبيل اناكسيماندر ملطي Anaximandre 546-610 ق.م در نقشه جهان كه در كتاب kleinere schriften, . اثر ي .للول.لايپزيك ، 1836 باز نگري و چاپ شده است ، تالس مليتي Thales Melitus (546-640 پيش از ميلاد)، فيثاغورس Pythagore ) ) زايش 608 پيش از ميلاد درگذشت 509 ق. م) ، كوسماس اينديكوپليوس (500-535 ق م) ، هكاتوس (Hecataus 500ق.م) ، هردوت Herodotus (420-486 ق م)، Ptolemeus Quintus Claudius معروف به بطليموس (270-330ق .م ) رياضي دان و ستاره شناس سده دوم پيش از ميلا در كتاب جغرافياي جهان كه داراي 27 نقشه بوده است، كتزياس 380-445 ق.م گزنفن 352-430 ، Eratosthenes) ) ايراتوستين 276-187ق .م و استرابون پدر جغرافيا ( سده اول م) ،گوئينوس كورتوس روفوس Curticus Rufus) ) تاريخ نويس رومي سده اول ميلادي در شرح حال زندگي اسكندر ، Flavius) Arrianus) آريانوس تاريخ نگار يوناني سده دوم ميلادي در كتاب آنابازيس، نويسنده و مورخ رومي پومپونيوس ملا43م ، ديسئاركوس 285-325 ق.م ،” هيپاركوس” جغرافينگار سده دوم پيش ميلاد ، “پوزيدوينوس” جغرافيانگار سوري 15-135 ق.م، آريان 98-171 م ، عيسوب اوسيوس 263-340 م كه به پدر تاريخ عيسوي معروف است ، آگاتانژ 330-226 تاريخ نگار ارمني، موسي خورن مورخ سده 5 م در كتاب ماركوارت يا ايرانشهر و كراتس مالوسي دانشمند سده دوم ق.م، “پليبيوس” (جغرافيانويس يوناني سده دوم ق.م) ، واسكودوگاما ، ماركوپلو، اچ .بي وگان H.B.Vgan سي.اي.بيدولف C.E.Biddulph . پي تر دو لاوابه ايتاليايي 1621 . سرتوماس هربرت انگليس 1627 كارستن نيبور 1765 . گامب فر 1698 هئيت اوزلي 1810 . سر كربنز 1821 . ليو الكساندر 1826 ، بي.توماس B.Thomas . سنت. ايپستن. فيلبي H.ST.Philby آلفونس گابريل 1928 ( عبور از صحاري ايران Duerch Persiens Wuesten ) در 5 قرن اخير بندرت مي توان جهانگردي و يا شرق شناسي را يافت كه به آسيا يا خاورميانه سفر كرده باشد و از خليج فارس نام نبرده باشد، بسياري از سياحان و فرستادگان دول اروپايي و آسيايي كه از سده 14 به بعد از سرزمين هاي شرقي و منطقه خليج فارس ديدن نموده اند در آثار خود از درياي خزر و خليج فارس توصيفهايي داشته اند از جمله :
اودوريك دوپوردنون 1320 م – ژيوزافا باربارو 1474 – ژوفري دوكه انگليسي 1570 – هنريش فون پوزر 1621 – پيترو دلاوال ايتاليايي 1623 – دون گارسيا اسپانيايي 1624 – توماس هربرت 1628 – نيلسون ماتسون گيوپينگ سوئدي 1650 – نيلس ماتسون و گيوپينگ سوئدي 1650 – يوهان البرشت فون ماندلسلو آلماني 1638 – سفرنامه دوآرته بابوزا كه درسال 1865 منتشر شده بحث مفصلي در خصوص خليج فارس و پادشاه هرموز و توصيف جزاير خليج فارس و توصيف قنوات ايران و درياي خزر دارد.
سفرنامه آدم اولياريوس كه در سال 1647 ازطريق شرق آلمان و درياي خزر به اصفهان آمده و خاطراتي نيز از دوست آلمانيش جان آلبرخت ون ماندلسلو در توصيف خليج فارس و مردمان بنادر جنوبي از جمله هرمز نام برده است.
جهانگردي ماركوپلو ، ش. ويكتور چاپ تهران گوتنبرگ 1325
سفرنامه ژان باپتيست تاورنيه فرانسوي (1631-1668 ) ترجمه ابو تراب نوري چاپ اصفهان 1336
سفرنامه شواليه شاردن فرانسوي 1665 چاپ امير كبير تهران 1336
فليپ آنژل هلندي 1668 – ژان تونو 1667 – انگلبرت كمفر آلماني 1685 – ژان كونوس و كرنليس شپلمان و ژان استرويس هلندي 1671 – كرنليس دوبروين 1704 – كارستون نيبور 1765 – موريه 1811 ويليام اوزلي 1812- كرپرتر 1813
سفرنامه فراير Frayer بنام نه سال سفر فراير در ايران از 1672 تا 1681 نقل كرده است اين سفر نامه در سال 1900 توسط بنگاه هاكلويت در سال 1900 در لندن چاپ شده است.
سفرنامه فلاندن ، اوژن ، ترجمه نور صادقي، تهران، اشراقي، 1356
سفرنامه يوشيدا ماساهارو ،ترجمه رجب زاده، آستانقدس رضوي 1373
سفرنامه بلوشر ، كيكاووس جهانداري، تهران، خوارزمي 1363
سفرنامه فيگوئروا ، غلامرضا سعيدي، تهران، نشر نو 1363
سفرنامه مادام ديولافوا، فره وشي، تهران، خيام 1361
سفرنامه سياحتنامه مسيو چريكف، آبه كار مسيحي ، تهران، جيبي 1358
ايران و قضيه ايران ، جرج كرزن، وحيد مازندراني، انتشارات علمي 1367
مشاهدات سفر از بنگال به ايران فرانكلين ويليام، محسن جاويدان، بنياد فرهنگ و هنر ايران 1358
دلند آندره دوليه، زيبايي هاي ايران، محسن صبا، تهران، انجمن دوستداران كتاب 1355
جكسن ويليامز، ايران در گذشته و حال، اميري و بدره اي، خوارزمي 1357
سفرنامه و خاطرات سه سفير جمهوري ونيز در ايران بنام هاي كاترينو زينو (1471 م ) جوزفا باربارو سال 879 قمري ، امبروجيو كونتاريني 879 قمري ، خاطرات اين سه سفير از زبان ايتاليايي به انگليسي توسط بنگاه هلندي هاكلويت Hacklut در لندن چاپ گرديده است
مجموعه قراردادها هاي ايران و انگلستان ، سر ادوارد هرتزلت Sir Edward Hertslet . 1892 لندن.
مجموعه اسناد و عهود ايران، سي.يو.اچيسن C.U.Aitchisson لندن 1933
سفرنامه ژنرال گاردان ترجمه از فرانسه توسط ميرزا علي خان مترجه باشي 1298 قمري
سفرنامه پوتينگر سياح انگليسي 1810 در دربار لطفعلي خان
سفرنامه سرهارد جونز نخستين وزير مختار انگليس در دربار لطفعلي خان
همگي در كتب و يادداشت هاي سفر و در آثار و نوشته‎هاي خود از خليج فارس و يا نعادلهاي اروپايي آن نام برده و از دريا ي شمال ايران نيز با نام هاي هيركان، كاسپين، اركاني، ارقانيا و تپير ياد كرده‎اند.
مي دانيم كه در ادبيات ايراني ، عربي، اسلامي و حتي در ادبيات غربي درياي پارس و بحر فارس و معادلهاي اروپايي آن به تمام آبهاي جنوب ايران تا سواحل حبشه اطلاق مي شده است ولي قلمرو درياي پارس ابتدا در دوره سلطه پرتغاليها و سپس دوره انگليسيها به خليج فعلي كاهش پيدا كرد و انگليسيها بخش جنوب سواحل عمان را درياي عرب ناميدند و شمال عمان را درياي اومان نام گذاري كردند درحاليك اومان بندري پارسي در شمال كشور فعلي عمان بوده است و بدين ترتيب درياي پارس كه قدماء آنرا يكي از 4 درياي بزرگ جهان توصيف مي كردند به منطقه كوچكتر خليج فارس فعلي عقب رانده شده است و ساحل جنوبي آن در قلمرو كشورهاي عربي قرار گرفت و بهانه اي بدست اعراب داد تا به تغيير اين نام كهن باستاني بپردازند.


برگرفته از : » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم

نوشته های سال 1381

ذکر منبع .

 

  • در خليج فارس
  •  
  •  
  • نويسندگان استخدامی

از کتاب خليج فارس نامی کهن تر از تاريخ و میراث فرهنگی بشریت

پژوهشي دراسناد و مباني تاريخي نام خليج فارس پرشن گلف 

پژوهشي دراسناد و مباني تاريخي نام خليج فارس در حداقل 300 كتاب مهم تاريخي ، جغرافيائي ، ادبي ، مذهبي و علمي قرون گذشته و دو هزار نقشه متعلق به قبل و بعد از ميلاد مسيح، از خليج فارس با همين نام و يا نامهايي مترادف و معادل آن توصيف شده است كه در اين مختصر به گوشه اي از آنها اشاره مي كنيم.

از اولين نوشته ها و مكتوبات عهد باستان تاكنون شاهراه آبي جنوب ايران همواره با نام خليج فارس و درياي پارس توصيف شده است. گواه اين ادعا وجود بيش از 300 كتاب تاريخي مربوط به سياحان و مورخين، ادبا و دانشمندان اروپايي، عرب و مسلمان قرون گذشته و صدها سند و اثر باستاني و بيش از 6000 نقشه تاريخي است كه بسياري از آنها از سوي يونسكو به عنوان ميراث بشريت شناخته شده است. اسناد و تاريخ شفاهي اين نام را از 3 هزار سال تاريخ مدون خاورميانه تا كنون به نسل امروزي منتقل كرده اند. حقيقتي كه دو متفكر بزرگ مصري در مجله الاهرام العربي شماره 219 سال 2001 و كتاب تطوير العلاقات بدان اعتراف و اعلام نمودند كه ” هيج سند تاريخي براي تغيير نام خليج فارس وجود ندارد و سكونت فعلي اعراب و وجود دولتهاي عربي در سواحل اين خليج دليل منطقي براي تغيير نام كهن و تاريخي آن نيست. ”

1- اسناد تاريخي دوره پارسي ( 560 قبل از ميلاد) تا قرن پنجم قبل از ميلاد اسناد مشخصي در ارتباط با نام دقيق اين پهنه آبي و جود ندارد. در متن سومري پادشاه اور، لاگاش(2494 – 2465 ق م) از عبارت ساحل بالا و در متن پادشاه يوروك 2340-2316 ق م و در متن شاهان آكد، كلمه درياي بالا و درياي پايين استفاده شده است. آشوريها، اكديها، بابليها و ايلاميها هركدام از اين پهنه آبي با كلماتي از قبيل: تالاسا Talassa، مرMare ، كلپيKolpos و دريا Derya كه در واقع هيچكدام اسم خاص نيستند و معني همه آنها دريا (Sea ) به عبارت عام آن است، نام برده اند. در كتاب اوستا از خليج فارس با نام پوئي ديگ و فراخ كرت ( درياي وسيع) نام برده شده است در شماره 18 فرگرد 5 بخش ونديداد اوستا آمده است : من اهورامزدا آب ها را به درياي پوئي تيك ( خليج فارس) باز مي گردانم. چون ايزد تيشتر بر زمين باران آورد درياي فراخكرد را در جنوب كوه البرز پديد آورد شش درياي ديگر نيز پديد آورد در جنوب درياي پوئي ديگ ( خليج فارس) ميان اين دريا و درياي فراخكرد ( اقيانوس هند) درياي سدويس( درياي مكران پارس) قرار گرفت و درياي پوئي ديگ از اين راه به درياي فراخكرد راه دارد درياي ديگر كمرود ( خزر) است كه در شمال قرار دارد درياي ديگر سياه بن است (درياي سياه) در سوي رم دو شاخه فراخكرت، خليج بنگال در خاور و درياي سرخ در باختر آن است. و در يكي از كتيبه هاي آشوري نام ناره مرتو Nar Marratu يعني تلخرود براي خليج فارس بكار رفته است. در قديمي ترين نقشه كه يك لوحه سنگي بابلي است و در موزه لندن نگهداري مي شود آبهاي خليج فارس ترسيم شده است ولي با نام مشخصي توصيف نشده است، اگرچه از دوره ماقبل امپراتوري پارسي اسناد مكتوبي باقي نمانده ولي تاريخ و فرهنگ شفاهي نشان مي دهد كه ايرانيان قبل از امپراتوري پارسي نيز آبهاي جنوب ايران را درياي جم درياي ايران و درياي پارس مي گفته اند. از سالهاي 559 تا 330 قبل از ميلاد كه دوره حاكميت امپراتوري پارس برتمام منطقه خاورميانه ، و بويژه تمام خليج فارس و بخشي از شبه جزيره عربي است، نام درياي پارس بطور گسترده اي در متون مدون ذكر شده است. قديمي ترين سياحتنامه متعلق است به فيثاغورس كه فصل 102 تا 110 آن مربوط به شرح سفرهاي وي به شوش و سپس در معيت داريوش به پرسپوليس رفته است و به شرح آن پرداخته و پرسپوليس را زيباترين بناي جهان برشمرده است در زمان ديدار وي از پرسپوليس اين بناي عظيم در حال ساخت بوده و هنوز تكميل نشده بوده است. نوشته ديگري از اين دوره مربوط به كتيبه ها و سنگ نبشته هاي داريوش در مصر است كه يكي از آنها مربوط به حفر كانال نيل است كه متعلق به قرن پنجم قبل از ميلاد است و در سواحل رود نيل كشف شده كه در آن داريوش اين شاهراه را درياي پارسه ناميده است. در سنگ نوشته هاي تخت رستم و شهر پارسه نيز از اين پهنه آبي تحت حاكميت پارسها ياد شده است.

معني و تفسير واژه پارس و پرشيا بر اساس كشفيات باستان شناسي زادگاه انسان اوليه شرق و شاخ آفريقا بوده است يك گروه از اين انسانها كه در سواحل درياي سرخ و درياي پارس تمدني ايجاد نمودند با تغيير آب و هوا به شمال مهاجرت نمودند ولي در هزاره هاي بعد يا عصر يخبندان بسوي جنوب مهاجرت نمودند كه آنها را آريايي مي گويند. پارسها يكي از سه شاخه اصلي قوم آريا هستند كه حدود 5 هزار سال پيش از شمال درياي خزر بسوي فلات ايران مهاجرت نموده اند گروهي كه در خراسان و افغانستان امروزي ساكن شدند به پارتها و آريانها معروف شدند يك گروه نيز در شمال غربي فلات ايران ساكن شدند كه به آنها ماد يا مديا مي گفتند گروه سوم كه به اسب سواري و چابك سواري شهرت داشتند در ناحيه جنوب و سواحل خليج فارس و جنوب كوههاي زاگرس سكونت گزيدند و به پارسها ( اسب سواران ) شهرت يافتند اين قبيله بزرگ آريايي پادشاهي قدرتمندي در جنوب ايران ايجاد كردند كه بدليل دسترسي به آبهاي بين المللي بزودي شهرت جهاني يافتند و نام آنها بر تمام ايران اطلاق شد.
اگرچه آثاري از تمدنهاي مربوط به 6تا 7 هزار سال در بسياري نقاط ايران كشف شده است ولي هنوز زواياي پنهان بيشتر از 10 هزار سال تاريخ گم شده ساكنان فلات ايران ناپيدا است و تنها براي كمتر از سه هزار سال تاريخ مدون ايران، داده ها و نوشته هاي با ارزشي در منابع يوناني، رومي، عربي، و سنگ نوشته ها و لوحه هاي پارسي وجود دارد به بركت ترجمه اين آثار امروزه ديكر كسي نمي تواند كاخ پارسه گراد در استخر پارس و يا تاق بستان را از كارهاي ديوان و اجنه ها بشمارد و منكر ساخت آنها به دست بشر شود امروزه علم باستان شناسي به كمك مورخين شتافته تا رازهاي نهفته در اعماق قرون را كه هيچگاه مكتوب نشده اند و يا اگر هم نوشته شده اند بكلي از ميان رفته اند را آشكار سازد و اميد مي رود در آينده با كشفيات جديد بسياري از ابهامات روشنتر گردد، يافته هاي باستاني ثابت مي كند كه قبل از اعلام امپراتوري جهانگير و فدرال پارس در سال 538 ميلادي توسط كورش ، در شرق ايران ( زابلستان و باكتريا) و هم درغرب (ايلام) پادشاهي هاي مقتدري وجود داشته اند طبق تاريخ شفاهي و داستانهاي باستان نامه فردوسي در شرق و مركز ايران شاهنشهي ايران وجود داشته است كه با تورانيان( سرزميني در غرب سين كيانگ، شرق ازبكستان تا جنوب قرقيزستان امروزي) در نبرد هاي طولاني بود در غرب ايران سومريها و ايلامي و مادها حكومت مي كردند و با ظهور كورش تمام اين مناطق ( ايران، ماد ،ايلام و خوزيه تحت حكومت فدرال پارس و يا پرسيا قرار گرفت. و اين مملكت فدرالي متشكل از 35 پادشاهي، مملكت پارسيا و يا پرشيا ناميده شد با حمله اسكندر و آتش زدن و غارت پرسپوليس و پرسه گراد در دوره اين حكام نيز ايران همچنان پرسيا ناميده مي شد. ايرانيان باستان به اسب عشق و علاقه فراواني داشتند و بسياري از پادشاهان پيروزي خود را مديون اسبهاي تربيت يافته اي مي دانستند كه آنها را اسب پارس، پرس و يا فارس مي ناميدند اعراب كه به اسب خيل و خيول مي گفتند بس از پيروزي بر ايرانيان و به غنيمت گرفتن هزاران اسب پارسي به اسب فارس و به چابك سوار، فارسان و فرسان مي گفتند.
وقتي دريانوردان يوناني در هزاره اول قبل از ميلاد وارد سواحل خليج فارس شدند همه جا با كشتي ها و دريانورداني روبرو شدند كه به پارس شهرت داشتند، در نتيجه آنها نه تنها درياي پارس را پرسيا خواندند بلكه نام پارس را به كل فلات ايران اطلاق كردند و بويژه از دوره كوروش (سيراس) و داريوش ( دارا) كه از قبيله هخامنش يكي از قبايل پارسي بودند و بدليل وجود پارس گرد( يعني شهرپارس يا پايتخت پارس كه يوناني ها نيزآن را پرسه پليس مي خواندند) از اين دوره نام ديهه يا روستاك پارس كه نام بخش جنوب ايران بود بركل ايران اطلاق شد. و بعدها عربها نيز به تقليد از يونانيان، فارس (عربي شده پارس) را جايگزين كلمه عجم نمودند. بنابر اين كلمه پارس ( persia ) داراي دو مفهوم مضيق و موسع است. در معني محدود فارس يعني كسانيكه به زبان پارسي صحبت مي كنند (قوم پارس).
براي مدت مديدي ايران جزيي از سرزمين دارالاسلام بود و هنگاميكه از تمدن پادشاهان قبل از اسلام ياد مي شد از آنها به عنوان ملوك عجم و يا خسرو ( كسري)، بلاد فارس و يا بلاد عجم ، بلاد كسري و مملكت فرس ياد مي كردند و نام ايران براي چند قرن در تاريخ هاي رسمي گم شد (بجز يك دوره كوتاه در زمان صفاريان و سامانيان كه اشعاري در مدح عظمت قهرمانان ايران توسط افرادي چون رودكي سروده شد و با اشعار حماسي فردوسي كه در آن نام ايران 400 بار بكار برده شده است در اذهان مردم زنده ماند و تا اينكه در سال 1258 ميلادي مغولان خلافت اسلامي را سرنگون و بشدت تحت تاثير ادبيات قهرماني ايران واقع شدند و وزراي ايراني آنها القاب پادشاه ايران، شاهنشاه و خسرو ايران، وارث ملك كيان، وارث جم ، جم جاه و را به ايلخانان مغول و بعد به قاجارها دادند و اين القاب در همه جا شهرت پيدا كرد و در اين دوره فرهنگ كهن ايراني به سبك نويني احياء شد. و از اين زمان كلمه ايران بطور پيوسته در ادبيات ايران وجود داشته است اما اروپاييان در تمام ادوار تاريخي از نام كهن ديگر ( پرسيا) استفاده مي كردند تنها در سال 1740 در يك نقشه آلماني نام ايران نيز به چشم مي خورد. اعراب قبل و بعد از اسلام كلمه الاجم( ايراني) را استفاده مي كردند اعراب اين كلمه را از جم گرفته و واژه هاي زيادي از آن ساخته اند از جمله عجمه اعجم( گنگ) و اعجمي ( بيگانه ) و معجم را از آن ساخته و معني آصلي آن را دگرگون نمودند .
از قرن دوم هجري به بعد عربها نيز به تقليد از يونانيان، فارس (عربي شده پارس) را جايگزين كلمه عجم نمودند. بنابر اين كلمه پارس ( persia ) داراي دو مفهوم مضيق و موسع است. در معني محدود فارس يعني كسانيكه به زبان پارسي صحبت مي كنند (قوم پارس).
در مفهوم موسع كه بيشتر دركتب تاريخي مورد نظر نويسندگان و محققان اروپايي در رشته هاي تاريخ و جغرافيا است، فارس يعني همه كسانيكه در فلات ايران زندگي مي كرده اند و بويژه اقوام آريائي. در اين معني فارس شامل همه اقوام فلات ايران، پاكستان، افغانستان و نواحي آسياي ميانه و قفقاز نيز مي شود. اروپائيان كلمه پرشيا را براي تمام مردمان اين مناطق بكار مي بردند و عربها براي اين اقوام از كلمه عجم (ماخوذ و معرب از حرف جم) استفاده مي كردندكه هر دو مترادف ايران محسوب مي شود. آنها فارسها را بدلايل اهميتشان قريش العجم مي خواندندكما اينكه قريش را برترين قبيله عرب مي شمردند.
اروپائي ها كلمه پرشيا را در مقابل عربيا بكار مي بردند و منظور آنها همه اقوام ايراني بود ولي وقتي عربها بتدريج بجاي كلمه عجم از كلمه فارس( پرشيا) استفاده كردند، منظور آنها از فارس بيشتر فارس زبانان بود و گاهي اوقات نيزكلمه فارس را فقط به استان فارس اطلاق مي كردند و گاهي نيز كلمه فارس به پيروان آيين زرتشتي اطلاق مي شد و در مواردي فارس را به معني مجوسي و يا زرتشتي بكار مي بردند. كلمه پارس بعد از اسلام در خود ايران نيز جاي خود را به كلمه عربي فارس داد و مفهوم اصلي خود را از دست داد كاربرد محدود، مضيق و نادرست اين عبارت باعث شد كه دولت ايران در سال 1313 خورشيدي رسماً از همه كشورهاي خارجي بخواهد كه بجاي كلمه دولت فارس (پرشيا) و يا شاه پرشيا از عبارت قديمي تر ” ايران” و شاهنشاه ايران استفاده كنند. از اين زمان به بعد نام پرشيا كه در ادبيات اروپايي واژه اي بسيار غني و متضمن ارزشهاي تاريخي و هنري زيادي بود، رنگ باخت و كلمه پرشيا به تاريخ پيوست در حاليكه اصالت نام تاريخي پرشيا و پرس به هيچ عنوان كمتر از نام ايران نبود و حق اين بود كه همانند مصر كه داراي دو نام تاريخي مصر و اجپت(ايكپت) است ايران نيز هردو نام خود را حفظ مي كرد.

نوشته دکتر محمد عجم 1381 

سابقه بكارگيري عناوين جعلي و مغرضانه بجاي خليج فارس

 

رهبران عربي 

بدنبال انتشار ترجمه كتاب رودريك اوون مدافع استعمارگر کمپانی نفتی بریتیش پترولیوم  و جمله مغرضانه وی در تشویق عربها برای به کاربردن خلیج ع.ربی، مطبوعات كويت و ماهنامه العربي در سال 1957 خليج عربي را در تبليغات خود بكار برد.

بدنبال وقوع كودتـــا ي سال 1958 عبدالكريم قاسم در عراق و ادعاهاي ارضي آن كشور عليه ايران، رهبران كودتاي عراق با انگيزه هاي سياسي از بكار بردن نام خليج فارس خودداري نمودند. با كودتاي عبدالكريم قاسم ، در عراق تبليغات ضد ايراني و ضد فارسي شتاب گرفت و با كودتاي بعثي ها نژادپرستي برضد ايرانيان شدت يافت،  قاسم اولین رهبر عربی بود که نام جعلی را بکار برد .

ایران- خلیج فارس در دوره صدام

در سال 1960 بدنبال قطع روابط ايران و مصر و پس از جنگهاي اعراب و اسرائيل، در كنگره حزب بعث كه در دمشق با حضور رهبران سوريه ، عراق و مصر صورت پذيرفته است، ميشل عفلق، حسن البكر ، حافظ اسد و جمال عبد الناصر براي مخالفت با شاه ايران رسماً خواستار تغيير نام خليج فارس به خليج عربي شدند و تقاضا كردند كه در مكاتبات رسمي از بكار بردن نام خليج فارس خودداري گردد. در اين راستا نام خيابان خليج فارس در مركز قاهره كه از بيشتر از 100 سال قدمت داشت را به نام يكي از شخصيتهاي مصري تغيير دادند البته هنوز بر تابلو اين خيابان كلمه خليج فارس سابقاً وجود دارد و مردم در حال حاضر آن را خيابان خليج مي نامند. بدنبال اختلافات و درگيري هاي سال 1970 بين ايران و عراق و سوء تفاهمات سال 1971 با امارات متحده عربي،‌ بسياري از رهبران متعصب كشورهاي عربي واژه خليج عربي را بطور گسترده اي در رسانه هاي گروهي خود بكار بردند و از استعمال واژه خليج فارس خوداري كردند. آنها براي رسيدن به اغراض نژاد پرستانه نه تنها به تحريف نام تاريخي پرداختند بلكه در اين راه در كتب درسي كشورهاي عربي، دوران امپراتوري پارسي مورد تحريف و تجاهل قرار گرفته و حتي فارسي ستيزي و تحقير ايرانيان بگونه اي مزورانه و كينه توزانه در كتب رسمي و غير رسمي تبليغ مي شد. بسياري از اين رهبران عربي باني چاپ و نشر كتاب در خصوص اثبات عربي بودن جزاير سه گانه و خليج فارس و بد نام كردن سابقه تمدني ايراني بوده اند كه در دهه 70تا 90 ميلادي رهبري اينگونه اقدامات تحريك آميز و ايران ستيزي را عراق برعهده داشت. و در 2 دهه اخير بعضي شيوخ امارات هزينه تحريف تاريخ را مي پردازند. از جمله موسسه مطالعات و پژوهشهاي امارات كه يك موسسه دولتي و درباري است تاكنون دهها كتاب تكراري و بي محتوا در اين موضوع به چاپ رسانيده و طي مراسم رسمي نويسندگان آنان اكثرا جوايز نفيسي دريافت كرده اند. از جمله كتابي تحت عنوان ” الجزر العربيه الثلاث الوقايع و التاريخ يوكدان عروبه الجزر و الخليج تقديم و اشراف الشيخ خالد بن صقر وليعهد و نايب الحاكم راس الخيمه “. جمله مذكور بصورت تبليغي بر روي جلد كتاب نوشته شده است ولي هيچ مدرك و منبعي براي اثبات آن در كتاب نيامده است. در جنگ دوم خليج فارس كه رسانه هاي گروهي غرب واژه “جنگ خليج فارس” را بكار ميبردند به يكباره در اخبار مربوطه فقط نام “خليج ” را جانشين آن ساختند و گفته مي شود اين اقدام به درخواست رهبران شوراي همكاري خليج فارس صورت گرفته است.

رسانه هاي عربي 

امروزه رسانه هاي گروهي كشورهاي عربي كه متجاوز از 150 روزنامه و مجله و50 كانال تلويزيوني 24 ساعته ماهواره اي ، 60 شبكه محلي و 100 راديوي محلي از جمله آنهاست هيچگاه كلمه خليج فارس را بكار نمي برند و بجاي آن از عبارت ساختگي و جعلي استفاده مي كنند.‌ تلويزيون الجزيره تنها شبكه عربي است كه فقط از عبارت الخليج استفاده مي كند و هيچگونه صفتي را به آن نمي دهد. علاوه بر اين رسانه هاي گروهي كشورهاي غربي از جمله راديو و تلويزيونهاي بي بي سي ، آمريكا، اسرائيل ، آلمان، فرانسه و … در بخش زبانهاي اروپايي واژه خليج فارس و يا فقط خليج بكار مي برند ولي در بخش عربي خود از كلمه خليج عربي بجاي خليج فارس استفاده مي كنند در حاليكه همين رسانه ها در بخش فارسي از عبارت خليج فارس استفاده مي كنند و از نظر آگاهان سياسي اين امر نفاق آنها را در ارتباط با اين موضوع ثابت مي كند. رسانه هاي گروهي بعضي از كشورهاي عربي در طول 20 سال گذشته طي صدها مقاله، تفسير،‌مصاحبه و كتاب سعي در مخدوش كردن اذهان نسبت به نام خليج فارس نموده اند و ادعا هاي بي پايه و اساسي را در رابطه با تماميت ارضي ايران مطرح كرده اند، بطور نمونه مطبوعات عراق و كويت در سالهاي 1958 تا 1975 بارها مهاجرت ايرانيان به دول خليج را به مهاجرت يهوديان به بيت المقدس تشبيه كرده بودند و مجله ” العربي” ارگان وزارت تبليغات كويت از اولين نشريات عربي است كه در سال 1958 به اينگونه تبليغات دامن زده است. ابراهيم راشد الدعيج در روزنامه السياسه كويت مورخ 25/3/81 مجدداً اين عبارت تكراري را نوشت: “مرزهاي ميهن بزرگ عربي از خليج عربي تا اقيانوس آرام ادامه دارد،‌ خصومت ما با صهيونيستها به اين دليل نيست كه آنها يهودي هستند بلكه دشمني ما به اين دليل است كه بخش مهمي از سرزمين بزرگ عربي را غصب كرده اند، بنابراين، ديدگاه ما نسبت به كسانيكه حتي يك وجب از خاك ميهن عربي را غصب كنند، يكسان است. چه زماني ايران جزاير امارات را به صاحبان قانوني آن باز مي گرداند؟

اگر چه دولت ايران براي پرهيز از تحريك مسايل قومي و نژادي از بدو انقلاب هيچگاه در صدد پاسخ گوئي به مطالب تفرقه آميز و قوم گرايانه رسانه هاي گروهي عربي نبوده است. اما بدون ترديد تبليغات ضد ايراني و قوم گرايانه بعضي مطبوعات و رسانه هاي گروهي عربي اثرات منفي در مسير همبستگي ايراني و عربي گذاشته و افكار عمومي مردم ايران را و افكار اعراب را نسبت به حسن نيت و نقش سازنده وتاريخي ايران دچار ترديدهايي نموده است كما اينكه در ميان بسياري از اقشار مردم ايران آن شور و شعف سالهاي اول انقلاب نسبت به منافع كشورهاي عربي و حتي مشكل فلسطين (كه آرمانهاي انقلاب بر پايه رهايي آن قرار داشت) مشاهده نمي شود و اين از اثرات زيانبار قوم گرايي افراطي عربي است

  • نويسندگان استخدامی

برگرفته از : » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم

 

مشخصات فيزيكی خليج فارس ” بحر الفارسی ”

مشخصات فيزيكی خليج فارس    ” بحر الفارسی “الف : مشخصات فيزيكي

خليج فارس كه امروزه به پيوستگاه و ته آب اروند رود در خرمشهر و بصره تا راس مسندام در شمال عمان اطلاق مي شود در اواسط دوره سوم زمين شناسي حدود 30 ميليون سال قبل در اثر گسترش دهانه شكاف درياي عمان بوجود آمده و از پديده هاي دوران سوم زمين شناسي است كه در حال حاضر 226 هزار كيلومتر مربع پهنا دارد درازاي كرانه اش از دهانه فاو تا بندر عباس 1 هزار و 375 كيلومتر و ميانگين ژرفاي آن 30 متر است و 062%آب هاي سطح كره زمين را در بر مي گيرد در ابتدا وسعت آن بيشتر از دو برابر مساحت فعلي بوده است. اين پهنه آبي قديمي ترين دريايي است كه بشر آن را مي شناخته است بر پايه نقشه هاي تكتونيك خليج فارس جزء كانونهاي زلزله خيز ايران است دانشنامه بريتانيكا در اين خصوص نوشته است ” آخرين حركتي كه خليج فارس در معرض آن قرار داشته و دارد عبارت است از بالا آمدن تدريجی است زلزله در خليج فارس متواتر و گاهي بسيار شديد است.” اين پهنه آبي گاهواره تمدن جهان و از اولين زيستگاههاي بشر محسوب مي شود ساكنان اين دريا كشتي را اختراع و خاور و باختر را به هم پيوند داده اند. در جغرافياي قديم درياي پارس يكي ازبزرگترين دريا ها از 7 دريايي بود كه شناخته شده بود اما اكنون پهنه آبي را كه خليج فارس مي نامند خليجي كه با 1000 كيلومتر مربع طول و بيشتر از 240 كيلومتر مربع عرض متوسط 56% ذخاير نفت جهان را در بر دارد و هنوز هم مهمترين خليج در جهان محسوب مي گردد. خليج فارس با 226 هزار كيلومتر مربع و سعت و 68 ميليارد بشكه ذخيره نفت (56%)كل ذخاير نفت جهان يك آبراه بزرگ و مهم بين المللي است كه از دوره هخامنشيان تا امروز همواره اهميت استراتژيك داشته و بويژه در دوره جنگ جهاني دوم و در دوره جنگ سرد بر اهميت و شهرت جهاني آن افزوده شد و با انقلاب اسلامي ايران و بر هم خوردن معادلات جهاني با بروز سه جنگ موسوم به جنگهاي سه گانه خليج فارس و با توجه به اهميت اقتصادي و جهانگردي كه كشورهاي حاشيه عربي آن پيدا كرده اهميت آن و توجه جهانيان به آن اين منطقه را به مشهورترين نقطه جغرافيايي تبديل كرده است علي رغم فراز و نشيبهاي مختلف تاريخي هنوز هم ايران مهمترين كشور منطقه است كه قسمت اعظم خليج فارس را تحت حاكميت دارد. خليج فارس گرمترين پهنه آبي دنياست ، عريض ترين بخش آن 180 مايل است و عميق ترين نقطه آن 93 متر در 15 كيلومتري تنب بزرگ ، و كم عمق ترين بخش آن در غرب بين 10تا 30 متر است عمق كم خليج فارس باعث شده است كه خشكي مرتب بدرون دريا پيشروي نمايد . در عين شوري زياد آب، 200 چشمه آب شيرين در كف و 25 چشمه كاملاً شيرين در سواحل اين خليج جريان دارد كه همگي از كوههاي زاگرس يا پارس سرچشمه مي گيرند، اروند، كارون، دياله، زاب، جراحي، مند، دالكي و ميناب بزرگترين و پر آب ترين رودهايي هستند كه به خليج فارس مي ريزند. گرماي هوا گاهي در تابستان 50 درجه و برودت آن در زمستان تا 3 درجه گزارش شده است. خليج فارس از نظر منابع طبيعي از غني ترين پهنه هاي آبي جهان است نفت، مرواريد گاز، فسفات، گوگرد ، مرواريد، مرجان، انواع ماهيها و ميگو از جمله ثروتهاي خليج فارس است. بنادر دبي، شارجه، ابوظبي، كويت، بحرين، دوحه ، كيش، بندر عباس، خرمشهر و بصره خليج فارس را به قطب اقتصادي و توريستي جهان تبديل كرده است. خليج فارس از نظر ژيوپلتيك، استراتژيك، نظامي و از تاريخي و فرهنگي يك پهنه آبي مهم و منحصر به فرد در جهان محسوب مي شود. كشفيات باستان شناسي سالهاي اخير در دو سوي سواحل فارسي و عربي خليج فارس ثابت مي كند كه اين پهنه آبي يكي از مهمترين و شايد اولين مركز سكونت انسانها است و گهواره و مرکز تبادل تمدنهای زيادی مانند ايلامی، سومری، آکدی، آشوری، بابلی، مادی، پارسی، يونانی، اسلامی و .. بوده است

 

برگرفته از : » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا-

نوشته دکترمحمد عجم

 

 

خلیج فارس در درازای تاریخ مکتوب

در طول تاريخ، خليج فارس نه تنها بخشي از خاك ايران محسوب مي‌شده و حاكميت آن در دست ايراني‌ها بوده است، بلكه به اذعان تمام منابع تاريخي موجود اين پهنه آبي با عناويني نظير خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس شناخته شده است.
نام خليج فارس از جمله نام‌هاي تاريخي است كه از گذشته بسيار دور تاكنون در اسناد، قراردادها و مكاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ هاي دور و نزديك آن، از فارس و عرب، ترك و هندي تا اروپاييان قرار داشته است. از اين رو خليج فارس به عنوان مهمترين گذرگاه نفتي جهان با موقعيت تمدني ايران پيوندي تنگاتنگ داشته و دارد.
با اين حال در دهه‌هاي گذشته برخي از همسايگان در اقدامي كه با روح همزيستي مسالمت‌آميز ملل و فرهنگ‌هاي منطقه ناسازگار بوده است، به جاي استفاده از نام معتبر «خليج فارس»، نام خليج عربي يا خليج را به كار گرفته‌اند و اخيراً نيز علاوه بر كشورهاي عربي پاره‌اي از سازمان‌ها، ارگان‌ها، خبرگزاري‌ها يا مجلات و رسانه‌هاي بين‌المللي به اين نامگذاري مجعول روي آورده‌اند.
با توجه به اينكه كوشش‌هاي ملي‌گرايان افراطي عرب براي تغيير نام «خليج فارس» به «خليج عربي» در سطح بين‌المللي از هيچ گونه پايه و اساس علمي برخوردار نيست، كوشش آنها تنها وحدت واقعي جهان اسلام را به مخاطره مي‌اندازد. بعضي كشورهاي عربي كه در تقابل با ايران به سر مي‌برند، در قبال نام خليج فارس به دنبال منافع خود هستند و در اين بين وحدت جهان اسلام را ناديده مي‌گيرند. اين عمل در شرايطي صورت مي‌پذيرد كه نيروهاي فرامنطقه‌اي حضور روز افزون خود را با استفاده از همين گونه تنش‌ها و اختلافات تثبيت مي‌كنند.
در اين نوشتار ضمن تشريح موقعيت استراتژيكي خليج فارس، به بررسي تبارشناسانه نام خليج فارس و چگونگي شكل‌گيري ادعاهاي واهي اعراب در استفاده از نام جعلي خليج يا خليج عربي خواهيم پرداخت.

جغرافياي طبيعي و راهبردي خليج فارس

خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آب‌هاي آزاد راه مي‌يابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چين‌خوردگي‌هاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.
خليج فارس به عنوان شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است. رودخانه‌هاي دجله و فرات و كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌هاي جراح، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا مي‌ريزند.
آبهاي خليج فارس كم عمق و زير بستر آن داراي منابع نفت و گاز (هيدروكربن) فراوان است. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج مي‌رود كمتر مي‌شود و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر مي‌رسد. عمق خليج فارس در بيشتر موارد از 50 متر تجاوز نمي‌كند و حداكثر عمق آن به حدود صد متر مي‌رسد. اين امر به سادگي امكان حفاري و استخراج منابع آن را فراهم مي‌سازد. در صيدگاه‌هاي مرواريد عمق خليج فارس كمتر از 36 متر است. مساحت خليج فارس 97 هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود 50 مايل و عرض آن در مناطق گوناگون ميان 29 تا 180 مايل است.1
حاشيه خليج فارس شامل كشورهاي ايران، عراق، كويت، بحرين، عربستان، قطر، امارات و عمان مي‌شود و در اين بين بيشترين ساحل خليج فارس كه قابليت كشتيراني نيز دارد، تحت حاكميت ايران مي‌باشد.
خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدن‌هاي بزرگ خاور باستان با پيشينه‌اي چند هزار ساله است. از قرن‌ها پيش عيلامي‌ها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده مي‌كردند.
اكثر مورخان يوناني ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند كه بابلي‌ها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مي‌كردند، از طريق خليج فارس حمل مي‌نمودند. به لحاظ موقعيت سوق‌الجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط مي‌ساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد مي‌كنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است. 2
هم اكنون نيز خليج فارس مهم‌ترين آبراه بين‌المللي جهان است كه بيش از 50 درصد انرژي جهان در آن نهفته است . 3 خليج‌فارس و كشورهاي ريز و درشت پيرامون آن (ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان) نزديك به 10 درصد ازگستره 44 ميليون كيلومتر مربع قاره ‌آسيا را در بر مي‌گيرند.
خليج فارس در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌هاي دور صحنه رقابت و كشمكش‌هاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافيا نويسان قرار داشته است.

پيشينه تاريخي

بنابر مدارك متقن، خليج فارس از هزاران سال پيش نه توسط ايرانيان، بلكه توسط ملت‌هايي كه با ايرانيان مراوده داشته‌اند، از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عرب‌هانيز قرن‌ها آن را «خليج‌فارس» يا «بحر فارس» ناميده‌اند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كرده‌‌اند.
تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبه‌‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميده‌اند.
از سده‌هاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمد‌بن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و … درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس،4 ماره پرسيكوس،5 گلف پرسيك،6 پرژن گلف (گالف)، 7 پرزشير گلف، پرسيس8 ياپرسيكوس،9 ناميده‌اند.
بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،‌سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالي‌ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم مي‌طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.

1ـ منابع ايراني:

خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پيش از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داريوش هخامنشي در مصر متعلق به سال 518 تا 505 پيش از ميلاد، كه هنگام حفر كانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درايه تپه هچا پارسا آيي تي هني» به معناي دريايي كه از پارس مي‌رود يا سر مي‌گيرد، نام درياي پارس آمده است.
ايرانيان در روزگار هخامنشي اين دريا را «پارسا درايا» يا درياي پارس مي‌خواندند. در كتيبه‌هايي كه از داريوش در تنگه هرمز نيز يافت شده، عبارتي پيرامون دريايي كه از «پارس‌رود» سرچشمه مي‌گرفته است به چشم مي‌خورد.
در كتاب حدود العالم به عنوان قديمي‌ترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است: «خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند.»
مي‌توان گفت از هنگامي كه بشر تاريخ‌نويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را «درياي فارس» يا «خليج فارس» ناميده است. و در هيچ يك از اين ادوار تاريخي نام ديگري به آن نهاده نشده است.

2 ـ منابع يوناني

طبق نوشته مورخان و جغرافي نگاران يوناني كه پيش از ميلاد مسيح مي‌زيسته‌اند چون هرودت (484 ـ 425 ق. م) كتزياس (445ـ 380 ق. م)، گزنفون (430 ـ 352 ق. م) استرابن (63 ق. م ـ 24 م)، يونانيان نخستين ملتي هستند كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرساي، ‌پرس‌پوليس، يعني شهر يا مملكت پارسيان داده‌اند.
نئارخوس، سردار مقدوني نيز موجب اشتهار درياي مكران و پارس شده است.وي در سال 326 ق . م به دستور اسكندر مقدوني‌، از رود سند گذشت و درياي مكران و خليج فارس را با كشتي طي كرد و تا دهانه آن پيش رفت.
«هكاتيوس هلطي» از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در سال 475 قبل از ميلاد از نام درياي پارس استفاده كرده است. در نقشه‌هاي باستاني از قول هرودوت و گزنفون به اين دريا، درياي پارس10 اطلاق شده است.
كلوديوس پتوله مااوس (بطلميوس)، جغرافي‌نگار، نقشه‌نگار و رياضي‌‌دان مشهور قرن دوم ميلادي، در كتاب جغرافياي عالم كه به زبان لاتين نگاشته شده، و هم‌چنين در نقشه‌اي كه كشيده، از خليج فارس با نام پرسيكوس سينوس ياد كرده است.
«كوين توس كوروسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيسته اين دريا را درياي پارس يا آبگير فارس خوانده است. همچنين در كتاب‌هاي جغرافيايي لاتين، آب‌هاي جنوب ايران (درياي مكران و خليج فارس) را ماره پرسيكوم يعني درياي پارس نوشته‌اند.
بنابراين مورخان و جغرافي‌نگاران يوناني پيش از ميلاد در شرح وقايع تا سده 7 ق. م يعني سقوط حكومت عيلام و تشكيل حكومت ماد و روي كار آمدن هخامنشيان درياي مكران و خليج فارس را درياي پارس مي‌خواندند.

3ـ منابع اسلامي

پس از فتح ايران توسط اعراب در سده هفتم پس از ميلاد، تلاشي براي تغيير نام «درياي پارسي» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً اين خليج را«بحرالفارسي» (درياي پارسي) مي‌ناميدند و اين نام از سوي امپراتوري‌هاي ايراني، ترك و عربي هم كه در 1200 سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصرخسرو، الطاهرين مطهر المقدسي (بشاري)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … كه مطالعه در اطراف اين درياي ايراني را تا قرن 15 ادامه دادند، در اثار و نوشته‌هاي خود از آب‌هاي جنوب ايران به نام‌هاي بحر فارس، البحر الفارسي، بحر مكران، الخليج الفارسي و خليج فارس ياد كرده‌اند. حتي از اين جغرافي‌دانان نقشه‌هايي موجود مي‌باشد كه اقيانوس هند را البحر الفارسي نام گذارده‌اند.
جغرافي‌دانان عرب و اسلامي اين نام را از دو تمدن باستاني گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدين ترتيب كه «پارسا دراياي» ايراني را «بحر فارس»11 و «سينوس پرسيكوس»12 يوناني را «خليج فارس» مي‌ناميدند و حتي منظور از دو دريا در سوره‌الرحمن قرآن مجيد را نيز همان درياي فارس و درياي متوسط مي‌‌دانستند.
ابوعلي احمد بن عمر معروف به ابن رسته در كتاب الاعلاق النفسيه كه در سال 290 هجري به رشته تأليف درآورده،‌ تصريح مي‌كند: «فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج الفارسي». «اما از درياي هند خليجي بيرو مي‌آيد به سمت سرزمين فارس كه آن را «خليج فارس» مي‌نامند.» 13
به گفته جرجي زيدان تاريخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هايي مي‌شود كه دنياي عرب را دور مي‌زند. جرجي زيدان مي‌گويد: «بحرفارس ـ ويراد به عندهم كل البحور المحيطيه ببلاد العرب من مصب ماء دجله في‌العراق الي ايله فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه…». «درياي فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه درياهايي كه سرزمين‌هاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي‌كند، به عنوان درياي فارس تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌كنيم».14
محمد عبدالكريم صبحي نيز در كتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هايي كه با ترجمه عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را «الخليج الفارسي» و «بحر فارس» ناميده است. 15
نقشه‌هاي فراواني كه از اين قرون در دست است، علاوه بر تأكيد و تأييد نام خليج فارس، دگرگوني ياد شده در تغيير نام بحر فارسي و دگرگوني در دايره شمول اين نامها را ترسيم مي‌كنند.

4ـ منابع غربي:

بيشتر كساني كه در مورد درياي پارسي و درياي مكران مطلب نوشته‌اند بيگانگان و به ويژه انگليسي‌ها بوده‌اند، زيرا به لحاظ موقعيت ويژه‌اي كه در اين منطقه داشته‌اند كوشيده‌اند تا حقيقت نهفته بماند و نام‌هاي جعلي و ناقص جاي اسامي درست را بگيرد. اما منابعي از ‌آن‌ها بجاي مانده است كه بر صراحت نام خليج فارس تكيه مي‌كنند.
در سال 1892، لرد كرزن، وزير خارجه انگلستان، در كتاب «ايران و قضيه ايران» مكرراً به نام خليج فارس اشاره كرده است.
ويليام راجرز، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده آمريكا، در گزارش مورخه 1971 ميلادي خود در مورد سياست خارجي اين كشور از نام خليج فارس استفاده كرده است.
در فرهنگهايي كه به زبانهاي مختلف تدوين و چاپ شده است، از جمله فرهنگهاي آلماني، انگليسي، امريكايي،‌فرانسوي، تركي و … خليج فارس نيز به همين نام آورده شده است.
امروزه در ميان‌آثار اعراب نيز بحر فارس به فراموشي سپرده شده و از تركيب خليج فارس استفاده مي‌شود. يكي از معروف‌ترين دايره‌المعارف‌هاي دنيا يعني المنجد، سند قاطعي براي مراجعه است كه از تركيب خليج فارس بهره برده است.

5ـ اسناد حقوقي

الف ) اسناد
دلايل و مستندات حقوقي معتبري درباره اصالت نام خليج فارس وجود دارد كه به قرن 16 ميلادي باز مي‌گردد. طي سالهاي 1507 تا 1560 در كليه موافقت‌هايي كه پرتغال، اسپانيا، بريتانيا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ايران داشتند حتي در متون عربي نيز از عبارت «خليج الفارسي» و در متن انگليسي «پرشين گلف» استفاده شده است.
از جمله اين اسناد استقلال كويت است كه ميان امير اين كشور ونمايندگان بريتانيا منعقدشده است. اين سند كه توسط عبدالسالم الصباح نيز امضا شده است، چنين آغاز مي‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخيم السياسي لصاحبه اجلاله من الخليج فارسي المحترم …»
ب ) سازمان ملل متحد:
سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاريخي و اصيل اين آبراه را «خليج فارس» اعلام كرده است. سازمان ملل خليج فارس را نامي تازه مي‌داند كه از آغاز قرن بيستم جانشين نام كهن درياي پارس شده و بيش از درياي فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبيرخانه اين سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 ميلادي و يادداشت (AD311/GEN) به دولت ايران يادآور مي‌شود كه بنابر عرف جاري در دبيرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌هاي جغرافيايي، منطقه آبي بين ايران از سمت شمال و خاور و تعدادي از كشورهاي عربي از سوي جنوب و باختر به نام خليج فارس ناميده مي‌شود،‌و اين بنا بر عرف قديمي انتشار اطلس‌ها و فرهنگهاي جغرافيايي است.
دومين بيانيه به تاريخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعيت، همه 22 كشور عربي نيز اسناد سازمان ملل را امضا كرده‌اند.
اين دبيرخانه همچنين بابت اشتباهاتي كه سازمان ملل در برخي اسناد در به كار بردن نام خليج فارس مرتكب شده، عذرخواهي كرده آن را اشتباه سهوي دانسته (سند 26 ژوئن 1991 ميلادي در سازمان ملل) و از كارگزاران سازمان خواسته است كه همواره اين موضع ايران را در نظر داشته باشند. ضمن اينكه كنفرانس ساليانه سازمان ملل درباره هماهنگي در مورد نام‌هاي جغرافيايي نيز هر سال بر نام خليج فارس تأكيد كرده است.

ادعاهاي واهي

چندين دهه از كوشش‌هاي برنامه‌ريزي شده اعراب براي تغيير نام تاريخي خليج فارس مي‌گذرد. آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي‌سازد بر اساس تمام اسناد تاريخي‌ـ جغرافيايي، نقشه‌هاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيه‌هاي سازمان ملل متحد، «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشته‌ها و نقشه‌هاي عربي كه پيش از دهه 1960 به چاپ رسيده است از عنوان «الخليج الفارسي يا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعاي فوق حتي در بخشي از سرود ملي قديمي مصر نيز ديده مي‌شود كه در آن از خليج فارس ياد شده و مرزهاي اعراب را از خليج فارس تا درياي مديترانه ترسيم نموده است: «حدود نامن الخليج الفارسي حتي بحر الابيض.»
موضوع تغيير نام خليج فارس از دهه سوم قرن بيستم به دنبال سياست فارسي‌زدايي انگليسي‌ها در منطقه خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزمين انگلستان در منطقه خليج فارس بود مانع اصلي اين سياست را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود. 16
اصطلاح «خليج عربي» براي اولين بار از سوي يك ديپلمات بريتانيايي در منطقه خليج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگريو» كه بيش از سه دهه نماينده سياسي دولت بريتانيا در خليج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجري خورشيدي كتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر كرد و در آ‌ن براي نخستين بار از عنوان تازه و جعلي خليج عربي استفاده نمود. چارلز بلگريو در كتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامي كه پيشتر به سواحل جنوبي خليج فارس اطلاق مي‌شد ـ ادعا نموده بود كه اعراب علاقه‌مندند خليج فارس را خليج عربي بنامند. بدين ترتيب بلافاصله پس از انتشار كتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلي خليج عربي در مطبوعات آغاز شد و پس از چندي در مكاتبات رسمي كشورهاي حاشيه خليج فارس،‌ نام خليج عربي17 به جاي خليج فارس18 نشست.
اگر چه دولت ايران در همان زمان در قبال اين عمل واكنش نشان داد و از قبول محموله‌هايي كه نام «خليج عربي» را به خود داشت خودداري مي‌نمود، اما ديپلمات بريتانيايي ـ در راستاي سياست قديمي تفرقه بيانداز و حكومت كن ـ كار خود را كرده بود و اعراب را با واژه تازه‌اي آشنا نموده بود كه بيش از پيش به جنگ لفظي عرب و عجم دامن مي‌زد. از اين رو دولت‌هاي حاشيه‌اي خليج فارس تبليغات سياسي، مكاتبات ديپلماتيك و محور برنامه‌هاي آموزشي خود را بر نام خليج عربي متمركز نمودند.
در اقدامي ديگر از سوي انگليسي‌ها، روزنامه تايمز لندن در سال 1962 در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد و از آن زمان به بعد برخي از دولت‌ها و شيخ‌نشينان عرب با خريدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجي و يا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هايي كه خليج فارس را خليج عربي نشان مي‌داد مبادرت نمودند. اين تحركات ابتدا از سوي چهره‌هايي چون عبدالكريم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر ادامه يافت.
در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و پس از مدتي داعيه‌دار رهبري جهان عرب گرديد. در راستاي چنين انديشه‌اي از تاكتيك دشمن‌تراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار «خليج فارس» را به نام جعلي «خليج عربي» خواند. قاسم كه با اين عمل قصد داشت با مطرح نمودن ايران به عنوان دشمن اصلي اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب كند و به رهبري خود در جهان عرب دامن زند، با شكست مواجه شد. به شهادت اسنادي كه در همان دوران در عراق و حتي از سوي دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتي نتوانست توجه مقامات رسمي دانشگاهي عراق را نيز به خود جلب نمايد.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر كه در نظريه وحدت عربي خود، دنياي عرب را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس «من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي» ناميده بود، ديري نپائيد كه با اوج‌گيري هياهو و جنجال پان عربيسم خود،19 و براي سرپوش گذاشتن بر شكست‌‌هاي اعراب از اسرائيل20 از نام ساختگي خليج عربي سود جست. ناصر با طرح چنين سياستي دو هدف عمده را پيگيري مي‌كرد. نخست زنده كردن تعصبات نژادي اعراب و سپس رويارويي با شاه ايران كه با اسرائيل روابط خوبي برقرار كرده بود.
دولت ناسيوناليست مصر كه با دامن زدن به چنين مسائلي سعي در قوام و دوام بخشيدن به اتحاديه عرب داشت، از شيخ نشين‌هاي بحرين، قطر، دوبي، ابوظبي، شارجه و سلطان‌نشين عمان نيز درخواست نمود كه در راه ‌آرمانهاي مشترك ملت عرب و رفاه عمومي منطقه با جمهوري عربي متحده21 همكاري نمايند. از اين رو در 23 مرداد 1342 كميسيون اتحاديه عرب در شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس براي نخستين بار نام خليج عربي را در يك سند رسمي ذكر نموده و به دنبال آن اتحاديه عرب تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامه‌هاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاده و مكاتبات رسمي به كار گيرد. 22
با اين حال مقاصد اعراب از تغيير نام خليج فارس فراتر مي‌رفت و شامل استان نفت‌خيز خوزستان نيز مي‌شد كه آن را عربستان مي‌ناميدند. اعراب خوزستان را بخشي از سرزمين عربي مي‌دانستند كه رضاشاه با حمايت و پشتيباني انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در اين راستا در 11 دسامبر 1964 كنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاينفك ميهن عربي دانست و در 10 نوامبر 1965 رژيم بعثي سوريه اين ادعا را پذيرفت و از آن پشتيباني كرد. 23 در واقع پشت كلمه خليج عربي، جزاير عربي، خوزستان عربي (عربستان)، حكم فرمايي بر تنگه هرمز و تبديل كردن ايران به زائده جهان عرب نهفته بود.24
اگر چه تلاشهاي ناصر برخي از سياستمداران عرب را نيز با وي همراه كرده بود اما در نهايت نتيجه دلخواهي در پي نداشت. زيرا رستاخيز عرب آنطور كه ناصر در روياي خود مجسم كرده بود، با واقعيات فاصله‌هاي زيادي داشت. علت اصلي آن نيز عدم انسجام و يكپارچگي دولت‌هاي عربي بود. در واقع ملتي كه ناصر از آن دم مي‌زد، چيزي جز تخيل نبود.25
تلاش‌هاي قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت يافتن صدام حسين در عراق بار ديگر توسط او ادامه يافت. صدام كه در وهله نخست صدها ميليون دلار هزينه كرده بود تا با كمك گروهي روزنامه‌نگار، دانشگاهي، ناشر و مركز نقشه‌سازي، نام خليج فارس را تغيير دهد؛ در پي وقوع انقلاب اسلامي در ايران دست به تجاوز به خاك ايران زد. هشت سال جنگ تحميلي كه با ادعاهاي واهي صدام مبني بر حاكميت بر اروند رود و عربي خواندن خوزستان و شهرهاي ديگر ايران آغاز شده بود، در نهايت با شكست عراق خاتمه يافت. در واقع نتيجه عملي اين تجاوز، افزايش حساسيت ايرانيان بر نام خليج فارس بود كه در پي آن ايرانيان استفاده از نام خليج عربي را نوعي ستيز با ايرانيت و تجاوز به تاريخ ايران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خليج فارس و تهاجم عراق به كويت در سال 1991، نفوذ نظامي ايالات متحده بر منطقه بيشتر شد و ديري نپائيد كه امريكايي‌ها براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به رودر رويي كشورها و شيخ‌نشين‌هاي ساحل جنوبي خليج فارس با ايران دامن زدند. از اين رو شيخ‌نشين‌هاي شارجه و ابوظبي در مقابل ايران قرار گرفتند و به طرح ادعاهاي واهي نسبت به مالكيت جزاير سه گانه (ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ) پرداختند. شيخ زايد بن سلطان آل نهيان، صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير سه گانه هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيتي دست نخواهد يافت. اگر چه ادعاي «شوراي همكاري خليج فارس» در بيست و پنجمين نشست سران كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بحرين نام شوراي همكاري كشورهاي خليج فارس را به شوراي همكاري كشورهاي خليج عربي (مجلس التعاون لدول الخليج العربيه) تغيير دادند؛26 اما به نظر مي‌رسد سياست ايراني‌زدايي و فارسي ستيزي اعراب، با توجه به تعلق بيش از نيمي از خليج فارس و حساس‌ترين نقاط استراتژيك و ژئواكونوميك آن به ايران راه به جايي نخواهد برد. در واقع همانگونه كه تلاش براي كنار گذاردن و يا ناديده انگاشتن ايران از ساختار امنيتي منطقه بي‌ثمر مي‌باشد، تغيير نام خليج فارس نيز ناممكن مي‌نمايد.
با اين حال نبايد از خاطر برد كه اعراب در طول ساليان و دهه‌هاي اخير تبليغات گسترده‌اي را به منظور تغيير نام خليج‌فارس آغاز كرده‌اند. آنها در حالي نام شركتهاي هواپيمائي، روزنامه‌ها، مجلات، شركتها و بسياري از چيزهاي ديگر را بنام خليج يا خليج عربي تغيير داده‌اند كه نام «خليج پارس» در برگيرنده هزاران سال تاريخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بي‌ارزش ساختن پيشينه و تمدن‌هايي است كه پيرامون آن باليده‌اند.
به كار بردن نام جعلي «خليج عربي» به جاي «خليج فارس»،‌عنوان «شيخ شعيب» براي «جزيره لاوان»، «قيس» براي جزيره‌ي «كيش» ـ و «شط‌ العرب» براي «اروند رود» از جمله مواردي است كه عليرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هويتي و قومي ميان كشورها دامن مي‌زند. زيرا تغيير نام‌هاي كهن جغرافيايي، تحريف واقعيت‌هاي تاريخي و جعل هويت‌هاي موجود است.

منبع » کتاب  خلیج فارس نامی کهن و میراث فرهنگی بشریت چاپ شهریور  1383 – لتو پارت – نشرتوپا- محمد عجم

روز ملی خلیج فارس برای اولین بار در خارج از ایران. 1392 طی مراسمی باشکوه توسط ایرانیان مقیم هند گرامی داشته شد.

N.D.PERSIAN GULF FESTIVAL

 

روز ملی خلیج فارس برای اولین بار در خارج از ایران.

طی مراسمی باشکوه توسط ایرانیان مقیم هند 10 اردیبهشت 1392 گرامی داشته شد.

 

روز خلیج فارس دهلی سخنرانی

سخنرانی دکتر عجم در مراسم روز ملی خلیج فارس در جمع ایرانیان ساکن دهلی.

persian gulf national day delhiDr.Ajam

دکتر عجم طی سخنانی گفت: نام های خلیج فارس  همواره در طول تاریخ از نام کشور ایران گرفته شده و از 2500 سال   اروپاییان، تمام سرزمین پهناور حوزه تمدنی ایران را پرشیا- پرس  نامیده اند.

عربها و ترکها هم این سرزمین را بلاد فارس و یا مملکت فارس  و یا کشور عجم و مملکت ایران می نامیده اند و همین عبارتهارا هم برای توصیف دریای پارس بکار برده اند بنا بر این واژه فارس در عبارت خلیج فارس اصلا  مفهوم قومی  ندارد. این نام و معادلهای آن  2500 سال بطور مستمر در همه زبانهای دنیا بکار رفته بخصوص در زبان عربی.

نه تنها مکتوبات و اسناد عادی در زبان عربی بحر فارس و خلیج فارس را یگانه برای این پهنه آبی بکار برده اند بلکه  همه تفسیرهای قرانی بنوعی بحر فارس را در معنی و مفهوم واژگانی مانند مجمع البحرین و مرج البحرین و  – بحر بکار برده اند و حتی  احادیث محکمی از پیامبر وجود دارد که  ایشان بحر فارس را بکار برده اند نمونه اش حدیث شماره 2146  از مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی جلد 4 ص 120   است  .

 وقتی پیامبر خاتم النبین ص می فرماید” بحر فارس”  و مفسران و کتب فاخر عربی و نقشه های و همه اسناد تاریخی و حقوقی و مذهبی این نام را بکار برده اند. وقتی این اسناد و نقشه ها در طول زمان به میراث فرهنگی بشریت تبدیل شده و بعضی از این نقشه ها و سندها ثبت میراث جهانی یونسکو شده دیگر فردی حق ندارد چنین نامی را بر اساس خواسته های قومی و سیاسی خود تغییر دهد .

وی گفت : وقتیدر دهه 1370 ما با هجوم بی سابقه رسانه های عربی  با برنامه های متنوع به زبانهای مختلف  روبرو شدیم که تحریف نام خلیج فارس را انجام می دادند حتی در بخش های فارسی و انگلیسی خود نام تحریف شده را بکار می بردند.

عواقب این توطئه  و تحریف را بگوش مسولان و نهادهای فرهنگی رساندیم و خواستار روشنگری به افکار عمومی شدیم در اولین سمینار و دومین سمینار ژئوماتیک این موضوع را طرح کردیم در سمینار ملی [  ] اردیبهشت  1382  مقاله  

ارایه شد  که بر روشد و مورد استقبال حضار قرار گرفت و  مقاله برتر آن سمینارشد و از سوی رئیس سازمان نقشه برداری و معاون رئیس جمهور و مسولان سازمان جغرافیایی ارتش و اعضای کمیته یکسان سازی نامهای جغرافیایی جایزه ویژه گرفت و هم بصورت آنلاین در وب سایتهای مختلف و هم در روزنامه ها و مجلات داخلی چاپ شد یکی از راهکارهای پیشنهادی ضرورت داشتن یک روز ملی برای خلیج فارس بود. 

در  اردیبهشت 1383 در سمینار بین المللی کارتوگرافی دانشگاه تهران مجددا در مقاله ای راهکارهای دفاع از نام خلیج فارس را طرح کردم و بویژه مرحوم دکتر حسن گنجی در آن سمینار مشوق طرح   شدندکه در شهریور83  بصورت کتاب چاپ و با هزینه شخصی رایگان در میان سازمانهای دولتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی توزیع شد .

وی گفت نام خلیج فارس میراثی فرهنگی برای همه ملتها است. و این نام برای  ایرانی ها افتخار و میراث فرهنگی مضاعفی است.

این روز را باید همانند روز نوروز در هر جا که هستیم برای پاسداری از هویت تاریخی و فرهنگی کشورمان گرامی بداریم .

در پایان از میان دانشجویانی که به  سوالات  مسابقه روز ملی خلیج فارس  که از سوی رایزنی علمی و دانشگاهی ایران در شبه قاره و هند  ترتیب یافته بود 10 جواب درست داده بودند به تعداد 10 نفر به قید قرعه جوایزی تعلق گرفت.

Persian gulf national day in Delhi  30 April 2013 .Dr.Ajam

 

مجتمع ایرانیان دهلی

 

 

 

 

روز خلیج فارس دهلی

چرا عرب زبانان عراق و لبنان و مصر و مراکش گ – پ دارند و ج و ق و ض را نمی توانند گویش کنند

چرا عرب زبانان ایران – عراق و مصر  و لبنان و … حرف های < ق و ج  و ظ > که از صداهای اصلی زبان عربی هستند را نمی توانند تلفظ کنند در عوض گ. پ و چ که از مشخصه های زبان فارسی است را می توانند تلفظ کنند. مثلا در عراق به قعده می گویند گعده- در مصر به جمهوری می گویند گمهوری. در لبنان به قلب می گویند ألب . صدای ویژه زبان عربی ظ  ض  است اما مردم کشور مراکش نمی توانند ض را تلفظ  کنند مثلا به ماه رمضان می گویند شهر رمدان  – به قرض  می گویند قرد . یعنی بجای ظ  تلفظ می کنند . د  ….  بعضی ها در زبانهای ترکی و عربی و هندی – ش – را نمی توانند تلفظ کنند مثلا بجای شیروان می گویند سیروان بجای شوش می گویند سوس – شوشتر – سوستر  و…..

چرا آذربایجانی ها نمی توانند حرف ق را که از حروف اصلی زبان ترکی است را تلفظ کنند و بجای آن می گویند” گ”.

جواب بسیار ساده آن این است .: چون زبان اولیه این  ساکنان مناطق عربی و یا ترکی نبوده است.

البته پاسخ های تخصصی تری هم برای آن هست که در حوصله این مقاله نیست

تعریف‌ها:Shimla In5Jul2013  (43)

واج های اصلی در بیشتر ویژه زبان عربی است عبارتند از :ظ –  ض – ط – ق – غ – ذ- این واج ها را در فارسی می نویسیم ولی آنرا نمی توانیم  تلفظ و گویش  کنیم گویش این حروف عربی  برای پارس زبان بسیار سخت است . مثلا ظلم  را زلم تلفظ می کنیم و طاهر را تاهر – اضحی  را ” ازها ” تلفظ می کنیم  به همین دلیل عربها صحبت کردن یک ایرانی عرب یادگرفته را نمی توانندبفهمند.

واج= کوچکترین واحد صوتی زبان که دارای معنی نیست، اما تفاوت معنایی ایجاد می کند مثل: «س» و «ی» در ساز و یاز

واج‌ها دو گونه هستند: الف) مصوت (صدادار) ب) صامت (بی صدا) در عربی و فارسی مصوت‌ها شش تا هستند، ولی در ترکی 9 تا

واج‌های ترکی= واج‌های نُه گانه ترکی دو دسته اند که عبارتند از:

الف) پیشکامی‌ها (اینجه/ نازک) : اَ، اَل – ائـ، ائل – او، اورک – اؤ، سؤز – ایـ، دیل

ب) پیشکامی‌ها (قالین/ ستبر): آ، آدام – ایـ، قیزیل – او، اولدوز – او، اوغلان

واج‌های پیشکامی: این واج‌ها چون در ابتدای دهان تولید می‌شوند به پیشکامی یا پیشین معروفند. پیشکامی‌ها در زبان ترکی، اینجه/ نازک نامیده می‌شوند.

واج‌های پسکامی: این واج‌ها چون در انتهای دهان تولید می‌شوند به پسکامی یا پسین معروفند. پسکامی‌ها در ترکی، قالین/ ستبر نامیده می‌شوند.

در نوشتار زبان فارسی هیچ کلمۀ فارسی دارای واج «ق» نیست. تمام کلماتی که در آنها واج «ق» دیده می شود، عربی، ترکی و یا یونانی ویا کلمات معرب شده و یا تورکی شده از فارسی ست . مانند قاپ که عربی شده و یا ترکی شده کاپ است.  قلم که عربی شده کلک است. ابرقوه که معرب شده از ابرکوه است.

در آذری   کارگاه  را (کارقاه)، گودرز را  (قودرز)، گذاشتن را (قذاشتن)، قاشق را گاشق ، گوته(قوته)، گناه(قناه)، گذرگاه (قذرقاه) و … تلفظ می کنند

 «قاف» در ترکی:

واج «ق» از واج‌های قدیمی و فراگیر ترکی بوده است، به طوری که بازتاب صوتی آن در زبان ترکی بسی زیادتر از سایر واج‌ها هم است.

کلماتی هم که وارد زبان دری شده‌اند، در فرهنگ‌های فارسی مضبوط اند (نک به معین و دهخدا و عمید) کلماتی مثل:

قاب، قاپی (قاپو)، قابلمه، قورمه، قاشق، قبراق و…

با کمی دقت در سخنان تورک زبانان و مدّاقه در ادبیات مکتوب تورکی به راحتی می‌توان درک کرد که زبان ترکی چه قدر کلمات «ق»دار دارد و با همان حالت طبیعی که در عربی و فارسی تلفظ می‌شود در ترکی نیز بیان می شود؛ اما چرا می‌گویند ترک‌ها نمی‌توانند «ق» را درست بیان کنند؟ این سخن در یک واقعیت ریشه دارد که در اینجا آورده می‌شود. برخی از تورکان آذربایجان خودمان «ق» را در کلمات غیر ترکی و دخیل از عربی به شکل «گ» تلفظ می‌کنند؛ البته بعضی از ق  ها ناشی ازتبدیل گ به ق هست که هم عربها و هم تورکها انجام داده اند. مثل گاز – غاز- آنکارا – آنقره 

در زبان تورکی، علاوه بر مصوت‌ها (صدادارها)، صامت (بی صداها) هم به دو دسته پیشین (اینجه/ نازک) و پسین (قالین/ ستبر) تقسیم می‌شود. در این میان واج «ق» در زبان ترکی، صامتی پسین (قالین) است و «گ» صامتی پیشین (نازک) بنابراین اگر کلمه ای عربی که دارای واج قالین «ق» باشد، اما بقیه واج‌هایش نازک باشند، قانون واجی زبان تورکی آن کلمه را به کلمه‎‌ای نازک تبدیل کرده و «ق» را هم شاید به شکل «گ» در بیاورد. مثلاً ممکن است بعضی از تورک زبان «واقعیت» را «واگعیت»، «قند» را «گند»، «قلب» را «گلب» و .. ادا کنند.

این امر یک مسألۀ زبانشناسی است که در زبان تورکی به آن «هماهنگی اصوات و صامتها» می‌گویند.

نکته شایان توجه دیگر، این مسأله است که در تورکی آناتولی، «ق» آذربایجانی به «ک» ضخیم تبدیل شده است. مانند:

قارا – کارا، قیزیل – کیزیل، قیرمیزی – کیرمیزی، قلب – کالب.

چنانکه مشاهده می شود، واج «ک» به کار رفته در کلمات فوق غیر از واج «ک» در کلماتی مثل «کرکی»، «کورک»، «کورسو»، «کوسمک» می‌باشد. «ک» در «کارا» و «کیز» پسکامی (قالین) و در «کرکی» و «کوسمک» پیشکامی (اینجه/ نازک) است. به عبارتی دیگر، «ک» پسکامی با «ق» مشترک المخرج بوده و به نوعی هر دو پسکامی طنین دار و در حقیقت یک واج تلقی می گردند.

تورک‌های آذربایجان‌(ایران)  در بعضی شهرها و روستاها «ق» موجود در کلمات دخیل غیر ترکی را به صورت «گ» بیان می‌کنند که خود تابع قانون هماهنگی اصوات و صامت‌های زبان می‌باشد.

واج «ک» خود دو گونه است، «ک» پیشکامی یا نازک و «ک» پسکامی یا ستبر. نازک مثل: کویر، کردار، کردن، کرایه، مکر، فکر، مسکن. ستبر مثل: کوچه، کار، کابین، کلوچه، سکونت و…

بر خلاف زبان فارسی، «ک» در زبان ترکی ، همیشه به صورت پیشکامی (نازک/ اینجه) می‌آید. مثال: کبین، کرکی، کرایه، گلمک، کسمک، کوچه، کوره‌کن و …

در زبان ترکی آناتولی (استانبولی) «ق»های بومی ترکی و دخیل غیر ترکی به صورت «ک» ستبر (پسکامی) تلفظ می‌شود و بقیه «ک»ها مثل ترکی آذربایجانی است. مثال: قلب، کالب- قارا، کارا- قدر، کادر- قاشق- کاشیک، قول- کول.

ارامی خط

از نظر اتمولوژی واژه آرامی و ایلامی وایرانی یک ریشه دارد

خط و زبان هخامنشیان، ایرانی است

 

از نظر اتمولوژی  واژه  آرامی و ایلامی وایرانی ممکن است یک ریشه داشته باشند این امررا می تواند بعضی یافته های تاریخی وقرائن دیگر نیز ثابت کند.

روزگاری بیش از سه‌چهارم سرزمین‌های شاروَند (متمدّن) جهان، از سِند و یکسرت گرفته تا نیل و دانوب (هند و فرارود تا مصر و اروپا)،‌ زیر نگین فرمان و فرهنگ جهانشاهی پهناور ایرانیان به روزگار هخامنشی جای داشت.

پس روشن است،‌ مردمانی که بتوانند بر نزدیک به 80% سرزمین‌های شاروَند جهان روزگار خویش فرمان برانند،‌ می‌بایست که از تاریخی کهن و فرهنگی پُرمایه برخوردار بوده و همۀ ویژگی‌های یک فرهنگ پویا، و از آن گونه خط و زبانی توانمند را در چنبرۀ دستان و اندیشۀ توانمند خویش فراچنگ آورده باشند.

اکنون و با این پیش زمینه، می‌پردازیم به آنچه که تاکنون بیگانگان به خوردمان داده‌اند:

1/ نخستین خط‌های جهان، سومری و سپس فینیقی بوده است!

2/ خط و زبان امروزین اروپایی‌ها (لاتین)، برگرفته از فینیقی و یونانی‌باستان است!

3/ خط و زبان ایرانیان به روزگار هخامنشی، “‌آرامی” بوده است!

آیا به راستی تاکنون با خود اندیشیده‌اید که چرا بدون اما و اگر، چنین دروغ‌هایی را به گونه‌ای ناآگاهانه پذیرفته، و دست و پا بسته در برابرش سر خم کرده‌ایم؟ 

و اما پاسخ آن دروغ‌ها

1/ یکی آنکه سومری‌ها، خود گروهی ایرانی‌تبار بودند (1) که دستکم فراتر از 6-5 هزار سال پیش در میانرودان پراکنده گشتند؛ و همانگونه که خواهیم دید، خط موسوم به فینیقی نیز، خود برگرفته از خط‌های ایران باختری می‌باشد.

اما با این‌ همه، خطی که به تازگی در جیرفت (درۀ هلیل‌رود) و نیز پیشوای ورامین یافت شده،‌ بیش از 7 تا 8 هزار سال پیشینه دارد.

2/ دوم آنکه بر پایۀ پژوهش‌های زنده‌یادان استاد ذبیح بهروز و استاد رکن‌الدین همایون‌فرخ، “خط لاتین/ یونانی” برگرفته از خط‌های کهن ایرانی می‌باشد.

3/ و سوم دربارۀ مردمانی با نام  ساختگی “آرامی” نیز پرسشی پیش می‌آید و آن هم اینکه،

«این آرامی‌ها که بودند؟ در کدامین شهر و سرزمین زندگی می‌کردند؟ ‌نام پادشاهان و فرمانروایانشان چه بود؟‌ هم‌هنگام با کدام شاروَندی (تمدّن) و دودمان‌های ایرانی و یا دیگر همسایگانشان می‌زیسته‌اند و به سر می‌برده‌اند؟‌ و نیز آنکه با چه سرزمین‌هایی همسایه بوده و دستکم چه جنگ‌هایی میان ایشان و دولت‌های همسایه‌شان رخ داده است؟ ویرانه‌های شهر و بارو و دژهایشان کجاست؟ آیا تاکنون سنگ‌نوشته،‌ کوزه،‌ سفال و یا هر چیز دیگری ازین دست، که نام و نشان آن‌ها را با خود داشته باشد،‌ یافت شده؟»،

و بسیاری ‌پرسش‌های دیگر که به خوبی می‌دانیم تاکنون هیچ پاسخی به آن‌ها داده نشده و در آینده نیز داده نخواهد شد. زیرا واژۀ دروغینِ آرامی، ساخته و پرداختۀ اندیشه پندارباف غرب است؛ آن ‌هم تنها برای آنکه فرهنگ کهن و والای ایرانی، نوپا نشان داده شود.

به هر روی چنین است که، چنانچه مردمانی خط و زبان توانمندی نداشته باشند،‌ پس از فرهنگ و شاروَندی درخوری هم نمی‌توانسته‌اند که برخوردار باشند. بنابراین، به آسانی می‌توان هدف آنانی را که ایران را وام‌گیرنده از خط و زبان دیگران می‌نمایانند، ‌دریافت و بدانجا رسید که، «ایرانیان مردمانی بی‌فرهنگ بوده‌ و آنچه هم که دربارۀ پیشینه شکوهمند‌شان گفته می‌شود،‌ دروغ است»!

آری،‌ گروهی دشمن و بدخواه که تنها پوست میشی به رنگ خاورشناس و ایران‌پژوه بر روی خود کشیده‌اند، در پژوهشکده‌های باخترزمین و نیز بدبختانه در کشور خودمان نشسته و به بافتن و سرهم کردن چنین دروغ‌هایی سرگرم‌اند، تا سربلندی و سرافرازی ما ایرانیان و نیز بزرگی‌های فرهنگ کهنِ میهن‌مان “ایران” را از میان ببرند.

اکنون و با چنین پیشگفتاری است که چرایی داستان کهنه و نخ‌نمای «ای بابا، گذشته را ول کن و به آینده بچسب» بیشتر روشن می‌شود. زنده‌یاد دکتر محمود حسابی درین‌باره می‌فرمایند: «این “ول کن بابا” را انگلیسی‌ها توی دهان ما انداختند، و همین هم ما را بیچاره و آن‌ها را آقا کرد».

هر که ناموخت از گذشت روزگار

هیچ  ناموزد ز هیچ آموزگار  (رودکی)

و اما داستان دروغین “خط و زبان آرامی”

درین باره استاد رکن‌الدین همایون‌فرخ در کتاب “سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان” چنین آورده‌اند:

«آنچه در تاریخ ملل خوانده و شنیده‌ایم،‌ در همۀ موارد حکم بر اینست که ملت غالب،‌ نفوذ معنوی خود را بر ملت مغلوب تحمیل می‌کند و خواه و ناخواه ملت مغلوب،‌ تحت تاثیر سنن و زبان ملت غالب قرار می‌گیرد. ولی در مورد ایران،‌ آن هم زمان شاهنشاهی هخامنشی، پس از اینکه بزرگترین شاهنشاهی جهان را به وجود آورد… با آنکه شاهان آن به کرّات گفته‌اند که ایرانی‌اند؛ اما به گفتۀ برخی، ایشان خط و زبان ملی خویش را بر خلاف همۀ موازین عقلی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رها کرده و تحت تابعیت زبان مجعولی که “آرامی” نام دارد، قرار گرفته و زبان دربار و دولت و ملت خود را زبان و خط آرامی که سامی است، قرار داده‌اند! … هیچ منطق و عقل سلیمی نمی‌تواند این فرضیۀ سخیف را بپذیرد که “کوروش،‌ کبوجیه، داریوش و خشیارشا” زبان مادری خود را از دست داده و به زبان مجعولی از قومی بیگانه -که وجود خارجی هم ندارد-،‌ سخن گفته و مهمتر از همه آنکه در رواج و نشر این خط و زبان بیگانه در سراسر کشور شاهنشاهی ایران،‌ مجاهدت و کوشش نیز کرده‌اند! چرا که اصطلاح خط و زبان آرامی برای مردم سرزمین ایران در دورۀ شاهنشاهی هخامنشی، یک اصطلاح ساختگی و مغرضانه است و با هیچ دلیل و منطق و برهانی جور درنمی‌آید».

ارامی خط

بر پایۀ دو سند آشکار و استوار از زمان داریوش بزرگ که یکی کتیبۀ بیستون و دیگری کتیبۀ “جزیره‌الفیل” در مصر است،‌ نام این خط و زبان، “ایرانی” بوده نه “آرامی!”. در سنگ‌نوشتۀ داریوش بزرگ – بند 20 از ستون چهارم که زبان پارسی است،‌ می‌نویسد:

«داریوش شاه گوید به خواست اهورامزدا،‌ این نوشتار من است که من کردم. به جز این، به خط و زبان «ایرانی/ ایری‌یَ (آریایی)»، هم روی لوح (خط میخی/ کتیبه‌ای) و هم روی چرم (خط کتابی) نوشته شده. جز آن،‌ پیکر خود را نیز بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشته‌ها را همه جا در میان کشورها فرستادم».

استاد همایون‌فرخ درین باره می‌افزایند:

«خوشبختانه این سندِ استوار،‌ راهِ هرگونه دروغ‌پردازی را بر روی بدخواهان می‌بندد، چرا که این سند بی‌اندازه روشن و گویا بوده و نیز برای ما ایرانیان سندی است سپند که بر پایۀ آن، ما خط و زبانی را که دیگران به دروغ “آرامی” خوانده‌اند، “ایرانی” خوانده و آرامی خواندن آن را دشمنی با تاریخ کهن و فرهنگ درخشان کشورمان ایران می‌دانیم».

به هر روی، گویند به روزگار پسین، خط دیگری در میان مردمان حیره و در همین سرزمین‌ها کاربرد داشت که ریشه در شاخه‌ای از خط نبتی داشته و از 1600 سال پیش در آنجا به کار می‌رفته است. برخی پژوهشگران برین باورند که این خط نیز برگرفته از همان خطی بوده که از خط‌های “ایران باختری” به شمار می‌رفته است؛ و گویند این خطِ پایۀ مادر، همان خطی است که در روزگاران پیش از آن در میانرودان (دل ایرانشهر) گسترش یافته بود،‌ و اینک نیز نام ساختگی “آرامی” بر آن نهاده‌اند.

و اما از راست به چپ نوشته شدنِ خطی که “آرامی” می‌نامندش نیز خود نشانۀ دیگری است بر اینکه این خط برگرفته از “خط کتابی ایرانی” بوده؛ و خوبست بدانیم، نوادۀ دیگر خط کتابی ایرانی، همین “خط فارسی” امروزین خودمان می‌باشد.

با فراگشت هزاران سالۀ خط‌های کهن ایرانی، دو شاخۀ،

1/ خط “کتیبه‌ای/میخی” ویژۀ کتیبه‌ها.

2/ خط “کتابی/دبیره” ویژۀ نوشتن بر روی کاغذ و چرم پدید آمد. (2)

خطِ نخست، همان خط ناموَر به “میخی” است و خط نوشتاری دوم نیز، باز هم دگرگشت یافت و به سان خط ایرانی هخامنشی کتابی (پارسی)، خط پارسی میانه (پهلوی اشکانی و ساسانی)، و آنگاه خط فارسی (دری – امروزین) در آمد. همچنین دبیران ایرانی در حیره، با دگرگونی‌هایی در آن، خط پیرآموز را پدید آوردند که 24 واک (حرف) داشت. سپس با افزودن 8 واک دیگر به 20 واک از آن (به جز گ، چ، پ، ژ)، الفبایی ساختند که زبان عربی نیز بتواند بدان نگاشته شود. (امروزه این خط ایرانی، به نادرست “عربی” خوانده می‌شود)

عزیزانی که توانایی دریافت و یا فهم درست از معنای “فراگشت خط” را نداشته، و تاکنون نتوانسته و یا نخواسته‌اند که پیوند میان خط پهلوی و فارسی را دریابند، نگارۀ زیر را ببینند:

به هر روی، اینک پاسخ ‌این پرسش که چرا بیگانگان پای می‌فشارند تا خط ما ایرانیان را اَنیرانی (غیر ایرانی) جلوه داده و همگان را به پذیرش این دروغ وادارند،‌ بهتر روشن می‌شود. چرا که فرهنگ کهن و پرمایۀ ایران،‌ پیشینه‌ای بس ستُرگ و درخشان داشته و خط ما نیز به سان فرهنگمان، از هزاره‌های دور و روزگاران کهن ره پیموده،‌ دگرگشت یافته و امروزه در پس روزگار پُرشکوه نیاکانمان به ما رسیده است. پس ناگفته پیداست که برای نابودی چنین فرهنگ توانمندی، می‌بایست تا پیوندهای استوار میان امروز و دیروز آن را، که یکی همین افزارِ داده‌پرداز فرهنگ -خط- می‌باشد،‌ از هم گسیخت.

ازین رو، همگی ما و به ویژه دانشجویان و دانشگاهیانِ گرامی کشورمان، باید اندک تکانی به خود داده و از این پیلۀ تنگ “خودناآگاهی” که دشمنان به گِردمان کشیده‌اند،‌ به درآییم؛ و زین پس با دیدی روشن بر آستانۀ فرهنگ پُربار و گرانسنگ کشورمان «ایران» بنگریم. (3)

پی نوشت:

(1) لودینگرا – شاعر سومری (6 هزار سال پیش): «نیاکان ما از جایی به نام “سرزمین مقدس” آمدند، که در شرق اینجاست».

(2) اگرچه باختریانِ پندارباف، دربارۀ این خط هزاران ساله و دگرگشت یافته با نام “پارسی باستان”، باز هم به داستان‌سرایی پرداخته و داشتن خط کتابی نزد ما ایرانیان را، به کمک “آرامی”ها و همچنین خط میخی پارسی باستان را نیز دست‌ساخته‌ای یک شَبه از داریوش بزرگ می‌دانند!

(3) فرتورهای پیوست را که به کوشش استاد رکن‌الدین همایون‌فرخ بر روی تمبر کار شده، ببینید. خط فارسی دری امروزین، دنبالۀ فراگشت “خط ایرانی کهن (کتابی)” می‌باشد؛ و خط کاربردی برای نوشتن زبان عربی نیز، برگرفته از همین خط فارسیِ دگرگشت یافته‌ای است که “پیرآموز” نامیده می‌شود.

1/ خط نگاره‌ای «هیراتیک»/ مادر خط میخی – ایرانی/ بیش از هفت هزارۀ پیش/ روی تندیس یک پا.

2/ خط نشانه‌ای «ادئوگرام»/ مادر خط میخی نگاره‌ای/ روی یک مهر استوانه‌ای.

3/ خط نگاره‌ای میخی «کونیفرم»/ 4000 سال پیش/ روی یک مهر استوانه‌ای عقیق.

4/ نمونۀ خط میخی مادر ایرانی/ 3000 سال پیش/ روی مهر استوانۀ عقیق.

5/ خط پارسی باستان – هخامنشی (میخی)/ روی مهر استوانه‌ای.

6/ خط میخی پارسی/ روی مهر استوانه‌ای عقیق سفید/ با نگارۀ داریوش بزرگ.

253243_372354739536373_997565491_n

 

تمبری در امارات متحده عربی / ام القوین

پایین: خط دبیره/ کتابی

1/ خط ایرانی کهن (کتابی)/ روی مهرۀ استوانه‌ای عقیق.

2/ خط ایرانی کتابی هخامنشی/ روی نگین یاقوت/ نگارۀ داریوش بزرگ.

3/ خط خروشتهی (گونه‌ای از خط پهلوی اشکانی)/ روی لوح عقیق سرخ و سفید.

4/ خط اشکانی پارتی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه اشکانی.

5/ خط میانۀ اشکانی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه اشکانی.

6/ خط (گشتک دبیره) ساسانی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه ساسانی.

 

سند مهمی برای توجه سنیهای عرب ، پیامبر اسلام از بحر فارس سخن گفته است: حیوانی عجیب در دریای فارس

قــــــــــــــــــــــال رســــــــــــــــــــــول اللـــــــــــــــــــــــــــــــــــه : 

» في بحر فارس ما هو في بحر الروم ما هو « آن (دجال وحیوان دریایی) در بحر فارس وروم وجود ندارد.

این حدیث درسه منبع آمده است:

محمدبحر فارس

محمد بحر فارس1.jpg

محمدبحرفارس2

 

بیش تر از 70 نفراز مفسران مشهور  قرآن  به  عبارت ” بحر فارس”  اشاره کرده اند و حتی بعضی موقعیت جغرافیایی آنرا مفصلا توضیح داده اند  اما حدیث زیر سخن و حدیث محکم خود پیامبر ص است.

انتشار سند بسیار مهم نام خلیج فارس در حدیث  محکم پیامبر(ص) از مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی جلد 4 ص 120  حدیث شماره  2146 .

 persiangulf-younus

با تحقیق و پژوهش در باب اسناد خلیج فارس در منابع عربی اهل سنت احادیثی از پیامبر(ص) را میتوان پیدا کرد از جمله ، حدیثی که پیامبر اسلام 3 بار نام  بحرفارس را بر زبان آورده است.

مسند الموصلی  توسط انتشاراتی دارالثقافة العربیة در سال 1412 ه. ق در دمشق  باز  چاپ شده  است.

نویسنده این کتاب در بین سال های 210 تا 308 هجری قمری زندگی می کرده است در این کتاب حدیثی را به نقل از جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) آورده که پیامبر(ص) در طول حدیث نام “بحر فارس” را گفته اند. این حدیث در صفحه ی 120 از جز چهارم کتاب مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی آمده است. ایشان از بزرگان علم حدیث نزد اهل سنت میباشند.

page1-399px-مسند_أبي_يعلى_الموصلي_ق.pdf مسند ابویعی

در این حدیث پیامبر اکرم در جمع اصحابشان در خصوص دجال و حیوانی دریایی صحبت فرموده اند و ترجمه فارسی این حدیث این است که ”هیچ دروازه ای در مدینه نیست مگر اینکه فرشته ای با شمشیرهای بیرون آورده شده از ورود دجال ممانعت کند، و مکه هم همینطور” در ادامه می فرمایند:

«ثم قال : فی بحر پارس ما هو فی بحر روم ما هو ثلاثه» یعنی دجال  و آن حیوان دریایی در بحر فارس و دریای روم ( مدیترانه )  وجود ندارد و سه مرتبه این را تکرار می کنند و سپس سه مرتبه کف داست راست خود را به کف دست چپ خود می زنند. در پایان هم درجه حدیث مشخص شده که نوشته شده رجاله، رجال الصحیح به این معنا که فرد نقل کننده حدیث صحیح است.

در ذیل صفحه ی 120 نیز به صحیح بودن این حدیث اشاره شده است. این مطلب حدیث شماره 2146  مسند الموصلی است  اصل عربی آن چنین است:

 2146 – حدثنا واصل بن عبد الأعلى ، حدثنا ابن فضيل ، عن الوليد بن جميع ، عن أبي سلمة ، عن جابر ، قال :

قام رسول الله صلى الله عليه وسلم ذات يوم على المنبر فقال : « إنه بينما أناس يسيرون في البحر فنفد طعامهم ، فرفعت لهم جزيرة فخرجوا يريدون الخبز فلقيتهم الجساسة (1) – قلت لأبي سلمة : وما الجساسة ؟ قال : امرأة تجر شعر رأسها – قالت لهم : في هذا القصر خبر ما تريدون فأتوه ، فإذا هم برجل موثق فقال : أخبروني ، أو سلوني أخبركم فسكت القوم ، فقال : أخبروني عن نخل بيسان وأريحيا – أو أريحا – أأطعم ؟ قالوا : نعم ، قال : فأخبروني عن حمأة زغر هل فيها ماء ؟ قالوا : نعم . قالوا : هو المسيح تطوى (2) له الأرض فيسلكها في أربعين يوما إلا ما كان من طيبة ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : » ألا وإن طيبة هي المدينة ما من باب من أبوابها إلا ملك صالت سيفه يمنعه منها ،

persian gulf national day delhi

وبمكة مثل ذلك    « ثم قال : » في بحر فارس ما هو في بحر الروم ما هو « .

فقال لي أبو سلمة : إن في هذا الحديث شيئا ما حفظت قال : شهد جابر بن عبد الله أنه ابن صياد قلت : فإنه قد مات ، قال : وإن مات . قلت : فإنه أسلم ، قال : وإن أسلم ، قلت : فإنه قد دخل المدينة ، قال : وإن دخل المدينة
__________
(1) الجساسة : الدابة التي تتجسس وتجمع الأخبار للدجال
(2) تطوى : تتقارب

. سندی که  اخیرا در روز ملی خلیج فارس  هم مورد توجه رسانه ها  قرار گرفت.  بیش از 1 میلیارد مسلمان اهل سنت  اصالت آن را قبول دارند. باید به روشنی به حاکمان عرب دست نشانده حوزه جنوب خلیج فارس که تفکرات پان عربیسمی دارند و به صراحت تاریخ و تمدن منطقه را در جهت ایجاد اختلاف و انشقاق جعل میکنند باید گفت اگر مدعی اسلام هستید، این حدیث از بالاتریم مقام انسان های عالم نقل شده و باید آنرا بپذیرید و از نام صحیح بحر فارس یا دریای پارس یا خلیج فارس استفاده کنید و اگر هم مسلمانی را به یدک میکشید و به اسلام اعتقادی ندارید و مطیع اوامر استعمار انگلیس هستید بایستی به هزاران برگ سند و نقشه با قدمت بیش از 2000 سال احترام بگذارید تا شآن و منزلت انسانی اولیه شما زیر سوال نرود.

حدود 70 مفسر قران در تفسیر 6 آیه قران از بحر فارس بنوعی سخن گفته اند اما حدیث زیر سخن و حدیث محکم خود پیامبر است به اعتراف اهل سنت.

  • estakhri persian gulf bahre fars
  • حضرت محمد:

» في بحر فارس ما هو في بحر الروم ما هو « آن (دجال وحیوان دریایی) در بحر فارس وروم وجود ندارد

بحرین (دو دریا)، مفهومی است که پنج بار در قرآن (یک بار در حالت رفع، فاطر، ۱۲) آمده است. … مفسران شیعه  سنی ودانشمندان مسلمان این مفهوم را به چندین وجه تفسیر کرده‌اند، همگی یک وجه تفسیر آن را   را محلّ التقای بحر فارس و بحر روم دانسته‌اند. در مورد سورهای زیر نیز بعضی اشاره به بحر فارس کرده اند  ( 1 ) ابراهیم : 32 .
( 2 ) النحل : 14 – 15 .
( 3 ) الفرقان : 53 .
( 4 ) النمل : 61 .
( 5 ) فاطر : 12 .
(6 ) الجاثیة : 12 .
( 7) الطور : 6 .
(8 ) الرحمن : 19 – 24 .
( 9 ) الملک : 30     (۱۰  ) الشورى : 22 – 25 .
( ۱۱) المرسلات : 27 .

 گفتنی است که در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید هم نام بحر فارس آمده است . عزالدين ابوحامد عبدالحميد بن هبه الله بن محمد بن حسين مدائني، مشهور به ابن ابي الحديد دانشمند، شاعر، اديب، فقيه شافعي و اصولي معتزلي، در روز اول ذي الحجه سال 586ه‍ در شهر مدائن در خانواده اي اهل علم و دانش بدنیا آمد. 

 

 ابن ابی الحدید در شرح   خطبه شماره 13 نهج البلاغه  آورده است :

و مرة فی أیام القائم بأمر الله غرقت بأجمعها و لم یبق منها إلا مسجدها الجامع بارزا بعضه کجؤجؤ الطائر حسب ما أخبر به أمیر المؤمنین (ع) جاءها الماء من بحر فارس من جهة الموضع المعروف الآن بجزیرة الفرس و من جهة الجبل المعروف بجبل السنام و خربت دورها و غرق کل ما فی ضمنها و هلک کثیر من أهلها .

«و درست آن است كه اين موضوع اتفاق افتاده و بصره تا كنون دو بار غرق شده است، يك بار به روزگار حكومت القادر بالله و بار ديگر به روزگار حكومت القائم بامرالله و در اين هر دو بار تمام بصره را آب گرفته و غرق شده است و فقط مسجد آن شهر چون سينه كشتى يا سينه پرنده از آب بيرون مانده و مشخص بوده است، به همان‌گونه كه اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ در اين خطبه خبر داده است، آب از خليج فارس از جايى كه امروز به «جزيره فرس» معروف است و از سوى كوهى كه به «كوه سنام» معروف است، طغيان كرده و تمام خانه‌هاى آن ويران و هر چه در آن بوده غرق شده و بسيارى از مردمش كشته شده‌اند و اخبار مربوط به اين دو حادثه نزد مردم بصره معروف است و اشخاص از قول نياكان خود آن را نقل مى‌كنند».

 میراثی کهن و جاودان: دکتر عجم

الكتاب : مسند أبي يعلى الموصلي
مصدر الكتاب : موقع جامع الحديث
http://www.alsunnah.com
[ الكتاب مرقم آليا غير موافق للمطبوع ]

 نام خلیج فارس در تفاسیر قرانی: محمدتقی داوری

جانوران عجیب و افسانه ای خلیج فارس جساسه -دجال – پری – گاو ماهی – و … : دکتر عجم

  •  (سرای بریتانیا در خلیج فارس)

 

گرامیداشت روز ملی خلیج فارس – بندرعباس

این عده به مناسبت دهم اردیبهشت ماه سالروز ملی خلیج فارس درجشنواره سوم گفتند:برخی که استقلال شان به 30سال هم قد نمی دهد می خواهند با تغییر نام خلیج فارس برای خود هویت بسازند اما دربرابر اسناد تاریخی مهر سکوت برلب دارند .

بنا به اظهار مسوولان شرکت کننده دراین همایش ، جهان نباید بازیچه عده ای که خودشان هویت مجعول ونامشخصی دارند، شود و ازعنوان های جعلی و ساختگی برای یک مکان تاریخی وبین المللی سوءاستفاده کنند.
بحر فارس
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دراین باره گفت: هنرمندان ایران زمین باید هر سال با ارائه خلاقیت ها و نوآوری های بیشتر، با سلاح فرهنگ و هنر از هویت خلیج فارس دفاع کنند.

سید محمد حسینی افزود: این مناسبت موجب همبستگی و همدلی بی نظیر همه ایرانیان نه تنها در این کشور بلکه در سراسر جهان است و هیچ مناسبتی با شکوه تر از این موضوع، موجب وفاق ملی نمی شود.

وی ادامه داد: این میراث گرانبها سال به سال با اجرای برنامه های متنوع فرهنگی و هنری، شکوه بیشتری یافته که نقطه آغازین این حرکت ارزشمند مصوبه هیات دولت در سومین سفر به استان هرمزگان مبنی بر تشکیل دبیرخانه دائمی و برگزاری هرساله جشنواره خلیج فارس بوده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: امسال در ابتکاری قابل توجه برنامه های جشنواره خلیج فارس به شکل موضوعی به سراسر کشور گسترش یافت و شاهد مشارکت چشمگیر همه هنرمندان استان های کشور در جشنواره های موضوعی با عناوین مختلف بودیم.

حسینی ادامه داد: اگر چه دستگاه دیپلماسی کشور در جای خود اقدامات لازم را برای صیانت از هویت ملی ما دارد اما هنرمندان نیز به سهم خود با ارائه آثار ماندگار با زبان فرهنگ و هنر در صیانت از این میراث جاودانه کوشا هستند و به نوعی می توان گفت توجه همه دنیا به اقدامات فرهنگی هنرمندان ایران در دفاع از هویت ملی خود معطوف شده است.

وی با اشاره به نقش خلیج فارس در تحول فرهنگی و تمدنی جهان گفت: اگر چه نظام سلطه با برخی شیطنت ها و اهداف منفعت طلبانه به دنبال مشروعیت بخشی به حضور خود با دادن آدرس غلط و تشویش اذهان عمومی و تحریف تاریخ کهن این سرزمین است اما همه شواهد تاریخی اعم از کتب، نقشه ها، سفرنامه ها و یافته های باستان شناسی نشان می دهد نام این منطقه ˈبحر فارسˈ یا ˈخلیج فارسˈ بوده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد:از دوران داریوش اول ناوگان منظم دریایی ایران و نام دریای پارس وجود داشته است در حالی که بسیاری از مدعیان امروز، سابقه کشورشان حتی به یک صد سال هم نمی رسد اما به مدد بهره گیری از ظرفیت های انرژی، نام خود را مطرح کرده اند درحالی که خلیج فارس یا دریای پارس سابقه اش به دوران ماد و حکومت هخامنشی می رسد.

حسینی بیان کرد:به تعبیر دیگر بسیاری از محققین و تاریخ نگاران معتقدند بر خلاف تصور اولیه که آغاز تمدن را بین النهرین می دانستند،خلیج فارس نقطه آغازین شکل گیری تمدن بشری بوده که شاهد آن نیز یافته های باستان شناسی منطقه جیرفت است.

به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نام خلیج فارس و جزایر ایرانی آن در تمام موزه های جهان از چین گرفته تا آمریکا در قالب کتاب، نقشه و یافته های باستان شناسی ذکر شده است.

حسینی اضافه کرد:حتی زمانی که این تصوردرجهان حاکم بود که زمین دارای سطحی صاف است و کروی نیست، نقشه ای وجود دارد که در آن به نام دریای پارس اشاره شده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با قدردانی از اقدام پژوهشگر جوان هرمزگانی که با اهتمام خاصی در زمینه پژوهش دینی به احادیث پیامبر بزرگ اسلام (ص)دست یافته است، گفت: طبق این حدیث پیامبر اسلام سه بار نام بحر فارسی را مورد تاکید قرار داده که این نشانگر مورد توجه بودن نام خلیج فارس در صدر اسلام بوده است.

وی بیان کرد: نسل جوان ایرانی باید هوشیار باشد و در مقابل هر نوع تحریفی از کیان سرزمین ملی خود دفاع کند.

استاندارهرمزگان هم گفت: پاسداشت روز خلیج فارس نه تنها گرامیداشت خرد و اندیشه بلکه بزرگداشت روزی است که بشرهویت تمدنی خود را به آن بدهکار است.

ابراهیم عزیزی با بیان اینکه تاریخ پرافتخار ایران اسلامی درتقویم خود حماسه های فراوانی دارد، افزود: در این میان روزهای با شکوهی همچون روز ملی خلیج فارس روزی آشنا در حافظه جمعی تمام کسانی است که به فرهنگ و تمدن توجهی ویژه دارند.

نقشه متعلق به  در سال ۱۹۵۲ و استفاده از.

وی ادامه داد: خلیج فارس یک تن به عنوان پایتخت انرژی جهان با روشن ساختن دنیا را به دوش می کشد و هیچ کسی نمی تواند جهان را حتی یک لحظه بدون خلیج فارس تصور کند.

نماینده عالی دولت دراستان هرمزگان، خلیج فارس را همچون گوهری روشنایی بخش برای تاریخ ملل دانست و بیان داشت: مکتب خلیج فارس مکتبی است که درطول سالیان بسیار نماد صلح و عدالت آرامش و از خودگذشتگی و آزادی خواهی برای همه مردم جهان بوده و پاسداشت روز خلیج فارس که نماد دانایی و تولید است نه تنها گرامیداشت خرد و اندیشه بلکه بزرگداشت روزی است که بشر تمام هویت تمدنی خود را به آن بدهکار است.

وی اضافه کرد: خلیج فارس امروز زنجیره اتصال تمام کسانی است که به تکامل انسانی در سایه برابری و برادری دل سپردند و ایرانیان نیز درطول تاریخ به عنوان پاسداران اصلی این نقطه مهم برای جهانیان، همواره الگوی صلح طلبی وعدالت خواهی بودند.

استاندارهرمزگان بیان کرد: خلیج فارس نماد مبارزه با استعمار و زیاده خواهی است و این صفت به دلیل حماسه ای بزرگ و شگرف برای تاریخ ماست.

دبیر سومین جشنواره بین المللی فرهنگی وهنری خلیج فارس،نیزخواستار تداوم حمایت ها برای تثبیت این جشنواره در متن فرهنگ وهنر کشور شد.

همایون امیرزاده افزود: خلیج فارس نه فقط یک نام که تنها هویت همه نام های ایرانیان است وهمه مدعیان نام جعلی بارها وبارها فراموش کرده و آن را به نام حقیقی اش خوانده ومایع تمسخر دیگران شدند.

وی ادامه داد: از این منظر خلیج فارس یک عنوان در نقشه های محیطی وحتی یک اسطوره ساز و اسطوره گونه نیست بلکه نامی ماندگار است که تمامی ویژگی های بلند و کامل اسطوره را با حقیقت خود در برگرفته است.

دبیرسومین جشنواره بین المللی خلیج فارس اظهارکرد: به این اعتبار خلیج فارس نه یک مفهمم مکانی ساکن بلکه یک حقیقت جاری و نماد گویایی که وسعتش حتی از فرسنگ ها فاصله هم در تاریخ فرهنگی و جغرافیایی هویتی ایرانیان یکتاپرست و موحد می درخشد.

وی گفت: خلیج فارس حیثیتی با ارزش تر از جان است و این مهم را خون فشانی سربازان فداکاری نظیر اسحاق دارا، موسی درویشی، اسحاق عامری سیاهویی، اسدالله رییسی هنگامی ، رییس علی دلواری ، امام قلی خان و غلام علی بایندر و نام های بسیاری از این دست ثبت در تاریخ نمودند.

امیرزاده درادامه ابرازداشت: اکنون مجموعه گران سنگ خلیج فارس که به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گامی فراملی و حرکتی نوین بنیاد گرفته، اندیشه و خلاقیت ایرانی می تواند فرهنگ عزتمندی اسلامیان را به شایستگی بیان کند.

وی افزود: جشنواره بین المللی فرهنگی وهنری خلیج فارس فرصتی برای پیوند بین تمامی ایرانیان و نخبگان وبرگزیدگان فرهنگ وهنر است، به ویژه اینکه بیش از پیش ایران و ایرانی نیازمند پیوستگی های درون مرزی و ارتباطات عزتمند برون مرزی هستند.

امیرزاده ابرازامیدواری کرد: این جشنواره که با تلاش ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ها و دبیران جشنواره های موضوعی و دربرگیری 32 موضوع مهم فرهنگی هنری علمی و پژوهشی و کودک و نوجوان برای سومین سال متوالی محکم قدم برداشته، بتواند به پشتوانه خرد جمعی ماندگار و جاودانه تر از همیشه به راه خویش ادامه دهد.

وی اضافه کرد: در این دوره از جشنواره با یک جهش 50 درصدی نسبت به دو دوره قبل فراگیر ملی و بین المللی جشنواره را برگزار می کنیم که دریافت 25 هزار اثر از شرکت کنندگان 32 جشنواره موضوعی که 68 درصد آن را جوانان و نوجوانان تشکیل دادند، گواه بر حضور جشنواره سومین فرهنگ و هنر کشور است.

یک محقق و پژوهشگر خلیج فارس گفت: دشمنان با شیطنت خود درباره موضوع خلیج فارس ندانسته بزرگترین خدمت را به ایران انجام دادند و موجب تقویت همبستگی ملی در سرتاسر کشور شدند.

ˈپیروز مجتهد زادهˈ افزود: هرچند برخی افراد و کشورهای حوزه خلیج فارس میلیاردها دلار برای تغییر نام خلیج فارس خرج کردند و تلاش های بسیاری را در این زمینه انجام دادند اما تلاش های آنان به کوچکترین نتیجه ای نرسیده است.

وی ادامه داد: خوشبختانه این گونه اقدامات نتیجه عکس داشته و موضوع خلیج فارس همبستگی ملی جدیدی را میان ایرانیان ایجاد کرد.

این استاد دانشگاه های ایران و انگلیس گفت: باید از این توان ایجاد شده و همبستگی اقوام مختلف ایرانی برای پاسداری از نام و هویت خلیج فارس بهره برد.

دکتر ˈپیروز مجتهد زادهˈ در سال 1350 از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و زمانی که دانشجوی سال سوم دوره لیسانس بود، نخستین کتاب خود درباره شیخ نشین های خلیج فارس منتشر کرد.

در سال 1352 با استفاده از بورس تحصیلی دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از طی دو دوره فوق لیسانس در دانشگاه های لندن و منچستر، در کلاس های پرفسور ˈژان گاتمنˈ برجسته ترین نام در جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک جهان در آکسفورد شرکت کرد.

وی پس از دریافت دکترای خود از آکسفورد و دریافت دکترای دیگر از دانشگاه لندن، کار تحقیق و تدریس را در دانشگاه لندن آغاز و درمدتی اندک با کشف و انتشار اسناد تاریخی فراوان از مراکز اسناد دولتی بریتانیا در تأیید و تحکیم حقوق ایران در مناطق مرزی به ویژه مرزهای واقع شده در مناطق شرقی کشور و در خلیج فارس در مقام پرفسوری شناخته شده، شهرتی بین المللی کسب کرد.

شمار کتاب های منتشر شده توسط دکتر مجتهدزاده به زبان های فارسی، انگلیسی و عربی به 36 عنوان می رسد و هم چنین این محقق برجسته بیش از 500 مقاله علمی و پژوهشی به زبان های مختلف دنیا انتشار داد که برخی از آن ها در قیاس بین المللی از بهترین ها هستند.

مدیرعامل بنیاد ملی بازی های رایانه ای گفت :کارشناسان ایرانی بازی مدیریت استراتژیک و دفاع از جزایر سه گانه خلیج فارس را طراحی و تولید کرده اند.

بهروز مینایی افزود: تولید بازی های رایانه ای با موضوع خلیج فارس از نخستین دوره برگزاری جشنواره خلیج فارس مورد توجه جدی بوده است.

وی ادامه داد:همزمان با نخستین دوره برگزاری جشنواره خلیج فارس بازی ˈمیر مهناˈ دلاوری که جزیره خارک را آزاد کرد، تولید و در 200 هزار نسخه منتشر شد.

وی ادامه داد: در دوره دوم جشنواره نیز بازی ˈفریاد آزادیˈ با موضوع زندگی و دلاور مردی های خالوحسین دشتی و رییسعلی دلواری تولید شد که این بازی ها در تابستان امسال منتشر و عرضه می شوند.

مدیرعامل بنیاد ملی بازی های رایانه ای اضافه کرد: در این دوره نیز 15 بازی و 10 بازی نامه تولید شده که از جمله مهمترین آنها می توان به بازی استراتژیک جزیره ابوموسی که با موضوع دفاع از میهن و مدیریت منابع، پیش تولید آن آماده شده اشاره کرد.

مینایی بیان کرد: همچنین بازی آنلاین دفاع خلیج فارس که موضوع آن دفاع از جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک است نیز در این دوره تولید شد.

وی در ادامه اظهار داشت: امسال به مناسبت روز ملی خلیج فارس 14 تیم بازی ساز، انستیتو ملی بازی نیز از پنج تا هشتم اردیبهشت، 13 بازی تولید کردند که شامل هفت بازی موبایل و شش بازی کوچک هستند.

مدیرعامل بنیاد ملی بازی های رایانه ای در پایان گفت: در مسابقه بازی نامه نویسی نیز که به مناسبت روز خلیج فارس برگزار شد از میان 10 بازی نامه برتر ارائه شده، پنج بازی نامه که جز بهترین ها هستند نیز انتخاب خواهند شد.

یکی از بازیگران پیشکسوت سینما و تئاتر گفت: تولیدات سینمایی ایران درباره خلیج فارس یکی از مهمترین ابزارهای دفاع از هویت ملی است.

ˈداریوش ارجمندˈ اظهار داشت: تاکنون ایران تجارب خوبی در این زمینه داشته که می توان به فیلم ها و آثار درخشانی مانند ناخدا خورشید، کشتی آنجلیکا و راه آبی ابریشم اشاره کرد.

وی بیان کرد:هنوز زوایای ناشناخته بسیاری درباره خلیج فارس وجود دارد که مورد غفلت قرار گرفته و باید مورد پژوهش بیشتر قرار گیرد که سابقه ایران در دریانوردی یکی از این موارد است.

به گفته این هنرمند،ایرانیان از کشتی هایی با 200 پارو زن در دوران هخامنشی استفاده می کردند و این درحالی است که در همان زمان یونانی ها به عنوان یکی از مدعیان تمدن حداکثر می توانستند شناورهای 40نفری بسازند.

این بازیگر تئاتر و سینما در این مراسم خواستار جایگزین شدن واژه ˈپارس ˈ به جای فارس برای خلیج فارس شد که به هویت ایرانی آن نزدیک تر است.ک/4

اقدام عملی و تاثیر گذار به این همه تخلف آشکار و عدول از قوانین بین المللی چه بوده است؟

مسئولین بجای برپایی همایش های داخلی برای خودی ها بهتر است که برای خارجی ها سمینار برگزار کنند.

تابناک: اکنون در تمام رسانه های گروهی دنیا نام خلیج فارس رنگ می بازد و جایش را واژه ناقص “خلیج می گیرد” در کشورهای عربی نیم قرن است که واژه خلیج فارس ممنوع شده است. ما برای اطلاع رسانی و آگاهی دادن به روشنفکران و جامعه خارجی و غیر فارس زبان چه کرده ایم؟

8685391664_54a79aeec4_m

سالهاست که ماجرای جعل نام «خلیج فارس» به فراخور اتفاقاتی که رخ می دهد به صدر اخبار داخلی  تکیه زده و روایت آن در سطح جامعه و دنیای مجازی فارسی موجی به راه می اندازد که اثرات آن تا ماه ها به طول می‌انجامد؛ ماجرایی که شاید آخرین نمونه‌های فراگیر آن، به کار گیری نام مجعول در خدمات جانبی موتورهای جست‌وجوی مختلف و اشتباه فاحش مدیران گوگل در حذف نام پهناورترین گستره آبی در نقشه های برخط (آنلاین) استراتژیک ترین منطقه جغرافیایی زمین باشد.

250841_777
بدین ترتیب هر بار با چالشی که اگر نگوییم به ضرب و زور پول، دست کم به کمک حماقت بزرگ برخی خبرگزاری‌ها، اطلس‌ها و رسانه‌های بیگانه رخ می‌دهد، موجی از انزجار در کشورمان به همراه آورده و پس زمینه های زشت ماجرا همچون تلاش تندروهای سلفی و قوم گراهای پوچ آن سوی آب را یادآوری می کند که از این تغییر نام به دنبال اهداف سیاسی خود بوده و البته منویاتشان را نه رودررو، که با دلارهایی دنبال می کنند که به سوی رسانه های جهانی گسیل می دارند.

ما حصل این کار به مرور زمان کار را به آنجا رسانده است که امثال خبرگزاری سی ان ان (آمریکا)، بی بی سی (عربی و انگلیسی)، الجزیره (قطر)، یورونیوز (ترک)، العربیه، الاهرام، الشرق الاوسط، تایمز یونیون، آسوشیتد پرس، فاکس نیوز، اینتر فاکس، رویترز، اطلس تایمز (انگلیس)، بیوک اطلس (ترکیه)، اطلس کالینز (استرالیا) و غیره و غیره، هر روز بر طبل این جنگ پنهان می کوبند به گواه آمار بخش رسانه های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روزانه بیش از 6000 بار نام خلیج فارس در رسانه ها و مطبوعات بین المللی جعل می‌شود و دور از انتظار نیست که طی چند سال آینده کمتر کسی نام خلیج فارس را بشنود!

اما واکنش  نهادهای رسمی به این همه تخلف آشکار و عدول از قوانین بین المللی چه بوده است؟

وزارت ارشاد و وزارتخارجه در سطح بین المللی چه کرده اند؟ چند برشور توجیهی به زبانهای بین المللی در موسسات علمی توزیع شده است؟

آنچه در پاسخ به این سوال پیش از هر گزینه ای به ذهن متبادر می شود، واکنش های قانونی در ابعاد بین المللی خواهد بود که توجه به آن تنها از رویکرد مجاری قانونی توجیه خواهد داشت؛ به این معنی که نهادهای قانونی کشور نسبت به ابعاد رو به گسترش این جعل در سطح جهان -از دیدگاه های مختلف- واکنش نشان داده و در نهایت مجموعه این واکنش ها از طریق نهادی مانند وزارت خارجه در نهادهای قانونی بین المللی پی گیری شود.

با این رویکرد، پر واضح است که مسئولان تاکنون در عمل به وظایف شان کوتاهی کرده اند

چراکه با توجه به اسناد فراوانی که در اثبات دشمنی استفاده کنندگان از نام جعلی وجود دارد، پیگیری حقوقی ماجرا در سطح بین المللی می تواند جدای رسوا کردن ایشان، احقاق حق به دنبال داشته و جریمه هایی که به همراه خواهد داشت، به نوعی نقش بازدارنده در تکرار ماجرا داشته باشد ولی در عمل شاهد هستیم که حتی طرح موضوع شکایت از مجموعه گوگل که مورد تاکید سخنگوی وزارت خارجه هم بود تاکنون فرجام نیافته و حتی در حد و اندازه اطلاع رسانی از روند پی گیری نیز مطرح نشده است تا قرینه ذهنی جامعه به این سمت برود که این واکنش نیم دار نیز تنها در حد یک بلوف مطرح شده و اساسا قرار نبوده منجر به نتیجه ای شود.

از این بعد ماجرا که بگذریم، واکنش ها در سطح عصبانیت برخی گروه های مختلف در سطح جامعه، به ویژه طبقه ای که با دنیای مجازی در ارتباط هستند، محدود مانده و به جز مواردی استثنایی که منجر به عذرخواهی موسسه نشنال جئوگرافیک شد، نتیجه خاصی در بر نداشته و اصولا بی انصافی است که اگر توقعی غیر از این داشته باشیم.

با این حساب، درخواهیم یافت که هر چه وسعت جعل بیشتر شود، نه عزمی در نهادهای قانونی برای پیگیری وجود دارد که خرسندمان کند و نه توان مردمی تا این اندازه است که نتایج چشمگیری رقم بزند؛ اما واکنش ها تنها به این سطح ختم نمی شود بلکه ماجرا روی دیگری دارد که به مراتب نومید کننده تر از تفاسیر بالاست.

کافی است تا اندکی در ماجرا دقیق تر شویم تا انواع و اقسام برنامه های عجیب و غریبی همچون مستندهای تلویزیونی، همایش های رنگ به رنگ و … تدارکاتی از این سطح را به یاد بیاوریم که نه تنها خروجی ملموسی ندارند، و بازتاب جهانی نمی یابند  بلکه برای بیت المال هزینه تراشی نیز می کنند؛ اینجاست که باید از مسئولان پرسید حالا که قصد تعقیب ماجرا در سطح بین المللی را ندارند، چرا دست کم از تحمیل این هزینه ها جلوگیری نمی کنند؟

منبع تابناک.

 

 

 

یک موزه در دبی نام خلیج فارس را با لاک غلط گیر ازیک نقشه تاریخی پاک کرده و به نمایش گذاشت

نام خلیج فارس در یک نقشه تاریخی که در موزه دبی درامارات نمایش داده شده، با لاک ویرایش، پاک شده است. مقامات موزه این نقشه مخدوش شده را به نمایش گذاشتند.


یک نقشه‎ تاریخی از خلیج فارس در موزه “خانه شیخ سعید” در دبی، دراقدامی ناشیانه با استفاده از لاک غلط گیر، در واژه های «Persian Gulf» واژهٔ «Persian» را از یک نقشه تاریخی حذف کرده است.

این اقدام نخستین بار در سال 2007 به استناد نقشه اصلی که در سایت مجموعه نقشه های تاریخی “دیوید رمزی”، که سایت ویژه نمایش آن لاین نقشه‎های تاریخی جهان است، فاش شده است.

این سایت پیشتر نقشه اصلی را بدون تحریف نمایش داده بود.

یک نقشه تاریخی دستکاری شده از  در  در  که درآن واژهٔ “Perisan” («فارس») از کنار واژهٔ “Gulf” («خلیج») با  حذف گردیده‌است.

تاکید بر تعلق‌داشتن جزایر سه‌گانه به ایران، فقط دیگر مختص دیپلمات‌ها و نهادهای دولتی نیست بلکه موضوعی ملی است که همه مردم بر آن پافشاری می‌کنند.

در‌این‌میان نهاد‌های مدنی همچون اتحادیه کانون‌های وکلای دادگستری به نمایندگی از کانون‌های سراسر کشور نیز پیش‌قدم شده تا استدلال‌ها و مستندات حقوقی که نشان از مالکیت ایران بر این جزایر را دارد در همایشی تحت عنوان «بررسی ابعاد حقوقی و تاریخی خلیج‌فارس» ارایه دهد. تا بدین‌ترتیب بر ادعاهای واهی کشورهای حوزه خلیج‌فارس خط بطلانی کشیده شود زیرا دیگر این دولت نیست که با ارایه دلیل و مدرک بر حق مسلم ملت ایران بر جزایر سه‌گانه مهر تایید می‌زند، بلکه نهادی مدنی و حقوقی است که هیچ وابستگی به دولت ندارد و بر اساس مستندات حقوقی و تاریخی ادله خود را مطرح می‌کند.

در چنین شرایطی است که این همایش به‌ عنوان گامی در مسیر تبیین حق مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه از بعد حقوقی – تاریخی برشمرده می‌شود. همایشی که به گفته علی مندنی‌پور، رییس این اتحادیه، روزهای ۱۲ و ۱۳ اردیبهشت‌ و در راستای صیانت از منافع ملی و تمامیت ارضی به میزبانی کانون وکلای «فارس» برگزار می‌شود و علاوه بر مقامات کشوری و دولتی، استادان برجسته حقوق نیز در آن حضور دارند.

 در این همایش که قرار است در آن، ضمن ارایه ابعاد حقوقی مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه خلیج‌فارس، تعدادی اسناد حقوقی و تاریخی جدید برای نخستین‌بار مبنی بر مالکیت جمهوری اسلامی ایران بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب‌کوچک رونمایی شود.

علی‌ مندنی‌پور دیروز در نشست خبری با خبرنگاران، دلیل برگزاری این همایش را تشریح کرد: «کانون‌های وکلا علاوه بر دفاع از حقوق افراد، در دفاع از منافع ملی و مصالح عالی کشور هم وظایفی برعهده دارند و با توجه به اشرافی که اعضای کانون‌های وکلا در مسایل حقوقی در سطح داخلی و بین‌المللی دارند برحسب وظیفه، لازم است نقش خود را در این زمینه ایفا کنند. لذا تصمیم گرفته شد که برای اولین‌بار بررسی حقوقی و تاریخی جزایر سه‌گانه در یک نهاد مدنی به بحث گذاشته شود.»

وی با بیان اینکه «پیش‌ازاین درخصوص جزایر سه‌گانه بحث و بررسی‌های متعددی از سوی وزارت امور خارجه شده بود،» افزود «ماحصل این همایش در قالب یک کتاب به چاپ خواهد رسید زیرا همایش بررسی حقوقی جزایر سه‌گانه در خلیج‌فارس که از سوی کانون‌های وکلای دادگستری برگزار می‌شود، اعتبار بین‌المللی دارد.»

رییس اتحادیه کانون‌های وکلا در ادامه با بیان اینکه «حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه موضوعی است که به منافع ملی ما ارتباط دارد و همه هدف ما این است که ادعاهای بی‌اساسی که از سوی مناطق شیخ‌نشین در این زمینه ارایه می‌شود را با ارایه اسناد معتبر به‌چالش بکشیم.» اضافه کرد «کانون وکلای دادگستری به موجب قانون، هیچ وابستگی به دولت ندارد و از این منظر، سخنان این مجموعه در نهادهای بین‌المللی واجد اهمیت است.»

رییس اتحادیه کانون‌های وکلا در ادامه با اشاره به لایحه جامع وکالت رسمی نیز گفت: «لایحه جامع وکالت رسمی مراحل قانونی خود را طی می‌کند و در آینده نزدیک در مجلس، اعلام وصول خواهد شد؛ البته انتظار ما این است که به جهت نقش بسیار پررنگ و تعیین‌کننده کانون وکلای دادگستری کشور در دفاع از حقوق شهروندان و دفاع از کشورمان، به نحو شایسته‌ای مورد حمایت قرار گیرد.»

وی با بیان اینکه اتحادیه سراسری وکلا در جلسات کمیسیون‌های هیات دولت که برای اعمال تغییرات در این لایحه تشکیل می‌شود، حضور ندارد، افزود «ما انتظار داشتیم که از اتحادیه وکلا که نمایندگی کانون‌های وکلای دادگستری سراسر کشور را بر عهده دارد، دعوت می‌شد ولی اتحادیه وکلا در جلسات کمیسیون اصلی و فرعی هیات دولت حضور ندارد و نمایندگان کانون وکلای دادگستری مرکز هم بدون داشتن حق رای در این جلسات شرکت کرده‌اند.»

در دانشگاه ج.نو . :سوابق و تحریف نام خلیج فارس

به گزارش ایرنا دراین نشست که روز دوشنبه با حضور استادان و دانشجویان هندی و ایرانی برگزار شد، دکتر ˈمحمد عجمˈ پژوهشگر و نویسنده کتاب ˈاسناد نام خلیج فارس میراثی کهنˈ تاریخچه تجارت دریایی در خلیج فارس را در پنج دوره تشریح کرد.

 bahrainPersian gulf (87)

وی این پنج دوره را شامل ˈهخامنشیان، ساسانیان، خلفای اسلامی و استعمار و نیز دوره جدیدˈ، دانست که همگی دارای مشخصات و ویژگیهای تجاری خاصی بوده و موید نام تاریخی خلیج فارس هستند.

 persian gulf jnu

۱۰ اردیبهشت، همزمان با اخراج پرتغالی ها از تنگه هرمز و خلیج فارس، به عنوان روز ملی خلیج فارس نامگذاری شده است.

 عجم، دوره استعمار پرتغال و بریتانیا در خلیج فارس را دوره ای سیاه نامید که بذرهای نفاق و جنگ را در آن کاشته اند و هنوز خلیج فارس از اثرات بجای مانده از استعمار رنج می برد.

 وی گفت: خلیج فارس یکی ازمهمترین و قدیمی ترین مناطق جهان از حیث سکونت بشر به خصوص در حاشیه های اروند رود و کرانه های شمالی آن است . تمدن ایلام قدیم و تمدنهای بین النهرین در اطراف این منطقه شکل گرفته اند . از آن زمان تاکنون، توجه مهاجران، کشورگشایان و قدرتهای بزرگ را به خود جلب کرده است.

 

این پژوهشگر تاریخی تصریح کرد: در دوره های پارسی، یونانی، سلوکی، ساسانی و رومی، تجارت در خلیج فارس اهمیت زیادی داشت و غرب خلیج فارس قلب جهان و یک شاهراه مهم دریایی و زمینی بود.

 

عجم گفت : اسلام نیز در همین منطقه نشو و نما یافت و بتدریج در اطراف آبهای دجله و فرات و خلیج فارس گسترش پیدا کرد، مسلمانان بسرعت بر تمام سواحل منطقه تسلط یافته و بازرگانان مسلمان از بنادر و سواحل آن به نقاط مختلف دنیا به داد و ستد کالا و در خلال آن به مبادلات فکری و فرهنگی با شبه قاره هند، مجمع الجزایر مالایا و چین پرداختند که حاصل آن هم رونق و گسترش تجارت و بازرگانی و دادوستد کالاها و هم نشر فرهنگ ایرانی و اسلامی در بخش وسیعی از شبه قاره هند و جنوب آسیا بود.

 

وی افزود: وجود شهرهای مسلمان نشین در سواحل غربی و جنوبی هند و منطقه ˈدکنˈ و تعداد مسلمانان در نواحی جنوبی در قیاس با مناطق مرکزی و شمالی هند که مسلمانان از قدرت نظامی و سیطره سیاسی برخودار بودند؛ بخوبی گویای نقش تجارت و تجار در عرصه ی فرهنگ و دین است. ایران وایرانیان چه از طریق بنادر و سواحل خلیج فارس و چه به وسیله راههای زمینی از زمانهای بسیار دور با ساکنان شبه قاره هند ارتباط داشته اند.

 

ˈمهاجرتها متقابل بوده همانطور که ایرانیان به هند رفته اند. بسیاری از ساکنان و اقوام شبه قاره هند نیزبه ایران مهاجرت کرده واسکان دائمی یافته بودند. برخی در سپاه عصر هخامنشی (داریوش و خشایارشاه) و ارتش ساسانی استخدام و برخی نیز به کارهای کشاورزی، امور کشتیرانی وغیر آن مشغول بودند. ˈ

 

نویسنده کتاب ˈاسناد نام خلیج فارس میراثی کهنˈ در باره دیرینگی مناسبات اقتصادی هند با جزایر و سواحل خلیج فارس اظهار داشت: شبه قاره هند نزدیک به 4.4 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و شامل کشورهای هند، بنگلادش، پاکستان، نپال و بوتان می شود.

 

عجم گفت: می توان هند را یک جزیره دانست که دریاهای بزرگ دو سمت جنوب شرقی و جنوب غربی آن را بخشی از دنیا جدا کرده و کوهستانهای بلند و تقریباً غیر قابل عبور شمال غربی و شمال شرقی نیز آن را از بقیة دنیا جدا کرده و بدان شکل جزیره داده است.

 

ˈاز دوره پارسها (هخامنشی ) سوابقی وجود دارد که نشان می دهد طلا، نقره، عاج، میمون، طاووس، حبوبات و ادویه برای مصرف دارویی از هند تهیه می شده است.

 

از دوره هخامنشی تا ساسانی گزارشهایی از بندر ˈاپلگوسˈ وجود دارد که آن را ثروتمندترین و مرفه ترین شهر نامیده اند که تجار پارسی- رومی و هندی در آنجا به تجارت مشغول بوده اند. یونانیان نیز از سواحل مالابار، برنج، زنجبیل و دارچین تهیه می کردند.

 

ایرانیان و رومیان در کار تجارت با هند فعال بودند و به این منظور در سواحل خلیج فارس بنادری بنا نهاده بودند که در منابع دوره اسلامی نیز از آنها نام برده شده و ازجمله می توان به بندر «ابله»(Obollah) و سیراف و اومانا و مگان اشاره کرد که در قرنهای پنج و شش میلادی دریانوردان هندی در نواحی اطراف آن رفت و آمد داشته اند.

 

رقابت شدیدی بین ایران و روم بر سر تجارت دریایی وجود داشته است در سال 525 م. حبشه به تحریک روم، یمن را که در دهانه ی دریای سرخ قرار داشت، تصرف کرد. هدف رومیان از این کار دست رسی مستقیم به اقیانوس هند و بازارهای آسیایی بود.

 

ایران که خلیج فارس را بطور کامل دراختیار داشت و بنادری را در سواحل آن تا مکران تأسیس کرده بود، با تصرف مصر و سوریه در سال 616م. سعی در توسعه اهداف و منافع اقتصادی خود داشت. با تصرف مصر در سال 626 م. توسط رومیان، ضربه مهلکی به پارس وارد شد. به این ترتب نزاع سیاسی ـ نظامی ایران و روم با رقابت های شدید اقتصادی و بازرگانی توأم گشت که نتیجه ی آن تضعیف هر دو کشور و بهره برداری اعراب از ضعف آن ها بود.

 

در دوره ساسانی، اعراب در سواحل غربی خلیج فارس و کرانه های رود دجله و فرات تا مداین و حتی حلب و دمشق راه های تجاری را در اختیار داشتند. از سوی دیگر تجار هندی نیز با خلیج فارس و همچنین دریای سرخ و شهر مکه تجارت داشتند. ˈ

 

وی گفت : خلیج فارس از نظر جغرافیایی امتیازات زیادی داشت. بحرین، عمان، حضرموت، یمن و حجاز در کنار دریای سرخ و خلیج فارس قرار گرفته اند و به صورت طبیعی در محلی قرار دارند که ضرورت پرداختن به تجارت دریایی یکی از اولویتهای آن است، علاوه بر آن اعراب، دارای موقعیت سرزمینی مناسبی برای انتقال کالا با شتر به نواحی دیگر از جمله اردن – مصر- حلب و فلسطین ( روم شرقی) بودند.

 

ˈکشتیها پس ازحرکت از سواحل هند به بنادر هرمز – بند سیراف – بندر ابله آوپلوگوس در بصره و همچنین سواحل یمن می رسیدند و از آن جا کالاهایشان، با شتر حمل می شد و از طریق دریای مدیترانه به اروپا منتقل می شد.

 

بازرگانان ابتدا از مصر و سوریه از طریق جاده های زمینی در کناره های رود دخله و فرات و همچنین سواحل شرقی دریای سرخ خلیج فارس می رسیدند گروه دیگر از طریق دریای سرخ سواحل یمن می آمدند.

 

از آن جا سوار کشتی شده، برخی به آفریقا و برخی دیگر به حضرموت، عمان ، بحرین و عراق و از آن جا به سواحل ایران در خلیج فارس می رفتند. از طریق ایران، بازرگانان به بندر تیز در مکران یا بندر دیبل در سند و یا به نواحی دورتر تا خمبایات (کمبایات) وکاتیاوار پیش می رفتند.

 

از آن جا از طریق دریا به کالیکوت یا کیپ کومورین(Cape Comorin)و از آن جا به کرومندل(Coromandal)، و پس از توقف در چند بندر در خلیج بنگال به برمه و مالایا و چین می رسیدند و هنگام بازگشت نیز همین مسیر را طی می کردند. دزدان دریایی نیز در این منطقه قدرت زیادی داشتند و دامنه نفوذ شان تا دجله می رسید. ˈ

 

این پژوهشگر ایرانی گفت : برای دفاع در برابر آنها، کشتیهای بازرگانی مجبور بودند دریانوردانی که آزمودگی لازم برای مقابله با آنان را داشتند، با خود ببرند. در هر صورت مسافرت به سند متضمن پذیرش خطرهای فراوان و رنجهای بسیار بود. در زمانهای پر خطر و در دوره های کم تاثیری بادهای موسومی تجار راه زمینی را ترجیح می دادند.

ajamJNU

 8685411896_4f6117b462

وی همچنین درخصوص ضرورت مناسبات اقتصادی هند با جزایروسواحل خلیج فارس افزود: هند به علت دارا بودن تنوع و انواع گونه های محصولات و کالاها مورد توجه تجار و بازرگانان از نواحی مختلف دنیای آن روز بود.

 

عجم در باره مراکز مهم تجاری در خلیج فارس بر این باور است: در دوران قبل از اسلام در دهانه اروند رود، بندری بسیار مهم برای تجارت با هند به نام اٌپلگو یا اُبله وجود داشت. تعداد تجار هند در این بندر بسیار زیاد بود. کشتی ها از چین و هند به این بندر آمده ، لنگر می انداختند. تجار هند و سواحل و جزایر آن را، سرزمین های پر از جواهر و انواع و اقسام داروها و کالاها ی بی بدیل می دانستند و اهمیت بسیار زیادی به تجارت با هند قائل بودند.

 

این پژوهشگر در باره اهمیت خلیج فارس در دوران استعمار تصریح کرد: ˈواسکودوگاماˈ و ماجراجویان همراه او اولین استعمارگران اروپایی بودند که از اروپا (بندر لیسبون) با کشتی پس از عبور از شرق آفریقا خود را در سال 1498 به سواحل هند رساندند.

 

ˈ اروپاییان اهمیت تجارت با هند و ایران را از هزاره های قبل می دانستند اما این اولین بار بود که یک کشتی خود را به منطقه رسانده بودند. دوگاما در نامه ای به پادشاه پرتغال سفر خود را شرح داد و نوید داد که تجارت دنیا را در دست بگیرد. پرتغالی ها در سراسر سواحل و لنگرگاههای مهم شرق آفریقا تا بندر هرمز استحکاماتی درست کردند و برای بیشتر از 117 سال تجارت در سراسر سواحل اقیانوس هند و خلیج فارس را بدست گرفتند. اما اولین ضربه بر پیکر استعمار پرتغال در جزیره هرمز وارد شد آنها در سال 1622 شاهراه حیاتی خلیج فارس را رها کرده و گریختند. و ایران مجددا حاکم بلامنازع کل خلیج فارس شد. ˈ

 

عجم افزود:اما انگلیسی ها کم کم تجارت دریایی را بدست گرفتند و دامنه نفوذ کمپانی هند شرقی فزونی گرفت بطوریکه پادشاه بدون تخت و تاج منطقه شد. پس از اینکه انگلیس توانست شیخهای راس الخیمه و امیران محلی را تحت انقیاد درآورد. کم کم دخالت در امور ایران را هم شروع و به بندر خارک و بوشهر دست اندازی کرد اما در جنگ خوشاب و برازجان شکست خورد و به بوشهر عقب نشینی کرد.

 

ˈ تجارت دریایی در دوره استعمار انگلیس اهمیت بسیار زیادی یافت در این دوره کشتیهای غول پیکر حجم بسیار زیادی از کالا را در سواحل خلیج فارس و هند تا اروپا جابجا می کردند. و شهرت خلیج فارس باعث رقابت میان قدرتهای اروپایی شد و آلمان، هلند، فرانسه، روسیه و عثمانی نیز در خلیج فارس رقابت می کردند.

 

پژوهشگر و نویسنده کتاب ˈاسناد نام خلیج فارس میراثی کهنˈ نوشت: کمپانی هند شرقی در خلیج فارس نمایندگی را تحت عنوان سرای خلیج فارس (1763-1971) تاسیس کرد و تجارت عمده در خلیج فارس دستکم یکصد سال در انحصار این کمپانی بود.

 

ˈ انگلیسیها از سال 1622 که پرتغالی ها از ایران شکست خوردند روابط محکمی با ایران آغاز کردند و دولت ایران به انگلیسیها نظر خوشی نشان داد.

 Rashtrapati palace W

از سویی مجمع عمومی سازمان ملل طی قطعنامه 1514 و قطعنامه های متعدد بعد خواستار استعمار زدایی شد. استعمارگران مجبور شدند از مستعمرات خارج شوند و سرزمینهای مستعمره را به صاحبان آنها برگردانند و یا رفراندوم حق تعیین سرنوشت برگزار کنند.

 

بریتانیا باید خلیج فارس را ترک می کرد ایران خواستار برگشت جزایر سه گانه و بحرین به حاکمیت خود بود. طبق قرارداد 1808 و 1812 خلیج فارس یک دریای ایرانی بود.ˈ

 بحر فارسbasra bahrefars

عجم افزود: مردم بحرین و بخش شمالی عربستان در تمامی امور به سواحل فارس وابسته بودند و حتی در امور قضایی و اختلافات حقوقی به حکام ایرانی مراجعه می کردند و امپراتوری عثمانی سلطه ای بر این منطقه نداشت.

 

ˈ مذاکرات فشرده ای میان دولت ایران و استعمار انگلیس صورت پذیرفت و بریتانیا پذیرفت که جزایر سه گانه را به ایران برگرداند. اما در مورد ابوموسی چون شهروندان عربی حضور داشتند که خود را تابع راس الخیمه می دانستند موضوع پیچیده شد و بریتانیا و راس الخیمه خواستار حق و حقوق آنها شد در نتیجه یادداشت تفاهم 1971 منعقد شد تا سرنوشت آنها تعیین شود. ˈ

 JNU-Delhi University (46)

وی در باره تجارت دریایی خلیج فارس در دوره معاصر از 1971 نیز گفت: خلیج فارس همیشه نقطه راهبردی جهان بوده و در دوران معاصر اهمیت آن بیشتر از قبل شده و تنها منطقه ای است که سه جنگ ویرانگر را در تنها دو دهه شاهد بوده است.

  دانشگاه جواهر لعل نهرو

دکترعجم افزود: با خروج استعمار در سال 1971 امارات متحده عربی به عنوان یک کشور ظهور کرد. تجارت دریایی رونق بیشتری گرفت. اما تجارت هوایی و نقل و انتقال هوایی بیشتر از تجارت دریایی هم از نظر کمی و هم کیفی اهمیت یافت بطوریکه امروزه فرودگاه دبی به اولین فرودگاه دنیا از نظر حجم مسافر و بار تبدیل شده است. ˈپروازها به دبی از 215 مقصد و با 130 ایرلاین و با 4550 پرواز هفتگی انجام می شود. و 50 میلیون مسافر در سال جابجا می شود امروزه 6 میلیون هندی در حاشیه خلیج فارس سالانه 60 میلیارد دلار برای هند ارز می آورند. حمل مسافر با کشتی تقریبا در حال از میان رفتن است. در عین حال 40 درصد نفت دنیا از این آبراهه عبور می کند بیشتر از 15 تانکر نفت در روز با حمل بیشتر از 17 میلیون بشکه که 35 درصد حمل دریایی نفت دنیا را شامل می شود.ˈ

 8685391664_54a79aeec4_m

وی همچنین در پاسخ به سوالی گفت : نام مجعول خلیج عربی برای اولین بار در تاریخ مکتوب کمتر از پنجاه سال قبل در یک مجله عربی به نام ˈالمجله العربیˈ  1958 ظاهر شد و تا قبل از آن در هیچ زبانی و در هیچ مکتوبی به کار نرفته است سپس عبدالکریم قاسم رهبر کودتاگر عراق در همان سال  واژه  جعلی بجای خلیج فارس بکار برد.وی از دانشجویان خواست که در مورد تحریف نام خلیج فارس بیشتر تحقیق کنند تا به حقیفت برسند در پایان وی 

از همین نویسنده :

*دفاع حقوقی ایرانیان از هویت خلیج فارس

*

روز ملی خلیج فارس چرا و چگونه شکل گرفت؟ پیشینه

 

بحر فارس در حدیث محکم پیامبر اسلام 

*کتابهای خلیج فارس شناسی

ایرنا

 

*  1381

این مطلب قسمت پایانی زنجیره مقالاتی از ۱۶تا ۲۷ مهر ۱۳۸۱ در روزنامه همشهری بود اولین مقاله در تاریخ ایران که ویژه دفاع ازنام خلیج فارس  در مطبوعات و رسانه ها منتشر شد.

و در ….۱۳۸۲

******مطالعه بیشتر :

اعتبار قانونی، تاریخی و جغرافیایی نام خلیج فارس گزارش منتشر شده در وبسایت سازمان ملل 

  • فیلم مستنداسناد نام خلیج فارس ارد عطارپور شبکه ۱ سیما
  • کتاب خلیج فارس، نامی کهن و میراث فرهنگی،شهریور۱۳۸۳ صفحه ۹۰تا ۹۲ راهکارهای پاسداری از نام خلیج فارس
  • . مصاحبه ایرنا ۱۰/۱۱/۱۳۹۱  با  دکترعجم

 

  1.  
  2.  
  3.  گفتار ۱۰ شماره‌ای ۱۶ تا ۲۷ مهر
  4.  
  5.  ( شهریور۱۳۸۲) ۰۹/۰۶/۲۰۰۳ 
  6.  
  7.  
  8.  سمینار بین المللی ایران و آفریقا ۱۳۸۱دانشگاه تربیت مدرس- یونسکو- جلد دوم مقاله ایرانیان بلوچ در جنگ ممباسادکتر عجم چاپ ۱۳۸۳ دانشگاه تربیت مدرس.و کتاب  صفحه ۸۴-۸۵-۲۰۴-۲۰۵
  9. وز ملی خلیج فــــــــــــارس 

A glance at the Historical, Geographical and Legal Validity of the term : Persian Gulf

 

*ایرنا . ۱۰/۲/۹۳

***

http://www.irna.ir/fa/News/81591508/http://www.irna.ir/fa/NewsPrint.aspx?ID=81144687